مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2135
  • بازدید دیروز : 2064
  • بازدید کل : 13084888

عوامل سقوط و انحطاط جامعه


فهرست مطالب

عنوان صفحه

بخش اول: انحطاط جوامع از نگاه امام علي (ع)2

اصول علمي انحطاط جامعه. 2

توضيحات... 3

ريشه هاي اصلي انحطاط.. 5

نشانه هاي جامعه روبه رشد و جامعه روبه زوال.. 10

راهبردهاي كوتاه به عنوان عوامل انحطاط.. 12

 

بخش دوم:عوامل سقوط و انحطاط جامعه از ديدگاه نهج البلاغه. 14

تعصبات شديد نژادي و قبيلگي.. 14

خصوصيت تعصب در عرب پيش از اسلام. 17

تعصب در نسب... 18

روابط عرب و عجم پيش از اسلام. 18

تعصب عربها در مادر و دائي.. 18

توابع عصبيت... 19

غرور و بلند پروازي (اريحيه). 20

قوميت گرايي وتعصبات قومي و نژادي.. 20

 


بخش اول: انحطاط جوامع از نگاه امام علي (ع)

اصول علمي انحطاط جامعه

جامعه انساني به عنوان يك پديده طبيعي داراي قوانيني است كه صرف نظر از هر ايده و مسلكي بر آن حكومت مي كنند اين قوانين همان چيزهايي هستند كه در قرآن از آنها به عنوان «سنت الله» ياد شده است و گاهي هم به «فطره الله» از آنها تعبير شده است.

قرآن كريم در توصيف اينها فرموده است كه احكام طبيعي ثابتي هستند كه بر گذشتگان ما نيز جاري بوده و بدون تغيير و تبديل اند. «بحث از سنت ها را در جائي ديگر مطرح كرده ايم» اكنون چند نمونه از اصولي كه به انحطاط جامعه كمك مي كنند بيان مي شود.

طبعاً و به حكم عقل عوامل انحطاط يك جامعه «تفرق و پراكندگي» «فرهنگ مصرف گرائي و رفاه زدگي»، «فقدان رهبري هوشمند»، «و گيرنده معيب و ناقص» است، اصول علمي شناخته شده از سنت هاي ثابت و لا يتغير حاكم بر جامعه انساني به عنوان جزئي از طبيعت است كه امام علي (ع) چه در نهج البلاغه و چه در آثار ديگري كه از ايشان نقل شده به آنها به صورتي عام در شمار مهمترين عوامل انحطاط اشاره نموده است. كه عوامل ديگر از اين چهار چيز انشعاب مي يابد. دو چيز از اينها به مساله فرمان مربوط مي شود و دو چيز ديگر به متن جامعه. آنچه به فرمان ارتباط مي يابد، يكي موضوع «دستگاه رهبري» و ديگري موضوع «دستگاه گيرنده» مردم است و آن چيزي كه مربوط به متن جامعه مي شود، يكي «وفاق ملي مخالف تفرق و پراكندگي» و ديگري «فرهنگ كار و تلاش مخالف فرهنگ مصرف گرائي و رفاه زدگي»است.


توضيحات

آنچه گفته شد اصول علمي هستند كه مفهوم آنها مانند قانون به حكم تجربه و به حكم عقل به دست مي آيند، هر چند كه مصداق يابي اختلافهايي با يكديگر در فرم و اندازه داشته باشند، زيرا در صدق مفهوم كلي كمترين اختلافي در آنها وجود ندارد. مثلاً مفهوم «دستگاه رهبري» ضرورت آن در جوامع بشري شناخته شده و قطعي است، اما ممكن است در جوامع جديد و قديم به لحاظ شكل و فرم و ابعاد و قلمرو متفاوت باشند. مثل حكومت جمهوري، حكومت دموكراسي، حكومت مطلقه فردي، حكومت شورايي، حكومت فردي مشروطه، حكومت جمهوري دموكراسي و ... كه با آنچه اقتضاي تحول در جامعه امروزين است و مردم بر مردم به وسيله دولتهاي گوناگون «متفاوت به تابع نوع ايدئولوژي يا مكتب» به نحوي و نوعي حكومت مي كند، فرق مي كند. آنچه در هر دو مساوي وجود دارد «فرمان» و «مركز فرمان» است، چه فرمان برخاسته از علم و اراده شخصي باشد كه به حكم قانون اجتماعي سنتي «بيعت» ناميده مي شود و يا برخاسته از پارلمان، مجلس اعلا و مجلس سنا و مجلس حزب فراگير «چون حكومتهاي كمونيستي و سوسياليستي» باشد، فرمان و مركز فرمان در تغيير اين مفهوم داراي صدق واحد است، چه دستگاه حكومت جامعه را تجلي ويژه فروغ يزداني بنامند و چه در راستاي مساله «ولايت نوري» آن را به تعين و رسول بدانند و چه آن را امري واگذاشته به خود مردم و تعيين آن را به تابع احكام عرف «از قبيل: عصمت و شوكت» بدانند و يا آن را به تابع اراده عموم مردم و بنابر اصول پذيرفته شده اجتماعي قراردادي، طي مراسمي «باز هم شناخته شده» به فردي يا جمعي واگذار مشروطه نمايند، آنچه در همه اينها انكار ناپذير است، ضرورت لزوم قطعي چنين دستگاهي است.

از اين نظر حضرت علي (ع) به عنوان يك قضيه «لابديه» در رد اعتقاد خوارج بيان مي دارد كه چه به حق و چه به ناحق مردم را ناگزير امامي است كه «خواه نيكوكار يا بدكار باشد» مومن در امارت و حكومت او به طاعت مشغول است و كافر بهره خود را مي يابد. يعني با بودن امام از هرج و مرج و اضطراب و نگراني همه مردم آسوده اند.

امام از همين نظر به قضيه ‹دستگاه گيرنده› فرمان نيز توجه دارد و آنجا كه اصحاب خود را نكوهش مي كند و اصحاب معاويه را به رخ آنها مي كشد، به فرمان گيري آنان و معيب بودن اين دستگاه در مردم خود به عنوان راز جهانگيري آنها و راز انحطاط و فرماندگي، اسارت، ذلّت، مقهوريت محكوميت اصحاب خود اشارت مي نمايد.[1]

«و الله لا ظن ان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم علي باطلهم و تفرقكم عن حقكم و بمعصيتكم امامكم في الحق و طاعتهم امامهم في الباطل و بادائهم الامانه الي صاحبهم و خيانتكم و بصلاحهم في بلادهم وفسادكم»

«سوگند به خدا مي دانستم كه مردم شام به زودي بر عليه شما غلبه خواهند كرد «اشاره به سقوط جامعه» زيرا آنان در ياري كردن باطل خود وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرقيد! شما امام خود را در حق نافرماني كرده وآنها امام خود را در باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خيانتكاريد.آنها در شهرهاي خود به اصلاح و آباداني مشغولند و شما به فساد و خرابي.

هم چنين امام (ع) اصحاب خود را به رفاه گزيني و فرار از سرما و گرما در جهت اقامه حق و دفاع از كيان آن فرونشاندن شراره هاي باطل سرزنش مي كند، و به عنوان يك قانون طبيعي مي گويد: هر كه به ناچار در آستانه خانه با دشمن بجنگد ذليل است.[2] هم چنين امام به وفاق و تجمع ياران معاويه بر مصلحتشان و تفرق راي اصحاب خود به عنوان رمز پيشرفت و سقوط اشاره مي كند.[3] يكي از شعراي معاصر قطعه زيبا و پر معنائي در اين معنا دارد:

ملك از پي اجتماع گردد آزاد وز طاعت رهبري شود ملك آباد

ذرات ز اجتماع كوهي گردند وز تفرقه چون كاه رود كوه به بار

يكي ديگر از شعاري معاصر در مورد مولفه «رفاه زدگي» به عنوان قانون خلقت در انحاط جوامع و اقوام سخن گفته است.

قانون خلقت است كه بايد شود ذليل هر ملتي كه راحتي و عيش خوكنند

ريشه هاي اصلي انحطاط

چنان كه قبلاً در اصول انحطاط گفته شد، هر كدام از اصول چهارگانه در مجموعه مفهومي خود زير مجموعه اي دارند كه از همه اينها به عنوان اصول علمي انحطاط نام مي بريم، اكنون از باب نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1- گزينش نيرو: مساله گزينش نيرو چيزي است، كه هر نظام، حكومت و يا دولتي ناگزير از آن است. كه اگر متصف به خردورزي و هوشمندي باشد. نيروهائي را در پستهاي كليدي جامعه به كار مي گيرد و اداره امور آن ناحيه را به كساني مي سپارد كه در جهت هدف عقلاني جامعه «هدف غائي» مفيدند و داراي روحيه تعهد وايمان «مذهبي يا شغلي».

در جهت مخالف نيز اگر چنانچه به گزينش نيروهائي مبادرت ورزيده شود، كه در جهت هدف عقلاني شخصي و نفاساني آن مفيدند. طبعاً در اين گزينش افرادي به كار گمارده مي شود كه تعهد به منافع ملي ندارند و چشم و گوش بسته به خواسته اميران خود مي انديشند. امير المومنين علي (ع) رمز انحطاط دولتها را همين امر مي داند. امام (ع) مي فرمايند:

«يستدل علي ادبار الدول باربع: تضييع الاصول و التمسك بالفروع و تقديم و الارذل و تاخير الافاضل»[4]

«به وسيله چهار چيز مي توان به سقوط دولتها راه برد: تباه كردن اصول، چسبيدن به فروعات، جلو انداختن فرومايگان و پس انداختن برتران.»

2- مديريت: اين نيز يكي از اصول مهم تعيين كننده در پيشرفت يا انحطاط است و به تعبيري مي توان گفت كه در هر يك از اين دو گزينه ياد شده، شرط لازم عمومي است. يعني در اين مولفه فرقي بين حق و باطل نيست، هر كدام از اين دو قسمت به تجارب و دانش افزونتري مجهز باشد، برنده مسابقه است. دانش يا فن مديريت به ما مي آموزد كه چگونه سازماندهي مناسب نماييم، چگونه زمينه شناسي كنيم و چگونه از نيرو و امكانات مالي و فيزيكي استفاده كنيم، تا با كمترين استهلاك بيشترين سود را در كمترين زمان ببريم.

دانش و فن مديريت چيزي است كه دائماً متحول مي شود و سعي دارد همواره خود را به روز نمايد. از اين روي هميشه مي تواند پاسخگوي نيازهاي اجتماعي باشد، اما به شرط اينكه دو موضوع ارزيابي و كنترل را در مقدمه تلاش خود داشته باشد.

امير المومنين علي (ع) نظر به اهميت اين مساله و با توجه به اركان آن، فقدان چنين امري را دليل بر رويه افول نهادن سرانجام سقوط مي داند:

«يستدل علي ادبار باربع: بسوء التدبير و قبح التبذير و قله الاعتبار و كثره الاغترار»[5]

«بر پشت كردن اقبال و موفقيت در امور، به چهار چيز مي توان راه برد: بد گرداني امور و انديشه نادرست، هزينه هاي زشت و نابجا، پند آموزي اندك «از موفقيتها و ناكامي هاي خود ياديگران» و زيادي غرور خود فريبي ناشي از مطلق دانستن خود.»

امام (ع) بر ارزيابي وضع موجود براي تعيين وضعيت فردا، روي همين اصل تاكيد مي نمايدة زيرا فردا نتيجه اي است در دنباله امروز و عدم توجه به قوت و ضعف هاي موجود، موجب عدم قدرت بر كنترل عواقب آنها در فرداست. لذا امام (ع) مي فرمايد:

«يستدل علي ما لم يكن بما قد كان» يعني امروز، ديروز، و فردا آيينه يكديگرند.[6]

3- منهج و راه صحيح: اگر همه اسباب توفيق جمع باشد، مثلاً نيروي انساني عمل كننده آگاه و دانا و متعهد و پر تجربه به همراه امكانات مادي فراوان و ابزار فيزيكي بالا و سازمان دهي هم خوب انجام شده باشد، اما فقط يك چيز را كم داشته باشد، تعيين راه، يا راه وجود دارد ليكن آماده براي بهره برداري موثر نيست و يا اينكه ما راه را نمي شناسيم و يا اصلاً و عمداً آن را غلط مي رويم، اكنون كدام عاقل است كه بتواند فرض زود رسيدن به مقصد را در عقل خود تجويز نمايد؟ مسلماً كساني ديگر كه اين نقيصه را ندارند، زودتر از ما به نتيجه خواهند رسيد. سرانجام ما انحطاط و از آنان پيشرفت خواهد بود.

امام علي (ع) در اين مورد چنين رهنمود مي دهد كه:

«عليكم بالمحجه البيضاء، فاسلكوها و الا استبدل الله بكم غيركم»

«راه روشن را بگيريد بر آن راه برويد و گرنه خدا به جاي شما ديگران را خواهد آورد.»[7]

4- اعتقاد به هدف و التزام عملي: تجربه تاريخي نشان داده است كه هر قوم و ملتي كه در مسلك و مرام اعتقادي خود راسخ تر بوده و پايمردي و پايمندي بيشتري از خود نشان داده است. در مسابقه بقا برنده بوده است. مساله پايمردي و استقامت در راه تحصيل هدف يك امر ساده و سطحي نيست و همچنين در حكم ابزار مكانيكي و فيزيكي نيست كه بتوان آن را بوسيله پول يا زور و نيرنگ به دست آورد زيرا سرنخ آن در قلب و روح انسان هاست.

آري ممكن است و حتي شايد يكي از راههاي ايجاد آن بذل مال باشد كه در يك فرمول علمي روانشناختي موجب پيدايش يا تقويت اعتقاد دروني گردد، اما نفس اعتقاد مساله اي در وراي ماديت است. اعتقاد به هدف او التزام عملي يعني پندار و كردار، مسلماً دو آيينه رو در روي يكديگر هستند. يعني كردار و رفتار انسان از وجود نوعي اعتقاد خبر مي دهد و اعتقاد هم طبعاً در شكل عمل انسان رخ مي نمايد، هر چند كه امكان وجود يكي بدون ديگري نيز وجود دارد كه آن در صورت خامي و ناقص بودن مراتب شناخت واقع مي شود، اما هر چه هست، نفس اعتقاد موجب نوعي عمل است. همچنين سخن ما از نفس اعتقاد است، نه نوع آن. يعني مطلق اعتقاد بدون اينكه متعلّق آن را مذهب يا امور انساني چون تعصبات فرهنگي و يا پايمندي و پايبندي در سنتها يا اعتقاد شخصي به امور مادي بدانيم، در هر حال اين مساله عامل معنوي پيش برنده اي است و دارنده خود را بر ديگران پيروز مي كند و طبعاً پيشرفت را نيز متعاقب پيروزي نصيب وي سازد. «البته بستگي به بقاي اعتقاد پس از پيروزي دارد.» التزام عملي نداشتن بني اسرائيل در اعتقاد خامشان موجب سرگرداني دو نسل در صحراي سينا «تيه» گرديد و به جاي تسخير فلسطين و مصر دچار آوارگي شدند، برعكس آن را نيز در سالهاي معاصر در مورد يهوديان اروپا شاهد گشته ايم كه قدرت و سلطه باور نكردني يافتند. چنان كه امروز خطر عمده اي براي ساير مذاهب به ويژه اسلام گرديده اند.

اعتقاد راسخ 72 تن ياور امام حسين در رويارويي با سپاهي كه برخي عدد آن را تا صدهزار نفر ذكر كرده اند و پايمردي آنان- و لو اينكه همه شهيد شدند اما- نه تنها آن روز دشمن را به ستوه آورد و پس از آن، همه ستايشها را از آن خود ساخت كه تاريخ را شگفت زده كرد و به همه درس داد. همچنين قيام علويان، صاحب الزنّجة قرامطه و سپس اسماعيليه ايران، سربداران، صفويان را در تاريخ خود داريم كه صرف نظر از نوع اعتقادشان «كه مختلف بوده است» از شدت رسوخ ايمان به هدفشان خبر مي دهد كه در سرانجام تلاششان حاكميت بر جامعه را برداريم.

امير المومنين امام علي (ع) با تكيه براين آموزه فرهنگي كه: «فالموت في حياتكم مقهورين و الحياه في موتكم قاهرين» «مغلوب بودن برابر مرگ و پيروزي و غلبه مساوي با زندگي است» مي فرمايد:

«اي مردم! اگر شما از ياري حق شانه خالي نكرده بوديد و نسبت به خوارسازي باطل سست نشده بوديد اكنون كسي كه هرگز با شما طمع نمي بست و آن كه اكنون نيرومند گشته است، به قوت نمي رسيد»[8]

امام (ع) رمز پيشرفت سپاه معاويه را اعتقاد و پايمردي در راه باطل رئيسشان مي داند چنان كه عكس آن را در سپاه خود موجب عقب نشيني از اهداف خود ياد مي كند.

«و الذي نفسي بيده، ليظهرن هولاء القوم عليكم ليس لانهم اولي بالحق منكم و لكن لاسراعهم الي باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقي.»

«آگاه! سوگند به آن كه جانم به دست اوست كه اين قوم البته و بدون ترديد به شما غالب خواهند آمد نه بدان جهت كه آنان سزاوارتر به حق از شما هستند، بلكه به خاطر شتاب آنان در رسيدن هدف باطل رئيسشان و كندي و كوتاهي شما نسبت به دفاع و حاكميت حقي كه با من است.»[9]


نشانه هاي جامعه روبه رشد و جامعه روبه زوال

جامعه رويه رشد و جامعه رويه زوال را مي توان به وسيله يك محك به راحتي شناخت ممكن است بعضي مسائل از قبيل رفاه طلبي و عافيت خواهي و تن پروري و لذت جويي اقوام را نشانه اقول تمدنها و پيشرفت آنان بشمارند يا در جهت عكس آن. سخت كوشي و تحمل سختيها و رنجها و محروميتها را نشانه رويه رشد بودن آن بدانند كه ما نيز در مقدمه اين بحث از اينها به عنوان عامل ياد كرديم. اما در اينجا مي خواهيم يك محك شناسايي خطا ناپذير را مطرح نماييم كه بدون ترديد ما را راهنمايي نمايد. چه آنكه عوامل ياد شده ممكن است گاهي نشانه براي رشد يا انحطاط واقع نگردند «چنان كه در جوامع غربي و احياناً شرقي مشاهده مي كنيم كه با وجود رفاه گرايي ولذت جويي جوامع آنها نه تنها رويه رشدند بلكه در حال پيشرفت نيز مي باشند وبر عكس آن نيز مشاهده مي شود.»

محك اصلي در شناسايي رشد و انحطاط، خود فراموشي ملتها است كه پيامدهاي ناگواري به عنوان مسائل تبعي را با خود مي آورد، از قبيل: دور شدن از ارزشها و هنجارها و رويكرد به ضد ارزشها.

خود فراموشي يك ملت، سبب استيلاء دشمن آنان بر شوون جامعه آنان و سپس تسخير شوون مادي فرهنگشان مي شود كه در تنيجه آن، كنترل جامعه از دستشان خارج مي شود و علائم باليني مختلفي بروز مي نمايد كه در ذيل از زبان امام علي (ع) و پيامبر اكرم (ص) مي شنويم: امير المومنين (ع) به عنوان پيشگويي آينده ملت اسلام با دريافت وضعيت موجود علائم انحطاط آنان را چنين باز مي گويد: «بر مردم مسلمان آشوب هايي خواهد آمد. عمر سوال كرد: اين آشوب ها چه زماني رخ خواهند داد؟ فرمود: زماني كه تفقه حاصل كنند اما نه براي دين علم بياموزند اما نه براي عمل و دنيا را با عمل آخرتي بدست بياورند.»[10]

علي (ع) گفت: زماني بر مردم مي آيد پرفشار كه شخص توانمند و سرمايه دار هر چه را در دست دارد، محكم مي فشارد ... اشرار رو مي آيند و نيكان خوار مي گردند و متاع افراد ناچار را از او مي خرند...[11]

«و اين در حالي است كه مردم مسلمان وظيفه دارند دست افراد مضطر و ناچار را بگيرند و از روشكستگي نجاتشان دهند و با كمك هاي خود نگذارند كه وي ناچار به فروش متاع زندگي خود گردد.»

«بر مردم زماني مي آيد كه جز شخص مكار و حيله گر در آن زمان مقرب واقع نشود و جز بدكار هنرمند تلقي نشود، و جز فرد با انصاف ناتوان شمرده نشوند. صدقه را تاوان مي شمارند و در پيوند خويشاوندي بر يكديگر منت مي نهند و با انجام اعمال عبادي، خود را بر مردم مي كشند. در چنين زمانه اي قدرت حاكم به رايزني كنيزان است و به فرمان روايي كودكان و مديريت خواجگان»[12] «يعني رويكرد به فرزانگان و خردمندان و پختگان مسائل جامعه رخت بر مي بندد و جاي خود به نااهلان و خامان و بي تجربگان مي دهد.»

«و لكنني آسي ان يلي امر هذه الامه سفهاءها و فجارها فيتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحين حربا و الفاسقين حزبا».

«و براي من مايه تاسف است كه امر هدايت سكان اين جامعه را بي خردان و بدكارانش به دست بگيرند تا ثروت الهي را در ميانه خود بگردانند و بندگان خدا را چون غلام و كنيز پندارند و با صالحان به جنگ آيند و فاسقان را در حزب خود بگيرند»[13]

و پيامبر اكرم (ص) در اين راستا مي فرمايد:

«به زودي شما را حرص امارات و فرمانروايي مي گيرد سپس حسرت و ندامتي بر دلتان مي گذارد «يعني دولت و اقبال را از دست مي دهيد و آه تحسر بر گذشته پيروزمند خود مي كشيد» حكومت چه خوب شير دهنده اي است اما افسوس كه چه بد باز گيرنده از شيري است»[14]

زماني كه نيكانتان زمامدارتان باشند و ثروتمندانتان از پر بخششها باشند و امورتان به گونه شورايي باشد، در اين صورت روي زمين از زير زمين براي شما بهتر است «يعني حق حيات داريد زيرا در حال رشد عقلاني هستيد» و ليكن آنگاه كه بدان بر شما فرمانروا گردند و بخل سراسر وجود اغنيا را فرا گيرد و كارهاي مهم جامعه را به زنان واگذاريد» يعني تنبلي تان موجب اين كار بشود يا اينكه زنان در اثر تلاش خود، كنترل جامعه را عملاً از مردان سلب نمايند كه در هر حال بر خمودگي فركي مردان دلالت مي كند» در اين صورت زير زمين از روي زمين براي شما بهتر است»[15]

راهبردهاي كوتاه به عنوان عوامل انحطاط

گفته شد كه زير مولفه هاي پيشرفت و انحطاط در شوون مختلف جامعه وجود دارد كه از عوامل عمده منشا مي گيرد.

امام علي(ع) در سخنان كوتاهي كه از ايشان نقل شده است، به قسمت هايي از اينها تحت عنوان «آفت» «عوامل فروپاشي و انهدام ساخت و سازماندهي بخش هاي جامعه» اشاره مي كند:

1- كشور اداري:

- آفت كشور داري، سستي پايگاه حمايتي جامعه است.

- آفت زمامداران، مشي بد آنان است.

- آفت رهبران، ضعف سياست است.

- آفت كارگزاري، ناتواني كارگزاران است.

- آفت وزيران، پليدي باطن است.

- آفت اقتدار و شوكت، ستم پيشگي و سركشي در مردم است.

2- دانشمندان:

- آفت دانشمندان رياست طلبي است (رها كردن سنگر آموزش و پرورش جامعه)

- آفت قاضيان، طمع ورزي است.

- آفت توده مردم، دانشمندان بدكار است.

3- سپاهيان و نيروهاي مسلح:

- آفت سپاه، مخالفت با فرماندهان است.

- آفت نيرومندي، ضعيف و حقير شمردن دشمن است.

4- امور اقتصادي:

- آفت زندگي خوب، مديريت بد است.

- آفت آباداني كشور، ستم زمامداران است.

- آفت اقتصاد، خست و بخل ورزي است.[16]


بخش دوم: عوامل سقوط و انحطاط جامعه از ديدگاه نهج البلاغه

تعصبات شديد نژادي و قبيلگي

بدون شك انسان به هر سرزميني يا قبيله و نژادي تعلق داشته باشد، نسبت به آن عشق مي ورزد، و اين پيوند علاقه او با سرزمين و قوم و نژادش نه تنها عيب نيست بلكه عامل سازنده اي براي همكاريهاي اجتماعي اوست ولي اين امر حسابي دارد، اگر از حد بگذرد به صورت مخرب و گاه فاجعه آفرين در خواهد آمد و منظور از تعصب نژادي و قبيله اي كه در مورد نكوهش قرار مي گيرد همين «افراط» است.

«تعصب» «عصبيت» در اصل از ماده «عصب» به معني پي هايي است كه مفاصل را به هم ارتباط مي دهد، سپس هر گونه ارتباط به هم پيوستگي را تعصب و عصبيت ناميده اند. اما معمولاً اين لفظ در مفهوم افراطي و مذموم آن بكار مي رود.[17]

دفاع افراطي از قوم و قبيله و نژاد، سرچشمه بسياري از جنگها در طول تاريخ بوده است. و عاملي براي انتقال خرافات و زشتيها «تحت عنوان آدات و سنن قبيله و نژاد» به اقوام ديگر شده است. اين دفاع و طرفداري افراطي گاه به جايي مي رسد كه بدترين افراد قبيله در نظر او زيبا، و بهترين افراد قبيله ديگر در نظر او زشت و شوم است. همچنين آداب و سنتهاي زشت و زيبا و به تعبير ديگر تعصب نژادي پرده اي است از خودخواهي و جهل كه بر روي افكار و درك و عقل انسان قرار مي گيرد و قضاوت صحيح را از كار مي اندازد.

اين حالت عصبيت در ميان بعضي اقوام حالت حادتري دارد، از جمله گروهي از عرب كه به تعصب، معروف و مشهورند در آيات قرآن مي خوانيم كه تعصب عرب جاهلي تا آن حد بود كه اگر قرآن بر غير عرب نازل مي شد هرگز به آن ايمان نمي آوردند.

«و لو نزلناه علي بعض الاعجمين فقراه عليهم ماكانوا به مومنين»

«هر گاه ما آن را بر بعضي از عجم «غير عرب» نازل مي كرديم و او آنرا بر ايشان مي خواند به آن ايمان نمي آورند.»[18]

در روايات اسلامي نيز از موضوع تعصب به عنوان يك اخلاق مذموم، شديداً نكوهش شده است، تا آنجا كه در حديثي از پيامبر گرامي اسلام مي خوانيم:

«من كان في قلبه حبه من خردل من عصبيه بعثه الله يوم القيامه مع اعراب الجاهليه»

«كسي كه در قلبش به اندازه خرديلي عصبيت باشد خداوند روز قيامت او را با اعراب جاهليت مشحور مي كند.»[19]

و در حديث ديگري از امام صادق (ع) مي خوانيم:

«من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقه الايمان من عنقه.»

«كسي كه تعصب به خرج دهد يا براي او تعصب داشته باشند پيوند ايمان را از گردن خويش برداشته است.»[20]

در اين خطبه «قاصعه» نيز علي (ع) بحث گويا و رسا و كوبنده اي در اين زمينه بيان فرموده است. كه گوشه اي از آن را ذيلاً ملاحظه مي كنيد:

«اما ابليس فتعصب علي آدم لاصله و طعن عليه في خلقته، فقال انا ناري و انت طيني»

«ابليس در برابر آدم به خاطر اصل و اساس خويش تعصب ورزيد و آدم را مورد طعن قرار داد و گفت: من از آتشم و تو از خاك! و سپس اضافه مي فرمايد:»

«فان كان لابد من العصبيه فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور:»

«اگر قرار هست تعصبي داشته باشيد اين تعصب شما به خاطر اخلاق پسنديده، افعال نيك و كارهاي خوب باشد.»

ضمناً از اين حديث به خوبي روشن مي شود كه ايستادگي سرسختانه براي طرفداري از يك واقعيت مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نيست، بلكه مي تواند خلاء روحي انسان را در پيوندهاي نادرست جاهلي پر كند.

لذا در حديثي از امام علي بن الحسين (ع) مي خوانيم كه از آن حضرت درباره تعصب سوال كردند، فرمودند:

«العصبيه التي ياثم عليها صاحبها ان يري الرجل شرار قومه خيرا من خيار قوم آخرين و ليس من العصبيه ان يحب الرجل قومه، و لكن من العصبيه ان يعين قومه علي الظلم.»

«تعصبي كه انسان به خاطر آن گناهكار مي شود اين است كه اشرار قومش را بهتر از نيكان قوم ديگر بداند، اما اينكه انسان قوم و قبيله خود را دوست دارد عصبيت نيست. عصبيت آن است كه انسان قوم و قبيله خود را در ستمگري ياري دهد.»

‹تعبير ديگر كه از عصبيت در آيات و روايات آمده «حميت» يا «حميت جاهليت» است.› امير المومنين علي (ع) فرمودند:

«ان الله عزوجل يعذب سته بست: ‹العرب بالعصبيه و الدهاقنه بالكبر و الامراء بالجور و الفقهاء بالحسد، و التجار باالخيانه، واهل رستاق بالجهل›»

«خداوند شش گروه را به خاطر شش صفت عذاب مي كند، عرب را به خاطر تعصبش، كدخدايان «و صاحبان زمين و ثروت» را به خاطر كبرشان، زمامداران را به خاطر ستمشان، فقها را به خاطر حسدشان، تجار را به خاطر خيانتشان و روستائيان را به خاطر جهل»[21]

پيامبر اكرم (ص) همه روزه از شش چيز به خدا پناه مي برد: از شك و شرك و حميت «تعصب» و غصب و ظلم و حسد.

«كان رسول الله (ص) يتعوذ في كل يوم من ست، من الشك و الشرك و الحميه و الغضب و البغي و الحسد»[22]

خصوصيت تعصب در عرب پيش از اسلام

تعصب از نظر نسب يكي از نتايج زندگاني بدوي مي باشد، چه بشر طبعاً طمع كار است و طمع ورزي، كشمكش و زد و خورد به بار مي آورد، ميان مردم قوانين و مقرراتي هست كه به وسيله حكام وفرمانروايان اجرا مي شود و از كشمكش هاي داخلي جلوگيري مي كند و اگر دشمن خارجي به مردم شهري حمله كند ارتش منظم آماده دفاع است. اما در ميان صحرانشينان چنان نيست زيرا قوانين و مقرراتي ندارند و سپاهيان منظمي نياراسته اند اگر نزاعي ميان خودشان در گيرد، پيرمردان كه مورد احترام هستند بطور كدخدامنشي رفع اختلاف مي كنند و اگر دشمن خارجي بر آنان بتازد جوانان قبيله مامور دفاع هستند. تا جوانان نسبت به ايل و تبار خود متعصب نباشند براي فداكاري و جانبازي در راه قبيله آماده نمي شوند. و از آن روست كه ايلات و بخصوص ايلات عرب در تعصب قومي «نسب» افراط مي كردند.[23]

تعصب در نسب

تعصب در نسب ميان عربها به حد افراط بود و نزديكترها به دورتره مي تاختند و از نزديكان دفاع مي كردند. مثلاً دو برادر با پسر عمو مي جنگيدند و دو پسر عمو بر قوم و خويش دورتر حمله مي آوردند.

هر دسته اي از قوم خود به خوبي و از قوم ديگر بد مي گفته و آن را تفاخر مي خواندند.[24]

روابط عرب و عجم پيش از اسلام

عرب يا غير عرب جنگ داشتند و آنها را «عجم» بي نژاد وبي زبان مي خواندند كلمه عجم از اعجم مي آيد، كه به زبان عربي معناي گنگ را مي دهد. عرب ها، غير عرب ها را اخزر «چشم تنگ» هم مي گفتند و اگر به عرب اخزر مي گفتند، بدش مي آمد چون تصور مي كرد او را غير عرب مي دانند.

عجم مطلق نزد عرب ها، ايرانيان بودند چون زودتر از هر بيگانه اي با ايراني ها آشنا شدند سپس اقوام بيگانه ديگر را كه ديدند آنها را هم عجم گفتند.

تعصب عربها در مادر و دائي

تعصب نژادي اعراب بيشتر از طرف پدر بوده است و همه مردم متمدن دنيا نيز نژاد پدري را بر مادر مقدم مي دارند در عين حال عربها به نژاد مادري هم تعصب داشتند. عربها زن را تا زماني كه مادر نشده بود خوار مي داشتند ولي همين كه زن، مادر مي شد احترام زيادي پيدا مي كرد و از آن جهت مادران خود را بيش از زنان «همسران» خود احترام مي گزارند.

كمك هاي فوق العاده مردم مدينه به حضرت رسول (ص) بيشتر براي آن بود كه آمنه «والده پيغمبر (ص)» از طايفه بني نجار از قبيله خزرج و از اعراب قحطاني «مدينه» بود و والد آن بزرگوار از قريش بود كه از اعراب مضري «عدناني» اهل مكه بود. همين كه والد حضرت رسول وفات يافت والده اش آن حضرت را كه خردسال بود به مدينه برد تا پيش خانواده مادري «بني نجار» زندگي كند. «دائي هاي حضرت رسول (ص) همه مردم خداشناس بودند» آمنه چندي ميان اقوام خود با آسودگي ماند سپس براي ديدن اقوام شوهر خود با فرزند راهي مكه شد ولي در ميان راه در گذشت. حضرت رسول چون از عموها و اقوام پدري زجر بسيار ديد از مكه به مدينه آمد و اقوام مادري مقدم او را گرامي داشتند. مردم مدينه بخصوص «بني نجار، دائي هاي حضرت رسول (ص)» همه نوع براي پيشرفت اسلام مساعدت كردند. اين تعصب مادري و حمايت از خواهر زاده در اسلام هم باقي ماند و در سياست دولتهاي اسلام تاثيرات مهمي داشت.[25]

از جمله:

1- موقعي كه معاويه به خون خواهي عثمان برخاست طايفه بني كلب از اعراب يمن به او كمك كردند زيرا نايله زن عثمان از طايفه بني كلب بود «نايله، انگشتانش هنگام قتل عثمان قطع شده بود.»

2- همين طايفه بني كلب به يزيد هم كمك كردند، زيرا مادر يزيد از طايفه بني كلب بود.

3- ايرانيان در كشمكش امين و ماموران، با ماموران همراه شدند چون مادر ماموران ايراني بود.

4- تركها بر ضد ايرانيان با معتصم همراه شدند زيرا مادر متعصم ترك بود.

مهمترين عامل در موفقيت بني اميه: تعصب عمومي قريش ودسته بندي هاي سياسي بود.[26]

توابع عصبيت

عربها علاوه بر تعصب خويشاوندي «پدر و مادري» بوسيله قسم خويشاوندي- حلف- نيز هواخواه يكديگر مي شدند و تعصب به هم مي زدند. همينطور كه فعلاً ملتي و دولتي با ملت و دولت ديگر هم پيمان مي شوند و از ديكديگر دفاع مي كنند، عربها اين نوع پيمان را حلف «سوگند» مي گفتند و مشهورترين آنها حلف فضول است كه در جاهليت واقع شد.[27]

غرور و بلند پروازي (اريحيه)

ديگر از صفات عرب بدوي كه او را از حكومت و داوري بي نياز مي ساخت همان غرور و بلند پروازي بود كه فرنگيان آن ره به مردانگي[28] تعبير مي كنند. اين صفت برجسته مولود شجاعت و سخاوت و نيكوكاري بود.

عربها كه مردمان خيال پرور سريع التاثر احساساتي بودند بي اندازه بلندپرواز و مغرور مي شدند. چه بسار كه عرب با يك شعر به مبارزه بر مي خاست و يا يك شعر دست از كارزار مي كشيد و چه بسار عرب براي شنيدن يك حرف جانش را فدا مي كرد و براي نشنيدن يك حرف از همه چيزش مي گذشت.

قوميت گرايي وتعصبات قومي و نژادي

تعصب و عصبيت وسيله و پل استحكام اقوام و استحكام بناي اجتماع امتها و كليد رابطه ملتها و منشا غيرت عموم افراد هر جامعه و در عين حال منشا جدايي امتي از امتي ديگر و قومي از ساير اقوام است كه آنها را در يك رقابت سازنده يا ناسالم جهت كسب ترقي و كمال و موقعيت بالاتر به قدرت استعداد و توانائي قرار مي دهد.

«اين حس تعصب و علاقه قومي طبيعي نيست، بلكه ملكات عارض بر انسانها است كه ضروريات زندگي انسان را در ذهنش منقش مي سازند و ديگر از وي جدا نمي شود. زيرا انسان در هر جايي كه زندگي كند نيازهاي زيادي دارد و هر كس مي خواهد همه چيز براي او باشد و از نفع بردن از ديگران مقدم تر شود، پس اين حس فقط براي رفع نيازها و جلب منافع انسانها پديد مي آيد.»[29] و به تدريج به واسطه عدم تربيت صحيح و با خروج از جاده اعتدال و رسيدن به مرحله افراط و افزايش طمع ورزي و توام شدن آن با قدرت به صورت دشمني اقوام با يكديگر جلوه گر شده و از طريق توراث به نسل هاي بعدي منتقل گرديد و قرابت خويشي و سببي و نسبي وسيله دفع شر دشمن و دشمني اقوام قرار گرفت و به حدي كه به مرحله قومي و نژادي رسيدند و به همين نحو هم روي زمين تقسيم شده و امتهاي مختلف به وجود آمدند.

تعليم و تعلم يكي از عوامل رشد گرايشات قومي و نژادي است. پس با توجه به آن عوامل و عارشي بودن تعصبات قومي و نژادي نتيجه مي گيريم كه اگر عوامل ايجاد كننده اين تعصبات از بين برود كه تعصبات هم به تدريج كم مي شود همانطوري كه آن عوامل در ايجاد و تقويت آن تعصبات تاثير داشتند.

اما بازگشت به تعصبات قومي و نژادي باعث بروز اختلاف ميان امت و از بين رفتن جامعه و حكومت مي شود «همانطوري كه مسلمانان در سير تاريخي خود به اين نتيجه رسيدند در حالي كه قبلاً آنها به روابط قومي و نژادي توجه نداشتند و فقط به جامعه ديني معتقد بودند.»[30]

و استقرار و استمرار دولت و نظام اجتماعي و سياسي منوط به قدرت ملي است كه مردم را به اتحاد و وحدت و يگانيگي و فتح و غلبه بر دشمن دعوت مي كند و ديگر نيروي ايمان است كه در اداي دين به جاي قدرت ملي، اتحاد كلمه را بوجود مي آورد و يگانگي و تفوق خود را بر مخالفان و دشمنان تحميل مي كند.

وضع اعراب قبل از اسلام، ه با وجود قدرت ملي «منظور عربيت است» قادر به تشكيل حكومت واحد و تمركز نيروهاي خود نبودند «را مي دانيم» در حالي كه اسلام با از بين رفتن ضرور و خودخواهي و تعصبات قبيله اي اعراب اتحاد كلمه ميان آنها بوجود آورد، گوياي اين مطلب است.

همان قدرتي كه اعراب پيش از اسلام را به صورت فردي در آورده بود و اساس آنها را از هم پاشيده بود، بار ديگر با دين اسلام متمركز گرديده و دلها را به هم نزديك ساخت و وحدت و يگانگي برقرار نمود.[31]

 

 

 

 

 

[1]- فيض الاسلام، علي نقي «شرح و ترجمه نهج البلاغه» تهران: انتشارات فيض الاسلام، چاپ نهم، 1379، خطبه 25، ص 89.

[2]- همان/ خطبه 27، ص 94.

[3]- همان/ خطبه 25، ص 89.

[4]- عبدالواحد آمدي/ غرر الحكم درر الكلم، ترجمه محمد علي انصاري، ج 2، ص 483.

[5]- آمدي، پيشين/ ص 863.

[6]- همان،ص 860.

[7]- همان، ص 483.

[8]- همان/ خطبه 165، ص542.

[9]- همان/ خطبه 96، ص 282.

[10]- الكاند هلوي/ جلد 4، ص 115، به نقل از مجله نگاه حوزه.

[11]- همان، ص 308.

[12]- فيض الاسلام/ پيشين، حكمت خطبه 98 ص 1132.

[13]- همان، نامه 92، به اهل مصر، ص 105.

[14]- الحراني، ابو محمد علي بن حسين بن شعبه/ «تحف العقول عن آل الرسول» ص 34 ترجمه احمد جنتي عطائي.

[15]- همان/ ص 35.

[16]- همان/ ص 305، 307، 308، 309 به نقل از مجله نگاه حوزه ص 221.

[17]- مكارم شيرازي/ تفسير نمونه، جلد 15، ص 335.

[18]- سوره شعرا/ آيات 198 و 199.

[19]- كليني رازي، محمد بن يعقوب بن اسحاق «اصول كافي» جلد 2ة باب المعصيه، انتشارات قم جهان، 1378.

[20]- همان.

[21]- بحارالانوار/ جلد 73، ص 289.

[22]- همان، به نقل از تفسير نمونه، ص 355.

[23] و24- زيدان جرجي/ تاريخ تمدن اسلام، ص 652 و 654 و ترجمه و نگارش علي جواهر كلام، چاپ 5، 1369.

 

[25]- پيشين، ص 655.

[26] و27 - همان، ص 654 و 655 «حلف فضول»: پس از بازگشت قريش از جنگ «فجار» پيماني بنام حلف الفضول ميان چند طايفه از قريش بسته شد كه در اين پيمان همگي براي ياري هر ستمديده و گرفتن حق وي، هم داستان شدند كه اجازه ندهند در مكه بر احدي ستم شود و چون همگي فضل نام داشتند اين پيمان حلف الفضول نام گرفت.

-1 Chevalere

 

[29]- موثقي، احمد/ علل ضعف و انحطاط مسلمين/ ص 72.

[30]- همان/ ص 78.

[31]- مدرسي چهاردهي، مرتضي/ سيد جمال و انديشه هاي او.

  انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1420

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما