فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده. 1
مقدمه. 2
پیشینهتحقیق.. 2
ساختار و روشتحقیق.. 3
فرضیات تحقیق.. 3
بررسی نظریهها4
نظریهی نخست: موضوع علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی است.4
نظریهی دوم: موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است... 5
نظریهی سوم: موضوع علم اقتصاد اسلامی رفتارهای اقتصادی انسانها در جامعهی انسانی است... 7
1. نظر شوقی دنیا7
2. نظر انس زرقا9
3. نظر منذر قحف.... 10
آیهها و روایتهای مورد استناد. 12
روایتهایی که به آن استناد شده است... 15
نقد و بررسی.. 16
نظریهی مختار. 19
انتساب علم اقتصاد به اسلام از راه موضوع.. 19
انتساب از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی.. 20
نتیجهگیری.. 21
منابع و مآخذ.. 22
موضوع علم اقتصاد اسلامی
چکیده
این مقاله به بحث دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی و گسترهی آن میپردازد. در اینباره سه نظریه وجود دارد: موضوع علم اقتصاد اسلامی همچون علم اقتصاد متعارف، پدیدههای اقتصادی است؛ موضوع آن رفتارهای اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است؛ موضوع آن رفتارهای اقتصادی انسانها در جامعهی انسانی است. نظریهی سوم معتقد است که علم اقتصاد اسلامی علمی جهانشمول و مشتمل بر قانونهای علمی عامی است که این علم را بر تبیین رفتارهای انسان با صرفنظر از باورها و ارزشهای وی، قادر میسازد. این مقاله با تحلیل نظریههای پیش گفته به این نتیجه میرسد که، علم اقتصاد جهانشمول امکان تحقق ندارد و علم اقتصاد را به دو وجه میتوان به اسلام منتسب کرد: از راه موضوع و از راه مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی. اگر موضوع علم، رفتارهای انسانهای مسلمان در جامعهی اسلامی باشد حتی اگر روش وصف و تبیین و پیشبینی یکسان باشد، نتیجهها فرق میکند؛ زیرا اصول مذهب اقتصادی اسلام و انگیزههای فرد مسلمان و اخلاق و حقوق اسلامی با سرمایهداری متفاوت است. اگر موضوع آن رفتارهای اقتصادی انسانهای مسلمان در جامعهی اسلامی نباشد وجه انتساب آن به اسلام باید انتساب روش این علم به اسلام باشد. روش علم اقتصاد بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی مکتب سرمایهداری مبتنی است که با این مبانی در مکتب اسلام متفاوت است. اگر بتوان روشی متفاوت با علم اقتصاد متعارف ارائه کرد که مبتنی بر مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی اسلام باشد میتوان مدعی بود که علم اقتصاد اسلامی جهانشمول است.
واژگان کلیدی: موضوع علم، اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمان، معرفتشناسی، هستیشناسی.
مقدمه
موضوع علم مقولهای است که در آن از حالات، اوصاف و معروضات آن بحث میشود و اصلیترین ملاک تمایز و تشخیص علوم است. از اینرو تعیین چیستی موضوع را علم ضرورت دارد. در مقاله میکوشیم نظرهای گوناگون دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی را نقد و بررسی کنیم. شایان ذکر است علم اقتصاد اسلامی در دو اصطلاح به کار میرود؛ در یک اصطلاح در جایگاه یک دانش(knowledge) مفهوم عامی دارد که شامل مذهب و نظام اقتصادی اسلام نیز میشود. در اصطلاح دیگر مفهوم خاصی در برابر مذهب و نظام دارد. مقصود از علم اقتصاد اسلامی در این مقاله اصطلاح دوم است. در این اصطلاح علم اقتصاد اسلامی در یک نگاه تطبیقی با علم اقتصاد متعارف، علمی است که به وصف و تبیین و پیشبینی واقع خارجی میپردازد.
پیشینهتحقیق
علم اقتصاد متعارف از بدو پیدایش تاکنون دو دوره را پشتسر گذاشته است. ریمون بار میگوید: در گذشته یک دریافت ماشینی و اندامواری بر اقتصاد غلبه داشته است. ... امروز دریافت انسانی از علم اقتصاد است که بهرغم نوعی ادامهی حیات مفاهیم گذشته جای خود را باز کرده است(بار، 1375: 1، 80). به تناسب این تغییر، موضوع علم اقتصاد نیز از پدیدههای اقتصادی به رفتارهای اقتصادی تغییر یافته است. امروزه اقتصاددانان رفتارهای اقتصادی انسان و جامعه را موضوع علم اقتصاد میدانند و این علم را جزو علوم انسانی یا اجتماعی میشمارند.[1] اقتصاددانان مسلمان به چند گروه تقسیم میشوند: برخی از تعبیرهایی مانند اصول اقتصاد اسلامی(به طور نمونه ر.ک: قری، 1423؛ عوده، 1426)، نظام اقتصادی اسلام(به طور نمونه ر.ک: فتحی احمد و عسال، 1413) و مانند آن استفاده کردهاند. برخی دیگر اصطلاح علم را به کار برده اما مقصودشان معنای عامی است که شامل مذهب و نظام اقتصادی نیز میشود(به طور نمونه ر.ک: یسری احمد، 2003 : 18ـ 17). تعدادی از اقتصاددانان مسلمان دربارهی علم اقتصاد اسلامی به معنای خاص آن یعنی علمی که به وصف و تبیین و پیشبینی واقع خارجی میپردازد، به بحث و اظهارنظر پرداختهاند. گروه اخیر به سه دسته تقسیم میشوند:
الف. برخی چون شوقفنجری(شوقیفنجری، 1997: 61) و جنیدل(جنیدل، ،1406: 27) و نجار(نجار، 144: 34ـ 33) بر این باورند که موضوع علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی است.
ب. برخی بر این باورند که موضوع علم اقتصاد اسلامی پدیدهها یا رفتارهای اقتصادی مسلمان در جامعهی اسلامی از دیدگاه خرد و کلان است، از اینرو بر این باورند که تا وقتی رفتارها براساس آموزههای اسلام شکل نگرفته و مذهب اقتصادی اسلام پیاده نشده است نمیتوان از علم اقتصاد اسلامی به طور دقیق سخن گفت. شهید صدر نخستین کسی است که از این مطلب دفاع کرده و میگوید: «اسلام مذهب اقتصادی دارد نه علم اقتصاد». از کلمات شهید صدر استفاده میشود که موضوع علم اقتصاد به طور کلی، رفتارها و پدیدههای اقتصادی تحققیافته است و تا وقتی مذهب اقتصادی اسلام تحقق نیافته، نمیتوان از علم اقتصاد اسلامی بهطور قطع سخن گفت(صدر، 1408، 338 ـ 331). برخی اقتصاددانان دیگر چون محمد مهلهل نظر شهید صدر را با ضمیمه کردن برخی مطالب تکمیلی، تأیید میکنند(مهلهل، 1423: 33ـ 5).
ج. برخی دیگر چون شوقی دنیا، منذر قحف و أنس زرقا بر این باورند که موضوع آن پدیدهها و رفتارهای انسان و جامعهی انسانی است.
ساختار و روشتحقیق
ساختار مقاله بدین ترتیب است که ابتدا هر یک از نظریههای سهگانهی پیشگفته دربارهی موضوع علم اقتصاد اسلامی تبیین و نقد و بررسی خواهد شد. روش بحث تحلیلی است، در این مقاله به بررسی آیهها و روایتهای مورد استناد پرداختهایم و سرانجام فرضیهی مورد نظر خود را تحت عنوان نظریهی مختار و ارائه و اثبات کردهایم.
فرضیات تحقیق
علم اقتصاد اسلامی با روشی جهانشمول مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی خود میتواند به وصف و تبیین و پیشبینی دربارهی رفتارهای اقتصادی مسلمانها و غیرمسلمانها در جامعههای اسلامی و غیراسلامی بپردازد و به این معنا موضوع آن انسان و جامعهی انسانی است، اما این به معنای داشتن قانونهای عامی که بتوان به وسیلهی آنها رفتارهای اقتصادی انسان را با صرفنظر از بینشها و ارزشهای وی تبیین کرد، نیست. علم اقتصاد اسلامی با این روش قادر است جامعههای اسلامی و غیراسلامی را مطالعه کند، اما نتایج مطالعه در این دو جامعه با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
بررسی نظریهها
نظریهی نخست: موضوع علم اقتصاد پدیدههای اقتصادی است.
فنجری در اینباره میگوید: علم اقتصاد به تحقیق دربارهی پدیدههای اقتصادی میپردازد به این هدف که قانونهای حاکم بر آنها را استخراج کند. ... علم اقتصاد چهرهی نظری دارد و ربطی به اخلاق و سیاست و جهتگیریهای سیاسی دولت یا درک جامعه از مفهوم عدالت به ویژه در نزد دو مذهب سرمایهداری و سوسیالیستی ندارد... . قانونهای اقتصادی قاعدهها و حقیقتهای علمی هستند که دین و جنسیت نمیشناسند. این قانونهای جهانی هستند و ملتها و قومهای گوناگون مختلف به تبع اختلافی که در مفهومهای اجتماعیه دارند در این قانونها اختلاف نمیکنند. اما کیفیت به کارگیری این قانونها و قاعدههای اقتصادی و راه تأثیرگذاری در آنها و استفادهی از آنها وظیفهی مذهب اقتصادی به حسب اهداف آن مذهب است.(شوقیفنجری، 1997: 61) جنیدل و نجار نیز همین مطالب را به همین صورت نقل و تأیید کردهاند(ر.ک: جنیدل، 1406: 27؛ نجار، 1424: 34 ـ 33) به نظر میرسد آنان تحتتأثیر کسانی که دریافتی ماشینوار و مکانیکی از اقتصاد دارند قرار گرفته و تصور میکنند پدیدههای اقتصادی و قانونهای حاکم بر آنها با رفتارهای اقتصادی انسانها ارتباطی ندارد. پدیدههای اقتصادی همچون بیکاری، تورم، رکود، رونق و... در سطح کلان و کاهش یا افزایش قیمت یا تولید یک کالا در سطح خرد، همگی نتیجهی رفتارهای دولت و مردم در یک نظام اقتصادی هستند. این رفتارها نیز از بینشها و ارزشهای حاکم بر آحاد مردم و دولتمردان متأثر است. همچنین قانونهای اقتصادی که در علم اقتصاد از آنها بحث میشود و به صورت معادلهها و رابطههای ریاضی بیان میشود؛ اغلب از بینشها و ارزشهای مکتبی متأثر هستند. این رابطهها در مجموع، چهار قسمتند(ر.ک: همتی، بیتا: 17ـ 19؛ فریدون تفضلی، 1376: 16ـ 19؛ بار، 1375: 1، 69ـ 71(
1. رابطههای تعریفی: این رابطهها که به صورت اتحادهای ریاضی نشان داده میشوند، بیانگر یک رابطه مسلم و پذیرفته شدهاند که براساس یک تعریف مورد قبول نوشته میشود. این رابطههای ریاضی، بیانکننده رفتارهای دیکته شده یک نظام رفتاری معین است و به طور کامل از ساختار نظام اقتصادی تأثیر میپذیرد؛
2. رابطههای رفتاری: این رابطهها، عمل یا عکسالعمل گروههای عامل اقتصادی را در برابر تغییر متغییرها مینمایاند و به صورت توابع ریاضی بیان میشود؛
3. رابطههای نهادی: این رابطهها براساس قانونها و مقررات یک جامعه پدید میآیند و به صورت معادلههای ریاضی نوشته میشوند. به طور مثال، معادله (t.y=O=T) که مالیات را تابعی از درآمد نشان میدهد، منعکسکننده قانون مالیات در نظام اقتصادی است؛
4. رابطههای فنی: این نوع رابطهها، بیانگر رابطه بین تولید و عاملهای تولید است و به سطح و نوع فنآوری موجود بستگی دارد. در میان این رابطهها فقط رابطههای فنی هستند که میتوان گفت نسبت به بینشها و ارزشها خنثی هستند. بقیهی رابطهها و معادلهها به نوعی از بینشها و ارزشها، حقوق و اخلاق حاکم بر یک نظام اقتصادی تأثیر میپذیرند. به همین علت است که اقتصاددانان متأخر غرب علم اقتصاد را جزو علوم اجتماعی میشمارند و موضوع آن را رفتارهای انسانها در سطح خرد و کلان قرار میدهند. بر این اساس این نظریه را نمیتوان پذیرفت.
نظریهی دوم: موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتار اقتصادی مسلمانها در جامعهی اسلامی است
از کلمات شهید صدر درباره علم اقتصاد این نظریه استفاده میشود. وی در تعریف علم اقتصاد مینویسد: معلمی است که به تفسیر زندگی اقتصادی و حوادث و پدیدههای آن و ربط این حوادث و پدیدهها به عوامل کلی حاکم بر آنها میپردازد»(صدر، 1408: 28و 337). وی بر این باور است که تفسیر علمی حوادث اقتصادی از دو راه امکانپذیر است:
الف. جمعآوری حوادث اقتصادی از راه تجربه واقعی زندگی و تنظیم علمی آنها به گونهای که سبب کشف قانونهای حاکم بر این حوادث در محدوده آن زندگی واقعی و شرایط ویژه آن شود؛
ب. شروع در بحث علمی از مسلمات معینی که ابتدا فرض تحقق آنها میشود و در پرتو آن فروض توجیه اقتصادی و کیفیت جریان حوادث استنتاج میشود.
راه نخست برای تحقق علم اقتصاد اسلامی متوقف به آن است که مذهب اقتصادی اسلام در عالم واقع تحقق یابد و راه دوم برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی مفید است، اما اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجربههای جمعآوری شده از واقع خارجی آزمون نشود نمیتواند مولد علم اقتصاد اسلامی به صورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا بسیاری موارد بین زندگی واقعی و تفسیرهایی که براساس فروض صورت میگیرد تفاوت وجود دارد. افزون بر این عنصر روحی و فکری در جامعه اسلامی اثر فراوانی در زندگی اقتصادی دارد و این عنصر حدود تعریف شده و شکل معینی ندارد تا بتوان آن را فرض کرد و بر اساس آن نظریهپردازی علمی کرد. بنابراین تا وقتی که مذهب اقتصادی اسلام با همه اصول، مشخصات و اجزایش در متن زندگی پیاده نشود، و وقایع و تجربههای اقتصادی آن جامعه به صورت منظم مورد بررسی قرار نگیرد، امکان ندارد علم اقتصاد اسلامی به معنای حقیقی آن متولد شود(همان: 334ـ 331). از تعریفی که دیگر اقتصاددانان مسلمان از علم اقتصاد کردهاند نیز استفاده میشود که این نظریه را مسلم پنداشتهاند، بنابراین بر آن استدلال نکردهاند.
مبلغ قابل پرداخت 10,854 تومان
برچسب های مهم