مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 190
  • بازدید دیروز : 3600
  • بازدید کل : 13088928

سهراب سپهري


سهراب سپهري

زندگینامه

سهراب سپهري در 15 مهرماه سال 1307 در شهر كاشان به دنيا آمد، پدرش اسداله سپهري، كارمند اداره پست تلگراف بود وبه هنر ادبيات علاقه زيادي داشت. تلاش مي كرد. تار مي ساخت و تار مي زد. خط خوبي هم داشت.

سهراب پدرش را در شعر معلم نقاشي ما اين گونه به تصوير مي كند:

پدر بود كه دستم را گرفت و شيوه كشيدن آموخت

پدر هم بهتوون را مي زد، هم آموزش و موسيقي مي داد.

پدر در چهره گشايي دست داشت، آدمش هميشه رزمنده بود

رستم اش پيروز ازلي بود و سهرابش شكسته جاودان

براي خود طرح منبت مي ريخت، براي مادر نقشه گلدوزي مي كشيد

خط را هم پاكيزه مي نوشت.

سهراب در سالهاي نوجواني پدرش را از دست داد، يك سال بعد از مرگ او خيال پدر را چنين سرود:

در عالم خيال به چشم آمد پدر

كز رنج چون كمان قد سروش خميده بود

دستي كشيد بر سرو رويم به لطف و مهر

يك سال مي گذشت، پسر را نديده بود

مادر سهراب ماه جبين (فروغ) سپهري بود. بعد از فوق شوهرش ماند و فرزندانش را بزرگ كرد. سهراب او را بسيار دوست داشت و چنين تصور مي كرد:

مادري مي دارم، بهتر از برگ درخت...

فروغ سپهري در هنگام مرگ سهراب زنده بود و در سنين بالاي نود رد سال 1373 در گذشت. مادر بزرگ سهراب هم شعر مي گفت شعرهايش با نام حميده سپهري در كتاب زنان سخنور چاپ شده است. پدر بزرگ مادري سپهري هم ملك المورخين بود كه نام محمد تقي خان سپهر مي نوشت و كتاب تاريخ التواريخ از آثار اوست.

سهراب دوره كودكي اش را در كاشان گذراند. دوره شش ساله دبستان را در دبستان خيام كاشان گذراند، دانش آموز منظم و درس خواني بود. درس ادبيات را هم خوش داشت خط خوشي هم داشت به خوش نويسي علاقه داشت. زنگ خط هميشه برايش دلپذير بود در خط هم نمره هاي خوب مي گرفت هم جوايز بي شمار... از همان كودكي شعر هم مي گفت.

اين شعر سالهاي كودكي اوست:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

نكردم هيچ يادي از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار

ندارم يك دمي از درد آرام

در سال 1319، سهراب به دبيرستان رفت و دوره اول را در سال 1322 به پايان رساند در اين دوره هنوز به نقاشي علاقه داشت، حتي اين علاقه تا حدي شدت گرفته بود و البته شعر هم مي گفت گاهي به فارشي به لهجه محلي كاشان و گاهي در انجمن ادبي صباي كاشان ديده مي شد.

در آذر ماه 1325 دوره دو ساله دانشسراي مقدماتي را به آخر برد و به استخدام اداره فرهنگ كاشان در آمد و تا شهريور سال 1327 در اين اداره كار كرد و در ضمن در امتحانات ششم ادبي شركت كرد و ديپلم كامل متوسطه را نيز گرفت. در فاصله سالهاي 1325 تا 1327 با عباس كي منش (مشفق كاشاني) كه در سمت معاونت اداره آموزش و پرورش كاشان كار مي كرد دوستي پيدا كرد. چندي بعد به دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران راه پيدا كرد و چند ماهي در شركت نفت كار كرد و چون علاقه اش به شعر رو به افزايش بود در چند انجمن ادبي نيز حضور يافت و نخستين دفتر شعرهايش را به چاپ داد، در حالي كه در سال 1326 نيز چند صفحه اي از نخستين شعرهايش در قالب كلاسيك منتشر كرده بود، در دفتر نخست مشفق كاشاني مقدمه اي نوشته بود و در دومين امير شاپور زندنيا كه از روزنامه نويسان متنفد و در عين حال از بستگان او بود.

سهراب به خاطر اصالت خانوادگي و تربيتي، ذاتاً انساني مؤدب، خجول، بردبار، گوشه گير بود و دوست داشت به دور از جنجال هاي اجتماعي زندگي كند وبه پهناي آسماني آبي، صاف و زلال در خويشتن خويش و حالت عارفانه اي كه داشت سير كند.

در زندگي سادگي را مي پسنديد. در برخورد، حركت، در خانه و كارگاه در لباس پوشيدن، غذا خوردن در صحبت و معاشرت صداقت و صفاي كامل داشت.

در سالهاي 1332 تا 1340 سهراب مدتي در ادارات دولتي، از جمله بخش موزه هاي اداره كل هنرهاي زيبا به عنوان سرپرست سمعي و بصري و در اداره كل اطلاعات وزارت كشاورزي كار مي كرد. مدت زماني هم در هنرستان هنرهاي زيبا و هنركده هنرهاي تزئيني تدريس مي كرد ولي در سال 1340 به كلي از كارهاي دولتي كناره گرفت.

در سالهاي 1336 تا 1340 چند بار به خارج از كشور سفر كرد، ابتدا به اروپا سپس به ژاپن و پاريس رفت. در مدرسه هنرهاي زيباي آن شهر به آموختن فنون ليتوگرافي و چاپ سنگي پرداخت و در ژاپن فن حكاكي روي چوب را تجربه كرد و در سفري به هند به تماشاي اگره و تاج محل پرداخت. در اين سالها دو دفتر ديگر از اشعارش را با نامهاي آواز آفتاب و شرق اندوه به چاپ داد. در اين دوره از شاعري نگاه جديدي به هستي و انسان و زندگي و حقيقت مي انداخت و گاهي صداي بودا در شعرش مي تراويد.

سالهاي 1340 تا 1359، دوران اوج سهراب سپهري بود. آثار هنري و ادبي او به ويژه شعرهايش مورد توجه قرار گرفت. در پنج سال نخست، شعرهاي صداي پاي آب، مسافر، حجم سبز مورد نقد و تحليل فراوان قرار گرفت. درسالهاي بعد سفرهاي بسيار به برزيل، فرانسه، هند، افغانستان، آلمان، انگلستان، اسپانيا، هلند، ايتاليا، اتريش، آمريكا، يونان، مصر رفت و در نمايشگاههاي مختلف شركت نمود.

سهراب به مطالعه و انديشيدن علاقه بسيار داشت و هنر عرفان بيشتر او را جلب مي كرد و ساعتها از روز خود را با مطالعه، نقاشي، سرودن شعر و نوشتن يادداشت هاي مختلف مي گذارند. سهراب در سال 1349 به آمريكا رفت و در لانگ آيلند اقامت گزيد اما مثل همه سفرهايش بيش از مدتي نماند. نه در آمريكا، هر سفري به هر جا داشت بيش از چند ماهي نمي ماند و در بازگشت حتماً سري به كاشان مي زد. و كاشان دلبستگي عميق و عجيبي داشت، بيش زا ده سال از سالهاي آخر عمر خود را دركاشان و در روستاهاي اطراف آن شهر گذارند.

آدمي بي اندازه خجول و منزوي بود، در خانه كوچكي با مادر و خواهرش زندگي مي كرد در حالي كه زندگي كردن با او آسان نبود، چون زندگي براي او مجموعه اي از قرار دادها و قواعد از پيش تعيين شده نبود و به اقتضاي طبيعت خود زندگي مي كرد با همه عميقاً دوست بود. يك باره از همه دل مي كند وبعد بي سروصدا بر مي گشت.

سهراب در سال 1355 همه هشت دفترش را در يك مجموعه گرد آورد و هشت كتاب را فراهم مي ساخت و با همكاري انتشارات طهوري منتشر كرد كه مورد نقد و تحليل بسيار قرار گرفت. در شرايطي كه شاعر، درگير بيماري سرطان خون شده و به سرعت به سوي مرگ پيش مي رفت. خودش در سال 1358 به بيماريش پي برد. مدتي براي درمان به انگلستان رفت اما بيماري بسيار پيشرفته بود و او نا اميد به وطن بازگشت و در بيمارستان پارس تهران بستري شد. در شرايطي كه هنوز كارهاي نا تمام بسيار داشت و دلش مي خواست بيماري مجالش مي داد كه مي توانست كارهايش را تمام كند. اما پيش از آن كه كارها به سامان برسند خودش به آخر رسيد. درست روز اول ارديبهشت سال 59 بود كه به ابديت پيوست. دلش مي خواست او را در گلستانه، روستايي كه هميشه دوست مي داشت به خاكش بسپارند اما به پيشنهاد يكي از دوستان او را در صحن امام زاده علي در دهستان مشهد اردهال به خاك سپردند.

شعر سهراب

نامش سهراب بود و شهرتش سپهري، به گفته خودش اهل كاشان و پيشه اش نقاشي و بدون شك يكي از شعراي بزرگ معاصر ايران و از آنجا كه هم شاعر است هم نقاش، شعرش طراحي لحظه هاي شاعرانه است و نقاشي اش لبريز از شعر. چرا كه اين دو تجربه مبدايي يگانه دارند و اين مبداء تا آنجا كه بتوان به درستي گفت داشتن نوعي همدلي سحر آميز با طبيعت است. خبره شدن به لحظه هاي شگفت و گوش سپردن به تپش هاي پنهان نبضي سا كه به انسانها جام مي بخشد.

اولين كتاب شعر او با نام مرگ رنگ در سال 1330 منتشر شد و آخرين شعرهايش در آخرين قسمت مجموعه آثارش هست كتاب كه در سال 1355 منتشر شد تاريخ 25 ساله شعر سپهري، تاريخ تحول شعري است كه به سرعت از سلطه فرم هاي رايج شعري، به صورت شعري كاملاً شخصي در مي آيد كه در عين حال داراي ابعادي جهاني است. جهاني از اين جهت كه هم گامي است به طرف شناخت جهاني به معني عرفاني آن و هم سپهري را خاصه در دو شعر بلند او، يعني صداي آب و مسافر هم پايه شاعران خوب جهان قرار مي دهد.

آغاز تشخيص فكري سپهري رابايد در كتاب «آواز آفتاب» جستجو كرد كه در سال 1340 منتشر شده است. در اين كتاب مقدمه كوتاهي است كه مي تواند به درك شعر سهراب و راهي كه بعدها مي پيمايد كمك كند.

سهراب در اين مقدمه ضمن مقابله حكمت شرق و فلسفه غرب برداشت هايي را ارائه مي دهد كه بعدها آگاهانه در زمينه هاي فكري و شعري تجربه خواهد كرد. در اين مقدمه هم سپهري به شرق وبيشتر شرق دور يعني هند و ژاپن و چين و فلسفه و جهان بيني آنها توجه دارد.

در كتاب آواز آفتاب به راهي مي رود كه به شعرهاي بسيار خوب بعدي او مي انجامد و نكته جالب اين است كه سپهري روي شعرهايش آگاهانه كار كرده و هيچ شعري جنبه اتفاقي ندارد و تداومي آشكار در كار او ديده مي شود، يعني نوعي كوشش در ايجاد هماهنگي با طبيعت و كاينات كه باعث مي شود سهراب به همه چيز يكسان نگاه كند و آنچه را كه ما خوب، بد و يا زشت مي دانيم از هم متمايز نكند. موضوع ديگر اين كه شعر سپهري بر مدار انسان بخصوص انسان اجتماعي و طبقاتي نمي گردد، بلكه انسان به صورتي جهاني را مطرح مي كند. اين جنبه شعري سپهري مي توان يكي از مشخصات و برتري او نسبت به شاعران ديگر و يا حتي يكي از نقاط ضعف آن دانست. برحسب اين كه ما شعر را در كل در نظر بگيريم و يا ميزان مبارزه طبقاتي را در آخر كتاب...

در شرق اندوه، سپهري افكار و حالاتش را ضرب آهنگي بيان مي كند كه بسيار جذاب است و وجد و شور صوفيانه تا حدي در آن لمس مي شود. دركارهاي بعدي سپهري كه بهترين قسمت آثار اوست با فضاي شعري گسترده اي روبرو مي شويم كه در آن شاعر فكر و فرمول خاصي را به دست نمي دهد. بلكه فكر و معني را كه در آن زندگي كرده ارائه مي كند. در اين فضاي شعري فكر و احساس شاعر در تمامي گسترده شعر پراكنده مي شود و در هيچ جا متمركز نمي ماند و نوعي رفتن دائمي فكر و احساس شاعر تا بيكران جهان را در بر دارد. جهاني كه در آن همه چيز مي تواند تمركز داشته باشد، مرگ، ستاره، كوه، آب، نان، پنجره، گل و ... در اين گذر سريع و وسيع است كه تا عمق جهان و عمق دل خويش را تجربه مي كنيم. براي بيان اين واقعيت فقط به دو شعر بلند او صداي پاي آب و مسافر كه به ترتيب براي اولين بار در سالهاي 1344 و 1345 در مجله آرش منتشر شد اشاره مي كنيم.

در صداي پاي آب سپهري از خودش براي ما مي گويد:

اهل كاشانم

روزگارم بد نيست

من مسلمانم

پيشه ام نقاشي است

و از مادرش مي گويد كه:

بهتر از برگ درخت است...

و ناگهان از همه چيز مي گريزد...

نسيم شايد برسد به گياهي در هند

به سفالينه اي از خاك سيلك

نسيم شايد به زني فاحشه در شهر بخارا برسد

شاعر در اين فرار از همه چيز ... به ميهماني دنيا مي رود و سير و سفري دارد:

من به ميهماني دنيا رفتم / همه چيز را ديدم / در روي زمين / از يونان / از گردنه خيبر / از بنارس

و از مردمان و شهري مي گويد كه نور و ظلمت را با هم دارند ... و ظاهراً شاعر در هيچ گونه دنيا خانه واقعي و ريشه هاي خود را نمي يابد و باز زمزمه مي كند:

اهل كاشانم / اما شهر من كاشان نيست / شهر من گمشده است/ من با تب / من با تاب... خانه اي در طرف ديگر شب ساخته ام

شاعر در اين خانه به آغاز زمين نزديك است و احساس آشنايي مي كند:

آشنا هستم من / با سرنوشت تَرِ آب / عادت سبز درخت / روح من در جهت تازه اشياء جاري است.

و يك باره مي بينيم كه شاعر در آن سوي تاريكي، خانه و ريشه خود را بافته است و روحش در جهت هاي تازه جريان دارد. اين خانه ها همان خانه شعر است كه شاعر خود پايه گذاري مي كند و خود را در آن مي يابد. براي رسيدن به اين خانه شاعر از تاريكي گذشته و مي تواند از اين پس پيوند خود را با همه چيز دريابد و ريشه هاي خود را در همه جا بگستراند و در شعر در خانه دوست كجاست چنين مي گويد:

خانه دوست كجاست؟ / در فلق بود كه پرسيد سوار / آسمان مكثي كرد / رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت / به تاريكي شن ها بخشيد / وبه انگشت نشان داد سپيداري و گفت / نرسيده به درخت / كوچه باغي است كه از خواب خدا، سبز تر است / و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است / مي رود تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ / سر به در مي آرد/ پس به سمت گل تنهايي مي پيچي / دو قدم مانده به گل / پاي فواري جاويد اساطير زمين مي ماني / و ترا ترسي شفاف مي گيرد / در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي / كودكي مي بيني / رفته از كاج بلندي بالا / جوجه بر دارد از لانه نور / و از او مي پرسي / خانه دوست كجاست؟

سهراب سپهري اين اصيل ترين تجربه شعري را با زيباترين تصويرها با روشن ترين زبان بازگو كرده و نه تنها خانه خود را يافته و شعر خود را پايه گذاري كرده، بلكه خانه ما را نيز به ما نشان مي دهد و شعر خوب فارسي را به گونه اي كه مي تواند باشد تصوير مي كند.

در شعر سپهري جوهري بود كه از روحش نشأت مي گرفت و ما آن را تخمين مي زديم. مي گفتيم با كلمات تصاويري را مي كشد كه مشرب عارفانه اي را در شعر پرخاشجوي حاضر طرح مي افكند كه در عصر آهن، آئينه دار خواب هاي ساده و كودكانه دل خويش است و همه آنها به آن معني كه در اثر او عطر و رنگ زمانه گريز پاست و نه زواياي ذهني نسلي كه مي خواهد از حقيقت كمي خش روزگار بگريزد پاسخ مي دهد.

روزگارم سر رفت / آن روز مرد / اما آن شعر هنوز مانده است

در شعر سپهري جوهري است كه مي توانيم امروز آن جوهر را اشراف به ذات اشياء و مشهود به لحظه هاي لمس پذير طبيعت و طبايع بدانيم و آن صافي و ايمان به نفس عاشقانه دوره گرد و برهنه پاي ادبيات كهن ما در اينجاست. لذت دردناك معرفت، پخته شدن وسوختن با نام كلام آسماني دوست داشتن، اندوهگين، صبح ها و غروب ها، بازي نور و عطر كوير، زمزمه آب قنات هاي مقدس و سادگي عميق معماري طيف همه خانواده رنگ هاي بهره اي از روح ايران در شعر سپهري زندگي و حضوري عيمق دارد. او نگهبان يك سنت متروك است و با فرزانگي جهان ديده اي به ما مي گويد شاعران، وارث آب و خرد و روشنايي اند...

سپهر همانند تمامي شعراي اصيلي كه ريشه در اقليم خويش دارند، از شيره حيات بخش خاك زادگاهش تغذيه مي كند و اين شيره در سرزميني چون ايرا كه سنت شاعرانه بزرگي دارد، ناگريز، آميخته به عطر عرفاني است. مضافاً اين كه زبان فارسي در ذرات وجهي تمثيلي واشارت آميز دارد. وجهي كه از آهنگ پرطنين كلمات برمي خيزد و از تركيبات مملو ار ابهام، از چند نوايي متقارن كلمات در سطوح گوناگون و از محتواي انتقادات مثل هر عشق مي تواند هم عشق زميني باشد هم به مقام عشق الهي ارتقاء يابد. هر ميكده هم جاي مستي و عشرت است هم محفل انس و فنا از خويش هر نگاه مي تواند لبه تيزبينش شهودي باشد ... سرشار است.

اما سپهري عليرغم اين فضاي روحاني مي كوشد از كليشه هاي رايج در ادبيات سنتي ايران دوري جويد. او وارث اصيل يك خاطره غني است و به اين خاطره در قالب زمان خويش صورت مي بخشد، در اين عصر معراج پولاد و حبابي كه خاك سياهشان چراگاه جرثقيل است و او از چنين عصري واهمه دارد و خوني كه اين غربت جهاني در او برمي انگيزد از آنجا كه نگاهش مدام معطوف به بازگشت به مبدا ازلي است به صورت ترسي شفاف، در پاي فواره ديد اساطير زمين نمايان مي شود. محتواي عرفاني شعر فارسي نزد سپهري صورتي عاري از كليشه اي سنتي مي گيرد، صورتي كه ما را به ياد اشعار تاگور مي اندازد.

سپهري كودك كوير است. چشمان شسته در نسيم فضاهاي باز ذهني هوشيار در هواي صاف بلنديهاي با حيايي زهدانه به دنياي امروز مي نگرد، او نمي خواهد محصور در درون شعرهاي زادگاهش باشد از اين رو اجداد اساطيري اش را گاه در هند و گاه در بخارا مي خويد.

اگر بخواهيم تخيل مادي سپهري را در يابيم، مي توان گفت او شاعر آب است اما نه آبي كه ساكت و راكد كه مظهر ژرفاي نا آگاه است، بلكه آبي ساري و شفاف، آبي چون عنصر ازلي كه روح را تطهير مي كند و آن را در شريان ابدي تولدي ثاني غسل مي دهد. آبي كه چون با دواي نورني در رگ هاي نامريي وقايع جاري است. آبي كه كيمياي دگرگونيها است در جويبارهاي سرمست باغ ها جاري است. انگار كه شاعر سرود آناهيتا، حافظ جاوداني آبهاي ايران را از نو مي سرايد. آبهايي كه در عمق خاك خشك اين سرزمين پنهان است و آيا اين برعهده شاعر نيست كه اين جواهر گرانبها را از دل خاك بيرون كشد و اين آب با رنگ سبز آميخته است و اين اتفاقي نيست كه مجموعه زيباترين اشعار حجم سبز ناميده مي شود. سبز رنگ نبوت محمدي (ص) و مظهر باروري طبيعت است. سبز مكان پيدايش زندگي و تولدهاي مكرر است واحه مطهريست كه در آنجا ازدواج مقدس آب و چمن صورت مي گيرد. اقليم سبز ما را به ياد سرزمين «خورنه» و پناهگاه زردشت مي اندازد و اشاره به جزيره سبز، در دل درياي سفيد دارد كه در قله كوه آن زير درختي عظيم، چشمه اي مي جوشد و در بقعه اي كه اما غايب در آن پنهان است. آب و رنگ سبز، منبع الهام اين شاعر كويري اند و او با نگاهي زلال چون آب و سبزه چون دشتهاي خيالي به جستجوي خواب كيهاني، كه در پس واقعيت زمان است مي گردد و ندا مي دهد:

واحه اي در لحظه

به سراغ من اگر مي آييد / پشت هيچستانم / پشت هيچستان جايي است / پشت هيچستان رگهاي هوا / نيز قاصدهايي است / كه خبر مي آرند از گل وا شده / دورترين بوته خاك / روي شن ها هم / نقش هاي سم اسبان سواران ظريفي است / كه صبح به سر تپه هاي معرج شقايق رفتند / پشت هيچستان / چتر خواهش باز است / تا نسيم عطش در بن برگي بدود / زنگ باران به صدا مي آيد / آدم اينجا تنهاست / و در اين تنهايي / سايه ناروني تا ابديت جاري است / به سراغ من اگر مي آييد / نرم آهسته بياييد/ مبادا كه ترك بردارد / چيني نازك تنهايي من/

در نظر سهراب، ميان همه چيز نوعي همدلي سحر آميز وجود دارد و هر آن چه هست جان دارد.

روح چون غباري شفافت، پراكنده در فضاست.

و هر ذره اش همانند هزاران منظومه در تمامي چيزها جاري است.

در گلي كه قبله است، در دشتي كه سجاده است.

در نبض پنجره هايي كه مي توان با آنها وضو گرفت، در لب آبي كه به منزله كعبه است در نهرها، باغ ها و در «حجر الاسود» كه شب درخشان روح و ورشني باغچه است شاعر چون غباري هستي در تمامي جهان پراكنده است. همه چيز براي او مطهر است، همه چيز آيينه است كه در آن يكي از بي نهايت ترين صفات هستي، منعكس است گويي در ضيافت حضور او، در جهان تمامي عالم شركت دارد.

اين بينش مبتني بر وحدت وجود با عرفان نظري و شهودي ايران قرابت دارد، اما به اين بينش صفت ديگري افزوده مي شود كه وجه خاص سپهري است. وجهي كه همگون با آئين طبيعت است و ما آن را نزد استادان بزرگ خاور دور مي يابيم. نگاه نقاش سهراب به طبيعت نيز مشحون از حيرت است. شعر و نقاشي نقش حس و انديشه اش بود. زبان اشاره در بيان مرزي از جوهر نهفته جهان به كار مي گرفت.

خودش مي نويسد:

باختر زمين، دانش را با نقاشي مي آميزد. خاور زمين شعر را، نگارگر باختر به سايه روشن دور و نزديك مي نگرد. پرده ساز خاور به نقش ناپيداي جهان و اين به بي پاياني ميان شعر و نقاشي و زندگي سهراب، وحدتي كامل بود. هر نقاشي او به شعري ناب مانند بود و هر شعر او برداشت پر تصوير تپنده اي بود كه از طبيعت گسترده و اين هر دو هيچ بر نمي آيد، جز از نقش انساني پاك والا ...

از سهراب به زمان گذشته ياد كردن، تنها جسم او را بر مي گيرد. اما فرزندان ما اگر مي خواستند شعري سرشار از صداقت، پاكي، روشني، عشق، درستي و زيبايي بخوانند، او را خواهند يافت، او را خواهند ديد، او را خواهند خواند. چرا كه او از مصاحبت آفتاب مي آمد و حرفهايش انگار كه پرده هايش، مثل يك تكه چمن سبز روشن بود. سهراب يك فرشته بود، معصوم، خوب و ماندني و همه جايش سبز. به قول خودش:

زندگي خالي نيست / مهرباني هست، سيب هست، آري تا شقايق هست زندگي بايد كرد.

درباره سهراب گفته اند:

سهراب، عرفان شرق را براي ما ارمغان آورد، البته در سرزميني كه عرفانش در اوج است. اما عرفان او براي مردم ما تازگي داشت. نقاشان مي گويند شاعر خوبي است، شاعران مي گويند در نقاشي موفق تر است. م-آزاد.

شعر سهراب در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است، يكي اين كه نخستين كسي است زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زده، دوم تصوير گرايي در شعر اوست. سهراب يكي شاعر تصوير گر است و از جهت انديشه شيفته نوعي عرفان خاص است كه مي توان عرفان طبيعي نام داد.

علي موسوي گرما رودي

دنياي فكري و حسي سهراب براي من جالب ترين دنياهاست. او از شعر و زمان و مردم خاص صحبت نمي كند، او از انسان زندگي حرف مي زدند و به همين دليل وسيع تر از يك زندگي معمولي است. فروغ فرخزاد

سپهري نه به خود توجه دارد و نه به جمع، براي او روح بيشتر از جسم اهميت دارد.

دكتر حميد زرين كوب

سهم الهي انسان بودن سهراب بود كه به سهم الهي هنرش ارزش داد، سهراب در رود، درون خود غرق بود.

هوشنگ حسامي

در زمانه اي كه شكل زندگي ما دست خوش شديدترين تغييرات شده بود و پول نفت آورد، همه ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي را آلوده كرده بود، سپهري چون پيامبري ميان ما ظهور كرد از لطافت قطعه باران، طراوت آب، ظرافت بال پروانه، گلبرگ شقايق سخن گفت. راستي و پاكي را ستود. ما را به قناعت خواند ما كه حرص پول كورمان كرده بود. تنها به او لبخند زديم. حالا زمانه اي ديگر شده ... و به خود آمده ايم و پيام سپهري را بهتر درك مي كنيم.

سپهري با نسلي كه در دهه اول قرن به دنيا آمدند بزرگ شده به مدرسه رفت و با ايشان در آورزي ايراني آباد و آزاد، سالهاي دبيرستان و دانشگاه را پشت سر گذاشت و با ايشان طعم ناكامي هاي سياسي، اجتماعي را چشيد ولي بعد كه آقايان، بهترين استعدادهاي نسل، غم و غصه هايشان را دادند و رفاه مادي گرفتند از اين معامله سر باز زد و صفاي بيابان هاي اطراف كاشان را به چشم انداز معركه طبقه پانزدهم مشرف بر رود هن و سكوت پاك ويلاي منشعب از كيلو متر 53 اتوروت جنوب ترجيح داد.

كريم امامي

سپهر هم چون نيما، بي آن كه براي چسباندن خود به سنت شعري گذشته تقلا كند يا براي ايجاد شعري خاص بكوشد هم در عالم انديشه و هم در عالم زبان، خود را به سرگشتگي مي سپارد تا از پريشاني كسب جمعيت كند و پس از يك دوره كوتاه طبع آزمايي در قوالب و مضامين نيمايي، در مرگ رنگ، در زندگي خواب ها و آوار آفتاب به مضاميني روي مي آورد كه نه با شعر كهن بستگي دارد نه با سنت نيمايي ...

انديشه سپهري چون خود او در اين دوره جهان وطن است. زيرا انديشه حاكم بر زمان او جهان شمول است. شاعر دريچه هاي ذهن خود را به روي نسيم هر انديشه اي از بيگانه و آشنا باز مي گذارد تا بي آن كه انتخابي آگاهانه كرده باشد آنچه از اين انديشه ها با نياز معنوي او سازگار است در روح او رسوب كند و بماند و آنچه رفتني است سرريز كند. اگر او بعدها خود را مي يابد از اين راه است.

حسين معصوم همداني

بايد اعتراف كرد، شعر سپهري، حرف هاي شاعرانه ايست بر خط ممتد و مستقيم و هر سطر يا هر چند سطر آن تنها از نظر خط انديشگي و محتوايي آن هم نه هميشه در ارتباط با يكديگرند و نه از لحاظ ساخت و شكل دروني كه اساس و پايه هاي هر اثر بزرگي است.

محمد حقوقي

سپهري از بخش آخر كتاب آوار كتاب شروع مي شود و به شكل خيلي تازه و مسحور كننده اي هم شروع مي شود و همين طور ادامه دارد، پيش مي رود. به همين دليل وسيع است در زمينه وزن، راه خودش را پيدا كرده اگر تمام نيروهايش را فقط صرف شعر مي كرد، آن وقت مي ديديد به كجا خواهد رسيد.

سيروس طاهباز

آنچه در دنياي خاص سپهري مي گذرد چيزي نيست كه براي همگان قابل آنچه در دنياي خاص سپهري مي گذرد چيزي نيست كه براي همگان قابل دسترسي باشد. دغدغه سپهري دغدغه دنيوي و مادي نيست از اين رو با درد و رنج روزمره مردم و جامعه بيگانه است. در حقيقت سپهري درد بزرگتر دارد، درد او در شناخت جهان و حق و حقيقت و رسيدن به كنه حقيقت دستيابي به راز و رمز جاودانه هستي است به همين دليل به راحتي از كنار حادثه ها و رخدادهاي جاري زندگي مي گذرد و مثل عارفي از راه سلوك و رياضت و تزكيه نفس به جهان والاي معنوي و راز بزرگ هستي يابد ... به خاطر همين است كه نگرش سپهري به جهان، نگرش يك بعدي است. جهاني كه در آن همه چيز زيبا و دوست داشتني است و اگر چيزي به اسم شر وبدي و تيرگي و پليدي جود دارد ذاتي جهان او نيست امري است اتفاقي و گذرا .. كه به زودي رنگ خواهد بافت جاي خود را به روشنايي و نيكي و زيبايي جادويي جاودان خواهد بخشيد. ضياء الدين ترابي

سال شمار زندگي سهراب سپهري

19000 روز حيات و 22000 قلم در يك كتاب

سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر در 15 مهرماه سال 1307 در كاشان ديده به جهان گشود و در اول ارديبهشت ماه سال 1359 چشم به جهان فرو بست ...

زندگي سرشار و پربار سهراب، در سال شماري كه بعد از مرگ او فراهم آمد چنين تصوير شده است:

15 مهرماه 1307 تولد در كاشان

خرداد ماه 1319 پايان تحصيلات ابتدايي در دبستان خيام كاشان

خرداد ماه 1322 پايان دوره اول دبيرستان، دبيرستان پهلوي كاشان

خرداد ماه 1324 پايان دوره دو ساله دانشسراي مقدماتي پسران تهران

آذرماه 1325 استخدام در اداره آموزش و پرورش كاشان

شهريور ماه 1327 استعفاء از اداره آموزش و پرورش و شركت در امتحانات متفرقه براي گرفتن ديپلم

آذرماه 1327 استخدام در شركت ملي نفت، تهران

مهرماه 1328 استعفاء از شركت ملي نفت بعد از ده ماه كار

... 1330 انتشار اولين مجموعه اشعار با عنوان مرگ رنگ

... 1332 پايان دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا و دريافت ليسانس و احراز رتبه اول و دريافت نشان درجه اول علمي

... 1323 شركت در چند نمايشگاه نقاشي در تهران

... 1333 انتشار دومين مجموعه شعر با عنوان زندگي خواب ها

... 1333 آغاز كار در اداره كل هنرهاي زيبا در قسمت موزه ها وتدريس در هنرستان هنرهاي زيبا

... 1334 ترجمه اشعار ژاپني و چاپ آنها در مجله سخن

... 1336 سفر به اروپا، ديدار از پاريس و لندن

... 1337 نام نويسي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي، چاپ سنگي

... 1337 بازگشت به ايران

... 1337 آغاز كار در اداره كل اطلاعات وزارت كشاورزي

... 1339 مسافرت به توكيو براي آموختن فنون حكاكي روي چوب

... 1340 برگزاري نمايشگاه انفرادي در تالار عباسي تهران

... 1340 انتشار مجموعه جديدي از اشعار او با عنوان آوار آفتاب

... 1340 آغاز تدريس در هنركده هنرهاي تزئيني تهران

... 1341 انتشار مجموعه ديگري از اشعار با عنوان شرق اندوه

... 1341 كناره گيري از مشاغل دولتي

... 1341 برگزاري نمايشگاه انفرادي در تالار فرهنگ تهران

... 1342 حضور در يك نمايشگاه گروهي هنر معاصر ايران در موزه فرانسه

... 1342 برگزاري نمايشگاه انفرادي در گالري ايران

... 1344 انتشار شعر بلند صداي پاي آب در فصلنامه آرش

... 1345 سفر به فرانسه، اسپانيا، هلند، ايتاليا، اتريش

... 1345 انتشار شعر بلند مسافر در فصلنامه آرش

... 1346 انتشار يك مجموعه شعر جديد با عنوان حجم سبز

... 1347 برگزاري شب شعر سهراب سپهري

... 1348 شركت در فيستيوال بين المللي نقاشي در فرانسه و اخذ امتياز مخصوص سفر به آمريكا

... 1350 برگزاري يك نمايشگاه انفرادي در گالري نيويورك

... 1351 برگزاري نمايشگاه انفرادي در گالري پاريس

... 1351 انتقال نمايشگاه از گالري سيروس به گالري سيحون

... 1352 سفر به پاريس و اقامت در كوي بين المللي هنرمندان

... 1353 شركت در غرفه ايران در اولين نمايشگاه هنري بين المللي تهران

... 1354 برگزاري نمايشگاه در گالري سيحون

... 1355 شركت در نمايشگاه هنر معاصر ايران، بازار هنر سوئيس

... 1356 انتشار هشت كتاب شامل اشعار منتشر شده سپهري به اضافه مجموعه ... ما هيچ ... ما نگاه...

... 1358 تجديد چاپ هشت كتاب

... 1358 مسافرت به انگلستان براي درمان بيماري سرطان خون

و اول ارديبهشت سال 1359 مرگ در بيمارستان پارس تهران ...

 

منابع:

- سهراب سپهری، رضا مافی / گردآوری و تنظيم: مرکز هنرهای تجسمی.

- آثار آل قلم، منتخب يازده قرن نظم و نثر فارسی / حميد گروگان، چاپ اول، ص. ۳۱۶.

- مولفين کتب چاپی فارسی و عربی / خانبابا مشار، جلد سوم، ص. ۳۷۱ - ۳۷۲.

- سهراب سپهری و نمايشگاه آثار او / اکبر تجويدی، سخن، دوره ی ۱۳، ش. ۲ (خرداد ۱۳۴۱) ، ص. ۲۴۳ - ۲۵۰.

- شعر معاصر ايران از بهار تا شهريار، جلد دوم / حسنعلی محمدی، ص. ۵۹۹ - ۶۰۵.

 

http://daneshjooqom.4kia.ir/

 

  انتشار : ۸ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1243

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما