مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1113
  • بازدید دیروز : 1603
  • بازدید کل : 13040570

تاریخ جامع قم


مقدمه

در دنياي كنوني صنعت گردشگري يكي از منابع پر درآمد جهان و سومين صنعت مهم پس از صنعت نفت و خودرو سازي است. همچنين نسل كنوني در مقايسه با نسل هاي گذشته نياز بيشترب به اوقات فراغت دارد و بيش از كذشتگان تشنه كشف دنياي ناشناخته و فهم مسائل كهن است و مي خواهد با افراد سرزمين هاي ديگر ارتباط مستقيم داشته باشد . جهان گردي هم اكنون به بخشي از واقعيت جهان ، به ويژه در جهان صنعتي تبديل شده و به طور حتم در آينده مهم تر و تعيين كننده تر خواهد شد .

كشور جمهوري اسلامي ايران به عنوا ن يكي از كانون هاي مهم عظيم تمدن بشري با جاذبه هاي فراوان و متنوع طبيعي داراي آب و هواي چهار فصل است . صرف نظر از بسياري از جاذبه هاي طبيعي و باستاني وجود مرقد مطهر امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) در ايران از مهم ترين انگيزه هاي جذب جهان گردان مسلمان به كشور مان محسوب مي شود. اماكن زيارتي و مقدس صرف نظر از قداست معنوي هر يك نمايشگاهي از هنر و نمادي از فرهنگ و تمدن اسلامي شمرده مي شود .

استان قم پس از خراسان رضوي دومين استان زائر پذير و نخستين كانون علوم ديني ايران به شمار مي رود.

 

نام و القاب قم در عصر اسلام

وجه ديگري هم درباره‌ي اصل كلمه‌ي قم معروف است و «سَمْعاني» و «ياقوت» آن را ذكر كرده‌اند و آن اين است كه لفظ كُم به وسيله‌ي اشعري‌ها از كمندان[1] يكي از قلعه‌هاي تشكيل دهنده‌ي شهر قم گرفته شده و براي تخفيف جزء دوم آن را حذف كرده‌اند؛ اين وجه به دليل‌هاي زير، صحيح به نظر نمي‌رسد:

1. مردم قم امروز كلمه‌ي كميدان را به فتح كاف و كسر ميم تلفظ مي‌كنند و الف آن را به واو بدل مي‌كنند و كَمِدُون مي‌گويند و قطعي است كه اين تلفظ قديمي و اصلي كلمه است و اگر كلمه‌ي قم از كم كه جزء اول كلمه كَمِيْدان است گرفته شده باشد بايد به فتح كاف تلفظ شود كه غلط محض است.

علت اينكه كلمه كميدان هنوز در زبان مردم قم استعمال مي‌شود اين است كه پس از مدفون شدن حضرت معصومه(س) در قم، به تدريج شهر از سمت شرق و شمال به طرف غرب و جنوب كشيده شد و محله‌هاي قديمي كم‌كم از ميان رفت و به زمين‌هاي زراعي تبديل شد كه اكنون مي‌توان جاي هر قسمت را مشخص كرد. و يكي از آنها كَميدان است كه امروز زميني مزروعي و متصل به شهر مي‌باشد، و نهري مخصوص از رودخانه دارد كه قطعاً اين نهر از قديم به اين محل اختصاص داشته است.[2] نهر مزبور در زمان حاضر از خيابان‌ها و كوچه‌هاي بخش دو قم (سمت رودخانه) عبور مي‌كند.

ضمناً اين مطلب نيز ناگفته نماند كه ياقوت و پاره‌اي ديگر از نويسندگان به جاي كَميدان، كُمَنْدان گفته‌اند و اين، با توجه به تلفظي كه از كلمه‌ي مزبور هنوز باقي است مسلّما تحريفي بيش نيست.

2. كَميدان بزرگ‌ترين قسمت‌هاي قم نبوده است تا نام آن بر مجموع قلعه‌هاي هفت‌گانه اطلاق شده باشد و همان‌طور كه يعقوبي گفته است قسمت بزرگ‌تر قم منيجان بوده كه يك‌هزار خانه در آن وجود داشته است.[3]

3. قبلاً گفته شده است كه لفظ قم، قبل از آمدن اشعري‌ها نام اين شهر بوده و شواهد متعدد براي اين امر ارائه گرديده است.

4. مؤلف تاريخ قم گويد: اينكه قم از كميدان گرفته شده از اختراعات «حمزه اصفهاني» است (در كتاب اصفهان)، زيرا كه نام قم به انفراد، و نام كميدان به انفراد، و هر دو با هم در ايام القديم بوده و شنيده شده است.[4]

القاب قم[5]

(مقصود لقب‌هايي است كه در عصر اسلامي بر آن اطلاق شده است)، قم از شهرهايي است كه لقب‌هاي متعدد به آن داده شده است و اين لقب‌ها مانند لقب‌هايي كه به ديگر شهرهاي اسلامي داده‌اند مفهوم ديني و مذهبي دارد.

آنچه از القاب قم در آثار نويسندگان از دوره‌ي مغول به بعد به نظر نويسنده رسيده عبارت است از: دارالمؤمنين، دار‌العبادة، دارالموحّدين، خيرالمقدمين (از يك سند جغرافيايي)، دارالعلم، خاك فرج، مدينة‌المؤمنين، بلدة‌المؤمنين، دار‌مدينة‌المؤمنين.

(لقب اخير در نوشته‌اي به مهر و امضاي شاه سليمان صفوي ديده شده و داراي معني صحيحي نيست) پاره از القاب مزبور، به شهرهاي ديگر غير از قم نيز اطلاق شده است.

وضع شهر قم مقارن آمدن حضرت معصومه(س)

گويا آوازه‌ي تشيّع مردم قم در آن زمان تا به مدينه رسيده بوده و حضرت معصومه(س) از وجود اين شهر و ارادت و محبت مردم آن، نسبت به خاندان پيغمبر(ص) اطلاع داشته است، زيرا چون به ساوه رسيد و بيمار شد، پرسيد از اين‌جا تا قم چند فرسنگ فاصله است؟ و دستور فرمود وي را بدان شهر برند.

مردم قم در آن وقت نسبت به خلفاء نافرمان بودند و از اين رهگذر خسارات فراوان ديدند، اين نافرماني در صورتي شدت مي‌يافت كه والي غيرشيعه براي قم معين مي‌شد؛ طبق مدارك موجود مردم قم والي و قاضي‌اي را كه داراي مذهب ايشان نبود نمي‌پذيرفتند و بارها در اين كتاب به اين مطلب اشاره شده است حتي در زمان شاه اسماعيل صفوي كه سلطان مراد عثماني مدتي بر ايران غلبه كرده و يك نفر به نام اَسْلَمَسْ بيك را حاكم قم قرار داده بود، آن مرد به علت مخالفت اهالي، مذهب شيعه را پذيرفت و كلمه‌ي ياعلي را بر روي سينه‌ي خود نقش كرد...[6]

طبق نوشته‌ي بلاذَري مردم قم در زمان مأمون، نافرماني كردند و از پرداخت خراج سرباز زدند. مأمون عليّ‌بن‌هشام مَرْوَزي را فرستاد و با سپاه او را مدد داد تا با قمي‌ها جنگ كرد، يحيي بن‌عمران را كه رئيس قم بود به قتل رسانيد، باروي شهر را با خاك يكسان نمود و خراج قم را (كه از زيادي آن، شكايت داشتند) بيش از سه برابر كرد[7] (دو مليون درهم را به شش مليون بالا برد) اين موضوع را ابن‌اثير نيز در ضمن وقايع سال دويست و ده نوشته است.[8]

چهل پنجاه سال بعد، باز در زمان مُعْتَزّ عباسي پسر متوكل، مردم قم نافرماني كردند، موسي بن‌بُغا عامل بلادالجبل (بلادالجبل تقريباً همان عراق عجم است كه قم هم جزء آن بود) به قم حمله برد، جمع كثيري را كشت و جمعي ديگر را به فمران مُعْتَزّ، تبعيد كرد.[9]

و اما وضع قم از نظر شهري آن طور كه يعقوبي در حدود پنجاه سال بعد از آمدن فاطمه معصومه(س) نوشته است، دو قسمت بوده كه به مجموع اين دو قسمت قم مي‌گفته‌اند (در حالي كه مقارن آمدن اشعري‌ها، هفت قسمت بوده است) و رودخانه از ميان آن دو مي‌گذشته است (امروز هم رودخانه شهر قم را به دو قسمت كرده است) و پل‌هاي سنگي آن دو را به يكديگر مربوط مي‌ساخته است.[10] قسمت بزرگ‌تر به نام منيجان در سمت راست رودخانه قرار داشته و يك هزار خانه در آن بوده است و در داخل منيجان قلعه‌اي از آن ايرانيان قديم وجود داشته است؛ قسمت كوچك‌تر به نام كميدان در سمت چپ رودخانه واقع بوده است كه جلوتر به اين مطلب اشاره شده است.

مردم قم در آن وقت دو دسته بودند، يكي عرب‌هاي بني‌الاشعر و آل مَذْحَج، ديگري مردم بومي كه از نژاد ايراني بودند، كه در اين باره نيز جلوتر سخن رفته است. منيجان همان شهر اصلي قم است و در تاريخ قم به نام بلده‌ي ممجان آمده[11] و تصريح شده است به اينكه ممجان نَفْسِ قم است و در جاي ديگر چنين ذكر شده كه كميدان قصبه و محلت‌هاي قم است.[12]

توضيح درباره‌ي محل منيجان و كميدان

كميدان همان‌طور كه گفته شد هنوز باقي است، ولي تبديل به زمين مزروعي شده و اثري از ساختمان در آن ديده نمي‌شود. اراضي كميدان در سمت شمال غربي خاك فرج و قبرستان وادي‌السّلام فعلي و طرف مغرب رودخانه است، بنابراين منيجان در روبروي آن، در سمت مشرق رودخانه و در اطراف چهار امامزاده تا امامزاده شاه سيدعلي و تا حدود راه سراجه و قنوات ادامه داشته و امروز در همين حدود آثار و اطلالي ديده مي‌شود و قبرستانِ اين قسمت شهر كه به نام مالك آباد بوده و بعداً از آن سخن خواهد رفت، هنوز باقي و همان قبرستان متروكي است كه در مابين شاهزاده سيدعلي و شاهزاده ابواحمد (به تعبير مردم قم، امامزاده مياني) ديده مي‌شود[13] و پل سنگي علي القاعده محاذي خاك فرج و وادي‌السّلام بوده است و قبلاً به اين مطلب اشاره شده است.

آمدن حضرت معصومه(س) به قم

در سال دويست هجري، مأمون عليّ بن‌موسي‌الرّضا(ع) را از مدينه؛ به مرو دعوت كرد، تا او را وليعهد خود قرار دهد، آن حضرت به مرو آمد و ضمن جريان‌هاي مفصّلي كه در كتب اخبار و تاريخ ذكر شده با شرايطي وليعهدي مأمون را پذيرفت يا ناچار شد بپذيرد.

تقريباً يكسال گذشت و ظاهراً در اين مدت، اطلاع زيادي از آن حضرت، به خاندانش در مدينه نرسيده بود، فاطمه‌معصومه(س) خواهر وي براي اطلاع از حال برادر در سال دويست و يك از مدينه به طرف خراسان حركت كرد.[14]

حركت وي به چه ترتيبي بود و همراهان او چه كساني بودند؟ هم‌چنين از چه راهي وارد ايران و شهر ساوه شد[15] بر نويسنده معلوم نيست، چون به ساوه رسيد بيمار گشت؛ از وجود قم در نزديكي «ساوه» اطلاع داشت و از همين جهت پرسيد تا قم چند فرسنگ فاصله است؟ گفتند: ده فرسنگ.[16] به خادم مخصوص خود فرمود وي را به قم كه مي‌دانست مركز شيعه علي(ع) است، ببرد.

مؤلف «تاريخ قم» گويد كه: قول درست اين است كه خبر ورود فاطمه(س) به ساوه و به مردم قم رسيد، آل‌سعد اشعري اتفاق كردند كه قصد (خدمت) سِتّي[17] فاطمه كنند و از او درخواست نمايند كه به قم آيد، از ميان ايشان، موسي بن‌خزرج بيرون آمد، و به شرف ملازمت سِتّي فاطمه رسيد، زمام ناقه‌ي او را گرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود فرود آورد.


فاطمه‌معصومه(س) شوهر نكرده بود

مؤلف «تاريخ قم» گويد: به من رسيده است كه رضائيّه، دختران خود را به شوهر نمي‌دادند زيرا كسي كه همسر و كُفْوِ ايشان بوده باشد، نمي‌يافتند و موسي بن‌جعفر(ع) را بيست و يك دختر بوده است و از اين جهت هيچ يكي از ايشان را به شوهر نداده است تا غايتي كه اين معني در ميان دختران ايشان عادت شده است، و محمد بن‌عليّ‌الرّضا به شهر مدينه ده ديه وقف كرده است بر دختران و خواهران خود كه شوهر نكرده‌اند و از ارتفاعات آن ديه، نصيب و قسط رضائيه كه به قم ساكن بوده‌اند از مدينه جهت ايشان آورده.[18]

از مدت عمر حضرت معصومه(س) اطلاعي در دست نيست، جز اينكه مسلماً از بيست و سه سال كمتر نبوده است، زيرا بنا به نوشته «تاريخ قم» و «كشف الغُمّه» و ديگر كتب اخبار، حضرت موسي بن‌جعفر(ع) پدر حضرت معصومه(س) در سال 179 هجري به دستور هارون الرشيد گرفتار و محبوس گرديد و تا آخر عمر در زندان بود و وفات حضرت معصومه هم همان‌طور كه گفته شده در سال دويست و يك هجري اتفاق افتاد و اين فاصله كه در حدود بيست و سه سال است؛ حداقل عمر فاطمه معصومه است.

باغ بابُلان و قبرستان‌هاي ديگر آن روزِ قم و محل فعلي آنها

گفته شد كه باغ بابُلان، قبرستاني بوده است در بيرون شهر قم و با شهر فاصله داشته، اما معلوم نيست كه آيا قبرستان عمومي بوده است يا خانوادگي.

محلّ باغ بابلان همين جايي بوده است كه امروز ضريح و بارگاه حضرت معصومه(س) و صحن‌هاي اطراف آن و ميدان آستانه و شايد خيابان آستانه و قسمتي از خيابان ارم قرار دارد، در اين قبرستان طبق نوشته‌ي «تاريخ قم» در باب مربوط به سادات طالبيّه، ده‌ها تن از امامزادگان كه اسامي ايشان در همان كتاب ذكر شده مدفون هستند.

در «تاريخ قم» گذشته از مقبره‌ي باغ بابلان از دو قبرستان ديگر نام مي‌برد كه يكي در جنوب غربي شهر قم و ديگري در شمال غربي آن قرار داشته است اولي به نام مالون كه در چند مورد نام آن را برده است[19]و از جمله كساني كه در آن دفن شده‌اند، احمد بن‌قاسم را ذكر كرده است.

بنابراين هيچ شكي نمي‌ماند در اينكه قبرستان مالون همين قبرستاني است كه اكنون در بيرون دروازه قلعه و در اطراف بقعه‌ي احمد بن‌قاسم (يا به تلفظ مردم قم، شاه احمدقاسم) وجود دارد.

نام مقبره‌ي مالون در كتاب «مُنْتَقَلة الطّالِبِيّه» از آثار قرن پنجم هم آمده است[20]اين قبرستان امروز در جنوب قم است.

دومي؛ قبرستاني است به نام مالك آباد كه بنا به نوشته «تاريخ قم» ابواحمد از اولاد محمد حنفيه در آن دفن شده است.[21]

قبرستان مزبور امروز به صورت قبرستاني متروك در بيرون دروازه ري، در شمال شرقي شهر قم، در فاصله‌ي ميان امامزاده شاه سيدعلي و امامزاده شاهزاده احمد قرار دارد، شاهزاده احمد همان ابواحمد است كه مردم قم هم اكنون او را از اولاد محمد حنفيه مي‌دانند و اين نسبت در زيارت نامه‌ي او نيز آمده و در روي قبر او نوشته شده، و چون بقعه‌ي ابواحمد در حد فاصل ميان بقعه‌ي شاهزاده سيدعلي و بقعه چهار امامزاده است، عامّه‌ي مردم آن را امامزاده‌ي مياني مي‌نامند.

و باز در كتاب تاريخ قم آمده است كه در گورستان مالك آباد قبّه‌اي بود به نام قُبّه‌ي آجُريه كه در آن بر مردگان نماز مي‌گزاردند، آثار اين بقعه تا چند سال پيش برجا بود، شايد هنوز هم اثر كمي از آن در فاصله‌ي پانزده متر از بقعه‌ي ابواحمد باقي باشد.

هم‌چنين در «تاريخ قم» ذكر شده است كه مالك آبادِ سراجه را مالك بن‌اَحْوص بنا كرده است[22] معلوم است كه قبرستان مالك آباد در حدود راه قديم قم به سراجه بوده است.

امروز در دو فرسنگي شمال قم جنب قُمرود، دهي به اين نام وجود دارد كه محتمل است همان مالك آباد موردنظر باشد، شايد هم مالك آباد نام محلّه‌اي در قم بوده است، اين قبرستان‌ها مربوط به قسمت منيجان يعني ساحل راست رودخانه بوده است، و آيا قسمت كميدان هم قبرستان جداگانه‌اي داشته يا نه؛ اطلاعي نداريم.

نشاني از باغ بابلان

در شمال ميدان آستانه محوطه‌اي است به نام شيخان كه قبلاً در وسط قبرستان بزرگ قم بود (قبرستاني كه از پشت ديوار شمالي صحن بزرگ تا جلو درِ مسجد امام و بازار آن روز ادامه داشت) و پس از اينكه به دستور رضاشاه قبور را ويران و صاف كردند، محوطه‌ي شيخان به حال خود باقي ماند و در اطراف آن ديوار بلندي كشيده شد، مقبره‌ي شيخان بتحقيق از زمان ائمه اطهار(ع) وجود داشته است زيرا چند تن از اصحاب ائمه(ع) در آن مدفون هستند كه قبرشان مشخص و زيارتگاه است از جمله زكريا بن‌آدم اشعري و زكريا بن‌ادريس كه به نقل علماي رجال هر دو از اصحاب و راويان امام جعفرصادق(ع) و امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند، ديگر آدم بن‌اسحاق از اصحاب امام دهم(ع) و به احتمال قوي كسان ديگري هم از اصحاب ائمه(ع) در آن محوطه به خاك سپرده شده‌اند.

گذشته از اصحاب ائمه(ع) صدها تن ديگر از علماي بزرگ و راويان حديث در آن مقبره مدفون هستند كه از همه معروف‌تر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمي معروف به ميرزاي قمي مؤلف كتاب‌هاي گرانقدري از جمله «قوانين الاصول» و «جامع الشتّات» است.

چون حضرت معصومه(س) در قبرستان باغ بابلان دفن شد و محل دفن آن حضرت به مقبره‌ي شيخان نزديك است مي‌توان گفت مقبره‌ي مذكور گوشه‌اي از باغ بابلان است والله اعلم.

حضرت معصومه(س) قبل از حضرت رضا(ع) از دنيا رفته است

وفات حضرت معصومه(س)، طبق نوشته «تاريخ قم» در سال دويست و يك، و سال شهادت حضرت رضا(ع) سال دويست وسه بوده است.[23]

علامه مجلسي از بعضي از كتب زيارات از عليّ بن‌ابراهيم از پدرش، از سعد، از علي بن‌موسي‌الرضا(ع) روايت مي‌كند كه فرمود: اي سعد! ما، در شهر قم قبري داريم، سعد پرسيد آيا مقصود قبر فاطمه بنت‌موسي است؟

حضرت فرمود آري هركس با شناختن حقِّ او وي را زيارت كند بهشت براي آنكس واجب است، سپس زيارت نامه‌اي از قول آن حضرت براي فاطمه معصومه(س) ذكر كرده است. اين هم دليل ديگري است بر اينكه حضرت معصومه(س) پيش از حضرت رضا(ع) وفات يافته است.[24]

معلوم مي‌شود كه چون عليّ‌ بن‌موسي‌الرّضا(ع) خود نمي‌توانسته است براي زيارت قبر خواهر به قم بيايد، از قمي‌هايي كه به خدمتش مي‌رسيدند جوياي قبر وي مي‌شده و براي شناختن قدر و حقّ او؛ سفارش مي‌فرموده است.

شيخ عبدالجليل، روايت مزبور را به اين نحو نقل كرده است كه: سعد بن‌سعدالاحوص روايت كرده است از علي‌ّ‌بن‌موسي‌الرّضا(ع) كه گفت: «يا سَعْدُ عِنْدَكُم لَنا قَبْرٌ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فَداكَ عِنْدَنا قَبْرُ فاطِمَة بِنْتِ مُوسي بْنِ جَعْفَرِ(ع). فَقالَ: يا سَعْدُ مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ».[25]

اي سعد! ما، در ميان شما مردم قم قبري داريم، گفتم فداي تو شوم، قبر فاطمه دختر موسي‌بن‌جعفر(ع) در شهر ما است. فرمود اي سعد! هر كه او را زيارت كند، بهشت نصيب او خواهد بود.

تأثير دفن حضرت فاطمه معصومه(س) در وضع قم

به واسطه‌ي موقعيت ممتازِ فاطمه معصومه(س) در ميان ديگر امامزادگان، مدفون شدنِ وي در قم به كلي وضع اين شهر را تغيير داد، نخست اينكه شهر قم به تدريج از شمال شرقي، به جنوب غربي كه محلِّ دفن آن حضرت بود، كشيده شد، به طوري كه حرمِ فاطمه معصومه(س) كه در فاصله‌اي از شهر قرار داشت امروز در مركز شهر و در آبادترين قسمت آن واقع است. از شهر قديم قم آثار و اطلالي بيش، باقي نمانده است.

ديگر؛ توجه پادشاهان و اُمراء و طبقات گوناگون مردم به اين شهر و كوچ بسياري از افرادِ اطراف براي اقامت در آن است.

ديگر اينكه؛ قم داراي جنبه‌ي مذهبي مخصوص شد و مركز روحانيّت شيعه قرار گرفت و عده‌اي از بزرگ‌ترين علماي شيعه از آن‌جا برخاستند يا در آن اقامت كردند.

ديگر؛ مسافرت ده‌ها هزار نفر است در هر سال از نواحي ايران و كشورهاي ديگر به قم و به علت صورت شرقي كاملي كه دارد از مجموعه‌ي گنبد طلا و كاشي‌كاري و گلدسته‌هاي گوناگون و متعدد و ايوان‌هاي زيباي طلا و آينه‌كاري و كاشي‌كاري و اين نوع مناظر، اكنون جزء شهرهاي توريستي ايران است و همواره جمعي از جهانگردان در آن، در آمد و شد هستند.

اين امور و نظائر آنها از جمله مطالبي است كه در صفحات بعدي مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

ممتاز بودن فاطمه(س) در ميان امامزادگان

علامه مجلسي در مجلّد مزار‌ «بحارالانوار» در مورد زيارت اولاد ائمه(ع)، از فاطمه معصومه(س) شروع كرده و پنج حديث از حضرت صادق و حضرت رضا(ع) درباره‌ي زيارت او ذكر نموده است و در همان كتاب همان‌طور كه قبلاً گفته شد؛ روايتي از حضرت رضا(ع) در خصوص اهميت و ثواب زيارت فاطمه معصومه(س) و زيارت نامه‌اي از زبان آن حضرت براي وي، نقل شده است.

در «تاريخ قم» نيز احاديث متعدد درباره‌ي آن حضرت و زيارت او آمده است، تا جايي كه نويسنده اطلاع دارد، درباره‌ي هيچ يك از امامزادگان، اين تعداد روايت و با اين مضامين نقل نشده است.

ديگر آنكه در مورد حضرت معصومه(س) كه دختر بلافصل حضرت موسي بن‌جعفر(ع) و خواهر حضرت رضا(ع) و عمه‌ي امام جواد(ع) و نيز در محل دفن وي كه همين محل فعلي است، از ابتدا تا به امروز، هيچكس؛ كمترين ترديدي، نكرده و هيچ‌گونه اختلافي در آن نبوده است. همين امتيازات و نظائر آنها موجب شده است كه دفن آن حضرت در قم، منشأ آثاري در اين شهر باشد كه شمه‌اي از آن ذكر مي‌شود:

 

 

آمدن امامزادگان و توجه مردم قم به آنان

در زبان ائمه اطهار(ع) بر شهر قم، آشيانه‌ي آل محمّد و مأواي فاطميان؛ و جايگاه شيعه‌ي ايشان، اطلاق شده است[26] و در روايتي اهل قم انصار و ياوران اهل بيت خوانده شده‌اند، شهري با اين صفات، طبيعي است كه در عصر آل عبّاس كه اولاد علي(ع) در شكنجه و فشار قرار مي‌گرفتند؛ يكي از پناهگاه‌هاي عمده‌ي علويان واقع شود، مي‌بينيم كه جمع كثيري از آل علي(ع) به اين شهر آمدند و سكونت اختيار كردند كه در باب سوم تاريخ قم به تفصيل ذكر شده است.

بعد از دفن حضرت معصومه(س) توجه علويان و سادات نسبت به قم فزوني يافت و در فاصله‌ي كوتاهي عده‌ي بسياري از فرزندان امام حسن و امام حسين و موسي بن‌جعفر و علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) و از فرزندان محمد حنفيه و زيد بن‌علي‌بن‌الحسين(ع) و اسماعيل فرزند امام صادق(ع) از اطراف به قم رو آوردند كه خصوصيات مربوط به هر يك در باب سوم «تاريخ قم» آمده است، در همين باب در موارد گوناگون از توجه اهل قم و عرب‌هاي اشعري نسبت به سادات علوي سخن رفته است.

از جمله گويد: چون حسن بن‌زيد معروف به داعي را در وقت كشتن علويان بگرفتند، ابوالقاسم احمد بن‌محمد (از اولاد امام حسن(ع)) از طبرستان بيرون آمد و به جانب قم توجه كرد، چون به قم رسيد، عرب قم در كرامت و مهرباني نسبت با او مبالغه كردند، چون ابوالقاسم ميل مردم قم را به جانب سادات علويه كه در قم بودند بديد، به نزديك ايشان مقام كرد و چون دوباره حسن بن‌زيد او را به طبرستان خواند، مردم قم، مال فراوان به وي دادند و با احترام روانه‌اش كردند.[27]

هم‌چنين وقتي عرب‌هاي مقيم قم، ابوجعفر موسي‌بن‌محمد‌بن‌علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) را از قم طرد كردند و وي به كاشان رفت، چند نفر از رؤساي اشعري و ديگر مردم قم، عرب‌ها را سخت نكوهش كردند، آن‌گاه به كاشان رفتند و موسي را با عذرخواهي و عزت و احترام زياد، به قم بازگردانيدند،[28] ديگر آنكه چون ابوالحسن موسي‌بن‌احمد علوي در سال سيصد و هفتاد هجري، به سفر حج رفت، هنگام مراجعت او، اهل قم در كوچه‌ها و محلّه‌ها آذين بستند و به مناسبت بازگشت وي، شادماني بسيار نمودند و ورود او را به يكديگر مژده دادند.[29]

بايد گفت كه: شهر قم به واسطه‌ي اينكه از ابتدا مورد نظر آل علي(ع) بوده و مردم قم نسبت به اولاد پيغمبر(ص) ارادت و علاقه‌ي خاصي داشته‌اند، به تدريج يكي از مراكز عمده‌ي سادات قرار گرفته و امروز شايد بتوان گفت كه از نظر كثرت سادات، شهري بي‌نظير يا كم‌نظير است، به طوري كه يكي از جهانگردان قرن اخير گفته است كه مردم قم همه سيد هستند. از اين گذشته، طبق نوشته‌ي موارد الاتحاف، سادات و امامزادگان ري و خراسان هم، فرع و شاخه‌اي از سادات قم مي‌باشند.[30]

هم‌چنين سيد نقيب اميرشمس‌الدين محمد كه به سيزده واسطه به ابي‌عبدالله احمد نقيب مي‌رسد، در زمان سلطنت ميرزا شاهرخ از شهر قم به مشهد منوّر رفت.

در هر حال، امروز كثرت سادات قم، به خوبي محسوس و مشهود و چند محلّه‌ي به نام علويات و سادات است كه بيشتر ساكنان آنها سيد هستند، از جمله محلّه‌ي سيدان و محلّه‌ي موسويان و محلّه‌ي موسي مبرقع، بعلاوه خاندان‌هاي بسياري از سادات در قم وجود دارند كه مورد احترام كامل مردم قم هستند، از جمله سادات برقعي و رضوي و خاندان چاوشي كه اجدادشان تا نيم قرن قبل نقيب كاروان‌هاي زيارتي بوده‌اند و خاندان‌هاي حسيني و علوي و طباطبايي و موسوي و سادات لاجوردي كه در سال‌هاي قبل از كاشان به قم آمده‌اند و چند خاندان ديگر.[31]

باز در «تاريخ قم» از مسجد ديگري به نام سعدآبادي نام برده كه در بازار قم واقع بوده و در آن نماز جمعه مي‌گزارده‌اند[32] بازار قم در آن روزگار نمي‌دانيم در كدام نقطه بوده، علي القاعده بايد در بيرون دروازه ري و در محل كوره‌پزي‌هاي سابق باشد، زيرا به تدريج كه شهر به طرف جنوب غربي آمد بازار هم به همين سمت امتداد يافت، ابتدا در محل فعلي درخت پير، بازار بوجود آمد[33] سپس در قرون بعد، كم‌كم، به طرف حرم حضرت معصومه(س) كشيده مي‌شد و با وجود آمدن رسته بازارهاي جديد، بازار قديم از ميان مي‌رفت؛ درباره‌ي محل قديم شهر قم و بازارهاي آن از اين پس نيز سخن خواهد رفت (در بخش مربوط به تاريخ اجتماعي قم).

از فتنه‌ي افغان به بعد، قم رو به ويراني نهاد و كسي به آن توجهي نداشت، اين امر در دوره‌ي قاجاريه نيز تقريباً ادامه داشت و نويسندگان و جهانگرداني كه قم را در آن زمان وصف كرده‌اند، به خرابي و ويراني آن اشاره نموده‌اند، شاعران عصر قاجار هم قم را شهري خراب دانسته‌اند.[34]

بايد دانست كه قاجاريه گاهي به قم توجه مي‌كردند و علاقه‌اي نشان مي‌دادند؛ از جمله «فتحعلي‌شاه»، به موجب نذري كه كرده بود، گنبد حضرت معصومه(س) را مطلاّ كرد، اقدامات ديگري نيز در اين شهر معمول داشت.

در بخش مربوط به حضرت معصومه از كتاب «تاريخ جامع قم» درباره‌ي بناهاي مربوط به حرم آن حضرت از جمله مطلاّ كردن گنبد و نيز قصيده معجزيّه به اين مناسبت كه تمام نيم‌بيتي‌هاي آنكه بالغ بر يكصد و بيست نيم بيت مي‌شود به حساب ابجد 1218 مي‌شود كه سال بناي آن است، و اين يك معجزه به حساب مي‌آيد به تفصيل سخن گفته خواهد شد.

«ناصرالدين شاه» نيز براي آباداني قم، دستورهايي داد و كارهايي انجام يافت با همه‌ي اينها، قم در اين دوره، شهري ويرانه مانند و غبار آلوده بوده است كه تفصيل مطلب در بخش مربوط به تاريخ اجتماعي قم در عنوان (قم در يك‌هزار و سيصد سال) خواهد آمد.

 

دارالضّرب

در قرن سوم هجري؛ در قم دارالضّرب وجود داشته و پول طلا (دينار)، در آن سكه مي‌زده‌اند؛ به موجب نوشته‌ي تاريخ قم، يكي از صرّافان و دلالان قم، به نام «محمد بن‌احمد»، ديناري ضرب قم، به نام «معتزّ» (خليفه عباسي) در قرن سوم ديده بوده است. و در قرن چهارم (در زمان تأليف تاريخ قم)، در قم محلي وجود داشته است به نام دارالضّرب (جاي زدن سكه) و كوچه‌اي كه اين محل در آن قرار داشته، به كوچه‌ي دارالضّرب معروف بوده است.

 

 

 

متصدّيان سكه زدن در قم، اصلاً اصفهاني بودند و اين كار را به طور موروثي به عهده داشتند، دارالضّرب مزبور در سال 352 هجري به دستور «ركن‌الدّوله ديلمي» و به دست عامل او در قم، «ابوالقاسم علي‌بن‌محمد‌بن‌الحسن الكاتب»، تأسيس شده بود.[35]

در زمان‌هاي بعد نيز، دارالضّرب در قم وجود داشته، از جمله در اواخر صفويه، ضرّابخانه‌اي در اين شهر بوده ولي كسي در آن مشغول كار نبوده است،[36] در زمان قاجاريه هم دستگاه منگنه براي سكه زدن، در قم، برقرار بوده است[37] و سكه‌اي كه در قم زده شده و تاريخ ضرب آن سال 1200 هجري (اوايل آقامحمدخان) مي‌باشد، اكنون در دست است.

مطلب ديگر اينكه در فاصله‌ي ميان وفات فاطمه معصومه(س) كه اوايل قرن سوم اتفاق افتاده و سال تأليف تاريخ قم كه سال 378 است (يعني مدتي در حدود يكصد و هفتاد و پنج سال)، چهل نفر عُنوان متولّي موقوفات قم را داشته‌اند و علي‌القاعده از سال‌هاي اول وفات آن حضرت، آستان قدسم وي، داراي موقوفه و متولّي بوده است.

البته نمي‌توان گفت كه اين متوليان همه به موقوفات «حضرت معصومه(س)» تعلّق داشته‌اند، زيرا رقبات موقوفه‌ي ديگري همان‌طوري كه گفته شد در قم بوده اما چون از موقع دفن «حضرت معصومه(س)» در قم، امور مذهبي اين شهر، تقريباً در اطراف حرم آن حضرت دور مي‌زده، از اين روي وقتي به طور مطلق، از موقوفات و متوليات قم سخن مي‌رود، متبادر به ذهن موقوفات و متوليان حضرت معصومه است.

از قرن چهارم تا قرن نهم، نويسنده درباره‌ي موقوفات و وضع توليت آستانه قم مطلب روشن و مفصلي نيافته است جز اينكه طبق مندرجات كتاب النّقض شيخ «عبدالجليل رازي» (از آثار قرن ششم) آستانه‌ي «حضرت معصومه(س)» وضع باشكوهي داشته و زيارتگاه عموم (از سنّي و شيعه) بوده است و رجال آن روز قم از قبيل «ابوالفضل عراقي» در آن بناهايي كرده‌اند[38] و حرم آن حضرت موقوفات و متولياني داشته است.

در قرن‌هاي هفتم و هشتم در ايران رقبات موقوفه، فراوان بود و متوليان در آنها خودسرانه تصرفاتي مي‌كرده‌اند كه گويا ملك خودشان است؛ اولياء امور هم به اين امور توجهي نداشتند. اين مطالب از خلال نوشته‌ي‌«هندوشاه نخجواني» به خوبي معلوم مي‌شود.[39] در اين نوشته، از پادشاهان و متصدّيان امور خواسته شده است كه به امور موقوفه و متولّيان و متصدّيان توجه بيشتري بنمايند.

در عصر صفويه از جمله‌ي مشاغل دولتي، مستوفي موقوفات وجود داشته است و وظيفه‌ي او اين بوده كه صورت حساب رقبات موقوفه را از متصدّيان و متولّيان و مباشران دريافت دارد، محاسبات را خط گذارد و اسناد خرج را نسخه بكشد و بهر يك از متولّيان مُفاصا حساب بدهد[40] در اين دوره بودجه آستانه‌ي حضرت معصومه(س) و قبور سلاطين صفويه سه هزار و دويست تومان بوده است.[41]

نخستين متولّي و نخستين فرمان توليت

«احمد بن‌اسحاق اشعري» وكيل وقف قم از طرف «امام عسكري(ع)» نخستين كسي است در قم كه نام او به عنوان وكيل وقف كه همان متولي و متصدي موقوفات است، در تاريخ قم ذكر شده است.[42]

در آن وقت، املاك بسياري در قم وقف ائمه و املاكي هم وقف «حضرت معصومه(س)» و احتمالاً ديگر امامزادگان بوده است و «احمد بن‌اسحاق» آيا تصدّي همه اين موقوفات را داشته؟ يا تنها متصدّي موقوفات ائمه بوده است؟ درست معلوم نيست ظاهراً احتمال دوم صحيح‌تر باشد.

و اما نخستين فرمان توليت آستانه قم كه اكنون موجود مي‌باشد، تا آن‌جا كه نويسنده اطلاع دارد، فرماني است با امضا «جهانشاه قره‌قوينلو» به تاريخ جمادي الاولي سال867. اين فرمان كه به خط تعليق نوشته شده، در سرلوحه‌ي آن به خط ثلث مطلا چنين رقم رفته است:

بِالّقُدرةِ الكامِلةِ الاَحَدِيّة وَ الْقُوّةِ الشّامِلةِ الاحْمديّةِ، ابوالمُظفّر جهانشاه بَهادُر سُوْزمَز.[43]

و در متن فرمان مزبور نام صاحب فرمان اين طور ذكر شده است:

اَلْْمُرْتَضَي الأعْظَمُ الأكْرَمُ- مَلِكُ السّاداتِ و النُّقَباءِ- سَلِيْلُ الأمامِ عليِّ‌ بْن مُوْسَي الرِّضا- السَيّد اَحْمَدْ نِظَامُ الدِّيْنِ...

و نيز در متن فرمان آمده است كه به موجب احكام سلاطين ماضيه مخصوصاً «خاقان سعيد شاهرخ ميرزا» كه امضاي فرمان سلطان مرحوم «امير تيمور» گوركان، منصب نقابت سادات و توليت اوقاف روضه‌ي منوّره و تربت مقدّسه‌ي امامزاده «معصومه(س)» به آباء عظام و اجداد كرام جناب مشاراليه مفَوّض بوده است.

در آخر فرمان تاريخ صدور آن چنين است:

تَحْرِير في سابِعِ وَ عِشْرِيْنَ جُمادَيْ الأوْلي سنة 867

 

و در ذيل مهر جهانشاه زده شده و پشت فرمان مهرهايي چند دارد.[44]

از فرمان مزبور و از فرمان‌هاي ديگري كه از دوره‌ي صفويه به بعد باقي است، معلوم مي‌شود كه فرمان توليت آستانه قم را همواره پادشاهان وقت صادر مي‌كرده‌اند و اينكه نقابت سادات قم تا قرن نهم وجود داشته و متولّيان سِمَتِ نقابت هم داشته‌اند.

در اين‌جا يادآوري اين معني مناسب است كه پس از مقتول شدن سلطان «محمد تيموري» كه قم را پايتخت خود قرار داده بود (به شرحي كه قبلاً گفته شده است) قره‌قوينلوها قم را متصرف شدند و اغلب زمستان‌ها و گاهي در حدود نيمي از سال را در اين شهر اقامت داشتند و در حقيقت، قم پايتخت زمستاني ايشان بود، اين امر همان‌طور كه در ضمن بحث از پايتخت شدن قم اشاره شد معلول وضع خاص جغرافياي و سوق‌الجيشي قم در آن زمان بوده است.

گذشته از اين، در مورد قره‌قوينلوها، مي‌توان براي علاقه‌ي آنان به قم، به علت ديگري نيز توجه كرد و آن تمايل امراي قره‌قوينلو به مذهب شيعه است و حتي آنان را جزء امراي شيعه به حساب مي‌آورند، كه شايد اين امر باعث شده بوده است كه بيشتر به قم كه شهر شيعه مشخص آن روز بود، بيايند و در آن توقف نمايند و از بركات مرقد مطهر «فاطمه‌معصومه(س)» برخوردار شوند.

علي‌القاعده، فرمان مزبور بايد در يكي از توقف‌هاي جهانشاه قره‌قوينلو در قم، صادر شده باشد.

در زمان صفويه، پس از آنكه شاه «عباس دوم» و «شاه صفي» در قم مدفون شدند سه نفر از رجال معتبر ايران، يكي متولّي آستانه «فاطمه معصومه(س)»، دو نفر ديگر هر يك متولّي قبر يكي از آن دو پادشاه بود.

«شارْدَن» گويد: عنوان رسمي سه متولّي مذكور، تربت‌دار است و انتصاب و انتخاب مقامات ذيل از طرف آنها صورت مي‌گيرد: كساني كه متصدّي قرائت ادعيه و اذكار اسلامي مي‌باشند (ظاهراً مقصود خدام آستانه مي‌باشد) مؤذّن قنديلچي، آبكش (تهيه كننده‌ي آب براي وضو و تطهير) متولّي كنوني آستانه (در زمان شاردن) كه حكومت قم نيز با وي است پيرمرد عالي مقامي است كه سابقاً قورچي‌باشي يعني فرمانده كل نيروي مسلح بوده است.[45]

هنگام درگذشت «شاه صفي» (در سال1052) و حمل جنازه‌ي او به قم، متولّي «حضرت معصومه(س)» «ميرزا محمدمهدي» بوده است.

«اسكندر بيك‌منشي» در اين باره چنين گفته است: بعد از تجهيز و تكفين، نعش محفوف به مغفرت آن سفر گزين عليّيّن را از دولت‌خانه به دارالمؤمنين قم، روانه گردانيدند و يگانه گوهر بحر سيادت ميرزا محمدمهدي خلف اكبر صدر عالي نشان ميرزا حبيب‌الله كه متولّي روضه‌ي منوره مطهره و بقعه‌ي معطره‌ «معصومه(س)» (علي ساكنها ألف ألف تحيّه) بود، بدرقه آن بقعه معمور رسانيده در جوار فايض الانوار مدفون گردانيدند.[46]

اين مهدي بن‌حبيب‌الله، مدتي هم صدر اعظم شاه عباس دوم بوده است و فرماني به انشاي او در سفرنامه شاردن آمده است.[47]

 


عموم مسلمانان از شيعه و سني، مرقد فاطمه معصومه(س) را زيارت مي‌كرده‌اند

از نوشته شيخ «عبدالجليل رازي»، چنين بر مي‌آيد كه اهل تسنّن نيز همواره به زيارت مرقد «فاطمه معصومه (س)» مي‌آمده‌اند، عبارت وي در اين خصوص، چنين است: اهل قم به زيارت «فاطمه» بنت مطهره «موسي‌بن‌جعفر(ع)» روند كه ملوك و امراء، و علما حنفي و شافعي به زيارت آن تربت تقرّب نمايند.[48]

از اين عبارت مي‌توان دريافت كه در قرن ششم، علماي تسنّن از شهرهاي سنّي نشين آن روز از قبيل ري و اصفهان و ساوه و همدان براي زيارت به قم مي‌آمده‌اند و وقتي علماي تسنّن بيايند، مسلماً عوام آنان هم مي‌آمده‌اند.

بست‌نشيني

بست‌نشيني از چه وقت معمول شده بوده است؟ نگارنده اطلاع دقيق و مستندي ندارد، به احتمال قوي در ايام قديم كه قانون و مقرراتي براي رسيدگي به اتهامات و اختلافات وجود نداشت و اغلب اراده‌ي افراد حاكم بر سرنوشت مردم بود، هركس مورد تهمت يا اِعْمال غرض قرار مي‌گرفت، به درون مسجد يا امامزاده يا مكان محترمي پناه مي‌برد تا خشم‌ها فرو نشيند و از شدت و حِدّت طرف كاسته شود و بي‌گناهي او معلوم گردد.

مقررات اجتماعي، اين رسم را پذيرفته بود، حتي اگر متهم يا فرد مورد تعقيب به مسجد يا مقبره‌ي امامزاده‌اي دسترسي نداشت، مكان‌هاي ديگري بود كه مي‌توانست در آنها بست نشيند. به تدريج از بست‌نشيني سوء استفاده شد و مجرمين و جنايتكاران هم براي رهايي از مجازات، بست مي‌نشستند تا مورد عفو قرار گيرند، از اين جهت مردان اصلاح طلب همواره با بست‌نشيني مخالف بودند و آن را لغو مي‌كردند.

نخستين كس در ايران كه بست‌نشيني را از ميان برد، تا آن‌جا كه نويسنده اطلاع دارد، ميرزاتقي‌خان اميركبير بود.[49]

بست‌نشيني در آستانه «فاطمه معصومه(س)» ظاهراً از قرن‌هاي هفتم و هشتم معمول بوده است، جلوتر به نقل از جامع رشيدي گفته شد كه خواجه «شمس‌الدين صاحب ديوان» در اوايل عصر مغول چون جان خود را در خطر ديد، از اصفهان به قم آمد و در حرم «حضرت معصومه(س)» كه در آن وقت خارج شهر بود، معتكف نشست تا او را با لطايف‌الحِيَل از آن‌جا خارج كردند. اتابك «يوسف شاه» كه توانسته بود، خواجه را از حرم قم خارج سازد، مورد تشويق «اَرْغُوْن خان» قرار گرفت.[50]

در زمان صفويه، بست‌نشينان حرم «حضرت معصومه(س)» بيشتر كساني بودند كه قدرت پرداخت قروض خود را نداشتند يا نمي‌خواستند، قرض‌هاي خود را پرداخت نمايند.

«كارْرِي» كه در زمان «شاه سليمان صفوي» به ايران آمده و قم را ديده، به موضوع بست‌نشيني اشاره كرده و چنين گفته است:

در اطراف حرم چند حجره است كه اشخاص قرض‌داري كه نتوانند از عهده‌ي پرداخت دين خود برآيند در آن‌جا مُتَحِصّن مي‌شوند و در طول تحصّن به هزينه‌ي اوقاف مسجد (مقصود حرم «حضرت معصومه» است) امرار معاش مي‌كنند و طلبكاران نيز راه و اختياري براي مطالبه طلب خود ندارند.[51]

 

تاوِرْنِيَه كه در زمان شاه صفي به ايران و قم آمده، در زمينه‌ي بست‌نشيني چنين گويد:

اشخاصي كه براي عدم بضاعت از دست طلبكار بستي مي‌شوند، مثل مسجد اردبيل (مقصود مقبره «شيخ صفي‌الدين» جد صفويه است) در همان اطاق‌ها (اطاق‌هاي اطراف حياط اول آستانه «حضرت معصومه(س)» منزل مي‌كنند و محل پناه آنها مي‌شود.

محل‌هاي بست ايران مثل بست گاه‌هاي ما نيست كه شخص متحصّن بايد كفيل مخارج خود شود، در ايران هركس داخل بست مي‌شود، تمام حوايج او را از موقوفات مي‌دهند و او ابداً به خيال خوراك و لوازم زندگي نيست و در كمال فراغت خاطر بدون نگراني در بست مي‌ماند تا دوستانش در فرصت مناسب، اصلاحي در كار او به عمل بياورند.[52]

در زمان قاجاريه، جنايتكاران و متمردان نيز بست مي‌نشستند.

«هانري رنه دالماني» در ضمن وصف قم مي‌گويد: بزهكاران و جانيان براي فرار از مجازات به اين شهر (شهر قم) مي‌آيند و در زير ديوارهاي مقبره پناهنده مي‌گردند.[53]

«دُوْرانْدْ» انگليسي كه در حدود هفتاد سال پيش در ايران بوده چنين گفته است: قم براي پناهنده شدن و به قول خود ايراني‌ها، بست نشستن، مكان جالب توجهي است و سنّت بست نشستن در اين كشور توسعه‌ي عجيبي دارد.[54]

قم، شهري مذهبي

قم از قرون اوليه هجري؛ عنوان شهري مقدس و مذهبي را داشته است، ظاهراً اصل اين عنوان رواياتي باشد كه از ائمه‌اطهار(ع) درباره‌ي آن شهر و مردم آن نقل شده، عامل ديگر اين است كه مردم قم تحت تأثير مرقد مطهر «حضرت معصومه(س)» و ديگر امامزادگان و مساجد و جوامع بزرگ و علماي متبحّر كه همواره در اين شهر وجود داشته‌اند، از ابتدا نسبت به رعايت احكام دين و به پا داشتن شعارهاي مذهبي، مقيّد و علاقمند بوده‌اند.

قبلاً به نقل از تاريخ قم گفته شد كه قمي‌ها نسبت به ائمه(ع) تا آن حد خلوص داشتند كه تمام اموال و املاك و حتي اثاث البيت خود را وقف آنان مي‌كردند، هم‌چنين علاقه‌ي آنان نسبت به سادات و آل علي(ع) شرح داده شد.

«شيخ عبدالجليل رازي»‌در كتاب پر ارزش النّقض، در موارد گوناگون؛ مردم قم را به دينداري و اقامه‌ي شعائر مذهبي ستوده است از جمله گويد:

در قم مسجدهاي بي‌شماري است با قاريان آشنا به قرائت و قرآن و مفسران عارف به مُنْزَلات و مُؤوَّلات و علماي صرف و نحو و لغت و شاعران بزرگ و فقها و علماي كلام و شب‌زنده‌داران و زاهدان و عابدان و زايران بي‌شمار خانه‌ي خدا و كساني كه سه ماه روزه دارند (رجب، شعبان، رمضان) و خاندان‌هاي شريف و بزرگ و علوي و رضوي و عرب و ديلم و خاندان‌هاي ديگر، در هر سحرگاه از چند مسجد و مناره آواز موعظه و بانگ نماز بلند است و هر روز در مساجد بزرگ و كوچك و مدرسه‌هاي معروف و سراي‌هاي بزرگان ختم قرآن، معتاد و معهود، و مال‌هاي فراوان كه هر سال از وجوه حلال به متابعت شريعت در وجوه زكوات و اخماس و صدقات، صرف شود، به نظر امينان و متديّنان و مُحْتَسِبِ عارف علوي كه بي‌ريا و سُمعه؛ دِرّه[55] بر دوش نهاده و آنچه شعارِ شريعت و تمهيد قواعد اسلام است از درس و مناظره و مجلس وعظ و حلقه‌ي ذكر معين و مقرر و نور و نُزْهَت و بركت مشهد سنّي «فاطمه» بنت «موسي‌بن‌جعفر(ع)» ظاهر و باهر و امرا و وزرا آن را معتقد، به آثار خيرات و انوار بركات كه ديده‌اند و شنيده‌اند.[56] اين شمّه‌اي از وضع مذهبي قم در قرن ششم هجري بود.

در زماني كه «اوزون حسن قره‌قونيلو» در قم اقامت داشت، در سال 874، هر شب جمعه مجلس وعظ، تشكيل مي‌داد و از سادات و علما و اكابر و اشراف دعوت مي‌كرد تا در مجلس مزبور حضور يابند كه شرح آن در ضمن بحث از پايتخت بودن قم داده شد.


مَحْمِل حج در قم

در ايام حج، محمل با تشريفات مخصوص، به مكه و مدينه فرستادن، رسمي قديمي است كه سابقه آن به نيمه‌ي اول قرن هفتم مي‌رسد و نخستين كسي كه محمل فرستاد، «شَجَرة الدُّر» كنيز‌ «ملك صالح» و مادر «ملك خليل» بود كه در سال 648 در مصر فرمان ميراند[57] تا زماني كه حجاز به تصرف آل سعود در آمد (در سال1344 قمري) هر سال در موسم حج دو محمل يكي از مصر، ديگري از شام، همراه امير الحاج، با سپاه و تشريفات ديگر به حجاز برده مي‌شد ولي سعودي‌ها آن را منع كردند.

طبق نوشته‌ي‌ «حسن بيك‌ روملو» يك محمل حج از ايران مي‌رفته و از قم عبور داده مي‌شده است. وي در ضمن وقايع سال 875 چنين گفته است:

از جانب يزد، محمل حج كه امر همايون (اوزون حسن) به ترتيب و تزيين آن صدور يافته بود و انواع تكلّفات در ترتيب آن به جاي آورده بودند، رسيد و عالي جناب سعادت پناه سيد نعمةالله ثاني از براي تعظيم شعائر اسلام، از يزد آن را به قم رسانيد و حسن پادشاه با شاهزادگان و امرا به رسم استقبال از شهر بيرون رفتند و محمل شريف را به اندرون شهر در آوردند و برادر خود اويس بيك را امير حاج ساخته جمعي كثير از سوار و پياده همراه او گردانيد.[58]

حجله و حجله‌گاه

سابقاً در قم آوردن حجله (يا به اصطلاح مردم قم، طبق) معمول بود، حِجْله شبيه، به عِماري يا هَوْدَج بود كه آن را به طرز جالبي آراسته مي‌كردند، ميله‌ها و پايه‌ها و سقف آن را با پارچه‌هاي رنگارنگ و زيبا و نفيس مي‌پوشانيدند، و قطعه‌هاي زيادي از بلورآلات و آينه و جار به آن تعبيه يا آويزان مي‌كردند، به طوري كه وزن آن به چهل يا پنجاه من مي‌رسيد، گاهي كودك سه چهار ساله‌اي را در ميان حجله مي‌نشاندند. حجله را بايد يك نفر روي سر بگذارد به اين ترتيب كه يك لُنْگ يا دستمال بزرگ را لوله كند و روي سر خود قرار دهد تا حجله را بر روي آن قرار دهند حجله‌كش‌ها كه حجله درست‌كن هم بودند، افرادي مخصوص و

  انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1677

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما