فهرست مطالب
مقدمه. 4
تاريخچه تروريسم. 6
تعريف تروريسم. 6
موانع شناخت تروريسم و تروريست (موانع بررسي تروريسم)6
تعريف به عبارت ديگر. 9
حدود زماني و مكاني.. 12
فرضيه: تروريسم در منطقه خليج فارس وجود اما توسط سياستهاي ابرقدرتها برنامه ريزي ميشود 13
فصل اول: ابرقدرتها و هم پيمانانش... 18
انگليس جنگ با تروريسم يا جنگ عليه دموكراسي.. 18
حوادث 11 سپتامبر. 19
حوادث لندن.. 20
نتيجه گيري.. 23
امريكا و سه راهبرد امنيتي در خليج فارس... 25
آيا بار ديگر نقض مقررات؟. 25
فصل دوم: عملكرد كشورهاي منطقه در برخورد با تروريسم. 26
مسئلة نفت, معادلات را به هم ميريزد. 26
تهديد سهگانه. 27
انگيزهها و هدف تروريسم. 28
انگيزههاي نژادپرستانه. 29
انگيزههاي جداييطلبانه. 29
انگيزههاي ديني.. 29
پيشينهي تاريخي تروريسم صهيونيستي.. 29
زمينههاي فكري و اعتقادي تروريسم صهيونيستي (يا به عبارت ديگر اهداف تروريست اصلي جهان يعني رژيم اشغالگر قدس)31
فصل سوم: تروريسم در سازمان ملل. 34
مسألهي تروريسم در سازمان ملل متحد. 34
تروريسم نو. 39
تروريسم در ايران.. 40
دلايل. 45
دليل رد يا اثبات فرضيه. 47
نتيجه گيري و نظر محقق.. 48
پيشنهادات.. 49
راهبرد اوّل؛ «مراقبت از دور». 49
راهبرد «مراقبت از دور» چيست؟. 49
راهبرد دوم؛ «سازمان ناتوي خاورميانه». 50
راهبرد سوم؛ «سرزمين تحتالحماية مشترك چند حكومت در خليجفارس و امنيت آن»50
منابع. 52
تروريسم پديده تازهاي نيست بلكه قرنهاست كه با ماست.
تاكتيكي است كه در طول تاريخ، ضعيفان براي ترساندن قويترها و اقويا براي ترساندن ضعفا از آن بهره جستهاند.
تاريخ پر از اقدامات تروريستي است كه دنياي بيگناهان زيادي را گرفته يا زندگي آنها را به خطر انداخته، افراد بشر را از حقوق و آزاديهاي اساسي خود محروم ساخته و تماميت ارضي و امنيت دولتها را به مخاطره افكنده است. امروزه تروريسم هر روز شيوع بيشتري پيدا ميكند و در حال تبديل شدن به نفوذي مسلط در زندگي ماست.
بر شيوه هدايت سياست خارجي دولتها و چگونگي كسب و كار شركتهاي تجاري اثر ميگذارد. سبب تغيير نقش و حتي ساختار نيروهاي امنيتي دولتها ميشود.
ما را وادار ميكند تا وقت و پول زيادي را صرف محافظت از چهرههاي دولتي، تاسيسات حياتي، شهروندان و حتي موجودات و هويت ملي خود كنيم. حتي نحوه گذراندن زندگي روزه ما را تحت تاثير قرار ميدهد. روزنامهها و رسانههاي خبري لحظه لحظه، زير رگبار جزئيات تند و التهاب آور اخبار حوادث چشمگير تروريستي از چهارگوشه جهان قرار ميدهند. امروزه طاعون تروريسم همه قلبها و مناطق را آلوده كرده. امروزه در عصر ما تروريسم از تهديدي ملي به تهديدي بين المللي و جهاني مبدل شده است.
تروريستها با جلب مساعدت هم پيمانان فرامرزي و با تاكيد بر ارتباطات و شبكههاي مالي، تقريباً ميتوانند هر جا اراده كنند اقدامات تروريستي خويش را سازماندهي كنند در حالي كه تلاشها و مساعي ضد تروريستي بصورت بخشي و ملي باقي مانده و همين موجب شده تا آنها از رخنههاي موجود در نظام همكاري بين المللي كه براي تعقيب و مجازاتشان برپا شده است بگريزند.
بحث درباره تروريسم سرشت كاربردي و توجيه علمي چنداني ندارد، تروريسم پديدهاي خشونت بار است و تصادفي نيست كه هيجانات خشونت آميزي چون خشم و پرخاشگري را بر ميانگيزد. و همينها داوري ما را درباره تروريسم مخدوش ميسازد.
سرنوشت تروريسم تا حد زيادي بستگي به واكنشي دارد كه مردم و مقامهاي مسئول در برابر آن نشان ميدهند. از نظر ژاك بودنيه: تروريسم نوعي اخاذي سياسي است و هدف اصلي سياستهايي كه براي ريشه كن كردن آن ور انداخته ميشود بايد ايجاد گونهاي تغيير در ساختار سودها و هزينهها باشد كه بازگشت به رفتار قانوني را در چشم همه عاملان تروريسم راه حل بهينه جلوه دهد زيرا تروريستها ميكوشند با تحمل كمترين هزينه ممكن به اهداف خود دست يابند.
واژه ترور از ريشه لاتين تِرس به معناي ترساندن و ترس و وحشت است.
در فرهنگ لغات فرهنگستان علوم فرانسه، تروريسم به معناي «نظام يا رژيم وحشت» معنا شده است. بر پايه فرهنگ لغات فرانسهاي كه در سال 1796 منتشر شده است ژاكوبنها[1] اين اصطلاح را با برداشتي مثبت، درباره خودشان بكار ميبردهاند. اما پس از نهم ترميدور[2] واژه تروريست بصورت ناسزايي درآمد كه حكايت از يك عمل بزهكارانه داشت. چندي نگذشت كه پاي اين واژه به انگلستان نيز باز شد. ادموند برك[3] در نوشتهاي معروف در سال 1795 «از هزاران درنده دوزخي كه خود را تروريست ميخوانند» و به جان مردم افتادهاند ياد كرده است. در آن زمان منظور از تروريسم، فرازي از انقلاب فرانسه بود كه تقريباً از مارس 1793 تا ژوئيه 1794 را در بر ميگرفت. اين واژه كمابيش با عبارت (حكومت و وحشت)[4] هم معنا بوده در مجمع ملي انقلابيون فرانسه ترور به عنوان يك قانون به تصويب رسيد و در همان سال 1793 در جمله موسوم به ترور اول رقمي بيش از 20 هزار نفر از جمله تعداد روحاني مسيحي و هوادار سلطنت خودكامه در سراسر فرانسه كشته شدند، در كليساها را بستند و كاتوران معروف نوتردام را تبديل به محل مجمعها و نمايش تئاتر نمودند. بعدها تروريسم به معني نظام وحشت و ترور تعريف شد. تروريست كسي بود كه ميكوشيد به كمك نظامي از هراس افكني مبتني بر قهر، ديدگاههاي خود را پيش برد. اخيراً تروريسم اقدام خشونت بار را در بر ميگيرد.
موانع شناخت تروريسم و تروريست (موانع بررسي تروريسم)
1- معرفت شناختي 2- ايدئولوژيك 3- هستي شناختي
گفتمان تروريستي: نوعي فعاليت نشانه شناختي جهاني كه در آن، قدرتهاي خشونت كر و معناي شور شكر باهم برخورد ميكنند – چرا خشونت يك دولت را تروريستي و خشونت دولتي ديگر را ضد تروريستي ميخوانيم؟ روي طيف خشونت، تروريسم به روشني جايي بين دعوا و جنگ قرار دارد. در سال 1985 كاسپرو اينبرگر وزير دفاع آمريكا، ربودن هواپيماي تي. دبليو. اي. و گروگان گرفتن مسافران آن را يك جنگ و شروع يك جنگ فراخواند. چيزي كه يك حيله منطقي (اگر تروريسم به معناي جنگ است، پس چرا جنگ به معناي تروريسم نيست؟) يا حداقل يك تحريف زماني (آيا تروريسم بر آغاز و شروع خود، تقدم زماني دارد؟) به نظر ميرسد، همچنين ميتواند تلاشي تلقي شود براي ارائه تعريفي حساب شده به منظور اتخاذ استراتژيهاي جنگ براي مقابله با پديدهاي كه از لحاظ تعريفي تن به اين استراتژيها نميدهد. (واينبرگ) با يكسان ساختن تروريسم با جنگ، ابتدا توجيهي براي انجام واكنشي نظامي فراهم ميسازد و سپس براي افزايش اعتبار اين توجيه ميگويد كه (اين شروع يك جنگ است) اگر گروگانگيري با جنگ يكسان گرفته شود پس به معناي شروع جنگ نيز هست، زيرا آمريكا از نيروي نظامي براي تلافي شكلي از منازعه استفاده خواهد كرد كه يا با اعلان رسمي – سازگاري ندارد. واينبرگر كه تهديد به تلافي را بسيار واقعيت ترجيح ميداد. در مقابل پديده عامل و نامنظم تروريسم به يكسان ساختن تروريسم با جنگ پرداخت تا نوعي استراتژي بازدارندگي جبراني را مطرح سازد. عوامل ديگري هم به اين آشفتگي معنايي كمك ميكنند. بديهي است كه جنگ خصلتي تروريستي هم دارد. دِرِزدن[5]، هيروشيما، ميلا[6] و افغانستان، همه حاكي از آن هستند كه در عصر جنگ تمام عيار، دولتها ميتوانند بر كشتار و معلول كردن جمعيتي گسترده صحه گذارند. از سوي ديگر، بسياري از گروههاي تروريست هم از اصطلاحات جنگي (جناح ارتش سرخ)، (نيروهاي مسلح آزاديبخش ملي)، (بريگاردهاي سرخ)، (ارتش جمهوريخواه ايرلند)، (جنگ مقدس)، اعلاميههاي مملو از اصطلاحات نظامي و بسياري از تاكتيكهاي جنگي مثل حملات تاكتيكي غافلگير كننده، حملات منحرف كننده و عمليات رواني استفاده ميكنند. ولي در نهايت ميتوان فهميد كه جنگ و تروريسم از نظر تعريفي باهم فرق دارند. جنگ به معناي نوعي خشونت سازمان يافته از طرف دولتهاست كه بر اساس قواعدي همه پذير براي منع بمب گذاري، قتل، حملات مسلحانه، آدم ربايي، گروگانگيري و هواپيما ربايي انجام ميگيرد. در حاليكه تروريسم بر اساس كاربرد نامنظم و پيش بيني ناپذير خشونت براي دستيابي به اهداف گوناگوني كه دارد مبتني است.
انواع تروريسم: اسطورهاي – آنارشيستي – اجتماعي – قومي – مواد مخدر – دولتي – ضد تروريسم – تروريسم ناب
آنچه كه اكنون در جهان بيشتر مورد نظر است و به تروريسم مشهور است تروريسم دولتي است.
تروريسم دولتي: هرگونه اقدام تروريستي دولتهاي غربي عليه ملتهاي جهان سوم را تروريسم دولتي گويند مثل حادثه 11 سپتامبر، ناآرامي و انفجارهاي لندن.
احتمالاً نميتوان تعريفي از تروريسم داشته بايم كه همه انواع مختلف اين پديده را كه در طول تاريخ نمود يافته در بر گيرد اما در بيشتر اين موارد، تروريسم صرفاً يكي از چندين استراتژي بكار گرفته شده و معمولاً نيز فرع بر ديگر استراتژيها بوده است. حال سوال پيش ميآيد كه آيا ميتوان تروريسم را تعريف كرد؟ و آيا اين امكان ندارد كه در برخي شرايط تروريسم نوعي مشروعي از مقاومت در برابر صيادان باشد؟ براي اين پديده (تروريسم) بيش از يكصد تعريف ارائه شده و طي سه دهه گذشته نيروي فكري قابل ملاحظهاي صرف پاسخ گفتن به پرسش دوم شده است. يكي از تعاريف بهتري كه براي تروريسم ارائه شده وزارت دفاع ايالات متحده آمريكا در سال 1990 به دست داده است: (كاربرد غير قانوني يا تهديد بكار برد زور يا خشونت بر ضد افراد يا اموال براي مجبور يا مرعوب ساختن حكومت؟ يا جوامع كه اغلب به قصد دستيابي به اهداف سياسي، مذهبي يا ايدئولوژيك صورت ميگيرد) ولي حتي اين تعريف پرداخت يافته هم مقبوليتي در جمع بررسي كنندگان تروريسم بدست نياورده است. شايد تنها ويژگي كه عموماً بر آن اتفاق نظر دارند اين باشد كه تروريسم همواره متضمن خشونت يا تهديد به خشونت ورزي است.
آنچه مسلم است تنها يك نوع تروريسم نداشته و نداريم بلكه گونههاي مختلفي از آن وجود داشته و دارد كه اغلب ويژگيهاي مشترك چنداني باهم ندارند. امروزه تروريسم تنوعي به مراتب بيشتر از 30 سال پيش يافته است و بسياري از گونههاي آن چندان متفاوت با گونههاي گذشته و با يكديگرند كه واژه تروريسم ديگر با برخي از آنها جور در نميآيد و در آينده اصطلاحات جديدي براي انواع جديد تروريسم پيدا خواهد شد.
هرچند كه حادثه 11 سپتامبر به نام تروريستي القاعده به پايان رسيد و بهانهاي ايجاد كرد تا بوش بتواند به راحتي به رئيس جمهوري برسد و به عقيده عدة زيادي از سياستمداران رمز موفقيت در انتخابات رياست جمهوري بسوي عامل 11 سپتامبر بود و تاثير ديگر آن است كه بوش راحت به خود اجازه داد تا به افغانستان و عراق حمله كند و حمله خود را مشروعيت ببخشند و مخالفت اذعان عمومي كمتر بتوانند اعتراض نمايند. ولي حالا خوب ميدانيم كه با اين عمل (تروريسم دولتي) آقاي بوش نتيجه آن در خليج فارس به ثمر رسيد و حاصل آن عاقبتي براي منطقه خليج بهمراه داشت و اين يك نقشه از پيش تعيين شده و از پيش برنامه ريزي شده توسط آمريكا بوده است.
كلمهي «ارهاب» يا تروريسم، به معني «ترس و ترساندن» است. مصدر آن «رهب» است.
در فرهنگ لغات، وجه مشترك بين اين كلمه و اكثر مشتقات كلمهي «رهب»، به معني ترس و ترساندن است. در زبان انگليسي، اصل كلمهي Terreur به فعل لاتيني Ters برميگردد، و به معني «ترساندن» يا «ترس و وحشت» است كه بيشتر مشتقات آن حول همين معاني مشخص ميچرخند.
[1]- Jacobins
[2]- 9th of thermidor
[3]- Edmond Burke
[4]- reign of terror
[5]- Dresden
[6]- Maylai
مبلغ قابل پرداخت 11,762 تومان