تنهايي در كودكان
تنهايي يكي از مشكلات برجستهاي است كه نتايج منفي عديدهاي براي كودكان به همراه دارد. تحقيقات اخير بخصوص در مراكز آموزشي اين موضوع را اثبات كرده است. واضح است كه بسياري از كودكان مفهوم تنهايي را درك كرده و احساس خود را درست نسبت به آن گزارش كردهاند. براي مثال بچههاي كودكستان و بخصوص سال اوّليها پاسخهاي مناسب و جانبي در مورد آن دادهاند. سوالهايي از قبيل (تنهايي چيست؟) (چرا تنهايي با ناراحتي همراه است؟) (اين تنهايي از كجا ناشي ميشود؟) (چرا كسي آن را دوست ندارد؟) و آخر اينكه چطور ميتوان بر اين احساس غلبه كرد و براي خود دوستي پيدا نمود. پاسخ كودكان پس از ورود به مدرسه ارزيابي شد. سوالها اينگونه بودند (چرا در مدرسه تنها هستي؟) (مدرسه يك مكان تنهايي براي شماست؟) (آيا در مدرسه غمگين و تنها هستي؟) ارزيابي نشان داد كه مفهوم تنهايي نزد كودكان و بزرگسالان يكسان است. روانشناسان با بازبيني مطالعات و ارزيابيهاي انجام شده ميتوانند راهكارهاي مناسبي براي اين مشكل ارائه دهند.
مفاهيم تنهايي
برخي از فرزندان تنهايي را به علت اشرافزاده بودن و كم داشتن ارتباط با افراد معمولي حس ميكنند. اين تنهايي عزت نفس آنها را كاهش ميدهد. به علاوه، آنها ممكن است احساس خمودگي، كسلي و ناراحتي نيز داشته باشند. پيشبيني ميشود كه اين تنهاييها در دوران طفوليت تنهايي در بزرگسالي را نيز در پي داشته باشد. در نتيجه ممكن است تنهايي كودكان بسياري از فرصتهاي ارتباط با اشخاص گوناگون و يادگيري مهارتهاي زندگي را از آنان بگيرد. اين كمبود ارتباطها و نبودن دوستيها معلمان اين كودكان را نيز نگران كرده است.
تقسيم عوامل تنهايي
چندين عامل در توزيع اين احساس در كودكان وجود دارد. برخي از آنها خارج از مدرسه و در خانه اتفاق ميافتد. برخي ديگر بر اثر تغيير مدرسه يا همسايگان جديد روي ميدهد. از دست دادن دوست، از دست دادن چيزي كه فرد آن را دوست دارد و يا از دست دادن حيوانات اهلي و يا تجربه طلاق والدين و يا مرگ آنها. تمام اين عوامل با عواملي كه در مدرسه رخ ميدهد نقش يكساني دارند. عواملي مثل كمبود مهارتهاي اجتماعي و دانش چگونگي انتخاب دوست. برخوردار بودن از ويژگيهاي شخصي مثل خجالت، اضطراب و عزت نفس پايين كه پيدا كردن دوست را مشكل ميكند. كودكان اشرافزاده بيشتر قرباني اين عامل ميشوند.
مشاهده و ارزيابي كودكان
بررسي و ارزيابي دقيق كودكان اولين گام و ضروريترين موضوع در كشف عوامل تنهايي آنهاست. معلمان نيز ميتوانند با دنبال كردن اين تحقيقات عوامل تنهايي را مشخص كنند. خجالت، اضطراب و عدم اعتماد به نفس و ناراحتي چگونه پديدار ميشود. چرا اين كودكان نسبت به محيط اطراف خود بيتوجه هستند؟ چرا توسط ديگران بعنوان دوست انتخاب نميشوند؟ چرا كمبود مهارتهاي اجتماعي موجب كمبود ارتباط آنها با ديگران ميشود؟ چرا آنها نياز به اين مهارتها دارند ولي نميتواند به طور مناسب از آن استفاده كنند؟ اين تنهاييها مربوط به الگوهاي گذشته است يا پديدههاي اخير نيز در آنها مؤثر بودهاند؟ چون تنهايي نميتواند در كودكان هميشگي باشد (چون به نظر ميرسد آنها با داشتن دوست هم احساس تنهايي ميكنند) معلمان ميتوانند زماني را براي گفتگوي شخصي با آنها اختصاص دهند. آنها ممكن است از بچهها بپرسند. (معني تنهايي و ناراحتي چيست؟) (آيا شما تنها و غمگيني؟) (چه چيز شما را خشنود ميكند؟) چيزي كه هنگام بررسي و ارزيابي مهم است آگاهي از چگونگي توسعه توانايي كودكان و گرايشهاي شخصي آنهاست. براي مثال ميگويند كودكاني كه تنها بازي ميكنند ريسك مشكلات بعدي كه مربوط به شناختگري است را بيشتر ميكنند. بسياري از كودكان پيش دبستاني و كودكستاني خود را مشغول فعاليتهاي غيراجتماعي ميكنند كه رقابت در آن زياد است. بنابراين نياز است تا معلمين بيشتر با اين كودكان صحبت كنند تا بيشتر در مورد احساس آنها بدانند و از رفتار و واكنش آنها بهتر براي رفع اين مشكل استفاده كنند.
همكاري، پيشنهادها و راهكارها
اگرچه تحقيق در حمايت از فعاليتها و تمرينهاي خاص كودكان در كمك به از بين بردن تنهايي كودك در كلاس ضعيف است. اما معلمان ممكن است چندين نگرش را بدست آورند كه در مورد دانشآموز البته به طور فردي مؤثر واقع شود. بچههاي پرخاشجو بيشترين درجه تنهايي و نارضايتي اجتماعي را دارند. كودكان به دلايل زيادي پذيرفته نميشوند، اما معلمان بايد راهي پيدا كنند تا شرايط تغيير كرده و استقبال از بچهها بيشتر شود. آيا كودكان با ديگران پرخاشگرانه برخورد ميكنند؟ آيا اين كودكان به سختي وارد بازي شده و با ديگر بچهها يا شرايط به سختي هماهنگ ميشوند؟ يكي از راهحلهاي شناخته شده اين است كه معلمين تغييري در شرايط ايجاد كنند.
بچههايي كه مورد بيتوجهي واقع ميشوند نيز احساس تنهايي ميكنند البته اين احساس در مورد كودكان پرخاشگر بيشتر وجود دارد. چون اغلب اين كودكان كمبود مهارتهاي اجتماعي دارند. اين كودكان فوقالعاده خجالتي، نگران و ناراحت هستند. اعتماد به نفس پايين نيز از همين موارد است. معلم ميتواند اين كمبودها را شناسايي كند و پيشنهادها و ايدههايي براي جبران آن ارائه كند. اين ايدهها حتي ميتواند به كودك در سن بالاتر نيز انگيزهاي بدهد تا كمبودهايش را جبران كند. كودكاني نيز قرباني عقايد افرادي ميشوند كه باور دارند مدرسه مكان ناامني بوده و اين كودكان آنجا را دوست ندارند. يا اينكه آنها دوست دارند براي برطرف كردن تنهايي خويش مدرسه را ترك كنند. دستاوردهاي موجود و همكاري آنها بايد اين عقيده نادرست را از بين ببرد. معلمين ميتوانند نقش مهمي در اين مسئله بازي كنند. براي مثال، آنها ميتوانند دانشآموز را به سوي كسب مهارت در زندگي سوق دهند تا از آن طريق بتوانند مشكلات خود را حل كنند. آنها بايد ياد بگيرند به خود و ديگران احترام گذارند، در مورد وظايف و مشكلات خود از ديگران كمك بخواهند، با ديگران همكاري نمايند و احساس خود را به شيوهاي مناسب بيان كنند. مثلاً بعضي از كودكان ميتوانند با استفاده از پازلها، نقاشي، فعاليتهاي خلاقانه يا موسيقي تنهايي خود را پر كنند.
تقسيم با دقت صحبتهاي از قبل تعيين شده (لِكچر) به سلامتي احساس آنها كمك شاياني خواهد كرد. ترتيب سالن تئاتر و اجراي آن توسط اين نوع كودكان به بيان احساس و كنترل احساسشان نيز كمك ميكند. كودكاني كه قادرند احساسها و نگرانيهاي خود را به طور مناسب بيان كنند. اين كودكان گاهي ميل دارند در مورد ناخوشيهاي خود نيز صحبت كنند.
توسعه همكاريها و ارتباط نزديك كودكان با يكديگر ديدگاههاي با ارزشي به معلمها ارائه ميدهد. وقتي معلم بداند كه كودك چطور تنهايياش را در منزل پر ميكند بهتر ميتواند در مورد او تصميم بگيرد و با توجه به آن تنهايي كودك را در مدرسه پر كند. آنها به برخي از والدين پيشنهاد ميكنند كه ملاقات كودك را با افراد فاميل بيشتر كرده و به شكلگيري دوستي آنها كمك كنند. معلمين ميتوانند از والدين بپرسند كه كودكان آنها بيشتر در چه موقعيتي از مدرسه احساس راحتي ميكنند. آنها نيز ميتوانند اطلاعاتي در مورد بحثهاي گروهي دانشآموزان به والدين ارائه دهند.
نتيجه
موضوع تنهايي كودكان و بزرگسالان در بسياري موارد يكسان است. موضوع تنهايي آنها و مشكلات منفي عديدهاي كه در پي آن ميآيد با استفاده از آگاهيهاي معلمين و والدين تا حدّي قابل حل است. كودكان نيز بايد با استفاده از راهكارهاي ارائه شده در صد جبران كمبودهاي اجتماعي خود برآيند. گفتگوهاي اختصاصي معلمين با كودكان كمك بزرگي به برطرف كردن مشكلات و نيازهاي اجتماعي آنها ميكند.
تنهايي و خمودگي: يك اختلال رواني يا يك درگيري قديمي
ارائه مورد
خانم اِل يك بيوهزن 78 ساله است كه بازنشسته مدرسه ابتدايي است. او مراقبت اوليهاش را از طريق معرفي يكي از دوستانش به دكترD سپرد، اما همان موقع شكايت كرد كه آن پزشك داروهاي خيلي گرانقيمت و زيادي براي او تجويز كرده است. آقاي دكترD فقط ششماه بود كه خانم اِل را ميشناخت. دكتر تصميم گرفت دوباره او را معاينه كند. خانم اِل هنگامي كه معاينه تمام شد با اتوبوس عمومي، به سوي منزل رفت. در راه به دليل سرعت بالاي ماشين و تصادف او به زمين برخورد كرد. استخوان شانه سمت راستش دچار شكستگي شد. استخوان زند زيرين او هم دچار آسيبديدگي شد و لبش پاره شد. او بايد چند روز در بيمارستان بستري ميشد. برخلاف اين جراحتهاي زياد، خانم اِل بايد تحت مراقبتهاي پس از جراحي قرار ميگرفت. متأسفانه پس از يك دوره تب در يكي از زخمهايش عفونت ايجاد شد. به همين دليل به علت شكستگي او بايد با استفاده از وسايل خاص حركت ميكرد. او مدت پنج ماه در بيمارستان بستري شد و تحت درمان قرار گرفت. استفاده از آنتيبيوتيك هم برايش تجويز شد. حالا خانم اِل به وسيله واكر قادر به حركت است. اما به علت عفونت زيادي كه بدنش دارد فقط ميتواند مدت كوتاهي حركت كند. خانم اِل 25 سال است كه بيوه شده و دو پسر دارد كه در ايالتهاي دور زندگي ميكنند. آنها مرتباً او را ملاقات ميكنند آنها پيشنهاد كردند او با خانواده آنها زندگي كند. اما خانم ال تمايلي به اين كار نداشت. چون ميگفت من 60 سال است كه در خانه خودم زندگي ميكنم و ميخواهم همانجا بميرم. خانم ال با بيماري خود مبارزه ميكند كه به نظر ميرسد او خيلي قوي است و ميخواهد همچنان مستقل باقي بماند. اما دكتر نميتواند اين اجازه را به او بدهد.
خانم ال هنگامي كه خانهاش را ترك كرد از يك بيماري مزمن رنج ميبرد كه مربوط به پاهايش بود. دكترD براي بيماريهاي مختلف او داروهاي زيادي تجويز كرد، اما او مثل هميشه تمام داروها را نگرفت. او يك آزمايش هيپوتريديوم داشت كه بايد يكبار در روز آن را انجام ميداد. در خانهاش تعداد زيادي پله وجود داشت. اگرچه پسرانش برايش سراشيبي درست كرده بودند اما او مجبور بود فقط در يك طبقه محدود شود. او از اينكه نميتوانست راه برود بسيار ناراحت بود. او نميتوانست به مدرسهاي كه خيلي در آن محبوب بود گهگاه سري بزند. او به طور داوطلبانه برخي از مسئوليتهاي مدرسه را هنوز به عهده داشت. مسئوليت ثبتنام، برخي از انجمنها و بعضي از مشاورهها. اما از وقتي كه بيمار شده بود و از ويلچر استفاده ميكرد نميتوانست اين كارها را انجام دهد. اما هنوز پيشنهادهاي زيادي براي شركت در بعضي از كارها به او ميشد. او احساس تنهايي در خانهاش را بيان كرد. اينكه از تلويزيون خسته شده يا از خواندن كتاب او زود به رختخواب ميرود و دير از خواب بيدار ميشود.
خانم ال به خاطر تجويز قرصهاي دكتر دي از دست او دلگير و عصباني بود. زيرا اين قرصها موجب ميشد او زياد بخوابد و همچنين احساس خوشايندي نداشته باشد. دكتر دي به خانم ال پيشنهاد يك هيپنوتيزم جديد كرد و از او خواست تا به مركز محلي آن برود. خانم ال گفت بيفايده است و از مطب خارج شد. دكتر دي آنچه را كه اتفاق افتاده بود بررسي كرد و از اينكه بيمارش دچار افسردگي شده بود نگران شد. اما نشانههايي كه وجود داشت مربوط به كسلي و تنهايي بود. او با مددكاران بيمارستان هم مشورت كرد و از آنها خواست تا او را ببينند و اگر پيشنهاد خاصي دارند ارائه كنند.
بحث
اين موضوع كشمكشهاي مشتركي را به تصوير ميكشد كه اغلب افراد كهنسال با آن روبرو هستند. چگونه يك فرد مسن ميتواند معناي جديدي در زندگياش پيدا كند وقتي كه فعاليتهاي فيزيكي و استقلالش محدود شده؟
بهتر بود دكتر دي در مورد وضعيت روحي بيمارش ناراحتي و نااميدياش سوالهايي از او ميپرسيد. اگرچه به نظر ميرسيد بيماري خانم ال بيشتر به دليل صدماتي است كه به جسمش رسيده است. افراد كهنسال زيادي وجود دارند كه به دليل دردپا و مفصل مجبورند در برخي از مراكز درماني زندگي كنند. در اين مورد به نظر ميرسد كه منبع حمايت بيشتر بيماريهاي اجتماعي كارهاي داوطلبانه است و فقدان توانايي عامل اصلي است كه در ايفاي اين نقش اخلال وارد ميكند. بسياري از روانشناسان تشخيص دادهاند كه تنهايي يكي از مشكلات پزشكي است كه هنوز بصورت يك بيماري ناشناخته باقي مانده است.
اريكسون بزرگترين كشمكشي را كه افراد كهنسال با آن مواجه هستند اميدواري در مقابل نااميدي دارند. راه حل اين كشمكشها از طريق هوشي ايجاد ميشود كه در طول مدت عمر فرد بدست آمده است. اين هوش همان مهارت اصلي ميباشد كه افراد كهنسال از طريق دانش و تجربه در طول زندگي بدست آوردهاند.
افراد مسني كه تواناييهاي فيزيكي خود را از دست ميدهند با يك استرس و احساس غم مواجه ميشوند. اين افراد كه استقلال فيزيكي خود را از دست دادهاند بايد تغييراتي در فعاليتهاي خود ايجاد كنند تا فشار زيادي به جسمشان وارد نشود. تغييرات در جايگاههاي اجتماعي از امور مشتركي است كه افراد مسن به آن نيازمند هستند. اما اين موضوع اغلب آنان را نااميد و مأيوس ميكند.
افراد كهنسال غالباً با توجه به سنشان با نقشهاي جديدي برخورد ميكنند. اين افراد كه بازنشسته ميشوند كار آنها از تمام وقت به وقت آزاد يا فراغت تغيير مييابد. بيماري هاي مزمن بيشتر در اين سن افزايش مييابد. هم زمان زيادي را از بيمار ميگيرد و هم همراه با فشار عصبي است. به علاوه زماني كه يك فرد پير بيمار ميشود ديگر اعضاي خانواده نيز بايد از او مراقبت كنند.
كارهاي گروهي اجتماعي، حمايتها و پيوندهاي درون شخصي مثبت با سلامت مرتبط بوده و نتايج آن بيشتر در زندگي مشخص ميشود. افراد كهنسالي كه از حمايت اجتماعي بهتري برخوردارند بيشتر ميتوانند نقشهاي قبلي را حفظ كنند. تغييرات بيشتر در مورد كارهاي فيزيكي است. كساني كه نميتوانند خود را با اين تغييرات هماهنگ كنند بخصوص در نقشهايي كه حمايتهاي اجتماعي پررنگتر است تغييرات منفي برجستهاي در آنها بروز پيدا ميكند كه بيشتر مربوط به سلامتي آنهاست.
حمايتهاي اجتماعي ميتواند از طريق كارهاي گروهي رسمي و غيررسمي فراهم شود. مركز سينور، گروههاي مذهبي و آژانسهاي داوطلب كه برنامههاي اجتماعي را پيشنهاد ميكنند اين برنامهها مثلاً شام بازديد از خانههاي قديمي است. موضوع اصلي ديگري كه با اين توانايي پيوند خورده مفهوم خودمحوري است كه اصل آن را باندرورا در سال 1982 بنيان گذاري كرد. خودمحوري يك ظرفيت شخصيتي دارد كه در تغيير و كنترل رويدادها مؤثر است. افراد كهنسالي كه بيشتر از بقيه قادرند محيط اطراف خود را كنترل كنند و تغييرات دلخواهي براي خود ايجاد كنند از بقيه سلامتتر هستند. آنها مدت زمان طولانيتري ميتوانند زندگي كنند.
بكار بردن حمايتهاي اجتماعي و ترقي اصول خودمحوري نه تنها به سلامتي و طول عمر كمك ميكند بلكه تأثير شگرفي در بهبود بيماريهاي آنان و پر كردن تنهايي آنان دارد. پزشكان نيز بايد جنبههاي روانشناختي اين موضوع را بررسي كرده و جايگاه آن را توسعه بخشند.
چطور پزشكان ميتوانند خودمحوري بيمار را در طول زندگي بهبود بخشند؟
1. استفاده از كارهاي گروهي براي ايجاد حمايت، تشويق و نقشهاي الگويي
2. تقويت روحيهي بيمار براي بهبود بيمارياش و فعاليتهاي پس از بهبود
3. تشويق كردن بيمار به انجام برنامههاي آموزشي و حمايتي بخصوص براي بهبود بيماريهاي خاص
4. ترقي فعاليتهاي كوتاهمدت براي آنها و تشويق براي انجام آن
5. ايجاد حمايت و دانش كافي براي بيمار با توجه به ترس و نگرانيهايي كه دارد و تشويق او به شركت و يادگيري وظايف و نقشهاي جديد
6. كمك به بيمار تا روي مهارتها و رقابتها متمركز شود تا ناتوانيها
7. تشويق، حمايت، آموزش، مراقبتهاي خانوادگي
نتيجه پرونده بيمار
دكتر دي با مددكاران مشورت كرد و دانست كه يكي از مددكاران بنام خانم جي خانم ال را ميشناسد. خانم جي خانم ال را به خاطر آورد. خانم جي گفت: خانم ال مثل يك رهبر با استعداد است كه ميتواند گروه را كاملاً درست هدايت كند. او ارتباط خوبي با پرستاران بخصوص پرستاران شيفت شب داشت و در برطرف كردن نيازهايش در بيمارستان به مشكلي برخورد نميكرد. مددكاران نيز او را دوست داشتند. خانم ال در برخي از موارد به مددكاران كمك ميكرد. خانم جي ملاقاتي با خانم ال ترتيب داد. او در مورد خاطرات مدرسه از او سوال ميكرد. در ضمن خانم جي دربارهي حمايت از دانشآموزاني صحبت كرد كه در دبيرستان مشغول به تحصيل بودند اما نميتوانستند هزينه تحصيل را فراهم كنند و به خدمات خاصي دسترسي نداشتند. خانم ال گفت اين دانشآموزان همانند بچه گربههايي هستند كه مدرسه قصد دارد آنها را از اتوبوس پايين انداخته و آنها را فراموش كند. درست شبيه آنچه براي خود من اتفاق افتاد. خانم ال گفت كه به برنامههاي حمايتي پيوسته است و ميتواند خدماتي را به دانشآموزان ارائه دهد. در عرض چند هفته خانم ال كاملاً درگير كار شد. او با اينكه در ويلچر بود كارهايش را انجام ميداد. او در همين حال به بچهها تدريس ميكرد. ديگر تنها و كسل نبود. او با شجاعت اين كار را آغاز كرد و شبيه ديگر افراد كهنسال توانست با غلبه بر بيماري جسمياش به هدفش برسد. هنگامي كه دكتر دي را ديد داروهاي تجويز شدهاش را پذيرفت و از آنها استفاده كرد تا در روزهايي كه كارش بيشتر است فشار زيادي را تحمل نكند.
خود انتقادي، استقلال، عدم تنهايي و خود خاموشي به عنوان يك تست واسطه
خلاصه
مطالعات اخير دربارهي جنبههاي مختلف استقلال و خود انتقادي ميباشد كه از طريق بررسي انجمنهاي مختلف بدست آمده. نمونهاي از پاسخنامههاي 167(شامل 178 ارتباط متداول است) كه ورژن 11: MCG (مك گيل) آن را انجام داده است. پاسخنامهها مربوط به سوالهاي خود انتقادي، استقلال، عدم تنهايي و خود خاموشي است. نتايج نشان ميدهد كه موضوع خود انتقادي مربوط به خود خاموشي، تنهايي و نگراني است. در حالي كه استقلال هيچ ارتباطي با تنهايي ندارد. مدل واسطه نشان ميدهد كه سكوت و خود خاموشي ارتباط ميان خود انتقادي و تنهايي است. برخي از تفاوتهاي شخصي نيز به دليل همين ارتباط است. دستاوردهاي ما به طور كلي به اين ارتباطها كمك ميكند، اما دستاوردهاي برجستهاي وجود دارد كه نياز است از طريق سكوت عوامل آن بررسي شود. بيشتر نتايجي كه از طريق خود خاموشي به آن اشاره شده است همانند يك گرايش است كه جهتگيري مناسبي براي افسردگي و تنهايي نشان ميدهد. پيچيدگيهاي عملي و تئوري انجمنها ميان آسيبپذيريهاي شخصي، خود خاموشي و تنهايي قابل بحث است.
اخيراً چندين دستاورد نشان داده است كه عوامل شخصي با افسردگي مرتبط است و همچنين با مشكلات درون شخصي برجسته پيوند نزديكي دارد. اين تحقيق شامل بررسي قبلي درباره عوامل آسيبپذيري شخصي است.
تحقيق اخير نشان ميدهد كه اشخاص مجرم در پايهگذاري موفقيت اشخاص بزرگسال اخلالهايي ايجاد كردند. دانشمندان يك مدل ضميمهاي ايجاد كردند كه ميان اهداف شخصي و روشهاي تخلف آنان ارتباطي ايجاد ميكند. آنها شواهد اوليهاي براي آن فراهم آوردند كه سطح اين پيوستگي را افزايش دهد. دانشمندان نوع جرمها را بررسي كردند و متغيرهاي درون شخصي را اندازهگيري كردند. اگرچه تفاوت جرمها مربوط به مدلهاي قابل پيشبيني است. اما نشان ميدهد كه اينگونه افراد هميشه ترسان و تنها هستند. مردان ترسان بيشترين خصومت را با زنان خود دارند. ارتباط ميان رقابتهاي اجتماعي ظاهراً نقش مؤثري ميان نوع جرم و نوع رقابت دارد. نقشهاي اجتماعي نيز در اين موارد مورد بررسيهاي مختلف قرار ميگيرد.
گوشهگيري و تنهايي
صحبتهاي كوتاه فقط با پدر و مادر
من كاملاً احساس خستگي ميكنم. كودك تازه راه افتادهام هرگز نميخوابد و من خيلي احساس تنهايي ميكنم. من خودم كودكم را بزرگ كردم و نميدانم مادر خوبي بودم يا نه. اما حالا هيچكس اينجا نيست كه به من كمك كند. سالها پيش، شخصي به نام پلاس در مورد تنهايي خود گزارشهايي ارائه داده است. اينكه هيچكس او را در حل مشكلاتش كمك نكرده، گزارشي از غمها و شاديهاي زندگياش. 45درصد از مشاورههاي تلفني درباره والديني است كه از تنهايي رنج ميبرند. بيشتر آنها در جاهايي زندگي ميكنند كه از حمايت خانواده بهرهمند نميشوند. تقريباً نيمي از آنها تنها هستند.
زندگي خانوادگي در برههاي از تغيير، آمار جدايي و طلاق بسيار بالاست. مفهوم قديمي زندگي با هم و برخورداري از حمايت يكديگر امروزه جداي از قانون است. خانوادهها دائماً در حال حركت هستند يا به خاطر امور مالي و يا تفريح. خانوادهها به دليل دستمزدهاي پايين با وجود داشتن فرزند از يكديگر جدا شدهاند. بعضيها هم به دليل مسائل مالي در سنين بالا صاحب فرزند شدهاند. غيرمنتظره نيست كه برخي از والدين براي تربيت و پرورش كودكان از گروههاي حمايت كننده بهره نگيرند و براي تربيت و رشد آنها از گروههاي غيررسمي كه در فاميل يا دوستان وجود دارند برخوردار ميشوند. به طور كلي والدين كمكهاي پيشنهاد شده از طرف اجتماع و گروههاي غيررسمي را بهترين راه براي دور كردن و از بين بردن مشكلات خود ميدانند. چون آنها مشكلات را درك كرده و ميتواند به سرعت و عملي كمك كنند اگرچه اين موضوع هم بيشتر شامل دادن و گرفتن حمايتهاي آموزشي است هنگامي كه به وجود آن نياز است. همچنين باعث ميشود خانواده خودش را قادر ببيند تا مسئوليت كار خود را به كسي وا نگذارد و به طور مستقل كارهايش را انجام دهد.
اما تحقيقات نشان ميدهد كه يا مشكلات بسيار پيچيده هستند و يا خانوادهها درست در اجتماع جاي نگرفتهاند. زيرا از دست گروههاي غيررسمي كاري بر نميآيد و اغلب سودمند نيستند. تحقيقات همچنين نشان ميدهد كه والدين از اين گروهها حمايت ميگيرند اما بيشتر مايلند از گروههاي نيمه رسمي يا كاملاً رسمي بهره بگيرند. چون كمك از اين گروهها تأثير مثبت زيادي براي كودكان داشته است. ما با توجه به گزارش پلاس ميتوانيم بگوييم اين حقيقت وجود دارد كه والدين بدون كمك از اين گروهها هم ميتوانند با مشكلات مواجه شده و ميتواند خوشحالي و مراقبت كافي را خودشان براي فرزند ايجاد كنند. حمايتهاي خانواده بايد جهاني شود و جامعه و كشور به توسعه آن كمك كنند.
من يك مسلمان هستم. چهار فرزند دارم. در فرهنگ من طلاق وجود ندارد من بايد خودم از عهده مشكلاتم برآيم. خانوادهام نيز به من كمك نميكنند. شوهرم نيز كمكي به من نميكند. او فرياد ميكشد و از من انتقاد ميكند. من نميتوانم رانندگي كنم ساعتها طول ميكشد تا فرزندانم را آماده كنم تا به خريد بروم. من دوستي ندارم.
دستاوردها
آمار چهل و پنج هزار تلفن داريم كه والدين گفتند كه تنها هستند و هيجده هزار تلفن كه گفتهاند از كمبود حمايت خانواده رنج ميبرند و اين بزرگترين دليل تنهايي است.
o 66درصد اين خانوادهها خودشان فرزندانشان را تربيت كردهاند.
o 50 درصد از آنها در مورد طلاق و جدايي اظهار نگراني كردهاند.
o آمار بسيار بالايي از خودشناسي عاطفي و مشكلات رواني وجود دارد. نزديك هشتاد درصد تلفنها شكايت از استرس است.
o 35 درصد در مورد مسائل مالي نگراني دارند.
o 82 درصد نگراني در مورد كودكان است.
o كشمكش ميان والدين و بچهها و ميان خواهر و برادران
o مسائلي در مورد كودكآزاري، كودك آزاري داخل و بيرون خانه
اگرچه همه والدين ممكن است تجربه تنهايي و حس انزوا را داشته باشند. آنهايي كه تنها هستند دوست دارند بيشتر از حمايت گروهها برخوردار شوند. افرادي كه در اين گزارش از خود صحبت كردهاند پنجاه درصد تلفنهاي والدين تنها را تشكيل ميدهند. اين موضوع بايد تأكيد شود كه تنهاترين والدين كساني هستند كه اقوام و فرزندانشان آنها را رها كردهاند.
والدين ميتوانند اين انزوا را از طرق مختلف جبران كنند. مثلاً با پيوندهاي فاميلي، رفتوآمد با دوستان، تقسيم كارهايي كه از عهده آن بر ميآيند. امكانات مخصوصي مورد نياز نيست.
والدين تنها با افراد كهنسالي كه هرگز ازدواج نكردهاند يا كساني كه طلاق گرفتهاند موقعيت يكساني دارند تا نيمه سال 1980 بيشتر تنهايي والدين مربوط به طلاق بود. اما اخيراً تعداد مادران تنها رو به رشد بوده است. مادران تنها در بهار سال2002 اكثريت جمعيت تنها را تشكيل دادهاند.
در پاييز 2002، 707000 خانم تنهاي خانهدار بيكار وجود داشت. بسياري از آنها در فقر زندگي ميكردند و بسياري نيز با درآمدهاي بسيار ناچيز. اگرچه طلاق ميتواند پيامد خوبي نيز داشته باشد و كشمكشهاي درون خانه را كم كند. كسي كه تنها زندگي ميكند و خانهدار است و آگاهي چنداني نسبت به عملكرد گروههاي حمايتگر ندارد ناگزير در فقر زندگي ميكند.
تحقيقات نشان ميدهد كه انزواي اجتماعي و كمبود حمايتها با درآمدهاي ناچيز ارتباط نزديك دارد. ممكن است برخي زنان هنگامي كه فرزندان كوچك دارند دوست نداشته باشند كار بيرون انجام دهند و در اين صورت از حمايت كافي دوستان و گروههاي حمايتگر بهره بگيرند. اما براي برخي ديگر كه دوست يا گروه حمايت كننده ندارند نه تنها كار كردن ميتواند به معناي نجات خانواده از فقر باشد بلكه كانالهاي ارتباطي را باز ميكند. با اين گاهي اوقات موانعي هم در محلهاي كار وجود دارد. برخي افراد (زنان) نيز تصور ميكنند كار كردن بيرون خانه با سلامتي جسمي و روحي فرزندشان مغاير است. بعضي زنان بر اين باورند كه پول و آسايش فرزندان (بخصوص جايي كه دوست يا فاميلي وجود ندارد) بسيار مهم و ارزشمند است. آنها معتقدند پول و رفاه در هر موردي ميتواند در زندگي مؤثر واقع شود. آنها ميتوانند براي كودك پرستار استخدام كنند، او را به مسافرت ببرند و امكانات مناسبي برايش فراهم كنند.
هنگامي كه من همسرم را ترك كردم با مشكلات زيادي روبرو شدم. من دوست داشتم كار كنم اما نميتوانستم شغلي پيدا كنم، نميتوانستم اجاره منزلم را كه 180 دلار بود بپردازم. من از زندگي كردن با او متنفر بودم. او با من و بچه گربههايم رفتار بدي داشت. اما گر ميدانستم با چنين مشكلاتي روبرو خواهم شد ممكن بود همانجا ميماندم.
در اين تحقيق بيش از سه پدر و مادر در مورد مسائل مالي خود صحبت كردند. تأثير درآمد پايين روي تنهايي والدين نميتواند ارزيابي شود. در شرايط انزوا، به عنوان مثال اين شرايط توانايي دسترسي به امكانات ورزشي و اوقات فراغت را كاهش ميدهد. انجام كارهاي داوطلبانه و يا زندگي در يك جامعه دلخواه نيز از همين اثرات است. كساني كه درآمد پايين دارند و يا از حمايت دوستان و گروههاي حمايتي برخوردار نميگردند نميتوانند در شرايط مناسبي فرزند خود را بزرگ كنند. فرصت براي ملاقات و صحبت با ديگر والدين محدود بود.
فورد و ميلر(1998) پيشنهاد كردند كه والدين تنها تقريباً وقت بيشتري را با فرزندانشان سپري ميكند و سعي ميكنند با برنامهريزي و حذف خرج اضافه براي خود از فرزندانشان در مقابل فقر حمايت بيشتر كنند. اما كساني هستند كه حاضرند سختي را تحمل كنند و با استرس شرايط فقر دست و پنجه نرم كنند اما همسري نداشته باشند تا در تصميمگيريها و مسئوليتها با او شريك باشند. آنها بيشتر تمايل دارند از حمايت گروهها استفاده كنند.
تأثير انزوا در كودكان
من واقعاً در مورد بدزباني پسرم ناراحتم. او از طريق زبان فحاشي نميكند اما هر بار چندين ليوان ميشكند. او از 18 ماه پيش مشكلات رفتاري بدي پيدا كرده است. اما در مدرسه رفتار خوبي دارد. من احساس ميكنم او را خوب تربيت نكردهام.
دوستان، همسايگان و اقوام ميتوانند منابع حمايتي مناسبي براي مراقبت و به آرامش رساندن كودكان در خانواده باشند. والر در سال 1980 دريافت كه اغلب ارتباطهايي كه يك مادر با دوستانش دارد به علت رفع و پيدا كردن راه حلي است براي مشكلاتي كه با فرزندش دارد. او سعي نميكند از مهارتهاي آنها استفاده كند. هنگامي كه والدين برخوردهاي اجتماعيشان با ديگر افراد زياد ميشود و از تجربه آنها استفاده ميكنند رفتارشان با فرزندانشان جنبه مثبتي پيدا ميكند. گوشهگيريهاي اجتماعي به عنوان يك عامل خطر براي بدرفتاري كودكان تلقي ميگردد. اگرچه از يك طريق هم با كمبود حمايت از طرف خانواده، فشار عصبي زياد، عزت نفس پايين، طرد شدن از جامعه ارتباط مستقيم دارد. همه ما ميدانيم كه سلامت يك كودك نه تنها با اعتماد به نفس والدينش ارتباط دارد بلكه با محل زندگي و جايي كه او رشد مييابد مرتبط است. جايي كه والدين گوشهگيري اجتماعي دارند اين خطر وجود دارد كه والدين يا كودكان قادر نيستند از حمايت سيستمهاي حمايتي بهرهمند گردند.
در اين تحقيق تأثير گوشهگيري اجتماعي در كودكان ارزيابي شده است. اين ارزيابي بيشتر در مورد كودكاني است كه والدين آنها در مورد پرخاشگري و افسردگي فرزندان خود نگراني دارند. نزديك به هفت هزار نفر دربارهي سطوح فشار عصبي و پرخاشگري فرزند صحبت كردند. آنچه از اين تحقيق بر ميآيد آن است كه وضعيت سلامت روحي خانواده در گروه ارتباط با گروههاي حمايتگر و برخوردهاي مثبت اجتماعي است. هنگامي كه يكي از والدين يا هر دوي آنها از جامعه و ارتباط با آن دور ميشوند سلامت روحي فرزندان تحتتأثير آن دچار خطر ميشود.
هنگامي كه افراد با يكديگر ارتباط دارند بخصوص افرادي كه از نظر سني تقريباً با هم برابرند ميتوانند استعدادها و قابليتهاي خود را به خوبي كشف نمايند و در يك محيط برابر به رقابت بپردازند. فقدان يك دوست يا يك خويشاوند نزديك كه فرزندان ارتباط نزديكي با او برقرار كنند مخصوصاً در سنين نوجواني و جواني منتهي به استرس و عزت نفس پايين ميگردد نبودن دوست و دوستي نكردن منتهي به تنهايي، طردشدگي و اختلالات اجتماعي ميشود.
نگراني والدين در مورد نداشتن فاميل و دوست مناسب در سطوح بالاتر منجر به سوء رفتار در كودكان ميشود. نزديك 25 هزار پدر و مادر در مورد رفتار بد فرزندانشان صحبت كردند. احساسات طردشدگي و اختلالات رواني با هم مرتبط هستند.
o سوء رفتار
درگيري با خواهر و برادر 14% سيگار كشيدن5% فرار 3%
درگيري با والدين 47% استفاده از مواد مخدر7%
درگيري با دوستان 5% فكر فرار از خانه5%
درگيري با اعضاي خانواده3% الكل5%
درگيري با پدر خوانده يا مادرخوانده4% دزدي 7%
o موقعيت روان
فشار عصبي22% پرخاشگري19% عصبانيت31% محروميت3%
جستجوي براي كمك
من خيلي افسرده بودم چون هيچ حامي نداشتم. من دنبال كمك بودم. به نظر ميرسيد آنها بيشتر به فكر قضاوت بودند تا حمايت از من. من دوست داشتم با اعتماد به نفس كافي به حل مشكلاتم بپردازم.
هنگامي كه والدين با مركز مشاوره در اين باره صحبت ميكردند به اين نكته نيز اشاره كردند كه يكي از مشكلات بزرگي كه وجود دارد روش درست كمك گرفتن از دوستان و گروههاي حمايتي است. نوع بيان احساس درست كه هم شامل فرزندان ميشود و هم شامل والدين. اگر والدين درست از اين فرصتها استفاده نكنند دچار شكست ميشوند و به دنبال آنها چنين شرايطي براي فرزندانشان ايجاد خواهد شد. والدين در مورد اينكه چطور ميتوان از حمايتها در طولاني مدت و پيدرپي استفاده كرد سوال ميكردند. هنگامي كه ما خدماتي را كه والدين استفاده كرده بودند تجزيه و تحليل كرديم و بدين نتيجه رسيديم كه آمار بالايي از برخوردها مربوط به خدمات اجتماعي است.
چگونه ميتوان گوشهگيري را كاهش داد؟
سرمايهگذاري به منظور اصلاح اجتماع به صورت عملي
كار پيدا كردن، خانه داشتن و پرستار بچه داشتن همه از چيزهايي است به بهتر شدن زندگي كمك ميكند. كسي كه كار ميكند درآمد دارد و برخوردهاي اجتماعياش با توجه به نوع كارش بيشتر از يك فرد بيكار است. كسي كه خانه دارد احساس امنيت بيشتري دارد. پرستار نيز ميتواند در بزرگ كردن و كنترل كودك به والدين او كمك كند. پس فرد از زندگي لذت بيشتري ميبرد و اين موارد راههاي انتخابي ديگري برايش باز ميكند. مثلاً شيوه زندگياش نسبت به كسي كه درآمد پايين دارد عوض ميشود.
هنگامي كه زنان بيشتر و بيشتر به محيطهاي كاري ميروند ميتوانند با كسب تجربه از مادران ديگر راههاي تربيتي موفقتري كسب كنند. مثلاً آنها ميتوانند فرزندان خود را با همديگر به پاركهاي بازي بگيرند. يا جلساتي كه با همسايگان گذاشته ميشود تا مسائل شبيه را حل كنند.
ما از برنامههايي كه موجب توسعه استعدادها ميشود استقبال ميكنيم، چه در جامعه و چه در مدارس. والدين نيز اين موضوع را بسيار سادهتر از حمايت گروهي تلقي ميكنند و هم والدين و هم دانشآموزان علاقه دارند در اين مورد اطلاعاتي كسب كنند. اگرچه بدون سرمايهگذاري و برنامهريزي بهره گرفتن غيرممكن است.
بررسي سرمايههاي اجتماعي
يك عنصر كليدي در توسعه مكانيسمهايي با محور حمايت چه از نظر عاطفي و چه از نظر اجتماعي سرمايهگذاري است. از اين طريق ميتوان ميان آموزش مدرسه با آموزش اعضاي ديگر خانواده به طور يكسان مقايسهاي انجام داد. اگر پيوند ميان جامعه، مدرسه و اعضاي خانواده قوي و درست باشد منابع مورد نياز به راحتي قابل دسترس ميشود. سرمايه اجتماعي موجب توسعه دانشآموز هم ميشود. اين سرمايه پيوندها را نيز محكم ميكند.
نتيجه
پس يكي از كارهاي مهم ايجاد كتابهاي آموزشي است و نوع درست آموزش از طريق آموزگاراني كه روش مناسبي براي آموزش دارند. نقش خانواده نيز در پيشبرد اين هدف بسيار مهم است. موضوعي كه بيش از هر چيز در اين گزارش تكرار و تأكيد شد حمايت بود. حمايت خانواده، دوست، فاميل و همسايه و اينكه چقدر همه اين موارد در كاهش استرس نقش مؤثري دارد و والديني كه با استفاده از آن ميتوانند بهترين كارها را براي فرزندانشان انجام دهند. انجام برخي آموزش ها در منزل است. پر كردن برخي از اوقات فراغت كه با نظارت والدين انجام ميپذيرد. تمام اين مسائل به اعتماد و باور والدين بر ميگردد اينكه آنها با حضور خود در جمعهاي موردنظر و صرف وقت و هزينه سعي در انجام هرچه بهتر وظيفه خود داشته باشند. در مناطق مختلف و در شرايط گوناگون والدين بايد با توجه به خدماتي كه در اختيار آنها قرار دارد به پيشرفتهاي كودك فكر و در نهايت و عمل كنند نه اينكه فقط منتظر كمك گروههاي حمايت كننده باشند.
ترديدي وجود ندارد كه اعتماد بچهها براي بهبود آموزش با خدمات شايان اعضاي خانواده ارتباط مستقيم دارد. البته اين خانوادهها هستند كه اين اعتماد مثبت را در فرزندان ايجاد ميكنند. برخي خانوادهها براساس نوع خدمات اين اعتماد را ايجاد ميكنند. يكي از عناصر ضروري نيز تغيير در بعضي برنامههاست. براي استفاده از برخي برنامهها سرمايه مالي حرف اول را ميزند.
نماينده بچهها، خانوادهها و افراد جوان مي گويند: اين دولت است كه بايد براي پيشرفت و بهبود كار خدمات ويژهاي ارائه داده و آن را سرپرستي و كنترل كند. افرادي كه شناخت كافي در اين موضوع دارند نيز بايد انگيزه و اشتياق لازم را در افرادي كه شناخت كافي ندارند ايجاد كنند. ما ميدانيم كه سازمانهاي اداري نقش حياتي در ارائه اطلاعات مناسب ارائه ميدهند. پس دريافتيم كه دولت ميتوانند ايجاد كننده اصلي رساندن خدمات به كودكان باشد. همچنين خانوادهها و افراد جوان. آنها ميتوانند پيشنهادهاي مردم را كارشناسي كرده و پيشنهادهاي مناسب را بكار گيرند..
همه ما اميدواريم كه جامعه بعنوان يك مقايسه برتر و درست و يك با داشتن سطوح مختلف بتواند به اهدافي كه اشاره شد جامهي عمل بپوشاند و خدمات را با توجه به نوع مليت و منطقه بجا و درست ارائه كند. اميدواريم كه در بيشتر مناطق حتي نقاط فقيرنشين كشورها خدمات مشاورهاي مناسب عرضه گردد. عناصر ضروري بايد وجود داشته باشد تا بتوان به هدف موردنظر رسيد.
پيشنهادها
آنچه والدين از خدمات مشاورهاي ميخواهند.
خدمات مشاورهاي پلاس همواره با والدين مشاوره ميكند و راهكار ارائه ميدهد. همه به كساني كه از آن استفاده ميكنند و هم به كساني كه بيتفاوت از كنار آن ميگذرند. هنگامي كه بخشي از كارهاي گروهي خانواده منجر به آرامش و دور هم گردآمدن اعضاي خانواده ميگردد و ارتباطها را بيشتر ميكند چه نيازي است كه به خدمات خارج از خانه چشم بدوزيم. خدمات مشاورهاي پلاس در مورد نيازهاي افراد سوال ميكند و سعي ميكند با توجه به آن به فرد كمك كند. تمام مشاورهها نشان ميدهد كه والدين ايدههاي مشخصي در مورد اينكه چطور بايد پيشرفت كرد دارند.
اينها شامل
حمايت كنندگان و نظريهپردازان بايد شناخت كافي ارائه كنند در اين مورد كه والدين كليه پيامدهاي اصلي و مثبت براي فرزندانشان هستند. اولين و بهترين كساني كه اولين و بهترين نمره را در ارائه خدمات به فرزندان ميگيرند والدين آنها هستند.
تأثيرپذيري، تنظيم و ترتيب، مسئوليتها و خدمات انعطافپذير، هماهنگي با نيازهاي خانواده و انجام كار براي رفع آن، خدمات بايد براساس جامعه، منطقه و استقبال از آن باشد.
والدين بايد خود را درگير اين مشغلهها كنند تا بتوانند از كنترل آن برآيند. والدين بايد بيشتر به فكر خدمات مشتركي باشند كه به طور طبيعي در بيشتر خانوادهها وجود دارد نه استثناهايي كه ممكن است پيش آيد. پيغامهاي والدين بايد در رسانهها گفته شود و ايدههاي مثبت آن تقويت شود.
صداي نگران برخي از والدين در مورد هزينههاي سنگين دسترسي به خدمات بود. فكر هزينهها و تأمين آن براي سفرها، كلاسهاي آموزشي، تفريح بخصوص در مناطق روستايي موجب آزار آنها ميشود. پس بايد توجه بيشتري به قشر كم درآمد جامعه داشت.
شركت در كارهاي گروهي نياز به آموزش دارد بخصوص كارهاي حرفهاي تا كيفيت كار را بالا رود. نظارت بر كار و صرف وقت كافي به پيشرفت كار كمك ميكند. خدمات ارائه شده براساس سن و آموزش، سلامت جسمي و روحي افراد است. سطوح مختلف حمايتها وابسته به نيازهاي شخصي است.
http://daneshjooqom.4kia.ir/
برچسب های مهم