روانشناسی انگیزش
مقدمه
رفتارهای انسان به استثنای برخی بازتابهای ساده به «انگیزه» (Motive) بستگی دارد. به عبارت دیگر ، ظهور رفتار انسان تنها به وجود محرک و متغیرهای ژنتیک وابسته نیست، بلکه شدت و فرکانس متغیرهای مداخلهگر درون ارگانیزمی (درون انسان) در پدیدآیی رفتارهای انگیزشی سهم بسزایی دارد. فرایندهای انگیزشی جهت و شدت رفتارهای هدفمند را تعیین میکنند و افراد این فرایندها را در ذهن خود به صورت امیال آگاهانه تجربه میکند.
تعریف انگیزش
تعریف انگیزش (Motivation) بستگی به مفاهیم نظری روان شناسی دارد. در واقع تعریف یک روان شناس از انگیزش به دیدگاه او بستگی دارد. فروید ، کتل ، مورفی ، هب و... تعارفی را در مورد انگیزش ارائه کردهاند، اما در یک جمعبندی کلی میتوان انگیزش را به صورت « مجموع متغیرهای پیچیده ارگانیزمی و محیطی که کنش آنها به فعالیت عمومی و جهتدار احساس و رفتار منجر میشود.» تعریف کرد.
جایگاه انگیزش در روان شناسی
« روان شناسی انگیزش » جایگاه مهمی در روان شناسی دارد و چنین استنباط میگردد که روانشناسی انگیزش با مسائل و پدیدههایی سر و کار دارد که کل روانشناسی با آن روبرو است. با کمی دقت میتوان دریافت که برای پژوهشگران مسائل اساسی عبارتند از اینکه:
چرا رفتار خاصی پدید میآید؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار به صورت پیوسته و متناوب اتفاق میافتد؟ و...
این سوالها و مسائل باعث پدیدآیی نظریههای گوناگونی شده است. برخی از آنها عبارتند از: نظریه غریزه (Instinet Theory) ، نظریه سایق (Drive Theory) ، نظریه انتظار _ ارزش (Expectancy _ Value Theory) و نظریه نیازها (Needs Theory)
موضوعات مورد توجه در روان شناسی انگیزش
انگیزش ، مسائل مختلفی را دربرمیگیرد.
چندین نظام انگیزشی انسانها را در تلاش مداوم برای رفع حالتهای ناخوشایند میدیدند، نظیر « فروید» که انسان را در یک میدان نبرد دائمی با نیروهای جنسی و پرخاشگری میدید. در این حال چندین نظام انگیزشی ، انسانها را موجوداتی کنجکاو ، هیجان خواه ، با هدف و برنامه و تلاشگر در نظر میگیرد. با این حال آنها تا حدودی درست هستند و نه کاملا درست یا غلط. بنابراین انگیزش مسائل مختلفی را دربرمیگیرد.
انگیزش یک فرآیند است
انگیزش فرآیندی پویا است و نه ایستا. خیلی از انگیزهها (و نه همه آنها) از یک فرآیند چهار مرحلهای «پیش بینی ، برانگیختگی ، عملرفتاری و پیامد» پیروی میکنند. در مدت پیش بینی ، فرد انتظار پیدایی انگیزه را دارد. ویژگی آن وجود یک حالت محرومیت و تمایل به هدف است. در مدت برانگیختگی ، محرک درونی یا بیرونی انگیزه را تحریک نموده و به رفتار جهت میدهد. در مدت عمل رفتاری ، فرد برای نزدیک شدن یا دور شدن از شی هدف انگیز ، به رفتار هدفگرا میپردازد. در مدت پیامد ، فرد پیامدهای سیری یا اشباع انگیزه (فروکشی انگیختگی) را تجربه میکند.
انگیزش یا خودگردان است یا محیطی.
هنگامی که رفتار توسط نیروهای درونی (نظیر خستگی ، کنجکاوی و...) برانگیخته شده باشد، خود گردان است. انگیزش خودگردان معمولا از گرایشها ، نیازها و واکنشهای فردی به رفتار شخص ناشی میشود. در مقابل زمانی که رفتار توسط نیروهای بیرونی (نظیر پول یا جایزه و...) برانگیخته میشود، به صورت محیطی است. انگیزشی که توسط محیط کنترل میشود، از پیامدهای مصنوعی و بیرونی رفتار ناشی میشود.
تغییر شدت انگیزه در طول زمان
انسانها در هر لحظه معین چندین انگیزه را تجربه میکنند. اغلب یک انگیزه نسبتا نیرومند است، در حالیکه سایر انگیزهها در درجه دوم قرار دارند و نیرومندترین انگیزه بیشترین تاثیر را بر رفتار دارد. اگرچه انگیزههای نسبتا درجه دو فورا رفتار را تحت تاثیر قرار نمیدهند، ولی ما مجموعهای از این انگیزهها را که در نهایت میتوانند درجه یک شوند (وارد جریان تاثیرگذاری بر رفتار شوند)، در سر میپرورانیم.
سلسله مراتبی انگیزهها
برخی نظریهپردازان نظیر مزلو (Maslow) و باک (Buck) انگیزههای انسان را به صورت سلسلهمراتبی ارائه کردهاند. مزلو انگیزههای انسان را در پنج طبقه اصلی « انگیزههای (نیازهای) فیزیولوژیک ، نیازهای ایمنی ، نیاز به تعلق پذیری ، نیاز به احترام و نیاز به خود شکوفایی» قرار داد. در حالی که باک آنها در پنج طبقه به گونهای دیگر شامل «غرایز ، سایقهای نخستین ، سایقهای اکتسابی ، هیجانها و انگیزش شایستگی » طبقهبندی میکند. فایده چنین دیدگاهی در این است که به افراد اجازه میدهد تا انگیزههای بسیار متفاوت انسان را در یک شبکه واحد منسجم مربوط به هم طبقهبندی کند.
آگاهی انگیزهها در سطح ناهوشیار
انگیزههای انسان میتوانند آشکار و یا نه چندان آشکار ، توجیه شده یا توجیه نشده و هوشیار یا ناهوشیار (Unconscious) باشند. برای مثال تحقیقات نشان دادهاند که مردم در روزهای آفتابی بیشتر لبخند میزنند، در ماههای تابستان بیشتر از ماههای دیگر مرتکب اعمال پرخاشگری میشوند و اگر بیپولی را به صورت غیر منتظره پیدا کنند، به احتمال بیشتری به یک غریبه کمک میکنند. هر یک از این موارد به دلیل انگیزههایی هستند که فورا آشکار نخواهند شد.
قابل کاربردی اصول انگیزش
میتوان اصول انگیزشی را در سه زمینه اصلی «آموزش و پرورش ، درمان و زمینههای اجتماعی و شغلی» بکار برد. بهبود بخشیدن به آموزش و پرورش ، سلامت روانی _ هیجانی ، افزایش قدرت تولید و رضایت شغلی و... اهداف جالبی هستند که مطالعه انگیزش با این هدف که « چگونه خود و دیگران را برای رسیدن به این اهداف برانگیزانیم؟ » به ما بینش میدهد.
انگیزههای اجتماعی
در واقع رفتار آدمی بازتابی از چشم داشتهای گروههای اجتماعی است و بیانگر آن است که جامعه چه انتظاراتی از فرد دارد، چه ویژگیهایی را در فرد میپذیرد و آنها را شکل میدهد. هدف از انگیزههای اجتماعی بدست آوردن واکنشهای خاصی از دیگران است. موجود آدمی در زندگی خود به تاثیر و تصدیق دیگران بویژه افرادی که اهمیت خاصی برای وی دارند نیازمند است و بر حسب شدت این نیاز تلاشهای خود را شکل میدهد. انگیزههای اجتماعی گونههای مختلفی دارند که به عمدهترین آنها میپردازیم.
انگیزه همجنسی اجتماعی
با استفاده از این انگیزه فرد خود را در مقایسه با دیگران قرار میدهد و در نتیجه اطلاعاتی از تواناییهای خود و دیگران بدست میآورد و برای جبران ضعفهای خود برنامهریزی میکند. این مساله برای اینکه فرد بتواند در محیط خود فعالیت موثری داشته باشد لازم است. به عبارتی ، از این طریق فرد ویژگیهای خود را بر مبنای ویژگیهای دیگران ارزش گذاری میکند و بر پایه شان اقدامات و تلاشهایی را انجام میدهد.
انگیزه تاثیر اجتماعی
کودکان از همان ابتدای زندگی یاد میگیرند که اگر مطابق با خواست پدر و مادر عمل کنند، تشویق میشوند و مورد حمایت قرار میگیرند و در این صورت بچههای خوب ، مودب و حرف شنوایی معرفی میشوند. تایید شدن از طرف دیگران از کودکی به عنوان پسر خوب یا دختر خوب در فرد وجود دارد، هر چند این ویژگی در بزرگسالی شکلهای دیگری به خود میگیرد، ولی اساس آن همان است که در کودکی وجود دارد.
بسیاری از فعالیتهای یک فرد بزرگسال نه فقط برای خود ، بلکه به منظور تایید شدن از طرف دیگران یا مردم پسندی انجام میشود. یعنی که مورد تشویق و توجه قرار گیرند، که در اینصورت فرد با احساس رضایت بیشتر از جایگاه خود در محیط اجتماعی خود نیز از وجهه ، مقبولیت ، رسمیت و اقدام بیشتری برخوردار میشود. این نوع از انگیزه را در افراد موفق در شاخههای مختلف هنری ، علمی و ... ، میتوان یافت.
انگیزه موفقیت
افراد از لحاظ میزان علاقمندی آنها در رسیدن به موفقیت نیز با یکدیگر تفاوت دارند. برخی از آنها موفقیت بیشتری برخوردار هستند بطوری که این انگیزه سطح هوشی و پیشرفتهای تحصیلی و اجتماعی فرد را نیز تحت پوشش خود قرار میدهد. در میان افرادی که سطح هوشی یکسان و شرایط و امکانات یکسانی دارند، افرادی که از انگیزه موفقیت بالاتری دارند به موفقیتهای بیشتری ناشی میشوند. حتی دیده میشود، داشتن انگیزه موفقیت بالاتر موجب پیشرفت بیشتری در فردی شده است که سطح هوشی او پایینتر از کسی بوده که سطح هوشی بالا ، ولی انگیزه موفقیت پایینتری داشته است.
انگیزه کار
ساختار بدنی و روانی آدمی به گونهای است که نیاز فراوان به کار و کوشش دارد. گر چه تفاوتهایی نیز از این لحاظ بین افراد مختلف دیده میشود، بطوری که برخی افراد انگیزه بیشتری برای کار از خود نشان میدهند و در مقابل افراد دیگری نیز هستند که کسالت و سستی آنها نشان دهنده انگیزه پایین کار در آنهاست. توانایی انجام دادن کار و احساس اینکه فرد عنصر مفید و ارزندهای است، انگیزه موثری برای واداشتن او بکار و فعالیت است. انسان طبعا موجودی سودجو است و هر کاری که برای او سود مادی یا معنوی داشته باشد مورد علاقه و تمایل او قرار میگیرد. تقویت این انگیزه و برنامهریزیهای موثر برای استفاده از این نوع انگیزه ، کاربرد زیادی برای مراکز کاری ، کارخانجات و سازمانها خواهد داشت.
انگیزههای پیوندجوئی
این نوع از انگیزش فرد را به برقراری روابط با اطرافیان خود در اجتماع متمایل میسازد. انسان بدون برقراری روابط به تنهایی نخواهد توانست نیازهای خود را برآورده سازد. افراد در ارتباط متقابل با یکدیگر و بر اساس همین انگیزه پیوند جوئی در تعامل با یکدیگر قرار میگیرد و نیازهای یکدیگر را که بسیار متنوع میتواند باشد (بدنی ، روانی و ...) برآورده میسازند.
این انگیزه همچنین عامل مهمی در برقراری پیوند ازدواج است. بدون این انگیزه انسان ناچار خواهد بود در انزوا و تنهایی به سر برد. ریشههای این نوع انگیزه را نیز میتوان در کودکی مشاهده کرد. تمایل نوزاد به ارتباط نزدیک با مادر مثل در آغوش گرفته شدن ، تمایل به ارتباط و بازی با همسالان در کودکی و نوجوانی بر اساس همین انگیزه پیوند جوئی صورت میگیرد.
انگیزه قدرت
این نوع انگیزه نیز به عنوان یک انگیزه اجتماعی شناخته شده است. انگیزه بالای افراد در بدست آوردن قدرت ، سبب تمایل آنها به موضعهای قدرت در درجات مختلف میشود. افرادی که انگیزه قدرت بالاتری دارند، نقش رهبری را بهتر ایفا میکنند، قدرت طلب هستند و در اجتماعات گروهی با تسلط بیشتری عمل میکنند. این ویژگی را در گروه کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان در حوزههای مختلف ، از جمله سیاسی ، اداری و ... ، میتوان مشاهده کرد.
انگیزههای بیرونی
دسته بندی انگیزهها به دو دسته انگیزههای درونی و بیرونی از مهمترین دسته بندیهای انگیزشی به شمار میرود. در این طبقه بندی انگیزههای بیرونی نقطه مقابل انگیزههای درونی قرار میگیرد. منبع و کانون تقویت کننده و تحریک کننده این انگیزهها تفاوت اساسی آنها را با یکدیگر سبب میشود. بطوری که در تعریف انگیزههای درونی گفته میشود که منبعی از درون به صورت یک ویژگی فرد را به انجام فعالیت و رسیدن به هدفی ترغیب میکند. منبع و کانون انرژی بخش در کلیه مباحث مربوط به روان شناسی انگیزش و انواع انگیزه مطرح است. زمانیکه این منبع یک عامل درونی است مثل تمایل به پیشرفت ، رسیدن به قدرت ، دوست داشته شدن و غیره صحبت از انگیزههای درونی است، ولی زمانی که یک عامل بیرونی مطرح است که به عنوان محرکی فرد را وادار به فعالیتی خاص میکنند، صحبت از انگیزههای بیرونی است.
انگیزههای بیرونی به آن دسته از انگیزههایی گفته میشود که منبع و کانون اثر بخش آنها در محیط فرد قرار دارد و به عنوان یک عامل بیرونی فرد را ترغیب به انجام فعالیتی خاص میکند.
پاداشهایی که فرد در قبال انجام فعالیتهای مبتنی بر این انگیزهها دریافت میدارد، پاداشهای بیرونی هستند. این پاداشها اغلب پاداشهایی غیبی ، ملموس و همگانی هستند. فرد با پیش بینی و آگاهی از احتمال دریافت این پاداشها رفتارهای خود را سازمان میبخشد و بسته به شدت تمایلی که این پاداشها در وی ایجاد میکند فعالیت خود را تا رسیدن به آن تداوم میبخشد. این پاداشها هر چند ممکن است جنبههای فردی بر اساس نیازهای فردی داشته باشند، اما اغلب مبتنی بر نیازهای همگانی هستند. مثل افزایش حقوق ، جوایز کلاسی و ... .
پایههای نظری انگیزههای بیرونی
در میان نظریات مختلف روان شناسی ، نظریه رفتار گرایی بیشترین تاثیر را در شناخت و کاربرد این انگیزهها داشته است. بطوری که عمدتا در آزمایشهای مربوط به بررسی یادگیری از اثر بخشی این انگیزهها سود جستهاند و نظریاتی که ارائه کردهاند کاربردهای مفید این انگیزهها را نشان دادهاند.
اهمیت و نقش انگیزههای بیرونی
استفاده از انگیزههای بیرونی به عنوان مشوق رفتار فرد با سهولت بیشتری انجام میگیرد و شاید راحتر از روشها و شیوههای دیگر فرد را به این ترتیب وادار به انجام عمل کرد. باید توجه داشت که برخلاف انگیزههای درونی در اینجا تمایل و علاقه فردی برای انجام چندان تحریک نمیشود. هر چند ممکن است انگیزههای بیرونی به شیوهای غیر مستقیم شکل گیری انگیزههای درونی را سبب شوند، ولی آنچه در اکثر موراد اتفاق میافتد. شرایط موقت تحریک زدایی است که فرد را بطور موقت و نه به صورت یک تمایل درونی به انجام عمل وا میدارد.
بر این اساس هر چند این دسته از انگیزهها نیز در زندگی روزمره اهمیت بسزایی دارند و به خصوص در زمینه یادگیری بسیار حائز اهمیت هستند، اما بر تداوم رفتار یاد گرفته شده بر این اساس نباید چندان امیدوار بود. به عبارتی انگیزههای بیرونی تا زمانی که به صورت پاداشهایی غیبی و ملموس که با نیازها و خصوصیات فرد مطابقت دارد دارای اثر بخشی هستند.
تفاوتهای فردی در انگیزشهای بیرونی
انگیزههای بیرونی دارای تنوع بسیار گستردهای هستند که البته همه آنها را میتوان بر اساس آنکه بر کدام نیاز مبتنی هستند دسته بندی کرد. این تنوع و گستردگی از یک طرف و تفاوتهای افراد از سوی دیگر سبب شده عدم اثر بخشی این انگیزهها را در برخی افراد مشاهده کنیم. به عبارتی تاثیر انگیزههای بیرونی بسته به عوامل مختلف میباشد. از جمله عوامل مربوط سن ، جنس ، شغل ، سطح تحصیلات ، طبقه اقتصادی و ... .
پاداشهای مختلف در گروههای سنی مختلف تاثیر یکسانی از لحاظ سطح انگیزش نخواهند داشت. بطوری که برای گروه سنی خردسالان یک آب نبات میتواند یک منبع انگیزش بیرونی مفید برای شستن دست و صورت، زمان بیداری از خواب باشد. ولی اساسا این پاداش مشوق مهم و معنی دارای برای یک فرد بزرگسال نخواهد بود تا او را وادار به انجام وظایف بزرگسالی خودش انجام درست و دقیق برنامههای شغلی نماید.
برای گروه زنان و مردان نیز ممکن است در برخی مشوق و محرکهای انگیزش بیرونی تفاوات وجود داشته باشد، همینطور برای سطوح تحصیلی مختلف یا مشاغل مختلف و ... . توجه به تفاوتهای فردی در زمینه انگیزشهای بیرونی بویژه در مباحثی که به کاربرد انگیزش بیرونی میپردازد شایان توجه است. هر چند علاوه بر تفاوتهای فردی عوامل دیگری نیز میتواند در اثر بخشی این انگیزشها تاثیر گذار باشد، مثل زمان ارائه مشوقها ، احتمال دسترسی به آنها و ... .
انگیزههای درونی
در تقسیم بندی ، انگیزهها بر اساس معیارهای مختلف طبقه بندی از انواع انگیزش معرفی میشود. که هر چند تحت عناوین مختلف طبقه بندی میشوند، اما اغلب همپوشیهای گستردهای با یکدیگر دارند بطوری که گاه یک نوع انگیزه در طبقات مختلفی میتواند دسته بندی شود. در یک تقسیم بندی مهم و معروف که از انگیزهها به عمل آمده است، انگیزه را به دو دسته کلی درونی و بیرونی تقسیم بندی کردهاند.
در مبحث انگیزش گفته میشود که انگیزه نیرویی است که فرد را به عمل و حرکت وا میدارد، به فرد انرژی میدهد و فعالیت او را در جهت رسیدن به هدف شکل میدهد. فرد بسته به شدت انگیزش و شدت نیرویی که در او بوجود آمده ، فعالیتها و اعمال خود را سامان میدهد تا جایی که انگیزه ایجاد شده برآورده شود. به عبارتی انگیزه ایجاد شده حالت فرد را از حالت آرامش و سکون به حالت تهییج و تحریک تغییر میدهد و فرد فعالیت خود را تا جایی ادامه میدهد تا به حالتی که در او ، حس آسایش و آرامش را ایجاد میکند، برسد.
با این توصیف تفاوتی که دو دسته انگیزه درونی و بیرونی را از هم متمایز میسازد، به منبع و کانونی بر میگردد که انرژی فرد را تامین میکند. به عبارتی در او نیروی عمل و فعالیت ایجاد میکند. منبع این انرژی در انگیزههای بیرونی در محیط فرد قرار دارد. فرد تلاش میکند با انجام عمل فعالیتی به پاداشهایی برسد که در محیط او قرار دارند. که اغلب پاداشهایی ملموس ، معین و کاربردی هستند. این پاداشها معمولا از طرف محیط فرد مثلا خانواده ، معلم ، اجتماع برای فرد تامین میشود.
انگیزههای درونی و انواع آن
انگیزههای درونی به عنوان دسته مهمی از انواع انگیزش ، به آن دسته از انگیزهها گفته میشود که منبع و کانون آنها در درون فرد و نه محیط خارج وجود دارند. پاداشهایی که فرد در قبال نیروزایی این انگیزهها دریافت میکند پاداشهایی درونی هستند، که لزوما پاداشهایی ملموس نخواهد بود. فرد براساس یک خواست درونی ، یک میل باطنی دست به عمل میزند و فعالیت خود را جهت میدهد. آنچه باعث میشود فرد به تداوم عمل بپردازد موتورهایی درونی هستند که تا رسیدن فرد به مصرف او را یاری میدهند. انگیزه پیشرفت ، پیوند جوئی و استقلال طلبی از انواع انگیزههای درونی هستند.
چگونگی شکل گیری انگیزههای درونی
شاید همچون سایر مباحث روان شناسی دلایل مشخص به عنوان علل به وجود آورنده انگیزههای درونی کار چندان ساده و آسانی نباشد. با اینحال ردپای شکل گیری انگیزه را نیز طبق روال معمول میتوان در دوران کودکی جستجو کرد. شیوههای تربیتی و والدین ، الگوهای مناسب دوران کودکی که دارای انگیزههای بالای درونی باشند، اطلاع آموزش و پرورش و ... ، از عوامل مهم و موثر در شکل گیری انگیزههای درونی هستند. هر چند شکل گیری و فعالیت این انگیزهها در تمامی سنین میتواند رخ دهد، ولی تاکید خاص بر دوران کودکی وجود دارد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد که شیوه فرزند پرورشی مبتنی بر دموکراسی بیشترین میزان افراد دارای انگیزه درونی را تربیت میکند. از سوی دیگر والدینی که فعالیتها و برنامههای خود را بر اساس انگیزههای درونی خویش تنظیم مینمایند، اغلب دارای فرزندانی با انگیزش درونی هستند.جریان آموزش و پرورش نیز میتواند سهم عمدهای در شکل گیری انگیزههای درونی افراد داشته باشد. در صورتی که اجرای برنامههای آموزشی تنها مبتنی بر پاداشهای بیرونی باشد تقویت لازم روی انگیزههای درونی صورت نخواهد گرفت.
اهمیت و نقش انگیزههای درونی
گفته میشود انگیزههای درونی عمدتا کارایی و تاثیرات عمیقتری در طول زندگی فرد خواهند داشت. به عنوان ذخایری پر انرژی به شمار میروند که پایداری بالاتری داشته و عملکرد فرد را در حیطههای گستردهای تحت تاثیر قرار میدهند. بر این اساس وجود یک انگیزه درونی تاثیرات خود را را در جنبههای مختلفی از زندگی فرد نمایان میسازد، بنابراین از اهمیت و نقش فزایندهای برخوردار است.
تفاوتهای فردی در انگیزههای درونی
افراد مختلف با توجه به تفاوت آنها در ساختار ژنتیکی و عمدتا محیطی خود شامل شیوههای مختلف فرزند پروری و ... ، تفاوتهایی بارز در انگیزههای درونی دارند. تفاوت افراد در این مورد عمدتا به شدت انگیزهها مرتبط است. به عبارتی افراد مختلف از لحاظ شدت و میزان انگیزههای خود با یکدیگر متفاوت هستند و نتیجه اینکه عملکردهای مختلف از خود نشان میدهند.
یک نمونه
انگیزه پیشرفت یکی از معروفترین و مهمترین انگیزههای درونی به شمار میرود. افراد مختلف نیز از لحاظ شدت و میزان متفاوت هستند و عملکردهای مختلفی از خود نشان میدهند. پژوهشهایی که مک للاند و همکارانش در این رابطه انجام دادهاند تفاوتهای فردی را نشان دادهاند. بطوری که افراد دارای انگیزش پیشرفت بالا ، برای رسیدن به اهداف پیشرفت جویانه تلاش و پشتکار بیشتری از خود نشان میدهند، کمتر در مقابل شکست ناامید میشوند.
فعالیتهایی را انتخاب میکنند که دشواری آنها نه چندان دشوار و نه چندان ساده و سهل است. واقع گرایانهتر عمل میکنند و اهدافی را انتخاب میکنند که احتمال رسیدن به آنها در حد متوسط باشد، نه کم و نه زیاد. این افراد ممکن است در حیطههای مختلفی عمل میکنند، ولی آنچه آنها را در یک طبقه قرار میدهد تمایل ، تلاش و انرژی آنها برای ادامه فعالیت تا رسیدن به پیشرفت است. این پیشرفت چه در زمینه تحصیل باشد، چه تجارت و چه در سایر فعالیتها.
منبع
http://daneshnameh.roshd.ir