مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 913
  • بازدید دیروز : 5020
  • بازدید کل : 13103368

شيوه‌ي مدارا و گذشت در کودکان


شيوه‌ي مدارا و گذشت

چنان‌كه گفتيم تربيت كودك از امور ظريفي است كه صبر و حوصله و بردباري مي‌طلبد. مي‌گويند يك كارخانه‌ي عظيم را مي‌توان در طول 4 يا 5 سال ساخته و راه‌اندازي نمود، اما براي تربيت و ساختن يك انسان كارآمد و مدير حداقل 20 سال وقت لازم است. تربيت كودك به زمان و فرصت‌هاي طولاني نياز دارد و كار يك شب و يك ماه و يك سال نيست. براي همين، يكي از صفات مهم پيامبران الهي در تربيت و تعليم افراد، صفت حلم و بردباري آن‌هاست. خداوند متعال در قرآن كريم بارها از حلم و بردباري افراد ياد كرده و بيش از ده بار خودش را با صفت حلم و حليم توصيف نموده است. در يك روايتي از امام مجتبي(ع) سوال كردند: حلم يعني چه؟ و آن حضرت پاسخ داد: «كظم الغيظ و ملك النّفس؛ فرو خوردن خشم و مالك نفس خويش بودن.»

بنابراين پدران و مادران و مربيان كودكان و نونهالان، بايد در تربيت آن‌ها از شيوه مدارا و بردباري بهره بگيرند و تربيت كودك شايسته است، همراه مهر و محبت و گذشت باشد و حتماً با عيب‌پوشي و نرمش با آنان برخورد شود. رفتار ناخوشايند كودكان نبايد موجب ناراحتي و خشم سريع اوليا و مربيان‌ گردد.

امام مجتبي(ع) در يك سخني حكيمانه، به رمز موفقيت پيامبران الهي پرداخته و علّت فضيلت و برتري آنان را به ساير مردم، در مدارا و حلم آنان مي‌داند و مي‌فرمايد:

«انّ الانبياء انّما فضّلهم الله علي خلقه بشدّه مداراتهم لاعداء دين الله؛ خداي متعال پيامبران خويش را به خاطر مداراي زيادشان با دشمنان دين، بر خلقش برتري داده است.»[1]

حلم و بردباري مربي و والدين در ارتباط با كودكان اهميت خاصي دارد. آنان به ويژگي‌هاي نونهالان توجّه نموده و در مقابل جنب‌وجوش و بازيگوشي او گرچه مشكلاتي هم به همراه داشته باشد، صبر و حوصله به خرج دهند. حضرت كاظم (ع) فرمود: «شيطنت و بازيگوشي فرزند، در دوران كودكي امري پسنديده و مطلوب است و موجب مي‌شود در بزرگسالي داراي شخصيتي آرام و خويشتن‌دار گردد.»[2] شلوغي و شيطنت يك كودك يك حالت طبيعي در بچه‌هاست؛ والدين نبايد آن را غيرطبيعي و دور از انتظار فرض كنند و با شدّت و تندي از آن جلوگيري نمايند؛ بلكه در اين‌گونه موارد بايد رفتاري كاملاً ملايم و همراه با بردباري و مدارا در پيش گرفت. امام مجتبي(ع) توصيه مي‌فرمايد كه: «بدي را با خوبي پاسخ دادن بهترين نيكي است.»[3]

اين توصيه در مورد خطاها و بدي‌هاي فرزندان به مراتب بيشتر از بزرگسالان اهميت دارد. در هر صورت مربّيان در برخورد با كودكان بايد از خشونت و سختگيري اجتناب كنند و تسلط بر نفس خويش را از دست ندهند، مگر در موارد استثنايي كه ندرتاً پيش مي‌آيد. اصولاً خشونت و سخت‌دلي در اصلاح رفتار انسان‌ها به عنوان آخرين تير تركش و حربه‌ي نهايي به كار مي‌رود و آن هم نه به عنوان عامل تربيتي، بلكه به منظور باز داشتن و به عنوان يك عامل بازدارنده استفاده مي‌شود. اصل اوّلي همان حلم و مدارا و نرم‌خويي است، چنان‌كه خداوند متعال به بزرگ مربي بشريت، حضرت محمّدمصطفي(ص) چنين خطاب مي‌كند: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم في الامر؛[4] به بركت رحمت الهي، در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگ‌دل بودي، از اطراف تو پراكنده مي‌شدند. پس آن‌ها را ببخش و براي آن‌ها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت نما.»

در شيوه تربيتي حضرت مجتبي(ع) بر اين روش تأكيد فراوان ديده مي‌شود و اساساً حليم بودن يكي از ويژگي‌هاي ممتاز در سيره‌ي عملي آن امام همام مي‌باشد. در تاريخ از حلم و خويشتن‌داري آن بزرگوار مكرّر سخن به ميان آمده است، تا جايي كه ابن‌عاسكر مي‌نويسد:

«بعد از شهادت امام حسن(ع) يكي از دشمنان آن حضرت را ديدند، كه در تشيع جنازه‌ي حضرتش گريه مي‌كند؛ امام حسين(ع) به عنوان اعتراض به او گفت: تو در هنگام حيات برادرم آنچه در توان داشتي او را اذيت كردي، الان آمده‌اي و گريه مي‌كني؟!

فقال: انّي كنت افعل ذلك الي احلم من هذا و اشار بيده الي الجبل؛ او گفت: من با كسي بدي مي‌كردم كه صبورتر و حليم‌تر از اين كوه‌ها بود.»[5]

او در صبر و حلم كوه استواري بود كه تندبادهاي حوادث نتوانست، خللي در استقامت و صبر و بردباري آن بزرگوار ايجاد كند.

 

خوش‌رفتاري برتر از استدلال

اگر متربّيان در اثر ناآگاهي و يا شيطنت‌هاي ايام طفوليت دچار لغزش و خطا بشوند و موجبات رنجش خاطر مربّي را فراهم آورند، نبايد عنان صبر را از كف داده و سريعاً خشمگين شده و آنان را تنبيه نمود و با خشونت و نثار سخنان قهرآلود و ناروا به تنبيه و مقابله پرداخت، بلكه برعكس اوليا و مربيان برتر با زبان‌خوش و چهره‌اي گشاده و دلي باز رفتار نامطلوب آنان را مي‌توانند اصلاح نمايند. تجربه نشان داده است كه آمار كساني كه به واسطه اخلاق زيبا و حلم مربي، به خوبي‌ها و صفات پسنديده روي مي‌آورند، بيشتر از كساني است كه با منطق و استدلال متحول شده‌اند.

 

رعايت آداب مسجد

آن حضرت هرگاه روانه‌ي مسجد مي‌شد و به نزد درب مسجد مي‌رسيد، سر را به سوي آسمان بلند مي‌كرد و مي‌گفت: «الهي ضيفك ببابك، يا محسن! قد اتيك المسييء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك يا كريم؛ اي خداي من! اين مهمان توست كه به درگاه تو ايستاده، اي خداوند نيكوكار و احسان‌بخش! بنده‌ي تبه‌كار به نزد تو آمده، پس از كارهاي زشت و ناستوده‌ي من به نيكي‌هاي خودت درگذر، اي صاحب كرامت و احسان». [6]

 

ادب سخن گفتن

روزي مروان بن حكم بر آن حضرت دشنام گفته و سخنان ناروا نسبت داد، هنگامي كه از گفتن حرف‌هاي زشت خويش فارغ شد؛ امام حسن(ع) به او فرمود: «من چيزي به تو نمي‌گويم، اما اين عمل ترا به خداوند متعال واگذار مي‌كنم. اگر در گفته‌هاي خود صادق و راستگو باشي خداوند پاداش راستي تو را بدهد و اگر در گفتار خود دروغ گفته باشي، خداوند در مقابل حرف‌هاي دروغ، تو را به جزايت برساند، در هر حال خداوند براي تو از من سزاوارتر است.»[7]

به اين ترتيب امام مجتبي(ع) عملاً ارزش‌هاي اخلاقي و سجاياي ستوده را به مردم مي‌آموخت. در هر صورت اگر مربّيان، عامل به پندها و نصايح خود نباشند مشمول اين شعر ناصرخسرو خواهند بود كه:

پندم چه دهي نخست خود را محكم كمري ز پند بر بند

چون خود نكني چنان‌كه گويي پند تو بود دروغ و ترفند

 

توجّه به ورزش و شادي

شادي‌هاي سالم، حركات شادي‌آفرين و ورزش‌هاي نشاط‌بخش، كودكان و نوجوانان را پرتوان، فعّال و كارآمد مي‌سازد. جامعه‌ي سالم هم جامعه‌اي است كه افرادي پرنشاط، شاداب و با روحيه‌هاي قوي داشته باشد. امام مجتبي(ع) يكي از نشانه‌هاي مؤمنين را پرنشاط و يا روحيه بودن آنان مي‌داند و مي‌فرمايد:

«انّ من اخلاق المؤمنين....نشاطا في هدي و نهيا عن شهوه؛[8] او ويژگي‌هاي انسان‌هاي با ايمان، شادي و سرور و با نشاط بودن در مسير هدايت و خودداري از شهوات مي‌باشد.»

اين روحيه در والدين و كساني كه امر تربيت را به عهده دارند به مراتب بايد بيشتر رعايت شود، زيرا كودكان دوست دارند شاد و خندان باشند، از والدين عبوس و گرفته و در خود فرو رفته آنان در رنج و عذابند.

اصلاً بدون گشاده‌رويي و روحيه‌اي فرح‌انگيز نمي‌شود با كودكان ارتباط برقرار كرده و پيام‌هاي تربيتي را در وجود آنان رسوخ داده و مستقر نمود. چنان‌كه قبلاً اشاره شد رمز توفيق در تربيت، چهره‌اي گشاده، صورتي متبسّم و روحيه‌اي پرنشاط مي‌باشد. تبسم جلوه‌اي از دوستي است.

بنابراين در تربيت فرزنداني پرنشاط و داراي روحيه‌هاي قوي بايد مربّي و والدين از چنين صفاتي برخوردار باشند چرا كه:

ذات نايافته از هستي‌بخش كي تواند كه شود هستي‌بخش

در اين زمينه نقش ورزش را در بخشيدن نيرو و نشاط به نوجوانان نبايد ناديده گرفت. تربيت صحيح و تندرستي جسماني در گرو ورزش و حركات بدني است. ورزش از جمله‌ي رفتارهاي پسنديده‌اي است كه مي‌توان به وسيله‌ي آن در كودكان و نوجوانان روحيه‌هاي قوي و رواني سالم و اراده‌هاي مقاوم ايجاد نموده و از اين طريق آنان را به سوي رفتارهاي مطلوب هدايت نمود. در سيره‌ي امام مجتبي(ع) ورزش يكي از روش‌هاي تفريح، سرگرمي و تقويت جسم و روح و بالاخره از عوامل رشد و تربيت محسوب مي‌شود. آن حضرت ضمن شركت در ورزش‌هاي تربيتي و تفريحي از پرورش روحي و معنوي نيز غافل نبود. عاصم بن ضمره مي‌گويد:

روزي به همراه حسن بن علي(ع) براي گردش و تفريح به ساحل فرات رفته بوديم، عصر آن روز در حالي كه روزه بوديم آب صاف و زلال فرات، روي سنگ‌ها و شن‌ها موج مي‌زد و تمام اشيا داخل آب در مقابل چشمان ما خودنمايي مي‌كردند.

حسن بن علي(ع) گفت: «اگر لباس شنا داشتم داخل آب مي‌شدم و آب تني مي‌كردم». گفتم من دارم و آن را در اختيار شما مي‌گذارم. فرمود: «پس خودت چه مي‌پوشي؟» گفتم: من همين طوري به داخل آب مي‌روم. فرمود: «اين همان كاري است كه من اصلاً آن را دوست ندارم و خوشم نمي‌آيد. از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: در داخل آب موجودات زنده‌اي است كه بايد از آن‌ها شرم كنيد و به احترام آنان بدون پوشش مناسب به داخل آب نرويد.»

مربيان و والدين آگاه در ايجاد نشاط و شادماني براي فرزندان و نونهالان خود از مرز اعتدال عبور نمي‌كنند و در اين زمينه راه‌هاي غيرصحيح را نمي‌پيمايند. از شوخي‌هاي بي‌مورد، بازي‌هاي بدآموز، برنامه‌هاي غيراخلاقي، مزاح‌هاي زشت و ناپسند براي ايجاد شادي در كانون خانواده پرهيز مي‌كنند. آنان در عين حالي كه با ايجاد فضايي شاد در تحكيم روابط عاطفي در ميان اعضاي خانواده مي‌كوشند هيبت و شكوه و ارزش خود را در ميان فرزندان محفوظ مي‌دارند زيرا در غير آن صورت تربيت نتيجه‌ي مطلوبي نخواهد داشت.

امام مجتبي(ع) فرمود: «شوخي‌هاي بي‌مورد و زننده، شكوه و عظمت و اقتدار انسان را از بين مي‌برد و انسان خاموش از هيبت و عظمت بالاتري برخوردار است.»[9]

 

بهره‌گيري از جاذبه‌هاي هنري

امروزه استفاده از هنر در تربيت افراد يكي از شيوه‌هاي جذّاب، دوست داشتني و موفق است. بسياري از كشورها و گردانندگان آنان امروزه از جاذبه‌هاي هنري، مانند: فيلم، نمايش، خط، شعر، خطابه و سرود و نقاشي ... و غيره پيام‌هاي خود را به صورت القا غيرمستقيم به مخاطبين خويش منتقل مي‌كنند.

بهره‌گيري از فيلم، كارتون، تئاتر، نقّاشي، خط، مسابقه، معمّا، قصّه، شعر، سرود، خاطره، استفاده از ضرب‌المثل‌ها و انواع هنرهاي رايج زمان، مي‌تواند مربيان و متوليّان امر تربيت را در امر پرورش نسل جديد بيش از پيش ياري كند. تربيت با روش‌هاي هنري تأثير معجزه‌آسايي دارد و نوجوانان را به طور غيرمستقيم به راه رشد و هدايت سوق مي‌دهد. اين هنرهاي جذّاب اگر با شيوه‌هاي صحيح و مطابق با اصول تربيتي تنظيم و اجرا شود، ضمن بيان وقايع تاريخي و معرفي زندگي افراد و شخصيت‌هاي صالح و نشان دادن آثار سوء انحرافات و كج‌روي‌ها، روح و قلب مخاطب را تسخير نموده و تا عمق حوادث او را با خود همراه سازد و اين‌جاست كه مي‌توان الگوهاي زيبا و دوست داشتني از انسان‌هاي تربيت‌يافته در منظر كودكان و نوجوانان مجسّم ساخت، تا گفتار و رفتار او براي كودك و نوجوان سرمشق بوده و از آنان پيروي كند.

در اين روش معمولاً به طور غيرمستقيم، براي مخاطب راه صحيح تربيت و صفات پسنديده‌ي انساني نشان داده مي‌شود و الگو، عبرت، موعظه، تشويق، تنبيه، به طريق نامحسوس و غيرمستقيم به كودكان و نوجوانان القا مي‌گردد و به همين جهت پايداري و تثبيت پيام‌هاي تربيتي در اين شيوه بيشتر بوده و آثار عميق و ريشه‌داري را خواهد داشت.

دين مبين اسلام در تربيت افراد به طريقه‌ي استفاده از خلاقيت‌هاي هنري و روش‌ غيرمستقيم عنايت ويژه‌اي دارد. بخش اعظمي از تربيت‌هاي قرآن با بهره‌گيري از هنر قصّه، تمثيل و موزن و همگون بودن آيات- كه جذّابيت ويژه‌اي براي خواننده و شنونده دارد- توجّه به حركات نمايشي، (مانند: داستان تعليم خاك‌سپاري جنازه‌ي قابيل توسط حركت نمايشي دو كلاغ، مرافعه‌ي نمايشي دو فرشته در پيش حضرت داود، زنده شدن پرندگان براي حضرت ابراهيم) و شيوه پرسش و پاسخ- كه مخاطب را به تأمل بيشتر وا مي‌دارد- و ساير روش‌هاي هنري بيان شده است.

خداوند متعال تأثير هنر را در انحراف افكار عمومي مردم متذكر شده و به آثار سوء خيانت سامري كه با يك نوع هنرنمايي همراه بود اشاره نموده و با نقل قصه‌هاي شيرين و پرجاذبه به تربيت افراد مي‌پردازد و بالاخره زيباگويي، فصاحت و بلاغت قرآن و اعجاز عددي و ادبي آن بهترين هنر براي جذب متربّيان است.

در اين روش اگر متربّيان بتوانند مخاطب را به طور محسوس در برابر آثار و نتيجه‌ي عمل قرار دهند و فوائد تجسمي رفتار مطلوب و نامطلوب را در معرض ديد كودكان و نوجوانان بگذارند به موفقيت بيشتري نائل خواهند آمد.

زيرا درك محسوسات براي انسان، به ويژه كودكان و نوجوانان بسي راحت‌تر و آسان‌تر از معقولات است. چنان‌كه داستان تعليم وضو براي يك پيرمرد توسط امام حسن و امام حسين(ع) و استفاده از شعر و مثل توسط امام مجتبي(ع) خواهد آمد.

امام علي(ع) در برابر درخواست نامشروع برادرش عقيل- كه از آن حضرت تقاضا مي‌كرد مقداري گندم از بيت‌المال مسلمانان به صورت غيرقانوني به او بدهد و به امانت مردم دست دراز كند؛ ميله‌اي آهني داغ كرده و به دست او نزديك نمود، آن‌گاه كه او حرارت آتش را احساس كرد بانگ ناله‌اش بلند شد. امام علي(ع) به وي فرمود: «آيا تو از آهن پاره‌اي كه آدمي آن را براي بازي خود (در يك حركت نمايشي) سرخ كرده ناله مي‌كني؟ و مرا به سوي آتشي كه خداوند قهار آن را از روي خشم خويش افروخته مي‌كشاني؟!»

به هر حال استفاده از روش‌هاي غيرمستقيم هنري، در سيره‌ي تربيتي ائمه‌ي معصومين(ع) به ويژه امام حسن مجتبي(ع) يكي از شيوه‌هاي مؤثر است كه در موارد لازم از آن بهره مي‌گرفته‌اند.

 

پرورش خودباوري و عزّت نفس

تقويت عزّت نفس و پرورش روحيه‌ي خودباوري و شخصيت روحي در كودكان، موجب توفيق و نشاط و كاميابي در زندگي آينده آنان خواهد بود، زيرا افرادي كه براي خود شخصيت قائل نباشند و به عقده‌ي حقارت و خودكم‌بيني دچار شوند، معمولاً زندگي آنان با اختلالات روحي و رواني و ناكامي‌هايي توأم خواهد بود. اين افراد در اجتماعات عاجزترين، كم بهره‌ترين و آسيب‌پذيرترين قشر محسوب مي‌شوند. از طرفي ديگر، كمبود شخصيت و نداشتن عزّت نفس، انسان را از ترقي و تكامل باز داشته و او را گاهي به كارهاي زشت و ذلت‌آور وادار مي‌سازد و نداشتن عزت نفس و عدم خودباوري بدترين نوع فقر است، چنين فردي كه براي خودش شخصيتي قائل نيست، پيش هركس و ناكس خود را ذليل مي‌كند، او فردي چاپلوس، دو رو و بي‌هويت است كه زندگي خود را در وابسته بودن به افراد و شخصيت‌هاي ديگر مي‌داند. حضرت مجتبي(ع) مي‌فرمايد: «شرّ الفقر الخضوع؛[10] بدترين فقر و بيچارگي خضوع و كرنش [در برابر متكبران، ثروتمندان و ارباب مال و جاه] مي‌باشد.» و اين از عوارض ذلّت نفس و نداشتن اعتماد به آن است.

بنابراين براي پرورش صحيح فرزندان و ايجاد و تقويت روحيه‌ي اعتماد به نفس و خودباوري مي‌توان از همان كودكي و با شيوه‌هاي مختلف اقدام نمود برخي از آن شيوه‌ها عبارتند:

 

راه‌هاي پرورش عزت نفس

1. احترام به كودك:

پيامبر بزرگوار اسلام(ص) نشسته بود كه امام حسن و امام حسين(ع) - كه در سنين طفوليت بودند- از در وارد شدند، آن حضرت به احترام آنان از جاي برخاسته و به انتظار ايستاد، لحظاتي طول كشيد و آن‌ها نرسيدند. رسول اكرم(ص) به طرف كودكان پيش رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز كرد هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمود: «فرزندان عزيزم، مركب شما چه خوب مركبي است و شما چه سواران خوبي هستيد.»[11]

در روايت ديگري عبدالله بن عباس مي‌گويد: «با پيامبراكرم(ص) به خانه‌ي فاطمه(ع) رفتيم. حسن كه كودكي بيش نبود، صورتش را شسته و تميز و پاكيزه از منزل بيرون آمد، رسول خدا (ص) حسن را در آغوش گرفته و بوسيد و سپس فرمود: «اين پسر من آقا است.»[12]

2. همبازي شدن با كودك

كودكان و نوجوانان از بازي و ورزش لذت مي‌برند و به اين وسيله ضمن آشنايي با جهاني كه در آن زندگي مي‌كنند، رشد يافته و فرصت‌هاي مناسبي را براي ابراز عواطف و احساسات خود مي‌يابند. همبازي شدن والدين و بزرگ‌ترها با آنان در ايجاد خودباوري در وجود آنان نقش مهمي دارد.

ابورافع يكي از ياران رسول اكرم(ص) روزي با امام حسن(ع) كه كودك خردسالي بود، همبازي شد. آنان سنگ‌هاي مخصوص را انتخاب نموده و به داخل حفره‌هايي نشانه روي مي‌كردند و در صورت برنده شدن بايستي فرد برنده بر دوش ديگري سوار مي‌شد. هنگامي كه نوبت سواري به ابورافع مي‌رسيد، حضرت مجتبي(ع) به او مي‌فرمود: «اتركب ظهرا حمله رسول الله؛ آيا مي‌خواهي بر دوش كسي سوار شوي كه رسول خدا او را بر دوش خود حمل مي‌كرد؟» ابورافع از سواري منصرف مي‌شد. هرگاه امام حسن(ع) به هدف مي‌زد، ابورافع مي‌گفت: «همان‌طوري كه تو به من سواري ندادي من هم تو را بر دوش خود سوار نمي‌كنم.» حضرت به او فرمود: « اما ترضي ان يحمل بدنا حمله رسول الله؛ آيا دوست نداري كسي را كه پيامبر بر دوش خود مي‌نشاند، بر دوشت سوار كني؟» ابورافع با كمال ميل او را بر دوش خود گرفته و سواري مي‌داد. [13]

عزت نفس و شخصيت روحي و رواني اين كودك از خلال گفتار و كيفيت استدلالش كاملاً هويدا است. طفلي را كه پيامبراسلام(ص) در آغوش خود پرورش داده و شخصيت او را احيا نموده است، بزرگي خود را باور دارد هرگز با زبوني و ذلت سخن نمي‌گويد.[14]

3. انتخاب نام زيبا و شايسته:

نام هر كس نقش مهمي در رشد و اعتلاي شخصيت او و يا تحقير و تضعيف شخصيت وي دارد. زيرا اسم انسان از لحظه‌ي تولد تا آخر عمر اوست. اگر نام خوب براي او انتخاب شود، هميشه مايه‌ي افتخار و عزت و مسرّت اوست. اما اگر پدر و مادر اسم ناپسندي براي فرزندشان برگزينند، مي‌تواند تا آخر عمر مايه‌ي حقارت و خجالت وي باشد و كودك پيوسته از آن رنج مي‌برد و گاهي اوقات ديگران براي او خنديده و تمسخرش مي‌كنند.

به اين ترتيب به طور ناخواسته فرد موردنظر در اجتماع احساس حقارت نموده و گرفتار ناكامي‌هايي در زندگي مي‌شود. نام انسان مانند ساختمان بدن او اگر زيبا و كامل باشد، براي او لذت‌بخش و نشاط‌آفرين خواهد بود. اما اگر اسم وي ناپسند و غيرمعقول باشد، مانند نقص اعضاي بدن، هميشه از آن آزرده‌خاطر گشته و مكدّر خواهد شد. گذشته از آن زيبايي نام نيك به طور مطلق يكي از عوامل محبوبيت و رمز كاميابي و موفقيت است و يكي از مظاهر زيبايي نام خوب هر شخص است.

كساني كه اسم خوب و لقب زيبايي دارند، با كمال افتخار و بدون احساس حقارت و شرمندگي آن را بر زبان جاري كرده و گاهي ديگران از نام خوب به شخصيت صاحب نام، حسن ظنّ يافته و فال خوب مي‌زنند و اظهار خوشحالي مي‌كنند. چنان‌كه امام حسين(ع) به حرّ فرمود: «بخ بخ لك يا حرّ، انت حرّ كما سميت في الدنيا و الآخره و الله ما اخطأت امّك اذ سمتك حرّا، فانت والله حرّ في الدّنيا و سعيد في الآخره؛[15] به به! احسنت اي حرّ! تو آزاد مردي چنان‌كه در دنيا و آخرت آزاده خوانده‌ مي‌شوي. سوگند به خدا! مادرت اشتباه نكرده در اين كه نام تو را حرّ ناميد، به خدا قسم تو در دنيا آزادمرد و در آخرت از سعادتمندان خواهي بود.»

والدين دلسوز و آينده‌نگر براي فرزندان خويش نامي را مي‌پسندند كه يادآور وابستگي وي به خداوند متعال و آفريدگار هستي باشد. نشانگر اعتقادات و هدف آنان محسوب شود، حاكي از فرهنگ ملّي و مكتبي خانواده باشد. متأسفانه بعضي خانواده‌ها بدون توجه به فرهنگ و ملّيت و دين خود نام‌هاي بي‌محتوا، لقب‌هاي نازيبا و احياناً نشانگر وابستگي و علاقه‌مندي به بيگانگان براي كودكان خود انتخاب مي‌كنند. اين گونه افراد در آينده معمولاً از ذكر نام خود امتناع مي‌كنند و در صورت ناچاري با احساس حقارت و خجالت آن را اظهار مي‌دارند.

البته اگر در موردي پدر يا مادري نام غيرمعقول و ناپسند براي فرزندش نهاد، مي‌توان آن را تغيير داد. چنان‌كه عمر دختري داشت كه او را «عاصيه» يعني گنه‌كار نام نهاده بود. پيامبر اكرم(ص) نام او را به «جميله» يعني زيبا تغيير داد.[16]

در هر صورت نام يك شخص نشانگر هويت و شخصيت ملّي و ديني اوست، يادآور فرهنگ، ايده‌ها و اعتقادات دروني او و خانواده‌اش مي‌باشد و چه زيباست كه اسم و لقب هركس با اعتقادات و مليتش سازگار و همگون باشد.


هديه دادن

والدين در مناسبت‌هاي گوناگون مي‌توانند با اهداي هداياي مناسب رابطه‌ي قلبي و عاطفي خود را با فرزندان تقويت كنند. امام حسن(ع) فرمود: «كرامت و بزرگواري آن است كه انسان قبل از درخواست و بدون اين‌كه طرف مقابل از او انتظار هديه داشته باشد به او هديه عطا كند.»[17]

هديه‌دادن يكي از خصلت‌هاي زيباي انساني است كه موجب تقويت و استحكام دوستي‌ها و روابط صميمانه‌ي طرفين مي‌شود. هديه دادن به ويژه آن‌كه توقع قبلي هم در ميان نباشد ديگران را جذب مي‌كند. امام مجتبي(ع) در طول زندگي پربركت خويش از اين شيوه در جذب و تربيت افراد بهره مي‌گرفت تا اين‌كه آن حضرت را كريم اهل بيت(ع) لقب دادند. هديه دادن احترام به شخصيت ديگران است و هديه شونده از اين‌كه مورد توجه و عنايت قرار گرفته احساس لذت و نشاط مي‌كند و به اين طريق مربّي به راحتي، در شخصيت طرف مقابل نفوذ مي‌كند و در منظر او جايگاه رفيعي براي خود باز مي‌كند. خيلي از كدورت‌ها و دشمني و كينه و عداوت‌ها را مي‌شود با هديه و بخشش برطرف كرد.

در مورد هديه، عطيّه و هبه بحث‌هاي مفصلي در كتب فقهي آمده و روايات زيادي در متون ديني ما در اين زمينه وارد شده است كه در صورت تمايل مي‌توان به كتاب‌هاي مربوطه مراجعه نمود.

 

تكريم فرزندان

هركس خودش را دوست دارد و طبيعتاً انسان به سوي كسي مايل مي‌شود كه به شخصيت و آبروي او بيشتر ارزش قائل شود. كودكان و نوجوانان هم بيشتر افرادي را دوست دارند و به سويشان جذب مي‌شوند كه به آن‌ها احترام كرده و تكريم نمايند. كساني كه آنان را مورد توجه و عنايت قرار مي‌دهند، جايگاه ويژه‌اي در قلب آنان كسب مي‌كنند. كودكان دوست ندارند كه كسي دائماً آنان را سرزنش كرده و در زير رگبار دستورات و فرامين خشك قرار بدهد و او را مانند يك رباط و آدم‌آهني فرض كرده و هر لحظه «بايدها» و «نبايدها» و «اين را بكن» و «آن را نكن» نثارش كند. با توجه به اين ويژگي، مربّيان و والديني در ارتباط سالم و عميق با كودكان و نوجوانان موفق مي‌شوند كه شخصيت آنان را مورد توجه قرار داده و براساس اصل كرامت و حرمت انسان با آنان رفتار كند.

احترام به كودكان و تكريم شخصيت آنان يكي از شيوه‌هاي تربيتي آيين حيات‌بخش اسلام است. رسول گرامي اسلام(ص) روزي با مردم نماز مي‌خواند. امام حسن(ع) طفلي خردسال بود. پيامبر طفل را پهلوي خود نشاند و به نماز ايستاد. آن حضرت يكي از سجده‌هاي نماز را خيلي طول داد. راوي حديث مي‌گويد: من سر از سجده برداشتم، ديدم حسن(ع) از جاي خود برخاسته و روي شانه‌ي پيامبر نشسته است. وقتي نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: يا رسول‌الله! چنين سجده‌اي از شما نديده بوديم، گمان كرديم وحي به شما رسيده است. فرمود: وحي نرسيده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد، نخواستم تعجيل كنم و كودك را به زمين بگذارم،‌ آن قدر صبر كردم تا طفل، خودش از دوشم پايين آمد. [18]

آشنايي و نظارت بر دوستان

والدين دورانديش در دوست‌يابي به فرزندان خويش كمك نموده و در ارتباط و رفت‌وآمد آنان با دوستانشان نظارت مي‌كنند و در صورت لزوم، آنان را از دوستي افراد منحرف و آلوده باز مي‌دارند. زيرا در صورت سهل‌انگاري ممكن است زحمات آنان در اثر ارتباط فرزندانشان با دوستان ناباب از بين برود. امام مجتبي(ع) فرمود: «السّفه اتّباع الدّناه و مصاحبه الغواه؛[19] سفاهت و فرومايگي عبارتست از پيروي افراد پست و حقير و همنشيني با گمراهان.»

والدين بايد فرزندان را از رفيق نامناسب بازداشته و از افراد بدسرشت دور نمايند و در اين مورد بي‌تفاوت نباشند چنان‌كه گفته‌اند:

از رفيق نامناسب در جهان كن حذر تا از بلا يابي امان

همنشين بد تو را رسوا كند بلكه ايمان تو را يغما كند

و چه زيبا سروده‌اند:

وه! چه خوش فرموده آن اهل طريق اين مثل در صحبت يار و رفيق

تا تواني مي‌گريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد، بر جان و بر ايمان زند

احترام به افكار فرزندان

در دوران حكومت اميرمؤمنان(ع)، مأمورين حكومتي، قصابي را در كنار كشته‌اي به همراه چاقوي خون‌آلود- كه در دستش بود- يافتند. قرائن و شواهد موجود نشانگر كشته شدن مقتول، توسط اين قصاب بود. بر اين اساس مأمورين وي را با همان وضعيت ظاهري به حضور علي(ع) آوردند. امام (ع) به قصاب فرمود: «چه كسي آن شخص را به قتل رسانده است؟» مرد قصاب گفت: من او را كشته‌ام. حضرت علي(ع) طبق قرائن ظاهري و اعتراف متهم، دستور قصاص صادر كرد.

مأمورين حكومتي بعد از صدور حكم قصاص او را به سوي محل اعدام روانه كردند. در اين اثنا مردي را ديدند كه به سرعت به سوي آنان مي‌آيد و فرياد مي‌زند: «دست نگه‌داريد و عجله نكنيد، او را من كشته‌ام، قاتل حقيقي منم، آن مرد قصاب بي‌گناه است.»

مسئولين اجراي حكم وقتي با اين وضعيت مواجه شدند،‌ آن مرد را به همراه قصاب به حضور علي(ع) آوردند. در محضر امام علي(ع) آن مرد دوم، سوگند ياد كرد كه او را من كشته‌ام. امام به قصاب گفت: «چرا تو اعتراف به قتل نمودي و اقرار كردي كه او را كشته‌اي؟»

قصاب گفت: چون من در مخمصه‌ي عجيبي گرفتار شده بودم، در خود هيچ‌گونه ياراي انكار نديدم. چون مرا در كنار جنازه خون‌آلودي با چاقوي آغشته به خون دستگير كرده بودن؛ يقين كردم كه به غير اقرار به قتل، چاره‌ي ديگري وجود ندارد. اما واقع امر اين است كه گوسفندي را سر بريده بودم و چون براي تخلي و رفع حاجت، عجله داشتم، با همان چاقوي خون‌آلود به خرابه شتافتم كه اتفاقاً با جنازه‌ي خون‌آلود مواجه شدم. وحشت زده خواستم كه از آن‌جا فرار كنم. اما با رسيدن مأمورين در همان جا خشكم زد و آنان مرا به حضور شما آوردند.

حضرت علي(ع) به حاضران فرمود: «اين دو نفر را به نزد فرزندم حسن ببريد تا او در اين مورد قضاوت نمايد». آن‌ها به حضور امام حسن(ع) آمدند و ماجرا را شرح دادند. امام مجتبي(ع) فرمود: « به اميرمؤمنان بگوييد: اگر اين مرد شخصي را كشته است، در مقابل جان قصاب را از مرگ حتمي رهانيده است. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: و من احياها فكانّما احيا النّاس جميعاً؛[20] هركس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه‌ي مردم را زنده كرده است. امام علي(ع) دستور داد هر دو را (قاتل و قصاب) آزاد نمودند و ديه‌ي مقتول را از بيت‌المال، به ورثه پرداخت نمود.[21]

 


بخش دوم

فضايل اخلاقي

بي‌ترديدف اخلاق پسنديده و فضايل اخلاقي از جمله ويژگي‌هايي است كه از كمالات انساني محسوب مي‌شود. تمام اديان الهي، بشر را به تحصيل اخلاق پسنديده دعوت كرده‌اند و قرآن‌مجيد اين مطلب را با صراحت بيان كرده است:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاس بالقسط»[22]

بشر، به طور فطري نيك و بد را ادراك مي‌كند، زيرا خداوند او را به بهترين صورت آفريده است. (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم)[23] و بهترين آفرينش او همان موهبت عقل و خرد و انديشه و تفكر است كه اين امكان را به او مي‌دهد تا فضايل را از رذايل تشخيص دهد.

 

خوف از خدا

يكي از اوصاف پسنديده‌ي حضرت مجتبي(ع) خوف و خشيت از خداي متعال بود. نقل شده هنگامي كه آن بزرگوار مي‌خواست وضو بسازد بدنش لرزان و چهره‌اش زرد مي‌شد. از علت آن سوال كردند، فرمود: سزاوار است هركس در برابر پروردگارش قرار مي‌گيرد منقلب شود. و چون درب مسجد مي‌رسيد مي‌گفت: «الهي ضيفك ببابك، يا محسن قد اتاك المسيء فتجاوز عن قبيح ما تعلم منّي بجميل ما عندك يا كريم؛[24] خدايا، مهمان تو بر در خانه‌ي توست، اي احسان كننده! گناه‌كاري نزد تو آمده (پس) از زشتي‌هايي كه از او مي‌داني به خوبي درگذر، اي كريم.»

چون حضرت به نماز مي‌ايستاد. در اثر خوف از خدا، لرزه بر اندامش مي‌افتاد و چون از نماز صبح فراغت مي‌يافت، تا طلوع خورشيد به غير از ذكر خدا تكلم نمي‌كرد. [25]

 

تعظيم امام(ع) به برادر

ابوحازم اعرج گويد: حسن(ع) برادرش حسين(ع) را تعظيم مي‌كرد، گويا حسين(ع) بزرگ‌تر از او است. ابن عباس گويد: علتش را پرسيدم، شنيدم كه امام حسن(ع) مي‌گفت: هيبت حسين(ع) همانند اميرالمؤمنين(ع) است. ابن عباس گويد: امام حسن(ع) نزد ما همانند ما مي‌نشست، تا اين‌كه حسين(ع) مي‌آمد آن‌گاه نشستن را تغيير مي‌داد. [26]

 

تواضع و فروتني

تواضع و فروتني از صفات پسنديده و از مكارم اخلاق در اسلام است. قرآن‌مجيد به پيامبر(ص) مي‌فرمايد: (و اخفض جناحك للمؤمنين)[27]

امام مجتبي(ع) اين خصلت پسنديده را از جدّ بزرگوارش كسب كرده، زيرا او در مكتب آن اسوه‌ي بشريت پرورش يافته بود. نمونه‌هاي فراواني از مكارم اخلاق آن بزرگوار در تاريخ آمده كه به ذكر برخي از آن‌ها بسنده مي‌كنيم.

1. امام حسن مجتبي(ع) روزي به گروهي از تهيدستان و مستضعفان برخورد كرد، آنان در روي زمين در كنار سفره‌اي نشسته و مشغول خوردن خرده‌هاي نان بودند. آن‌گاه كه چشمشان به مركب امام‌(ع) افتاد، به احترام او برخاستند و آن حضرت را به صرف نان فرا خواندند.

امام در حالي كه لب‌هاي مبارك را حركت مي‌داد و مي‌فرمود: «خداوند متكبران را دوست ندارد.» از مركب خود پايين آمده و به همراه آنان به تناول غذاي ساده مشغول گرديد.

پس از صرف غذا، آن حضرت همه‌ي آن فقرا را به ميهماني در منزل خويش فرا خواند و ايشان را با اهداي خوراك و پوشاك نواخته و مورد مهر و محبت خويش قرار داد.[28]

2. حضرت در جايي نشسته بود و هنگامي كه خواست از آن جا برخيزد، فقيري آمد. امام او را خوش‌آمد گفت و مورد لطف قرار داد و فرمود: هنگامي كه آمدي ما قصد بازگشت داشتيم، آيا اجازه‌ي رفتن به من مي‌دهي؟ آن مرد فقير عرض كرد: آري يابن رسول‌الله و آن حضرت بازگشت.[29]

 

جود و سخاوت

از اوصاف پسنديده و اخلاق ستوده‌ي آدمي جود و سخاوت است. همه خاندان عصمت و طهارت از اين ويژگي بزرگ برخوردار بودند و در زيارت جامعه‌كبيره آمده است: «عادتكم الاحسان و سجيّتكم الكرم؛ احسان و نيكي عادت شما و فطرت شما كرم و بخشش است.»

امام مجتبي(ع) همانند جدّ و پدر و مادر بزرگوارش داراي اين خصلت پسنديده بود. نقل شده كه امام(ع) هرگز سائلي را رد نمي‌كرد. به وي گفته شد: چرا سائل را رد نمي‌كنيد؟

فرمود: به درستي كه من سائل خدايم و راغب در لطف و عنايت وي، لذا شرم دارم كه خود سائل باشم و كسي را رد كنم، خداوند مرا عادت داده و نعمتش را بر من ارزاني داشته است و من هم خو گرفته‌ام كه نعمت‌هايش را بر مردم عطا نمايم و از آن خوف دارم كه اگر قطع عادت كنم، آن نعمت‌ها از من گرفته شود. [30]

در سخاوت آن حضرت: يكي روز امام حسن(ع) خواست بر اسب زيبايي سوار شود يكي از شعرا كه مذمت امام را كرده بود رسيد و گفت: يا حسن خوب اسبي است. حضرت پا از ركاب خالي كرد و فرمود: اين اسم را به تو بخشيدم. (يعني به دشمن خود انفاق كرد.)[31]

سخاوت امام حسن(ع) : ابونعيم در حيله الابرار مي‌نويسد حسن بن علي(ع) دوبار مال‌الله را از دارايي خود خارج نمود و سه بار دارايي خود را به دو نيم كرد، نيمي را خود برداشت و نيم ديگر را در راه خدا داد، به گونه‌اي كه اگر دو جفت كفش داشت، يك جفت كفش را براي خود بر مي‌داشت و جفت ديگر را به نيازمندان مي‌بخشيد.[32]

باز هم در سخاوت آن حضرت: حسن بن علي(ع) به شاعري مبلغي پول عطا كرد. فردي كه در آن‌جا نشسته بود به ايشان اعتراض كرد كه چرا به شاعري مال مي‌دهي كه گناه خدا را به جا مي‌آورد و سخن ناروا و بي‌اساس مي‌گويد؟ حضرت در پاسخ او فرمود: اي بنده‌ي خدا، بهترين مالي كه مي‌توان بخشيد آن مالي است كه انسان به وسيله‌ي آن آبروي خود را نگاه مي‌دارد و يكي از موارد كسب خير، دوري گزيدن از بدي است.

نمونه‌ي ديگر از سخاوت امام مجتبي(ع): شخصي نزد امام حسن(ع) آمد و عرض كرد: يابن اميرالمؤمنين، تو را قسم مي‌دهم به حق آن خداوندي كه نعمت بسيار به شما كرامت فرموده به فرياد من رسي و مرا از دست دشمن نجات دهي. چه، مرا دشمني است ستمكار كه حرمت پيران را نگاه نمي‌دارد و به خردان رحم نمي‌كند.

حضرت در آن حال تكيه فرموده بود، چون اين سخن بشنيد برخاست و نشست و فرمود: بگو خصم تو كيست تا از او دادخواهي نمايم.

گفت: دشمن فقر و پريشاني است.

حضرت لختي سر به زير افكند، پس سر برداشت و خادم خويش را طلب كرد و فرمود: آن‌چه مال نزد تو موجود است حاضر كن.

خادم پنج هزار درهم حاضر ساخت، حضرت فرمود كه پول‌ها را به آن مرد بدهد، سپس آن مرد را قسم داد و فرمود: هرگاه اين دشمن تو بر تو رو كرد و ستم نمايد شكايت او را نزد من آور تا من رفع كنم.

 

مدارا كردن

يكي ديگر از صفات نيك كه اسلام به تحصيل و حفظ آن سفارش كرده، مدارا كردن است و گفته شده «سلاح العلم لين الكلمه؛[33] اسلحه و ابزاردانش، نرمي سخن است.»

به هر حال مدارا و برخورد توأم با نرمي از اموري است كه اسلام مسلمانان را به آن دعوت نموده، اكنون به نمونه‌هايي از اين ويژگي در سيره و زندگي امام(ع) اشاره مي‌كنيم.

محمدبن سعد از زني به نام «ارجوانه» نقل كرده است: حسن بن علي مي‌آمد و تعدادي از بني‌هاشم به دنبال او بودند. مردي از ياران بني‌اميه كه از اهالي شام بود، گفت: اين جماعت كه مي‌آيند كيانند، چه هيئت و شمايل زيبايي دارند؟ سپس حسن بن علي نزديك شد و آن شامي گفت: تو حسن بن علي هستي؟ امام(ع) فرمود: آري.

شامي گفت: دوست داري كه خداوند تو را در جايگاه پدرت وارد كند؟

امام (ع) فرمود: واي برتو! او مگر كجاست! براي او گذشته‌اي بس درخشان و اعمال شايسته‌اي است.

آن شامي گفت: خدا تو را رهسپار جايگاه او گرداند كه او كافر بود و تو نيز كافري.

محمدبن علي [34]كه پشت سر امام (ع) حركت مي‌كرد، نزديك آمد و ضربه‌اي بر مرد شامي زد كه نقش زمين شد. امام (ع) عبايش را روي او انداخته و فرمود: اي بني‌هاشم! من از شما مي‌خواهم كه به مسجد رفته و نماز بگذاريد. آن گاه حضرت دست آن مرد را گرفت و به منزل برد و با وي ملاطفت كرد و او را حلّه‌اي پوشاند و روانه كرد.[35]

 

 

زهد امام

يكي ديگر از خصلت‌هاي شريف انساني، زهد (عدم دلبستگي به دنيا) است و در فضيلت آن همين بس كه حضرت صادق(ع) فرمود: «جعل الخير كلّه في بيتٍ و جعل مفتاحه الزّهد في الدّنيا؛ تمام خوبي‌ها در خانه‌اي گذاشته شده و كليد آن را زهد در دنيا قرار داده شده است.»[36]

درباره زهد حضرت مجتبي(ع) كساني كه شرح حال آن حضرت را ذكر نمودند، پيرامون زهد آن بزرگوار به اتفاق گفته‌اند، آن حضرت بعد از جدّ و پدرش زاهدترين مردم بوده است.

محمدبن بابويه قمي درباره‌ي زهد آن حضرت كتابي به نام «زهد الحسن» تأليف كرده است.[37]

ابن عبدالبر مي‌گويد: حضرت فردي حليم و صاحب ورع بود و همان ورع بود كه سبب شد وي براي خدا از ملك و قدرت و دنيا چشم‌پوشي كند.[38]

مدرك بن زياد گويد: در باغ ابن عباس بوديم كه حسن و حسين و دو پسران عباس آمدند. مقداري در باغ گشتند و سپس در كنار جوي آبي نشستند. امام حسن(ع) فرمود: اي مدرك! غذا داري؟ گفتم: آري. سپس آمدم و قدري نان و نمك و سبزي آوردم و آن حضرت تناول نموده و فرمود: اي مدرك! اين طعام، چقدر خوب بود.

بعد از آن غذاي بسيار لذيذي آوردند و در برابرش نهادند. امام (ع) به مدرك دستور داد كه غلامان را گرد آورد و آن‌ها را اطعام كند. پس وي آن‌ها را جمع كرد و ايشان غذا خوردند و امام (ع) از خوردن امتناع ورزيد و از آن غذا تناول ننمود. مدرك مي‌گويد: به امام(ع) عرض كردم: چرا از اين غذاي لذيذ و خوب ميل نكرديد؟

امام(ع) در پاسخ فرمود: آن غذاي اول، نزد ما محبوب‌تر است، زيرا غذاي فقيران و محرومان است. [39]

احترام به نان

قندوزي از نويسندگان اهل سنّت در كتاب ينابيع الموده (ص225) از حضرت رضا(ع) روايت كرده است كه امام حسن(ع) به خلأ رفت و لقمه ناني در آن‌جا ديد. پس آن را برداشت و با چوبي پاك كرد و به برده‌اش و چون بيرون آمد، آن را از او مطالبه كرد. برده گفت: «اكلتها يا مولاي؛ اي آقاي من، آن را خوردم»

امام (ع) به او فرمود: «انت حرّ لوجه الله؛ تو در راه خدا آزادي.»

آن گاه فرمود: از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: «من وجد لقمه فمسحها او غسلها ثمّ اكلها اعتقه الله تعالي من النّار؛ كسي كه لقمه‌اي را افتاده ببيند و آن را پاك كرده بشويد و بخورد، خداي تعالي او را از آتش دوزخ آزاد كند.»

و من چنان نيستم كه مردي را كه خداي عزوجل از آتش دوزخ آزاد كرده است به بردگي خود گيرم.

 

احسان بهتر امام حسن(ع)

انس بن مالك گويد: من در خدمت حسن بن علي(ع) بودم كه كنيزكي آمد و شاخه گلي را به آن حضرت هديه كرد. امام بدو گفت: «انت حرّه لوجه الله؛ تو در راه خدا آزادي»

من كه آن ماجرا را ديدم عرض كردم : كنيزكي شاخه گلي بي ارزشي به شما هديه داد و شما او را آزاد كرديد؟

در پاسخ فرمود: اين گونه خداي تعالي ما را ادب كرده است كه فرمود: «اذا حيّيتم بتحيّه فحيّو باحسن منها؛[40] وقتي تحيّتي به شما دادند تحيّتي بهتر دهيد.» و بهتر از آن آزادي اوست.[41]

 


خوبي در برابر بدي

موفق بن احمد خوارزمي در كتاب مقتل الحسين(ع) روايت كرده است كه امام حسن(ع) گوسفندي داشت كه بدان علاقمند بود. روزي مشاهده كرد كه پاي گوسفند شكسته است. به غلامش فرمود: چه كسي پاي اين گوسفند را شكسته است؟

غلام پاسخ داد: من

فرمود: چرا؟

گفت: مي‌خواستم شما را غمگين كنم.

امام(ع) فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم كرد و تو در راه خدا آزادي.

در روايت ديگر آمده است كه فرمود: من نيز غمگين مي‌كنم كسي را كه به تو دستور داده است تا مرا غمگين كني‌(يعني شيطان را). و به دنبال آن او را آزاد كرد. [42]

 

عطاي پيش از درخواست

از طرف معاويه مالي براي حسن بن علي(ع) آوردند و امام همه را تقسيم كرد جز پانصد دينار را كه چون خواست از جا برخيزد، عربي شتر سوار سر رسيد و حضرت به غلامش فرمود: اين دينارها را به اين مرد بده و به او بگو تو وقتي پيش ما آمدي جز اين مقدار چيزي نزد ما نبود.

مرد عرب پول را گرفت و عرض كرد: اي فرزند دختر رسول خدا، به خدا سوگند من به قصد زيارت تو آمدم. چه كسي از حال من تو را آگاه كرد؟

امام فرمود: ما مردمي هستيم كه به خاطر اميدي كه سائل به ما دارد پيش از سوال عطا مي‌كنيم.[43]

حلم امام حسن(ع)

مروان بن حكم به حسن بن علي(ع) ناسزا گفت پس چون او از دشنام فارغ شد امام(ع) فرمودند: به خدا قسم من چيزي از تو گذشت نمي‌كنم اما تو را به خدا واگذار مي‌كنم. اگر تو راست مي‌گويي خدا جزاي راستگويي تو را بدهد و اگر دروغ مي‌گويي خداوند جزاي دروغ و كذب تو را دهد كه خداوند گناهكاران را شديدتر از من عقوبت و مجازات مي‌نمايد. [44]

 

عبادت امام حسن(ع)

حضرت صادق(ع) فرمود: پدرم از پدر خود خبر داد كه حضرت امام حسن(ع) در زمان خود از همه‌ي مردمان عبادت و زهدش بيشتر بود و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج مي‌كرد، پياده مي‌رفت و گاهي با پاي برهنه راه مي‌پيمود و هرگاه ياد مي‌كرد مرگ و قبر و بعث و گذشتن بر صراط را، گريه مي‌كرد و چن به نماز مي‌ايستاد، بندهاي بندنش مي‌لرزيد به جهت آن كه خود را در مقابل پروردگار خويش مي‌ديد و چون ياد مي كرد بهشت و دوزخ را اضطراب مي‌نمود مانند اضطراب كسي كه او را مار يا عقرب گزيده باشد و از خدا مسئلت مي كرد بهشت را و استعاذه مي كرد از آتش جهنم

 

امام حسن در حال وضو

امام حسن هرگاه وضو مي ساخت بندهاي بدنش مي لرزيد و رنگ مباركش زرد مي گشت. سبب اين حال را از آن حضرت پرسيدند فرمود: سزاوار است بر كسي كه مي خواهد نزد رب العرش به بندگي بايستد آنكه رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد.

ترحم امام حسن

راوي مي گفت: ديدم جناب امام حسن را كه طعام ميل مي فرمود و سگي در پيش روي او بود و هر زمان كه آن جناب لقمه‌اي خود بر مي داشت مثل آن را نيز براي سگ مي‌افكند. من گفتم: ياابن رسول الله، آيا اذن مي‌دهي كه اين سگ را از نزد طعام شما دور كنم؟

فرمود: بگذار باشد زيرا من از خداوند عزوجل حيا مي كنم كه صاحب روحي در روي من نظر كند و من چيزي بخورم و به او نخورانم.

 

1. تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبي(ع)- عبدالكريم پاك‌نيا به نقل از بحارالانوار، ج72، ص401

1. تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبي(ع)- عبدالكريم پاك‌نيا به نقل از من لايحضره الفقيه، ج3، ص494

2. تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبي(ع)- عبدالكريم پاك‌نيا به نقل از تحف‌العقول، ص225

3. تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبي(ع)- عبدال

  انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 325

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما