تأسيس سازمان كنفرانس اسلامي
گرچه از حادثه آتشسوزي مسجدالاقصي توسط اسرائيل ـ 30 مرداد 1348ـ بعنوان عامل نهايي در برانگيختن كشورهاي اسلامي جهت ايجاد سازماني ـ بدين نام ـ ميتوان نام برد، اما زمينههاي سياسي ـ تاريخي و فرهنگي كه ايجاد چنين سازماني را موجب گرديد بسيار قابل تأمل ميباشند و اينك به طور خلاصه به آنها اشاره ميكنيم:
1ـ زمينههاي فرهنگي، تاريخي
اصولاً دعوت به وحدت جهان اسلام بعنوان موضوعي ايدهال براي بسياري از انديشمندان اسلامي مطرح بوده است و بعد از اضمحلال امپراطوري عثماني و تشكيل دولتها و ملتهاي اسلامي با مرزبنديهاي جديد، اين مسئله به صورت حادتري خود را نشان داد.
تأكيد آيات قرآن در رواياتي كه مسلمانان را به وحدت و چنگ زدن به ريسمان الهي فرا ميخواند و كوششهاي افرادي همچون سيد جمالالدين اسدآبادي در جهت تحقق بخشيدن به اين وحدت و اخوت اسلامي كه با سفرهاي طولاني او به هند، مصر و سوريه. ... بقاياي كشور عثماني و ايجاد مجلهاي به نام «عروه الوثقي» تعقيب ميگشت و ادامة راه او توسط افرادي مثل شيخ محمد عبده و شيخ عبدالرحمان كواكبي، اقداماتي در راه احياي تفكر وحدت اسلامي بود.
پس از الغاي خلافت عثماني، رئيس دانشگاه الازهر شيخ محمدحسين خضر براي تشكيل كنفرانس اسلامي ـ متشكل از علماي اسلام ـ اقدام نمود و در بيتالمقدس در همان زمان، كنفرانسي به نام «كنفرانس عمومي اسلام» تشكيل گرديد و راجع به مسائل جهان اسلام مذاكراتي انجام شد، همچنين «جمعيت تقريب بين مذاهب اسلامي» در قاهره تشكيل شد كه از جمله مؤسسين بيست و يك نفرة آن آقاي شيخ محمدتقي قمي از ايران و شيخ محمدحسين كاشفالغطاء (مجتهد شيعه از عراق) بودند.
در ادامه اين تحركات، كنفرانس بينالمللي فرهنگ اسلام به دعوت پاكستان با 130 نماينده از سي كشور در سال 1336 هـ . ش افتتاح گرديد كه مباحثي همچون فرهنگ اسلامي و خطر عقائد جديد در جامعة اسلام و نظريات اسلام در باب اقتصاد و حكومت و صلح جهاني را مورد بحث قرار داد و كنفرانس اسلامي ديگري تشكيل شد كه خواستار ايجاد همكاري سران كشورهاي اسلامي در مبارزه با اسرائيل گرديد. به دنبال آن كنفرانس ديگري در سال 1343 ه. ش جهت بررسي مسئله استعمار به وسيله تعداد زيادي از كشورهاي اسلامي برگزار شد.
در نيمه اول دهه چهل شمسي به دستور ملك سعود كنفرانسهائي جهت تبليغ اسلام و شرح اصول و تفسير تعاليم آن و مبارزه با عقايد ضد اسلامي و جستجو براي راه حل مشكلات جهان اسلام برپا گرديد. اين گرد همآئيها زمينهساز شكلگيري «رابطه العالم الاسلامي» گرديد كه اعضاي مؤسس آن را علماي كشورهاي مختلف اسلامي تشكيل ميدادند و مقرر گرديد كه همه ساله چنين گردهمائيهائي برگزار شود و مسائل مهم جهان اسلام در آنها مورد بحث و تبادل نظر قرار گيرد. در يكي از اين تجمعات كه با شركت 115 شخصيت و عالم از 35 كشور اسلامي تشكيل شده بود ضمن حمله به جامعة دولتهاي عربي خواستار ايجاد جامعه دولتهاي اسلامي شد. در اين اجلاس پيشنهاد (آدم عثمان) رئيسجمهوري سومالي مبني بر لزوم تشكيل يك كنفرانس متشكل از كشورهاي اسلامي طرح و به تصويب رسيد و در قطعنامة نهايي خود مسئوليت تعقيب فكر كنفرانس سران اسلامي به عهده «رابطه العالم الاسلامي» و دبيرخانه آن قرار گرفت و از ملك فيصل خواسته شد كه امر انعقاد كنفرانس سران را به عهده بگيرد.
هر چند زمينههاي فوق بيشتر ناشي از تفكر علماي اسلامي مبني بر بازگشت به اخوت اسلامي و همكاري بين ملتهاي اسلامي ميگرديد اما بالطبع زمينهساز و يا تسهيل كنده و فراهم آورندة شرايط ذهني حركت سياسي براي تشكيل كنفرانس اسلامي بين دولتهاي اسلامي گرديد.
2 ـ زمينههاي تاريخي ـ سياسي
دولت ايران در سال 1335 ه. ش پيشنهاد تشكيل كنفرانسي از كشورهاي اسلامي و مخصوصاً خاورميانه را نمود كه مورد استقبال كشورهاي عضو پيمان بغداد قرار گرفت اما به دليل عدم تمايل عربستان، اين مسئله نتوانست به صورت گستردهاي منعكس گردد.
در دهه 1340 ه. ش كه نهضت پان عربيسم ناصر گسترش يافت اين تفكر بار ديگر در صحنة سياسي مطرح شد.
به دنبال پيشنهاد آدم عثمان رئيسجمهور سومالي در سال 1343 ه. ش مبني بر تشكيل كنفرانس سران كشورهاي اسلامي، ملك فيصل نيز در سال 1344 در كنفرانس عمومي اسلامي كه در مكه برپا شده بود درخواست برپايي كنفرانس سران اسلامي را مطرح نمود. اما اولين قدمها جهت به عينيت درآوردن اين تمايل در ملاقات بين شاه ايران و ملك فيصل در 17 آذر 1344 در تهران برداشته شد و طرفين در اعلاميه نهايي خود، تمايل خود را براي فراخواني جهت ايجاد كنفرانسي از سران كشورهاي اسلامي كه فرصتي را براي موضوعات مرتبط با جهان اسلام فراهم كند مطرح ساختند.
طرح مسئله در شرايط آن روز جهان اسلام و عرب بسيار جنجال برانگيز بود زيرا جهان عرب به دو بلوك تقسيم شده بود. بلوكي مشتمل بر اردن، كويت، ليبي، مراكش و سعودي به عنوان جناح محافظهكار و بلوك ديگري شامل الجزاير، مصر، عراق، سوريه، يمن به عنوان انقلابيون افراطي در مقابل هم قرار داشتند.
جناح افراطي به رهبري ناصر در 1345 ه. ش اقدام اخير را توطئه امپرياليسم و ارتجاع جهت مقابله با وحدت عربي و فروپاشي ناسيوناليسم عربي دانست، وي در اين باره چنين گفت:
«در 1336 ابن سعود پس از مسافرتش به آمريكا از قاهره ديدن كرد، به محض ورود، ابن سعود ما را در جريان مذاكرات خود با آيزنهاور گذاشت و گفت كه آيزنهار از او خواسته است براي انعقاد كنفرانس اسلامي اقدام كند. ابن سعود خواست كه ما نيز همراه او در اين پيمان شركت كنيم در حال حاضر مااز دوران پيمان بغداد به دوران اتحاد اسلامي ميرسيم.»
با اين همه، ناصر، كنفرانس اسلامي را زائيده طرحهاي آمريكايي ميدانست و آن را چهره ديگر پيمان بغداد ميشمرد.
اما ملك فيصل پس از بازگشت به كشورش ضمن رد جواب ناصر چنين اظهار داشت:
«خوشبختانه به عكس پارهاي از زمامداران مغرض عرب، اكنون ملل عرب متوجه مضار كمونيزم و سوسياليزم ادعايي اشخاص شده و به منويات بيغرضانه شاهنشاه آريامهر و اينجانب پيبردهاند.»
به طور كلي در رابطه با كنفرانس اسلامي، موافقين فيصل در صف موافقين كنفرانس و موافقين ناصردر صف مخالفين كنفرانس قرار داشتند. در مورد كشورهاي مخالف، بعد از مصر بايد از سوريه و الجزاير نام برد. در جهان عرب، كشورهايي همچون سودان و تونس طرفدار طرح بودند و بقيه يا مثل عراق دو دلي نشان ميدادند و يا اظهار نظر نميكردند.
اين مسئله جنگ سردي را در تبليغات طرفين ايجاد كرد. مطبوعات سعودي،ناصر را دست نشاندة كمونيزم و ضد اسلام معرفي كرد و جو داخلي مصر نيز كنفرانس اسلامي را طرحي جهت سلطه و نفوذ آمريكا بر جهان عرب و اسلام و شكستن ناسيوناليسم عربي تلقي كرد. در اين رابطه شيخ الازهر مفتي مصر، كنفرانس را، بعنوان كنفرانس آمريكايي محكوم نمود و در بيانيهاي كه در اين رابطه انتشار داد، نوشت:
«وقتي ستمكاران و ظالمان از مبارزة علني و همه جانبه با اسلام، مأيوس شدند درصدد برآمدند تا ظاهر اسلام را پذيرفته و حتي براي آن دست به تبليغ بزنند ولي در باطن همچنان بر كفر خويش مُصّر بوده و در واقع كفر را با لباس اسلام به صحنه آورند.»
وي در اين رابطه ضمن اشاره به مسجد ضرار كه توسط پيامبر خراب گرديد از ملل مسلمان جهان ميخواهد تا با هوشياري با سردمداران اين پيمان برخورد كرده و سابقه آنان را كنكاش نموده و علل چنين پيمان و كنفرانسي را بررسي كنند تا به واقعيت اين پيمان پي ببرند.
به دنبال اين مسائل، تقسيمبندي جهان عرب به دو بلوك انقلابي و محافظهكار، به صورت روشن در حمايت از همكاري اسلامي در مقابل حمايت از ناسيوناليزم عربي عبدالناصر متجلي شد و سالهاي بعد نيز ادامه پيدا كرد.
اما حوادث بعدي همچون جنگ اعراب و اسرائيل در 1346 ه. ش كه ارتش اسرائيل را با چهار ارتش مصر، سوريه، اردن، لبنان در جنگ 6 روزه درگير ساخت سبب شد صهيونيستها صحراي سينا را از مصر، ارتفاعات جولان را از سوريه و كرانههاي غربي و شرقي بيتالمقدس را از اردن به اشغال خود درآورند. اين امر باعث استعفاي عبدالناصر كه طراح اصلي اين جنگ بود گرديد و مسئله انتقام از اسرائيل بسياري از تضادهاي داخلي جهان عرب را تحتالشعاع قرار داد.
آتشسوزي مسجدالاقصي توسط اسرائيل حادثه ديگري بود كه خشم مسلمانان جهان را برانگيخت و هيجان اسلامي را كه ميتوانست زمينهساز تقويت تفكر وحدت اسلامي در مبارزه با دشمنان باشد، به وجود آورد. روز 30 مرداد 1348 بخشي از مسجدالاقصي در فلسطين اشغالي توسط افراد متعصب صهيونيست به آتش كشيده شد و خسارات قابل توجهي به آن وارد آمد. دولت اسرائيل اين حادثه را به يك جهانگرد يهودي افراطي و استراليائي نسبت داد.
«دنيس مايكل روهان» سياح استراليائي سپس در يك حركت نمايشي محاكمه شد و متعاقباً منابع خبري اسرائيل اعلام كردند كه نامبرده دچار بيماري رواني بوده و لذا آزاد شده است.
حادثه آتشسوزي در مسجد الاقصي يك سال پس تصرف بخش شرقي بيتالمقدس توسط اسرائيل در جريان جنگ 6 روزه صورت گرفت. صهيونيستها از زمان اشغال بخش شرقي بيتالمقدس اقدامات فراواني براي تخريب مسجدالاقصي به انجام رسانده از جمله به دفعات در قسمتهاي زيرين مسجد دست به حفاري با هدف يافتن ابنيههاي مقدس يهوديان كه ادعا ميشود در زير مسجدالاقصي قرار دارد زده و ستونهاي اصلي مسجد را اين طريق سست كرده بودند.
اين زمينهها باعث ايجاد شرايط مطلوب براي محقق شدن طرح ايجاد سازمان كنفرانس اسلامي گرديد. حتي عبدالناصر نيز بعد از اين جريان و تقويت جو طرفدار وحدت اسلامي با تشكيل كنفرانس سران اسلامي مخالفتي نكرد. به دنبال اين جريانات به دعوت شاه مراكش كنفرانس فوقالعادهاي جهت بررسي خطرهايي كه مقدسات اسلامي را تهديد ميكند در مراكش با شركت 24 كشور تشكيل گرديد و موضعگيريهاي متفاوتي را سبب شد. روزنامة الاهرام مصر، تشكيل اين كنفرانس را في نفسه تحولي فوقالعاده ارزنده دانست، اما ناصر به بهانة بيماري در آن شركت نكرد و رژيم انقلابي ليبي نيز در سطحي پائين در آن شركت نمود. چهار كشور سوريه، عراق، يمن جنوبي و سودان نيز تصميم به بايكوت آن گرفتند، وزير دفاع اسرائيل (موشه دايان) در موضعگيري در برابر اين اجلاس گفت:
«حتي اگر كنفرانس اسلامي اعلان جهاد بدهد وي تصور نميكند كه تشكيل اين كنفرانس منجر به جنگ جديدي بين اعراب و اسرائيل بشود.»
در نتيجه بايد گفت: جنگ اعراب و اسرائيل و شكست اعراب و عدم كارآيي اتحاديه عرب كه منجر به ضعيف شدن جناح ناصر گرديد و اشغال بيتالمقدس و حريق مسجدالاقصي عواملي بودند كه زمينههاي تشكيل كنفرانس سران كشورهاي اسلامي را فراهم ساختند.
موجوديت سازمان كنفرانس اسلامي در پايان اولين نشست سران كشورهاي اسلامي در رباط اعلام گرديد. اين جلسه را ملك حسن دوم پادشاه مراكش به عنوان دولت ميزبان و محمدرضا پهلوي شاه ايران به نمايندگي از دولتهاي اسلامي افتتاح كردند. جلسات سران سازمان كنفرانس اسلامي به تناوب در پايتخت كشورهاي عضو برگزار ميشود. هشتمين نشست سران در 1997 (آذر 1376) به رياست آقاي سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور وقت ايران در تهران برگزار شد. سازمان مزبور داراي سه ركن سران، وزاري خارجه و دبيرخانه سازمان است.
سازمان كنفرانس اسلامي و زمينهي تحقق حمايت از قدس
معاون دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي در گفتوگوي خود با خبرنگار ايسنا به شكلگيري سازمان كنفرانس اسلامي با هدف حمايت از فلسطين و قدس شريف( در سال 1968مسجد الاقصي توسط يك فرد صهيونيست به آتش كشيده شد و اين اتفاق احساسات مردم كشورهاي اسلامي و جهان را به شدت برانگيخت) اشاره كرد و گفت: « واكنش شديد ملتهاي مسلمان و منطقه به آتش زدن مسجدالاقصي توسط صهيونيستها باعث شد تا كشورهاي اسلامي دور هم جمع شوند و سازماني را تحت عنوان سازمان كنفرانس اسلامي در حمايت از قدس شريف و مردم فلسطين تاسيس كنند.»
وي در پاسخ به اينپرسش كه در سالهاي اخير حمايت سازمان صرفا محدود به انتشار بيانيه دربارهي تحولات فلسطين بوده است، گفت:« فعاليتهاي سياسي سازمان كنفرانس اسلامي در سالهاي بعد از تاسيس تحت الشعاع بروز و ظهور شرايط سياسي وقت جهان و نفوذ عاملان و صاحبان قدرت قرار داشت كه اين امر نقش و تاثير سازمان كنفرانس اسلامي در حمايت از قدس شريف و فلسطين را كمرنگ ساخت.»
وي در خصوص عدم كارآيي سازمان كنفرانس اسلامي حتي در حل و فصل و بررسي مسايل و مشكلات كشورهاي عضو، گفت: « كشورهاي عربي و آفريقايي عضو سازمان در چارچوب اتحاديهي عرب و اتحاديه آفريقا مسايل و مشكلات خود را مطرح و حل و فصل ميكنند. بر اين اساس نقش سازمان در حل مسايل كشورهاي عضو كمي تحتالشعاع اين اتحاديهها قرار دارد. مثلا، در اتحاديه عرب مسايل مربوط به جهان عرب بررسي ميشود. اما از دو سال قبل در سازمان كنفرانس اسلامي به خاطر تحولات منطقه (افغانستان، عراق، فلسطين و لبنان) روح جديدي در سازمان دميده شده است. اين مساله به خصوص پس از كنفرانس فوقالعاده سران كشورهاي اسلامي در دسامبر 2005 در مكه (OIC) كه در آن براي اولين بار سران كشورهاي اسلامي تصميم گرفتند، چشم انداز 10 سالهاي را براي سازمان ترسيم كنند پر رنگتر شد.»
وي با اشاره به سمينار "رتبهبندي دانشگاههاي جهان اسلام" كه در روزهاي اخير در تهران برگزار شد، اظهار داشت:« اين سمينار در راستاي تحقق بخشي از اهداف چشم انداز 10 سالهي مصوب كنفرانس فوقالعاده 2005 سران سازمان است.»
موفقيت سازمان كنفرانس اسلامي در عرصههاي غيرسياسي
معاون دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي با بيان اينكه پس از تدوين چشمانداز، سازمان توانسته است در عرصههايي كه رسيدن به اتفاق آرا در آن نسبت به مسايل سياسي آسانتر است، موفقيتهايي را كسب كند، افزود:« اگرچه، در عرصه سياسي سازمان اقداماتي را صورت داده است، مثل قضيه موريتاني كه پس از كودتاي آگوست 2005، اين كشور از سوي اغلب سازمانهاي بينالمللي مورد تحريم قرار گرفت. سازمان كنفرانس اسلامي با دولت وقت موريتاني وارد گفتوگو شد و دستور العملي را تعريف كرد كه بر اساس آن دولت كودتا بايد هر چه سريعتر قدرت را به مردم باز گرداند، زندانيهاي سياسي را آزاد و انتخاباتي دموكراتيك را برگزار ميكند. دخالت به موقع سازمان كنفرانس اسلامي در اين موضوع باعث شد كه موريتاني در مدتي كمتر از دو سال يك حكومت دموكراتيك تشكيل دهد. همچنين سازمان در موضوعاتي مثل دارفور، اختلاف بين چاد و سودان، مساله عراق و ساير بحرانهاي مربوط به جهان اسلام به طور جدي در تعامل بوده و هست.»
صالحي در ادامه به حمايت سازمان كنفرانس اسلامي از سند تحريم تكفير مذاهب در جهان اسلام بين علماي اهل سنت و شيعه در 2006 در مكه و اختلافات فتح و حماس قبل از آنكه موضوع به عربستان و ميانجيگري اين كشور كشيده شود، اشاره كرد و گفت:« سازمان در موضوع فلسطين اقدامات وسيعي را براي رفع اختلافات انجام داده بود. دبيركل سازمان از اولين كساني بودند كه براي گفتوگو با محمود عباس و اسماعيل هنيه به فلسطين رفت و اتفاقا وعدههاي خوبي هم شنيد و زمينه را بر آشتي سياسي آماده كرد.»
براي حل بحرانهايي مثل فلسطين به اهرم نفوذ سياسي نياز داريم
صالحي بر اين كه مسايل و بحرانهاي منطقه و دنياي اسلام پيچيده هستند، تاكيد كرد و گفت: «بحرانهايي مثل فلسطين را نميتوان با يك قيام و قعود حل كرد. براي رفع بحرانهايي از اين قبيل به ابزارهايي نياز داريم كه مهمترين آن نفوذ سياسي است و نيز داشتن اهرمهاي مالي و اجتماعي، متاسفانه سازمان كنفرانس اسلامي از اين اهرمها در حد كافي برخوردار نيست.»
معاون احسانالدين اوغلو در پاسخ به اين پرسش كه كدام يك از كشورهاي عضو سازمان از نفوذ و قدرت بيشتري برخوردار است، با اشاره به اين مطلب كه نيازي به صراحت در اين موضوع نميبينم، اظهار داشت:« در سازمانهاي بينالمللي همه اعضاء از حقوق مساوي برخوردارند. اما شايد حقيقت امر غير از اين باشد؛ اعمال نفوذ و قدرت يك كشور در يك سازمان بينالمللي به تلاش آن كشور در فعاليتهاي سازمان مذكور، بستگي دارد. برخي كشورها در سازمان كنفرانس اسلامي حاشيه نشين هستند و حتي حق عضويت سالانهي خود را هم به زور پرداخت ميكنند، در حالي كه برخي ديگر حاضرند، غير از حق عضويت هزينههايي فراتر را هم بپردازند. برخي كشورها، مثل عربستان كه مقر سازمان در جده، قرار دارد، از بزرگترين تامين كنندگان نيازهاي مالي سازمان است.»
سازمان كنفرانس اسلامي مدافع ايران در بحث هستهيي است
او در پاسخ به اين پرسش كه آيا در برنامههاي سازمان كنفرانس اسلامي موضوع جايگزيني انرژي هستهيي به جاي انرژي فسيلي، به عنوان نياز آينده منطقه مطرح شده است؟ گفت:« وزراي خارجه و سران سازمان كنفرانس اسلامي قطعنامههايي را در خصوص اينكه استفاده از انرژي صلحآميز هستهيي حق مسلم و طبيعي اعضاي سازمان است را تصويب كردهاند. همچنين در خصوص برنامهي صلحآميز هستهيي ايران سازمان معتقد است كه ايران حق دارد از تمامي مواهب مندرج در ان. پي. تي و ساير معاهدات بينالمللي كه نسبت به آن متعهد است، مادامي كه در چارچوب معاهدات بينالمللي قرار دارد، استفاده كند.»
« احسانالدين اوغلو، بارها بر روي حقانيت ايران در استفاده صلحآميز از تكنولوژي هستهيي تاكيد كرده است و اعلام كرده است تا زماني كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي ايران را متهم به انحراف از مسير صلحآميز نكرده است، هيچ بهانهيي براي وارد كردن فشار به ايران مورد قبول نيست و اين فشارها را خارج از حيطهي فني و حقوقي ميداند. لذا سازمان چه در سطح سران و چه وزراي خارجه طبق قطعنامههايي كه صادر شده است، مدافع جمهوري اسلامي ايران در بحث هستهيي است.»
پيشنهاد سازمان كنفرانس اسلامي به اعضايش در پيوستن به معاهدات ايمني نيروگاههاي هستهيي و پادماني
صالحي گفت:« سازمان از ترويج تكنولوژي هستهيي در بين كشورهاي اسلامي حمايت ميكند.»
وي همچنين در اين گفتوگو، از ارايه پيشنهادي از سوي سازمان كنفرانس اسلامي مبني بر اين كه كشورهاي اسلامي دور هم جمع شوند و معاهدات دو جانبه و چند جانبه و منطقهيي را در زمينههاي ايمني نيروگاهها و پادماني امضاء كنند، خبر داد و افزود:« ايران نيز از اين پيشنهاد استقبال كرده است و اميدوار است با كشورهاي خليج فارس بتواند دو نوع معاهده كه مشابه آنها در آمريكاي لاتين و آسياي پاسفيك وجود دارد، امضاء كند تا اعتماد منطقهيي ايجاد شود و بخشي از نگرانيهايي كه به صورت تصنعي توسط كشورهاي غربي در خصوص استفاده از تكنولوژي صلحآميز هستهيي ايجاد شده است، رفع شود.بخشي از مقدمات براي تدوين اين معاهدات طراحي شده است و فقط ارادهي جمعي كشورها را ميطلبد كه از سازمان بخواهند به طور جدي وارد اين ميدان شود.
احمدی نژاد هدف اصلي نشست سازمان كنفرانس اسلامي را مقابله با چالش هاي جهان اسلام دانست
"محمود احمدينژاد" رييس جمهور ، نتايج سفر به مكه مكرمه و حضور در نشست سران سازمان كنفرانس اسلامي را مثبت ارزيابي كرد و هدف اصلي برگزاري اين اجلاس را سازماندهي و طراحي كشورهاي اسلامي درمقابله با چالشهاي مهم بشريت و جهان اسلام دانست. وي كه براي شركت در سومين نشست فوقالعاده سران سازمان كنفرانس اسلامي به مكه مكرمه سفر كرده بود، بامداد جمعه به تهران بازگشت. به گزارش خبرنگار سياسي ايرنا، رييس جمهور در بدو ورود به تهران در فرودگاه مهرآباد در گفت و گو با خبرنگاران ، با تسليت مجدد حادثه سقوط هواپيماي حامل خبرنگاران گفت: اينان سربازان عزيز و بهترين نيروهاي انقلاب بودند كه من فقدان غمناك آنان را به جامعه رسانهاي كشور تسليت ميگويم. وي ابراز اميدواري كرد كساني كه مشغول خدمت به ايران سربلند هستند، موفق و عزيز باشند و از خدا ميخواهم اين ضايعه بزرگ را براي ما آسان كند.
احمدينژاد درباره نتايج سفر به مكه افزود: از مدتها قبل كميتههاي كاري تشكيل شده و همكاران ما حضوري فعال در اين كميتهها داشتند. وي خاطر نشان كرد: مسايل گوناگون جهان اسلام در اين اجلاس در ۱۰سرفصل بررسي و راهكارهاي خوبي هم اتخاذ شد. احمدي نژاد حمايت از كشورهاي عضو در مقابل تهديدات خارجي را يكي از مهمترين مصوبات اين اجلاس عنوان كرد و افزود: تهديد هر عضو سازمان ، تهديد جهان اسلام محسوب ميشود و اين مصوبه راه دفاع از سرزمينهاي اسلامي را باز ميكند. وي موضوع دفاع از حقوق مسلمانان در همه جهان را بويژه كشورهايي كه مسلمانان در آن در اقليت قرار دارند ، يكي ديگر از مصوبات اين اجلاس دانست و خاطرنشان كرد: در زمينه حقوق بشر و حقوق انسانها در اين اجلاس تصميماتي اتخاذ شد. رييس جمهوري ادامه داد: در برخي كشورها به شكل سازمان يافته اسلام ستيزي ترويج ميشود كه در اين نشست اين مساله نيز مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته و راهكارهاي مقابله با آن انديشده شد.
وي مساله تقريب مذاهب اسلامي و به رسميت شناخته شدن مذاهب موجود جهان اسلام را يكي ديگر از مصوبات اين اجلاس عنوان كرد و افزود : در اين اجلاس "فرق اسلامي" با اسم مورد رسميت شناخته شدند و تلاش براي گفت وگوي مذاهب در دستور كار كنفرانس قرار گرفت. وي با اشاره به اينكه سطح روابط اقتصادي كشورهاي اسلامي به ۲۰درصد افزايش مييابد، گفت كه اين رقم هم اكنون فقط سه درصد است. احمدي نژاد در باره مباحث مطرح شده در زمينه فلسطين در اين اجلاس گفت : اجلاس در حد تعيين سرنوشت و تشكيل حكومت مستقل فلسطيني به مركزيت قدس شريف تاكيد كرد.
رييس جمهور در ادامه با اشاره به ديدارهاي خود با سران كشورهاي اسلامي در حاشيه اجلاس، اين ديدارها را مفيد و سازنده ارزيابي كرد و افزود: حجم اين گفت وگوها كمتر از حجم مسايل مطرح شده در اجلاس نبود. وي حركت درجهت همدلي بين كشورهاي اسلامي را در اين اجلاس بيش از گذشته دانست و گفت : حضور جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري مهم و تاثيرگذار در منطقه و جهان اسلام، ضروري است. وي تاكيد كرد: حضور ايران در اين اجلاس و نحوه تعامل آن با كشورها در محور تمام اخبار رسانههاي سياسي بود كه اميدواريم درنهايت ، تاثير تصميمات اتخاذ شده در جهان اسلام آشكار شود. احمدي نژاد حركت به سمت تشكيل سازمان كشورهاي اسلامي و تجديد سازماندهي دبيرخانه سازمان را از ديگر تصميمات مهم اين اجلاس عنوان كرد. وي همچنين، علت نيمهكاره ماندن سفر خود به عربستان سعودي را شركت در مراسم بزرگداشت خبرنگاران شهيد حادثه سقوط هواپيماي سي ۱۳۰عنوان كرد.
منابع
1ـ العالم العربي ـ رقم 1337، دسامبر 1986. به نقل از سازمان كنفرانس اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 23.
2ـ بنده مقدم ـ محمدمهدي ـ علل ايجاد سازمان كنفرانس اسلامي و نقش عربستان ـ ص 17.
3ـ به نقل از حميد روحاني، «سازمان كنفرانس اسلامي»، (كيهان 6 بهمن 1367).
5ـ ميدل ايست، اكتبر 1969، ص 21.
7ـ اسد همايون،نتايج كنفرانس سران اسلامي در رباط، تهران (بين)، 1348.
8ـ سازمان كنفرانس اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 26.
9ـ كيهان، 10/9/1336.