فهرست مطالب
عنوان صفحه
پيشگفتار:1
مقدمه:3
فصل اول : مباني نظري تحقيق.. 7
بيان مساله واهميت موضوع تحقيق:8
اهداف تحقيق:12
فرضيات تحقيق:13
روش تحقيق:13
فصل دوم: رسانه چيست و چه تواناييهايي دارد؟. 14
ارتباط جمعي- تاريخچه رسانههاي جمعي.. 15
كاركرد رسانههاي جمعي.. 21
وظيفه رسانه چيست؟. 28
قدرت تأثير رسانههاي جمعي.. 29
فصل سوم: جهان جديد تلويزيون.. 33
يك كودك چه وقت استفاده از تلويزيون را شروع ميكند؟. 34
كودك چه مقدار وقت صرف تلويزيون ميكند؟. 41
چه كساني بيننده پروپا قرص هستند؟. 46
توضيحي درباره ساير رسانهها49
استفاده كودكان از رسانهها در سنين مختلف:50
كودكان چه چيزهايي را ميبينند؟. 52
برخي معيارهاي پيش بيني سليقه كودكان در مورد تلويزيون.. 56
كودكان درباره تلويزيون چگونه فكر ميكنند؟. 60
وجهه تلويزيون :61
آيا تلويزيون در نظر کودکان شگفت انگيز است؟. 63
بچهها دوست دارند شاهد چه تغييراتي در تلويزيون باشند ؟. 64
والدين دوست دارند شاهد چه تغييراتي باشند ؟. 66
چرا کودک از تلويزيون استفاده ميکند؟. 68
عملکرد تلويزيون:75
چرا ما داراي رسانههاي جمعي هستيم ؟. 77
نيازهاي ويژه کودکان که تلويزيون آنها را برآورده ميکند ، کدامند ؟. 79
محتواي خيال:81
محتواي واقعيت.. 82
تلويزيون به عنوان خيال. 83
آيا تلويزيون مانعي بر سرا راه مسائل زندگي است؟. 85
تلويزيون به عنوان واقعيت.. 86
دو جهان.. 89
اهميت خيال. 91
فصل چهارم: يادگيري از تلويزيون.. 92
چگونگي يادگيري از تلويزيون.. 93
موارد يادگيري اتفاقي.. 95
ميزان هوش و رفتار كودك در ارتباط با برنامههاي تلويزيون.. 100
چه آموزشي را بايد انتظار داشته باشيم؟. 103
تلويزيون در مدرسه. 108
چگونگي اكتساب در كودكان.. 113
مقايسه. 115
فصل پنجم: تاثيرات جسمي و رواني تلويزيون بر كودكان.. 119
الگوي تأثير- رسانه:120
تلويزيون به كودكان چه ميدهد؟. 120
الگوي تأثير- كودك.. 127
الگوي تأثير- تعامل. 130
ديگر ويژگيهاي تعامل. 133
اثرات فيزيكي تلويزيون بر كودكان.. 135
آيا تلويزيون بر بينايي كودكان اثر بدي دارد؟. 136
آيا تلويزيون كودكان را خواب آلود و خسته به مدرسه ميفرستد؟. 137
اثرات عاطفي تلويزيون بركودكان.. 138
اثرات شناختي تلويزيون بر كودكان.. 141
آيا تلويزيون حاوي تصوير غير دقيقي از زندگي بزرگسالان است؟. 141
آيا تلويزيون موجب بزرگسالي زود رس ميشود ؟. 143
اثرات رفتاري.. 145
آيا تلويزيون كودكان را منفعل ميكند؟. 147
آيا خشونت ارائه شده در تلويزيون، آموزش خشونت ميدهد؟. 153
نتيجه گيري :157
پيامدهاي منفي تلويزيون:157
فصل ششم: اينترنت رسانه جديد قرن بيستم. 160
اينترنت چيست؟. 162
فوايد اينترنت براي كودكان:163
خطرات اينترنت :164
سودجويان از اينترنت براي به دام انداختن كودكان استفاده میكنند:164
مطالب نامناسب و غير مجاز در اينترنت :164
ارتكاب جرايم: بمبها، مواد مخدر، دزدي و شخصيتهاي غير واقعي.. 164
تهاجم به حريم خصوصي :165
چگونگي اجتناب و كاهش خطراتي كه كودكان در ايترنت با آن مواجهند:165
نتيجه گيري و آزمون فرضيات:166
منابع مآخذ:170
تحقيق حاضر با عنوان "بررسي نقش رسانههاي جمعي(با تاکيد بر تلويزيون) در الگوپذيري و رفتار کودکان " سعي دارد، تاثيرات مثبت وپيامدهاي منفي وابستگي کودکان به تلويزيون را مورد بررسي قرار دهد. در راستاي رسيدن به هدف مذکور ابتدا مباني نظري تحقيق در مورد تاريخچه پيدايش رسانههاي گروهي و به خصوص تلويزيون مطرح شده، سپس انواع کارکردهاي تلويزيون، وظايف رسانه به عنوان يک وسيله ارتباطي مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است.در فصل دوم تحقيق مقدارزماني که کودکان در شرايط مختلف سني صرف تماشاي تلويزيون ميکنند،آغاز سن تماشاي تلويزيون، دلايل تماشاي تلويزيون توسط کودکان و انتظاراتي که کودکان و والدين آنها از تلويزيون دارند مورد بررسي قرار میگيرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به اين فصل از تحقيق، در مورد جامعه آمريکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلويزيون در زندگي كودكان ما نوشته ويلبر شرام و ديگران، ترجمه محمود حقيقت كاشاني میباشد. اميد است با عنايتي که مسئولين تعليم وتربيت ايران اسلامي به الگو گيري کودکان اين مرز و بوم از رسانههاي گروهي و به ويژه رسانههاي تصويري دارند، زمينه انجام اين چنين پژوهشهاي گسترده اي در سيستم آموزش و پرورش کشور مانيز فراهم گردد که اين مهم حمايت همه جانبه مسئولين امر را میطلبد.
فصل سوم با عنوان جهان جديد تلويزون مسايلي از جمله سن شروع تماشاي تلويزيون و شرايط زماني و انواع موضوعاتي كه مورد توجه كودكان با توجه به شرايط سني و جنسي و همچنين تواناييهاي ذهني آنها است مورد بررسي قرار گرفته است.
فصل چهارم مربوط به نحوه و ميزان يادگيري كودكان از اين رسانه و عوامل تاثير گذار بر اين مساله است.
در فصل پنجم تحقيق، تاثيرات روحي، رواني و جسمي تلويزيون بر كودكان مورد تحليل و بررسي قرار گرفته و در نهايت در فصل ششم به رسانه جديد " اينترنت "و رابطه آن با مسئله يادگيري و الگو پذيري کودکان و انواع خطراتي كه اين رسانه براي كودكان دارد اشاره شده است.
كودكان ما امروزه در خانه اي پا به دنيا میگذارند كه تلويزيون در آن به طور ميانگين هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا ديگر بيش از آنكه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنويم اين تلويزيون است كه داستانهاي مربوط به انسانها، زندگي و ارزشهاي آن را براي ما بيان میكند.
تلويزيون، امروزه به عنوان عمومي ترين و پرمخاطب ترين رسانه جمعي، سهم عمده اي در آموزش و تأثيرگذاري مستقيم و غير مستقيم بر فرهنگ و روح و روان جمعي دارد.
تاثير پذيري اكثريت خاموش جامعه از تلويزيون و برنامههاي ماهواره اي تلويزيوني بسياري از اوقات كشورهاي جهان سوم را با بحران فرهنگي روبرو كرده است.
تلويزيون هر روز بر ما تسلط بيشتري میيابد و ما بايستي نگران آثار مخرب برنامههاي تلويزيوني براي كودكان و خانوادههاي خود باشيم. اين حق ماست و میبايستي عكس العمل نشان دهيم. اگر چه تلويزيون في نفسه مطرود نيست اما برنامههاي تلويزيوني در مجموع زيانبار بوده اند. در غرب به نوعي و در شرق به شكلي ديگر خطر برنامههاي مخرب و منحط تلويزيوني احساس ميشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلويزيون تربيت میكنيم وقتي میخواهيم آنان را ساكت كنيم براي آنان تلويزيون روشن میكنيم و يا آنان را به تماشاي برناههايي كه خودمان هم نمي دانيم چه هستند دعوت میكنيم. خودمان هم متاسفانه عادت كرده ايم به آنچه پخش میشود فقط خيره شويم و نگاه كنيم. بشر با توليد نيازمند به شناخت دنياي اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحيه مدني میتواند به صورتي سالم و سازنده انجام گيرد اما به نظر میرسد تلويزيون يك مانع اصلي بر سر راه رسيدن به دنياي بهتر است پس ما بايستي از آثار سوء اين جعبه جادويي آگاه شويم و در ارتباط با تلويزيون مسؤوليت خود را بپذيريم.
«تلويزيوني كه میتواند داراي اثرات كاملاً مخرب باشد میتواند به صورت ابزار مفيدي نيز در خدمت تعليم و تربيت درآيد تلويزيون میتواند چنين باشد ولي خيلي غير محتمل است كه چنين بشود.»
ساخت برنامههاي با ارزش وقت بيشتر و تخصص بالاتري لازم دارد اما افرادي كه بتوانند براي مدت زمان پخش برنامههاي بد بسازند زياد هستند و اين مسأله را حل میكند.
نمي توان كودكان را براي زماني كه در مقابل صفحه تلويزيون صرف میكنند سرزنش كرد و اينكه آنها تقصيري ندارند كه از طريق تلويزيون اطلاعات دگرگون شده را دريافت میدارند.
جان كندري میگويد: قرار نيست كه تلويزيون از بين برود از سويي خيلي كم احتمال دارد كه تلويزيون فضاي مناسبي را براي اجتماعي كردن كودكان ايجاد كند.»
در گذشته كودكان ناظر فعاليت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طي يك نسل به آنان آموخته بود الگويي براي نسل آينده میشد اما اكنون بايد دريابيم كه كودكان از محيط اطراف خود چه چيزهايي را فرا میگيرند؟ عواملي كه محيط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و تلويزيون به عنوان يكي از اين عوامل چه میكند و چه بايد بكند؟
در كتاب تلويزيون خطري براي دموكراسي زير عنوان « چرا بچهها تلويزيون تماشا میكنند؟» آمده است كه : انگيزه كودكان از نشستن در پاي تلويزيون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان براي سرگرمي به تماشاي تلويزيون میپردازند ولي كودكان ضمن اينكه طالب سرگرمي هستند غالباً براي فهميدن دنياي اطراف به تلويزيون مینگرند. بزرگترها معمولاً اهميت كمتري براي تلويزيون قايل هستند و به آن با يك ساده باوري آگاهانه نگاه میكنند». تبليغات تلويزيوني روي شخصيت كودكان، باورهاي كودكان و اعمال كودكان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً كودكان از دو سالگي تماشاي فيلمهاي كارتوني را شروع و تقريباً در 6 سالگي به تماشاي تلويزيون عادت میكنند. يعني قبل از اينكه به مدرسه بروند با تلويزيون دوست میشوند.
به نظر میرسد ورود تلويزيون به عنوان معلم به اعتبار معلم و معلمي پايان بخشيده است يا داراي اين چنين قدرتي است زيرا امروزه دانش آموزان در حالي قدم به مدرسه میگذارند كه به شدت از تكنيك تلويزيون و اثرات رواني آن متأثر شده اند و در حالي كه مكانيسم تصويري و بصري تلويزيون ريشه در اعماق آنان دوانده است با سيستم كتاب و حروف چاپي وارد يك نزاع دروني و رواني میشوند اين درگيري قربانيان زيادي را میطلبد. كودكان و دانش آموزان كه نمي توانند و يا نمي خواهند از طريق قرائت آموزش ببينند و يا اصولاً توانايي خواندن را ندارند نوآموزاني كه قادر به درك تسلسل منطقي حتي يك پاراگراف نيستند و نمي توانند افكار خود را برروي چند جمله مكتوب متمركز كنند ديگر قادر نيستند بيش از چند دقيقه به بيان شفاهي معلم ويا يك سخنراني توجه كنند و ارتباط منطقي جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و يا حتي فراگيرند.»
كودكان بر خلاف بزرگسالان كه با ديگر رسانهها ارتباط دارند بيشتر با تلويزيون در ارتباط هستند. به عقيده پژوهشگران علت علاقه كودكان به تلويزيون اين است كه به آنان امكان میدهد تا در ماجراهاي پشت پرده زندگي كودكانه خود رسوخ كنند و دنيا و مردم را بهتر بشناسند. وقتي كودكان ما به دنيا میآيند بايد كار دشواري را انجام دهند و آن انطباق پذيري به شكل صحيح روشن میشود و برآنان است كه كودكان را براي وظايف آينده آماده كنند اما وقتي ديگر كسي به كودكان كمك نمي كند كه دنيا را بشناسد آنان دست به دامان تلويزيون میشوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اينكه دنياي وسيع اطراف را به كودك بياموزند از دست داده اند و از سويي تلويزيوني براي كودكان دست يافتني ترين دريچه به دنياي افراد بالغ است. پس تلويزيون به كودك يك تصوير يا خيال دگرگونه ارائه ميدهد زيرا در تلويزيون بيننده بيشتر از آنچه میبيند تأثير میپذيرد و اين نگراني در مورد كودكان كه بزرگ میشوند وجود دارد.
تا زماني که چارچوب نظري هر موضوع علمي مورد توجه و بررسي قرار نگيرد، فرايند پيشبرد تدريجي اهداف آن نيز داراي ابهام است. بدين منظور در اين فصل مساله تحقيق و ضرورت و اهميت آن و همچنين اهداف و روش تحقيق و روش گرداوري اطلاعات مطرح خواهد شد.
نتايج نظرسنجي درخصوص بررسي ميزان استفاده كودكان و نوجوانان از رسانهها كه به تازگي در مركز تحقيقات صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران انجام شده است، نشان میدهد 9/99 درصد كودكان و نوجوانان به تلويزيون دسترسي دارند و اين گروه در شبانه روز به طور متوسط 4 ساعت و 16 دقيقه تلويزيون تماشا میكنند.
كودكان و نوجوانان از بين شبكههاي تلويزيوني، بيشتر برنامههاي شبكه پنج (44 درصد) و سه سيما (42 درصد) را تماشا میكنند. همچنين 52 درصد از اين گروه به راديو دسترسي دارند كه 32 درصد شنوندگان كودك و نوجوان به شبكه پيام گوش میدهند.
گفتني است 33 درصد كودكان، به ماهواره دسترسي دارند و 82 درصد بينندگان اين گروه برنامههاي ماهواره اي، شبكههاي فارسي زبان را تماشا میكنند. 81 درصد كودكان و نوجوانان به دستگاههاي صوتي و تصويري مانند VHS،VCD، DVD، 57درصد به رايانه و 49 درصد به دستگاههايي مانند ميكرو، پلي استيشن، سگا و... دسترسي دارند.
شايان ذكر است عمده ترين ژانر مورد علاقه كودكان و نوجوانان در فيلمهاي ويدئويي مهيج و ترسناك (21 درصد) است.
نظرسنجي اخير دربردارنده آماري نو و در عين حال نگران كننده است. به نظر میرسد با رشد چشمگير ضريب نفوذ رسانهها در خانوارهاي ايراني، به شكل قابل توجهي شاهد تغيير الگوي تماشا و سليقه مخاطبين كودك و نوجوان هستيم.
نگارنده نيك به ياد دارد كه در سالهاي نه چندان دور، پربيننده ترين برنامههاي سيما در حوزه مخاطبان كودك و نوجوان، انيميشنهاي دوبعدي و دلنشين عمدتا ژاپني بود و ساعات اوج شنيدن راديو توسط همين گروه مخاطبين، هنگام پخش سلام كوچولو بود و شب بخير كوچولو».اما نظرسنجي اخير بيانگر اين نكته است كه پربيننده ترين شبكههايي راديويي و تلويزيوني نزد كودكان، يعني شبكههايي مثل شبكه سه سيما و راديو پيام، اتفاقا شبكههايي هستند كه نه گروه برنامه سازي خاص كودكان در آنها فعال است و نه هيچ برنامه اي براي اين مخاطبان دارد.
نفوذ بلاشك ماهوارهها و انواع دستگاههاي نمايش فيلم خانگي به همراه سيل انبوه فيلمهاي رنگارنگ در دسترس اين مخاطبان، اندك كورسوي چراغ برنامههاي كودك و نوجوان راديو و تلويزيون ملي را هم به قهقرا میبرد.www.kayhannews.ir
لذا انتشار نتايج اين نظرسنجي، به عنوان سندي قابل تأمل درباره ميزان و نحوه استفاده كودكان و نوجوانان از انواع رسانههاي ديداري و شنيداري، میتواند محرك و انگيزه خوبي براي نظريه پردازان و تحليل گران رسانه اي باشد تا با بررسي وضعيت كنوني و پس از آن ريشه يابي موضوع بحث، به طرح ساختارهاي مدون و بديع الگوسازي رسانه اي بپردازند. فراموش نكنيم نيمي از اقبال ابررسانهها از جهت توليد برنامههايي همسو و مطابق طبع مخاطبان خود است؛ اما كدام طبع؟! طبع و تمايلي كه رسانه، طي فرآيند حساب شده سليقه سازي، مخاطبان خود را به نحو شايسته و مطلوب سياستهاي خود، همسو كرده است. سليقه ذاتي مخاطب او را پاي اين رسانهها نمي كشاند، بلكه سليقه اي تماشاي اين برنامهها را در نهاد مخاطب طلب میكند، كه از سوي سليقه سازان رسانه اكتساب نموده است.
هم توليدكنندگان برنامههاي تلويزيوني، و هم پدران و مادران خوب میدانند كه دسترسي كودك به تلويزيون دشوار نيست. نه در قفسه اي قفل شده نگهداري میشود و نه روشن كردن آن براي كودكان دشوار است. متاسفانه اين واقعيت نشان از بي اعتنايي جامعه به كودك و شرايط جسمي و روحي او دارد.
در يك جمع بندي كلي میشود گفت كه تلويزيون و راديو، ديوارههاي حائل ميان جهان كودك و دنياي بزرگسالان را از ميان برداشته است. و اين، از سه راه مرتبط به هم صورت میگيرد، نخست آن كه درك و فهم پيام آنها نيازي به راهنما ندارد، دوم اين كه نه عنصر تفكر و نه حالت جسمي خاصي را نظير ساكت و مرتب نشستن در كلاس درس- طلب نمي كنند و بالاخره سوم آن كه هيچ گونه درجه بندي و تقسيم بندي ويژه اي براي تماشاچيان خود در نظر ندارد.
در اين بررسي، تلويزيون جايگاه ويژه تري دارد. در كنار و در ارتباط با ديگر رسانههاي ارتباط جمعي الكترونيكي- كه پيوندي با كتاب و ادبيات مكتوب ندارند- تلويزيون شرايطي را پديد آورده است كه به دوران قبل از ظهور ماشين چاپ كاملا شبيه و يكسان میباشد. همه ما به لحاظ ساختار جسمي و بيولوژيك يكسان هستيم، قادريم تصاوير را ديده و با شنيدن عبارات و جملات مربوط به آن، با آن پيوند برقرار سازيم. اطلاعات و پيامهائي كه تلويزيون ارسال میكند، براي همه يكسان است. رمزي و رازي و ماجرائي و پيامي نيست كه در پرده اسرار بماند و يا فقط به سمع و نظر تماشاچي ويژه اي برسد. و ناگفته پيداست، اگر رمز و رازي از زندگي و جهان بزرگ ترها، براي كودكان و نوجوانان وجود نداشته باشد، مقوله اي به نام طفوليت يا كودكي ديگر موضوعيت نخواهد داشت.
اما چاره چيست؟! تلويزيون داراي تكنيكي است كه ورود همه كس را به ميدان خود ممكن ساخته است. هيچ تجربه قبلي و هيچ اندوخته علمي و تئوري و فني و مالي و هيچ گونه قدرت و توان و دانش خاصي را طلب نمي كند. هم خردسال شش ساله و هم انسان شصت ساله، شرايط لازم را براي بهره بردن از هر آنچه عرضه میشود دارا میباشند. حتي زبان تلويزيون و نوع ارائه و بيان مطالب، محدوديتي ارائه نمي كند. در زبان گفتاري میتوانيم حروف يا كلماتي را طوري زمزمه كنيم كه كودك حاضر در محفل توان فهم آن را نداشته باشد. و يا از عبارات و لغاتي استفاده كنيم كه از حوزه تصور و درك خردسال به دور باشد. اما زبان تلويزيون و صحنههاي آن واضح، گويا و از هرگونه پيچيدگي به دور است. هر آن چه كه بر روي صفحه ظاهر میشود در معرض ديد كودك قرار دارد و آن هم با وضوح كامل.
هيچ گونه محدوديتي و هيچ گونه انحصاري در دانستن و مطلع شدن، در تلويزيون وجود ندارد؛ و اين مهم ترين تفاوت بارز ميان كودك در سنين كودكي و جهان بزرگسالان، از ميان برداشته شده است. نه تنها كودك در سنين كودكي يا بزرگسالي در جهان بزرگسالان، كه اصولا هر گروه و دسته اي از اجتماع، به دليل برخورداري از نوعي دانش انحصاري، از ديگران متمايز میباشند. اگر همه افراد میدانستند، آنچه را كه يك وكيل دعاوي میداند، ديگر وكيل و وكالت معني نداشت. اگر دانش آموز هر آنچه را كه معلم او میداند، میدانست. ديگر تفاوتي ميان معلم و شاگرد وجود نداشت؛ همچنين اگر دانش آموزان سال پنجم ابتدائي، هر آنچه را كه دانش آموزان سال دوم يا سوم راهنمائي میدانند، بداند، ديگر چه ضرورتي براي درجه بندي كلاسهاي درس وجود دارد.
با عنايت به اين نكات و رجوعي دوباره به آماري كه در ابتداي اين مطلب ارائه شد، تفكيك گروههاي سني و دستههاي مخاطبان برنامههاي مختلف تلويزيوني، به نحوي كه اين تقسيم بندي از سوي گيرنده پيام هم قابل درك باشد، بيش از هر زمان ديگري ضروري مینمايد. از سوي ديگر، اطلاع رساني و آگاه سازي والدين از پيامدهاي استفاده بدون نظارت كودكان و نوجوانان، به موازات طرحهاي محدودكننده تماشاگران، به شكل قابل توجهي در خور توجه است. هر چند شاهد پذيرفته شدن اين سيكل آزاردهنده در جامعه هستيم كه استفاده كودكان و نوجوانان از تلويزيون تا تماشاي آخرين برنامههاي شامگاهي ادامه دارد و تا والدين خود را به سمت اتاقهاي خود بدرقه نكنند و آنها را نخوابانند، خود به خواب نمي روند.
در اينجا باز لزوم هم انديشي ميان اساتيد و نخبگان دانشگاه، سياستگزاران رسانه و منتقدان حوزه كودك و رسانه به شدت احساس میشود.
مجموعه اهداف هر تحقيق زمينه ساز ايجاد نحوه تفکر به آن موضوع است و مشخص شدن اين اهداف به محقق در جهت تعيين مراحل و شيوه عمل کمک شاياني مینمايد بر اين اساس اهداف تحقيق حاضر به شرح زير است:
در اين تحقيق از روش اسنادي و بهره گيري از منابع كتابخانه اي و اينترنتي استفاده شده است.
ارتباط ميان افراد كه سبب انتقال مفاهيم، افكار و اطلاعات از فردي به فرد ديگرميشود، شرط اصلي پيدايي و ادامه زندگي جمعي است؛ زيرا زندگي جمعي انسانها بدون وجود ارزشها، هنجارها، اهداف و حتي تعارضاتي كه از طريق ارتباط به وجود ميآيد، معنا و مفهومي ندارد. بعلاوه پيدايي و پابرجايي ارزشهاي گروهي (اجتماعي)، هنجارها،محتواي فرهنگي و همچنين روندهاي يادگيري اجتماعي و در عين حال تضادهاي اجتماعي،فقط از طريق ارتباط به وجود ميآيد. افراد بايد براي زندگي جمعي از اهداف، مقاصد، آگاهيهاو همچنين از تفكرو برداشت ديگران مطلع گردند تا به ارائه واكنشي در برابر آنان قادر گردند.
با وجود آنكه كلام متداول ترين راه برقراري ارتباط ميان افراد، به اشكال مختلف انجام میگيرد. بايد در نظر داشت كه ارتباط غير كلامي نيز سهم عمدهاي در برقراري ارتباط ميان افراد دارند. ساخت جوامع امروزي، نوع جديدي از ارتباط را مطرح ساخته است كه در دورانهاي قبل، هرگز امكان پذير نبود. امروزه، فرد نه فقط قادر به برقراري ارتباط در گروههاي كوچك است، بلكه در ارتباط جمعي با ديگر همنوعان خود نيز قرار دارد.
در يك دوران طولاني، شكل حاكم ارتباط ميان انسانها، ارتباط كلامي بود! فرهنگ، دانش و تمام دستآوردها و تجربيات اجتماعي و تاريخي جامعه، از طريق كلام و گفتار، قابل انتقال بود. هر چند كه با پيدايي خط و كتابت، بسياري از وقايع مهم جامعه و به صورت مكتوب تا امروز هم باقي مانده است، اما اكثرنسخهها در معرض نابودي و فساد قرار داشت و در عين حال، براي عموم قابل دسترس نبود. با رواج صنعت چاپ، امكان پيدايي نسخههاي يكسان و مشابه كه اشتباهات نسخه برداري در آنها ديده نميشد، به وجود آمد. اما باز هم براي مدتي طولاني، امكان استفاده از كتاب و همچنين امكان برقراري ارتباط از طريق نوشته و چاپ و فقط در اختيار نخبگان و يا افراد باسواد يك جامعه باقي ماند كه در كل، درصد ناچيزي از افراد جامعه را تشكيل ميدادند. بعلاوه، هنوز اين نوع ارتباط به افراد محدود بود و جمع و توده را در بر نميگرفت.
از اوايل قرن نوزدهم و همزمان با اوج مرحله صنعتي شدن جوامع غربي،نوع جديدي از ارتباط به وجود آمد كه با تمام اشكال برقراري ارتباط در دورانهاي گذشته متفاوت بود. از اين نوع ارتباط به عنوان ارتباط جمعي نام ميبرند. در اثرپيدايي شرايط سرمايهداري، ضرورت چاپ روزنامههايي كه به دست توده» بريد، پيش آمد. زيرا تنها در شرايط سرمايه داري پيشرفته كه امكان توليد انبوه»به وجود ميآيد، ضرورت برقراري ارتباط جمعي با«توده نيز مطرح ميشود. گذشته از رابطهاي كه ميان توليد و مصرف كالا وجود دارد، تنها شرايط پيشرفته صنعتي- سرمايهداري، مفروضات لازم براي ايجاد رسانههاي جمعي را به دنبال ميآورد. به دنبال گسترش مطبوعات، انسان با گسترش راديو در اوايل قرن بيستم و تلويزيون پس از نيمه اول قرن روبه رو شد. فرانتس دروگه در كتاب خود به نام معرفت بدون آگاهي به خوبي رابطه ميان جامعه سرمايه داري و رسانهها را مشخص ميكند. تنها در مرحلهاي از رشد جامعه كه امكانات تكنولوژيك پيشرفته به وجود آمده و جامعه از لحاظ مالي نيز آن چنان پيشرفت كرده كه امكان سرمايهگذاريهاي بزرگ براي واحدهاي رسانههاي جمعي به وجود آمده است، همچنين در اثر ظهور متخصص در هر زمينه و با تقسيم كار شديد ميان آنها و شرايط اقتصادي سيستم سرمايهداري، امكان پيدايي رسانههاي جمعي به وجود ميآيد. اما در عين حال، بايد به شرايط اجتماعي سياسي خاصي كه در جوامع سرمايهداري حاكم است نيز توجه كرد. در اين جوامع، افكار عمومي مورد توجه قرار ميگيرد و دموكراسي و حاكميت مشروع (از نوع وبري) مطرح ميشود. اما گذشته از آن، امكان داشتن اوقات فراغت، يعني اوقاتي كه افراد هيچ نوع فعاليتي كه مستلزم گرفتن دستمزد باشد، انجام نميدهند و خود در مورد چگونگي گذران آن تصميم ميگيرند، در ارتباط نزديك با رسانههاي جمعي قرار دارد.
رسانههاي جمعي خصلتي دو گانه دارند: از يك طرف خود محصول سازمان توليد پيشرفته سرمايهداري هستند و به صورت يك كالا به بازار ارائه ميشوند و از طرف ديگ، به عنوان يك كالا، خود قادر به ارائه (يا فروش) افكار، ارزشها، هنجارها، نگرشها، و تمايلات هستند. بايد متذكر شد كه بخش عمدهاي از سرمايه و تكنولوژي در جهت توليد وسايل ارتباط جمعي به عنوان كالا به كار گرفته ميشود. ببه عنوان مثال، در توليد روزنامه، صنايع متعددي از چوب، كاغذ تا ماشينهاي پيشرفته چاپ دخالت دارند و اين امر،در مورد راديو و تلويزيون و ساير رسانهها صدق ميكند.
نوع جديد ارتباط در ميان افراد جامعه از هر نظر با ارتباط فردي متفاوت است. اين نوع ارتباط، خاص جامعه صنعتي- سرمايهداري است و فقط در رابطه با شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي اين نوع جوامع به وجود آمده است. اين ارتباط در جوامعي كه در آن نوآوريهاي فني، شهرنشيني، تفكيكهاي فرهنگي، اجتماعي، و... وجود دارد، براي رساندن اطلاعات به توده گسترده و ناهمگون ضروري است. زيرا افراد جامعه، بدون وجود رسانهها، قادر به جهتگيري در زندگي فردي و اجتماعي نخواهند بود.
رسانهها نه تنها اطلاعات مربوط به كشور و جهان را به اطلاع همگان ميرسانند (اين نوع اطلاعرساني به دليل درهم تنيده بودن وقايع جهاني بسيار ضروري است)، بلكه افراد جامعه نيز از نظر شغلي، خانوادگي و حتي فردي به رسانهها وابسته هستند. انبوه اطلاعات شغلي، تخصصي از طريق رسانهها در اختيار افراد ذينفع قرار ميگيرد؛ پيشرفت شغلي بدون آگاهي از تغييرات سريعي كه در رشتههاي خاص صورت ميگيرد، عملاً امكانپذير نيست و حتي موسسات رسمي آموزشي مانند مدارس و دانشگاهها نيز قادر به ارائه كليه تغييرات در زمينههاي شغلي تخصصي نيستند. به اين سبب، هر نوع پيشرفت شغلي به كسب اطلاعات از طريق رسانهها بستگي پيدا ميكند. اما بستگي افراد جامعه به رسانهها، فقط به اخبار و اطلاعات علمي محدود نيست. بلكه آنان در زمينه زندگي خانوادگي و خصوصي خود نيز به رسانهها نياز دارند. امروزه رسانهها اطلاعات مفيد و علمي بسياري در زمينه چگونگي تربيت كودكان، اصول خانهداري، آموزشهاي عمومي زندگي و مانند آنها به افراد ارائه ميدهند. گذشته از مسايل فوق، در جوامعي كه دايماً در حال تغيير و تحول است، رسانهها افكار، عقايد و نگرشهاي جديد را در ميان افراد جامعه پخش ميكنند و با تاكيد بر برخي نگرشها جنبههاي مثبت يا منفي آن را باز ميسازند. به جرئت ميتوان ادعا كرد كه رسانههاي يك كشور، سبب ايجاد آگاهي اجتماعي در افراد ميگردند و بدون وجود رسانهها افراد آن جامعه براي كسب هر نوع اطلاعاتي به شخص خود و يا محدوده كوچك آشنايان خود وابسته ميگردند و به ناچار، براي انجام دادن هر كاري، به داوري و نگرش خود مراجعه ميكنند. ما در اثر وجود رسانهها و تبليغ و تاكيد بر اطلاعات، اخبار و رويدادهاي اجتماعي و سياسي، افراد جامعه از تازهترين پديدهها آگاه ميشوند و نگرشها و باورهاي عمومي جامعه نيز در اثر وجود رسانهها تغيير مييابد؛ زيرا افراد داراي آگاهي اجتماعي ميكردند و از وابستگي به خود رها ميشوند و آگاهي جمعي نيز در آنان به وجود ميآيد در اين شرايط، افراد ديگر تنها وابسته به خود باقي نميمانند و از نگرش عمومي جامعه كه از طريق رسانهها مطرح ميشود، پيروي ميكنند، مرتون و لازار سفلد در مقاله مشهور خود با نام «رسانههاي جمعي، سليقه مردم و كنش سازمان يافته اجتماعي» كاركرد تقويت هنجارهاي اجتماعي از طريق رسانهها را به خوبي مطرح ميكنند. رسانهها از طريق ارائه درست و يا نادرست مطالب، باعث جهتگيري افراد ميگردد و به نوعي، قادرند يك طرز تفكر عمومي در جامعه ايجاد كنند. به دليل ارائه پيام از طريق رسانهها افراد عقيده فردي خود را در مقابل عقيده اجتماعي (رسانهها) ميبينند و در بسياري موارد در جهت پيام رسانه تغيير عقيده ميدهند. ارتباطات جمعي در شرايط اجتماعي اقتصادي خاص به وجود آمدهاند. در عين حال، چگونگي برقراري ارتباط جمعي يا برقراري ارتباط ميان افراد كاملاً تفاوت دارد. در يك روند ارتباطي ميان دو (يا چند نفر)، متوجه ميشويم كه گفتار يا كنش فرد اول باعث واكنش ديگري به صورت گفتار يا رفتار ميگردد. بايد توجه داشت كه حتي نشان ندادن هر نوع واكنشي هم به عنوان نشانهاي براي فرد اول است كه بر فرد اول تاثير ميگذارد و زنجيرهاي از ارتباط را ميان آن دو به وجود ميآورد. معمولاً ارتباط را به صورت روندي در نظر میگيرند كه در آن، يك نفر (يا عده بيشتري) از طريق انتقال نشانههاي (معمولاً كلامي) سعي دارد تغييرات رفتاري يا نگرشي در فرد ( و يا عده بيشتري از افراد) به وجود آورد. در اين روند ارتباطي، هر دو نفر دخالت دارند و كنش و واكنش آنان به طور مستقيم بر يكديگر اثر ميگذارد.
اين شكل رايج ارتباط ميان افراد است. در يك روند ارتباطي، حتي اگر فرستنده در برابر واكنش گيرنده تغييري در گفتار خود به وجود نياورد، دست كم واكنش گيرنده را درك ميكند. در عين حال، ارتباط ميان افراد معمولاً بدون واسطه، مستقيم و روياروي است (هر چند در مواردي نه چندان نادر، از يك وسيله ارتباطي نيز براي برقراري ارتباط استفاده ميكند) نوع ارتباط ميان افراد هم ميتواند خصوصي (ميان دو يا چند نفر) و يا عمومي (به صورت سخنرانيها يا تجمعات بزرگتر) باشد.
مبلغ قابل پرداخت 21,060 تومان
برچسب های مهم