مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 360
  • بازدید دیروز : 2064
  • بازدید کل : 13083113

روانشناسي اجتماعي


روانشناسي اجتماعي:

روانشناسي اجتماعي از يك سو قوانين حاكم بر رفتارهاي متقابل اجتماعي انسانها را بصورت علمي مطالعه مي كند و از سوي ديگر رفتار فرد را در جمع و چگونگي تحت تاثير قرار گرفتن رفتار فرد را از سوي جمع مدنظر قرار مي دهد.

روانشناسي اجتماعي پيوند دهنده روانشناسي و جامعه شناسي است

مباني روانشناسي اجتماعي:

روانشناسي اجتماعي چيست؟

آتوكلاين برگ مي گويد علم مطالعه رفتار فرد در وضع گروهي

آلپورت: روانشناسي اجتماعي اثرات حضور ديگران را بر رفتار فرد يا رفتار فرد را تحت تاثير گروه بررسي مي كند.

خلاصه: بخش اعظم رفتارهاي انسان تحت تاثير حضور ديگران و حاصل عوامل اجتماعي است.

اهميت و قلمرو روانشناسي اجتماعي:

با توجه به اينكه مساله عمده بشر "يادگرفتن زيستن با خودش" مي باشد ،انسان مسائل مبرم زيادي دارد كه خيلي از آنها اجتماعي است . اين مسائل بيشتر تعامل ميان افراد و گروهها با يكديگر است.

روانشناسي اجتماعي امروزه خود را موظف به رساندن پيام يافته هاي خود در باره معضلات اجتماعي به گوش مردم و

سياست گذاران مي باشند معضلاتي مثل:

- - از ميان برداشتن تعصب و تبعيض نژادي

- - كاستن از تنش هاي فردي و اجتماعي

- كمك به حل مشكلات مربوط به گسترش روزافزون روحيه شهرنشيني و آلودگي ها و پي آمدهاي محيطي و اجتماعي ناشي از آن

- همكاري در راه پيشرفت و بهبود شيوه هاي آموزشي و پرورشي براي بهره برداري از آن

- ياري رساندن به جامعه اي كه بزهكاري و مصرف مواد مخدر در آن است و مقابله با آنها

سير تاريخي روانشناسي اجتماعي:

اين رشته از افلاطون و ارسطو شروع مي شود. افلاطون مردم را در يك طبقه بندي به طلا، نقره و آهن تقسيم بندي كرده است. اسلام نيز فرموده است: مردم مثل معدن طلا و نقره هستند و اين عبارت بيانگر تفاوت هاي فردي ميان انسانهاست كه مربيان بايد به آن توجه كنند.

- ارسطو انسان را حيوان ناطق مي خواند.

- اليوت ارونسون اصول اساسي نفوذ اجتماعي و متقاعدسازي را تنظيم كرده است.

- هابز بشر را موجودي موذي، خشن و حقير ترسيم كرده است.

- روسو انسان را در حالت طبيعي پاك و فطرتاً خوب مي داند.

آغاز روانشناسي اجتماعي به مفهوم علمي به سال 1897 برمي گردد كه نورمن تريپلت نخستين آزمايش روانشناسي اجتماعي را انجام داد. او در بررسي خود از يك مسابقه دوچرخه سواري متوجه شد كه رقابت عامل ركوردهاي بهتر مي شود.

در سال 1908 با انتشار دو كتاب در امريكا به گسترش اين رشته كمك فراواني كرد.

در سال 1924 كتاب روانشناسي اجتماعي نوشته آلپورت و كتاب روانشناسي اجتماعي آزمايشي مارفي در سال 1931 و تجديد چاپ همين كتاب با همكاري مارفي و نيوكام در سال 1937 انجام شد.

امروزه اين رشته بصورت مستقل تا مقطع دكتري در دانشگاهها وجود دارد.

چشم انداز و جهتگيري روانشناسي اجتماعي:

الف) ديدگاههاي عمده: يك ديدگاه بر عوامل دروني رفتار تاكيد دارد و معتقد است اعمال آدميان "انديشيده و هدفمند" است. ديدگاه بعدي بر "تاثيرات بروني" اهميت مي ورزد و معتقد است بسياري از كارهاي افراد نا انديشيده و خود بخودي است.بعنوان مثال:

علاقه مردم فرانسه به برج ايفل:

- غير ارادي به جهت وجود فيزيكي اين برج در فرانسه

- عاملي داخلي به جهت منافعي كه شهرشان مي تواند بدست آورد.

ب) جهت گيري ها:

تكيه اصلي روانشناسي اجتماعي بر روي فرد است .هرچند كه رفتار گروهي را نيز در نظر دارد لذا توجه اين رشته به افراد و رفتار آنها بطوركلي مي باشد و از سه جنبه گوناگون رفتار فردي، رفتار بين فردي و رفتار گروهي

رفتار فردي: بطور كلي جهتگيري روانشناسي اجتماعي بسوي رفتار افراد است. زيرا دريافت اصول كلي رفتار آدمي، راه را بر پيشگويي بهتر و دقيق تر در باره افراد بشر مي گشايد لذا اين رشته به ويژگي هايي مي پردازد كه "همه" دارند يا "برخي".

رفتار بين فردي: مهمترين رويدادهاي زندگي آدمي، از درون تعاملات با ديگران ناشي مي شود. مانند فرهنگ، جامعه و سازمانهاي گوناگون و رويدادهايي كه غم انگيز يا شادي آفرينند ،رفتار ما را شكل مي دهند ،شخصيت ما را مي سازند و به زندگي ما معني مي دهند.

رفتار گروهي : مردم نياز به آميزش و ارتباط با ديگران دارند و اين نياز را با راه يافتن به درون گروهها مي توان برآورده ساخت. از سوي ديگر هر گروه براي خود الگوها و هنجارهايي دارد كه اعضايش آنها را پذيرفته اند. لذا روانشناسان اجتماعي رفتار انسان را به نظام فرهنگي پيرامون و نيز وضع اجتماعي عيني اشخاصي كه رفتار مي كنند و همچنين شخصيت آنان مرتبط مي سازند.

همرنگي با جماعت: مفهوم نفوذ اجتماعي عبارت است از توان تحت تاثير قرار دادن ديگران با گفتار و رفتار خود. همرنگي با جماعت عبارت است از تغيير در رفتارها يا باورهاي فرد در نتيجه فشار غيرمستقيم افراد ،گروه يا جامعه

چرا همرنگ جماعت شويم؟ به دو دليل:

همنوايي اطلاعاتي: گاهي انسان فكر مي كند راي جمع بر راي خود ترجيح دارد. در جامعه پيچيده صنعتي امروز، همرنگي خود يكي از راههاي يادگيري محسوب مي شود.

همنوايي هنجاري: گاهي همنوايي با ديگران براي گريز از پيامدهاي منفي يا وصول به نتايج مثبت آن است. بعبارتي هنگامي افراد بخواهند به آنچه خواستار آنند دست يابند و يا از گير تنبيه رها شوند، همرنگي با ديگران را مي پذيرند.

عوامل موثر بر همنوايي يا همرنگي با جماعت:

اتفاق نظر گروه: اكثريت نظر واحدي را ابراز مي كنند.

شرايط ابراز نظر: بسياري از مردم در ظاهر از هنجارهاي اجتماعي پيروي مي كنند ولي واقعاً به آنها عقيده ندارند. در اين صورت گفته مي شود افراد" فرهنگ پذير" نشده اند.

تعلق خاطر به گروه : هرچه تعلق فرد به گروه بيشتر باشد، احتمال تبعيت وي از رفتارها و نظرات بيشتر مي شود.

ويژگي هاي وظيفه مورد نظر: دو عامل مربوط به ويژگي وظيفه گروهي با افزايش يا كاهش ميزان همنوايي مرتبط هستند :

مشكل بودن وظيفه:

صلاحيت فرد براي داوري در آن مورد: هر قدر كاري كه گروه انجام مي دهد مشكل تر باشد ميزان همنوايي نيز بيشتر مي شود. از سوي ديگر وقتي فرد خود را داراي صلاحيت داوري در باره كار گروه نمي داند، ميزان همنوايي بيشتر مي شود و نفوذ ديگران بر آدمي افزايش مي يابد كه عبارتند از:

به دو دليل گاهي اوقات با ديگران همرنگي نمي كنيم:

1- انگيزه حفظ فرديت: اين انگيزه انسان را وادار مي كند براي حفظ هويت فردي خويش، تسليم نظر جمع نشود. بعبارتي فرد در برخي از جنبه ها مي خواهد متمايز از ديگران باشد. اين انگيزه باعث بروز رفتارهايي عجيب و غريب و خلاف عرف از فرد مي شود.

2- انسان مي خواهد مهار سرنوشت خود را به دست داشته باشد اما تسليم شدن در مقابل فشار گروه، مانع تحقق چنين هدفي مي شود. لذا اين امر باعث محدود شدن آزادي فرد و كمرنگ شدن احساس تسلط وي بر زندگي خويش مي شود.

همرنگي نامطلوب از ديدگاه اسلام:

1- تبعيتي كه كوركورانه و از روي تفكر و تعقل نباشد وصرفاً به اين جهت باشد كه ديگران انجام مي دهند.

2- آنجا كه فكر مي كنيم يك راي يا رفتار به دليل كثرت طرفدارانش برحق است. قران عمل اكثريت را ملاك حقانيت ندانسته و ياران حق و حقيقت را اندك و كم مي شمارد.

3- گاهي ممكن است فرد با مشاهده تعداد كم طرفداران حق، وحشت كرده و به طرف باطل كشيده شود. علي(ع) هشدار مي دهند نبايد بدليل كمي شمار اهل حق ، از قدم گذاشتن در راه حق وحشت داشت

4- همرنگي با جماعت براي پرهيز از رسوايي (خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو)

همرنگي با جماعت در موارد مطلوب:

1- رفتار و لباسي كه مخالف هنجارهاي پذيرفته شده زمان خود نباشد، انتخاب كند.

2- همنوايي ظاهري (تقيه): تقيه يعني همنوايي ظاهري با ديگران براي رسيدن به هدفهاي عالي تر. با تقيه كردن گاهي عقيده خود را مي توان حفظ كرد و از جان خود محافظت نمود.

پرخاشگري:

عبارت است از رفتاري كه به قصد آسيب رساندن به كسي يا چيزي انجام مي شود. بدون مولفه "قصد" نمي توان به رفتاري برچسب پرخاشگري زد.

انواع پرخاشگري:

1- پرخاشگري عاطفي(خالص) : در مواردي است كه كسي مورد اهانت قرار مي گيرد و به اهانت كننده حمله مي كند و قصد آسيب رساندن به او را دارد.

2- پرخاشگري ابزاري (ناخالص): پرخاشگري به مثابه ابزاري براي رسيدن به هدفي خاص بكار گرفته مي شود. مثلاً براي تصاحب شغل ديگري ،دروغي را در مورد او شايع كند.

ديدگاههاي نظري در باره منشاء پرخاشگري:

1- معتقدان بر ذاتي بودن پرخاشگري: مطابق اين ديدگاه بخشي از سرشت و طبيعت انسانها پرخاشگري است. فرويد و لورنز معتقدند پرخاشگري يك نيروي نهفته در انسان است كه داراي حالت هيدروليكي است. يعني بتدريج در فرد متراكم و فشرده شده و بعد نياز به تخليه پيدا مي كند. لورنز مي گويد اگر اين نيروي نهفته بصورت صحيح (از طريق ورزش ها و بازيها) تخليه شود، جنبه سازندگي خواهد داشت. در غير اينصورت بصورت مخرب (اعمالي نظير قتل، ضرب و شتم ،تخريب و...) بروز خواهد كرد. فرويد پرخاشگري در انسان را يكي از شاخه هاي مرگ مي داند كه در مقابل غريزه زندگي فعال است. يعني در حاليكه غريزه زندگي ما را در جهت ارضاء نيازها و حفظ بقاء هدايت مي كند، غريزه مرگ بصورت پرخاشگري مي كوشد به نابودي و تخريب انسان . اين غريزه اگر بتواند ديگران را نابود كند هدف پرخاشگري قرار مي گيرد و الاّ متوجه خود شده و بصورت خود آزاري و خودكشي جلوه گر مي شود.

2- معتقدان به منشاء اجتماعي داشتن پرخاشگري: مطابق اين ديدگاه پرخاشگري از طريق تجربه مستقيم يا مشاهده رفتار ديگران آموختني است. بنابراين افراد در فرهنگهاي مختلف به تبعيت از تجارب گذشته و آموزه هاي فرهنگي خويش، روشهاي متفاوت نشان دادن پرخاشگري را مي آموزند.

جمع بندي دو نقطه نظر: ذاتي بودن پرخاشگري قابل ترديد نيست از سوي ديگر تاثير عوامل فرهنگي و اجتماعي و شخصيتي بر كيفيت ،شكل و شدت بروز آن انكارناپذير است. بر طبق آموزه هاي ديني پرخاشگري قوه اي در انسان است جهت مقابله با تهديداتي كه انسان با آن روبروست و بدون آن حيات انسان در خطر مي افتد.

عوامل موثر بر پرخاشگري:

1- ناكامي: زمينه ساز تمايلات پرخاشگرانه است و از طرفي ريشه هر پرخاشگري در عوامل ناكام كننده است. ناكامي را ايجاد مانع بر سر راه "فعاليت در حال پيشرفت" معطوف به هدف تعريف مي كنند. اين فعاليت در حال پيشرفت مي تواند ذهني باشد يا در رفتار ظاهري تجلي يابد. در هر دو مورد اگر چيزي جلوي افراد را در رسيدن به اهدافش بگيرد مي توان گفت آنان ناكام شده اند.

مردم صرف نداشتن چيزي ناكام نمي شوند .اما اگر به اين فكر بيفتند كه فلان چيز را بايد داشته باشند ناتواني در دستيابي بدان ،به ناكامي منجر مي شود.

2- تحريك مستقيم: گاهي عامل پرخاشگري، پرخاشگري شخص ديگري است. مثال اگر فردي به ما آسيب رساند و عذرخواهي نكند به احتمال قوي واكنش ما خشم و عصبانيت خواهد بود.

3- خشونت رسانه اي: الگوها مي توانند واقعي يا رسانه اي باشند .صحنه هاي خشن و پرخاشگرانه اي كه از رسانه ها پخش مي شود، مي تواند محرك پرخاشگري باشد.

علل رفتار پرخاشگرايانه در اثر تماشاي فيلم ها:

الف) تعليم شيوه هاي پرخاشگرانه رفتار: ما رفتارهاي پرخاشگري را ياد مي گيريم بعبارتي دوست داريم همانند قهرمان فيلم رفتار كنيم.

ب) افزايش برانگيختگي: به هنگام تماشاي برنامه هاي خشونت آميز در مقايسه با برنامه هاي ديگر ،برانگيختگي هيجاني افراد ديده مي شود.

ج) كاهش قيد و بندهاي رفتار پرخاشگرانه: بسياري افراد محركهاي پرخاشگرانه خود را مهار مي سازند . بااينكه ممكن است خشمگين باشند. قيودي از جمله احساس گناه، ترس از انتقام و عدم تاييد ديگران آنها را از اين عمل باز مي دارد.

د) راهي براي حل اختلاف: در تلويزيون اغلب اختلافات شخصي با پرخاش بدني حل مي شود. بيشترين كشتار بدست قهرمانان صورت مي گيرد و با ديدن اينكه افراد خوب با توسل به زور بر افراد بد پيروز مي شوند از لحاظ اخلاقي به آن وجهه مي بخشد. بعبارت ديگر خشونت به ما ياد مي دهند چگونه با پرخاشگري مشكلاتمان را حل كنيم.

4- عوامل شخصيتي: الگوي رفتاري تيپ A كه داراي ويژگي هايي چون عجول ،زودرنج و پرخاشگر بودن مي باشند. در مقابل افراد داراي تيپB با ويژگي هاي متضاد ثابت مي كند افراد تيپ A رفتاري پرخاشگر و خصمانه از خود بروز مي دهند و اين افراد بيشتر از افراد تيپ B به كودك آزاري يا همسرآزاري مبادرت مي ورزند.

راهها و فنون كاهش و مهر پرخاشگري:

1- مجازات پرخاشگر: شرايطي كه بايد فراهم شود تا مجازات پرخاشگر موثر باشد.

الف) مجازات بايد بلافاصله بعداز اعمال پرخاشگرانه صورت گيرد.

ب) مجازات بايد قطعي باشد. يعني بداند كه هر عمل پرخاشگرانه مجازاتش 100% است.

ج) مجازات بايد قوي باشد .يعني به مقدار كافي ناخوشايند باشد.

د) مجازات بايد موجه قلمداد شود. اگر مرتبط با اعمال گذشته باشد، اثر بازدارندگي آن شديداً كاهش خواهد يافت.

2- پالايش: افرادي كه براي جلوگيري از تراكم خشم خود به طريق غير مضر هيجانات پرخاشگرانه خود را خالي مي كنند، ممكن است از اين طريق پرخاشگري خود را كاهش دهند. مانند فعاليت ورزشي يا نعره زدن در يك اتاق خالي. ولي اين روش موقتي است.

3- بازدارنده هاي شناختي: اينكه فرد با عذرخواهي و اقرار به خطاي خود و درخواست عفو از ما مي تواند واكنش هيجاني ما را فرو نشاند. البته عذرخواهي او بايد صادقانه باشد.

4- ارائه الگوهاي غيرپرخاشگر: همانطور كه نمايش الگوهاي پرخاشگر در رسانه ها موجب افزايش پرخاشگري مي شد. در اينجا بر عكس، ارائه الگوهاي غيرپرخاشگر مي تواند تاثير متضاد داشته باشد.

5- آموزش مهارت هاي اجتماعي: برخي افراد بدليل نداشتن مهارت هاي اوليه نمي دانند چگونه خواسته ها و آرزوهاي خود را با ديگران مطرح كنند، با ناكامي روبرو مي شوند. لذا آموزش مهارت هاي اجتماعي به اين افراد مي تواند موجب كاهش پرخاشگري آنان شود.

6- پاسخ هاي مغاير: عواطف مثبت مثل مطلب خنده دار در موقع عصبانيت در كاهش پرخاشگري موثر است.

7- نگرش ها و چگونگي تكوين آنها: نگرش،نحوه تفكر و پردازش اطلاعات را تحت تاثير قرار ميدهد. ما در مواقع گوناگون در زندگي با سوالات مختلفي روبرو ميشويم پاسخ ما به آنها بيانگر نگرش ما در باب آن موضوع است.

تعريف نگرش: لمبرت معتقد است نگرش عبارت است از يك روش نسبتا ثابت در فكر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروهها و موضوعات اجتماعي و هرگونه حادثه اي در محيط فرد.

تعريفي ساده از نگرش: عبارت است از نظري كه در باره افراد، اشياء يا رويدادها ابراز مي گردد و منعكس كننده نوع احساس فرد در باره آن است. مثلاً هنگامي كه مي گوييم كارم را دوست دارم ،نگرشم را در باره كارم ابراز مي كنم.

مولفه ها يا ابعاد نگرش: عبارتند از افكار و عقايد، احساسات و تمايلات رفتاري .محققين براي اين مولفه ها ابعاد شناختي ،عاطفي و رفتاري را در نظر مي گيرند.

مولفه مار: تفسير معين ما از مار اين است كه نرم و لطيف است.

مولفه عاطفي: مبيين احساسات فرد است يعني با ديدن مار دچار ترس مي شويم .

مولفه رفتاري: در تمايلات رفتاري تاكيد دارد. لمس كردن مار زنده.

راهبردها و عوامل موثر در تكوين و شكل گيري نگرش:

1- نيازها: فرد براي رسيدن به اهدافش با مشكلاتي روبرو مي شود، حال كسي كه او را در اين مسير ياري كند نگرش مثبت فرد را به همراه خواهد داشت و به خود جلب خواهد كرد.

2- شخصيت فرد: نگرش هاي فرد منعكس كننده شخصيت او مي باشد.در ميان افراد هر گروه نگرش ها با هم تفاوت دارد.

3- كسب اطلاعات در باره موضوع يا فرد خاص: اطلاعاتي فرد كه راجع به موردي خاص كسب مي كند در ايجاد نگرش او تاثير دارد. مثلا اگر مردم به كاركرد وحشت انگيز بمب هسته اي آگاهي پيدا كنند در جهت تحريم آن نگرش موافق پيدا خواهند كرد.

4- مشاهده و تقليد: والدين رفتاري را انجام مي دهند ولي به فرزند خود توصيه نمي كنند. مثلا پدري كه سيگار مي كشد ولي به فرزندش مي گويد سيگار نكش، ولي فرزند سيگار مي كشد و نگرش منفي پيدا نمي كند.

5- مقايسه خود و ديگران از جهت رفتاري: گاهي خوب و بدِ نگرش هايمان را در مقايسه كردن با ديگران درك مي كنيم. مثلا فردي كه مورد احترام ماست اگر بر رفتاري خاص نگرش مثبت داشت ،ما هم نسبت به آن رفتار نگرش مثبت پيدا خواهيم كرد.

6- فرهنگ: اكثر شكل گيري و تغيير نگرش ها از فرهنگ است.

7- تفكر و استدلال: حضرت ابراهيم از اين شيوه زياد استفاده كرده است.براي بيدار كردن مخاطبان خود ، گاهي ستاره را، گاهي خورشيد را پروردگار مي ناميد و در هنگام غروب هريك ،او را نفي مي كرد.آنگاه قوم متوجه مي شدند. سپس ابراهيم (ع) از اين بيداري آنها استفاده مي كرد كه چيزي را مي پرستيد كه هيچ قدرت و نفع و ضرري براي شما ندارد.

8- وابستگي هاي گروهي : نگرش هاي فرد، نماينده اعتقادات گروهي است كه او عضو آن است. بعلاوه فرد براي حفظ نگرش هايش به حمايت ديگران نياز دارد. مثال: تعلق فرد به خانواده باعث مي شود نگرشي مشابه خانواده در وي شكل گيرد.

عوامل تغيير نگرش: رسانه ها، كتب، دوستان و ... هر كدام به نوعي سعي در تغيير نگرش هاي ما دارند. ما نيز گاهي درصدد تغيير نگرش ديگران برمي آييم .عوامل تغيير نگرش عبارتند از:

1- تقابل: تقابل جايي مطرح است كه رفتار اجتماعي در ميان باشد. ما با كسي همكاري مي كنيم كه با ما همكاري كند يا كسي را دوست داريم كه او نيز ما را دوست داشته باشد.

2- تعلق گروهي: هرقدر تعلق گروهي قوي تر باشد، امكان تغيير آن كمتر است.

3- نقش تبليغات: هر قدر تبليغات دقيق تر تنظيم شود، امكان تغيير نگرش بيشتر است.

پيش داوري:

قضاوت زودهنگام، پندار يا احساس ويژه نسبت به يك موضوع است كه معمولا قبل از جمع آوري و بررسي اطلاعات لازم پديد مي آيد و بر شواهد ناكافي، يا حتي خيالي مبتني است. لذا جامعه بشري قرن ها با مشكل پيش داوري در قالب تبعيض نژادي ، تعارضات گروهي و تعصبات ديني و قومي مواجه بوده است.

انواع پيش داوري:

1- پيش داوري و تعصبات قومي و ديني: يكي از قديمي ترين منابع اختلاف گروهها كه پيش داوري، تعصب شديد و تبعيض ناروا به همراه داشته است، عقايد ديني و مذهبي بوده است. بسياري از جنگ ها ،قتل و پرخاشگري ها نتيجه تعصبات ديني بوده است. مي توان گفت طرفداران اديان در برابر دين مقابل ،تصورات قالبي منفي شديدي دارند كه موجب پيش داوري شده و زمينه اختلاف و تعارض را فراهم مي كند

تعصبات قبيله اي قبل از اسلام ملاكهاي قومي و اساس قوانين اجتماعي بود. اين مساله با ظهور اسلام و با وجود ارزشهاي اسلامي مثل ايمان و تقوا و ... مجددا پس از رحلت پيامبر(ص) مجال بروز مي يابد.

پيش داوري ديگر اينكه ، هر فكر و نظر جديدي كه مخالف آراي گذشتگان باشد ، نادرست است . قران كريم در سوره بقره آيه 170 اين پديده اجتماعي را نكوهش كرده است.

2- پيش داوري جنسي: عليرغم اينكه نيمي از جمعيت دنيا را زنان تشكيل مي دهند، در برخي از فرهنگ ها با آنان مشابه گروههاي اقليت برخورد مي شود. در نتيجه از برخي مزاياي اجتماعي محروم مي شوند و هنوز چنين پيش داوري در مناطقي از جهان ادامه دارد.

ريشه و خاستگاه پيش داوري:

1- خاستگاه شناختي پيش داوري:

الف) تصورات قالبي: عبارت است از تصميماتي كه در مورد ويژگي هاي اعضاي گروههاي اجتماعي صورت مي گيرد. هنگامي كه فرد بطور همزمان به دو فعاليت شناختي مشغول است، اگر در مورد يكي از آنها بتواند از "تصورات قالبي" بعنوان ميان بر استفاده كند ،قادر به ذخيره ساختن توان شناختي خود براي فعاليت ديگر خواهد بود.

ب) نقش عواطف در تفكر مبتني بر تصورات قالبي: احساسات ما و پردازش هاي شناختي بر يكديگر تاثير متقابل دارند.

ج) تجانس برون گروهي و تمايز درون گروهي : گرايش به مشابه دانستن اعضاي گروههاي ديگر را "توهم تجانس برون گروهي" و ميل به متفاوت دانستن اعضاي گروه خودي را "تمايز درون گروهي" مي نامند.

د) طبقه بندي اجتماعي (تاثير ما در مقابل آنان): مردم، دنياي اجتماعي را به دو مقوله "ما" و "آنان" تقسيم مي كنند .اين طبقه بندي بر اساس نژاد، قوميت، دين، جنس، سن، گرايش سياسي، شغل و درآمد صورت مي گيرد. اين باورها در مورد گروه خودي جنبه مثبت و در باره گروه بيگانه جنبه منفي دارد.

2- خاستگاه اجتماعي پيش داوري:

الف) رقابت: پيش داوري از رقابت ميان گروهها در باره فرصت هاي ارزشمند ناشي مي شود و تا چنين رقابتي ادامه داشته باشد اعضاي گروهها نسبت به هم، ديدگاههاي منفي خواهند داشت.

ب) شرايط نامناسب اقتصادي : اين شرايط يك نگرش ساده منفي را به گرايش قوي به خشونت تبديل مي كند شرايط نامطلوب اقتصادي ناكامي را افزايش و شرايط مناسب اقتصادي را كاهش مي دهد .لذا رقابت در شرايط نامناسب افزايش و موجب پيش داوري نژادي عميق مي گردد.

ج) منافع اقتصادي: گاهي پيش داوري به يك گروه به منظور بهره كشي اقتصادي از آن است. مثلاً پيش داوري راجع به سياهان و برده داري در امريكا بمنظور دستيابي به نيروي كار ارزان، گاهي يك ملت را تحقير مي كنند تا از منابع سرشار اقتصادي آنها استفاده كنند. مثل انگلستان كه هند را تحقير كرد.

راههاي مقابله با پيش داوري:

1- آگاه سازي والدين نسبت به ديدگاههاي پيش داورانه خويش

2- وادارسازي والدين مبني بر اينكه تحمل را به فرزندانشان بياموزند

3- آموزش به والدين مي تواند پيش داوري هاي مختلف را از جامعه محو كند.

4- مقابله با پيش داوري و زمينه هاي بروز آن.

5- اسلام با نگرشهايي چون برابري انسانها و ارائه تقوا بعنوان ملاك برتري در افراد مي كوشد ،زمينه هاي شناختي پيش داوري را از بين ببرد.

6- اسلام با ايجاد محبت و تعامل ميان فردي به شيوه عاطفي سعي در مقابله با پيش داوري مي كند.

رهبري و مديريت:

يكي از جلوه هاي عملي نفوذ اجتماعي، موضوع رهبري است. در جامعه شناسي سوالاتي مطرح است از جمله : عوامل اصلی تحول اجتماعی کدامند ؟ چه عاملی سبب تغییرودگرگونی فرهنگ و نظام اجتماعی می گردد؟ عامل تحول، مادی است یا فرهنگی ؟ تحول از بیرون عارض می شود یا از درون؟

برخی جامعه شناسان پدیده تحول اجتماعی را با عامل خاصی توجیه می کنند مثل ابن خلدون که فرایند رشد و زوال دولت ها و تمدنها را فرایندی جبری و دوری می داند و با شرایط جغرافیایی تبیین می کند. درحالی که واقعیت این است که در دگرگونی های اجتماعی عوامل مختلفی موثرند.

1- نظریه بزرگ مرد در رهبری: رویدادهای مهم ملی یا جهانی تحت تاثیر افرادی برجسته است که سازنده آن رویدادها هستند به عبارتی مردان بزرگ تاریخ را می سازند . توماس کارلایل از طرفداران این نظریه است ، هیتلر را مثال می زند که اگر نبود جنگ جهانی دوم به وقوع نمی پیوست.
از طرفی معتقد است مردان بزرگ موتور حرکت اجتماعات بشری بوده اند و تاریخ با نوابغ و قهرمانان آغاز می شود . اکثر مردم فاقد ابتکار و خلاقیت اند واکثریت ،مصرف کننده فرهنگ و تمدن هستند و نه تولید کننده . استاد مطهری این نظریه را رد می کند و می فرماید: در اکثریت انسان ها توان خلق و تولید و ابتکار است ولی نسبت به نوابغ از سهم کمتری برخوردارند.

2- نظریه جبر اجتماعی و روح زمان : این دیدگاه مخالف نظریه " بزرگ مرد" است . این دیدگاه بر نیروهای اجتماعی ، جنبش های اجتماعی و تغییر ارزش های اجتماعی به عنوان تعیین کننده رویدادهای تاریخی تاکید دارد. طبق این نظریه ، تاریخ و زمان و عوامل اجتماعی سازنده مردان بزرگ هستند. رهبران بازیگران روح زمان هستند که از سوی نیروهای احتمالی برای آنها تعیین شده است.
هگل می گوید :روح زمان است که تاریخ را به سوی کمال سوق می دهد. روح زمان دارای عصمت است واشتباه نمی کند این افراد هستند که اشتباه می کنند. امیل دورکیم هم معتقد است که جامعه از خودش یک تشخیص ،حیات ،روح و یک اصالت دارد و فرد را اعتباری می داند.
به نظر شهید مطهری هیگل و دورکیم از اصالت فطرت انسانی که ناشی از تکامل جوهری انسان در متن طبیعت است ، غفلت ورزیده اند.

به طور کلی رهبری خیابان یک طرفه نیست بلکه تعامل بین رهبر و پیروان، تبادل دائمی و تعامل مداوم وجود دارد و هر یک از آنها در یک فرایند دائمی دیگری را تحت تاثیر قرار می دهد.

 http://daneshjooqom.4kia.ir/

  انتشار : ۸ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1123

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما