مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1333
  • بازدید دیروز : 2206
  • بازدید کل : 13042996

امپرياليسم


فهرست مطالب

عنوان صفحه

تعريف مفاهيم (Imperialisme). 1

مقدمه. 1

ويژگي‌هاي امپرياليسم: (سلطه‌گري- برتري طلبي- قدرت طلبي- توسعه‌طلبي)1

1. سلطه‌گري.. 1

2. برتري‌طلبي.. 2

3. توسعه‌طلبي.. 2

4. قدرت‌طلبي.. 2

استعمار(Colonialism). 3

استعمار نو. 3

تفاوت استعمار قديم و جديد. 3

سير تاريخي امپرياليسم.. 4

1. امپراتوري‌هاي اوليه. 4

3. سكون امپرياليسم.. 5

4. امپرياليسم نو. 6

سير تاريخي استعمار قديم.. 7

سير تاريخي استعمار نو. 8

اهداف استعمار و امپرياليسم.. 9

1. اهداف سياسي.. 9

2. اهداف اقتصادي.. 10

3. اهداف فرهنگي.. 12

4. اهداف نظامي.. 13

روش‌هاي نفوذ و سلطه استعمار و امپرياليسم قديم.. 14

1. تجارت برده. 14

2. ترويج استعمال مواد مخدر. 15

روش‌هاي نفوذ و سلطه استعمار و امپرياليسم جديد. 16

1. دست نشاندگان داخلي و بومي.. 16

2. حقوق بشر. 17

3. ترور و تروريسم.. 18

 

4. تهاجم يا شبيخون فرهنگي.. 18

 

تعريف مفاهيم (Imperialisme)

 

مقدمه

واژه امپريال (Imperial) كه از ريشه لاتيني (Imperilim) گرفته شده، در دهه آخر قرن نوزدهم در انگلستان رواج يافت. اين كلمه به سرعت وارد زبان‌ها و كشورهاي ديگر نيز شد و از آن براي بيان كشاكش‌هاي قدرت‌هاي اروپايي رقيب، براي به دست آوردن مستعمره و حوزه نفوذ در آفريقا و ديگر قاره‌ها استفاده شد.

به طور كلي واژه امپريال به معناي قدرت مطلقه، حق حاكميت مطلق، اختيار مطلق، امپراتوري، حق فرمانروايي و اجراي قانون است. اما اصطلاح امپرياليسم به اعمال سياست‌هاي توسعه‌طلبانه اقتصادي و برتري‌طلبي (هژموني) سياسي دولت‌هاي نيرومند بر ملت يا ملت‌هاي ديگر اطلاق مي‌شود.

 

ويژگي‌هاي امپرياليسم: (سلطه‌گري- برتري طلبي- قدرت طلبي- توسعه‌طلبي)

با توجه به سياست‌هاي حاكم بر امپرياليسم، ويژگي ذاتي اين نظام استكباري چنين‌اند:

1. سلطه‌گري

امپرياليسم غرب از گذشته دور تاكنون شيوه‌هاي گوناگون سلطه خود را بر ملت‌ها به ويژه ملت‌هاي ضعيف تحميل كرده است. اين سلطه‌گري خواه به صورت بارز و روشن در قالب حاكميت سياسي مبتني بر زور و برخلاف اراده و رضايت مردم و خواه به شكل ضمني و بدون بهره‌گيري از سازمان سياسي، آن‌چنان كنترل و قيد و بندي بر حاكم سلطه شكل مي‌دهد. دامنه اين رابطه سلطه‌آميز، از مستحيل كردن مردم آغاز مي‌شود و به شكل‌هاي ديگري چون استقرار مستعمرات در سرزمين‌ها با عنوان حكومت‌هاي خودمختار، تعميم مي‌يابد.

2. برتري‌طلبي

امپرياليسم معاصر براي تصاحب منافع و سرمايه‌هاي ملل ديگر و توسعه قلمرو جغرافيايي حكومت خود به ناسيوناليسم همراه با حس برتري‌طلبي و غرور توجه كرده، با اين بهانه ملت‌هاي گوناگون را به درگيري با يكديگر مي‌كشاند و در اين ميان به منافع موردنظر خود مي‌رسد.

 

3. توسعه‌طلبي

گروهي از حاميان امپرياليسم جهاني معاصر، هدف و فلسفه وجودي و توسعه‌طلبي امپرياليسم و استعمار جديد را گسترش تمدن غربي در ممالك عقب‌مانده مي‌دانند. اما واقعيت اين است كه امپرياليسم غربي با بهره‌گيري از قيقات اجتماعي دانشمندان غرب و با به رخ كشيدن پيشرفت‌هاي سريع تكنولوژيك خود تلاش دارد ممالك غربي را به عنوان متمدن‌ترين ملل جهان و داراي نبوغ ذاتي معرفي كند و با ايجاد احساس حقارت در مردم جهان سوم، زمينه گرايش رواني و فكري آنها را به سوي تمدن غربي فراهم نمايد.

 

4. قدرت‌طلبي

امروزه امپرياليسم جهاني به شدت گرفتار شهوت قدرت‌طلبي شده و پيشرفت‌هاي عظيم صنعتي و اقتصادي، انگيزه و روحيه قدرت‌طلبي او را تا سر حد جنون تشديد كرده است. ما در همه جاي جهان به ويژه در خاورميانه شاهد تلاش امپرياليست‌هاي غربي به ويژه امريكايي در جهت وصول به مقام و مرتبه ابرقدرتي و بقا در اين مرتبه هستيم. حضور آنان در كشورهايي چون افغانستان و عراق به وضوح قدرت‌طلبي بي‌حصر و مرز زمامداران خودسر و خون‌آشام حاكم بر كشورهاي امپرياليستي را نشان مي‌دهد.

استعمار(Colonialism)

اين واژه در لغت به معناي آباداني خواستن و در فرهنگ سياسي، تسلط مملكتي قوي ساختن كشور و رهبري مردم براي ترقي است استعمار يا سياست استعماري و استعمارگري را چنين نيز تعريف كرده‌اند:

سياست مبتني بر برده كردن، سودجويي از منابع طبيعي و بهره‌كشي از مردم كشورهاي از نظر اقتصادي كم رشد و جلوگيري از پيشرفت‌ فني، اقتصادي و فرهنگي آنها براي تحكيم سلطه سياسي، نظامي و اقتصادي دولت استعمارگر.

استعمار نو (neo-colonialism): امروزه از روش جديدي براي بهره‌كشي از مردم و منابع آنان استفاده مي‌شود كه به آن «استعمار نو» مي‌گويند.

 

استعمار نو

عبارت از: اعمال سياست‌هاي غيرمستقيم استعمارگران به منظور بر سر كار آوردن حكومت‌هاي بومي وابسته جهت مقابله با موج نهضت‌هاي استقلال طلبانه و آزادي‌خواهانه در جهان است.

 

تفاوت استعمار قديم و جديد

در اين است كه استعمار قديم به منظور ايجاد سلطه خود بر كشورهاي ضعيف به لشكركشي و نيروي نظامي متوسل مي‌شود، ولي در استعمارگري جديد، استعمارگر به طور مستقيم حكومت نمي‌كند، بلكه اعمال محدوديت‌هاي گوناگون اقتصادي و فرهنگي، جذب و جلب نيروي انساني متخصص از كشورهاي توسعه‌نيافته و ايجاد حكومت‌هاي دست نشانده، از مظاهر استعمار جديد است.

 


سير تاريخي امپرياليسم

امپرياليسم به معناي امپراتوري- يعني بسط نفوذ و قدرت خويش در كشورهاي ديگر- سابقه‌اي طولاني دارد. امپرياليسم يك شكل قديمي از اقدامات حكومتي است كه همواره وجود داشته است.

سير تاريخي امپرياليسم را به طور عام به چهار بخش مجزّا تقسيم مي‌نمايند:

1. امپراتوري اوليه

2. امپرياليسم قديم

3. سكون امپرياليسم

4. امپرياليسم نو

 

1. امپراتوري‌هاي اوليه

امپراتوري اصطلاحي است كه معمولاً به كشور بزرگي اطلاق مي‌شود كه كنترل سياسي را بر ديگران، با رضايت يا عدم رضايت يا عدم رضايت كشور تحت سلطه اعمال مي‌كند. يك امپراتوري بديهي است جريان و مراحل و اصول ايجاد امپراتوري با جريان تشكيل يك كشور مبتني بر ملّيت متفاوت است.

در زمان‌هاي مختلف و در محدوده‌هاي ارضي متفاوت، انگيزه‌هاي اقتصادي، استراتژيكي و رواني گوناگون باعث شده‌اند تا يك كشور حاكميتش را بر سرزمين يا كشور ديگري تحميل كند. از امپراتوري‌هاي بابل، آشور، مصر و ايران مي‌توان به عنوان مهم‌ترين امپراتوري‌هاي دوران اوليه نام برد كه نمونه‌هايي از مفهوم ابتدايي امپرياليسم هستند.

 

2. امپرياليسم قديم

امپراتوري با سياست‌هاي امپرياليستي از دوران قديم در اشكال و نقاط مختلف وجود داشته است. امپرياليسم قديم با شروع اكتشافات غربي متولد گرديد و دولت‌هاي نظير پرتغال، اسپانيا، فرانسه و هلند موفق‌ترين آنها در ايجاد امپراتوري‌هاي مستعمراتي بودند كه تا دوران اخير هنوز، آثار آنها وجود دارد. اين كشورها اغلب به صورت مجرد و حتي رقيب يكديگر عمل مي‌كردند، اما از قرن پانزدهم تا اوايل قرن نوزدهم، سيستمي را پايه نهادند كه به «سيستم مستعمراتي امپرياليسم قديم» مشهور گشت.

مي‌توان گفت مهم‌ترين انگيزه و علل تولد و رشد امپرياليسم قديم موارد زير بوده‌اند:

مستعمره وسيله‌اي براي توسعه سيستم دولت‌هاي اروپايي بود.

مستعمره وسيله‌اي براي تقويت يك دولت به حساب مي‌آمد.

در مواردي، مستعمرات منابع جست‌وجوي طلا و ساير فلزات قيمتي بودند.

درآمدهاي حاصل از مستعمرات و به خصوص فلزات قيمتي آنها، نظير طلا، صرف ايجاد ارتش‌هاي مزدور براي اعمال سياست‌هاي دولت‌هاي اروپايي مي‌گرديد.

مستعمره به عنوان يك عامل كسب وجهه براي پادشاهان بود.

محرك‌هاي مذهبي به خصوص اعزام مبلّغين مسيحي، انگيزه ديگري براي توسعه مستعمرات بود.

 

3. سكون امپرياليسم

كوشش‌هاي بسيار دولت‌هاي غربي براي تسلط بر سرزمين‌هاي وسيع كه از اواخر قرن پانزدهم ميلادي شروع به چند دليل در قرن نوزدهم فروكش نمود. مهم‌ترين علل اين:

رواج نظريه مركانتيليسم نو (Mercantilism) : اين فكر را در دولت‌هاي استعماري تقويت نمودند كه هرگاه استثمار منابع يك سرزمين از طريق تجارت ممكن باشد، ديگر لزومي ندارد كشور امپرياليستي مشكلات و مخارج نگهداري مستعمرات را متحمل شود.

شايد عامل مهم ديگر در سكون، كوشش براي تسخير مستعمرات جديد بود كه دولت‌هاي استعماري آن زمان، اولاً حداكثر سرزمين‌هاي قابل بهره‌كشي را تصاحب و بين خود تقسيم نموده بودند و ثانياً با توجه به امكانات تحليل رفته خود در جنگ‌هاي ناپلئون، از يك سو در توان خود نمي‌ديدند كه سرزمين‌هاي بيشتري را تصرف كنند و از سوي ديگر تمايل به ايجاد رقابت و درگيري با يكديگر نداشتند.

نتيجه آنكه با توجه به وقايع اواخر قرن هيجدهم و اوايل قرن نوزدهم ميلادي براي مدتي هر چند كوتاه، كوشش براي تصرفات جديد يا تشكيل امپراتوري‌هاي جديد به حالت ركود و سكون در آمد.

 

4. امپرياليسم نو

علل حيات يافتن دوباره امپرياليسم را مي‌توان به طور خلاصه به شرح زير بيان كرد:

كشورهاي اروپايي كه در اواخر قرن هيجدهم و اوايل قرن نوزده ميلادي درگير جنگ‌هاي ناپلئوني در اروپا شده بودند، در اواخر قرن نوزدهم و پس از گذشت بيش از نيم قرن از صلح كنگره وين يك دوره ثبات را تجربه مي‌كردند و توانستند از نظر سياسي و اقتصادي تجديد قوا كنند. آنها اكنون با فراغت از مسائل بازسازي داخلي، مي‌توانستند به سوي ساير سرزمين‌ها بروند.

نياز به فروش كالاهاي توليدي اضافي در جهان كه تعرفه‌هاي گمركي آنها روبه ازدياد بود. پس از انقلاب صنعتي، توليدات كارخانه‌ها در حجم زيادي صورت مي‌گرفت و بازارهاي داخلي قادر به جذب اين اضافه توليد نبودند. بنابراين مي‌بايست بازارهاي جديد در سرزمين‌هاي جديد، تحت تسلط و كنترل در آيند تا اين اضافه توليد كارخانجات به فروش برسد.

كشورهاي اروپايي يا فاقد اين مواد معدني بودند يا در حد كافي نداشتند. بنابراين در جست‌وجوي آن به سرزمين‌هاي جديد رو آوردند.

انباشت سرمايه از علل اصلي رشد امپرياليسم جديد بود. سرمايه‌داران در ساير سرزمين‌ها سرمايه‌گذاري كردند و متوقع بودند كه دولت از آنها حمايت كند و اين حمايت، به ايجاد سلطه منجر مي‌شد.

تقويت اين فكر كه جمعيت اضافي اروپا مكاني براي زيستن مي‌خواهد، از بهانه‌هاي تصرف مستعمرات بود.

از بهانه‌هاي ديگر مي‌توان به موج توسعه تبليغات مذهبي اشاره كرد. در اين رابطه ميسيونرهاي مسيحي براي به اصطلاح هدايت مردم ساير سرزمين‌ها به آنجا رفته، مقدمات سلطه جديد را فراهم مي‌كردند.

اظهار علاقه به كشف و جهانگردي در سرزمين‌هاي اسرارآميز دور دست، بهانه ديگري بود.

بنابراين امپرياليسم نو در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي با اين عقيده كه دولت وظيفه دارد با دخالت خود به تجارت كمك كند، ايجاد اشتغال نمايد و تجارت خارجي را رونق بخشد، سريعاً توسعه يافت.

 

سير تاريخي استعمار قديم

مرحله تاريخي استعمار قديم از قرن شانزدهم تا نيمه اول قرن نوزدهم است. در اين دوره، استعمارگران با كشف راه‌هاي دريايي و سرزمين‌هاي جديد به انحصار تجارت دنيا دست يافتند. بازرگانان غربي كه به تدريج تحت حمايت نظامي- سياسي دولت‌هاي استعماري قرار مي‌گرفتند، ضمن ايجاد مراكز تجاري در بندرها، انحصار مبادلات عمده را در دست گرفتند. در مرحله بعد، با ورود به داخل سرزمين‌ها و ايجاد مراكز مهاجرنشين گام‌به گام به سوي سلطه‌جويي بيشتر پيش رفتند. در مرحله نهايي، با تأسيس حكومت‌ها و دولت‌هاي دست نشانده، به غارت منابع و سرمايه‌هاي آنان پرداختند. بدين سان، دول استعمارگر اروپايي در طي حدود پنج قرن دنيا را بين خود تقسيم و به عنوان مراكز قدرت جهاني به استثمار ملت‌هاي محروم پرداختند.

 

سير تاريخي استعمار نو

بيداري ملت‌هاي تحت سلطه و مبارزات حق‌طلبانه آنان با استعمارگران موجب شد تا دولت‌هاي استعماري قبلي با چهره‌ها و روش‌هاي نويني به غارت و چپاول بپردازند.

انسان فزون‌طلب و سلطه‌جو كه تربيت شده و انگيزه يافته از انديشه‌هاي مادي است، درصدد كسب سود بيشتر و ثروت‌اندوزي بي‌حد و مرز بر مي‌آيد، اما اين انسان همواره ابزار لازم براي اعمال اين انگيزه را نداشته است. با پيدايش ماشين بخار و استفاده از آن در كشتيراني و با استفاده از تكنيك تازه توليد و سرعت يافتن توليد كالاها، كشورهاي غربي و مردم ماجراجوي آن، ابزار لازم را براي اعمال انگيزه فزون‌خواهي و سلطه‌جويي به دست آوردند و در پي جلب مواد خام، يافتن بازار مصرف براي كالاهاي خود و غارت منابع كشورهاي ديگر به استعمار آنها به شيوه جديد برآمدند. بنابراين استعمار نو تداوم همان استعمار قديم، ليكن در قالب و مكانيسم نوين است. اين واژه بيانگر آن است كه حيات دولت‌هاي قدرتمند و ثروتمند به غارت منابع ملت‌هاي محروم وابسته است و آنان به طور اجتناب‌ناپذير با سبك‌ها و روش‌هاي جديدي سعي در حفظ و تداوم سلطه قبلي خود دارند.

وابستگي كشورهاي جهان سوم به قدرت‌هاي استعمارگر، از نمودهاي بارز اين پديده است؛ امپراتوري‌هاي استعماري سابق نيز در قالب پيشرفته‌ترين تكنيك‌ها تلاش دارند جهان سوم را به همان صورت عقب‌مانده نگه دارند و با اين امر به بهترين و بيشترين منافع اقتصادي و سياسي دست يابند.

 

اهداف استعمار و امپرياليسم

1. اهداف سياسي

2. اهداف اقتصادي

3. اهداف فرهنگي

4. اهداف نظامي

هرچند معناي استعمار و امپرياليسم از نظر لغوي و اصطلاحي با هم متفاوت است، اما استعمار و امپرياليسم مكمل يكديگرند و غيرقابل تفكيك مي‌باشند، زيرا سياست امپرياليسم مبتني بر كشورگشايي و داشتن مستعمره مي‌باشد و در جهت رسيدن به اهداف خود كه تسلط بر كشوري ديگر است با استعمار توأم مي‌شود.

استعمارگران و سلطه‌گران غربي براي تصرف و تسخير و نفوذ در سرزمين‌هاي ملل ضعيف و تداوم سلطه خود اهداف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي گوناگوني را دنبال مي‌كنند.

1. اهداف سياسي

الف) امپرياليستي، تربيت اشخاص:را براي به دست گرفتن قدرت در كشورهاي مستقل و يا نفوذ در صاحب منصبان اين كشورها و همراه كردن آنان با خود است. علاوه بر آن، قدرت‌هاي استعماري سعي داشته و دارند كه افراد بومي و غيربومي را تعليم داده، با عناوين تكنيسين و مشاور و در واقع براي تصدي امور سياسي به آن كشورها بفرستند.

كشورهاي استعمارگر، به خصوص امريكا عقيده دارند: «ما مي‌توانيم به آنهايي كه در دست ما پرورش يافته‌اند اعتماد خيلي بيشتري بكنيم و ...آنها را در سمت‌هاي حساس در كشورشان به كار بگماريم.»

ب) سرنگوني رژيم‌هاي انقلابي و مردمي: امريكا در رأس كشورهاي امپرياليستي در راستاي اهداف سلطه‌گري خود مبارزه با رژيم‌هاي انقلابي و سرنگوني آنها را، يكي ديگر از اهداف سياسي خود مي‌داند. مقام معظم‌رهبري در اين باره مي‌فرمايند: نظام سلطه به ميل خود انقلاب‌ها را نفي و براي رژيم‌هاي انقلابي اشكال‌تراشي مي‌كند.

زيرا حكومت‌هاي انقلابي و مردمي بزرگ‌ترين مانع در مقابل زياده‌طلبي و زورگويي امريكا و ديگر سلطه‌جويان است. نظام سلطه در ابتدا مي‌كوشد با مطيع كردن سياستمداران به اهداف موردنظر نايل آيد. اما اگر به نتيجه دلخواه نرسد هيچ ابايي از دخالت و حضور مستقيم نظامي نخواهد داشت. اشغال گرانادا، پاناما نمونه‌هايي از اين بي‌پروايي و گستاخي محسوب مي‌شوند. استعمارگران براي سرنگوني رژيم‌هاي انقلابي و مردمي همه امكانات خود را به كار مي‌گيرند. به عنوان مثال در سال 1914 ميلادي قانوني در امريكا به تصويب رسيد كه به رييس جمهور اجازه مي‌داد تا اسلحه و ساير مهمات را به هر كشوري كه دفاع از آن براي امنيت امريكا حياتي باشد واگذار نمايد و اقدام به سرنگوني رژيم‌ها را در جهت منافع ملي امريكا قلمداد كند.

 

2. اهداف اقتصادي

الف) چپاول و غارت مستقيم ثروت‌ها: كشورهاي اروپايي و به ويژه بازرگانان كه افسانه گنج‌هاي بي‌پايان شرق حرص آنان را برانگيخته بود، به دنبال دست‌يابي به اين ثروت‌ها، از پرتغال در اين راه پيش قدم شده، با كشف دماغه سبز در غرب آفريقا و اميدنيك در جنوب اين قاره، خود را به اين مناطق ثروتمند رساندند. اين دو كشور، براي مشروعيت بخشيدن و تأييد غارت و چپاول خود، از پاپ كمك گرفتند و پاپ در سال 972ه‍.ش 1493 ميلادي فرماني صادر كرد كه براساس آن، تمام امريكاي شمالي، مركزي و قسمت عمده امريكاي جنوبي به اسپانيا، چين، هند، ژاپن و ساير سرزمين‌هاي شرقي به علاوه تمام آفريقا به پرتغال اعطا شد كه به «فرمان تقسيم» معروف شد.

بعدها فرانسه، انگليس، آلمان و بلژيك نيز به آن دو كشور اضافه شده و هر كدام در يك يا چند قاره، ثروت‌هاي مردم بومي را مانند طلا، نقره، مس، عاج، الماس و ... غارت كردند و فرهنگ و تمدن بوميان مانند امپراتوري «مايا» در مكزيك و «اينكا» در پرو را نابود كردند.

بدين ترتيب، استعمارگران اروپايي از قرن پانزدهم تا نوزدهم ميلادي، با غارت و چپاول ثروت مردم ساير قاره‌ها، به ثروت‌هاي زيادي دست يافتند و همين ثروت‌ها باعث وقوع انقلاب صنعتي در انگليس گرديد.

ب) تحميل نظام تك محصولي: سلطه كشورهاي استعماري بر كشورهاي آفريقا، آسيا و امريكاي جنوبي طي چند قرن داراي نتايج و پيامدهايي بوده است. به عبارت ديگر، هدف كشورهاي سلطه‌گر از حضور در اين‌گونه كشورها به يك يا چند مورد ختم نمي‌شود، بلكه تجاوزگران با توجه به زمان و مكان حضور خود، اهدافي را دنبال مي‌كردند. به طور مثال، آنها نخست به فكر غارت و ثروت اين‌گونه كشورها و سپس اسير كردن مردم آن بودند. اما بعد از اين‌كه از طريق غارت اين‌گونه ثروت‌ها به رشد و توسعه و توليد انبوه دست يافتند، هدف اصلي آنها تأمين مواد اوليه صنايع پيشرفته و فروش توليدات صنعتي خود به اين كشورها شد. لازمه اين كار، محدود كردن توليدات كشورهاي ديگر يا از هم پاشيدن نظام اقتصاد كشاورزي خودكفا و در مواردي جايگزين شدن آن با نظام توليد غلات و محصولات زراعي به منظور صادرات بود.

دولت‌هاي وابسته از يك‌سو، باعث خروج توليدات از نظام اقتصاد ملي شد و از سوي ديگر، تراكم انباشت سرمايه در اين‌گونه كشورها را مختل كرد. نتيجه اين عمل اين بود كه گردش سرمايه‌گذاري اين‌گونه كشورها با مشكل روبه‌رو شود. علاوه بر اين، استعمارگران براي كشورهاي ديگر محدوديت‌هاي تجاري نيز به وجود آوردند. آنها با تصويب قوانين و اعمال شرايط استثمار كننده، هرگونه تجارتي را كه نياز كشورهاي استعمارگر را تأمين نمي‌كرد، ممنوع مي‌كردند. استعمارگران در اين دوران طولاني، اثرات تخريبي عميق و پايداري بر ساخت اقتصادي و پيشرفت اين‌گونه كشورها به جا گذاشتند. به طوري كه حتي امروز هم مسئله حجم مبادلات بين‌المللي يكي از مشكلات اساسي بين كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي استعماري است.

 

3. اهداف فرهنگي

الف) نفي ارزش‌هاي فرهنگي: سلطه‌گران بين‌المللي و در رأس آنان امريكا، فرهنگ و معتقدات ملي كشورها را از موانع اصلي ادامه حاكميت مطلق خود مي‌بينند. آنها مي‌خواهند فرهنگ ملي ملل مستضعف را محو نموده، به جاي آن فرهنگ و ارزش‌هاي خود را جايگزين كنند. در اين صورت است كه چپاول جهان سوم بدون وقفه و به راحتي ادامه پيدا مي‌كند. استعمارگران جهان را با عينك اعتقادي و فرهنگي خود مشاهده مي‌كنند، بنابراين هر حركت آگاه‌ كننده‌اي را كه مطابق با فرهنگ سلطه‌گرايانه آنان نباشد، به شدت محكوم و منكوب مي‌نمايند. و به طور مسلم مردم آلوده به چنين فرهنگي، ديگر به ارزش‌هاي فرهنگي خود توجه‌اي نشان نمي‌دهند.

 

ب) ترويج و اشاعه فساد: خوش‌گذراني‌ها، مصرف‌زدگي و ... جلوي هرگونه تفكر و خلاقيت مفيد را مي‌گيرد. بنابراين چنين جامعه‌اي به هيچ‌وجه توجه ندارد كه چه كساني چرا و چگونه بر او حكومت مي‌كنند. فساد قدرت تخريبي زيادي دارد، عقل و روح انسان را آلوده مي‌كند و انسان‌ها را برده و اسير خود نموده، استعدادها را خاموش ساخته و از بين مي‌برد. فساد اخلاقي بر افكار عمومي اثر عميق مي‌گذارد و نظام آموزشي را به سمت انحراف و انحطاط سوق مي‌دهد. امام خميني(ره) درباره فساد حاكم بر جامعه تحت حكومت رژيم ستم شاهي ايران مي‌فرمايد:

خدا مي‌داند كه اگر آن قدرت محفوظ مانده بود تا حالا چه به سر اسلام در اين‌جا آورده بود. اگر مهلت پيدا مي‌كرد اين رژيم غيرانساني، اسلام را از محتواي خودش به كلي خالي مي‌كرد و يك صورت بي‌محتوا، حتي صورت را هم نمي‌گذاشت حفظ شود.

ترويج فساد كه از سوي نظام سلطه در جهان انجام مي‌شود، ناشي از تفكر مادي‌گرايانه انسان غربي است كه سعادت و خوشبختي انسان‌ها را در لذت‌هاي مادي مي‌بينند، در نتيجه اشاعه فساد، سلطه‌گران به مواد خام، نيروي انساني ارزان و بازار مصرف گسترده دست مي‌يابند.

 

4. اهداف نظامي

الف) ايجاد درگيري‌هاي منطقه‌اي: امپرياليسم جهاني همواره وجود كانون‌هاي تشنج و اختلاف و درگيري را از عوامل مهم توجيه حضور خود مي‌داند و با ايجاد مناطق بحراني در نقاط مختلف جهان و دامن زدن به آتش اختلافات بين كشورها، زمينه را براي دخالت و بهره‌گيري عوامل خويش مهيا مي‌سازد. لذا وجود كانون‌هاي بحران موجب ادامه حضور نظام سلطه‌گر خواهد بود. سلطه جريان از ايجاد و اداره اين قبيل بحران‌ها دو هدف اساسي را دنبال مي‌كنند: نخست آن‌كه مي‌خواهند به اين وسيله كشورهاي جهان سوم را در حالت ضعف و ناتواني نگه داشته، آنان را از دستيابي به اهداف توسعه اقتصادي، فرهنگي و ... خود باز دارند. دوم در نتيجه ضعف، ناتواني و وابستگي اين كشورها، امكان ادامه سلطه خود را بر آنان فراهم سازند. جهان‌خواران براي اين‌كه بتوانند پس از استقلال سياسي جهان سوم به سلطه خود ادامه دهند، موزيانه سعي مي‌كنند تا مرزهاي جغرافيايي اين كشورها براساس واقعيت‌هاي تاريخي تنظيم نگردد و از سوي ديگر در اين رابطه ويژگي‌هاي فرهنگي، قومي و اقتصادي ملل از بند رسته را مورد توجه قرار نمي‌دهند.

 

ب) تأسيس پايگاه‌هاي نظامي در سراسر جهان: دولت امريكا داراي 1234 پايگاه نظامي در 44 كشور جهان است. امريكا در كشورهاي بحرين، عمان، سودان و سومالي هدف سركوب مبارزات مردمي و انقلاب‌هاي داخلي كشورهاي جهان سوم ايجاد شده‌اند، قادرند با فشار به دولت محلي آنان را مطيع خواسته‌هاي امريكا نمايند. نظاميان امريكايي فرهنگ و آداب خود را در كشورهاي محل استقرار، رواج مي‌دهند و به تربيت مستقيم و غيرمستقيم افراد نظامي بومي مي‌پردازند تا در حال و آينده از آنان براي مقاصد خود استفاده كنند.

 

روش‌هاي نفوذ و سلطه استعمار و امپرياليسم قديم

استعمار و امپرياليسم جهاني براي نفوذ در سرزمين‌هاي غيراروپايي و تداوم سلطه خود شيوه‌هاي گوناگوني را به كار مي‌بردند. در اين‌جا چند روش عمده و شناخته شده آنان را بيان مي‌داريم:

1. تجارت برده

داستان كشورهاي آفريقايي و آسيايي در مقابل استعمارگران از يك‌سو، حكايت ظلم، ستم، شقاوت و بي‌شرمي استعمارگران از سوي ديگر، داستان مظلوميت، فقر، مرگ و تقلاي مردم تحت ستم است. استعمارگران از همان آغاز تسلط خود بر آسيا و به ويژه آفريقا دست به اقدامي زدند كه از يك‌سو، ثروت و پيشرفت را براي آنها به ارمغان آورد و از سوي ديگر، چنان ضربه‌هايي به كشورهاي استعمار زده وارد كرد كه آثار شوم آن تاكنون نيز باقي است و هنوز هم نتوانسته‌اند از نتايج مصيبت بار اين فجايع رها شوند. يكي از موارد فاجعه‌آميز، تجارت برده از اين كشورهاست.

پرتغال نخستين كشوري بود كه شروع به تجارت برده از آفريقا كرد. نخستين محموله برده و طلا در سال 1441 ميلادي، وارد ليسبون پايتخت آن كشور شد. بريتانيا، هلند، فرانسه، اسپانيا، دانمارك و امريكا بعد از پرتغال وارد تجارت برده شدند. سوداگران برده با وجود تلفات سنگين اسيران، ثروت زيادي از اين‌گونه تجارت به دست آوردند، زيرا هر برده را 70 الي 200 فرانك در آفريقا مي‌خريدند و ده برابر قيمت آن در كشورهاي اروپا و امريكا مي‌فروختند.

 

2. ترويج استعمال مواد مخدر

يكي ديگر از راه‌هاي گسترش و ادامه نفوذ نظام سلطه، رواج موادمخدر است. تاريخ شروع و توسعه مصرف موادمخدر از جمله ترياك، هروئين، حشيش، شيره و ... در كشورهاي آغاز كننده گسترش كشت و استعمال موادمخدر در كشورهاي تحت سلطه، شركت هند شرقي انگلستان بوده است. اين شركت پس از ورود به هند، مشوّق كاشت و تجارت ترياك در هندوستان و عامل توسعه مصرف آن كشور و ساير كشورهاي آسيايي شد. هر چند ژاپن توانست مردم كشور خود را تا حدودي از اعتياد دور نگه دارد، ولي مبارزه چين عليه توسعه مصرف ترياك با استعمار انگليس منجر به دو جنگ مهم بين آن دو كشور و در نتيجه شكست چين در هر دو جنگ در سال‌هاي 1840 و 1858 ميلادي شد و پس از آن تجارت ترياك در چين نيز به صورت قانوني در آمد.

اعتياد به موادمخدر در ايران از زمان قاجاريه شروع شد و اين مقارن با زماني است كه استعمار انگليس مي‌كوشيد كشورهاي همسايه هند را تضعيف كند. در سال 1249ه‍.ش قرارداد تجاري بين شركت هند شرقي و ناصرالدين شاه منعقد شد كه بخشي از آن مربوط به ترياك بود. اين قرارداد از چند جهت باعث گسترش مصرف ترياك در ايران شد. اول اينكه از اين زمان به بعد، دربار ايران وابسته به درآمد حاصل از فروش ترياك شد. دوم اين‌كه خشخاش كه تا اين زمان در ايران يك گياه خودرو بود، به صورت يك محصول زراعي در آمد و زمين‌هاي زيادي به زير كشت آن رفت. سوم اين‌كه عوامل دولت انگلستان شيره ترياك را كه ناشي از مصرف آن بود، گران‌تر از خود ترياك مي‌خريدند و بدين ترتيب عده‌اي براي فروش شيره ترياك به صورت حرفه‌اي به كشيدن ترياك روي آوردند.

بدين ترتيب استعمارگران به وسيله زور، قانون، تشويق و تبليغ، كشت و تجارت و مصرف موادمخدر را در كشورهاي تحت سلطه گسترش دادند و بدين ترتيب موفق شدند. جوانان اين‌گونه كشورها تا حد زيادي در قيد و بند كنند.

 

روش‌هاي نفوذ و سلطه استعمار و امپرياليسم جديد

1. دست نشاندگان داخلي و بومي

استعمار نوين با خارج كردن نيروهاي نظامي و عوامل شناخته شده خود از مناطق استعمار زده دست نشاندگان و سرسپردگان داخلي و بومي را روي كار مي‌آورد، همان‌ها كه به ظاهر داعيه تأمين منافع ملي داشته و خود را دلسوز مردم و كشور خود جلوه مكانيسم‌ مهم استعمار نو، حكومتي است كه در خود كشور مستعمره برپا مي‌شود. حكومت جديدترين كشورهايي كه استقلال يافته‌اند حكومتي متشكل از گروه نخبگان است. اين گروه‌ها توسط استعمار تشكيل شدند.

ايالات متحده امريكا و ساير قدرت‌هاي استعماري بارها در امريكاي لاتين، آفريقا و آسيا به حكومت‌هاي ارتجاعي ياري رساندند و يا خود آنها را روي كار آوردند.

ويژگي اين روش آن است كه اولاً هزينه و بدنامي كمتري براي استعمارگران سلطه‌گر دارد و در نتيجه، راحت‌تر به اميال خود مي‌رسند، ثانياً كشورهاي زير نفوذ استعمار، به ظاهر داراي استقلال سياسي به نظر مي‌رسند، ولي در باطن، وابستگي آنها حفظ مي‌شود.

 

2. حقوق بشر

در جهان متمدن و پيشرفته امروزه واژه حقوق بشر معناي حقيقي خود را از دست داده و به صورت يك حربه سياسي در دست قدرتمندان چپاولگر در آمده است. نقض حقوق بشر به صورتي فراگير در عملكرد دول سلطه‌گر غربي پديدار گشته است، به گونه‌اي كه آتش آن تنها در درون مرزهاي داخلي آنها محدود نشده، بلكه گستره آن ممالك ديگر را نيز در بر گرفته است. بي‌توجهي به حقوق بشر در صحنه نظام‌ بين‌الملل به صورت تهاجمات نظامي و فرهنگي و سياسي، گرسنگي جهاني، تجارت كودكان، غارت منابع طبيعي كشورهاي عقب نگه‌داشته شده و ... اثر منفي خود را در جهان سوم باقي مي‌گذارد. در حال حاضر يكي از اهرم‌هاي فشار كشورهاي استعمارگر به ويژه امريكا عليه كشورهايي همچون ايران كه حاضر به پذيرفتن سلطه آن كشور نيستند، اهرم حقوق بشر است. اگر سياست‌هاي داخلي و خارجي كشوري در راستاي منافع غرب نباشد و يا به ضرر آنها باشد، با استفاده از اين ابزار چنان به حيثيت آن لطمه وارد مي‌آورند كه سرانجام ناچار شود خود را با غرب يا منافع آنها هماهنگ كند.

به عنوان مثال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، امريكا به دليل صدماتي كه از انقلاب اسلامي متحمل شده، از اين حربه بسيار استفاده مي‌كند. امريكا در سال‌هاي اخير و با استناد به گزارش‌هاي نمايندگان كميسيون حقوق بشر، منافقين در نظر آنان، موارد زير از مصاديق نقض حقوق بشر بوده است:

اجراي برخي احكام قضايي اسلام، اعدام قاچاقچيان موادمخدر، جدا سازي زنان از مردان در اتوبوس‌هاي شركت واحد و مانند آن.

 

3. ترور و تروريسم

يكي از جديدترين روش‌هايي كه استعمارگران به ويژه امريكا سلطه‌گر پس از فروپاشي شوروي عليه كشورهاي مستقل مثل ايران به كار مي‌برند، متهم كردن آنان به ترور و تروريسم است. امريكا پس از حوادث 20 شهريور 1380 و فرو ريختن ساختمان‌هاي مركز تجارت جهاني در واشنگتن، به مردم گرسنه، بي‌پناه و آواره افغانستان حمله كرد تا به اصطلاح دولت حامي تروريست طالبان را كه خود و هم پيمانانش در روي كار آمدن آن نقش داشتند، سرنگون كند. پس از آن با «محور اهريمني» خطاب كردن عراق، ايران و كره شمالي درصدد ضربه به اين كشورها به ويژه عراق برآمد. علت عمده اين ديدگاه‌هاي امريكا پس از فروپاشي شوروي، تحول در نگرش‌هاي حاكم در آن كشور به ويژه جمهوري‌خواهان پس از روي كار آمدن «جرج دبليو بوش» است. آنها در چارچوب نظريه نظم نوين جهاني، ديدگاه‌هاي نظامي‌گري (ميلتاريستي)، يك جانبه‌گرايي، درون‌نگري و ... دارند.

 

4. تهاجم يا شبيخون فرهنگي

اين اصطلاح مترادف با امپرياليسم فرهنگي يا امپرياليسم فرهنگي و خبري است.

امپرياليسم فرهنگي عبارت است از: اعمال قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي براي اشاعه ارزش‌ها و فرهنگ مربوط به آن در ميان ملت ديگر براي جدا كردن مردم از ريشه‌هاي فرهنگي، قطع پيوندهاي سنتي و اجتماعي و بيگانه كردن مردم از يكديگر.

تهاجم فرهنگي يعني اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش‌هاي فرهنگي كشورهاي امپرياليسم در ميان كشورهاي جهان سوم و خفه كردن فرهنگ اين ملت‌ها.

امپرياليسم امريكا پس از پيروزي انقلاب اسلامي، روش‌هاي گوناگوني را براي سرنگوني نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از جمله ترور، كودتا، جنگ، درگيري داخلي و ... به تعبير مقام معظم رهبري «شبيخون فرهنگي» را در پيش گرفت، تا از اين طريق نسل دوم انقلاب را از آن جدا كرده، فرهنگ و ارزش‌هاي غربي را ترويج كند.

ماهواره، اينترنت، رسانه‌هاي غربي و نوارهاي ويدئويي و كاست و ... از جمله ابزار‌هاي كارآمد تهاجم فرهنگي‌اند.

 

[ر.ك: شناخت ماهيت و عملكرد امپرياليسم، همايون الهي، تهران، نشر قومس، 1383]

 

 

 

 

http://daneshjooqom.4kia.ir/

  انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1334

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما