مهدی بازرگان
مهدی بازرگان (زاده ۱۲۸۵-درگذشته ۱۳۷۳)نخست وزیر دولت موقت بعد از انقلاب اسلامی و در کنار محمود طالقانی و یدالله سحابی، یکی از سه بنیانگذار نهضت آزادی ایران و همچنین عضو انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.
وی در خانوادهای نسبتاً مذهبی آذربایجانی در سال ۱۲۸۵ متولد شد و در سال ۱۳۷۳ فوت کرد. پدرش، حاج عباسقلی تبریزی، در تهران مقیم شد و یکی از تاجران سرشناس بازار تهران گردید .
راجع به علت استعفاي بازرگان دو نظر وجود دارد. نگاه خوشبينانه معتقد است دولت بازرگان «دولت موقت» بود. و امام نيز در متن حكم انتصاب وي كه در 15 بهمن 1357 منتشر شد، وي را مأمور تشكيل «دولت موقت» كرد. امام براي عمر دولت زمان معيني تعيين نكردند و تنها به شرح وظائف دولت اشاره كردند. اين شرح وظائف در حكم امام اينگونه آمده است: «انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومي ملت براي تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي جديد»
براساس ديدگاه اول، بازرگان مأموريت محوله را انجام داد و اگر در مواردي ناموفق بود كاملاً روشن گرديد كه گذشت زمان هيچ كمكي به آن نخواهد كرد.
اما نگاه دوم، دلايل استعفاي بازرگان را در عامل ديگري جستجو ميكند و آن عدم توفيق دولت موقت در همراهي با شرائط انقلابي جامعه است. براساس اين ديدگاه، مسير طبيعي انقلابها غالباً به شكلي است كه ابتدا همه طيفهاي مختلف به جهت مبارزه مشترك با نظام حاكم همكاري ميكنند امّا پس از پيروزي انقلاب صفها متمايز ميشود و ديدگاهها و سليقههاي متفاوت مطرح ميگردد. اين تفاوت نگرش در مرحله اجرا سبب ايجاد اختلاف در جامعه ميشود. آقاي بازرگان و دولتش را طيفي از ميانهروها تشكيل داده بودند و رويكرد آنها طبعاً با شور انقلابي حاكم بر شرائط ماههاي اول پس از پيروزي انقلاب قابل انطباق نبود. در نتيجه اين پديده، براي دولت بازرگان دشوار بود كه خود را به راحتي با نهادهاي انقلابي و ارزشهاي انقلابي حاكم بر جامعه همسو كند. به عبارت ديگر تشكيل دولت موقت با توجه به محتواي حكم امام خميني به هنگام نصب مهندس بازرگان به نخستوزيري، دقيقاً با هدف نهادينه كردن اهداف انقلاب اسلامي صورت گرفت ولي عدم انطباق ديدگاه آن دولت با اين اهداف، دليل ناتواني بازرگان از ادامه نخستوزيري بود.
روز 14 آبان 1358 يك روز پس از فتح لانه جاسوسي آمريكا به وسيله «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام»، مهندس مهدي بازرگان از سمت نخستوزيري استعفا داد و عمر 9 ماهه «دولت موقت» به پايان رسيد. متن استعفاي بازرگان به اين شرح بود.
بسمالله الرحمن الرحيم
حضور محترم حضرتآيتالله العظمي امام روحالله الموسوي الخميني دامتبركاته، باكمال احترام معروض ميدارد پيرو توضيحات مكرر گذشته و نظر به اينكه دخالت ها، مزاحمت ها، مخالفت ها و اختلاف نظرها، انجام وظايف محوله و ادامه مسووليت را براي همكاران و اينجانب مدتي است غير ممكن ساخته و در شرايط تاريخي حساس حاضر نجات مملكت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت كلمه و وحدت مديريت ميسر نميباشد، بدين وسيله استعفاي خود را تقديم ميدارد تا به نحوي كه مقتضي ميداند كليه امور را در فرمان رهبري بگيرند يا داوطلباني را كه با آنهاهماهنگي وجود داشته باشد مأمور تشكيل دولت فرمايند.
استعفاي آقاي بازرگان بلافاصله با موافقت امام خميني روبرو شد و از سوي ايشان مسووليت اداره كشور به شوراي انقلاب محول گرديد. متن پاسخ امام به استعفاي نخستوزير چنين بود:
بسمالله الرحمن الرحيم
شوراي انقلاب جمهوري اسلامي
چون جناب آقاي مهندس مهدي بازرگان، با ذكر دلايلي براي معذور بودن از ادامه خدمت، در تاريخ 14/8/58 از مقام نخستوزيري استعفا نمودند، ضمن قدرداني از زحمات و خدمات طاقتفرساي ايشان در دورة انتقال، و با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت مشاراليه، استعفا را قبول نمودم. شوراي انقلاب را مأمور نمودم براي رسيدگي و اداره اموركشور در حال انتقال. و نيز شورا در اجراي امور زير بدون مجال، مأموريت دارد:
1. تهيه مقدمات همه پرسي قانون اساسي
2. تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراي ملي
3. تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهوري
لازم به ذكر است است كه با اتكال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيمالشأن، بايد امور محوله را، خصوصاً آنچه مربوط است به پاكسازي دستگاههاي اداري و رفاه حال طبقات مستضعف بيخانمان، به طور انقلابي و قاطع عمل نمايند.
نهضت آزادي در ماجراي لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، ابتدا واردصحنه نشد و پس از مدتي هم با انتشار بيانيه اي كه در آن، به حضورفعال روحانيون و مراجع در ماجرا هيچ اشاره اي نشده بود، رهبري آن را ازمصدق دانست ؛ در حالي كه مصدق هيچ موضع گيري اي در اين زمينه نكرده بود؛ اما فشار افراد متدين حزب و علما موجب شد كه در دومين اعلاميه، بيان خود را عوض كند و به نقش روحانيت هم اشاره كند؛ البته در جريان انقلاب سفيد هم نهضت آزادي با انتشار بيانه هايي به مخالفت با رفراندوم پرداخت.
اين گونه موضع گيري هاي بي ثبات در سخنان بازرگان، در مراسم معرفي وي به عنوان مأمور تشكيل دولت موقت بروز كرد؛ از اين روموجب بروز اختلافاتي در همان آغاز تشكيل دولت موقت شد. وي درسخنراني خود، امام را با لفظ آيت الله خطاب كرد و علت انتخاب خود راحسن سابقه اش دانست و در واقع امام را در اين انتخاب مجبور دانست.همچنين به شرعي و اسلامي بودن دولتش اشاره اي نكرد و لفظ جهاد درراه امت را به جاي جهاد در راه خدا به كار برد.
بازرگان در ديدار با امام در نوفل لوشاتو، انقلاب را براي ايران زوددانست و به سياست گام به گام معتقد بود و بعدها در مصاحبه با اوريانافالاچي اشاره كرد كه اين سياست را از رئيس دفتر حقوق بشر درنيويورك گرفته ؛ در حالي كه امام با قاطعيت از انقلاب حمايت مي كرد وحتي ديدار دوم خود با بازرگان را به دادن اعلاميه اي كه در آن رفتن شاه را درخواست كند، مشروط دانست كه بازرگان اين كار را نكرد و ديدار دوم نيز صورت نگرفت.
بازرگان با بياني جسورانه نسبت به امام، به بازگويي ديدار نخست خودبا امام پرداخته، بيان مي كند كه در اين ديدار، به وضعيت ايران و عقب نشيني شاه اشاره كرده و از انتخابات، نه انقلاب به عنوان يك وسيله خوب براي نفوذ و ايجاد موقعيت بهتر اشاره كرده است ؛ اما امام فرمود: باانجام زود هنگام انتخابات، شور و هيجان مردم مي خوابد. هم چنين دراين ديدار مي گويد: بايد قدرت و موقعيت آمريكا را به حساب آورد؛ درحالي كه امام اشاره مي كند: چون ما حرف حق مي زنيم، آمريكا هيچ كاري نمي تواند انجام دهد. بازرگان مي گويد از خونسردي و بي اعتنايي ايشان به مسائل بديهي سياست و مديريت ماتم برد. بازرگان ازاطمينان قلبي امام تعجب و آن را تحسين مي كند. امام در اين جلسه ازبازرگان مي خواهند، عده اي را به عنوان مشاوران خود در تشكيل دولت جديد معرفي كند و تأكيد مي كند كه آنها از گروه خودتان نباشند.
بازرگان در گزارش خود، به ماجراي ملاقات دوم و شرط انجام آن هيچ اشاره اي نكرده است. بازرگان در مصاحبه با دكتر الگار هم به بيان ديداراول مي پردازد، وي مي گويد: اطلاع چنداني از زندگي امام ندارد و فقطيك بار در سال 1341 درقم ملاقات كوتاهي با امام داشته و دومين ملاقات هم به همين ملاقات پاريس مربوط است. بازرگان در اين سخنراني، بعضي اعلاميه ها و تصميمات امام را از روي بي اطلاعي مي داند؛ همچنين يكي از اهداف سفرش را معرفي چندين نماينده، به عنوان رابط امام معرفي مي كند كه البته امام اين مسئله را قبول نكرد،بازرگان در اين مصاحبه مجددا به ذكر نظريه سنگر به سنگر خودمي پردازد و مي گويد: انتخابات فرصت مناسبي براي تجديد قوا و آمادگي براي حمله مجدد بود و ما مي توانستيم، مرحله به مرحله پيش برويم، تاظرفيت انقلاب در مردم هم ايجاد شود. بازرگان در اينجا هم علت درخواست امام براي معرفي افراد را اعتماد امام به خود مي داند؛ ولي مي گويد: امام آدمي نيست كه زير بار نظم و اصول مديريت برود.
بازرگان علت اختلاف خود با شوراي انقلاب را هم بيان كرده ومي گويد: به اعتقاد ما فاز تخريبي انقلاب به پايان رسيده و اكنون نوبت سازندگي بود كه اين البته خيلي زمان بر است ؛ اما امام اينها را قبول نداشتند. بازرگان در جزوه منتشره از طرف نهضت آزادي، علت اختلاف نظرش با امام را اين مي داند كه امام همه چيز، از جمله ايران را براي اسلام مي خواست و من اسلام را براي ايران مي خواستم. علت اين اختلاف ديدگاه ها، به ديدگاه هاي غرب گراي نهضت در زمينه اسلام وملي گرايي، و همچنين مصدق گرايي نهضتي ها و ديدگاه اشتباه آنها به قانون اساسي جمهوري اسلامي مربوط است. بازرگان در مصاحبه باالگار، در مورد دوران دولت موقت، امام را دخالت گر مي خواند و اعتقادداشت كه امام به درخواستش مبني بر اينكه دادگاه هاي انقلاب و صدا وسيما زير نظر دولت باشد، توجه نمي كرد و علت آن را بي اعتمادي امام دراين مرحله به خود مي دانست.
بازرگان علت استعفاي خود را عدم هماهنگي شوراي انقلاب با دولت موقت اعلام كرد و اشغال سفارت آمريكا را در آن دخيل نمي دانست. وي در بيان ويژگي هاي امام به الگار، از كم صحبتي، قاطع بودن، عدم لجاجت و ايمان و توكل و تقواي امام و عدم ملاحظه در عمل به احكام الهي ياد مي كند. همچنين از تفاهم بالاي امام با جوانان و دانشجويان، واز تأثير پذيري بالاي مردم از سخنان امام سخن مي گويد و در اين مقام،امام را با هيتلر مقايسه مي كند و نيز مي افزايد: امام در ابتداي ورود به صحنه سياسي،يك آخوند قشري بود؛ نه ضد آمريكا و نه حتي ضد شاه.امام در آن زمان، همچون ساير مردم و علما، نوعي بيگانه ستيزي داشت ؛نه اينكه صرفا مخالف آمريكا باشد.
نهضت آزادي پس از استعفاي بازرگان فعاليت جديدي را در مخالفت با نظام شروع كرد؛ از اين رو در سال 1371 كميسيون احزاب مجلس، اين حزب را فاقد صلاحيت قانوني دانست و از اعطاي پروانه به آن خودداري كرد. از آن پس اين حزب به فعاليت هاي غير قانوني خود ادامه داد.نهضت آزادي در دوران شاه، فعاليت غير علني داشت و در طول فعاليت،اعضاي آن اندك بودند. در خارج از كشور هم توسط افرادي چون بني صدر، چمران، يزدي و... به فعاليت و تبليغات مي پرداخت. پس ازدرگذشت بازرگان، ابراهيم يزدي به عنوان دبيركل اين حزب غير قانوني انتخاب شد.
بعد از استعفا
بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در اولین دوره مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد اما در دورههای بعد و دیگر انتخابات تا پایان عمر همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد. در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مکرر اعضا فعالیتهای نهضت آزادی حزبی که وی یکی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود گردید. نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر مخالفت خود را با ادامه جنگ اعلام کرد. سرانجام بازرگان در سال ۱۳۷۳ درضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران ، در قم دفن شد.