مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 433
  • بازدید دیروز : 2206
  • بازدید کل : 13042096

مقاله 82-بررسی عرفان و تصوف 50ص


مقاله 82-بررسی عرفان و تصوف 50ص

مقدمه

توحيد عرفان به معني وحدت وجود موجود است ،كه براساس آن تنهايك حقيقت وجود واقعي دارد و پديده هاي دگر همه مظاهر و تعنيات آن حقيقت اند و با اين حساب بايد همه چيز خدا ، و خدا همه چيز بوده باشد . عارف كسي است كه حق را درهمه چيز مي بيند بلكه آن را عين همه چيز مي داند و نيز عارف معتقد است جهان و هرچه در اوست الوهي است .

درمكتب عرفان عشق و جذبه نيروي حاكم بر همه عناصر واجزاء جهان است و همين جاذبه عشق ساري غير مرئي است كه عالم هستي را زنده و برنا نگه داشته و سلسله موجودات را به هم پيوسته است به طوريكه اگر در اين پيوستگي و به هم بستگي سستي و خللي روي دهد رشته هستي گسيخته خواهد شد و قوام ودوام از نظام عالم وجود رخت برخواهد بست .

دور گردن ها ز موج عشق دان گر نبودي عشق بفسردي جهان

كي جمادي محو گشتي ، در نبات كي فداي روح گشتي ، ناميات

براي بيان اين عشق تنها مي توان اين عبارت را بيان كرد

گفتم دل و جان برسركارت كردم هرچيزكه داشتم نثارت كردم

گفتا ، توكه باشي كه كني يا نكني اين من بودم كه بيقرارت كردم

عرفا نسبت به پيروان اديان و مذاهب ديگر هميشه به ديده اغماض مي نگريستند و معتقد بودند كه معني يكي است هرچند كه عبارتهامختلف باشند و جانانه كعبه و بتخانه يكي است و حرم و دير سبحه و پيمانه چندان فرقي ندارند در صورتي كه اهل هر دين و مذهب يكي از اساسي ترين مسائل اعتقادي اش حقانيت دين و مذهب خاص خود و بطلان تمام اديان و مذاهب ديگربود .

ابن عربي از عرفاي قرن 6* مي گويد«‌مبادا كه تنها بعقيده اي خاص پايبند بوده و عقايد ديگر را كفر بداني كه در اين صورت زيان مي بري و بلكه علم به حيقيقت مسئله را از دست خواهي داد پس باطن خود را هيولا و ماده تمامي صورتهاي اعتقادي بگردان از آن جهت كه خداي تعالي برترو والاتر از آن است كه در انحصار عقيده خاص واقع شود.»

عرفان نيز نميتوانسته از تأثير اسلام بركنار باشد در واقع زندگي و حالات و كمالات ومناجات رسول اكرم سرشار از شور و هيجان معنوي و مملو از بشارات عرفاني است . دعاهاي رسول اكرم (ص) فراوان مورد استشهاد و استناد عرفا قرارگرفته است .

امير المومنين علي(ع) كه اكثريت قريب به اتفاق اهل عرفاو تصوف سلسله هاي خود را به ايشان مي رسانند كلماتش الهام بخش معنويت و معرفت است .

دعاهاي اسلامي مخصوصاً دعاهاي شيعي گنجينه اي از معارف اسلامي است از قبيل دعاي كميل ، دعاي ابو حمزة‌ثمالي ، مناجات شعبانيه ، دعاهاي صحيفه سجاديه عاليترين انديشه هاي معنوي در اين دعاها است .آيا با وجود اين همه منابع جاي اين است كه ما در جستجوي يك منبع خارجي باشيم ؟ مستشرقين در جستجوي منبعي غير از اسلام هستند كه الهام بخش معنويت هاي عرفاني باشد و درياي عظيم را ناديده مي گيرند .

در نهايت به بررسي اجمالي موارد زير مي پردازيم

  1. علم عرفان
  2. بررسي ارزش و اصالت عرفان اسلامي
  3. ارتباط تصوف و اسلام*
  4. ارتباط تصوف و عرفان اسلامي

 

 

عرفان و تصوف

يكي از علومي كه در دامن فرهنگ اسلامي زاده شد و رشد يافت . تكامل پيدا كرد علم عرفان است . درباره عرفان از دو جنبه مي توان بحث و تحقيق كرد : يكي از جنبه اجتماعي و ديگر از جنبه فرهنگي .

عرفان با ساير طبقات فرهنگي اسلامي از قبيل مفسرين . محدثين فقها ، متكلمين ، فلاسفه ادبا . شعرا … يك تفاوت مهم دارند و آن اينكه علاوه بر اينكه يك طبقه فرهنگي هستند و علمي به نام عرفان بوجود آوردند و دانشمندان بزرگي در ميان آنها ظهور كردند و كتب مهمي تاليف كردند . يك فرقه اجتماعي در جهان اسلام بوجود آوردند با مختصاتي مخصوص به خود . بر خلاف ساير طبقات فرهنگي از قبيل فقها و حكما و غيره كه صرفا طبقه اي فرهنگي هستند و يك فرقه مجزا از يكديگر به شمار نمي روند .

اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگي ياد شوند با عنوان « عرفا » و هر گاه با عنوان اجتماعي شا ن ياد شوند غالبا با عنوان « متصوفه » ياد مي شوند .

عرفا و متصوفه هر چند يك انشعاب مذهبي دراسلام تلقي نمي شوند و خود نيز مدعي چنين انشعابي نيستند و در همه فرق و مذاهب اسلامي حضور دارند ، در عين حال يك گروه وابسته و بهم پيوسته اجتماعي هستند . يك سلسله افكار و انديشه ها و حتي آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشيدنها و احيانا آرايش سر و صورت و سكوت در خانقاهها و غيره به آنها به عنوان يك فرقه مخصوص فرهنگي و اجتماعي رنگ مخصوص داده و مي دهد .

البته همواره - خصوصا در ميان شيعه - عرفايي بوده و هستند كه هيچ امتياز ظاهري با ديگران ندارند و در عين حال عميقا اهل سير و سلوك عرفاني مي باشند . و در حقيقت عرفاني حقيقي اين طبقه اند ، نه گروههايي كه صدها اداب از خود ايجاد كرده و بدعتها ايجاد كرده اند .

ما دراين درسها كه درباره كليات علوم اسلامي بحث مي كنيم به جنبه تصوف عرفان كاري نداريم ، فقط از جنبه فرهنگي وارد بحث مي شويم ، يعني به عرفان به عنوان يك علم و يك شاخه از شاخه هاي فرهنگ اسلامي نظر داريم نه به عنوان يك روش و طريقه كه فرقه اجتماعي پيرو آن هستند .

اگر بخواهيم از جنبه اجتماعي وارد بحث شويم ناچار بايد اين فرقه را از نظر علل و منشا و از نظر نقش مثبت و منفي ، مفيد يا مضري كه در جامعه اسلامي داشته است . فعل و انفعالهايي كه ميان اين فرقه را از نظر علل و منشا و از نظر نقش مثبت و منفي ، مفيد يا مضري كگه در جامعه اسلامي داشته است فعل و انفعالهايي كه ميان اين فرقه و ساير فرق اسلامي رخ داده است رنگي به معارف ا سلامي داده است ، تاثيري كه در نشر اسلام در جهان داشته است مورد بحث قرار دهيم . ما فعلا به اين مطالاب كاري نداريم . بحث ما فقط درباره عرفان به عنوان يك علم و يك بخش فرهنگي است .

عرفان به عنوان يك دستگاه علمي و فرهنگي داراي دو بخش است : بخش عملي و بخش نظري .

بخش عملي عبارت است از ”ان قسمت كه روابط و وظايف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بيان مي كند و توضيح مي دهد .

عرفان در اين بخش ماننند اخلاق است ، يعني يك علم عملي است با تفاوتي كه بعدا بيان مي شود .

اين بخش از عرفان علم « سير و سلوك » ناميده مي شود . در اين بخش از عرفان توضيح داده مي شود كه « سالك » براي اينكه به قله انسانيت يعني توحيد برسد از كجا بايد آغاز كند و چه منازل و مراحلي را بايد طي كند و در منازل بين راه چه احوالي براي او رخ دهد و چه .ارداتي بر او وارد مي شود و البته همه اين مراحل و منازل بايد با اشراف و مراقبتهاي يك انسان كامل و پخته كه قبلا اين راه را طي كرده و از رسم و راه منزلتها ، آگاه است صورت گيريد و اگر همت انسان كاملي بدرقه راه نباشد خطر گمراهي است .

عرفا از انسان كاملي كه ضرورتا بايد همراه نو سفران باشد گاهي به طاير قدس و گاهي به خضر تعبير مي كنند .

همتم بدرقه راه كن اي طاير قدس كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ترك اين مرحله بي همرهي خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهي

البته توحيدي كه از نظر عارف ، قله منيع انسانيت به شمار مي رود و آخرين مقصد سير و سلوك عارف است . با توحيد مردم عامي و حتي با توحيد فيلسوف ، يعني اينكه واجب الوجود يكي است نه بيشتر ، از زمين تا آسمان متفاوت است .

توحيد عارف يعني موجود حقيقي منحصر به خداست ، جز خدا هر چه هست نمود است نه بود . توحيد عارف يعني جز خدا هيچ نيست

توحيد عارف يعني طي كردن و رسيدن به مرحله جز خدا هيچ نديدن .

اين مرحله از توحيد را مخالفان عرفا تاييد نمي كنند و احيانا آن را كفر و الحاد مي خواننند ، ولي عرفا معتقدند كه توحيد حقيقي همين است ، ساير مراحل توحيد خالي از شرك نيست . از نظر عرفا رسيدن به اين مرحله كار عقل و انديشه نيست كار دل و مجاهده و سير و سلوك و تصفيه و تذهيب نفس است .

به هر حال اين بخش عرفان بخش عملي عرفان است ، از اين نظر مانند علم اخلاق است كه درباره چه بايد كرد ها بحث مي كند با اين تفاوت كه :

اولا عرفان درباره روابط انسان با خودش و با جهان و با خدا بحث مي كند و عمده نظرش درباره روابط انسان با خدا است و حال آنكه همه سيستمهاي اخلاقي ضرورتي نمي بينند كه درباره روابط انسان با خدا بحث كنند ، فقط سيستمهاي اخلاقي مذهبي اين جهت را مورد عنايت و توجه قرار مي دهند .

ثانيا سير و سلوك عرفاني - همچنانكه از مفهوم اين دو كلمه پيدا است پويا و متحرك است ، بر خلاف اخلاق كه ساكن است . يعني در عرفان سخن از نقطه آغاز است و از مقصدي و از منازل و مراحلي كه بترتيتب سالك بايد طي كند تا به سر منزل نهايي برسد . از نظر عارف واقعا بدوه هيچ شاعبه مجاز براي انسان صراط وجود دارد و آن صراط را بايد بپيمايد و مرحله به مرحله و منزل به منزل طي نمايد و رسيدن به منزل بعدي بدون گذر كردن از منزل قبلي نا ممكن است لهذا از نظر عارف ، روح بشر مانند يك گياه و يا يك كودك است و كمالش در نمو و رشدي است كه طبق نظام مخصوص بايد صورت گيرد ولي در اخلاق صرفا سخن از يك سلسله فضائل است از قبيل ، راستي ، دوستي ، عدالت ، عفت ، انصاف ، احسان ، ايثار و غيره كه روح بايد به آن مزين و متجلي گردد . از نظر اخلاق روح انسان مانند خانه اي است كه بايد با يك سلسله زيور ها و زينتها و نقاشيها مزين گردد ، بدون اينكه ترتيبي در كار باشد كه از كجا آغاز شود و به كجا انتها يابد مثلا از سقف شروع شود يا از ديوار ها يا از كدام ديو.ار ، از بالاي ديوار يا از پايين .

رد عرفان بر عكس ، عناصر اخلاقي مطرح مي شود اما به اصطلاح صورت ديالكتيكي ، يعني متحرك و پويا .

ثالثا عناصر روحي اخلاقي محدود است به معاني و مفاهيمي كه آن را مي شناسند . ، اما عناصر روحي عرفاني بسي وسيعتر و گسترد ه تر است .

در سير و سلوك عرفاني از يك سلسله احوال و واردات قبلي سخن مي رود كه منحصرا به يك سالك راه در خلال مجاهدات و طي طريقها دست مي دهد و مردم ديگر از اين احوال و واردات بي بهره اند .

بخش ديگر عرفان مربوط است به تفسير هستي يعني تفسير خدا و جهان و انسان . عرفان در اين بخش مانند فلسفه است و مي خواهد هستي را تفسير نمايد ، بر خلاف بخش اول كه مانند اخلاق است و مي خواهد انسان را تغيير دهد و همچنانكه در بخحش اول ، با اخلاق تفاوتهايي داشت ، رد اين بخش با فلسفه تفاوتهايي دارد . در درس بعد اين مطالب را توضيح خواهيم داد .

عرفان نظري

اكنون بايد به توضيح بخش دوم عرفان يعني عرفان نظري ، بپردازيم ، عرفان نظري به تفسير هستي مي پردازد ، درباره خدا ، جهان و انسان بحث مي نمايد .

عرفان در اين بخش خود مانند فلسفه الهي است كه در مقام تفسير و توضيح هستي است . و همچنانكه فلسفه الهي براي خود موضوع ، مبادي و مسائل معرفي مي كند ولي البته فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادي و اصول عقلي تكيه مي كند و عرفان مبادي و اصول به اصطلاح كشفي را مايه استدلال قرار مي دهد و آنگاه آنها را با زبان عقل توضيح مي دهد.

استدلالت عقلي فلسفي مانند مطالبي است كه به زباني نوشته شده باشند و با همان زبان اصلي مطالعه شود ، ولي استدلالات عرفاني مانند مطالبي است كه از زبان ديگر ترجمه شده باشد . يعني عارف لااقل به ادعاي خويش آنچه را كه باد ديده دل و با تمام وجود خود شهود كرده است با زبان عقل توضيح مي دهد .

تفسير عرفان از هستي ، و به عبارت ديگر : جهان بيني عرفاني هستي ، با تفسير فلسفه از هستي تفاوتهاي عميقي دارد .

از نظر فيلسوف الهي هم خدا اصالت دارد و هم غير خدا ، الا اينكه خدا واجب الوجود و قائم بالذات است و غير خدا ممكن الوجود و قائم بالغير و معلول واجب الوجود ولي از نظر عارف غير خدا به عنوان اشيايي كه در برابر خدا قرار گرفته باشند ، هر چند معلول او باشند ، وجود ندارد ، بلكه وجود خداوند همه اشياء را در بر گرفته است ، يعني همه اشيائ اسماء و صفات و شوؤن و تجليات خداوندند ، نه اموري در برابر او .

نوع بينش فيلسوف با عارف متفاوت است فيلسوف مي خواهد جهان را فهم كند ، يعني مي خواهد تصويري صحيح و نسبتا جامع و كامل از جهان از ذهن خود داشته باشد ، از نظر فيلسوف حد اعلاي كمال انسان به اينست كه جهان را آنچنانكه هست باعقل خود دريابد به طوري كه جهان در وجود او وجود عقلاني بيابد و او جهاني شود عقلاني لهذا در تعريف فلسفه گفته شده ا ست :

صيروره الانسان عالما عقليا مضاهياللعالم العيني فيلسوفي عبارت است از اينكه انسان جهاني بشود عقلي شبيه جهان عيني و لي عارف به عقل و فهم كاري ندارد عارف مي خواهد به كنه و حقيقت هستي كه خدا است برسد و متصل گردد و آن را شهود نمايد .

از نظر عارف كمال انسان به اين نيست كه صرفا در ذهن خود تصويري از هستي داشته باشد ، بلكه به اينست كه با قدم سير و سلوك به اصلي كه از آنجا آمده است باز گردد و دوري و فاصله را با ذات حق از بين ببرد و در بساط قرب ز خود فاني و به او باقي گردد .

ابزار فيلسوف عقل و منطق و استدلال است ولي ابزرا كار عارف دل و مجاهده و تصفيه و تهذيب و حركت .و تكاپو در باطن است . بعدا آنجا كه درباره جهان بيني عرفاني بحث خواهيم كرد ، تفاوت آن با جهان بيني فلسفي روشن خواهد گشت .

 

 

عرفان و اسلام

عرفان هم در بخش علمي و هم د بخش نظري با دين مقدس اسلام تماس و اصطكاك پيدا مي كند زيرا اسلام مانند هر دين و مذهب ديگر روابط انسان را با خدا و جهان و خودش بيان كرده و هم به تفسير و توضيح هستي پرداخته است . قهرا اينجا اين مساله پيدا مي شود كه ميان آنچه عرفان عرضه مي دارد با آنچه اسلام بيان كرده است چه نسبتي برقرار است .

البته عرفاي اسلامي هرگز مدعي نيستند كه سختي ماورائ اسلام دارند و از چنين نسبتي سخت تبري مي جويند برعكس آنها مدعي هستند كه حقايق اسلامي را بهتر از ديگران كشف كرده اند و مسلمان واقعي آنها مي باشند عرفا در بخش عملي و چه در بخش نظري همواره به كتاب و سنت و سيرت نبوي و ائمه و اكابر صحابه استناد مي كنند .

ولي ديگران درباره آنها نظريهع هاي ديگري دارند و ما به ترتيب آن نظريه ها را ذكر مي كنيم .

الف - نظريه گروهي از محدثان و فقهائ اسلامي - به عقيده اين گروه عرفا عملا پايبند به اسلام نيستند و استناد آنها به كتاب و سنت صرفا عوامفريبي و براي جلب قلوب مسلمانان ا ست و عرفان اساسا ربطي به انسان ندارد .

ب- نظريه گروهي از متجددان عصر حاضر اين گروه كه با اسلام ميانه خوبي ندارند و از هر چيزي كه بوي اباحيت بدهد و بتوان آنرا به عنوان نهضت و قيامي در گذشته عليه اسلام و مقررات اسلامي قلمداد كرد به شدت استقبال مي كند مانند گروه اول معتقدند كه عرفا عملا ايمان و اعتقادي به اسلام ندارند بلكه عرفان و تصوف نهضتي بوده از ناحيه ملل غير عرب بر ضد اسلام و عرب در زير سرپوشي از معنويت .

اين گروه با گروه اول در ضديت و مخالفت عرفان با اسلام وحدت نظر دارند ، و اختلاف نظرشان در اينست كه گروه اول اسلام را تقديس مي كنند و با تكيه به احساسات اسلامي توده مسلمان عرفا را هو و تحقير مي نمايند و مي خواهند بدين وسيله عرفان را از صحنه معارف اسلامي خارح نمايند . ولي گروه دوم با تكيه بر شخصيت عرفا ، كه بعضي از آنها جهاني است مي خواهند وسيله اي براي تبليغ عليه اسلام بيابند و اسلام را هو كنند كه انديشه هاي ظريف و بلند عرفاني در فرهنگ اسلامي با اسلام بيگانه است و اين عناصر از خارج وارد اين فرهنگ گشته است .

اين گروه مدعي هستند كه استناد عرفا به كتاب و سنت صرفا تقيه و ترس عوام بوده است ، مي خواستند به اين وسيله جان خود را حفظ كنند .

ج- نظريه گروهي بي طرفها - از نظر اين گروه . در عرفان و تصوف خصوصا در عرفان عملي ، و بالاخص آنجا كه جنبه عملي پيدا مي كند بدعتها و انحرافات زيادي مي توان يافت كه با كتاب الله و با سنت معتبر وقف نمي دهد . ولي عرفا مانند ساير طبقات فرهنگي اسلامي و مانند غالب فرق اسلامي نسبت به اسلام نهايت خلوص نيت را داشته اند و هرگز نمي خواسته اند بر ضد اسلام مطلبي گفته و در آورده شود

ممكن است اشتباهاتي داشته باشند ، همچنانكه ساير طبقات فرهنگي مثلا متكلمين ، فلاسفه ، مفسرين فقها اشتباهاتي داشته اند . ولي هرگز سوء نيتي نسبت به اسلام در كار نبوده است .

مساله ضديت عرفا با اسلام از طرف افرادي طرح شده كه غرض خاص داشته اند يا با عرفان و يا با اسلام . اگر كسي بي طرفانه و بي غرضانه كتب عرفا را مطالعه كند ، به شرط آنكه با كتاب و با زبان و با اصطلاحات آنها آشنا باشد ، اشتباهات زيادي ممكن است بيابد ولي ترديد هم نخواهد كرد كه آنها نسبت به اسلام صميميت و خلوص كامل داشته اند .

ما نظر سوم را ترجيح مي دهيم و معتقديم عرفا سوءنيت نداشته اند ، در عين حال لازم است افراد متخصص و وارد در عرفان و در معارف عميق اسلامي بي طرفانه در باره مسائل عرفاني و انطباق آنها با اسلام بحث و تحقيق نمايند .

شريعت . طريقت ، حقيقت

يكي از موارد اختلاف مهم ميان عرفا و غير عرفا ، خصوصا فقها ، نظريه خاص عرفا در باره شريعت و طريقت و حقيقت است .

عرفا و فقها متفق القولند كه شريعت يعني مقررات و. احكام اسلامي مبني بر يك سلسله حقايق و مصالح است ، فقها معمولا اين مصالح را به اموري تفسير مي كنند كه انسان را به سعادت يعني حد اعلاي ممكن استفاده از مواهب مادي و معنوي مي رساند . ولي عرفا معتقدند كه همه راهها به خدا منتهي مي شود و همه مصالح و حقايق از نوع شرايط و امكانتات و وسائل و موجباتي است كه انسان را به سوي خدا سوق مي دهد .

فقها همين قدر مي گويند در زير پرده شريعت ( احكام و مقررات ) يك سلسله مسائل نهفته است ، و آن مسائل به منزله علل و روح شريعت بشمار مي روند ، تنها وسيله نيل به آن مصالح عمل به شريعت است ، اما عرفا معتقدند كه مصالح و حقايقي كه در تشريع احكام نهفته است از نوع منازل و مراحلي است كه انسان را به مقام قرب الهي و وصول به حقيقت سوق مي دهد .

عرفا معتقدند كه باطن شريعت راه است و آنرا طريقت مي خواننند و پايان اين راه حقيقت است يعني توحيد به معني كه قبلا به آن اشاره شد كه پس از فناء عارف از خود و انانيت خود دست مي دهد . اين است كه عارف به سه چيز معتقد است شريعت ، طريقت ، حقيقت . معتقد است كه شريعت وسيله يا پوسته اي است براي طريقت ، و طريقت پوسته يا وسيله اي است براي حقيقت .

 

* محيي الدين عربي طائي اندلسي از اولاد حاتم طايي اهل اندلس اما بيشتر عمر خود را در مكه و سوريه گذراند كه بانام ابن عربي نيز خوانده مي شود بزرگترين عارف اسلام مي باشد به همين جهت او را شيخ اكبر نام دادند . بخش علمي نظري و فلسفي عرفان به وسيله او پايه گذاري شد .

* ارتباط عرفان و اسلام ثابت شده است .


مبلغ قابل پرداخت 18,144 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1798

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما