بسمه تعالي
مقدمه :
فرو ريختن ديوارهاي منحصر کننده اطلاعاتي در جهان، توسعه ميزان تحصيلات زنان و حضور فزاينده زنان در فعاليتهاي بيرون از خانه، باعث تغيير نگرش زنان شده و در نتيجه انتظارات جديد، در مطالبات اجتماعي زنان امروز بيشتر رشد کرده اند.
حضور فعال زنان در مسايل اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي بيرون از خانه، باعث تغييرا تي در ساخت و ريخت هنجارهاي خانواده شده است. اين تغييرات گروهي، صاحب نظران علوم اجتماعي را نگران کرده است زيرا که بنياديترين نهاد اجتماع، يعني خانواده که موثرترين نهاد در رشد ابعاد گوناگون فرد است، در حال فروريختن است و در مقابل، ديگران شرا يط در حال تحول را به فال نيک گرفته و آن را زمينهاي مناسب براي بروز استعدادها، خودباوري و شکوفايي تواناييهاي بالقوه زنان که نيمي از نيروي انساني جامعه را تشکيل ميدهند، ميدانند. آنها توسعه همه جانبه جامعه را در گرو توسعه انساني زنان دانسته اند و قائلند که زنان ميتوانند در کنار مردان در جامعه مشاغل مناسبي را به عهده بگيرند.
واقعيت عيني آن است که هم زنان علاقه مندند که در بيرون از خانه شغلي داشته باشند و هم اينکه درصد زنان شاغل در جامعه رو به رشد است و بررسي اين نکته که آيا اشتغال زنان در بيرون از خانه بر سازگاري زوجين و روابط خانوادگي آنها تاثير دارد يا خير؟ ضروري بنظر مي رسد. اگر پاسخ اين پرسش مثبت باشد، آيا اين تاثيرباعث افزايش ميزان سازگاري است يا نتيجه آن معکوس است؟ همين پرسش در مقايسه با ميزان سازگاري زوجين با زنان خانه دار مطرح است؟ لذا اين پژوهش در صدد است اين رابطه را تحت عنوان " بررسي مقايسه اي ميزان سازگاري زوجين با زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار " کشف کند.
اهميت بررسي اين مسئله از آن جهت محرز است که نتايج آن مي تواند در تبيين و ارايه ا لگوهاي مثبت و مناسب در روابط خانوادگي موثر بوده و بتواند براي مشکلات خانوادگي که از اشتغال زنان ريشه ميگيرد، راهگشا باشد.
هدف اين تحقيق آن است که تاثير اشتغال زنان متاهل را با حداقل يکسال سابقه کار و داراي يک فرزند را بر رابطه زوجين با يکديگر و همچنين رابطه مادر و فرزند را بررسي کند و آن را با زندگي زنان خانه دار با حداقل يک فرزند در همان مولفهها مقايسه نمايد. در اين پژوهش زنان متاهل شاغل در ادارات و موسسات دولتي به عنوان جامعه آماري و نمونه آماري از بين آنها انتخاب و بوسيله پرسشنامه اطلاعات جمع آوري شده و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
بيان مساله :
با توجه به شرايط زندگي امروز، اشخاص همواره ناگزيرند که فعالانه با جنبه هاي مختلف فيزيکي، اجتماعي و رواني زندگي درگير شوند. از جمله ضرورت هاي زندگي مدرن، بحث اشتغال زنان در خارج از خانه است. برخي از صاحب نظران توسعه نيروي انساني بر اين باورند که نقش زنان به عنوان نيمي از نيروي انساني جامعه و تاثير آنها بر توسعه جوامع کنوني انکار ناپذير است.آنان اعتقاد دارند که حضور زنان در عرصه هاي مختلف جامعه، اعم ازخدماتي، توليدي و مديريتي علاوه بر اينکه ضرورت ثبوتي توسعه همه جانبه کشور است، حضور زنان در فعاليتهاي اجتماعي منجر به کسب تجربيات اجتماعي اي مي شود که در ايفاي بهتر نقش خانوادگي آنها به عنوان همسر و مادر تاثير سازنده و مثبت دارد. زيرا يکنواخت بودن کارهاي منزل سبب سلب قدرت فکري زنان خانه دار، عدم ارتباط آنها با مردم و مسايل اجتماعي، عدم اعتماد به نفس وعدم بروز شکوفايي توانايي ها و استعدادهاي آنها مي شود. اشتغال، زمينه هاي رشد شخصيت و اجتماعي زنان را فراهم مي آورد.
برخي ديگر از صاحب نظران رشته هاي علوم اجتماعي، بين نا سازگاري زوجين و اشتغال زنان در بيرون از خانه رابطه معنا داري بر قرار کرده اند و معتقدند که اشتغال زنان در خارج از خانه به دلايل عديده اي از جمله عدم حضور کافي زنان در خانه، خستگي و فرسودگي بعد از کار و تعارض نقش هاي متفاوت در محل کار به عنوان کارگزار و در خانه به عنوان همسر ومادر، باعث بروز اختلال در روابط و سست شدن پيوند هاي عاطفي و خانوادگي زوجين و فرزندان مي شود. در اين ديدگاه ايفاي نقش زنان به عنوان زنان خانه دار ضامن بقا، خانواده سالم و کار آمد است. لذا با توجه به نظرات مذکور وهمچنين گرايش رو به رشد زنان به اشتغال خارج از خانه و رابطه اشتغال زنان با سازگاري، يا نا سازگاري خانوادگي و اين که آيا زنان خانه دار در سازگاري خانوادگي موفق ترند؟ اين پژوهش در صدد است ميزان رابطه اشتغال زنان را با سازگاري خانوادگي آنها، در مقايسه با زنان خانه دار مورد بررسي قرار دهد.
ضروت و اهميت پژوهش :
حضور زنان در عرصه هاي فعاليت هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي به دلايل آگاهي ها، تحصيلات عالي و نياز رواني _ عاطفي، توسعه صنعت و تکنولوژي، پيچيدگي شرايط معيشتي زندگي امري اجتناب ناپذير است. اما ديدگاه عالمان علوم اجتماعي و روانشناسان در موضوع اشتغال زنان هماهنگ نيست. عده اي اشتغال زنان را لازمه شرايط توسعه جامعه وتحول مثبت روابط خانوادگي مي دانند و عده اي ديگر اشتغال زنان را موجب بروز آسيب و معضلات اجتماعي و خانوادگي، بروز مشکلات روحي و اخلاقي، سست شدن ارکان زندگي خانوادگي مي دانند. در سطور زير به بعضي جنبه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي اشتغال زناناشاره مي شود.
- زنان خانه دار نسبت به زنان شاغل از زندگي زناشويي خود رضايتمندي بيشتري دارند و همچنين درآمد همسر به صورت يک عامل اقتصادي در سازگاري خانوادگي تاثير دارد. بطوري که هر چه درآمد زن و شوهر بيشتر باشد، رضايتمندي از زندگي مشترک بيشتر خواهد بود.
- امروزه مردان و زنان همه بيرون از خانه مشغول کارند. زنان همچون مادرانشان توان و فرصت هم صحبتي و هم نشيني با يگديگر را ندارند. زن امروزي همواره در حال خدمات است اما چون تکيه گاهي نمي يابد به هنگام باز گشت به خانه، خود را در هم شکسته احساس مي کند و در ايفاي نقش همسري و مادري ناموفق بروز مي کند.
- لازمه شاغل بودن دارا بودن صفات مردانه آن هم به حدي زياد است. اين ويژگي موجب بر هم زدن توازن ميان دو نيمه زنانه و مردانه در طبيعت زنان شده و به شدت باعث فرسودگي، از پا افتادگي و نارضايتي آنها در زندگي مي شود.
- خستگي ناشي از کار، زنان شاغل را کم حوصله و بي نشاط کرده و او را نسبت به شوهرش پرخاشگر مي کند.لذا روابط خانوادگي دچار اختلال مي شود وسازگاري بين زوجين متزلزل مي گردد.
- يکي از زيان هايي که در اثر شرکت زن در امور اجتماعي عايد مي گردد اين است که زن شاغل نمي تواند به خوبي وظايف تربيتي فرزندان را عهده دار گردد. زيرا تربيت کردن، توان جسمي و شکيبايي لازم دارد و زن بيحوصله و خسته فاقد امکانات تربيتي است.
- شغل و کار موجب مي شود که زن از آگاهي هاي اجتماعي برخوردار شود و از جهات اجتماعي و فکري با کسب اطلاعات عمومي به روند تکاملي خود ادامه دهد و با مرد خود هماهنگي لازم را در اداره امور زندگي پيدا کند.
- شغل و کار در تربيت فرزندان از جهات شناخت هاي اجتماعي و همفکري با شوهر و همچنين در اداره زندگي تاثير مثبت دارد.
تقابل دو ديدگاه درباره اشتغال زنان در بيرون از خانه و تاثيرات اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي آن بر روابط و سازگاري خانوادگي زوجين وفرزندان،الزام و ضرورت بررسي علمي اين مسئله را مطرح مي نمايد.
اين پژوهش نيز در صدد بررسي ميزان سازگاري (روابط موفق ) زنان شاغل در خانواده در مقايسه با زنان خانه دار مي باشد، منظور از انجام اين تحقيق کمک به برنامه ريزان جامعه است تا با ارايه الگوهاي مثبت در حل يا کاهش اين معضل اجتماعي موثر باشند.
اهداف پژوهش :
اکثر زنان به دلايل عديده اي از جمله رشد آگاهي هاي عمومي، تحصيلات دانشگاهي، نياز به درآمد به منظور تامين معيشت زندگي و نيازهاي رواني اجتماعي به کار بيرون از خانه علاقه نشان مي دهند. از طرف ديگر يافته هاي پژوهشي نشان مي دهدکه اشتغال زنان به دلايل گوناگون باعث بروز اختلال و عدم سازگاري در خانواده مي شود.
تعارض بين اشتياق زنان به اشتغال و عوارض متعدد اشتغال آنها و تاثير اين مسئله بر روابط سازگار خانواده در مقايسه با ميزان روابط سازگار زوجين با زنان خانه دار، موضوع جدي مورد بحث امروز جامعه شناسان است. لذا با توجه به" نظريه تفکيک نقش ها" که حضور فعال زنان در عرصه هاي فعاليت هاي اجتماعي را نکوهش مي کند و" نظريه کميابي" که کسب تجربيات اجتماعي مثبت زنان به علت اشتغال را در جامعه و تاثير مثبت آن بر روابط سازگار زوجين و فرزندان را تاکيد دارد و همچنين" نظريه خانواده سالم " که بر ويژگيهاي روابط سالم و سازگار زوجين با زنان خانه دار و فرزندان تاکيد دارد و" نظريه تجميع نقش ها " که بر منزلت زن بر اثر اشتغال تاکيد دارد و " نظريه زمان و انرژي " که بر تحديد فعاليت در زمان وانرژي براي فعاليت توجه دارد و ساير يافته هاي تحقيقاتي ديگر، بررسي تعارض بين ادعاي خانواده سالم در ابعاد مختلف با نظريه هاي فوق الذکر با استفاد از نظريه تحليل شبکه که بر تحليل عوامل تاثير گذار بر روابط کنشگران تاکيد دارد، موضوع اين پژوهش از ديدگاه صاحب نظران علوم اجتماعي بررسي مي شود. هدف اصلي و کاربردي اين پژوهش به شرح زير مطالعه مي شود.بطوريکه نتايج حاصل از آن بتواند به برنامه ريزان جامعه و زنان شاغل و مردان با همسران شاغل در ارايه الگوهاي مناسب براي حل مسئله و يا کاهش اثرات سو، آن کمک نمايد، با توجه به نظرات بيان شده و به ويژه نظريه تحليل شبکه اهداف اصلي و فرعي اين پژوهش عبارتند از :
هدف اصلي :
هدف پژوهش حاضر عبارتست از پاسخگويي به اين سؤال که آيا بين ميزان سازگاري زوجين با زنان شاغل نسبت به زوجين با زنان خانه دار تفاوتي وجود دارد "؟
هدف فرعي:
و در صورتيکه پاسخ هدف اصلي مثبت باشد، هدف فرعي اين پژوهش عبارت است از پاسخگويي به اين سؤال که اين تفاوت ناشي از چه علل و عواملي ميباشد.
فرضيه هاي پژوهش :
سازگاري خانوادگي بر درک متقابل و روابط مثبت اعضاي خانواده استوار است و عواملي ازجمله ميزان آگاهي هاي برآمده از تحصيلات، درآمد خانوادگي و تجربيات اجتماعي محيط کار بر ميزان سازگاري تاثير دارند.
لذا اين پژوهش به منظور بررسي عوامل موثر بر سازگاري زوجين با زنان شاغل در مقايسه با زوجين با زنان خانه دار، به بيان فرضيه هاي زير مي پردارد.
فرضيه اصلي :" اشتغال زنان بر ميزان سازگاري زوجين با زنان شاغل نسبت به زوجين با زنان خانه دارتاثير منفي دارد ".
فرضيه هاي فرعي:
الف - هر چقدر در آمد زنان بيشتر، ميزان ناسازگاري بيشتر است
- در آمد زنان شاغل از زنان خانه دار بيشتراست.
- پس زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار ناسازگارترند.
ب - هر چقدر روابط گفتماني مرد مدار زنان بيشتر، ميزان ناسازگاري بيشتراست
- روابط گفتماني مرد مدار در بين زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار بيشتر است
- پس زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار ناسازگارترند.
ج - هر چقدر خستگي و فرسودگي زنان بيشتر، ميزان ناسازگاري بيشتر است
- خستگي و فرسودگي زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار بيشتر است
- پس زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار ناسازگارترند.
د - هر چقدر تعدد نقش هاي خانوادگي و شغلي زنان بيشتر، ميزان ناسازگاري بيشتر است
- تعدد نقش هاي خانوادگي و شغلي زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار بيشتر است
- پس زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار ناسازگارترند.
مقدمه :
ابتدا در اين فصل به تعاريف و مفاهيم واژههاي کليدي و اساسي پرداخته خواهد شد در ادامه پيشينه پژوهش مرتبط با موضوع مورد نظر در دو بخش داخلی و خارجی نگارش شده و سپس ادبيات تحقيق و مباني نظري آورده ميشود و نهايتاً مدل نظری که آزمون تجربی براساس آن طراحی و اجرا خواهد شد، ارايه مي گردد.
تعريف اصطلاحات و مفاهيم :
در اين پژوهش از اصطلاحات و مفاهيمي استفاده شده است که براي تبيين آنها لازم است تعريفي از آنها ارايه شود.
خانواده Family:
اين اصلاح را متعارفاً در مورد يک واحد اجتماعي اطلاق مي کنند که شامل والدين و فرزندان وساير بستگان دورتراست و احيانا پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمو، دايي، خاله وعمه ها را هم در بر مي گيرد و همه اينها به اصطلاح زيريک سقف زندگي مي کنند. ( پويان،13679) منصوري لاريجاني( 1384 )در تعريف خانواده مينويسد: "خانواده جامعه کوچکي است که از مجموع افراد آن، اجتماع بزرگي شکل مي گيرد. پس خانواده يک واحد اجتماعي است. همانند آن بايد از نظم و روابط معيني بر خوردار شود. محور خانواده عمدتا والدين هستند که تنظيم و اداره امور را بر اساس تعريف کار به عهده مي گيرند و هرگز رابطه آمر و ماموري يا رئيس و مرئوسي بين زن و مرد مطرح نيست، بلکه هر کدام به اقتضاي طبيعت و سازمان خلقت، عهده دار وظايفي مي شود که علاقه و قابليت انجام آن را دارد."
به نقل از سعادتمند، مينوچين، (1373 ) خانواده را کانون شکل گيري " هويت " مي داند و آن را خاستگاه هويت انسان مي نامد. او معتقد است هويت متکي بر دو رکن است: احساس تعلق و احساس مجزا بودن، و خانواده را آزمايشگاهي مي داند که اين دو جز، در آن با هم مخلوط و نسخه پيچي مي شوند. خانواده در مراحل اوليه ي اجتماعي کردن کودک، رفتار و احساس هويت او را قالب ريزي مي کند. احساس تعلق از برون سازي کودک با گروه خانواده و مفروضات او در مورد الگوي هاي مراوده اي در ساخت خانواده سرچشمه مي گيرد که طي وقايع مختلف زندگي، ثبات و استمرار دارد.
مينوچين ( 1373 ) احساس هويت فرد را متاثر از احساس تعلق او به يک خانواده معين مي داند. احساس مجزا بودن و تفرد، نيز از راه مشارکت فرد در خرده نظامهاي مختلف خانواده در زمينه هاي متفاوت خانوادگي و همچنين مشارکت در گروههاي " برون خانگي " شکل مي گيرد.
سيف ( 1368 )، معتقد است خانواده فقط از يک سلسله نقشها، وضعيتها و ارتباطات پيچيدهاي تشکيل نشده، بلکه خود يک نظام است و هنگامي که تغييري در نقش يک وضعيت به وجود آيد، باعث تغيير در ساير نقشها و وضعيتهاي ديگر خواهد شد و در موشکافي بيشتر اين مساله ملاحظه ميشود که هر يک از وضعيتهاي موجود در خانواده به تنهايي تا حدودي يک نظام است، زيرا با ايجاد تغييري در نقش يک وضعيت ساير نقشهاي آن وضعيت نيز تحت تاثير قرار ميگيرد. (ص.92)
زوجين :couple
زن و مردي هستند که با انجام ازدواج دارای زندگي مشترک بوده و با هم در يک منزل زندگي ميکنند.
خانه دارHouse Holder :
کليه زنان و مرداني که در مدت هفت روز قبل از مراجعه مامور سرشماري شاغل يا بيکار ( جوياي کار ) نبوده و يه فعاليت خانه داري مشغول بوده باشد، خانه دار گفته ميشود. ( سالنامه آماري،1382 )
خانه داري : House Holdin
خانه داري اموري است مشتمل بر نظافت، کارهاي مربوط به سامان بخشي وسايل و اثاثيه منزل و تعمير و نگهداري آنها. ( دکتر نسرين جزئي، 1384، کتاب ارزش کار، ص12)
کار : Work
کار فعاليت بدني يا فکري است که منجر به توليد کالا يا ايجاد خدمت شود. (فرهنگ، 1371 )
صبوري ( 1373 ) در تعريف کار ميگويد " فعاليتي است که به وسيله آن انسان ها از طبيعت بهره ميگيرند وبدينسان بقاي خود را تامين ميکنند. کار را نبايد منحصرا به اشتغال مزد بگيري محدود کرد. در فرهنگهاي سنتي، تنها يک نظام پولي ابتدايي وجود داشت و افراد معدودي براي دريافت مزد پوليکار ميکردند. در جوامع امروز همچنان انواع فراواني از کارها وجود دارند. ( مانند کارهاي خانه ) که متضمن پرداخت دستمزد يا حقوق نيستند ".
در تعريفي ديگر، توسلي (1378 ) ميگويد " کار مجموعه اعمالي است که انسانها به کمک مغز، دست، ابزار و ماشين ها براي استفاده عملي از ماده روي آن انجام مي دهد و اين اعمال نيز متقابلا بر انسان اثر ميگذارد و او را تغيير ميدهد."
بر اساس تعريف سالنامه آماري استان، کار عبارت از عمل فکري يا بدني که براي کسب درآمد ( اعم از نقدي و غير نقدي ) صورت گيرد و نتيجه آن توليد يک کالا و يا يک خدمت است.
کار يک فعاليت انساني است که اولين خصوصيت آن، مفيد بودن است. اقتصاددانان ليبرال از جمله " کلس" ميگويد : " کار، استفاده از نيروهاي مادي و معنوي در راه توليد ثروت يا ايجاد خدمات است." از ديدگاه دارندگان چنين گرايشي، کار به طور عمده از طريق هدفها و فوايد خود و ارزش محصولي که خلق ميکند، مشخص میشود. هانريبرگس نيز در اثر مغروف خود" تحول خلاق " راجع به فعاليت انسان مينويسد :" کار انساني خلق فايده است." بنابراين در تعريف کار بايد همواره صفت مفيد بودن رادرنظر داشت.
از طرف ديگر، به نظر ساير اقتصاددانان، ويژگي کار انسان قبلاز هر چيز در ساختن و سازمان- دادن به مبارزه با طبيبعت در يک چارچوب اجتماعي نهفته است." متفکران مدتها قبل تعريف کار را در رابطهی پوياي انسان و طبيعت جستجو کرده اند. فرانسيس بيکن کار و پيشه را «انسان به اضافه طبيعت » تعريف کرده است و دنبالهي اين بحث تا دکارت و فرويدمان مارکس نبوده است. به نظر اوکار اساسا" تغييراتي است که انسان با استفاده از فنون در طبيعت به وجود ميآورد و طبيعت نيز بر انسان اثر ميکند و او را تغيير ميدهد. مارکس در کتاب معروف خود" سرمايه " مينويسد : در نگاه اول کار عبارت از کنشي است که بين انسان و طبيعت به وقوع ميپيوندد. "باتوجه به نظرات ايراد شده تعريف نسبي از کار مطرح ميشود. "کارمطرح ميشود." کار مجموعه اعمالي است که انسان به کمک مغز، دست،ابزار و ماشين ها براي استفاده عملي از روي آن انجام ميدهد و اين اعمال نيز متقاابلا بر انسان اثر ميگذارد و او را تغيير ميدهد".
جنبه هاي مختلف کار:
الف) جنبه فني:
در اين ديدگاه، کار منحصرا وابسته به صلاحيت مهندسان و" کارشناسان توليد " است. در اينجا با مفهوم فني« پست کار» مطرح ميشود. در اين مفهوم ابزار، نيروي محرکه، ارگانهاي درگير و سيستمهاي مجاور به نحوي مطرح ميشوند که کم و بيش با وضع کارگرعامل (مراقبت ماشين ) سازگار است. بنابراين مفهوم " پست کار" مستلزم سازگاريهاي فيزيولوژيک و روان شناختي استکه درصنعت بيش از پيش توجه محققان و کارگزاران را به خود جلب کرده است.
ب) جنبه فيزيولوژي :
بين"پست کار" و محيط مادي ( نور، رنگي، رطوبت، تهويه و سر و صدا ) از يک سو و ترکيب جسماني عامل از سوي ديگر، روابط چندگانهاي وجود دارد. در اينجا مراد، ميزان سازگاري انسان با " پست کار" و محيط مادي آن است. عوامل متعددي در بروز پديده «خستگي » دخالت دارند. حتي ممکن است نظر کارگر به کارش در اين امر مربوط باشد. « خستگي » در بعضي مواقعيتها وتا حدود بسيار زياد پديدهاي اجتماعي است.
ج) جنبه روان شناسي :
کارگرفقط يک موجود مادي نيست، بلکه واجد خصوصيات رواني و اخلاقي نيز هست. رابطه کار وشخصيت موجب کنش و واکنش هاي متعدد ميشود که در همه جا حضور فعال دارد. اين کنش و واکنش ها نه فقط در محيط کار، بلکه در خارج از محيط کار نيز بر رفتار او تاثيرمي گذارد. مثلا وجه نظر او نسبت به خانواده خود، روابط اجتماعي او، انتخاب سرگرميهاي روزانه و گاهي ممکن است متاثر از نوع کار و وضعيت محيط آن باشد.
د) جنبه اجتماعي :
کارگر به درجات مختلف به گروههاييتعلق دارد که در داخل و خارج از کارخانه تشکيل شده است. تمام گروههايي که کارگر با آنها ارتباط دارد، بر او تاثير ميگذارند. در حوزه اجتماع، کارگزار از اعتقادات و نظام ارزشي جامعه تاثير ميپذيرد و اين تاثير بر رفتار او کارا و موثر است به طوريکهگروه باعث کششها به اعتقادات و احساسات مشابه و مشترک ميشود و بر وجه نظر و بازده کارگر تاثير ميگذارد.
کار خانگي :Home work
اين طرز کار در بعضي از صنايع رواج دارد بدينسانکه بهکارگران مواد لازمه را ميدهد تا آ نها بعضي عمليات توليدي کالا را در خانه انجام دهند. اين گونه کارگران مزد خود را نسبت به مقدار کار خود ميگيرند. اين گونهکار را کار خانگي گويند. ( فرهنگ، 1371)
کار خانگي : House work ( domestic lab)
کار بيمزد که معمولا زنان در خانه و در ارتباط با امور هر روزه خانگي مانند آشپزي، نظافت و خريد انجام ميشود(صبوري، 1373) اين اصطلاح اشاره دارد بر وظايفيکه درمحيط خانه بوسيله مردان و زنان انجام ميگيرد و براي گرداندن امور روزمره آن( اين گونه فعاليتها )مورد نياز است، از جمله غذا پختن، نظافت و شستشو، نگهداري اطفال و مراقبت از بيماران و سالخوردگان.( پويان، 136 )
در آمد : Income
در آمد، مقدار وجه، کالا يا خدمت است که شخصي حقيقي يا حقوقي و يا اقتصادي در يک دوره ي زماني معين دريافت کرده است.
در اصطلاح علم اقتصاد نظري، بازده پولي يا ديگر منابع مادي را گويند که بر اثر به کار انداختن ثروت يا از خدمت يک انسان آزاد به دست ميآيد.
در اصطلاح حسابداري، اين واژه يه معناي وسيع دخل يا دريافتي را ميرساند و آن عبارت از تمام دريافتيهاي پولي يک تصدي يا شخصي است. ( فرهنگ، 1371 )
در تعريف ديگر، در آمد يک فرد مجموعه عايداتي است که در نتيجه سهيم شدن در فعاليتهاي توليدي به دست ميآورد. افراد کار خود را عرضه ميکنند و يا سرمايه خود را در جريان توليد به کار مياندازد و کسب در آمد ميکنند. درآمد ناشي از کار را حقوق و دستمزد هم ميگويند. ( قديري، 1352 )
نيروي کار: Work Force
آن بخش از جمعيت که در سن کار است، بطور کلي افراد 15 تا 64 ساله به عنوان نيروي کار در نظر گرفته ميشود. ( فرهنگ، 1371 )
جمعيت فعال :Working Population
جمعيت کاري يا جمعيت فعال : شمار مردان، زنان، کودکان پسر و دختر که در سن معين مي توانند به اشتغال در آيند، را شامل ميشود. ( همان منبع،1371 )
براساس تعريف سالنامه آماري استان، جمعيت فعال( اقتصادي ): به مجموع افراد شاغل و بيکار( جوياي کار )جمعيت فعال اقتصادي گويند.
اشتغال:Employmentانجام فعاليتهاي در آمدزا در خارج از خانه و به واسطهي حضور در جامعه ميباشد.
شغل : Occupation
فعاليت بدني يا فکري که منجر به توليد کالا يا ايجاد خدمت شود. حرفه يا کار و کسبي که شخص بدان اشتغال دارد.( فرهنگ، 1371 )در تعريف ديگر، شغل عبارت است از هر گونه اشتغال مزد بگيري که در آن فرد به طور منظم کار کند. شغل از منظر جامعه شناسي عبارت است از يک نوع نقش اجتماعي که بر حسب ارزشها، هنجارها و الگوهاي رفتاري خاص خود ايفا ميگردد و در اين صورت موقعيت اجتماعي ويژه آن براي فرد محفوظ و مداوم ميشود. اين نقش را " نقش حرفهاي " و موقعيت متناسب آ ن را " موقعيت حرفهاي " ميخوانند. به تعبيير ديگر، زمانيکه ميگوييم شغل يک نقش اجتماعي است، منظورمان اين است که شامل رفتار و کردار و يا وظيفهاي است که فرد بر طبق الگوها وهنجارهاي کلي اجتماعي و فرهنگي گروه صورت ميدهد وهمچون نحوهي پاسخ به انتظار ديگران تعريف ميشود. ( سارروخاني، 1370 )
شاغل : Employed
بر اساس تعريف مرکز آمار ايران، شاغل کسي است که دست کم يک ساعت طي يک هفته کار در قبال مزد يا حرفه، کار و کسب و يا بنگاه خودش کار کرده باشد.
براساس تعريف سالنامه آماري استان( 1382 )شاغلان : کليه افرادي هستند که به صورت تمام وقت يا پاره وقت براي کارگاه کار کردهاند و شاملکارکنان با مزد و حقوق و بدون مزد ميباشد.کارکنان بدون مزد شامل مالکان، شرکاي فعال و کارکنان فاميلي بدون مزد هستند.
در سرشماريهايعمومي نفوس و مسکن، کليه کسانيکه در هفت روز گذشته قبل از مراجعه مامور سر شماري2 روز کار کرده باشند و کليه کسانيکه شاغل بوده و بنا به دلايل متعدد از قبيل مرخصي، بيماري و... کار نکرده باشند، شاغل محسوب ميشوند. ( همان منبع )
بيکار :Out of Employment
بيکار ( جويايکار ) : کليه افراديکه شاغل نباشند و قادر به کارکردن باشند و در هفت روز قبل از مراجعه مامور سر شماري، در جستجويکار بوده اند، بيکار جويايکار تلقي ميشوند. ( سالنامه آماري،1382 )
ازدواج : Marriage
همسر گزيني جرياني است که تقريبا مانند بازار عمل ميکند، و قواعد گزينش همسر، تعيين کننده شکلهاي مبادله بين طرف هاي ازدواج و خانوادهها يشان است. ( پويان، 1367 )
ترتيب زوج گيري مورد تاييد اجتماع بين دو نفر، به بيان ديگر ازدواج به گونهاي از روابط زن و مرد اطلاق ميشود که از نظر شرعي و عرفي، يا قانوني به رسميت شناخته ميشود. ( نقوي، 1374 )
نقش :Role
در جامعه شناسي، نقش يعني وظيفه يا مسئوليتيکه در يک گروه، نهاد يا جامعه، بر عهده فردي گذاشته ميشود و او بايد مطابق نظام ارزشي و هنجارهاي جامعه، آن را انجام دهد. ( مهدوي،1384،حورا، ص12 )
نقش اجتماعي : Social Role
شامل رفتار، کردار و يا وظيفهاي است که يک شخص در داخل يک گروه به عهده مي گيرد. نقش را هم به عنوان نوع رفتار اجتماعي يک فردکه بر طبق الگويهايکلي اجتماعي و فرهنگي صورت ميگيرد و هم همچنين نحوهي پاسخ به انتظار ديگران، تعريف ميکنند. ( ساروخاني،1370 )
نقشهاي جنسيت : Gender Roles
الگوهاي رفتاري، تعهدات و امتيازاتي که براي هر يک از دو جنس مرد و زن در نظر گرفته شده است. ( همان منبع )
نقش همسرانه :Conjugal Role
وظايفي را که سنخنأ بوسيله شوهر و زن در زندگي خانوادگي بر عهده گرفته ميشوند، نقشهاي همسرانه مينامند.( ايوت،1957) بين نقشهاي همسرانه مجزا،که در آن زن و شوهر وظايفکاملا متفاوتي در محيط خانواده دارند، و نقشهاي همسرانه مشترک که در آن وظايف زن و شوهرکم و بيش قابل تبديل، و تمايز قايل ميشود. ( پويان،1367 )
تضاد نقشها :Role Conflict
وضعيتيکه در آن دو يا چند نقش يک شخص داراي مقتضيات متناقض ميباشد. نقش مادري با نقش شغلي او، در مواردي به تضاد نقشها براي زنان منجر ميشود. (بهروان،1374)
سازگاري : compatibility
صميميت زوجين، روابط زناشويي رضايتمند، وجود روابط گرم و مثبت عاطفي، وجود مشابهت ها و مشترکات فرهنگي و رفتاري که منجر به خانوادهاي محبت آميز و احساس مسئوليت مشترک در قبال مشکلات و بستري مناسب براي پرورش فرزندان و کاهش اضطرابات مبتني بر درک صحيح متقابل زوجين را سازگاري گويند.
در تعريف ديگر ؛ تواناييخارج شدن از پريشان حالي تحت عنوان سازگاري گفته شده است. مدتهاي مديدي است که مشخص شده برخي افراد استرس را بهتر از ديگران کنترل ميکنند. علت آنکه عدهاي با وجود شرائط نامطلوب خانوادگي افراد موفقي ميشوند و عدهاي ديگر در اين شرائط زندگي ناموفق ديگري را تکرار ميکنند اين است که گروه اول با استرسهاي موجود کنار ميآِيند و درست تصميم گيري ميکنند.
سازگاریيعنی، فرايند الگوهاي مختلفپاسخدهي شخص به تغييرات محيطي است که منجر به ايجاد روابط مثبت شود.
تعادل :Equilibrium
جوامع يا دستگاههاي اجتماعي را داراي تعادل ميدانند، وقتي نيروهاييکه در درونشان عمل ميکنند، متوازن باشند و نتيجتا جامعه داراي ثبات باشد. ( پويان، 1367 )
اختلال : Dysfunction
يک فعاليت يا نهاد اجتماعي را که داراي سو، اثر يا اختلال مينامند، هنگاميکه بعضي پيامدهاي آن، کار يک نهاد يا فعاليت ديگر اجتماعي را مختل کند. هر فعاليت خاص ميتواند براي فلان فعاليت ديگر موجد اختلال، و براي بهمان فعاليت داراي " حسن اثر " و يا البته تواما در بر دارنده آميزهاي از اختلال و حسن اثر براي يک فعاليت واحد باشد. (پويان،1367)
جنبش زنان : Feminism
آئيني است که مي گويد زنان در جامعه بطور سيستماتيک و به حکم ماهيت نظام حاکم مورد تبعيض و ستم قرار ميگيرند و خواهان فرصتهاي برابر مردان و زنان است. ( همان منبع )
خانواده سالم يا کارا :
خانواده کارآمد، خانوادهاي است که کانون محبت، انعطاف و رحمت باشد. از اين رو آرامش رواني و کاهش اضطرابات، مهمترين کارکرد خانواده سالم است. اقناع نيازهاي جنسي، زوجين، وجهي ديگر ازکارآمدي خانواده و نيز موثر در افزايش پيوندهايعاطفياست. خانواده سالم بسترساز رشد فرهنگي و سلامت جسم و روان و مهمترين عامل در انتقال ارزشها و پرورش عاطفي و کاهش آسيبهاي اجتماعي وارتقا، امنيت هر جامعه دانست. ( پيام زن، 157 )
پيشينه پژوهش :
بر اساس نظر سنجي انجام شده بوسيله مرکز نشر صدا و سيما، تحت عنوان " بررسي اشتغال زنان از نظر زنان غير شاغل " نتايج عبارتند از:
1- 9/61 درصد از زنان غيرشاغل به خانهداري در حد « زياد و خيلي زياد» علاقهمندند و 4/53درصد آنها، خانهدار بودن را به عنوان فعاليت انتخابي مورد علاقه خود برگزيدهاند.
از نظر زنان غيرشاغل، مهمترين دلايل انتخاب خانهداري، «رسيدگي به امور خانه»، «تربيت فرزندان» و هم چنين « نامناسب بودن محيط كار و اجتماع » بوده اند. برخي ديگر از زنان غيرشاغل، مهمترين دلايل انتخاب «شاغل بودن» را، « ارضا نشدن با كارخانه» و « كسب استقلال مالي » ذكر كردهاند.
2- 5/61 درصد از زنان غيرشاغل با مفيد بودن اشتغال براي زنان شاغل و داشتن شغل، موافق هستند. 3/56 درصد پاسخگويان معتقدند كه صدا و سيما به دليل « كمك به اقتصاد خانواده » (6/34درصد) و «استقلال يافتن زنان» (18درصد)، بايد به تشويق زنان به داشتن شغل در حد « زياد و خيلي زياد» بپردازد. برخي ديگر از پاسخگويان معتقدند كه صدا و سيما به دليل « جلوگيري از مشكلات خانوادگي » (9/28درصد) و « نامناسب بودن محيط كار و اجتماع» (1/23 درصد)، نبايد زنان را به كار كردن در بيرون از منزل تشويق كند.
3- 1/73درصد پاسخگويان گفتهاندكه صدا و سيما به دليل «مهم و مقدس بودن خانهداري» و «رفع اختلافهاي خانوادگي»، بايد به معرفي خانهدار بودن به عنوان يك شغل مناسب براي زنان، در حد «زياد و خيلي زياد» بپردازد. برخي ديگر از پاسخگويان با معرفي خانهدار بودن زنان توسط صدا و سيما به دليل « كافي نبودن خانه داري براي زنان » (6/26درصد)، « كمك به رشد و تعالي زنان » (2/13درصد)، « رفع مشكلات اقتصادي » (7/10درصد) و « عوض شدن ديد مردان » (4/3درصد) مخالفت كردهاند. صدا و سيما ميتواند با فرهنگ سازي و تغيير در باورها و نگرشهاي مردم، تعارض ميان ايفاي نقشهاي شغلي و خانگي را در زنان به حداقل برساند. صدا و سيما ميتواند اين كار را با پي ريزي نوع جديدي از الگوي تقسيم كار ميان زن و مرد و ترويج آن در جامعه، تغيير نگرش مردم نسبت به نقش اجتماعي زنان و روشن ساختن جايگاه واقعي زنان در فرايند توسعه و نوسازي، انجام دهد. ( نيکخو، محمد رضا،1383،مرکز نشر صدا و سيما " نظر سنجي از زنان غير شاغل، درباره اشتغال")
بررسيها و تحقيقات نشان ميدهندکه زنان بهکارهاي خانگي تمايل بيشتري دارند. خانم لمبرزو ميگويد: " فطرت اوليه زن به خاطر وظيفه مادري و شوهرداري و صفا بخشيدن به زندگي زناشويي و تشکيل خانواده و نيز از خود گذشتگي در راه زندگي خانوادگي سرشته شده است.( طاهري نيا، 1384،ص20 )
خانم کارول ا.تورکينگتون که خود 27 سال به عنوانکارمند کارکرده است در مقدمه کتاب ميگويد: جالب است بگويم کليه زنان موفق Working women خود به نام " زنان شاغل، شادترين لحظات زندگي شان را بر خلاف آنچه ديگران ممکن است تصور کنند از قبيل ارتقاي شغلي، تغيير شغل به شغل دلخواه، يا داشتن يک خانه لوکس و مجلل نداشته بلکه بسياري از آنان معتقدندکه شادترين لحظات زندگي، لحظات آرام و شادي بخشي است که در کنار فرزندان و شريک زندگي شان داشته اند... آنها ثابت کرده اند با وجود اين که در دنيايي به سر ميبرند که هر روز ارزشها کم رنگ تر ميشوند، در دنيايي که به نفع مردان تبعيض قايل ميشوند، در دنياي تعصبها و حساسيتهايي از اين قبيل که شرکتها از آن پيروي ميکنند، لحظاتکوچک و شيرين زندگي خانوادگي ميتواند مسرت بخش ترين لحظات زندگي به شمار آيد. " همچنين در يک بررسي ملي که دو سال پيش انجام شد، از زنان شاغل پرسيده شد که از نظر شخصي بيشتر کار در خانه آنان را راضي ميکند يا کار بيرون از خانه؟ جواب اين بود: کار در خانه."( همان منبع)
تحقيقات انجام شده در ايران :
يافته تحقيقتي در مورد فوايد اشتغال براي زنان و براي خانواده آنها نشان ميدهدکه عامل اقتصادي و تأمين بخشي از هزينههاي خانواده به ميزان 81% و کسب استقلال مالي براي زنان به ميزان 57% بيشترين سهم را در اين زمينه داشته است. همچنين نزديک به 34% از زنان به بهبود پايگاه اجتماعي خود در جامعه و 8% به تاثير آن در امور فرهنگي– اجتماعي خانواده اشاره داشتهاند. درکل، ارتقاي سطح بهداشت خانواده، بهره وري بيشتر از منابع مادي و معنوي خانواده، اقزايش توان مديريتي زن در خانواده، افزايش روحيه اعتماد به نفس زن در اجتماع، پر شدن اوقات فراغت و جلوگيري ازآسيب پذيري اجتماعي، تامين اجتماعي زنان در مواقع بروز بحرانهاي مختلف، شکوفايي استعدادهاي انساني زن، احساس تعهد و مسئوليت بيشتر تسبت به خانواده، تاثير در کاهش نرخ رشد جمعيت، استقلال مالي زن و استحکام يافتن خانواده، ارتقاي سطح خودباوري در زنان به همراه سازندگي بيشتر از جمله آثار مثبت اشتتغال زنان محسوب ميشوند. اما فشار جسمي و روحي به دليل ايفاي نقشهاي چندگانه، عدم تامين نياز عاطفي در خانواده، فشار روحي و اضطراب ناشي از دوري فرزند و خانواده از جمله آثار منفي اشتغال زنان ميباشند.( صديقه علا فر،1384، اشتغال زنان و چالش هاي آن، ص137پيام زن، شماره 156)
تحقيقي توسط سفيري (1377) انجام شده است، براساس يک بررسي تجربي محقق، بين 1003 نفر از پرسنل زن و مرد، هدف آنان از داشتن شغل مورد سؤال قرارگرفت و چهار گزينه، نوعکار، ميزان دستمزد و پاداش، پرستيژ اجتماعي و فرصت براي رشد و ترقي جهت جواب به سؤال مورد نظر انتخاب گرديد. علت تعيين گزينهها اين بود، براي کار دو نوع ارزش، اظهاري و ابزاري قائل شده است. ارزش اظهاري را با نوع کار و ارزش ابزاري را به دو بخش ارزش مادي ( دستمزد و پاداش ) و ارزش معنايي کار ( فرصت براي رشد و ترقي و پرستيژ اجتماعي ) مجزا کرده است. در تحقيق انجام شده، تفاوت ميان زنان و مردان در انگيزههايشان براي کار مشخص نمود که زنان نسبت به مردان به ارزش اظهاري کار توچه کمتري دارند، ولي در ميان عواملي که ارزش ابزاري دارند، مردان به ارزش معنايي توجه داشته و ارزش ماديکار ( ميزان دستمزد) برايشان مهمتر بوده است. زنان در ميان عواملي که ارزش ابزاري دارند، به ارزش معنايي کار توجه دارند.
در دهه اخير و بالا گرفتن بحث مشارکت زنان در عرصههاي مختلف، بحث نقشهاي سه گانه همسري، مادري و شغلي صورت ديگر گرفته و به شکل جدي تري مطرح شده است. مسئوليت انحراف از مسير، يا پايداري در راه عقيده را به طور يکسان جامعه شناسان و نظريه پردازان زيادي به اين موضوع پرداخته و به جنبههاي مثبت و منفي آن توجه کردهاند. جامعه شناسان فونکسيوناليست، تنها نقش اساسي زنان را در جامعه کارکردهاي زيستي ميدانند و با هر تغييري در اين نقشها مخالفند." رابرت لين " در کتاب " زندگي سياسي " مينويسد: " مشارکت زنان در امور سياسي يا هر نوع وابستگي خارج از خانه به معني دزدي از فرصتهاي خانوادگي است."
پارسونز" میگويد : تغيير در فرصتهاي شغلي و ايجاد برابري زنان با مردان، ساختارهاي خانوادگي و کارکردهاي جامعه کنوني را به هم خواهد زد.( حجتي،1383 )
احمدنيا (1377 ) با استناد به يافتههاي پژوهش خود که يک نمونه 1065 نفري ( 710 نفر زن شاغل و 355 زن خانه دار ) در تهران انجام گرفت به نتايج جالب توجهي دست يافت.
1- زنان با مشکل پايين بودن حقوق و دستمزد مواجهاند. اين امر يکي از دلايل تمايل برخي از آنها براي ترک شغل ابراز شده است.
2- زنان معتقدند که کارکردن آنها در خارج از خانه، آنها را از انجام شايسته وظايف مادري، همسري و خانه داري باز ميدارد. پس تمايل آنها به ترک شغل افزايش مييابد.
3- احساس تضاد نقشهاي ( ناشي از ترکيب همزمان نقشهاي مادري، همسري، خانه داري و کارمندي ) سلامت جسماني و رواني زنان شاغل را به خطر مياندازد. ( همان منبع،1377 )
تحقيقي توسط منيره اسحاقي در سال 1384 تحت عنوان " برآورد صميميت زوجين در بين چهار گروه شغلي " انجام گرفته است که هدف آن سنجش رابطه شاخص نوع شغل ( کارمند، معلم، پزشک در شهرقم ) و تاثير آن بر روابط صميمي زوجين بوده است. نتايج تحقيق نشان داد که رابطه معنا داري بين آنها وجود ندارد. بهعبارت ديگر شغل زوجين بر ميزان سازگاري ( روابط مثبت ) و صميميت آنها تاثير محسوسي ندارد.
الف ) نکات مثبت کار کردن زن :
1- شغل و کار زن موجب ميشود که زن از آگاهيهاي اجتماعي بر خوردار شود و از جهات اجتماعي و فکري با کسب اطلاعات عمومي به روند تکاملي خود ادامه دهد و با مرد خود هماهنگي لازم را داشته باشد.
2- شغل و کار در تربيت فرزندان از جهات شناختهاي اجتماعي و همفکري با شوهر خود از عوامل مفيد و موثر در اداره زندگي است.
3-شغل و کار موجب ميشود که زن از موقعيتهاي گوناگون اجتماعي، مشکلات روزمرهي جامعه، نحوه کسب درآمد و مشکلاتي که مرد در خارج از خانه براي تامين هزينه زندگي تحمل ميکند، آگاهي يابد و در مواردلازم با شوهر خود همراهي لازم را به عمل آورد.
4- بنا براحتمالات و اين که ممکن است مرد فوت کند و يا دچار نوعي معلوليت شود و يا ازدواج به جدايي بينجامد، شغل زن ميتواند پشتوانهاي براي آينده زندگي او باشد.
5-بسياري از زنان معتقدند که بايد استقلال مادي داشته باشند تا به لحاظ ماديات دست نياز به سوي شوهر خود دراز نکنند و يا اين که شوهر به دليل نيازهاي مادي زن نتواند زور بگويد و همسر خود را استثمار کند.(عسگري، به نقل از رفيعي،1383،ص،113)
ب) نکات منفي کار کردن زن :
1- در مواردي ديده ميشودکه کار کردن زن موجب بروز حالت رقابت جويي با شوهر خود ميشود تا آنجا که حاضر به قبول مسئوليتهاي خود نيست و همچنين ممکن است در حالت رقابت با همکاران، درآمد خود را عمدتا خرج حفظ ظاهر خود کند که اين رفتار موجب فراموشي موارد اساسي زندگي ميشود.
2- احتمال داردکه کارکردن زن به دليل خستگي ناشي از انجام کار و يا علاقه بيش ازحد به جمعآوري ثروت موجب فراموشي وظايف حساس مادري و همسرداري شده و شرايط بروز شکاف بين او با شوهرش شود.
3- ضربه پذير بودن زن در بعضي از مشاغل ميتواند موجب بروز حوادث و خطرات جسمي، بيماري ، معلوليتهاي گوناگون و در نهايت فوت زود هنگام او شود.( همان منبع، ص، 114)
بزرگترين چالش زنان در عصر حاضر، به ويژه آنان که به کار بيرون از خانه مشغولند، ايجاد تعادل بين کار و مسائل خانه و خانواده است. در ايجاد تعادل ميان مسئوليتهاي خانوادگي و شغلي اين توانايي را در زن بوجود ميآورد که قدرت خود را به کمال آشکار سازد.
يکي از روشهاي بر قراري تعادل ميان اين دو ميدان اين است که حداقل در زمانهاي عادي که به هيج وجه نميتوانند درکنار فرزندان خود باشند، برنامه تفريحي مناسبي براي آنها تدارک ديده شود تا لااقل از فشار عصبي عذاب وجدان احتمالي تا حدي کاسته شود. در اين راستا انتخاب شخص مناسب براي نگهداري آنان مهمترين نکته است. او بايد داراي اقتدار، شادابي، طراوت و آماده هر نوع بازي با آنها باشد و نه اينکه تنها مراقب بازي کردن آنها باشد. ( ايليايي، به نقل از همان منبع )
تحقيقي توسط انسيه رفيعي مقدم در سال 1382 تحت عنوان " رابطه ميزان صميميت زوجين و تحصيلات زنان شاغل و خانه دار " انجام گرفت . که هدف از اين تحقيق بررسي دوام و بقاء يک خانواده و عامل کنش و واکنش هاي متقابل درون يک خانواده بود. هر چه رفتار افراد در يک خانواده به خصوص زوجين با يکديگر، صميمي و نزديکتر باشد، ميزان سازش و دلبستگي زناشويي بالاتر خواهد رفت و بالعکس.
تحقيقات انجام شده درديگر کشورها:
در سرشماري سال 1985 در آمريکا، پنجاه درصد از مردان و بيش از چهل و پنج در صد از زنان با اين فرآيند موافق بودهاند که اگر مرد به کسب درآمد و زن به مراقبت از خانه و خانواده بپردازد براي همه خيلي بهتر خواهد بود. همچنين زماني که از دانش آموزان سال آخر دبيرستان سئوال شد که مطلوب ترين شکل تنظيم کار و مسئوليت براي زن و شوهري که فرزندان پيش دبستاني دارند پيست، نخستين اولويت آنان کار تمام وقت براي شوهر و دست کشيدن کامل زن از شغل بود. ( طاهري، 1384،پيام زن،شماره 160،ص21)
تاثير متقابل کار و خانواده: يافتههاي تحقيقي تحت عنوان " رابطه کار و خانواده " که توسط جرمي ورميس (2001) انجام شده است نشان ميدهد که کاربر زندگي خانوادگي تاثير منفي دارد و مشکلات خانوادگي نيز براي شغل مشکلاتي بوجود ميآورد. البته اين تاثير متقابل بصورت خود بخودي نيست. لازم است موضوع بيشترمورد مطالعه قرارگيرد. چه عواملي درايجاد تعادل بين کار و خانواده موثرند؟ ميزان ساعات کار در هفته؟ : در روزنامه" بهداشت رواني اشتغال " ( جلد5، شماره1)، نتايج تحقيقاتي که بوسيله دانشگاه ويسکونيسن توسط پروفسور نارين مارکس انجام شده است. عبارتند از: زنان شاغلي که بيش از 45 ساعت در هفته کار ميکنند، در خانواده، مشکلات بيشتري دارند، گروه ديگر زنان شاغل حاضر در تحقيق که کمتر از20 ساعت در هفته کار ميکنند، گزارش ميدهند که کارشان بر زندگي خانوادگي شان تاثير مثبت داشته است.
تحقيق ديگري توسط " بارنت و همکارانش " (2002) انجام شد و نشان داد که فقط ميزان ساعات کار در هفته بر مشکلات خانوادگي زنان شاغل تاثير نداشته است بلکه جدول ساعات کاربر چگونگي احساس کارگران ( زنان شاغل ) موثر بوده است: بر اساس گزارش مجله " بهداشت رواني اشتغال" درباره پزشکان نيمه وقت: پزشکان بسيار مايل بودند که جدول ساعات کاريشان را بطور کامل انجام دهند و به نيازهاي زندگيشان هم برخوردي نداشته باشد. براي مثال پزشکاني که ميخواستند ساعات بيشتريکارکنند و اين کار را انجام دادند، بر حسب گزارش، آنها نسبت به کسانيکه برنامه ساعات کاريشان را کامل انجام ندادند بلکه ترجيح دادند که ساعات کاررا کمتر نمايند، رضايتمندي بيشتري داشتند. آنها نسبت به کساني که برنامه ساعات کاريشان را کامل انجام ندادند بلکه ساعات کار را کمتر نمايند، رضايتمندي بيشتري داشتند.
بر اساس مطالعات دانشگاه ميشيگان،" مادراني که تمام وقت خانه دار هستند، بيشتر تمايل دارند ازمدلهاي والدين مستبدانه و يا ازمدلهاي آسانگير( درارتباط با فرزندان ) استفاده کنند. مادران شاغل نيز بيشتر مايلند از يک رويکرد مستبدانه که موجه بنظر ميرسد با محوريت اقتدار والدين، خانواده را اداره کنند.
دريک مقايسهي مطالعاتي که روي 369 خانواده انجام شد( توسط هافمن) بين مادران خانه دار و شاغ