عوامل مؤثر بر افت تحصيلي و مردودي
علل گوناگوني ، زمينه ساز افت تحصيلي و احياناً توقف در يک پايه تحصيلي مي شوند . در کل نمي توان علل ثابتي را عامل موفقيت يا شکست تلقي کرد . اغلب محققان و صاحب نظران عوامل شکست تحصيلي را در دو طبقه درون سازماني و برون سازماني قرار مي دهند . از عوامل بيروني به تعدد زبان ، نابرابري ، امکانات آموزشي در شهر و روستا ، محروميت برخي از گروهها مثل غيربوميان ، مهاجرين ، دختران و محدوديتهاي مالي کشورها ، عوامل شخصي مانند هوش و استعداد ، امور عاطفي و نتايج تحصيلي اشاره نموده و از عوامل دروني نظام آموزش و پرورش کيفيت معلمان، برنامه هاي آموزشي ، تقويم و ساعت آموزشي را مي توان نام برد .
* در يک تقسيم بندي مشابه نيز مي توان عوامل زير را در افت تحصيلي دخيل دانست :
۱- علل داخلي که متوجه نظام آموزش و مدرسه مي باشد
۲ - علل خارجي که خود به دو دسته تقسيم مي شوند :
الف ) علل اجتماعي و خانوادگي
ب ) علل فردي
اين دسته بندي داراي مرز مشخصي نيست و مي توانند در يکديگر تداخل داشته باشند ، چرا که نظام آموزشي نمي تواند از اجتماع جدا باشد و خود متأثر از آن است . همچنين عوامل فردي بي تأثير از اجتماع و خانواده نمي باشد . اين دسته بندي فقط براي سهولت مطالعه و تحقيق مي باشد که در زير به تفصيل بيان مي شود .
* علل داخلي :
مدرسه به عنوان دومين کانون که در رشد و تحول کودک سهم بسزايي دارد مي تواند نقش خود را به طور سازنده و يا بعضاً به شکل مخرب ايفا کند . اولين تجارب آموزشي و اجتماعي در محيط مدرسه يا کلاس درس ، روابط با همسالان و مشکلات ناشي از نظام آموزشي با افت تحصيلي دانش آموزان در ارتباط هستند .
روانشناسان انسانگرا بر اين باورند که عواملي چون نگرش نسبت به خود ، آموزشگاه و ديگران ، ميزان همدلي ، احترام بي قيد و شرط . يکرنگي و در نظر گرفتن تفاوتهاي فردي مي توانند عوامل مهمي در مسائل انطباقي ، سلامت جسماني ، ميزان توجه و حتي تغيير در ميزان بهره هوشي و رشد شناختي باشد . از ديدگاه انسانگرايانه ، يادگيري مي بايست در محيطي با روابط انساني خوب تحقق يابد . در واقع تجربه يادگيري متأثر از ديدگاه يادگيري است و از اين رو يادگيري تا حد امکان بايد فردي و در زمان حال صورت پذيرد .
آموزش انسانگرايانه با کل وجود آدمي در ارتباط است . بنابراين هم مسائل آموزشي و هم مسائل عاطفي به موازات هم مي بايست در آموزشگاه مورد توجه قرار گيرد .
اعم علل آموزشگاهي که باعث افت تحصيلي مي شود عبارتند از :
۱ - نامتناسب بودن هدفها و محتواي برنامه ها با نيازها ، استعداد و علاقه دانش آموزان :
اگر فراگيران برنامه درسي را نامربوط تشخيص دهند و آنها را متناسب با اهداف خود ندانند آن گاه است که افت تحصيلي افزايش مي يابد . از آنجائيکه در نظام آموزشي ما هدف ، نخبه پروري وطرح تعليم و تربيت بر مبناي تشکيل ذهن و ذخيره هر چه بيشتر دانش آموزي مي باشد . قصور در برقراري هدفها و برنامه هايي که با نيازهاي رشد ، تکامل ، علائق و انگيزه هاي فرد متناسب و هماهنگ نباشد بر جريان تعليم و تربيت تأثير نامناسبي برجاي گذارده و باعث افت تحصيلي مي شود .
۲- نامتناسب بودن روشها و امکانات آموزشي با محتواي برنامه ها :
در نظام آموزشي ما روشهاي تدريس و يادگيري بر اساس گوش دادن و بيان لفظي و حفظ مطالب درسي استوار است و تأکيد بر روشهاي غيرفعال است . در نتيجه ذوق و خلاقيت و ابتکار دانش اموزان ناديده گرفته مي شود و انگيزه و علائق آنان براي آموختن از بين مي رود و در نتيجه افت تحصيلي نمايان مي شود .
۳ - نامتناسب بودن معلمان از نظر صلاحيت ها ، شايستگي ها و تعداد با نيازهاي برنامه
کمبود معلم مخصوصاً در کشورهاي در حال توسعه به دليل کاهش جاذبه براي شغل معلمي ، يکي از دلايل شلوغي کلاسها و عدم توجه مناسب به پرورش و شکوفايي استعدادهاي دانش آموزان مي باشد که اين امر باعث مردودي و يا ترک تحصيل آنان گرديده و يکي از عوامل افت تحصيلي است . کانت معتقد است در بين ابداعات بشري هنرمملکت داري و هنر تعليم و تربيت از مابقي ديگر مشکل تر است يک معلم خوب براي اداره کردن به دو ويژگي نياز دارد . اشراف بر کلاس يعني توانايي معلم در کنترل کلاس و حضور ذهن يعني توانايي معلم براي انجام دادن دو يا چند عمل در يک زمان . معلم هميشه در يک کلاس با دو نوع موقعيت روبروست . موقعيتهاي مقرر يا پيش بيني شده وموقعيتهاي اضطراري که از قبل قابل پيش بيني نمي باشد . کلاسهاي شلوغ به علت کمبود معلم و فضا و در نتيجه عدم توجه مناسب به پرورش و شکوفايي استعدادهاي دانش آموزان و تدريس معلمان به شيوه قديمي به صورت غيرفعال و پذيرنده کاهش جاذبه براي شغل معلمي به خاطر حقوق ناکافي و عدم رفاه در نتيجه عدم جذب نيروهاي مطلوب کارآمد از جمله مواردي است که در نهايت افت تحصيلي وتکرار پايه تحصيلي را به دنبال دارد .
۴ - نامتناسب بودن مقررات و شرايط و فضاي مدرسه و کلاس با نيازها و شرايط اجتماعي
مقرراتي که در اکثر مدارس حاکم است با وضعيت معلمين و دانش آموزان متناسب نيست و در اين شرايط به استعدادها ، علائق و مشکلات دانش آموزان و تفاوتهاي فردي آنان توجهي نمي شود . در اين شرايط تعليم و تربيت تحميل شده ، تهديد ، توبيخ جنبه رسمي به خود مي گيرد و اين خود باعث بي علاقگي و عدم پرورش استعدادها شده و افت تحصيلي را به دنبال دارد همچنين مقررات و شرايط نامناسب مدرسه ، کلاس و محيط داخلي مدرسه و جريانهاي اجتماعي آن ممکن است به طور کلي با نيازهاي کودکان و جامعه اي که آنها را در برگرفته است بيگانه و ناهماهنگ باشد از جمله ساختمان مدارس ، تجهيزات ، کتابها و برنامه هاي درسي ممکن است از عوامل اين بيگانگي به شمار آيند از عوامل مؤثر ديگر در اين ارتباط مي توان از مدت زمان و تعداد جلسات کلاس در هر روز ، مدت زماني که براي انجام تکاليف در منزل تعيين مي شود و تعداد روزهاي حضور در مدرسه در هر هفته و همچنين چگونگي روابط معلمان و مسئولان مدرسه با دانش آموزان و اولياء آنان نيز نام برد .
۵ - نامتناسب بودن روشهاي ارزشيابي و سنجش يادگيري و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و تأکيد زياد بر امتحانات
از آنجا که آموزش و پرورش عمومي حق همه افراد جامعه است پس بايد افراد جامعه به اهداف و نتايج پيش بيني شده براي اين سطح آموزش و پرورش برسند . در نتيجه افت تحصيلي در آن بي معنا خواهد بود نظر به اينکه يادگيري فرآيندي پويا و ممتد است نه ثابت و مقطعي ، بنابراين تقسيم بندي تغيير و تحولات مداومي که فرد در جريان يادگيري با آنها روبروست به مراحل دلخواه تحصيلي و ارائه آزمونهايي براي اندازه گيري يادگيري او در خلال يا در پايان هر يک از مراحل به منظور تعيين سرنوشت او نمي تواند توجيه پذير باشد . زيرا نمرات امتحاني به شخصي که امتحانات را تصحيح مي کند وابستگي دارد و شايستگي معلمان در تدريس از يک موضوع درسي به موضوع درسي ديگر متفاوت است پس ارزش نمرات امتحاني متفاوت است . تأکيد زياد بر نمرات امتحاني هدفهاي اصلي آموزش و پرورش را به مخاطره مي اندازد و نمره به صورت هدف در مي آيد و به جاي تأکيد بر پرورش قدرت خلاقيت وابتکار و جرأت و جسارت ، بر حفظ و ذخيره دانشهاي ساخته و پرداخته کنوني در ذهن تأکيد مي کند .
دانش آموزان به طور کلي در فعاليتهاي اوليه تحصيلي شان تقريباً ياد مي گيرند که به نظام نمره گذاري و ارتقا گواهينامه گزارشهاي تحصيلي اهميت قائل شوند امتحانات در صورتي توجيه پذيرند که نقاط قوت و ضغف دانش آموزان را نشان داده و زمينه پيشرفت آنان را فراهم نمايد .
علل خارجي
خانواده و نقش آن بر افت تحصيلي
۱ - محروميت فرهنگي
۲ - فقر و محروميت اقتصادي
۳ - عوامل عاطفي و رفتاري خانواده
۴ - فقدان والدين
۵ - بي سوادي والدين
۶ - تعداد اعضاي خانواده
هر انساني قسمت اعظم زندگي خود را در خانواده سپري مي کند . خانواده به اولين گروه خويشاوندي يک کودک اطلاق مي شود و نخستين پيوند ميان کودک و محيط اطراف است . کودک در آنجا پندارهاي اوليه درباره جهان خارج را فرا مي گيرد . از لحاظ جسمي و ذهني رشد و پرورش پيدا مي کند . سخن گفتن و هنجارهاي اساسي رفتار را ياد مي گيرد و سرانجام نگرشها ، اخلاق و روحياتش در خانواده شکل مي گيرد و به عبارت ديگر اجتماعي مي شود .
اعم عواملي که تحت عنوان عوامل اجتماعي - خانوادگي مطرح مي شود در ذيل ذکر مي شود :
۱ - محروميت فرهنگي
کودک دچار فقر فرهنگي ، کودکي است که از فقر زباني ، تجربي ، شناختي و شخصيتي و دامنه وسيعي از نگرشها ، هنجارها و ارزشهاي بدون معيار رنج مي برد و با توجه به اين موارد است که فرصتهاي برابر آموزش ، شانس مساوي در برخورداري از تعليم و تربيت را فراهم نمي کند . زيرا بسياري از افرادي که وارد نظام آموزشي مي شوند اين بار محروميت فرهنگي است که آهنگ برخورداري آنان را معين مي کند .
هر چه امکانات فرهنگي خانواده زيادتر باشد امکان رشد توانايي هاي هوشي کودکان زيادتر مي شود و برعکس فقر محيط فرهنگي اثرات منفي بر رشد عقلي و شناختي کودکان دارد و در نتيجه موجبات افت تحصيلي را به وجود مي آورد .
۲ - فقر و محروميت اقتصادي
کودکاني که متعلق به خانواده هايي با پايگاه اقتصادي و اجتماعي فوق العاده پائين بوده و تواماً با فقر اقتصادي و فرهنگي مواجه اند ، از انگيزه تحصيلي بسيار پائين برخوردارند . از سوي ديگر در کنار فقر فرهنگي و محروميتهاي محيطي ، شرايط اقتصادي - اجتماعي حاکم بر جامعه نيز در چگونگي تبلور انگيزه هاي رشد و پيشرفت يا افت تحصيلي دانش آموزان نقش بسزايي دارد .
فقر و نداري به شکلهاي گوناگون موانعي را در جهت پيشرفت تحصيلي به وجود مي آورد از قبيل :
نامناسب بودن مکان زندگي از جهت آب سالم ، نور و فضاي اتاق ، رفت و آمد و شلوغي و سر و صدا، آلودگي هوا ، نبودن مکان براي کارهاي شخصي .
نامناسب بودن امکانات بهداشتي و تغذيه و در نتيجه ابتلا به انواع بيماريها و سوء تغذيه و کمبود خواب
کارکردن در خارج از منزل که مانع رفتن آنها به مدرسه يا باعث حضور نامرتب آنان در کلاس مي شود .
يکي از عوامل منفي خانوادگي که همواره منشاء انحراف توجه کودک از تحصيل مي گردد جابجائي وظايف والدين و فرزند است . از جمله جابجائي ها که ارتباط قابل توجهي با افت تحصيلي دارد ، اشتغال کودکان است . به اين ترتيب کودکان در سني به کار و اشتغال مي پردازند که معمولاً از آنها انتظار مي رود درآن مقطع بيشتر به نقشهاي مورد انتظار از جمله تحصيل بپردازند . عدم تامين نيازهاي مالي خانواده و نياز به نيروي کار کودک از دلايل عمده اشتغال کودکان در سنين پائين است که در اين زمينه صرف وقت و نيروي بسيار در اشتغال ، باعث افت تحصيلي آنها مي شود . اشتغال دانش آموزان انرژي جسمي و ذهني شان را براي يادگيري دروس کاهش مي دهد . به اين ترتيب کودکان ممکن است به دليل عدم حضور فعال و مستمر در محيطهاي آموزشي نتوانند به نحو مطلوبي به تحصيل ادامه دهند .
وضعيت اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي خانواده در نظام ارزشها به ويژه در روش تربيت فرزندان تأثير مي گذارد . در بعضي از خانواده ها پيشرفت کودکان در امر تحصيل به عنوان يکي از ارزشهاي مهم تلقي مي شود . اين گونه خانواده ها براي پيشرفت فرزندان خود اهميت زيادي قائل هستند .
آنان اغلب با مدرسه و معلم و فرزندان خود در ارتباطند . ولي اعضاي طبقه کارگر ارزش پائين تري براي آموزش و پرورش قائل هستند همچنين آنها تأکيد کمتري بر آموزش رسمي دارند و آن را وسيله اي براي پيشرفت شخصي قلمداد نمي کنند .
۳ - عوامل عاطفي و رفتاري خانواده
رفتار والدين با يکديگر و تعامل آنها با کودک و به طور کلي جو عاطفي خانواده به عنوان يکي از مهمترين عوامل مؤثر در رفتار و سازگاري کودک به شمار مي رود . پذيرش يا طرد کودک از جانب والدين و رابطه فرزندان با يکديگر ، بهداشت رواني کودک را تحت تأثير قرار مي دهد . کودکي که در خانواده احساس تبعيض و طردشدگي و ناامني مي کند ممکن است از نظر بهداشت رواني مورد تهديد قرار گيرد .
و اين امر ، به تدريج باعث مي شود که کودکان انگيزه يادگيري را از دست بدهند و اکثر آنها به گروه مردودشدگان و شکست خوردگان تحصيلي مي پيوندند . در خانواده هايي که جو عاطفي سالم در آنها وجود دارد و روابط عاطفي والدين با بچه ها و همچنين روابط اجتماعي مناسبي بين افراد خانواده برقرار است کودک احساس امنيت مي کند چنين کودکي از سلامتي رواني و پختگي عاطفي و رشد اجتماعي بهتري برخوردار است که طبعاً در سازگاري او با مدرسه و يادگيري و پيشرفت تحصيلي وي تأثير تعيين کننده دارد .
۴ - فقدان والدين
نبودن پدر يا مادر يا هر دو ، اختلافات خانوادگي ، جدايي والدين از يکديگر در خانواده ، باعث مي شوند شرايط امنيت رواني و عاطفي به شدت کاهش يابد و باعث افت تحصيلي شود . فقدان والدين باعث آثار منفي رفتاري و عاطفي بر کودکان شده و به تبع آن بي علاقگي و آشفتگي هاي هيجاني ايجاد مي شود که هر يک به نوبه خود مي تواند عاملي براي افت تحصيلي دانش آموز باشد .
۵ - بي سوادي والدين
بي سوادي والدين موجب عدم درک وظايف مدرسه ، برنامه هاي آن و تداوم حضور مرتب دانش آموز در مدرسه مي گردد و مشکلاتي براي تحصيل دانش آموز و کار مدرسه فراهم مي کند . همچنين از نظر ناتواني در کمک فکري و عملي به امور برنامه درسي دانش آموزان در منزل ، از پيشرفت تحصيلي فرزندان آنان مي کاهد.
والدين با سواد علاوه بر نقش کمک رساني در آموزش فرزندان خود ، الگوي منسجمي از يک فرد باسواد نيز هستند . سواد والدين در تحصيل فرزندان نقش دو جانبه اي دارد . از يک سو براي آنها جنبه کمک آموزش دارد و از سوي ديگر انگيزه اي براي درس خواندن آنها مي شود . برخي از تحقيقات نشان داده اند کودکاني که در امور تحصيلي موفق هستند از والديني برخوردار هستند که تحصيلات بالاتري دارند .
۶ - تعداد اعضاي خانواده
امروزه در کليه جوامع بشري افزايش جمعيت يکي از مشکلات اساسي مي باشد و ازدياد روزافزون آن جامعه را تهديد مي کند و در نتيجه توجه اصلي پژوهشگران و صاحب نظران علوم اجتماعي و تربيتي را به خود جلب کرده است . تحقيقات نشان مي دهد مجموع تعداد خواهران و برادران در گروهي که داراي افت تحصيلي هستند بيشتر است . زيرا هر خانواده مقدار محدودي از منابع از قبيل پول ، غذا ، فضاي زندگي ، رسيدگي و توجه والدين ، کنترل فرزندان و ... را دارد که هر چه تعداد اعضاي خانواده بيشتر باشد تعداد متوسط منابع براي هر کودک کمتر مي شود . در خانواده هاي پرجمعيت ، کودکان در مدتي که وقت خود را خارج از منزل صرف مي کنند احساس آرامش بيشتري مي کنند و از طرفي در اين خانواده ها والدين کمتر مي توانند فعاليتهاي خارج از منزل فرزندان خود را تحت نظر داشته باشد .