اثر موسيقي بر يادگيري انسان
مقدمه
موسيقي يك نياز فيزيولوژيك، روحي، جسمي، احساسي، اجتماعي و رواني انسان است و از اين طريق انسان به آرامش خاطر وصف ناپذيري مي بخشد و همانگونه كه انسان بايستي به نيازهاي اصلي و انساني خود از قبيل گرسنگي، تشنگي و ... پاسخي مطلوب و معقول بدهد، براي روح خود نيز بايد آرامش خاطري قابل توجه پيدا كند.
به زعم بسياري از روان شناسان و روانپزشكان موسيقي مي تواند تأمين كننده اين نياز روحي انسان باشد. موسيقي قوه تخيل، حافظه، اساس و ادراك آدمي را به گونه اي كاملاً شگرف تحت تأثير خويش قرار مي دهد.
آموزش موسيقي كلاسيك موجب بزرگتر شدن بخش هايي از مغز مي شود به طوري كه حجم ماده خاكستري مغز موسيقي دانها نسبت به افراد معمولي بيشتر است. از اثرات مهم موسيقي افزايش فعاليت سيستم اتونوم و سيستم ايمني بدن است. همچنين گوش دادن به موسيقي باعث افزايش رشد جنين و رشد ذهني كودك بعد از تولد مي شود. طي تحقيقات اخير ثاب شده كه موسيقي بر روي نوزادان زودرس نيز تأثير مثبت دارد. امروزه تأثير موسيقي بر روي درد زايمان به اثبات رسيده و باعث كاهش درددر مرحله اول زايمان مي شود. همچنين موسيقي ترشح هورمون پروژسترون را افزايش داده و در نتيجه باعث كاهش احتمال سقط جنين مي شود.
موسيقي مي تواند در كاهش اضطراب بيماران موثر باشد. كيفيت آرام بخشي موسيقي از ديرباز شناخته شده است. موسيقي موجب كاهش تعداد ضربانهاي قلب و عميق شدن تنفس شده و داراي اثرات مثبت بر روي اضطراب و تسكين درد مي باشد. همچنين در هنگام عمل جراحي در زايمان بيهوشي گوش دادن به موسيقي بيمار را آرام مي كند. محققان معتقدند شنيدن موسيقي بهبود علائم ناشي از افسردگي و اضطراب ناشي از سرطان در بيماراني كه تحت شيمي درماني قرار گرفته اند موثر است. همچنين موسيقي درماني در درمان آلزايمر، دمانس، آسيب هاي مغزي. ناتوانيهاي جسمي، اسكيزوفرني، پاركينسون و غيره كاربرد دارد.
موسيق به دو طريق در درمان افسردگي موثر است. باعث تحريك نيمكره هاي مغز شده و باعث تقويت و تحليل ارتباط در اين نيمكره مي گردد و استفاده از دو دست در موسيقي فعاليت هر دو نيمكره را در برداشته به مثابه بازتواني عمل مي كند. استفاده از موسيقي موجب آرامش، بهبود توانايي محاسبه ذهني و كاهش اثرات ذهني ناشي از استرس هاي وارده مي شود. صداي موسيقي باعث ارتباط موثر بين پزشك و بيمار خصوصاً در درمان بيماري هاي رواني مي گردد.
موسيقي فقط براي بيماران نيست بلكه روي افراد سالم نيز مي تواند اثرات بسيار داشته باشد از جمله افزايش احساس خوب مديريت استرس كاهش درد بيان احساس افزايش حافظه بهبود ارتباطات بهبود بازتواني هاي فيزيكي افزايش احساس خود ارزشمندي همچنين موسيقي باعث تقويت مهارتهاي تصميم گيري و استقلال شده و مهارتهاي حل مشكل، كنترل موقعيتهاي زندگي، قدرت حل تضادها، مهارتهاي سازشي و حمايت ازا فكار و احساسات سالم را افزايش مي دهد. علاوه بر آن ايجاد تغييرات مثبت در خلق و خود اشكال مثبت رفتاري و حل تضادهاي رواني از اثرات مثبت موسيقي مي باشند.
آموزش تلقینی از طریق موسیقی
کلاس آموزش زبان انگلیسی ، شروع میشود. کلاس جالبی که قرار است با یک روش آموزشی ویژه کار خود را انجام دهد. روش آموزش تلقینی. تالاری روشن است، با هوایی مطبوع و آراسته به تابلوهای نقاشی زیبا و گیاهان سبز. دانشآموزانی که بر روی صندلیهای راحت نشستهاند، خود را برای گوش دادن به یکی از سنفونیهای هایدن آماده میکنند. با آغاز طنین نخستین نغمههای موسیقی ، صدایی بلند میشود، صدای استاد زبان انگلیسی که متنی را به زبان انگلیسی میخواند.
بتدریج بر قدرت صدا افزوده میشود و بعد صدا آرام میگیرد و کم کم به صورت زمزمه در میآید و متوقف میشود و بار دیگر با شدت اوج میگیرد و در مجموع با موسیقی در حال پخش هماهنگی دارد. این روش آموزش از سال 1997 در کشور فرانسه متداول شده و بر مبنای روش آموزشی تلقین شناسی که در دهه 60 در بلغارستان ابداع شد، انجام میگیرد.
تاریخچه روش آموزش تلقینی
در سال 1954 ، رواندرمانگر بلغاری ، گئورکی لوزانف ، به نقش اساسی تلقین در شتاب بخشیدن به امر یادگیری و به خاطر سپاری پی برد. دوازده سال پس از آن ، مرکز تلقین شناسی در صوفیه گشوده شد و روش آموزش تلقینی بوجود آمد. این یک روش تجربی بود که در آن ، کنشهای مفید و سودمند عوامل تلقینی بر روی حافظه به اثبات میرسید و طی سالها به صورت یک سیستم آموزشی در آمد که اکنون در تمام جهان بویژه در آموزش و فراگیری زبان کاربرد دارد.
خانم فانی سافری که این روش را در فرانسه رواج داده است، میگوید: به لطف این روش ، میتوان پایههای یک زبان خارجی را به صورت خوشایند و با راحتی خیال ، در عرض پنج هفته آموخت. اصول اولیه آن فراگیری با لذن و میل ، در نبود کنشها و ناراحتیهای اعصاب است. در این روش ، انسان بطور تمام و کمال مورد خطاب قرار میگیرد و ارتباطهای تلقینی معلم و شاگرد به زیر کنترل در میآید.
اثر تلقین در آموزش
هیپولیت بر نهایم یکی از پزشکان فرانسوی اواخر قرن گذشته ، بر این باور بود که ، همه چیز تلقینی است. از نظر گئورکیلوزانف اثر تلقین در روابط ما با محیط زیست و پیرامون ما بسیار مهم و اساسی است و اگر آن را در آموزش به کاربریم، نیروی خفته و پنهان در وجود ما را بیدار و آشکار میکند. طبق پژوهشهایی که فروروانشناسان (Paraoychologues) روسی به عمل آوردهاند، ما عمدتا فقط 10 درصد نیروی بالقوه مغز خود استفاده میکنیم و بقیه به صورت روش آموزش ذخیره غیر فعال باقی میماند. با استفاده از روش آموزش تلقینی ، میتوان بر روی فعالیت روانی ضمیر ناخودآگاه اثر کرد و ذخیرههای داخلی بالقوه را آزاد نمود.
لوزانف مینویسد: انسان ، ماشین سیبرنتیک بدون هیجان و عاطفه نیست. اصولا رفتار ، قدرت تسلط ، صدا ، حرکات ، نگاهها ، آهنگ بالا و پایین صدای آموزگار و همچنین جو خوشایند و آرام و محیط هماهنگ ، از عوامل تلقینی بسیار عمده و اساسی به حساب میآِیند. لوزانف ادامه میدهد: این عوامل اگرچه در نگاه اول چندان مفهومی ندارند، اما مجموعهای را تشکیل میدهند که نیروی درک را به والاترین درجه آن ارتقا میدهند. زیرا سازواره ما به محرک های آن عوامل بطور ناخودآگاه واکنش نشان میدهد. فردی که با روش آموزشی تلقینی تدریس میکند، تنها به نیروی تعقل کلامی تکیه نمیکند، بلکه به بان تن و درک عمومی ، زندگی دوباره میبخشد.
بازگشت به کودکی برای آزموزش بهتر
این بازگشت به درک پیش زبانی ، از مرحلهای عبور میکند که لوزانف آن را کودک گردانی یا نوباوه گردانی مینامد. لیزا هرباک ، مدیر و مسئول مدرسه آموزش تلقینی در فرانسه میگوید: در آموزش دادن سنتی بسیار تحلیلی ، فقط یک قسمت از مغز ما تحریک میشود. از سویی ساکت نگه داشتن دایمی یک قسمت دیگر از خود ما ، کاری است غیر ممکن. بنابراین باید بین اندیشه و تعقل و هیجان و عواطف ، آشتی و هماهنگی ایجاد نمود و در امر آموزش در محیطی خوشایند و لذت بخش ، بازآموزی کرد.
نیروی تجسم و تخیل و نیروی ابتکار و خلاقیت را آزاد گذاشت تا خود را تبیین کنند و به مردم کمک کرد تا از عوامل محدود کننده بگذرند، فشار عصبی را از خود دور کنند و حالت خودانگیختگی و سادگی ، صداقت و طبیعی بودن کودکانه را بازیایند. با این روش به خاطر سپردن مداوم یک موضوع پر حجم ، مثلا حدود 2000 واحد لغوی طی 150 ساعت تدریس یعنی دو برابر بیشتر از آنچه که در دوره آموزش معمولی میآموزیم، به سرعت و بدون کوچکترین سختی انجام میپذیرد. ابزار آموزش تلقینی بسیار گوناگون هستند، از جمله: حرکات صورت تقلید ، ترانه و سرود ، رقص ، نقش بازی کردن ، کارهای طنز آلود و....
همه اینها باعث فرو ریختن موانعی که بر سر راه فراگیری وجود دارد، میشوند. موسیقی نیز در این میان نقشی عمده بر عهده دارد، زیرا بین دو نیمکره مغز ارتباط برقرار میکند و نیمکره راست مغز ، که در نظام آموزشی سنتی فراموش شده بود، را نیز مجددا فعال میکند. اگر چه محرکهای کلامی و شفاهی بوسیله نیمکره چپ ضبط و ثبت میشوند، که کار محاسبه ، تحلیل و ... را انجام میدهد، امواج صوتی به سوی نیمکره راست مغز گسیل میشوند که محل هیجانات و عواطف و خلاقیت است.
موزیک ، به خاطرسپاری دراز مدت را تسهیل میکند.
لیزا هرباک تاکید میکند: هنگامی که بدن در حالت استراحت و آسایش باشد، ظرفیت یادگیری به حد بیشینه خود میرسد و هم اکنون کتابهای جدید درسی به صورت کنسرت و جلسات موسیقی ارائه میشوند. موسیقی با آشتی دادن و هماهنگ کردن نیروی تعقل و نیروهای هیجانی و تحریک پذیری ، پذیرش و کسب مواد زبان شناختی را تسهیل میکند. پژوهشهایی که توسط لوزانف انجام گرفتهاند، اثر و نفوذ مثبت موسیقی ، بویژه موسیقی پیش کلاسیک یا باروک ، را بر روی فعالیت زیست برقی مغز و قلبی- عروقی به اثبات رسانیده است.
الکتروآنسفالوگرامهایی که در حین کنسرتها انجام گرفتهاند، نشان دادهاند که در امواج آلفای مغز افزایش بسیاری مشاهده میشود. این امواج بطور متداول نشانگر حالت استراخت مغز یا خواب عمیق هستند. همچنین کاهشی در تعداد ضربان نبض و پایین آمدن مختصر فشار خون ملاحظه شده است. این کنسرتها منطبق با لحظات فراگیری عمیق و مداوم هستند.