در این نوشته با چهرهی پرفروغ سلمان و شخصیت استثنایی او آشنا خواهیم شد. اما به صورت خلاصه اینکه سلمان جویای حق و طالب یقینی از ایران بود. پس از فراز و نشیبهای گوناگون در زندگی جنگجویانهاش و پیمودن راههایی طولانی و سفرهایی پرماجرا بالاخره به حق رسید و خدا را شناخت و مزد آن همه تلاش را برای رسیدن به راه درست و مکتب الهی در اسلام یافت.
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله و بادیه پیمای من است
سلمان در روستای [جی] اصفهان دهقان زادهای بودم که پدرم در زمین خود کشاورزی میکردم که پدرم در زمین خود کشاورزی میکرد و به من علاقهی زیادی داشت.
در آیین مجوس خیلی زحمت کشیدم، همیشه مواظب بودم آتشی که میافروختیم خاموش نشود. ولی روزی از کنار کلیسای مسیحیان رد میشدم که صدای نماز و نیایش آنها مرا مجذوب ساخت. وقتی دربارهی آن دین تحقیق کردم دیدم که این دین بهتر از دین ماست. از مسیحیان پرسیدم مرکز این کجاست؟ گفتند: شام.
و من چون دین آنها را پذیرفته بودم به آن گفتم که مرا با خود به شام برند. از خانه فرار کرده و به شام رفتم و به حضور اسقف که رئیس کلیسا بود رفتم و در آنجا ماندم و به عبادات و درس پرداختم.
پس از مرگ او از جانشینش پرسیدم مرا به که توصیه میکنی؟ گفت: به موصل.
قبل از مرگ موصل از او پرسیدم مرا به که توصیه میکنی؟ گفت: ابراهیم.
و همینطور شد که من با پیامبر اسلام آشنا شدم و در کنار او به درس و ستایش خدا پرداختم.
پیامبر(ص) فرموده است: اگر دین در ثریا بود سلمان به آن دسترسی پیدا میکرد.
امام صادق(ع) فرمود: در اسلام، مردی فقیهتر از همهی مردم باشد همچون سلمان آفریده نشده است.
برجستگیهای سلمان حتی در میدانهای جنگ هم به شکلهای گوناگون بروز میکرد و الهامبخش و چارهساز بود. اصل حضور سلمان در میدان جنگ، تقویت روحی برای رزمندگان اسلام و الهام دهندهی شود و حرکت برای آنها بوده علاوه بر اینکه سلمان، با سخنان حکمتآمیز و دعوت حکیمانهی خود، گاهی دشمنان را به حق میآورد. مثلاً در فتح مداین یاران دشمن را بدون درگیری تسلیم کرد، با این جملات:
1. اگر اسلام بیاورید برادر ما هستید و در اموال ما شریک بوده و بر شماست همان تکالیفی که بر ماست.
2. تسلیم شوید و به مسلمانان جزیه بدهید.
3. در غیر این دو صورت با شما میجنگیم همانا خدا خائنان را دوست ندارد.
خلیفهی دوم با مشورت حضرت علی(ع) سلمان را پس از حذیفة بن یمان حاکم مداین قرار داد. مردم براساس ذهنیت خود نسبت به حکمرانان و زمامداران میپنداشتند. حاکم همراهیانی بسیار و جلال و شکوه فراوان و بر مرکبی آراسته و با تشریفات خاص به مقر حکومت خود وارد خواهد شد. اما این حاکم با حاکمان دیگر فرق داشت. سلمان نه بر اسب سوار و نه بر کاخ سلطنتی رفت، بلکه یکسره به طرف خانهی کوچکی در کنار مسجد رفت و آنجا را اقامتگاه خویش ساخت و به ادارهی امور پرداخت.
1. مردی از بیتوفیقی برای برخاستن جهت نمازشب به سلمان شکایت کرد سلمان گفت: در روز گناه مکن.
2. هرگاه در پنهانی گناهی مرتکب شدی، کار خیر را در خفا انجام بده و خفا بده و چنانچه لغزش آشکارا داشتی عمل خیر را هم آشکارا انجام بده تا آنگناه آشکارا جبران کند.
3. سلمان قبل از عبدالله بن سلام از دنیا رفت. عبدالله شبی سلمان را در خواب دید و پرسید حالت چگونه است؟
سلمان گفت: خوب
پرسید کدامیک از اعمال را برتر یافتی؟
گفت: توکل را چیز عجیبی یافتم.
پایان زندگانی هرکس به مرگ اوست جز مرد حق، که مرگ وی آغاز دفتر است
سلمان در مداین مریض شد. او از مولایش حضرت محمد(ص) شنیده بود که هرگاه اجلش فرا رسد مردگان با او صحبت میکنند. از آنرو به قبرستان رفت و با مردهها سخن گفت و مردهها با او سخن گفتند. و سلمان فهمید که موقع مرگش فرا رسید.
زاذان که در خدمت پیامبر است از سلمان پرسید: چه کسی شما را غسل میدهد؟
سلمان گفت: آنکس که پیامبر خدا را غسل داد.
اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدِبنِ عَبْداللهِ خاتَمِ النَّبیینَ السّلامُ عَلی اَمیرالمؤْمِنینَ سَیَّدِ الْوصِیینَ السَّلامُ عَلَی الأئمَّةِ الْمَعْصومینَ الرّاشِدینَ السَّلامُ عَلَی الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ رَسُولِ اللهِ الأمینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ اَمیرالمُؤْمنینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُودَعَ اَسْرارِ السّادَةِ الْمَیامینِ السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللهِ مِنَ الْبَرَرَةِ الْماضینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَطَعْتَ اللهَ کَما اَمَرَک وَ اتَّبَعْتَ الرَّسولَ کَما نَدَبَکَ وَ تَوَلَّیْتَ خَلیفَتَهُ کَما اَلْزَمَکَ وَ دَعَوْتَ اِلَی الأهتِمامِ بِذُرَّیَّتِهِ کَما وَقَفَکَ وَ عَلِمْتَ الْحَقَّ یَقیناً وَ اعْتَمَدْتَهُ کَما اَمَرَکَ اَشْهَدُ اَنَّکَ بابُ وَصِیِّ الْمُصْطَفی وَ طَریقُ حُجَّةِ اللهِ الْمُرْتَضی وَ اَمینُ اللهِ فیمَا اسْتُودِعْتَ مِنْ عُلُومِ الأصْفِیاء اَشْهَدُ اَنَّک مِنْ اَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ النُّجَباء الْمُخْتارِینَ لِنُصْرَةِ الْوَصِیِّ اَشْهَدُ اَنَّکَ صاحِبُ العاشِرَةِ وَ الْبَراهینِ وَ الدَّلائِل القاهِرَةِ وَ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ اتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِ وَ اَدَّیْتَ الأمانَةَ وَ نَصَحْتَ للهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَی الأذی فی جَنْبِهِ حَتّی اَتیکَ الیَقینُ لَعَنَ اللهُ مَنْ اَعْنَتَکَ فی اَهْلِ بَیْتِکَ لَعَنَ اللهُ مَنْ لامَکَ فی ساداتِکَ لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ الِ مُحَمَدٍ مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنَ الأوَّلینَ وَ الاخِرینَ وَ ضَاعَفَ عَلَیْهِمُ الْعَذابَ الألِیمَ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهَ وَ الِهِ وَ عَلَیْکَ یا مَوْلی اَمیرالْمُؤمِنینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی رُوحِکَ الطَّیِّبَةِ وَ جَسَدِکَ اَلطّاهِرِ وَ اَلْحَقَنا بِمَنِّهِ وَ رَأفَتِهِ اِذا تَوَفّانا بِکَ وَ بِمَحَلِّ السّادَةِ الْمَیامینِ وَ جَمَعَنا مَعَهُمْ بِجِوارِهِمْ فی جَنّاتِ النّعیم صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلی اِخْوانِکَ الشّیعَةِ البَرَرَةِ مِنَ السَّلَفِ الْمَیامینِ وَ اَدْخَلَ الرَّوْحَ وَ الرِّضْوانَ عَلَی الخَلَفِ مِنَ الْمؤمِنِینَ وَ اَلْحَقَنا وَ اِیّاهُمْ بِمَنْ تَوَلاهُ مِنَ الْعِتْرَةِ الطّاهِرِینَ وَ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
سلام و تحیت بر رسول خدا [حضرت] محمدبن عبدالله خاتم پیغمبران؛ سلام بر حضرت علی امیرالمؤمنین سید اوصیای پیغمبران؛ سلام بر امامان صاحب مقام عصمت و پیشوای ارشاد خلق؛ سلام بر فرشتگان مقرب حق؛ سلام بر تو ای همصحبت و صاحب (سرّ) رسول خدا، امین وحی الهی؛ سلام بر تو ای دوست [حقیقی] امیرالمؤمنین؛ سلام بر تو ای مخزن اسرار بزرگان اهل خیر و سعادت؛ سلام بر تو ای باقیماندهی از نیکویان عالم در ادوار گذشته؛ سلام بر تو ای عبدالله (ای سلمان محمدی)؛ سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. گواهی میدهیم که تو، بدان سان که مأمور بودی، خدا را اطاعت کردی و بدان سان که رسول خدا ترا دعوت کرد، او را اجابت کردی و پیروی نمودی و خلیفهی او [علی(ع)] را آن سان که بر تو فرض و لازم گردانید، یاری کردی و امت را چنانکه دانستی و [مردم را] به احترام ذرّیهی پیغمبر دعوت و ارشاد نمودی و طریق حق را چنانکه خدا امر فرمود بطور یقین دانستی و بر آن استوار بودی.
گواهی میدهم که تو درگاه [علم] وصیّ [حضرت محمد] مطصفی(ص) و طریق حجت خدا، حضرت علی مرتضایی و در آنچه از علوم و اسرار خاصان در تو به ودیعت نهادند، حق امانت خدا را نگاه داشتی و گواهی میدهیم که تو از اهلبیت برگزیدهی با شرافت پیغمبر بودی که برای یاری وصی او مهیا بودند و نیز گواهی میدهیم که تو دارای عالیترین مراحل ایمان و صاحب دلیلها و برهانهای چیره و غالب، هستی و اینکه ارکان نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امربه معروف و نهیاز منکر نمودی و امانت الهی را ادا کردی و به خاطر خدا و رسول، خیرخواه [امت] بودی و برای طرفداری دین خدا همه عمر بر آزار [دشمنان و جهال] صبر کردی تا آنکه وفات یافتی.
لعنت خدا بر کسی باد که حق تو را آگاهانه پایمال کرد و از منزلت و مقام تو کاست. لعنت خدا بر کسی باد که تو را به خاطر دوستان و رهبرانت، آزار و اذیت کرد. لعنت خدا بر کسی باد که تو را به خاطر اهلبیت به رنج و مشقت افکند. لعنت خدا بر کسی باد که تو را به خاطر پیشوایانت سرزنش نمود. خداوند دشمن آل محمد را از جن و انس و از اولین و آخرین، لعنت کند و عذاب آنان را دو چندان گرداند. درود خدا بر تو باد ای اباعبدالله. درود خدا بر تو ای یاور رسول خدا. درود خدا بر تو ای یار امیرالمؤمنین. درود خدا بر تن و روان پاکت باد. خداوند ما را به هنگام مرگ به کرم و رأفتش به تو ملحق گرداند و به جایگاه (بهشت عدن) بزرگان اهل خیر و سعادت ملحق سازد و در بهشتهای پرنعمت در جوار آنان قرار دهد.
درود و رحمت خدا بر تو باد ای اباعبدالله (ای سلمان) و رحمت و تحیت خدا بر برادران تو از شیعیان نیکوکار و اهل یمن و سعادت گذشته باد. خداوند بر آیندگان اهل ایمان گشادگی و نشاط و خشنودی عطا کند و ما و آنها را به عترت پاک پیغمبر که رهبران مایند، ملحق فرماید.
سلام و رحمت و برکات خدا بر تو و بر همهی آنان باد.
http://daneshjooqom.4kia.ir/
برچسب های مهم