مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 441
  • بازدید دیروز : 3600
  • بازدید کل : 13089179

روانشناسي موفقيت


روانشناسي موفقيت

مطالبي را كه در اين بخش مي خوانيد مربوط به تجربيات افرادي است كه در طول تاريخ در راه دستيابي به قدرت اجتماعي دچار فراز و نشيب هاي مختلف شده اند.

 

چگونه قدرتمند شويم:

((راه هاي كسب قدرت))

 

 

براي همه انسانها دستيابي به قدرت با احساس لذت بخشي همراه است.هيچكس نمي خواهد كه بعنوان فردي ضعيف و ناتوان در جامعه زندگي كند.از سوي ديگر دستيابي به قدرت براي همگان، امري ساده نيست و بعضي ها براي كسب قدرت راه هاي نادرستي را انتخاب مي كنند كه از آنها چهره خشن و نامطلوبي را به تصوير مي كشد.

در طول تاريخ زندگي بشر، هميشه افرادي بوده اند كه دوروبر پادشاهان، امپراطورها، رهبران و ملكه هابه دنبال كسب قدرت بودند. آنها براي اين تكاپو مجبور بودند كه به اربابان خود خدمت كنند، ولي در اين وادي بسياري از آنها مورد غضب ساير اطرافيان قرارگرفته وخطرات شديدي را متحمل مي شدندكه بعضاً به از دست دادن جانشان منتهي مي شد.از اين رو آنها براي دستيابي به قدرت مجبور بودند كه بصورت پنهاني به كوشش خود ادامه دهند.در بازي قدرت حتي افراد بسيار ماهر مجبورند كه خود را در برابر حسادت زيردستان خود محافظت نمايند چون هر لحظه بيم آن مي رفت كه آنها او را از صحنه خارج كنند.

در طول تاريخ افراد موفق دريافته اند كه همه برنامه هاي خود را در امر كسب قدرت »به طور غيرمستقيم« اجرا نمايند و اگر بخواهند ساير حريفان خود را از صحنه كنار بزنند بايد به گفته ناپلئون »دستان آهنين خود را در دستكش هاي مخملي نهاده و شيرين ترين لبخندها را بر لب داشته باشند«آنها با »اغواگري«،»فريبندگي« و روشهاي پنهاني هميشه در چند مسير به پيش مي تاختند. زندگي در صحنه هاي پررقابت »قدرت« فقط يك بازي پايان ناپذير است كه به »تفكر تاكتيكي« و حوصله بسيار نياز دارد.

امروزه هر قدمي را كه براي كسب قدرت برمي داريم، بايستي رنگ و بوي تمدن، آزادي خواهي، عدالت، جامعه پسند و جوانمردانه داشته باشد.

 

1

 

در اين بازي جسورانه اگر طوري عمل نمائيم كه در نظر رقباي ما، كاري ساختگي جلوه نمايد بزودي توسط آنها از صحنه خارج خواهيم شد و دوره اقتدارمان خيلي زود به سرخواهد رسيد.

در صحنه قدرت، افراد موفق كساني هستند كه با القاي باورهايي به ديگران آنها را همسو با اهداف خودشان به حركت وادارند. شما مي توانيد ديگران را بدون آنكه خودشان متوجه شوند به خود وابسته نماييد و اين يكي از رموز موفقيت شما در دنياي كنوني خواهد بود.

بسياري از مردم اظهار مي كنند كه جستجوي راه هايي براي قدرت از تفكرات شيطاني، قديمي و غير متمدن است.ولي اگر با دقت بيشتري به اعمالشان در جامعه توجه نماييد در ميابيد كه خود آنها از ماهرترين افراد براي كسب قدرت در جامعه شما به شمار مي آيند و هم اكنون هم افراد قدرتمندي هستند.

اين افراد ظاهراً اينطور وانمود مي كنند كه در صحنه قدرت، آدمي ضعيف و ناتوان هستند و علاقه اي به اين كار ندارند. ولي اين كار نمايشي بيش نيست و جزو سياستهاي مؤثر است كه بيشتر آنها براي كسب قدرت از آنها بهره مي برند.

بعضي از مردم عقيده دارند كه در جامعه بايستي با همگان صرفنظر از شرايط و قدرتشان بطور يكسان برخورد شود ولي خود اين تفكر نيز يك بازي سياسي بيش نيست چونكه افراد بشر هر كدام نقاط ضعف و قدرت خاص خودشان را دارند كه برخورداري مساوي از امكانات جامعه بدون در نظر گرفتن لياقتهاي آنها كاري غير عادلانه است.

بيشتر افرادي كه اين شعار را در جامعه اشاعه مي دهند، بدشان نمي آيد كه در كسب قدرت از ديگران پيشي بگيرند.دسته اي از افراد جامعه دوست دارند كه با صداقت و درستكاري و رك گويي به زندگي ادامه دهند ولي بايستي گفت كه صداقت و راستگويي آنها ممكن است براي بسياري از همتايان آنها مضر و خطرناك بوده و ممكن است دردسرهاي زيادي برايشان ايجاد نمايد.

بايد بدانيد هر چقدر هم راستگو وصديق باشيد، ديگران فكر مي كنند كه در پشت گفته هايتان حتماً اهدافي نهفته است كه قطعاً به سود خودتان خواهد بود.راستي چرا اينطور است؟

چون در صحنه قدرت افراد بيشماري بوده اند كه از لغت »صداقت« و »جوانمردي« براي فريب و اغواي ديگران سود برده اند.

آنها براي كسب قدرت، خود را در برابر ديدگاه سايرين، فردي صديق، درستكار و خيرانديش معرفي كرده اند.»تظاهر به صداقت و راستي« خود روشي مرسوم براي دستيابي به قدرت است.

2

نكته ديگر اينكه ، حتي معصوم ترين افراد جامعه هم به دنبال راهي براي گذران بهتر زندگي خود هستند.حتي كودكان هم از روي غريزه خود به ترفندهايي دست مي زنند كه شرايط زندگي خود را در خانواده و محيط اطراف خود بهتر نمايند.

لذا باز هم مي گوييم »آنهايي كه خود را در جامعه فردي صديق و مترقي و درستكار معرفي مي كنند، ممكن است بسياري از صفات نيك فوق را نداشته باشند«

 

 

 

 

حال كه ما در اين دوره زندگي مي كنيم، چاره اي جز اين نداريم كه در ابن بازي قدرت شركت نماييم.

هر فردي در اين جامعه در هر درجه تحصيلي، شغلي و مهارتي كه باشد، بايستي براي گذران زندگي خود و خانواده اش در اين بازي شركت كند و چاره اي جز اين ندارد.

دنياي كنوني، چون بارگاهي است كه همگان در آن به دنبال كسب قدرتي براي خود مي باشند.بي قدرتي و هر آنچه كه سبب اين امر مي شود پديده هايي نفرت انگيز هستند.

بنابراين بجاي قلم فرسايي درباره مضرات قدرت طلبي، بهتر است خودتان طعم قدرت را بچشيد.

مطمئن باشيد در اين دنيا كسي نيست كه به دنبال كسب قدرت نباشد.

هر چقدر بهتر در راه كسب قدرت پيشرفت كنيد، دوستان بهتر، زندگي بهتر، همسر بهتر و شخصيت مقبول تري نصيبتان خواهد شد.

شما مي توانيد كاري كنيد تا ديگران درباره خودشان احساس بهتري داشته باشند و مايه دلخوشي آنها شويد، آنهااز اين طريق به شما وابسته شده و خواهان حضور شما در جمع خود خواهند شد.

حال كه از بازي قدرت نمي توانيد فرار كنيد، بهتر است در اين بازي جزو بهترين ها باشيد.

 

يادگيري (( بازي قدرت))

براي آموختن بازي قدرت، بايد با ديد خاصي به جهان اطراف خود بنگريد.قبل از همه بايد احساسات خود را كنترل نماييد.

پاسخ احساسي به شرايط موجود، همچون سدي است كه مانع دست يابي ما به قدرت مي شود. اين حركت اشتباه تاوان بسيار سنگيني دارد كه خيلي بيشتر از لذت روحي آن است.

3

احساسات سبب تيرگي شعورتان مي شوند و اگر شما نتوانيد شرايط اطراف خود را به وضوح ببينيد، نمي توانيد خود را در برابر آنها نموده و آنها را تحت كنترل خود درآوريد.

»عصبانيت« مخرب ترين پاسخ روحي است، چون از جمله احساساتي است كه بيشتر از احساسات ديگر چشمتان را به روي وقايع مهم زندگي تان مي بندد. اگر عصباني باشيد نمي توانيد شرايط اطراف را تحت كنترل خود درآوريد و ديگر اينكه بهانه اي در دست حريف خود خواهيد داد.

به گفته يكي از بزرگان علم سياست:

»اگر مي خواهيد دشمني را كه به شما آسيب رسانده از دور خارج كنيد، بهتر است به جاي نشان دادن عصبانيت خود به او، با او از در دوستي وارد شويد«

»عشق« و »تاثيرپذيري« نيز از موارد بازدارنده در امر كسب قدرت مي باشند. اين عوامل چشم شما را براي ديدن حقايق كور مي كنند و سبب مي شوند كه بسياري از خطرات از ديد شما دور بمانند.

البته شما قادر نيستيد عاشق نشويد، ولي بايد دقت كنيد كه در وضعيت مناسبي، عشق خود را ابراز نموده و مهمتر از همه اينكه، عشق نبايد اهداف و طرح هاي شما را تحت تاثير قرار دهد.

»كنترل احساسات« به اين معني است كه شما قادر باشيد خود را از اين زمان جدا نموده و به گذشته و آينده بيانديشيد. براي مقابله بهتر با خطرات احتمالي، شما بايد در آن واحد بتوانيد به گذشته و آينده خود بيانديشيد.

هيچ چيزي نبايد شما را غافلگير كند.خوش بيني در بعضي موارد كار ساده لوحان است.هيچ چيزي نبايد شما را غافلگير كند و شما بايد قادر باشيد كه هر واقعه اي را از قبل پيشگويي كنيد.

هر چه افق ديد شما وسيعتر باشد، قدم هاي مفيدتري خواهيد برداشت و به قدرت بيشتري خواهيد رسيد.در نگاه خود به گذشته لازم نيست كه از تلخي و ناكامي هاي خودتان ياد كنيد.اين كار اثر منفي در كار شما خواهد داشت.فراموشي موهبتي است كه مي توانيد به موقع از آن بهره مند شويد و اين ناكامي ها و تلخي ها را به فراموشي بسپاريد.

بايد يدانيم كه هدف اصلي از يادآوري گذشته، آموزش است.ما براي اين به تاريخ مراجعه مي كنيم كه از گذشتگان خود عبرت بگيريم.در بسياري از وقايع تاريخي، درسهاي باارزشي نهفته است.

از اين رو با نگاهي به گذشته مي توانيد با ديد روشنتري به دوروبر و دوستان خود بنگريد.تاريخ گذشتگان دانشگاهي پرارزش است كه درسهاي آن براي طالبان قدرت بسيار حياتي است، چون از تجربيات انسانها سخن مي گويد.

اگر به گذشته خود مي نگريد، با نگاهي به اشتباهات خود اين كار را شروع كنيد.به مواردي فكر كنيد كه بيشتر از همه سبب به عقب انداختن شما شده است.لازم نيست با ديد احساسي به گذشته خود بنگريد

پس از آنكه به اشتباهات قبلي خود پي برديد، بايد به خود بگوئيد:

»من ديگر اين اشتباه را تكرار نخواهم كرد«.

»من ديگر به اين دام نخواهم افتاد«.

 

4

اگر بتوانيد با اين روش خودتان را ارزيابي كنيد، خواهيد آموخت كه چگونه آن عوامل مخرب را از سر راهتان برداريد.اين همان مهارتي است كه در تمام عمر به دنبال آن بوديد.

در صحنه بازي قدرت بايد هنر پيشه خوبي باشيد، بايد بياموزيد كه در شرايط مختلف، ماسكهاي گوناگوني را به چهره بزنيد و كوله باري از ترفندهاي اغوا كننده به همراه داشته باشيد.

در نظر شما نبايد اغواي ديگران امري غير اخلاقي و ناپسند باشد. در تمام روابط بين انسانها، درجات مختلفي از فريبندگي نهفته است و همين خصيصه است كه انسان را از حيوانات متمايز مي كند.در اساطير يونان باستان و ساير مكاتب، هميشه عواملي اغواگر بوده اند كه سبب تغييرات مهمي در سرنوشت يك قوم شده اند.

در اين برهه از زمان افراد مختلف، لغت اغواگري را در پوششي از لغات آبرومندانه تر پنهان مي كنند. آنها از هدايت، خيرانديشي، نيكبختي و نصيحتهاي سودمند به جاي لغت اغواگري استفاده مي كنند ولي بايستي گفت كه در نهايت قصدشان اين است كه ديگران را به راه دلخواه خودشان متمايل كنند و در نهايت به قدرت بيشتري برسند.

در دنياي كنوني، اغواگري و فريبندگي الزاماً به صورت يكي از هنرهاي مؤثر روابط انساني و به عنوان قوي ترين سلاح در بازي قدرت در جوامع انساني مي باشد.

براي مهارت در هنر اغواگري بايد ياد بگيريد كه در هر لحظه چهره اي مناسب را از خود ارائه دهيد، بايد بتوانيد مقاصد خود را تا آنجا كه ممكن است از ديگران پوشيده نگهداريد و ياد بگيريد كه چگونه از ديگران براي پيشبرد اهداف خود بهره ببريد.

شما با بازي با چهره هاي ساختگي خود در صحنه قدرت، با هنرمندانه ترين روش، بازي را به نفع خود خاتمه خواهيد داد ولي براي استفاده از اين سلاح بايد درسهاي خود را به خوبي فرا بگيريد.

چرا كه اگر نتوانيد اين بازي را تا آخر به پيش بريد، خودتان به دام خواهيد افتاد.پس بايد در قدم اول فردي صبور باشيد.

»صبر« شما را از اقدام به كارهاي مخرب محافظت مي كند.

»صبوري« نيز مانند »كنترل احساسات« يك مهارت است كه به خودي خود به آن نمي رسيد و بايستي آن را فرا بگيريد.

به قول پيشينيان »صبر يك عطيه خداوندي براي كساني است كه بجز وقت چيز ديگري ندارند.«

از طرف ديگر، بي صبري سبب مي شود كه شما را انساني ضعيف نشان دهد.

»قدرت« يك نوع بازي است و نمي تواند زياد تكرار شود.در بازي شما نمي توانيد حريفتان را از روي مقصودش بشناسيد، بلكه بايد به تأثير عملكردهاي آن توجه نماييد.

شما بايد اهداف و قدرت حريفانتان را از روي آنچه كه حس مي كنيد و »مي بينيد« ارزيابي كنيد.

زندگي در اين جهان به يك بازي براي قدرت تبديل شده است.حريفتان روبروي شما مي نشيند، هر دوي شما مثل آدمهاي مبادي آداب و متمدن و با فرهنگ برخورد مي كنيد. با يك هدف، بازي خود را آغاز مي كنيد و با آرامش تمام به حريفتان مي نگريد. بايد به چشمانتان بياموزيد كه نتايج هر حركتي از سوي حريفتان را ارزيابي نمايند. نبايستي تحت هيچ شرايطي كنترل خود را از دست دهيد.

5

نيمي از مهارت شما در بازي قدرت مربوط به كارهايي است كه نبايستي انجام دهيد. براي كسب اين مهارت شما بايد ببينيد كه »بهاي انجام هر كاري تا چه حد است.«

به قول » نيچه «:

بعضي وقتها، ارزش يك چيز بر اين اساس نيست كه چه چيزهايي را مي توان با آن به دست آورد، بلكه بر آن اساس است كه چه بهايي بايد براي آن بپردازيم.

شما ممكن است به يك هدف ارزشمند برسيد ولي بايد بدانيد كه بهاي آن چقدر است؟

اين موضوع را بايد در همه موارد در مواقعي كه با ديگران همكاري مي كنيد و يا در مواقعي كه به ياري ديگران مي شتابيد در نظر داشته باشيد.

نكته پاياني در بازي قدرت اين است كه شما زمان كوتاهي را در اختيار داريد و انرژي شما نيز محدود است. بهتر است زمان ارزشمند خود و يا قدرت فكري خود را در كارهايي كه مربوط به شما نمي شوند صرف نكنيد، چون بهاي اين كار براي شما گران تمام خواهد شد.

درس اول :

روش دستيابي به قدرت

هرگز از رئيس خود پيشي نگيريد

· هميشه سعي كنيد آنهايي كه در مقام بالاتر از شما هستند، احساس برتري را در خود حس كنند.

· سعي نكنيد كه براي راضي و خشنود كردن آنها بيش از اندازه خود را باهوش و متكبر نشان دهيد، زيرا در اين صورت نتيجه عكس خواهيد گرفت و آنها در مقابل شما احساس ترس و ناامني خواهند كرد.

· سعي كنيد رؤساي شما درخشان تر از آنچه كه هستند، به نظر برسند. با اين روش شما به قله هاي قدرت خواهيد رسيد.

روايت اول

در اوايل دهه 1600 ميلادي، گاليله، منجم و رياضيدان ايتاليائي براي پيشرفت در كارش، احتياج به حمايت فرمانروايان عصر خود داشت. بنابراين مانند همه دانشمندان عهد رنسانس، تصميم گرفت كه اختراعات و كشفيات خود را به آنها تقديم كند.

او يك ابزار نظامي را كه خودش اختراع كرده بود، به فرمانرواي گونزاگا ( Gonzaga ) و سپس كتابي را كه در خصوص روش استفاده از آن وسيله نوشته بود به مديسيس ( Medisic ) ديگر فرمانرواي منطقه هديه نمود.

با اين روش گاليله توانست، نظر هر دو فرمانروا را به خود جلب و آنها را خشنود سازد و دانشجويان بيشتري را براي آموزش به گرد خود جمع كند.

6

با آنكه اختراع گاليله در زمان خود، بسيار ارزشمند بود فرمانرواها به جاي پول نقد، به او هديه هايبي ارزش مي دادند كه در شأن اختراع او نبود و گاليله مجبور بود كه تمام عمر به آنها وابسته باشد و زندگي نامطمئني را بگذراند. بنابراين او به فكر راه حل بهتري افتاد.

در سال 1610 ميلادي گاليله، اقمار ستاره ژوپيتر را كشف كرد. او اين بار بجاي اينكه كشفيات خود را بين چند فرمانروا قسمت كند، تصميم گرفت فقط به فرمانروا مدسيس توجه كند.

او مدسيس را به يك دليل انتخاب كرده بود:

بنيانگذار سلسله مديسي »كاسيموي اول« ( Casimo-I ) چهار پسر داشت. يكي از پسران به نام »كاسيموي دوم« پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت نشسته و فرمانرواي زمان گاليله بود.

سياره ژوپيتر نيز چهار قمر داشت كه به دور آن مي چرخيدند. گاليله اعلام كرد كه در زمان به سلطنت رسيدن »كاسيموي دوم« ستاره هاي روشني (چهار قمر ژوپيتر) در آسمان پديدار شدند. اين چهار ستاره همان چهار فرزند فرمانروا »كاسيموي اول« هستند كه به دور پدر خود (سياره ژوپيتر) مي چرخند.

ژوپيتر و چهار قمر آن همان خانواده سلطنتي هستند كه فرمانروايي منطقه را به عهده دارند.

او پس از اهداي كشف بزرگ خود به خانواده سلطنتي، يك مهر با نشان ژوپيتر و چهار قمرش كه به زيبائي با شكل يك ابر تزئين شده بودند را به پادشاه »كاسيموي دوم« هديه كرد.

پادشاه نيز گاليله را به مقام فيلسوف رياضيدان رسمي دربار منصوب كرد و حقوق ماهيانه بسيار زيادي برايش مقرر كرد.

براي دانشمندي چون گاليله، اين بهترين راه براي گذران زندگي و رهايي هميشگي از درماندگي و فقر بود.

تفسير

گاليله با يك روش جديد توانست به اهداف بسياري دست يابد.

علت اين موفقيت چه بود؟

پادشاهان و بزرگان دوست دارند، هميشه درخشان تر از ديگران در جامعه جلوه كنند. آنها اهميتي به دانش حقايق علمي و اختراعات جديد نمي دهند، بلكه فقط به نام و نشان و اعتبار خودشان اهميت مي دهند.

گاليله با اين ترفند توانست، اعتبار فرمانروا را تا حد آسمانها بالا ببرد. او بجاي آنكه خود را ناثر و خلاق تر

از فرمانروا جلوه دهد، جاي خود را به فرمانروا داد و با اين حيله هم خود را از كينه و حسد پادشاه در امان نمود و هم به مكنت و راحتي بسيار دست يافت.

كليدهاي قدرت:

در اين دنيا هر كس در هر درجه و مقامي كه باشد، احساس ناامني مي كند. شما با نمايش هوش، مهارت و تجربه خود، حسد، ترس و كينه بسياري از بزرگان را نسبت به خود برمي انگيزيد.

 

7

نبايد كاري كنيد بزرگان جامعه، در مقابل شما احساس ناامني و در مقابل قدرت خلاقيت شما احساس حقارت كنند. بلكه بايد فكر كنند، پيشرفت شما به سود آنان خواهد بود.

آنها بايد به اين نتيجه برسند كه حضور شما در كنار آنان سبب امنيت بيشتري مي شود.

يكي از كارهاي اشتباه افراد باهوش و مبتكر اين است كه با نشان دادن هوش و زكاوت خود به رؤساي خودشان، مي خواهند جايگاه خود را در كنار او تثبيت كنند، غافل از اينكه طرف مقابل ممكن است در مقابل آنها احساس حقارت و ناامني كرده و به سرعت جاي آنها را با افراد كم هوش تر و كم خطرتر تعويض ميكند تا از شرش خلاص شود.

روايت دوم

نيكلاس فوكه در سالهاي اوليه حكومت لوئي چهاردهم، وزير امور مالي بود.او مردي عياش و پول پرست و عاشق مهمانيهاي مجلل، زنان زيبا و شعر بود. وي از مردان باهوش و بانفوذ دربار پادشاهي به شمار مي رفت. هنگاميكه ژول مازارين نخست وزير وقت، در سال 1661 فوت كرد، فوكه انتظار داشت نخست وزير بعدي او باشد. اما پادشاه هرگز وي را به اين مقام برنگزيد.

اين مسئله و چند عامل مشابه ديگر،فوكه را به اين فكر انداخت كه شايد از چشم پادشاه افتاده است. بنابراين تصميم گرفت با برگزاري مهماني باشكوه، توجه لوئي چهاردهم را دوباره نسبت به خود جلب كند.مهماني در ظاهر به افتخار به اتمام رسيدن ساختمان قصر ولوديكونت برگزار ميشد. اما در حقيقت براي جلب توجه مهمان افتخاري خود، يعني پادشاه بود. مشهورترين اشرافزادگان و بزرگترين متفكرين عصر، چون لافونتن،لاروشفوكول و مادام دوسوين در مهماني حضور داشتند.مولير نمايش نويس معروف، به افتخار اين جشن نمايشنامه اي نوشت كه خود نيز در آن ايفاي نقش مي كرد.

ميز شام با انواع غذاهاي لذيذ و اشتها برانگيز مشرق زمين، كه قبلاً هرگز كسي در فرانسه آن را نچشيده بود تزئين شده بود و صداي روح نواز موزيك به هنگام صرف غذا شنيده مي شد.

پس از شام، فوكه شخصاً پادشاه را براي گردش در ميان باغهاي قصر همراهي كرد. باغچه ها به شكل منظم اشكال هندسي، تزئين شده بودند. در اطراف آب نماها، نمايش آتش بازي برپا بود و پس از آن نمايشنامه مولير به روي صحنه رفت.

تمامي مدعوين معتقد بودند كه اين به يادماندني ترين مهماني است كه در آن شركت كرده اند.

روز بعد، دارتانيان (سرتفنگجي پادشاه) فوكه را به جرم دزدي از خزانه كشور دستگير كرد.(دزديهايي كه در حقيقت به دستور پادشاه انجام شده بود).در دادگاه فوكه مجرم شناخته شد و به دورافتاده ترين زندان فرانسه، واقع در كوه هاي پيرنه تبعيد شد. محلي كه بيست سال آخر عمرش را در تنهايي و انزوا سپري كرد.

لوئي چهاردهم »پادشاه خورشيد« مردي مغرور و متكبر بود و دوست داشت هميشه، در مركز توجه ديگران قرار بگيرد.

او وزارت امورمالي را به ژان پاپسيست كوبر داد. كوبر به خساست و ترتيب دادن مهمانيهاي كسل كننده معروف بود. كوبر اموال خزانه دولت را در اختيار پادشاه قرار داد و لوئي چهاردهم توانست، قصري باشكوه تر از قصر فوكه، يعني قصر ورساي را بسازد.

او در ساختن قصر همان معماران، دكوراتورها و طراحان كه قصر فوكه را ساخته بودند به كار گرفت.

8

شاه چنان مهمانيهاي باشكوهي در ورساي برگزار مي كرد كه هزينه يكي ازر اين جشنها از هزينه آزادي فوكه بيشتر بود.

بيائيد دوباره موقعيت را بررسي كنيم:

فوكه مهماني مجللي به طمع جلب توجه پادشاه و نشان دادن وفاداري و محبت خويش نسبت به ايشان، برگزار كرد. تصور مي كرد با اين حركت به پادشاه ثابت مي كند كه شخصي مناسب براي تصدي نخست وزيري است. اما تعريفها و ستايشهاي مدعوين از مهماني او موجب رنجش پادشاه شد. شاه فكر مي كرد كه وزير امورماليش مي خواهد ثروت و قدرتش را به رخ او بكشد. با اين بهانه، پادشاه شخصي را كه موجب نگرانيش شده بود، كنار زد و از شرش خلاص شد.

اين سرنوشت همه كساني است كه ندانسته غرور رئيس خود را جريحه دار كرده وباعث مي شوند كه آنها نسبت به بزرگي خود دچار شك و ترديد شوند.

در ابتداي شب فوكه در اوج قدرت بود و در انتهاي شب در حفيض ذلت.

· هرگز تصور نكنيد چون رئيستان به شما علاقه مند است،مي توانيد هر كاري دلتان مي خواهد انجام دهيد.

در اواخر قرن شانزدهم در كشور ژاپن »سن نوريكيو« بسيار مورد علاقه و اطمينان امپراطور »هيديوشي«بود. او از بزرگترين هنرمندان عصر خود و از اعتبار خاصي در كشور برخوردار بود.

ريكيو در سال 1591 دستگير و به دستور امپراطور اعدام شد.

علت بدبختي ناگهاني او چه بود؟

او مجسمه اي چوبي كه صندل به پا داشت (نشانه اشرافيت) را از خود ساخته و در مهمترين معبدي كه در دروازه هاي قصر امپراطور بود، به طوريكه همگان ببينند قرار داد.

او فراموش كرده بود كه خودش به اين مقام نرسيده، بلكه امپراطور او را به اين قدرت رسانيده است.

تفكري اشتباه كه به قيمت جانش تمام شد

چگونه با رؤساي خود برخورد كنيم؟

درس اول-هرگز در ظاهر از رئيس خود پيشي نگيريد و سعي نكنيد كه در مقابل ديگران، خود را باهوش تر از او نشان دهيد. اين كار بسيار خطرناك است.

رئيس خود را به اصطلاح »باد« كنيد تا بزرگتر از آنچه هست به نظر برسد. اما هرگز در مقابل همكاران خود و به صورت علني از رئيستان تعريف و تمجيد نكنيد. زيرا ممكن است مورد غضب آنها قرار بگيريد.

اگر شما باهوش تر از رئيس خود هستيد، كاري كنيد كه او باهوش تر از شما به نظر برسد. اينطور وانمود كنيد كه هنوز آدمي ناپخته هستيد و به تجربيات او نياز داريد.

»اشتباهات بي خطري« را در حين كار مرتكب شويد و از رئيس خود، براي حل آنها كمك بخواهيد. رؤسا

عاشق اين درخواستها هستند.

اگر ايده هاي نو و خلاق تري نسبت به رئيس خود داريد، در ملأ عام اين ايده ها را به او نسبت دهيد. اين طور وانمود كنيد كه گفته هاي شما الهام گرفته از گفته هاي اوست.

9

هرگز كاري نكنيد كه او در مقابل شما احساس حقارت كند.

كاري كنيد كه در ديد مردم، چون خورشيدي بدرخشد و مركز توجه ديگران باشد.

او خودش خواهد فهميد كه تمامي اين شكوه را از شما دارد و بيش از پيش به شما وابسته خواهد شد و بدون شما احساس ترس و ضعف خواهد كرد

در چه مواقعي مي توان بر رؤساي خود پيشي گرفت؟

تنها در يك حالت اين كار امكان پذير است:

زماني كه رئيس شما چون خورشيدي كه غروب مي كند، رو به افول است. در اين مواقع در لحظه هاي كليدي اعتبار او را خدشه دار كنيد و بصورت غير مستقيم باعث كاهش قدرت او شويد. اگر باز هم مصرانه بر قدرت خود مي خواهد تكيه زند، بايد صبور باشيد.

به هر حال سقوط خواهد كرد و اگر درست بازي كنيد، شما برنده خواهيد شد.

در درسهاي بعدي اين نكته را خواهيد آموخت.

روانشناسي قدرت (درس دوم )

 

همانگونه كه گفته شد ، آگاهي از رموز ارتباط عمومي متداول در جهان كنوني براي هر فردي كه ميخواهد در عرصه بين المللي به فعاليت بپردازد ، امري الزامي است .

(روانشناسي قدرت ) گفته شد، بسياري از مطالب اين سري مقالات ممكن است از ديدگاه جامعه شناسي منتسب به مكتب ماكياوليسم باشد ولي از ديدگاه مديريت در حال حاضر به عنوان (علم مديريت و اداره سازمانها ي خصوصي و دولتي و چكونگي برقراري روابط عمو مي با زير دستان و بالا دستان در ادارات و سازمان هاي خصو صي و دولتي ) در بسياري از دانشگاه هاي جهان برا ي دانشجويان رشته هاي مديريت و علوم سياسي تدريس ميشود.نياز ما به آگاهي از چگونگي برخورد با فرهنگهاي غربي و آشنايي با علوم استراتژيك ما را ملزم مي سازد كه از اين آموزشها بر خوردار شويم تا در زمان مقتضي بتوانيم واكنش هاي سريع و موثري را از خود ارايه دهيم و غافلگير نشويم .

ما اميدواريم كه تا اندازه اي بتوانيم شما را با ديدگاه هاي كهن غربيان در امر حكمراني و رموز مديريت در سازمانها آشنا نماييم .

درس دوم :

ياد بگيريد كه ديگران را وابسته به خودتان نگاه داريد

قضاوت:

براي آنكه استقلالتان را حفظ كنيد، بايد هميشه مورد نياز و خواست ديگران باشيد. هر چقدر ديگران به شما اتكا كنند، آزاديتان بيشتر خواهد بود. مردم را براي خوشبختي و سعادتشان متكي به خود سازيد و از هيچ چيزي نترسيد.

10

هرگز به آنها به اندازه اي ياد ندهيد كه بتوانند بدون شما كارشان را انجام دهند.

روايت اول

در قرون وسطي، سربازي مزدور كه نامش در تاريخ ثبت نشده است، شهر »سيينا«۱ را از دست متجاوزان خارجي نجات داد. شهروندان سيينا چگونه مي توانستند مزد او را بدهند؟ هيچ مقدار پول يا افتخاري قابل مقايسه با آزادي شهر نبود.شهروندان در اين فكر بودند كه او را حاكم شهر كنند، اما حتي اين كار هم در برابر خدمت بزرگ او هيچ بود. سرانجام يكي از اهالي شهردر مقابل ديگران ايستاد و گفت:

»بيائيد او را بكشيم و سپس او را به عنوان حامي مقدس پرستش كنيم.«

و آنگاه مردم شهر آنچنان كه شايسته او بود، از وي تشكر و قدرداني كردند.

»كنت كارماگنولا«۲ يكي از شجاعترين و موفقترين افراد عصر خود بود. او مورد علاقه مردم و از شهرت و افتخار زيادي برخوردار بود. در سال 1442 پس از طي سالها كه درگير جنگ با فلورانس بودند، ناگهان به ونيز احضار شد.

غروب آنروز قرار بود براي خوردن شام به قصر حاكم برود. در راه كاخ، متوجه شد كه او را به مسير ديگري غير از مسير هميشگي مي برند. در حاليكه از پل مشهور »سايس«۳ مي گذشتند با تعجب فهميد كه او را به سياهچال مي برند. او به يك تهمت ساختگي متهم شد و روز بعد در »پيازاسان ماركو«۴ در مقابل ديدگان وحشت زده مردم، سر از تنش جدا شد.

تفسير

بسياري از سربازان بزرگ دوره رنسانس در ايتاليا به چنين سرنوشتي همچون حامي مقدس سيينا و كنت كارماگنولا دچار شدند. آنها به خاطر فرماندهانشان در جنگها شركت كرده و پيروز مي شدند.

اما تنها چيزي كه نصيب آنها مي شد، تبعيد، زنداني شدن و يا اعدام بود. مشكل آنها ناسپاسي و يا نافرماني نبود بلكه سربازان بي شمار ديگري به شجاعت و توانائي آنها وجود داشتند كه مي شد جايگزين آنان گردند.

با كشتن آنها چيزي از بين نمي رفت. هر چه مسن تر مي شدند، قوي تر شده و پول بيشتري براي كارهايشان درخواست مي كردند. بنابراين بهتر بود كه، آنها را از صحنه خارج كنند و سربازان ارزانتري به خدمت بگيرند.

 

1. Siena 3. Sighs

2. The count of Carmagnola 4. Piazza San Marco

اين، سرنوشت كنت كارماگنولا بود. شخصي كه شروع كرده بود تا مستقل و گستاخانه عمل كند. او قدرتش را بكار گرفته بود بدون اينكه مطمئن باشد كه آيا وجودش واقعاًحياتي است؟

اين چنين است سرنوشت كساني كه ديگران را وابسته به خود نمي سازند. دير يا زود شخص ديگري مي آيدكه مي تواند كارهاي او را به همان خوبي انجام دهد. شخصي جوانتر،سرحالتر، ارزانتر وكم خطرتر.

 

11

سعي كنيد تنها كسي باشيد كه مي تواند كارها را انجام دهد. سرنوشت كساني كه شما را به خدمت گرفته اند را طوري به خودتان مرتبط سازيد كه آنها نتوانند از شر شما خلاص شوند.

در غير اينصورت شما روزي مجبور مي شويد كه از پل» سايس« گذر نمائيد و از دور خارج شويد.

روايت دوم

در سال 1817 زمانيكه » اتوفون بيسمارك«۱ در مجلس پروس (آلمان قديم) نماينده شد، سي ودو سال سن داشت و هيچ دوست و پشتيباني نداشت. اوبراي كسب حمايت از بين گروه هاي مجلس هيچكدام از گرو ه هاي مجلس را انتخاب نكرد، بلكه در كمال تعجب پادشاه فردريك ويليام چهارم را برگزيد. انتخاب عجيبي بود، زيرا قدرت پادشاه از تمام گروه ها در مجلس كمتر بود.

پادشاه مردي ضعيف و بي ثبات و در حقيقت بي اراده بود و بيسمارك در همه موارد متضاد او بود. با اين وجود شب و روز در دربار به سر مي بردو در اين انديشه بود كه از اين موقعيت به نفع خود استفاده كند ..

زمانيكه ساير نمايندگان، به خاطر سياستهاي غلط شاه به او اعتراض كردند، تنها بيسمارك از او طرفداري كرد. پس از گذشت سالها در سال 1851 بيسمارك به عنوان يك وزير در كابينه پادشاه انتخاب شد.

اوكه براي خدمت به دربار رفته بود، پادشاه را متقاعد كرد تا به او اختيار سازماندهي يك ارتش را بدهد، تا در برابر آزاديخواهان بايستد و شاه دقيقاً همانكاري كه بيسمارك مي خواست انجام داد.

او از پادشاه فردريك خواست تا قاطع باشد و با غرور حكومت كند. بيسمارك به آرامي قدرت پادشاه را دوباره زنده كرد، تا جائيكه حكومت او قدرتمندترين نيرو در پروس شد.

در سال 1861 زمانيكه پادشاه فردريك مرد، برادرش ويليام سلطنت را به عهده گرفت. ويليام به شدت از بيسمارك متنفر بود و تصميم نداشت كه او را نگاه دارد. اما او نيز در همان موقعيت برادرش گرفتار بود، دشمنان زيادي كه مي خواستند قدرت را از او بگيرند.

ويليام تصميم گرفت از سلطنت كناره گيري كند زيرا احساس مي كرد كه قدرت مقابله با اين موقعيت مخاطره انگيز را ندارد. اما بيسمارك به كمك او آمد و جاي خود را پيش شاه باز كرد.

در كنار پادشاه جديد ايستاد، به او قدرت داد و به او اصرار كرد تا قاطعانه عمل كند.

پادشاه به تدابير جنگي قوي بيسمارك وابسته شد. براي سركوب كردن دشمنان و با وجود تنفري كه از او

داشت، بيسمارك را نخست وزير كرد. آن دو اغلب بر سر مسائل سياسي كشمكش داشتند. بيسمارك مصمم بود. اما شاه متوجه وابستگي اش بود. هر زمان كه نخست وزير تهديد به استعفا مي كرد، ويليام تسليم او مي شد و در واقع بيسمارك بود كه سياستش را اجرا مي كرد.

سالها بعد، كارهاي بيسمارك به عنوان نخست وزير پروس موجب شد كه ايالتهاي متعدد آلمان به يك كشور واحد تبديل شود. حالا بيسمارك در مقابل پادشاه به خودش اجازه داده بود كه تاج و تخت امپراطوري آلمان را به دست گيرد. در واقع او بود كه به اوج قدرت رسيده بود. به عنوان مرد دست راست امپراطور، صدراعظم امپراطوري و شواليه پادشاه، همه گونه وسايل اعمال فشار را به كار مي گرفت.

12

تفسير

بيشتر سياستمداران جوان و جاه طلب به چشم انداز سياسي 1840 آلمان كه سهمي در ساختن برترين قدرت داشته، نگاه مي كنند. بيسمارك ديده بوكع در جهان قدرتمنداني وجود دارند كه مي توانند احمق باشند. آنها شما را نابود خواهند كرد، درست همانطوريكه حاكم ونيز كنت كارماگنولا را نابود كرد

. 1. Otto Van Bismarck

اگر رؤساي شما قوي باشند، به شما وابسته نخواهند شد. اگر جاه طلب هستيد، بهتر است كه در يك سازمان درجستجوي مديران ضعيفي باشيد كه بتوانيد آنها را وابسته خود كنيد. شما قدرت، هوش و اراده آنها خواهيد شد.

چنانكه آنها بخواهند از شر شما خلاص شوند، همه چيزشان خراب خواهد شد.

دنيا را نياز مي چرخاند. بيشتر اوقات مردم كاري را انجام مي دهند كه مجبور به انجام آن شده باشند.

اگر شما در ديگران نيازي ايجاد نكنيد در اولين فرصت كنارزده خواهيد شد. ولي اگر قوانين قدرت را درك كنيد و ديگران را براي سعادتشان به خودتان وابسته سازيد و مانند بيسمارك با ضعف آنها مبارزه كنيد، اين شما هستيد كه بر جاي خواهيد ماند.

يك فرمانرواي عاقل به روشهاي وابسته سازي مردمش از هر قشري و هر شرايطي مي انديشيد، تا آنها را وابسته به خود سازد. آنگاه مردم هميشه به او وفادار خواهند بود.

نيكولو ماكياولي.1527-1469

 

كليدهاي قدرت

قدرت نهايي، قدرتي است كه مردم را وادار به انجام هر كاري كه شما مي خواهيد مي كند. زمانيكه شما بتوانيد چنين كاري را بدون اينكه مردم را مجبور كنيد يا اينكه به آنها صدمه بزنيد، انجام دهيد و زمانيكه آنها مشتاقانه چيزي كه شما داريد را انجام دهند، قدرت شما بي نظير است.

بهترين روش براي رسيدن به اين موقعيت، ايجاد روابط وابسته است. اربابي كه به خدمتهاي شما نياز دارد، ضعيف است يا اينكه قادر نيست بدون شما كاري كند و دور شدن از شما براي اومشكلات عظيمي بوجود خواهد آورد، يا حداقل اينكه زمان باارزشي را براي جايگزيني شخص ديگري به جاي شما، از دست خواهد داد. با برقراري چنين روابطي شما خود را به عنوان دست راست او خواهيد ساخت و با نفوذتان در واقع هر كاري كه دوست داريد، او انجام مي دهد.

اين است يك نمونه تاريخي از مردي در پشت دربار سلطنت حرف اول را مي زدوبا آنكه خدمتگذار شاه بود ولي در واقع او را كنترل مي كرد.بيسمارك مجبور نبود، فردريك يا ويليام را مجبور به اطاعت از دستورات خود كند. او به آساني اين مسأله را تفهيم كرده بود كه اگر چيزي را كه مي خواهد انجام نشود، آنجا را ترك كرده و پادشاه را در گردباد حوادث رها مي كند، بنابراين خيلي زود هر دو پادشاه به ساز بيسمارك مي رقصيدند و دستورات او را اطاعت مي كردند.

 

13

نباشيد يكي از بي شمار افرادي كه به اشتباه باور دارند نهايت قدرت، استقلال است. قدرت وابسته به روابطتان با مردم است. شما هميشه به ديگران به عنوان سربازانتان يا حتي به عنوان فرمانده ضعيفي كه در پيشاپيش شما انجام وظيفه مي كند، نياز داريد.

فرد مستقل از ديگران بايد در جنگل زندگي كند تا هر وقت كه بخواهد در رفتن و آمدن آزاد باشد. اما چنين فردي هيچ قدرتي ندارد.بهترين روشي كه مي توانيد به آن اميد داشته باشيد اين است كه ديگران به شما بسيار وابسته شوند، نياز شديد آنها شما را آزاد مي سازد.

 

روايت سوم

لوئي يازدهم (1483-1423) پادشاه بزرگ فرانسه، اشتياق بيش از حدي به طالع بيني داشت. او يك طالع بين را در دربار نگاه داشته بود، تا اينكه يك روز آن مرد پيش بيني كرد يكي از زنهاي دربار تا هشت روز ديگر خواهد مرد. زمانيكه پيش گوئي او درست از آب درآمد، لوئي وحشت زده فكر كرد كه يا آن مرد براي اثبات گفته اش، زن را كشته يا در كارش بسيار ماهر است كه در اينصورت قدرت او، قدرت لوئي را تهديد مي كند.

در عصر يك روز لوئي، طالع بين را به اتاقش كه در بلندترين نقطه كاخ بود، احضار كرد. قبل از اينكه مرد برسد، پادشاه به خدمتكارانش گفته بود زمانيكه او اشاره كرد، طالع بين را بلند كرده و از پنجره به پائين پرتاب كنند.

طالع بين آمد و لوئي تصميم گرفت قبل از كشتن او آخرين سؤال را بپرسد:» شما ادعا مي كنيد كه طالع بيني مي دانيد و سرنوشت ديگران را پيش گوئي مي كنيد. بنابراين به من بگوئيد سرنوشت شما چه خواهد شد و چه مدت ديگر زنده خواهيد بود؟«

او پاسخ داد:» من درست سه روز قبل از شما خواهم مرد.« پادشاه هرگز به خدمتكارانش اشاره نكرد و زندگي مرد بخشيده شد. لوئي نه تنها تا زمانيكه زنده بود از او محافظت كرد، بلكه با دست و دلبازي بسيار هديه هايي به او مي داد و بهترين پزشكان دربار از او مراقبت مي كردند. طالع بين چندين سال بيشتر از لوئي عمر كرد، شايد واقعاً قدرت پيشگوئي نداشت، اما مهارتش را در قدرت ثابت كرد

.

ديگران را طوري به خودتان وابسته سازيد كه خلاص شدن از شر شما، فاجعه ايجاد كند و رئيس شما هرگز جرأت وسوسه شدن در بيرون كردن شما را نداشته باشد. روشهاي زيادي براي رسيدن به اين وضعيت وجود دارد. مهمترين روش اين است كه از استعداد و مهارتي برخوردار باشيد كه شخص ديگري به سادگي نتواند جايگزين شما شود.

 

 

در زمان رنسانس مهمترين مانع در راه موفقيت يك نقاش، نداشتن يك حامي خوب بود. » ميكل آنژ« اين كار را بهتر از هر كس ديگري انجام داد. حامي او پاپ جوليوس دوم بود. ولي او و پاپ بر سر ساختن مقبره مرمرين پاپ كشمكش داشتند، بنابراين ميكل‌آنژ با تنفر روم را ترك كرد. نزديكان پاپ با كمال تعجب ديدند كه ، نه تنها پاپ او را اخراج نكرد، بلكه به جستجوي او رفت و از وي خواست كه بماند.

14

ميكل آنژ دانست كه مي تواند حامي ديگري بيابد، اما پاپ هرگز نمي توانست ميكل آنژ ديگري پيدا كند. شايد استعداد ميكل آنژ را نداشته باشيد، اما مي توانيد خود را از ديگران جدا سازيد. شما بايد موقعيتي ايجاد كنيد تا هميشه به فرد ديگري تكيه كنيد اما او نتواند به آساني فرد ديگري را با مشخصات خاص شما بيابد.

اگر واقعاً براي او حياتي نيستيد بايد روشي پيدا كنيد كه كارتان را مهم نشان دهيد و ظاهري به خود بگيريد گويي دانش خاصي داريد و ديگران را به گونه اي توجيه نماييد كه فكر كنند بدون شما نمي توانند كار كنند.

وابستگي واقعي به مهارتهاي شما، به هر حال او را نسبت به تدابير شما آسيب پذير مي سازد و او هميشه در محدوده قدرت شما خواهد بود.

اين است مفهوم به هم پيچاندن سرنوشتها: مثل پيچكي خزنده، شما خودتان را طوري به دور منبع قدرت مي پيچانيد كه براي جدا كردن شما از آن ضايعه زيادي براي او ايجاد كند. لازم نيست خودتان اين كار را بكنيد. شخص ديگري اين كار را برايتان انجام خواهد داد.

 

روزي »هري كهن۱« رئيس جمهور كلمبيا، در دفترش با گروهي كه از قوه مجريه اش ناراضي بودند، ملاقات كرد. در سال 1951 در هالي وود آمريكا، عليه كمونيست ها اقداماتي صورت گرفت. اين فعاليتها بوسيله كنگره آمريكا و كميته عمليات آمريكايي هدايت مي شد. يكي از كارمندان قوه مجريه بنام » مان هواردلاوسن«

كه نويسنده نيز بود، كمونيست شناخته شده بود و مجبور بودند كه فوراً از شر او خلاص شده و خشم آن كميته را فرو نشانند.

»هري كهن« يك جمهوريخواه سخت كوش بود نه يك آزاديخواه طالب خونريزي. سياستمدار مورد علاقه او» بنيتو موسيليني« بود كه يك بار او را ملاقات كرده بود و عكس او را به ديوار اتاقش زده بود.

اگر كسي از »كهن « متنفر بود او را يك كمونيست بي اعتبار مي ناميد. در كمال تعجب »كهن« ،»لاوسن«

را اخراج نكرد زيرا او يك نويسنده خوب به شمار مي رفت. »لاوسن« نويسنده »همفري بوكارت« (هنر پيشه معروف و ستاره استوديو كلمبيا) بود.

ارزش لاوسن بسيار بيشتر از آن جاروجنجال وحشتناكي بود كه با سرپيچي او از فشار بازرسان بوجود آمده بود.

» هنري كيسينجر« بسياري از درگيريهاي كاخ سفيد » نيكسون« را آرام كرده بود. به اين خاطر كه بهترين مشاور سياسي بود كه مي توانست پيدا كند. البته مشاوران خوب ديگري نيز وجود داشتند و» كيسينجر« به اين دليل در كارسياسي خود القا شده بود كه خودش را در اين ناحيه از ساختار سياسي به نحوي مستحكم كرده بود كه دور شدن او منجر به آشوب مي شد.

1. Hary Cohn

قدرت » كيسينجر« نيز زياد بود. او در بسياري از بخشهاي دولتي درگير بود و درگيري او، كارت برنده اي در دستش بود. او همچنين حاميان زيادي داشت. اگر شما بتوانيد چنين موقعيتي براي خودتان ترتيب دهيد، خلاص شدن از دست شما خطرناك مي شود.

15

بنابراين قدرت »متمركز« داشتن آزادي بيشتري را نسبت به قدرت » وسيع«داشتن فراهم مي كند، زيرا كسانيكه اين قدرت را دارند به خاطر امنيتشان به هيچ فرد بخصوص يا موقعيت خاصي وابسته نيستند.

براي اينكه ديگران را به خود وابسته سازيد، بايد از تاكتيك هوش استفاده كنيد. رهبران پليس مخفي، اسرار بسياري مي دانند ولي هرگز خواستار افشاي آن نيستند. آنها با تزريق قدرت يك پادشاه رامي سازند و يا از بين مي برند و يا » جي ادگارهودر« را به عنوان يك رئيس جمهور مي آفرينند.

اما اين كار پر از ناامني و بدگماني است. قدرت خود خطرآفرين است.

شما نمي توانيد با خيال راحت استراحت كنيد.

قدرتي كه هيچ آسايشي براي شما نمي آورد چه لذتي دارد؟

هشدار آخر: تصور نكنيد كه وابستگي ما فوق شما باعث مي شود كه عاشقتان شود. در حقيقت ممكن است از شما متنفر شود و بترسد. اما طبق گفته ماكياولي، بهتر است كه از شما بترسند تا اينكه دوستتان داشته باشند. ترس را مي توانيد كنترل كنيد ولي عشق را هرگز. وابسته بودن به يك احساس ظريف و قابل تغييري چون محبت و عشق، تنها وضعيت شما را ناامن مي سازد. ديگران را به خود وابسته سازيد. ترس از عواقب از دست دادن شما، بهتر از عشق به رفاقت با شما است.

 

تصور كن درخت مو را با شاخه هاي زيادش. در زيرزمين، ريشه اش عميق و وسيع است و در بالا، از لا به لاي بيشه ها رشد مي كند، در همديگر و به درختها و ميله ها و پنجره ها مي پيچد. براي خلاص شدن از شر آنها بايد خون و عرق بريزيد. آسانتر است كه اجازه دهيد تا به رشدشان ادامه دهند.

 

» ديگران را وابسته به خود سازيد. از طريق وابستگي چيزهاي بيشتري نسبت به عملكرد خوب بدست خواهيد آورد. اگر وابستگي از بين رود بزرگواري، شايستگي و احترام نيز از بين خواهد رفت. اولين درسي كه تجربه تاريخ به شما مي آموزد اين است كه هميشه ديگران را به خود اميدوار كنيد ولي هرگز آنها را كاملاً از خود راضي نكنيد، حتي يك سلطان را نيازمند خود سازيد.«

(بالتازار گراميان . 1658-1601)

عكس مسائل فوق

يكي از معايب وابسته ساختن ديگران به خود اين است كه شما نيز تا اندازه اي به آنها وابسته باشيد.

سعي كنيد فراتر از آن باشيد كه ديگران نخواهند از شر شما خلاص شوند. به اين معني كه مستقل بوده و به كسي وابستگي نداشته باشيد. اين چنين است حركات انحصارگرايانه »جي پي مورگان« يا »جان وودي راك فلر« كه تمام رقابتها را با كنترل كامل به اتمام رساندند.

 

16

 

 

 

قانون سوم

 

جهت تسليم كردن قربانيان از صداقتي مخصوص استفاده كنيد. حركت يك فرد صادق و بي ريا بيشتر از يك فرد دورو تأثير خواهد داشت. حركت صادقانه، حتي يك نگهبان مشكوك را راضي مي كند. زمانيكه صداقت شما حفره اي در حصار ديگران ايجاد كرد، مي توانيد با مهارت، آنها در راه رسيدن به خواسته هايتان گول بزنيد. يك هديه به موقع چون اسب تروا اين هدف را تأمين مي كند.

 

عنوان:صداقت خود را در مواقع لزوم نشان دهيد.

روايت اول

در سال 1962 مردي بلند قد با آلكاپون، ترسناكترين تبهكار آلفازان، ملاقات كرد. او خود را »كنت ويكتور لاستيج« معرفي نمود و قول داد اگر »كاپون« به او 000/50 دلار بدهد مي تواند آن را در مدت دو ماه دو برابر كند. »كاپون« خيلي بيشتر از اين پول براي سرمايه گذاري داشت بنابراين قبول كرد و خودش پولها را شمرده و به »لاستيج« داد.

»لاستيج« پولها را در يك گاوصندوق در بانك شيكاگو گذاشت و عازم نيويورك شد، جايي كه چندين طرح اين چنيني براي پيشرفت كارش داشت.

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 786

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما