کل مقاله 160 صفحه
چکیده:
هویّت از مهمّترین واژگان سیاسی- اجتماعی در دهههای اخیر است که در مراکز علمی و دانشگاهی جهان به آن توجّه میشود. این موضوع به نوع نگرش و ویژگی روحی افراد بستگی دارد؛ آن چه «خود» را از «دیگران» جدا میسازد. در گذشته بودن یا نبودن پیوستگیها و تعلّقهای این مساله سبب عمل و کنشهای متنوّعی در ایران شده و در آینده خواهد شد. بررسی و تبیین هویّت در میان ملّتی را «هویّت ملّی» میگوییم؛ چیزی که در برابرِ بحران هویّت قرار دارد. این مساله مبتنی بر «معرفت شناسی» است. بر همین اساس دورههای مختلف، هویّت ملی خاصّ پیدا میکنند. مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و مذهبی هر دورهی تاریخی در چگونگی مبحث هویّت تاثیر گذار است.این رساله بر آن است تا با بررسی مولفه های هویت ملی و انطباق آن باتاریخ ، چگونگی ظهور هویت ملی در دوران قاجار را بررسی نموده سپس علل و عواملفراز و فرود و کامیابی و ناکامی های هویت ملی را در دوران قاجار آسیب شناسی نماید. بطوری که مشخص شود آیا تحولات عظیم سیاسی اجتماعی دوران قاجار به ویژه انقلاب مشروطیت ناشی از بیداری هویت ملی بوده است؟به عبارتی تاثیر و تاثر میان پیدایش هویت ملی و تحولات سیاسی – اجتماعی دوران قاجار چگونه بوده است؟
واژگان کلیدی: قاجاریه، هویت ملی ، ملی گرایی، انقلاب مشروطیت
زهرا قنبری عدیوی
مقدّمه:
يكي از نشانهها و خصوصيّات افراد، اقوام و ملّتها عنصر «هويّت» است. افراد يا گروههاي اجتماعي داراي هويّت هستند، ميتوان مدّعي شد كه انسانها فقط تابع یک هویّت نیستند؛ بلکه به هویّتهای متعدّدی وابستهاند. یک انسان میتواند همزمان، هویّت ملّی، مذهبی، قومی، طبقاتی و سیاسی خاصّ داشته باشد. ملّتها نيز داراي هويّتي هستند كه به آن «هويّت ملّی» ميگويند. هویّت ملّی در گذر زمان به وسیله روایتگری ساخته و پرداخته میشود، سپس به صورت خاطره جمعی در آمده و پس از آن تثبیت میشود. اين فرآیند دور هستهي مرکزی «قومیمدار» گسترش مییابد و به کمک قوهي تخیّل و فرآیند ملیّتسازی در قالب یک ملّت تثبیت میشود و شکل هویّت یک پارچه و منسجمی پیدا میکند.
پیدایش ملّیگرایی و هویّت ملّی در ابتدا در تاریخ اروپا و مربوط به قرون جدید بوده است؛ به عبارتی با وقوع انقلابهای اجتماعیِ هلند 1609م. انگلستان 1649م. و فرانسه 1789م. و به قدرت رسیدن بورژوازی و نابودی نظام فئودالیته نیاز به اندیشهی ملّیگرایی به وجود آمد؛ از این رو در قرون مورد نظر به واسطه ی فِقدان چنین انقلابهایی در ایران، اثری از هویّت ملّی وجود نداشته است؛ به عبارتی ایرانیان تا اواسط دوران قاجار، بیشتر دارای هویّت دینی، مذهبی، ایلی و قومی بودهاند؛ امّا با ورود اندیشههای غربی به ایران در قرن نوزدهم اندک اندک ایرانیان با واژه و مفاهیم ملّت، ملّی گرایی و هویّت ملّی آشنا گردیدند.
در تاریخ معاصر یکی از تلخ ترین خاطرات ملّت ایران مغلوب شدن در برابر روسیه در دو نبرد متوالی و عقد قراردادهای «گلستان» و «ترکمانچای» است، خاطره این دو شکست در ضمیر ناخودآگاه و حافظه تاریخی مردم ایران تاکنون دیده میشود. همزمان با آن تبادلات فرهنگی با جهان پیشرفته و صنعتی که فرصت مقایسه با جوامع دیگر را فراهم کرده بود عقب افتادگی اقتصادی، نظامی، سیاسی، اجتماعی ایران را به چشم ایرانیان عیان ساخت. در پی یافتن علل سقوط تمدّن اسلامی با توجّه به تاریخ و تمدّن پرشکوه پیشین در کنار درخواستهای کلّی مردم برای نیل به حکومت قانون، مساوات و آزادی به پدیداری جنبش مشروطه با بُن مایههای ملّیگرایانه انجامید.
همان گونه که بدان اشارت رفت، هویّت ملّی در خاطره جمعی جای میگیرد و به صورت روایتگری در زمان گسترش پیدا میکند؛ جامعه از وضعیّت رویارویی سادهي چهره به چهرهي افراد در فواصل مکانی و زمانی مختلف فراتر میرود و به صورت بنیان گذاری هویّت ملّی واحد، در چهارچوب یک پیوست تاریخی از نهادها، اسطورهها و باورهای گوناگون نمود پیدا میکند. در نتیجهي آن فرد نه تنها با هموطنان خود - که با اغلب کسانی که سنخیّتی ندارد - احساس همبستگی میکند؛ بلکه با نسلهای گذشته و حتّی آیندهي ملّت خویش نیز احساس پیوستگی میکند. سنّتها، تاریخ، زبان، مذهب، نهادهای سیاسی، اقتصادی و عوامل محیطی و جغرافیایی به این مساله معنا میبخشد. هر چند پیدایی ناسیونالیزم و تکوین مفهوم ملّت و دولت ملّی با دورهی زمانی پس از رنسانس و به ویژه انقلاب کبیر فرانسه مرتبط است ولی زمینههای ناسیونالیزم و آگاهی ملّی در کشوری باستانی با تاریخ تمدّن طولانی مانند ایران از زمانهای پیشتر وجود داشته است. وجود نوعی آگاهی ملّی از آغازین زمان برآمدن هخامنشیان و به صورت آشکارتر در قرنهای نخستین هجری در میان ایرانیان دیده میشود.
ایران از گذشتهی دور در چهارراه حوادث قرار داشتهاست و حوادث تلخ و شیرین بسیاری را دیده است. دو شکست سهمگین، نخست از اسکندر و سپس از اعراب مسلمان، چندین سده حکومت خلفای عرب به صورت مستقیم یا با واسطهی خاندانهای غیر ایرانی، یورش وسیع مغولان و اقوام آسیای میانه در کنار خاطرات شکوهمند ایران باستان، گستردگی تمدّن و فرهنگ ایران در بخش وسیعی از جهان، نقش مؤثر در تکوین و تکامل فرهنگ و تمدّن جهانی و یادآوری مکرّر آن توسط بیگانگان، تنها بخشی از این خاطرات به عنوان منابع ایجاد و رشد آگاهی و هویّت ملّی است.
گذشته از قیام مصلحان سیاسی چون ابومسلم، بابک، و... جهتگیریهای متأثّر از تمایلات ملّی سیاستمداران ایرانی دارای منصب در دستگاه خلفای عباسی یا دودمانهای همزمان و پس از آن؛ جنبش فرهنگی، سیاسی و نظامی «شعوبیّه» بر پایه ملّیگرایی در سراسر تاریخ و تمدّن گسترده اسلامی بینظیر است. حتّی فقهای دینی ایرانی نیز که به نوعی از پاسداران هویّت مذهبی به شمار میآیند، از این آگاهی ملّی برخوردار بوده و به آن اشاره میکردند. شواهد بسیاری موجود است که نشان میدهد سلسلهی مذهبی صفویه و روحانیون آن دوره با آگاهی از عنصر ملیّت ایران، از آن بهرهبرداری کردند. در بسیاری از منابع و مطالعات مراجع رسمی و غیررسمی، پیدایی هویّت ملّی بین ایرانیان از اواخر دورهی قاجار و به صورت مسالهای کاملاً وارداتی از تمدّن غرب نشان داده شده است. این تحقیق بر آن است كه نشان دهد، پیدایی هویّت ملّی و آگاهی ملّی در چه دورهای رخ داده و زمینههای شکلگیری آن چه بوده است، و چگونگی پیدایش این اندیشه را در دوران مورد بحث بررسی نماید.
فصل دوم:
بررسی مفاهیم اساسی
با هجوم افکار و اندیشه های غربی در قرن نوزدهم، با ورود گسترده ی افکار و اندیشه های غربی به ایران واژهها و مفاهیمی چون هویّت، ملّت، دولت - حکومت، دولت - ملّت، ملّیگرایی به ادبیّات عمومی و سیاسی- اجتماعی ایرانیان وارد شد. به علّت وجود پیشینهی تاریخی و شرایط خاصّ سیاسی و جغرافیایی در عمر طولانی سرزمین ایران شناسایی هویّت ملّی و مؤلّفههای آن بسیارمهم است. یکی ازمهم ترین مؤلّفههای هویّت ملّی در ایران «مذهب» است. مذهب تشیّع در دورهی صفویه توانست به عنوان محور تشکّل فرهنگی و سیاسی ایران، استقلال سیاسی این کشور را بار دیگر احیا کند. طی جنبش (خیزش) مشروطه به دلایل متعدّد نوعی خودآگاهی ملّی در ایرانیان به ویژه روشنفکران پدیدار شد که به تدریج با بهره برداری سیاسی دودمان پهلوی در جهت نوگرایی و نوسازی ایران، به نوعی تقابل عناصِر ملّی و دینی هویّت ملّی انجامید.
2-1. هویّت:
پرداختن به موضوع هویّت تلاشی دايمی است که تمام انسانها در دوران مختلف به آن توجّه نشان دادهاند .مبارزات بسیاری در طول قرون متمادی بر سر این مساله صورت پذیرفته است .موضوع هویّت به دلیل گستردگی زیاد ،دقّت نظر و توجّه افزون تری را میطلبد . چون تعریف مشخص و واحدی را نمیتوان برای موضوع هویّت ارايه کرد، بحث درباره مفهوم هویّت بسیار پیچیده است .
«هویّت» یکی از مفاهیمی است که دارای معانی متعدّد و فراوان از دیدگاههای مختلف میباشد و خیلی از این معانی به هم نزدیک هستند. هر چند هنوز تعریف دقیقی از آن ارايه نشده است. و در تعاریف گوناگون انواع هویّت شناسانده میشوند که پرداختن به هر کدام، بخشی جداگانه نیاز دارد.
واژه هویّت «identity» که در پارسی آن را با «این همانی» نیز معادل دانستهاند؛[1] در عرصهی اجتماعی از اساسیترین و موثّرترین مفاهیم فردی و اجتماعی در دوران معاصر است، ولی تعریف دقیقی از آن که مورد پذیرش همگان باشد، وجود ندارد. براساس تعریف کنفرانس فرهنگی یونسکو در سال 1982م. هویّت «identity»هستهی مرکزی شخصیّت فردی معرفی شده است.[2]
فرهنگ آکسفورد، از هویّت به عنوان چیستی و کیستی فرد یاد میکند.[3] هویّت به معنی چیستی و کیستی از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن به چیزی یا جایی بر میآید. این حس تعلّق داشتن، در وجود انسان، بنیادی ذاتی یا غریزی دارد. برآورده شدن این نیاز سبب «خودآگاهی» فردی در انسان میشود و ارضای آن در میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا «هویّت» قومی، تیرهای یا ملّی آن گروه را تعیین میکند و هنگامی جنبهی ملّی به خود میگیرد که در قیاس با "هویّت گروهی" دیگر ملل باشد.[4]
هویت به عبارتی مجموعهای از خصوصیّات و مشخّصات فردی و اجتماعی و احساسات و اندیشههای مربوط به آنها است، که فرد آنها را از طریق توانایی کنش مقابل با خود و یافتن تصوّراتی که از خود به دست میآورد و در جواب سوال «من کیستم؟»[5] ارايه میدهد،شاید این امر از احتیاج بشر به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی ناشی میشود.[6]
تعبیر ویلیام هنوی این است که «ما تا ندانیم که بودهایم، نمیتوانیم بدانیم که هستیم». یعنی شناخت هستی ما در گروِ شناخت تاریخی ماست و تا ندانیم که چگونه به جایی که هستیم رسیدهایم، نمیتوانیم بدانیم که کجا میرویم. اوّلین بار مفهوم هویّت (identity) در کتابی به نام «جماعت تنها»، در 1950م. مطرح شد. در کتاب دیگری به نام «هویّت و اضطراب» که در سال 1960م. منتشر شد اصطلاح هویت به عنوان درک خویشتن تاریخی اقلیت های دینی و نژادی مانند یهودیان و سیاه پوستان در مقابل اکثر مهاجم و سلطه گر تعریف شد.[7]
تمایز فرد یا گروهی از افراد از دیگران به واسطهی «این مجموعه علایم، آثار و نشانهها که میتواند سیاسی، تاریخی، فرهنگی، مادی، سنّتی و... باشد» میسّر میشود،[8] تعریف دیگر هویّت را چنین معنی کردهاند: «هویّت پدیدهای است که از من آغاز و به ما مشخص میشود و از احساس استقلال فردی تا احساس تعلّق اجتماعی گسترش مییابد.»[9]
هویّت هم در شکل فردی هم در شکل اجتماعی خود، برآیند تعامل اجتماعی است و با رشد و توسعه اجتماعی جوامع ارتباط دارد. هویّت مفهومی مرکب و چند رکنی است که در ذهن و رفتار یکایک شهروندان قابل جستجوست.[10]
به نظر می رسد " هویّت" امروز از نظر واژگانی تدریجاً جایگاه خود را در ادبیّات جهان از دست داده از نظر معنا با سرگشتگی در میان سنّت ، مدرنیسم و پُست مدرنیسم روبروست و از نظر مفهومی در میان پسوندها (هویّت ملّی، هویّت فرهنگی، هویّت مذهبی و...) سرگردان است از نظر تاریخی و جغرافیایی در معرض تهاجمات جهانی است.[11]
در عصر تجدّد نمیتوان «هویّت» را تنها با مبنای زبانی سنجید. تاکید افراطی بر زبان، راه به جایی نخواهد برد. نقش زبان در حال تغییر و نوسان است. فرهنگ هر جامعه، فراتر از گفتمانهایی است که زبان را تشکیل میدهد. یعنی کل یک مجموعه لزوماً از اجزاء خود بزرگتر است. قلمرو فرهنگ بر ادب گستردهتر از مولّفهي خاصّی به نام زبان است و عناصر و عوامل متفاوتی در کنار یکدیگر، فرهنگ را به وجود میآورند.[12]
بنابراین هویّت آگاهی فرد از «کیستی» خود و وابستگیهای اجتماعیاش میباشد و آگاهی برای آن دسته از ارزشهایی است که برای فرد در اولویّت قرار دارد و در حد یک احساس درونی و شخصی نیست، بلکه به یک احساس گروهی تبدیل شده که به ارتباط اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است.
هویّت امری ذاتی نیست بلکه قراردادی است و محیط اجتماعی نقش اساسی در ساخته شدن آن دارد. علل و عوامل موثر در پیدایش هویّت موضوع بحثی است در میان صاحب نظران که اغلب با تکیه بر نظریههای روان شناختی، عوامل فردی و روانی آن را برجسته ساختهاند. ولی جامعه شناسان بر عوامل اجتماعی تاکید میکنند. آنتونی گیدنز در خصوص هویت می نویسد: «هویّت چیزی نیست که در نتیجهی تداوم کنشهای اجتماعی فرد به او داده شود، بلکه فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند. به عبارتی هویّت، مستلزم آگاهی بازتابی فرد است. هویّت پاسخ آگاهانه فرد به پرسشهایی از خود است به عبارت دیگر متعلّق به کدام قوم، نژاد و ملّت است و چه فرهنگ و تمدّنی را در جهان داشته و دارد.»[13]
مهمّترین نوع هویّت، هویّت ملّی است؛ زیرا نقشی تعیین کننده در حوزهی فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد دارد. به عبارت دیگر، هویّت ملّی فراگیرترین و در عین حال مشروعترین سطح هویّت در تمامی نظامهای اجتماعی جدای از گرایشهای ایدئولوژیک میباشد. هویّت ملّی را میتوان مجموعهای از نشانهها و آثار مادی، زیستی، فرهنگی و روانی دانست که سبب تفاوت جوامع از یکدیگر میشود. هویّت ملّی اصلیترین سنتز و حلقه ارتباطی بین هویّتهای خاصّ محلّی و هویّتهای عام فراملّی است و مفهومی متحوّل، تکامل یافته و پویا دارد. هویّت ملّی مجموعهای از گرایشها و نگرشهای ملّی نسبت به عوامل، عناصر و الگوهای هویّت بخشی و یکپارچه کننده در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است. هویّت ملّی دارای ابعاد مختلفی است. اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، دینی و زبانی و ادبی است.[14]
آنچه از هویّت ملّی گرفته میشود، مفهومی ایدئولوژیک و سیاسی است که همزمان بر معنای فرهنگی هم دلالت میکند ،هویّت ملّی مهمّترین وسیله مشروعیّت بخشیدن به نظامهای سیاسی است و هویّت عامل مهمّ همبستگی اقشار ملّت و اقوام متشکله یک ملّت است که آنها را بسان تار و پود تنیده و باعث یکپارچه شدن آنها میشود .همچنین هویّت یک ملّت و کشور موضوعی "جغرافیایی سیاسی" است که علل پیدایی و ماندگاری یک ملّت راموردتوجه قرارمی دهد. به عبارتی "ملّت" هنگامی پا برجا میماند که هویّت ملّی و استقلال خود را داشته باشد و هنگامی پذیرفته میشود که ارکان آن و نهادهای تشکیل دهنده آن وجود خود را حفظ کرده و موجودیّت خود را تثبیت کنند.
2-2. ملّت:
کلمه ملّت «natoin» در (لاتین) به معنای «زایش» و «قبیله» است. در قرون وسطی این کلمه به قلمرو قبیلهای خاصّ دلالت میکرد.[15] اين واژه از كلمههاي پركاربرد و شناخته شده در عرصههاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و... است. امروزه کلمه ملّت به یک واحد اجتماعی گفته میشود که دارای سابقه ی تاریخی واحد و قانون و حکومت واحد، احیاناً آمال و آرمانهای مشترک و واحد است.[16]معمولاً به دستهای از افراد انسانی که عموماً در خاک معینی سکونت اختیار کرده و دارای وحدت نژاد و زبان و مذهب میباشند به طوری که این وحدت برای آن افراد طرز فکر و تاریخ مشترک ایجاد کرده پیوند همزیستی بین آنها پدید بیاورد ملّت میگوئیم.
[1]. علی اکبر ولایتی، 1378 ، بحرانهای تاریخی هویت ایران، تهران، فرهنگ اسلامی، ص1
[2]. زهرا حیاتی، سید محسن حسینی موخر، 1386، از هویّت ایرانی، تهران، سوره مهر، ص 32.
[3]. همان
[4]. پیروز مجتهدزاده، 1387، دموکراسی و هویّت ایرانی، تهران، کویر، ص 145.
[5].
[6].
[7].
[8]. علی اکبر ولایتی، همان، ص1.
[9]. علی آقا بخشی، 1383، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، پاپار، ص 305.
[10]. زهرا حیاتی، سیدمحسن حسینی موخر، همان، ص12.
[11]. محمود نکوروح ، 1378، در جست و جوی هویّتی تازه، تهران، چاپخش، ص 1.
[12]. مریم صنیع اجلال، 1384، درآمدی بر فرهنگ و هویّت ایرانی، تهران، موسسه مطالعات ملّی، تمدّن ایرانی، ص 72.
[13]. حمید احمدی، 1388، بنیادهای هویّت ملّی ایرانی، تهران پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
[14]. مریم صنیع اجلال، همان، ص 104.
[15]. علياكبر ولايتي، 1387، بحرانهای تاریخی هویّت ایرانی، تهران، فرهنگ اسلامی، ص1.
[16]. گروه تحقیقات سیاسی اسلام، مولّفههای هویّت ملّی در ایران، نشر معارف پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات تاریخی و فرهنگی و معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها. (مجموعه مقالات) موسی نجفی؛ 1381، ص23.
مبلغ قابل پرداخت 9,801 تومان