مقدمه
سازمانهاي بينالمللي و منطقهاي با توجه به تنوع و گستردگي كه دارند از اهميت زيادي در روابط بينالملل برخودار بوده و در واقع از اركان عمدهي نظام جهاني به شمار ميروند. از اينرو ضرورت شناخت اين سازمانها به دليل تأثير قابل توجه در زندگي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... بر هيچكس پوشيده نيست.
تحقيق حاضر به برخي از سازمانهاي مهم منطقهاي (جهان سوم) ميپردازد.
اين سازمانها كه به علتهاي مختلف و براساس مشتركات فرهنگي، تاريخي، زباني و مذهبي تأسيس ميشوند در جهت تعميق همكاريها و حفظ صلح و افزايش سطح زندگي مردم از طريق همكاريهاي اقتصادي نقش قابل توجهي دارند.
در نوشتهي حاضر به مهمترين موضوعات نظير انگيزه و زمينههاي پيدايش، اهداف، اصول و عملكرد و موانع و مشكلات 6 (شش) سازمان مهم منطقه شامل: جنبش عدم تعهد، كنفرانس اسلامي، وحدت آفريقا، همكاري خليج فارس، اوپك و اتحاديه آسياي جنوب شرقي (آ.سه. آن) پرداخته شده است.
فصل اول: انگيزههاي پيدايش سازمانها
1. انگيزههاي پيدايش سازمانهاي بينالمللي:
پيدايش هر سازمان و نهاد ملّي و بينالمللي مبتني بر نيازها و آرمانهايي است كه در عصر پيدايش آن نهادها، زندگي آدميان را به شدّت تحتتأثير خود قرار داده، زمينههاي ايجادشان را فراهم ميكند.
قرن بيستم را قرن سازمانهاي بينالمللي ناميدهاند. سازمانهاي بينالمللي در اين قرن در شرايطي تأسيس و گسترش يافتند كه نياز به وجود آنها براي تمامي آرزومندان صلح، ضروري و غيرقابل اجتناب بود. عمدهترين ضرورتها و انگيزههاي پيدايش اين سازمانها عبارتند از:
1/1. جنگهاي بينالمللي و خطر بالقوّهي جنگهاي بزرگ در آينده:
جهان در اوايل قرن بيستم با جنگ جهاني اول (1914-1918) روبهرو بوده كه بيست ميليون انسان را در كام مرگ كشيد و به عنوان يك بلاي عمومي، حيات بشريت را در بيشتر نقاط جهان مورد تهديد و مخاطره قرار داد. جنگ جهاني اول و چندين سال بعد جنگ جهاني دوم (1939- 1945) از جهات زير، مقدمات تأسيس و توسعه سازمانهاي بينالمللي را فراهم ساختند:
الف) قدرت تخريب سلاحها در جنگ و تلفات و خسارات بسيار زياد ناشي از آن
ب) انزجار از جنگ و پيامدهاي آن در افكار عمومي بويژه نزد طالبان صلح و امنيت
ج) همكاريهاي كشورهاي متحدد با يكديگر و انتقال تجربيات اين قابليتها به دوران صلح
د) از بين رفتن نظام قديم حاكم بر روابط و سياست بينالملل توسط جنگ و ايجاد زمينهي پيريزي يك سيستم و نظام بينالمللي نوين
جنگ احساس خطر مشتركي را به وجود آورد كه همگان در پي تنظيم روابط بينالمللي بگونهاي باشند كه امكان وقوع جنگ را به حداقل برساند. يكي از مكانيزمهاي ادارهي روابط بينالملل، ايجاد سازمانهاي بينالمللي بوده كه هم امكان همكاري بيشتر بين كشورها را فراهم ميكرد و هم حل اختلاف را از راههاي مسالمتآميز امكانپذير ميساخت. از اينرو تأسيس دو سازمان عمدهي جهاني يعني جامعه ملل و سازمان مللمتحد تحتتأثير عامل مزبور بود.
2/1. انقلاب تكنولوژي و روابط متقابل در دنياي نوين:
تكنولوژي آن قدر كشورها را به هم نزديك ساخته كه به قول معروف در گفتارهاي تكنولوژي ارتباطي «دنيا به يك دهكده شبيه است.» معني اين گفتار آن است كه همانطور كه افراد يك دهكده به هم بسيار نزديك و آشنا و در يك روابط متقابل مستقيم زندگي ميكنند، كشورهاي اين جهان نيز به وسيله تكنولوژيهاي مدرن به هم نزديك شده در يك ارتباط تنگاتنگ و مستقيم قرار گرفتهاند.
به طور مثال، هواپيماهاي مدرن معاصر چنان فاصلهها را كم نموده كه فاصله سالها را به چند ساعت تبديل كرده است. موشكهاي مدرن در سلاحهاي تسليحاتي استراتژيك، چنان فاصلهي مكاني كشورها را از بين برده كه در چند ساعت ميتوان از دورترين نقاط، مكاني را مورد حمله قرار داد. اطلاعات مربوط به وقايع و حوادث چنان به سرعت در اختيار مردم جهان قرار ميگيرد كه گويي همه افراد دنيا در يك دهكده زندگي ميكنند.
اين ارتباطات متقابل از سويي و زندگي اقتصادي نوين از سويي ديگر، كشورها و دولتها را بطور جدّي مرتبط و وابسته به يكديگر كرده است. حيات اقتصادي كشورهاي پيشرفته و صنعتي به مواد خام و اوليه كشورهاي جهان سوم وابسته است. جهان سوم نيز از لحاظ دادههاي علمي و پژوهشي، تكنولوژي و تخصص به كشورهاي صنعتي نياز دارد. تجارت و بازرگاني بينالمللي هر چند در يك رابطهي نابرابر به نفع كشورهاي صنعتي در دوران معاصر عمل ميكند، اما بيانگر ميزان وابستگي و ارتباطات ميان كشورهاست.
ارتباطات و وابستگيهاي متقابل كشورها در عصر جديد، سازمانهايي را ايجاب كرد كه روابط كشورها از طريق آنها برقرار و كنترل شود. دولتها در اين سازمانهاي بينالمللي با نظرات و اهداف يكديگر آشنا شده، زمينهي همكاري هرچه بيشتر فراهم ميشود. در چنين زمينهها و با چنين نيازهايي ما شاهد ظهور سازمانهاي بينالمللي در عرصهي سياست و روابط بينالمللي از قرن نوزدهم ميباشيم.
3/1. حفظ و كنترل صلح و امنيت بينالمللي توسط قدرتهاي عمده:
دو سازمان مهم بينالمللي «جامعه ملل» و «سازمان مللمتحد» در نتيجهي نيازهاي كشورهاي قدرتمند و فاتح در جنگ به حفظ صلح و امنيت بينالمللي، بگونهاي كه منافع آنها تضمين شود، به وجود آمدند. جامعهي ملل و سازمان ملل، در حقيقت مجمع كشورهاي فاتح است كه ميخواهند در سياستهاي بينالمللي مؤثر واقع شوند، بگونهاي كه آنان تكيهگاه اصلي صلح و امنيت جهاني باشند. در جامعه ملل، پنج كشور قدرتمند عضو «شوراي اجرايي» بوده و تصميمات مربوط به صلح و جنگ را اعلام ميكردند. در سازمان ملل، پنج قدرت عمده صاحب حق وتو بوده و عضو دايمي شوراي امنيت ميباشند. تصميمات مربوط به صلح و امنيت بينالمللي به ارادهي اين كشورهاي قدرتمند متكي است.
اهداف اعلام شدهي اين سازمانها، اگرچه حفظ صلح و امنيت جهاني است، اما با تحليل مكانيزم حفظ صلح به اين نتيجه ميرسيم كه هدف اصلي، كنترل و هدايت روابط بينالمللي و سياست جهاني در راستاي منافع قدرتهاي بزرگ است. عملكرد سالهاي نخست سازمان مللمتحد، پشتوانهي چنين تحليل و برداشتي است.
2. انگيزههاي تأسيس سازمانهاي منطقهاي
سازمانهاي منطقهاي تحتتأثير عوامل مختلف شكل گرفتهاند به عنوان نمونه، انگيزه شكلگيري سازمان وحدت آفريقا را «زمينههاي استعماري» و «حفظ استقلال» ذكر كردهاند. در حالي كه وحدت در سازمانهاي اروپايي مبتني بر «زمينههاي جنگ سرد» و «انديشهي وحدتگرايي» بيان شده است. با اين وجود عوامل مشترك زير را ميتوان در پيدايش سازمانهاي منطقهاي مؤثر دانست:
1/2 . واقع بودن در يك منطقه و امكان بكارگيري آسانتر امكانات موجود جهت رسيدن به اهداف مشترك
2/2. زمينههاي همكاري قبلي در سايهي عوامل مختلف مانند جنگ و استعمار
3/2. تكنولوژي نوين و افزايش همبستگي و وابستگي متقابل كشورها كه نياز به همكاري بيشتر را افزايش ميدهد.
4/2. ضمانت اجراي حفظ استقلال سياسي و اقتصادي در مقابل قدرتهاي بزرگ (در اروپا) و استعمارگر (در آفريقا)
5/2. انديشههاي وحدتگرايانه و آرمان وحدت منطقهاي (بر مبناي نژاد، زبان و مذهب)
6/2. شخصيتهاي بزرگ سياسي كه فراملينگر و سياستگذار بر مبناي آرمان وحدت منطقهاي بودهاند.
7/2. پاسخگويي به نيازهاي مقطعي در وضعيتهاي خاص (مانند وضعيت ويژه كشورهاي اروپايي بعد از جنگ، وضعيت خاص كشورهاي آفريقايي پس از كسب استقلال)
8/2. احساس خطر مشترك و نياز به همكاريهاي بيشتر در مقابل دشمن مشترك
9/2. تأكيد منشور مللمتحد بر همكاريهاي منطقهاي براي حفظ صلح و امنيت بينالمللي و رشد سطح زندگي مردم
اين زمينهها با شدّت و ضعف به همراه عوامل ويژهي هر منطقه موجب شكلگيري سازمانهاي منطقهاي در روابط بينالمللي شد.
فصل دوم: جنبش عدم تعهد
1. انگيزههاي تشكيل جنبش عدم تعهد
الف) دو بلوكي شدن جهان و تقسيم آن بين دو ابرقدرت : رقابت دو ابر قدرت امريكا و شوروي (سابق)در دوران جنگ سرد (پس از جنگ جهاني دوم) شدت گرفت. دو ابرقدرت، با تشكيل بلوك غرب و شرق در پي اعمال قدرت و سياست بر ديگر كشورها برآمدند.
دولتهاي تازه به استقلال رسيده و رها شده از سلطه استعمار، بار ديگر خود را در معرض سلطه ابرقدرتها و هماهنگ شدن با سياستهاي آنها ميديدند. از اينرو، رهبران نهضتهاي آزاديبخش قبلي و رؤساي دولتهاي فعلي، دست به فعاليت و همكاري زده، تا با ايجاد يك قدرت سوم در مقابل ابرقدرتها، سياستهاي مستقلي را به مرحله اجرا بگذارند.
ب) حفظ صلح و امنيت بينالمللي: ظهور جنبش عدم تعهد در دوراني است كه دشمني قدرتهاي عمدهي دنيا، از ديدگاه رهبران مستقل بعضي از كشورها صلح و امنيت بينالمللي را به مخاطره انداخته است.
رهبران هند، يوگسلاوي، مصر و اندونزي تصميم گرفتند با همكاري بين دولتهاي تازه به استقلال رسيده، در صحنه بينالمللي نقش ميانجيگري ايفا كنند تا صلح جهاني از معرض تهديد شديد رقابت ابرقدرتها رهايي جسته، زمينههاي همكاريهاي بيشتر بينالمللي فراهم شود.
ج) آزادسازي ساير سرزمينهاي در بند از سلطهي استعمار و مبارزهي با استعمار نو: آزادي و رهايي تعدادي از مستعمرههاي باقيمانده، با رقهي اميد رهايي ساير ملل محروم و تحت سلطهي مستقيم استعمار را در دل اين كشورها به وجود آورد. تجلي و نمود اين آرزو را در فعاليت جنبش عدم تعهد ميتوان مشاهده كرد. وجود سرزمينهاي مستعمراتي و نهضتهاي آزاديبخش در آنها، زمينهاي براي تازه استقلال يافتگان بود كه در راستاي آزادي آنها دست به همكاري و اتحاد بزنند تا استقلال حاصل شود.
علاوه بر آن، مبارزه با شكلهاي استعمار نوين كه بگونهي ظريفي استقلال كشورهاي مستضعف را مورد مخاطره و تهديد قرار ميداد انگيزش ديگر تأسيس اين جنبش محسوب ميشود. در سخنرانيهاي كنفرانس عدم تعهد، مقابله با سياستهاي استعماري نوين، از اهداف و محور فعاليتهاي آنان برشمرده شده است.
2. شكلگيري جنبش عدم تعهد
كنفرانسهاي آسيايي- آفريقايي كه به وسيلهي دولتهاي تازه استقلال يافتهي قارههاي آفريقا و آسيا هر چند وقت يك بار، تشكيل ميشد، زمينهساز ايجاد جنبش غيرمتعهدها گرديد.
مهمترين اين كنفرانسها، كنفرانس باندونگ در سال 1955 بود. اين كنفرانس كه با شركت 28 كشور تشكيل شد در قطعنامهي پاياني خود اصولي پايهگذاري كرد كه به شكلگيري جنبش انجاميد. كشورهاي شركت كننده در كنفرانس باندونگ در قطعنامهي ياد شده به مسايلي چون ضرورت توسعهي اقتصادي، نياز به كمك فني و مالي سازمان مللمتحد تجارت بين كشورهاي شركت كننده تثبيت قيمتهاي بينالمللي موادخام تأكيد كرد، نگراني عميق خود را از تشنج بينالمللي و خطر جنگ اتمي اعلام كردند اصول منشور باندونگ در بردارندهي احترام و حق حاكميت عدم مداخله در امور كشورها خودداري از به كاري گيري زور در روابط بينالمللي و حل و فصل مسالمتآميز اختلافها بود.
سرانجام در سال 1961م/1340 ش در پي دعوت مارشال تيتو رئيسجمهور يوگسلاوي، جمال عبدالناصر رئيسجمهور مصر، احمد سوكارنو رئيسجمهور اندونزي و نهرو نخستوزير هند يك اجلاس مقدماتي در قاهره تشكيل شد. سپس از اول تا ششم سپتامبر 1961 نخستين اجلاس كنفرانس سران كشورهاي غيرمتعهد در بلگراد در پايتخت يوگسلاوي برگزار شد.
3. معناي عدم تعهد
عدم تعهد يك استراتژي سياست خارجي به معناي بيطرفي نيست زيرا از يك سو در طبقهبندي استراتژي دولتها در سياست خارجي هر يك از اين دو به عنوان روشي در روابط بينالمللي بيان شده است از سوي ديگر بيطرفي داراي يك معناي حقوق بينالمللي است كه عدم تعهد فاقد آن است.
عدم تعهد در اعلاميه سياسي پنجمين كنفرانس اين جنبش در كلمبو چنين تعريف شده است:
«عدم تعهد نمادي است از جستجوي بشر براي صلح و امنيت ملتها و تلاش براي ايجاد يك نظام سياسي، اجتماعي و اقتصادي جديد در جهان عدم تعهد نيروي حياتي است براي نبرد عليه امپرياليسم در همه صور و مظاهر آن و همه اشكال سلطهي خارجي عدم تعهد تأكيدي است بر حقوق ملتها براي دنبال كردن استراتژيهاي مستقل خود در جهت عمران و توسعه و مشاركت در حل و فصل مسايل بينالمللي. عدم تعهد مقاومت در برابر سياستهاي فشار و سلطهاي را از هر جهت تقويت ميكند.»
4. اصول حاكم بر جنبش عدم تعهد
براساس تصويب كنفرانس باندونگ ده اصل زير به عنوان اصول حاكم بر جنبش غيرمتعهدها متلقي ميگردد:
4/1. احترام به حقوق اساسي و طبيعي افراد بشر
4/2. احترام به حاكميت و تماميت ارضي براي همهي كشورها
4/3. تساوي نژادها و ملتها در جوامع بينالمللي
4/4. حق دفاع مشروع فردي و دستهجمعي
4/5. عدم دخالت دولتها در امور داخلي يكديگر
4/6. تحريم الحاق به پيمانهاي نظامي چند جانبه
4/7. عدم توسل به زور و ترك و منع تجاوز
4/8. حل اختلافهاي بينالمللي از راههاي مسالمتآميز
4/9. تشويق و همكاري بينالمللي و رعايت مواد منشور مللمتحد
4/10. احترام به عدالت و اجراي تعهدات بينالمللي
5. تشكيلات جنبش عدم تعهد
5/1. كنفرانس سران:
كنفرانس سران عاليترين و مهمترين ارگان اين جنبش است كه هر سه سال يك بار در پايتخت يكي از كشورهاي عضو تشكيل ميشود.
5/2. رياست جنبش:
رياست جنبش با كشوري است كه ميزباني كنفرانس سران را برعهده دارد. وزيرخارجهي كشور ميزبان مقام رياست را كه مشابه دبير كلي سازمانهاي بينالمللي است تا تشكيل كنفرانس بعدي سران بر عهده دارد. بالاترين مقام حكومتي آن كشور نيز در حكم رهبر جنبش است.
5/3. كنفرانس وزيران:
اين كنفرانس نيز هر سه سال يك بار و در مواقع ضروري تشكيل ميشود. محل برگزاري آن پايتخت يكي از كشورهاي عضو است وزيران خارجه كشورهاي عضو در اين كنفرانس دستور كار كنفرانس سران را تهيه ميكنند.
5/4. دفتر هماهنگي كشورهاي غيرمتعهد:
وزيران خارجه يا نمايندگان كشورهاي عضو اعضاي دفتر هماهنگي را تشكيل ميدهند و در مواقع ضروري در فاصلهي كنفرانسهاي سران برگزار ميشود. وظيفهي دفتر هماهنگي بررسي مسايل مورد علاقهي دولتهاي غيرمتعهد.
6. ارزيابي جنبش عدم تعهد
حدود سي سال از عمر جنبش عدم تعهد ميگذرد و اين جنبش و روابط بينالمللي دچار تحولاتي شدهاند كه بررسي و تحقيق را در جاي خود ميطلبد. در اينجا سوالي عمده و اساسي مطرح است كه آيا جنبش عدم تعهد در دستيابي به اهداف و مقاصد خود موفق بوده است؟
در پاسخ بايد گفت اگر عمدهترين اهداف جنبش را عدم تعهد و دوري از دو بلوك قدرت استعمارزدايي توسعه اقتصادي و پيشرفت حفظ استقلال، حفظ صلح و امنيت بينالمللي، حل مسالمتآميز اختلاف بين دولتها و گسترش همكاريهاي بينالمللي بدانيم اين نهاد بجز موارد استعمارزدايي حفظ استقلال (ظاهري) و حفظ صلح و امنيت بينالمللي و در ساير موارد به موفقيت قابل ملاحظهايي دست نيافته است. در مواردي دوري از بلوكها علاوه بر اينكه برخي از دولتهاي عضو در عمل به قدرتهاي بزرگ وابسته بودند در كنفرانس هاوانا اردوگاه سوسياليسم به عنوان متحد طبيعي جنبش مطرح شد. در زمينه پيشرفت هنوز كشورهاي عضو جنبش در كاروان عقب ماندهها بود مشكلات و نابسامانيهاي اقتصادي و سياسي آنها- به طور مثال بدهي- رو به افزايش است. جنبش در باب حل مسالمتآميز اختلافها توفيق اندكي داشته بگونهاي كه در دههي 1980 دخالتهاي نظامي بسياري صورت گرفته كه تعداد زيادي از آنها توسط دولتهاي عضو غيرمتعهد عليه يكديگر بوده است. عليرغم واقعيتهاي مزبور جنبش عدم تعهد كمك شاياني به روند استعمارزدايي و حفظ صلح و امنيت بينالمللي كرد پذيرش نمايندگان جنبشهاي آزاديبخش و دادن عضويت ناظر به آنها در كنفرانس كه عليه استعمارگران ميجنگيدند به منزلهي به رسميت شناختن آنها تلقي شده سرانجام حمايت سياسي و مادي از نهضتها پيروزي (يعني استقلال) را به ارمغان آورد. از سوي ديگر جنبش با فراهم كردن امكان بكارگيري همكاريهاي بينالمللي و راههاي مسالمتآميز در دوران جنگ سرد و مناقشات ابرقدرتها زمينهي حفظ صلح جهاني را تقويت كرد.
فصل سوم: سازمان كنفرانس اسلامي
سازمان كنفرانس اسلامي در سال 1348ه )1969م) با شركت 22 كشور تشكيل شد. مهمترين حادثهاي كه در زمان شكلگيري كنفرانس اسلامي رخ داد، آتشسوزي در مسجدالاقصي بود. صهيونيستها كه در سال 1948 با تشكيل دولت يهودي در سرزمين فلسطين حاكميت پيدا كرده بودند، آن بخش از مسجدالاقصي را كه به صورت تاريخي متعلق به مسلمانان بود، به آتش كشيدند.
سران كشورهاي اسلامي كه قبلاً در كنگرهها و كنفرانسهايي مشكلات جهان اسلام را مورد بررسي قرار ميدادند، تصميم گرفتند با ايجاد سازماني در سطح دولتها، مسأله آتشسوزي در مسجدالاقصي را بررسي كرده، حمايت از مكانهاي تقدس و مبارزه ملت فلسطين براي نيل به اهداف خود را اعلام كنند.
1. انگيزهها و زمينههاي پيدايش سازمان كنفرانس اسلامي
الف) انديشهي اتحاد اسلام و كنگرههاي وحدت مسلمانان: سيدجمالالدين اسدآبادي، مبتكر استراتژي اتحاد اسلام، در قرون اخير در مقابل استعمار و استبداد ميباشد. هنگامي كه استعمارگران بر كشورهاي اسلامي، سلطهي سياسي و اقتصادي پيدا كردند؛ استبداد داخلي نيز بيشترين فشار را بر ملتهاي مسلمانان اعمال ميكرد، مصلحان بزرگي همچون سيدجمالالدين اسدآبادي در دنياي اسلام ظهور كردند و به چارهجويي براي حل مشكلات مسلمانان در قبال استعمار و استبداد پرداختند.
سيدجمال، در اين راستا «وحدت مسلمانان» را يكي از مهمترين عوامل رهايي از بند استعمار و استبداد اعلام كرد. اين انديشه بگونهاي در ميان جوامع و انديشمندان اسلامي، نفوذ پيدا كرد كه رشيد رضا، نويسندهي مصري به صراحت او را پدر و بنيانگذار كنگرههاي اسلامي معرفي كرد.
عبدالرحمن كواكبي، مصلح معروف مصري و نويسنده كتاب «طبايع الاستبداد» نظريهي «امالقري» را مطرح كرد. او كه از شاگردان و پيروان سيدجمال بود با طرح «ام القراي اسلامي» خواستار وحدت و يكپارچگي مسلمانان در عصر نوين در مقابل نابسامانيها و مشكلات موجود در ميان ملتها و دولتهاي مسلمان شد. اين انديشهها و جمعيتهاي اسلامي و كنگرههاي نمايندگان مسلمان انجاميد و زمينهساز سازمان كنفرانس اسلامي در دهه 1960 م شد.
پس از جنگ جهاني اول، الغاي خلافت (منظور خلافت عثماني كه نزد مسلمانان اهل سنّت به منزلهي خلافت اسلامي تلقي ميشد) نفوذ يهوديان در فلسطين و فشار بر مسلمانان و ... موجب برگزاري كنگره بزرگ اسلامي شد. «جمعيت اخوان المسلمين مصر» و «نهضتهاي خلافت هندوستان» نقش عمده در سازماندهي اين كنگرهها را به عهده داشتند.
در اين رابطه سه كنگره بزرگ اسلامي توسط انجمن مزبور برگزار شد. نخستين آن در سال 1926 در قاهره بود كه موضوع اصلي آن مسأله خلافت و چارهجويي در مورد آينده آن بود. دومين كنگره چند ماه بعد در مكه برگزار شد كه هدف عمدهي آن رسيدگي به وضع حرمين شرفين در هنگام جنگ داخلي عربستان (بين شريف حسين و عبدالعزيز سعود) بود. كنگره سوم در سال 1931 در بيتالمقدس تشكيل شد. در اين كنگره نمايندگاني از كشورهاي اسلامي شركت كرده بودند. مطابق مفاد قطعنامهي پايان كنگره كشورهاي اسلامي ميبايست جهت تقويت روح همكاري و دفاع از مكانهاي مقدس اسلامي و مسلمانان به تشكيل يك سازمان بينالمللي مبادرت كنند.
ب) تحولات و وقايع دههي 1960 و نياز به وحدت كشورهاي اسلامي:
1. نهضت پان عربيسم ناصر: جمال عبدالناصر، رهبر مصر با تكيه بر ناسيوناليسم عرب، حركتي را آغاز كرد كه امكان فروپاشي نظامهاي قبيلهاي و موروثي كشورهاي منطقه ميرفت دولتهاي محافظهكار منطقه در مقابل اين نهضت، نياز به وحدت و همكاري بيشتر احساس كردند. همين امر يكي از عوامل زمينهساز تشكيل سازمان شد.
2. آتشسوزي در مسجدالاقصي: صهيونيستهاي غاصب و حاكم بر فلسطين و بيتالمقدس، در سال 1960 حق عمليات خرابكارانه در مسجدالاقصي، يك بخش آن را به آتش كشيدند. وجدان عمومي مسلمانان كه از اين حادثه جريحهدار شده بود، دولتهاي حاكم بر كشورهاي اسلامي را بر آن داشت تا جهت مقابله با اين نوع عمليات، دست به اتحاد و همكاري بزنند كه در نهايت به تشكيل سازمان كنفرانس اسلامي شد.
3. جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل: جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل در سال 1967 كه به شكست كشورهاي عربي و پيروزي رژيم اشغالگر و از دست رفتن بخشهاي وسيعي از سرزمين اعراب انجاميد، سران اين كشورها را بر آن داشت تا در موقعيتي دفاعي و تدافعي براي خاموش ساختن آتش احساسات مردم خود، اقدامي هرچند ظاهري و نمايشي انجام دهند بدين ترتيب اين جنگ و پيامدهاي آن زمينهساز شكلگيري سازمان گرديد.
2. تاريخ تأسيس سازمان كنفرانس اسلامي
در هفدهم آوريل سال1965م در شهر مكه، كنگرهاي با شركت 21 كشور اسلامي به رياست ملك فيصل (پادشاه عربستان) تشكيل شد. اين اجلاسيه، در پي كنگرههاي قبلي در پاكستان، عربستان، اندونزي، مسائل و مشكلات كشورهاي اسلامي را مورد بررسي قرار داد.
ملك فيصل در نطق افتتاحيه، پيشنهاد تشكيل كنفرانس سران اسلامي را كه از طرف «آدم عثمان» رئيسجمهور سومالي مطرح شده بود، قرائت كرد كه مورد قبول اعضاي شركت كننده قرار گرفت. مطابق تصويب كنفرانس ياد شده وزيران خارجه شش كشور ايران، عربستان، مالزي، نيجريه، سومالي و پاكستان در قاهره ملاقات كرده و امكان تشكيل كنفرانس سران اسلامي را براي رسيدگي به واقعهي آتشسوزي مسجدالاقصي، فراهم كردند. نخستين كنفرانس سران در تاريخ 31 شهريور سال1348 ه )سپتامبر سال 1969م) در رباط مراكش تشكيل شد. يكي از عمدهترين مشكلات اين كنفرانس كه با عدم حضور جمال عبدالناصر و حضور مخفيانهي ياسر عرفات به همراه هيأت سومالي قرين بود، اختلاف هند و پاكستان بر سر نمايندگي در كنفرانس اسلامي بود.
3. اهداف كنفرانس اسلامي
اساسنامه كنفرانس اسلامي، اهداف اين سازمان را به شرح زير برشمرده است:
3/1. ارتقاي همبستگي اسلامي ميان كشورهاي عنصر
3/2. تحكيم همكاري ميان كشورهاي عضو در زمينههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و ساير زمينههاي مهم و ترتيب دادن مشورتهايي بين كشورهاي عضو در سازمانهاي بينالمللي
3/3. تلاش در جهت محو تبليغات و جداييهاي نژادي و از بين بردن استعمار به هر شكل آن
3/4. انجام اقدامات لازم به منظور حمايت از صلح بينالمللي و امنيت متكي بر عدالت
3/5. هماهنگ ساختن همه كشورهايي كه به منظور حفاظت از مكانهاي مقدس فعاليت ميكنند و پشتيباني از مبارزات مردم فلسطين در كسب حقوق و آزاد ساختن سرزمينشان
3/6. ايجاد محيط مناسب به منظور افزايش همكاري و تفاهم بين كشورهاي عضو و ساير كشورهاي جهان
4. اصول حاكم بر سازمان
4/1. تساوي كامل ميان كشورهاي عضو سازمان
4/2. احترام به حق تعيين سرنوشت و دخالت نكردن در امور داخلي كشورهاي عضو
4/3. احترام به حاكميت، استقلال و تماميّت ارضي هر يك از كشورهاي عضو
4/4. حل و فصل مسالمتآميز اختلافهايي كه ميان كشورهاي عضو بروز ميكند، از طريق مذاكره، ميانجيگري سازش، آشتي دادن و داوري
4/5. خودداري از انجام هرگونه تهديد يا استفاده از زور عليه تماميّت ارضي، وحدت ملي و استقلال سياسي هر يك از كشورهاي عضو سازمان
5. تشكيلات سازمان كنفرانس اسلامي
سازمان كنفرانس اسلامي داراي سه ركن اصلي است كه عبارتند از:
5/1. كنفرانس سران اسلامي: كنفرانس سران كشورهاي اسلامي عضو كنفرانس، عاليترين گردهمايي در داخل سازمان محسوب ميشود. اين كنفرانس هرچند يك بار در پايتخت يكي از كشورهاي عضو سازمان برگزار ميشود.
5/2. كنفرانس وزيران خارجه كشورهاي اسلامي: اين كنفرانس هر سال يك بار اجلاس عادي دارد و در صورت لزوم اجلاس فوقالعاده تشكيل ميدهد.
5/3. دبيرخانهي سازمان: دبيرخانه كنفرانس از دبيركل كه رياست كاركنان سازمان را برعهده دارد و كارمندان مختلف تشكيل ميشود.
انتخاب دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي براساس رأي اكثريت كشورهاي عضو انجام ميشود. در سالهاي نخستين، دبيركل براي دو سال انتخاب ميشد و انتخاب وي براي يك دورهي ديگر نيز بلامانع بود. هم اكنون، مدت دبيركلي به چهار سال افزايش يافته است.
6. ارگانهاي وابسته به سازمان كنفرانس اسلامي
ارگانهاي گوناگوني در بخشهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در سازمان كنفرانس اسلامي فعاليت ميكنند. طبقهبندي اين ارگانهاي وابسته به شرح زير است:
6/1. بخش فعاليتهاي سياسي: اين بخش شامل كميتهي اورشليم (قدس شريف)، صندوق قدس، آژانس خبرگزاري اسلامي بينالمللي، سازمان خدمات انتشارات راديو و تلويزيوني و سازمان پايتختهاي اسلامي ميباشد.
6/2. بخش فعاليتهاي اقتصادي: اين بخش از بانك توسعهي اسلامي، كميسيون اسلامي امور اقتصادي و فرهنگي، مركز تحقيقات و آموزش اجتماعي و اقتصادي و آماري كشورهاي اسلامي، مركز اسلامي آموزشي و تحقيقات فنيو حرفهاي، فدراسيون اتاقهاي بازرگاني اسلامي و مركز افزايش تجارت تشكيل ميشود.
6/3. بخش فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي: در اين بخش صندوق همبستگي اسلامي، مركز تحقيقات فرهنگي و هنري و تاريخي اسلامي، بنياد اسلامي علوم، تكنولوژي و توسعه و سازمان هلالاحمر اسلامي فعاليت ميكنند.
7. موانع و مشكلات داخلي سازمان
وجود عوامل متعدد در ساختار سازمان كنفرانس اسلامي موجب شد كه اقدام قاطع و مؤثري در زمينهي پيگيري اهداف و مقاصد اين سازمان انجام نشود عمدهترين عوامل را ميتوان به صورت زير بيان كرد:
7/1. وجود صفبنديها و چند دستگي در داخل سازمان: قطبهاي تندرو، محافظهكار ميانه رو در سازمان باعث شده كه در موضعگيري نظريهي واحدي گرفته نشود و سرانجام در هنگام رأيگيري يا عمل كردن به نهاد تصميمات كنفرانس، وحدت رويه حاصل نشود.
7/2. ساختارهاي سياسي متفاوت: حدود چهل عضو سازمان داراي نظامهاي سياسي بسيار متفاوت از يكديگر ميباشند. بعضي از كشورها داراي سيستم سياسي سلطنتي موروثي و قبيلهاي هستند. در حالي كه در بعضي از كشورها سيستم انتخابات آزاد وجود دارد حكومت نظاميان در بعضي از كشورها در مقابل حكومت مردمي در كشورهاي ديگر قرار ميگيرد.
7/3. موقعيت اقتصادي متفاوت: در ميان اعضا، كشورهاي آفريقايي وجود دارند كه جزو فقيرترين دولتها محسوب ميشوند در حالي كه عربستان سعودي و كويت به عنوان غنيترين و ثروتمندترين اعضا هستند. اين عدم تجانس اقتصادي باعث اختلاف منافع نظريات دولتها ميشود.
7/4. برداشت و تفسير متفاوت از مفهوم دين و مذهب: در حالي كه برداشت بيشتر دولتهاي عضو از دين و مذهب نيز جدايي دين و سياست است – كه البته چنين نگرشي با ماهيت اسلامي كنفرانس سازگار نيست- كشورهاي معدودي در ميان اعضا به نظريه همبستگي و تفكيك ناپذيري دين و سياست اعتقاد دارند. همين امر در ميزان اهميت قايل شدن به مسايل موجود جامعه اسلامي جهاني تأثير بسياري دارد.
فصل چهارم: سازمان وحدت آفريقا
سازمان رهاشدگان از بند استعمار يعني «سازمان وحدت آفريقا» در پي استقلال مستعمرههاي آفريقايي در اين قاره چهره نمود. آرمان وحدت آفريقا، زمينههاي تاريخي و سياسي دارد. تحقق اين آرمان در سال 1963 در سازمان وحدت آفريقا نمود يافت.
با تأسيس سازمان وحدت آفريقا، با رقههاي اميد در دل ساير ملتهايي كه هنوز تحت سيطرهي مستقيم استعمار قرار داشتند، ايجاد شد، چرا كه مهمترين سازمان متحد و منسجم براي رهايي ساير مستعمرهها از سلطهي استعماري بود و حتي در اين راه، كميته، آزاديبخش آفريقا به عنوان ركني از سازمان تأسيس شد كه در صورت لزوم به مبارزهي مسلحانه ملتهاي تحت سلطه استعمار ياري رساند.
اين سازمان با فراز و نشيبهايي در تاريخ خود روبرو بوده، اما تداوم موجوديت آن مايه اميدواري است. مجموعه شرايط و زمينههاي ملي، منطقهاي و بينالمللي، موقعيتهاي دشواري را براي ادامه حيات آن فراهم ساخت. ليكن تدبير بعضي از رهبران و دستمايهي منافع مشترك، عنصر با ارزشي بود كه از متلاشي شدن آن جلوگيري كرد.
1. زمينههاي تأسيس سازمان وحدت آفريقا
زمينههاي تاريخي، سياسي و آرماني را كه موجب تشكيل سازمان وحدت آفريقا شد ميتوان در تحليل زير جمعبندي كرد:
الف) آرمان وحدت قارهاي آفريقا: انديشه و آرمان اتحاد سياسي قارهي آفريقا، ريشه در مبارزات آزاديخواهان و روشنفكران اين سامان دارد. افرادي مانند «ماركوس گاروي» و «دكتر دوبوا» از پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم، براي رسيدن به اين هدف فعاليتها و مبارزات زيادي داشتند.
تشكيل پنج كنگره «وحدت آفريقا» طي سالهاي 1919-1045 در خارج از آفريقا، بيانگر تفكري است كه خواهان آفريقاي متحد بوده است. هدف اصلي اين كنگرهها آن بود كه كشورهاي آفريقايي پس از استقلال، بين خود «فدراسيونها و اتحاديههاي منطقهاي به وجود آورند و به تدريج «ايالتهاي متحده آفريقا» تشكيل شود. «قوام نكرومه» اولين رئيسجمهور كشور آفريقايي غنا، سياستمداري است كه آرمان حدت آفريقا را تحركي نوين بخشيد. هر چند «اتحاد سياسي» كه آرمان نكرومه بود، بدرستي در سازمان وحدت آفريقا تجلي نيافت، اما وي سازماني را بنيان نهاد كه ميتواند پايهاي براي وحدت آفريقا باشد.
ب) مبارزه با استعمار مستقيم و رهايي سرزمينهاي مستعمره: يكي از جريانهاي بسيار نامطلوبي كه دولتهاي مستقل آفريقايي در قرن بيستم (حتي نيمه دوم آن) با آن برخورد داشتند، وجود استعمار مستقيم در قاره آفريقا بود. اين در حالي بود كه سرزمينهاي مستعمره در قارههاي آسيا و امريكاي لاتين به استقلال رسيده بودند. دهه 1960 را كه دههي «استعمار زدايي» در سازمان مللمتحد نام نهادهاند، در واقع دههي رهايي آفريقاييان از سلطه اروپائيان ميباشد.
سرزمينهاي مستعمره چون آنگولا، موزامبيك، گينه بيسائو (از مستعمرههاي پرتقال) و ... احساس مشتركي را در دولتمردان و سياستمداران آفريقايي به وجود آورد تا در راه استقلال سياسي ديگر سرزمينهاي قارهي خود فعاليت جدي و جديدي را آغاز كنند.
اين امر، يكي از زمينههاي شكلگيري سازمان وحدت آفريقا به شمار ميآيد، چنانكه فعاليتها، اركان (از جمله «كميتهي آزاديبخش آفريقا») و قطعنامههاي سازمان نشان ميدهد، نهضت ضداستعماري نقش بسزايي در تكوين اين سازمان داشته است.
ج) نياز به هماهنگي و همكاري در منطقه و نظام بينالمللي: كشورهاي تازه استقلال يافتهي آفريقايي با مسائل فراواني كه هر يك ميتوانست خطر جدي براي استقلال و وحدت آنها محسوب شود، روبرو بودند. برخي از آنها عبارتند از:
هماهنگي در زمينه سياستگذاري و موضعگيري در امور ياد شده مستلزم سازماني بود كه با تبادل نظر و مذاكره و توافق، رويه واحدي را كه به «سياست قارهاي آفريقا» مشهور است، در پيش گيرند. سازمان وحدت آفريقا مولود چنين زمينههايي نيز ميباشد.
شكلگيري سازمان وحدت آفريقا
سازمان وحدت آفريقا، طي كنفرانس كشورهاي آفريقايي در ماه مه 1933 در «آديسآبابا» پايتخت اتيوپي، شكل گرفت. اين كنفرانس با شركت 31 كشور مستقل آفريقايي تشكيل و طرح تأسيس سازمان وحدت آفريقا از جانب قوام نكرومه، رئيسجمهوري غنا، عنوان شد.
قوام نكرومه داراي آرمان همگرايي و وحدت سياسي بود. او اعتقاد داشت كه سازمان كشورهاي مستقل آفريقايي كه هر يك داراي «حاكميت» و «استقلال» مطلق باشند، در تصميمگيري و اقدامات موفق نخواهند بود؛ بنابراين تنها در سايهي «وحدت سياسي» كشورها و ادغام در يكديگر و آفريقاي متحد است كه مشكلات متعدد اين قاره حل ميشود.
سرانجام، پيشنهاد «نكرومه» با صورتبندي ديگري تحقق يافت؛ سازماني متشكل از كشورهاي مستقل تشكيل شد كه بر مبناي «همكاري، برابري، استقلال» عمل ميكرد. بنابراين، به جاي يك جامعهي همگرا و واحد، سازماني بنيان نهاده شد كه گردهمايي دولتمردان كشورهاي مستقل آفريقايي بود و «سنديكاي رؤساي جمهور آفريقا» نيز ناميده ميشود.
اين سازمان هم اكنون داراي 44 عضو است و تمام كشورهاي مستقل آفريقايي- جز آفريقاي جنوبي- در آن عضويت دارند.
2. اصول حاكم بر سازمان وحدت آفريقا
مطابق منشور اين سازمان، اصول زير بر روابط بين كشورهاي عضو و خود سازمان حاكم ميباشد:
1/2. برابري كامل همه كشورهاي آفريقايي
2/2. دخالت نكردن در امور داخلي يكديگر
3/2. منع تغيير مرزهاي كنوني كه از دوران استعمار باقيمانده است.
4/2. حل اختلافها به وسيلهي آفريقاييان از طريق مذاكره، وساطت، سازش و داوري (ديپلماسي و راههاي مسالمتآميز)
5/2. شناساسي اصل چند پارچگي آفريقا و امكان ايجاد سازمانهاي منطقهاي
مادهي دو منشور سازمان وحدت آفريقا، اهداف اين سازمان را چنين ترسيم كرده است:
3. تشكيلات سازمان وحدت آفريقا
3/1. كنفرانس رؤساي دولتها و نخست وزيران
3/2. شوراي وزيران
3/3. دبيرخانه
3/4. كميسيون وساطت، سازش و داوري
رؤساي دولتها يا نخست وزيران كشورهاي عضو، سالي يك بار در كنفرانس گردهم آمده، سياست عمومي سازمان را براي مدت يك سال تعيين ميكنند تصميمها با اكثريت دو سوم گرفته ميشود.
شوراي وزيران كه از وزيران كشورهاي عضو و به نمايندگي از دولتها، سالي دو بار تشكيل ميشود، وظيفه دارد كه زمينهها و برنامههاي اجراي تصميمهاي كنفرانس رؤسا و نخست وزيران را تهيه كرده، مقدمات اجلاس سران را فراهم كند. تصميمهاي اين شورا با اكثريت آراء معتبر است.
دبيرخانه كه مقر آن در «آديس آبابا» است توسط يك دبيركل اداري و سه معاون و در حدود پنجاه عضو اداره ميشود. دبيركل و معاونان از طرف كنفرانس رؤساي دولتها و نخست وزيران انتخاب ميشوند.
وظيفه كميسيون وساطت، سازش و داوري كه 21 عضو دارد، حل اختلاف دولتهاي آفريقايي است. كميته ويژهي «آزاديبخش آفريقا» و كميسيونهاي تخصصي مانند كميسيون اقتصادي و اجتماعي، آموزش و پرورش، دفاع، علمي و فني و تحقيقي از ساير تشكيلات سازمان وحدت آفريقا ميباشند.
4. عملكرد سازمان وحدت آفريقا
حدود سي سال از عمر سازمان وحدت آفريقا ميگذرد (1963-1992). سازمان مزبور طي اين سه دهه، با ناكاميها و موفقيتهايي روبرو بوده كه امكان ارزيابي عملكرد آن را به ما ميدهد.
اين سازمان در سطح منطقهاي، توانست برخي از اختلافها و مناقشهها را حل كند. و پيشرفت اقتصادي به ميزاني قابل توجه موفق بوده است. سازمان مزبور در نقش سازنده خود در مذاكرات آفريقا با بازار مشترك اروپا در چارچوب پروتكل 22 پيمان ابستگي 1972 و كنفرانس «ابيجان» سال 1973 و سرانجام عهدنامه «لومه» 1975 توانست در يك «سياست خارجي آفريقايي» با دنياي خارج برخورد كند. در سازمان مللمتحد و جنبش عدم تعهد نيز هماهنگي در سطح سازمان وحدت آفريقا تا حدودي بيانگر موضع مشترك آنهاست.
5. سازمان وحدت آفريقا، سدها و موانع
سازمان وحدت آفريقا در قاره آفريقا با مسايل فراواني روبروست. مسايلي كه از يك سو به اختلافهاي داخلي قاره مربوط است و از سوي ديگر، با نظام بينالمللي حكم و نقش قدرتهاي خارجي در قاره مربوط است. مجموعه مشكلات و دشواريهاي اين قاره كه سازمان با آن روبرو است، عبارتند از:
دخالت سازمان در اختلافات مرزي بين كشورهاي مغرب و الجزاير كه در سال 1963 به برخورد نظامي منجر شد، تأثيري مثبت داشت و در زمينهي حل اختلافهايي از همين نوع بين سومالي و اتيوپي و كنيا، توانست از برخورد نظامي جلوگيري كند، اقدامات سازمان در مورد اختلافات تانزانيا و اوگاندا، گينه و ساحل عاج، گينه و سنگال، مالي و دلتاي عليا نيز مؤثر بود؛ گرچه در زمينهي حل اختلاف بين سومالي و اتيوپي بر سر «اوگادن» و ليبي و فرانسه در مورد چاد ناموفق بوده است. جنگ داخلي نيجريه نيز تجربه ناموفقي از دخالت سازمان براي حل مسايل داخلي قاره آفريقا محسوب ميشود.
اين اواخر، جنگ داخلي سومالي نيز قارهي آفريقا را به صورت قارهي جنگ زده و ناآرام جلوه داده است. سازمان وحدت آفريقا در مورد استعمارزدايي بسيار موفق بوده است. دو راه حل «كمك به مبارزه مسلحانه از طريق كميته آزاديبخش آفريقا» و «مذاكره و مصالحه» هر يك در جاي خود مؤثر واقع شد. به ويژه زماني كه با كودتاي 25 آوريل 1974 پرتغال، امكان الغاي پنج قرن حكومت استعماري پرتغال بر سرزمينهاي گينه، بيسائو، موزامبيك، آنگولا و ... فراهم شد. سازمان وحدت آفريقا از طريق مذاكره و حقانيت از جنبشهاي آزاديبخش كمك شاياني به آنها كرد.
سازمان در سطح خارج از آفريقا با مسايلي چون ارتباط با بازار مشترك اروپا، مشاركت در جنبش عدم تعهد، موضعگيري در سازمان مللمتحد و ارگانهاي تخصصي بويژه توسعه، نفوذ سياسي، نظامي، مالي و اقتصادي قدرتهاي بزرگ در قاره آفريقا.
حل مشكلات مزبور به ميزان اتحاد و تفاهمي بستگي دارد كه بين كشورهاي عضو سازمان به وجود ميآيد. تكيه بر آرمان و آمال مردم آفريقا و تأكيد بر اصول وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي ميتواند تا حدودي اميدواركننده بوده، موجب جلوگيري از فروپاشي سازمان باشد.
فصل ششم: شوراي همكاري خليج فارس
شوراي همكاري خليج فارس در 26 اسفند ماه1359 مطابق با 28 فوريه 1981 اعلام رسميت نمود. اين شورا براساس مفاد اساسنامهاش يك سازمان منطقهاي اقتصادي است كه با هدف يكپارچگي اقتصادي كشورهاي عضو تشكيل شده است اما در جريان كاركرد آن اهداف سياسي، امنيتي، نظامي و دفاعي نيز تبلور يافته است. ديدگاههاي متفاوتي دربارهي اينكه شوراي همكاري، يك سازمان منطقهاي اقتصادي است يا يك پيمان و قرارداد امنيتي و دفاعي وجود دارد.
اعضاي شورا عبارتند از: عربستان سعودي، كويت، عمان، قطر، بحرين و ايالات متحده عربي.
1. پيدايش شوراي همكاري خليج فارس قبل از انقلاب اسلامي
شوراي همكاري خليج فارس نخستين بار در اوايل دهه 1970 با حضور ايران و شش كشور عربي منطقه با هدايت ايالات متحده امريكا تشكيل شد اما تنها يك جلسه بيشتر نداشت. انگيزهي اصلي تشكيل شورا در آن زمان، پر كردن خلأ قدرت ناشي از خروج نيروهاي انگلستان از شرق سوئز بود. از اينرو شوراي همكاري در آن دوران به منزلهي يك تشكل سياسي- امنيتي تلقي شد. (نظريه همگرايي در روابط بينالملل «تجربهي جهان سوم») سيدعلياصغر كاظمي، ص180-182، نشر قومس، 1370.
2. مطالعه سياسي تأسيس شورا
شوراي همكاري در شرايطي به عنوان كشورهاي حوزهي خليج فارس (بدون عضويت ايران و عراق) تشكيل اتحاديه و همبستگي دادند كه پديدههاي زير بر محيط منطقه خليج فارس حاكم بود:
براساس اين تحليل تهديدهاي ياد شده امنيت كشورهاي حوزهي خليج فارس را به خطر افكنده از اينرو براي مقابله با آنها دست به تشكيل شوراي همكاري زدند.
3. اهداف اعلام نشده شورا
اهداف اعلام نشده شوراي همكاري خليج فارس كه از بيانيهي اجلاسهاي سران وزيران خارجه و عملكرد آن تاكنون بدست ميآيد عبارتند از:
برچسب های مهم