فهرست مطالب
فصل اول
کلیات
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت مسأله
اهداف تحقیق
تعریف مفاهیم
فصل دوم
پیشینه تحقیق
فصل سوم
بررسی اسنادی تعریف حجاب
فصل چهارم
روش تحقیق
روش تحقیق
جامعه آماری
حجم نمونه
روش نمونه گیری
روش جمع آوری اطلاعات
شاخص سازی
اعتبار سنجی
فصل پنجم
تحلیل یک متغیری
فصل ششم
تحلیل دو متغیری
نتیجه گیری
|
منابع 87
مقدمه:
يكي از عمده ترين مسايل كشورهاي در حال گذار، دگرگوني معاني، ارزش ها و عقايد مشترك حاكم بر اين جوامع است.نتيجه تغيير اين عقايد مشترك كه كاركرد انسجام را در نظام اجتماعي بر عهده دارند ايجاد نوعي چند گونگي و تكثر در لايه هاي زيرين و درون ذهني افراد است. اگرچه تكثر به خودي خود امري نامطلوب محسوب نمي گردد اما مسئله از آنجايي آغاز مي شود كه اين چند گونگي در باورها و عقايد و لايه هاي درون ذهني افراد صورت پذيرد و ديگر هيچ اصل و تعريف واحدي وجود نداشته باشد كه اين باورهاي مختلف حول آن نظام يابند. در اين هنگام است كه جامعه عرصه بروز نگرشها و كنشهاي مختلف و متفاوت و حتي گاه متناقض گشته و انسجام و يگانگي نظام اجتماعي دست خوش چالش هاي جدي و مهمي مي گردد.
اصل «حجاب» براي زنان كه در جوامع اسلامي مطرح است از جمله همين ارزشها و عقايدي است كه از ديرباز در جامعه ما وجود داشته و در دورههاي مختلف تاريخي به صورتهاي مختلفي بروز و ظهور كرده است.
بيان مسئله:
توجه به اخبار روزنامهها و صدا و سيما و همينطور مشاهدات معمولي و روزمره بيانگر اين امر است كه پوشش دختران و زنان ايراني مخصوصاً در دهههاي اخير نسبت به آنچه كه در نسخ ديني موجود است، دچار تحول و دگرگوني شده است؛ هم اكنون نيز اين امر از حيث آنكه به عنوان يكه «مسئله» ياد ميشود مورد توجه محافل گوناگوني واقع شده و سعي در چاره جويي براي آن مي شود.
آنچه كه در قرآن به عنوان مهمترين منبع ديني آورده شده صورتي كلي است كه جزئيات آن توسط مفسرين، مراجع و صاحبنظران به گونههاي نسبتاً متفاوتي عملياتي و بيان گرديده است. اگرچه غالب اين تعاريف بر حداقل پوشش (يعني پوشيدگي همه بدن به جز چهره و دستها از مچ به پايين) اتفاق نظر دارند، اما به نظر ميرسد در عمل اين تعاريف كمتر در ظاهر افراد ديده ميشود.
از آنجايي كه ديدگاهها و نگرش افراد درباره موضوعات مقدمهاي بر كنش آنها محسوب ميگردد؛ لذا يافتن پاسخ اين پرسش كه افراد جامعه چه تعريفي از واژه «باحجاب» دارند ميتواند گام موثري در اين مسير باشد.
حال سوالي كه در اين تحقيق بدان پرداخته خواهد شد اين است كه اولاً : «تعريف تحليلي افراد تا چه ميزان به تعريف اسمي واژه «با حجاب» نزديك است؟
ثانياً: «افراد در عمل تا چه ميزان به تعريف اسمي واژه «باحجاب» نزديك مي شوند؟»
اهميت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاريف قراردادي و تحليلي افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابراي ما متصور ميسازد:
اول اينكه تعاريف ديني موجود از واژه «باحجاب» همگي قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعي و فرهنگي جامعه، طي مراحل جامعهپذيري افراد به درستي نتوانسته اين تعاريف را در ميان افراد دروني سازد. و يا نظام هنجارساز جامعه داراي عملكرد ضعيفي بوده است به گونهاي كه ساير منابع هنجارساز (داخلي يا خارجي) دست به هنجارسازي و ارايه تعاريف جايگزين در اين باره زدهاند.
دوم اينكه اين تعاريف قراردادي و ديني آن طور كه بايد و شايد مطابق ضرورتها و نيازمنديهاي زمان و مكان از متون ديني استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغييراتي در اين تعاريف زدهاند تا آن را با شرايط روز خود منطبق سازند.
هريك از مفروضات بيان شده كه درست باشد نيازمند بكارگيري تدابير مناسب در جهت همسانسازي نظام كنش افراد و نظام هنجاري جامعه مي باشد تا شاهد كاهش انسجام و يگانگي در جامعه نباشيم.
اهداف تحقيق:
هدف از انجام اين تحقيق كه با دو روش "اسنادي" و پیمایشی صورت می پذیرديافتن پاسخهايي مناسب به سوالات تحقيق است. همچنين يافتن اين پاسخها ميتواند ما را در رسيدن، نگاهي واقع بينانه نسبت به بخشي از مسئله اجتماعي «بدحجابي» ياري دهد.
تعريف مفاهيم:
تعريف اسمي: تعريف اسمي تعريفي است كه طي آن معني يك واژه به وسيله صفات مشخصي به طور قراردادي تعيين گردد. (رفيع پور، كندوكاوها وپنداشتهها)
اين تعاريف قراردادي است و به همين دليل چيزي درباره واقعيت بيان نمي كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.(همان)
تعريف تحليلي: گاهي لازم است معاني واژههاي مورد استفاده (مثلاً در يك پرسشنامه) را قبلاً بررسي كرده و معاني معمول آن واژهها را در گروه يا جامعه مورد نظر تعيين نمود. اينگونه بررسي و تعيين معاني را "همپل"، «تحليل معني» و اوپ ، «تعريف تحليلي» مي نامد و تفاوت آن با تعريف اسمي در اين است كه تحليل معني يا تعريف تحليلي يك امر قراردادي نيست بلكه يك امر تحقيقي است. يعني به صورت تجربي بررسي ميشود كه فلان واژه در بين افراد يك جامعه داراي چه معني يا معاني است و لذا در تعريف تحليلي برعكس تعريف اسمي درباره يك امر واقع (واقعيت) صحبت مي شود. (همان)
تعريف اسمي واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد:«براي زن پوشانيدن چهره و دستها تا مچ واجب نيست. حتي آشكار بودن آرايشهاي عادي و معمولي كه در اين قسمتها وجود دارد نظير سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالي نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوقالعاده به شمار ميرود نيز مانعي ندارد». پس «با حجاب» بودن يعني مطابقت با اين ويژگيها.
تعريف تحليلي واژه «با حجاب» : اين تعريف شامل آن تعريفي ميشود كه افراد جامعه آماري به صورت نظري آن را عنوان مي كنند و همينطور در عمل آن را انجام ميدهند.
فصل دوم
پيشينه تحقيق
در اين فصل تلاش ميشود تا حاصل تحقيقات انجام شده در رابطه با اين موضوع كه تاكنون انجام شده و نتايج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام اين تحقيق ميباشد گردآوري و ارايه گردد:
§پژوهشي در مجموعه WVS (پيمايش ارزشهاي جهاني) توسط “منصور معدل” از دانشگاه ميشيگان و «آزادارمكی» از دانشگاه تهران انجام شده است.
در اين پيمايش با نمونههايي كه از سه كشور «مصر» ، «ايران» و «اردن» گرفته شده است به باورهاي ديني دينداري، هويت ملي و ايستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسيتي تحليل و مقايسه شده است.
نتيجه اصلي كه ايشان از تحقيق خود ميگيرند اين است كه «ماهيت رژيم حاكم» يك عامل مهم براي اختلاف جهان بيني مردم اين سه كشور است. بين اين سه كشور حكومت ايران، «حكومت تئوكراسي» و «دين سالاري» است. حكومتهاي مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اينكه اين حكومتها در درجات متفاوتي از اقتدار طلبي هستند، گروههاي مخالف بيانات فرهنگي خود را در واكنش به جهت گيريهاي فرهنگي رژيمهايشان تنظيم مي كنند. به همين علت در ايران جايي كه جامعه تحت تسلط رژيم كاملاً ديني اداره شده است مردم كمتر ديني. كمتر ضد غرب، بيشتر سكولار و بيشتر هوادار ارزشهاي مدرنيسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعي هوادار غرب است.
پژوهشگران مذكور معتقدند يافتههاي تجربي آنها با پژوهشهاي تاريخي موجود همخواني دارد. شواهد تاريخي متعدد حاكي از آن است كه جهتگيريها و خط مشيهاي فرهنگي دولت نقش تعيينكنندهاي در روند فرهنگي جامعه دارد.
ايشان موارد مختلفي را از تاريخ كشورهاي اسلامي ذكر ميكنند كه در آنها مداخله فرهنگي حكومتهاي سكولار با ايدئولوژي تهاجمي، سبب سياسي شدن دين و شكلگيري بنيادگرايي اسلامي شده است.
تحقيق مورد بحث علاوه بر نتايجي در مورد اختلاف جهان بيني مردم اين سه كشور اسلامي به نتايجي هم در مورد اختلاف جهان بيني مردم در هر يك از اين سه كشور ميرسد. در اين مورد نتايج به دست آمده حاكي از آن است كه عوامل تعيين كننده عبارتند از: تنوعي از صفات اجتماعي پاسخگو مانند پايگاه اجتماعي، اقتصادي، جنس و سن و تحصيلات؛ كه سن و تحصيلات نشانههاي خوبي براي راستاي تغيير فرهنگي هستند.
در عين حال تحصيلات اثر قابل ملاحظهتري روي ديدگاههاي فردي دارد. تأثير متغير سن و تحصيلات در اين سه كشور يكسان نيست. در ايران پاسخگويان جوانتر و داراي تحصيلات بالاتر بيشتر مليگرا بيشتر سكولار و كمتر ديني هستند. در مصر و اردن اين اثرات (تأثير سن و تحصيلات روي دين) قابل توجه و مشخص نيست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصيلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.
پژوهشگران با قدري احتياط نتيجه ميگيرند كه معني اين رابطه منفي در ايران سكولاريسم بيشتر و دينداري كمتر است ولي در اردن و مصر تلاش ديني بيشتر را ميفهماند.
§خانواده، دانشگاه و جامعه پذيري ديني: (طالبان 1378)
محقق ميخواهد به اين سوال پاسخ دهد كه آيا تأثير تحصيلات تنها بر افراد تحصيل كرده است يا اينكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نيز كشيده خواهد شد؟
نتايج تجربي بيانگر آن است كه دينداري فرزندان خانوادههاي تحصيل كرده به نسبت ديگران از ميزان ضعيفتري برخوردار است. ولي در هر صورت متوسط دينداري در جامعه ايران بالا و نزد اين خانوارها هم بالاتر از متوسط مقياس دينداري بوده است.
§دانشگاه ، دين، سياست : (رجبزاده، 1379 200-183)
اين پژوهش ميكوشد به اين سوال اساسي پاسخ گويد كه باورها و ارزشهاي دين در اين روايات رسمي و سنتي آن تحت تأثير فرهنگ دانشگاه چه سمت و سويي پيدا ميكنند؟ و در جريان اين چالش چه باورها و ارزشهايي به عنوان راه حل چالش مورد پذيرش افراد قرار ميگيرد يا قابليت پذيرش بيشتري مييابند؟
مبلغ قابل پرداخت 12,636 تومان