فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکيده
کليات
مقدمه .. . 1
فصل اول/ مشخصات فدك و ارزش مادي آن ... ... 7
فصل دوم / فتح فدك و اختصاص آن به رسول اكرم (ص) با توجه به آيات .. 8
فصل سوم/ واگذاري فدك به حضرت زهرا (س) و معيار بخشش آن . .. 12
فصل چهارم/ تصرف حضرت زهرا (س) در فدك در زمان حيات پيامبر(ص) . .. 15
بخش دوم: غصب فدك
فصل اول / مراحل غصب فدك . .. 16
مناظرات حضرت زهرا (س) با ابوبكر ....... .. 17
گفتار مستدل علي (ع) به ابوبكر و حوادث بعد از آن.. .... 20
نامة كوبندة علي (ع) به ابوبكر و واكنش ابوبكر . 25
خلاصهاي از خطبة حضرت زهرا (س) و وقايع بعد از آن . .. 29
ادامةمبارزه تا آخرين لحظات زندگي .. .. 36
فصل دوم / علل غصب فدك ... 40
فصل سوم / حديث ابوبكر و اشكالات وارد بر آن . ..... 43
فصل چهارم / عمل ابوبكر برخلاف قوانين قضا و شهود .... . 49
بخش سوم/ بررسي استدلالهاي حضرت زهرا (س)
فصل اول / فدك اعطائي رسول ا... (ص) .... 53
فصل دوم / ادعاي ميراث ...... . 58
فصل سوم / سهم ذي القربي و خمس غنايم . .... 62
بخش چهارم : خطبههاي حضرت زهرا (س)
فصل اول . بيانات مقام معظم رهبري در مورد بلاغت و شيوايي خطبه حضرت زهرا در مسجد پيامبر (س) ............................................................................................................................................... 64
فصل دوم: خطبه حضرت زهرا (س) در مسجد پيامبر (ص) ................................................ 65
عنوان صفحه
اسناد خطبه ...................................................................................................................... 65
متن خطبه .................................................................................................................. 66
فصل سوم / خطبه حضرت زهرا (س) براي زنان مهاجر و انصار ..................................... 81
اسناد خطبه ............................................................................................................... 81
متن خطبه .................................................................................................................. 82
فصل اول / فدك در زمان خلفاي سه گانه ............................................................................ 85
فصل دوم / فدك در زمان بني اميه ...................................................................................... 86
فصل سوم/ فدك در زمان بني عباس ................................................................................... 88
فصل چهارم/ موقعيت کنوني فدک ........................................................................................ 91
فصل اول / علل پيگيري حضرت زهرا (س) در باز پس گيري فدك ..................................... 93
فصل دوم / زنده نگه داشتن فدك و مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط حضرات معصومين 97
فدك در نهج البلاغه علي ............................................................................................ 97
مرز فدك – مرز اسلام ............................................................................................. 98
خبر مظلوميت حضرت زهرا (س) به پيامبر در شب معراج ...................................... 99
فصل سوم / مظاهر احياء و بقاي نام فدك در متون زيارات معصومين ............................ 101
نتيجه ................................................................................................................................... 103
پيشنهاد ............................................................................................................................... 105
خلاصه ................................................................................................................................ 107
منابع و مآخذ........................................................................................................................ 118
چكيده
فدك سرزميني آباد در سراشيبي خيبر در شمال مدينه واقع شده و نيز باغها و نخلستانهاي فراوان داشت لازم به ذكر است ساكنان آن يهودي بودند.
بعد از فتح خيبر در سال هفتم هجرت دستور فتح فدك بوسيلة جبرئيل، توسط شخص پيامبر و علي (ع) ابلاغ شد، كه آن دو بزرگوار شبانه بدون جنگ وخونريزي اين سرزمين را فتح نمودند.
طبق آيه صريح قرآن سرزمينهايي كه بدون لشكركشي فتح شود ملك خاص پيامبر اكرم (ص) است و هر تصميمي كه بخواهد ميتواند دربارة آنها بگيرد.
پس از فتح فدك آية «فآت ذالقربي حقه» (سورة اسراء آيه 26) نازل شد و جبرئيل از جانب خداوند عرضه داشت،فدك را به فاطمه عطا كن، لذا سندي به دست علي (ع) نوشته شد كه خود حضرت و ام ايمن بر آن شهادت دادند . درآمد فدك را ساليانه از هفتاد هزار سكه تا صد و بيست هزار سكه نوشتهاند. هر ساله حضرت به اندازة قوت خود برميداشت و بقيه را بين فقرا تقسيم ميكرد.
پس از رحلت رسول اكرم (ص) در نخستين روزهاي خلافت، خليفة اول،به استناد به حديث جعلي مبني بر اينكه پيامبران ارث باقي نميگذارند و آنچه ميماند صدقه است و جانشين پيامبر هر طور صلاح بداند آن را در راه منافع ملي مصرف ميكند، فدك را از يد دخت رسول خدا (ص) خارج ساخت.
در اين رساله، با توجه به آيات و روايات علاوه بر اينكه اعمال مالكيت رسول خدا و دخت گرانقدرشان مورد بررسي قرار ميگيرد، مناظرات، احتجاجات و اعترافات طرفين نزاع به همراه اهدافشان مورد مطالعه قرار گرفته است.
همچنين با بررسي حديث ابوبكر و اشكالات وارد بر آن با توجه به استدلالهاي قانوني حضرت در مورد فدك و مقايسة آن با قوانين حقوقي اسلام، رفع تصرف دخت رسول خدا (ص) از فدك از مصاديق غصب شناخته ميشود.
با مراجعه به اسناد معتبر و موثق خطبة تاريخي حضرت زهرا (س) در مسجد پيامبر (ص) بعد از غصب فدك نشانگر روح بلند و اهداف عاليهاي است كه حضرت در ساية فدك به دنبال آن بودند.
در فصل ديگر اين رساله به سير تاريخي فدك و چگونگي بر خورد خلفا به مقتضاي سياست و اوضاع آن روز با مسئلة فدك اشاره شده است و اينكه در طول چندين قرن و با روي كار آمدن هر يك از خلفا، مسئله استرداد فدك و غصب آن تكرار شده و اين امر مؤيد اهميت ابعاد سياسي و اقتصادي فدك بوده است.
در فصل پاياني اين رساله به زنده نگه داشتن ماجراي فدك و مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط حضرات معصومين اشاره شده است.
تا به فدك به چشم يك مسأله تاريخي نگريسته نشود بلكه فدك به يك معنا ولايت مطلقه ميباشد كه بعد از پيامبر (ص) آن را از آل الله غصب كردند . لذا يكي از مظاهراحيا و بقاي فدك، متون زياراتي است كه خطاب به ائمه معصومين بر زبان پيروان مكتب فاطمه جاري ميشود.
به اميد آنكه حق ذوالجلال، قيام قائم آل محمد را نزديك فرمايد تا با ظهورش مرهمي بر دل تفتيده خسته دلان و دلسوختگان و عاشقان اهل بيت باشد و منتقم خون مادرش و جلاي قلوب مؤمين باشد.
«مقدمه » نگاهي گذرا به زندگاني حضرت زهرا (سلام ال… عليها) اسم : فاطمه زهرا لقب ها : بتول ، خيرالنساء ، راضيه ، مرضيه ، سيده ، محدثه ، طاهره ، مباركه ، ميمونه، معصومه ، صديقه ، عذرا و … كنيه ها : ام الائمه ، ام الحسنين، ام الخيره، ام المومنين ، امالفضائل، ام ابيها نام پدر: حضرت محمد بن عبداله (ص) نام مادر: حضرت خديجه بنت حويلد (س) زمان تولد: 28 جمادي الثاني (روز جمعه ) سال پنجم بعثت محل تولد : مكه معظمه خانه حضرت خديجه (س) عمر شريفش : هجده سال و هفتاد و پنج روز زمان شهادت : 75 يا 95 روز بعد از رحلت پيامبر (ص)، سوم جمادي الثاني (13 جمادي الاول) سال يازدهم هجري، بين نماز مغرب و عشاء علت شهادت : ضربت در و غلاف شمشير محل دفن : خانه خود، بقيع، بين محراب و منبر پيامبر فرزندان پسر: امام حسن (ع)، امام حسين (ع) و محسن فرزندان دختر : زينب كبري (س) –ام كلثوم (زينب صغري) روز مخصوص زيارت ايشان: روزهاي يكشنبه آن حضرت در سن حدوداً 8 سالگي همراه حضرت علي (ع) به مدينه مهاجرت نمود و در سال دوم هجرت در آغاز ماه ذيحجه با علي (ع) ازدواج نمود. السلام عليك يا فاطمه الزهرا يا بنت محمد يا قره عين الرسول يا سيدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا يا وجيه عندالله اشفعي لنا عندالله. سلام بر تو باد اي فاطمه زهرا اي دخت پيامبر و اي نور چشم رسول مكرم ، اي سرور و اي رهبر گرانقدرمان، ما به توتوجه كرده و شفاعتت را چشم مي داريم و به وسيله تو اي پاره تن نبي گرامي به خداي متعال پناه مي بريم و حوائج خود را به تو عرضه مي نمائيم. اي آنكس كه در نزد خدا آبرومندي در پيش پروردگار از ما شفاعت نما. سخنم را با اين حديث عميق در شان حضرت زهرا (س) آغاز مي كنم كه امام صادق (ع) نقل كرد؛ جيرئيل بر پيامبر (ص) نازل شده و خطاب به پيامبر (ص) فرمود خداوند تبارك و تعالي فرموند : «لولاك لما خلقت الا فلاك ، و لولا علي لما خلقتك ، و لولا فاطمه لما خلقتكما» اگر تو نبودي ، موجودات را نمي آفريدم و اگر علي (ع) نبود تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه (س) نبود شما دو نفر (پيامبر و علي ) را نمي آفريدم از حديث فوق استفاده مي شود كه همه ارزشها و كمالاتي كه در يك انسان به عنوان اشرف مخلوقات تصور ميشود، در وجود مقدس حضرت زهرا (س) جلوه كرده است. زنان گرچه در كل تاريخ تحقير شده اند ، ولي هر چه تحقير شده باشند زندگي درخشان زهرا (س) آبروي زن را آنچنان بالا برد و هويت عظيم زن را نشان داد كه همه تحقيرها را جبران نمود. بر همين اساس امام خميني (ره) در يكي از گفتارهاي خود فرمود: «حضرت زهرا (س) زني است كه فضائلش همطراز فضايل بي نهايت پيغمبر اكرم (ص) و خاندان عصمت و طهارت بود. و نيز فرمود: « تمامي ابعادي كه براي زن و براي يك انسان متصور است در فاطمه (س) جلوه كرده است. در روايتي آمده : شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: معني «حي علي خير العمل » (براي بهترين عمل بشتابيد) كه در اذان گفته مي شود، چيست ؟ امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: خير العمل برّ فاطمه و ولدها» «بهترين عمل ، نيكي به فاطمه (س) و فرزندان اوست» بنابراين ، مقام ارجمند فاطمه (س) در اسلام، در سطحي است كه مسلمانان ، هر شبانه روز چندين بار همديگر را به پيوند نيك با مكتب فاطمه و فرزندان پاك او دعوت مي كند و فرهنگ اذان و نماز با محبت و رابطه صحيح با فاطمه (س) و خاندانش آميخته است. در بررسي زندگي و رفتار عملي فاطمه (س) اين باور وجود داشته كه حيات فاطمه (س) معرفي كننده شيوه عملي اسلام و به صورت يك مكتب است، مكتبي كه ان را وحي و هدايت عملي آن را شخص پيامبر و اميرالمومنين علي (ع) بر عهده و در تحت نظارت داشته اند در واقع فاطمه (س) خود قهرمان اجراي آن مكتب است. آنچه را كه فاطمه (س) آورده و اجرا كرده از جانب رب العالمين است كه به صورت وحي بر رسول گرامي اسلام القاء شده و او هم آنها را بدون كمترين غفلت و اشتباهي به دخترش تعليم كرده است. فاطمه (س) خود معصومه است، در كنار پدري معصوم تربيت شده و با همسري معصوم پيوند زناشويي بسته و فرزنداني معصوم و امام به جهان عرضه شده است. پدرش رسولخدا و پيامبر خاتم (ص)، آورنده قرآن و پيام خداوند مي باشد. دستورالعمل حيات سعادتمندانه بشر را تا روز واپسين در اساسنامه حيات به نام كتاب آورده ، ميزانها و معيارهاي حيات و رشد را به انسانها معرفي كرده و عملاً آنها را مورد آزمايش و اجرا و نمايش گذاشته است و براي اتمام حجت به انسانها آنها را با بينات همراه نموده است و 23 سال آئين اسلام را با جنبه الگوئي خويش عرضه و تبليغ كرده و راه و رسم عملي آن را به مردم آموخته است اما در آنچه كه مربوط به حيات زنان است آئين اسلام را الگويي ضروري بود تا خداي را بر آن نيز حجتي باشد. در دوران دعوت پيامبر در مكه آن رسالت عظيم را خديجه همسر گرامي با وفاي رسول الله ايفا كرد و پس از رحلت او و مخصوصاً در مدينه فاطمه (س) دختر او عهده دار ايفاي آن شد. گرچه زهراي اطهر مي تواند الگوي هر زن و مردي باشد. فاطمه (س) الگوي مكتب اسلام است. بانوئي كه در دوران حيات كوتاهش مراحل مختلف دعوت و رسالت پيامبر (ص) را ديده و در خانه وحي رشد كرده و با شعاع وحي انس گرفته است. او در نقش هاي مختلفي كه براي حيات زنان پديد ميآيد، روزگار گذراند و در هر عرصه اي نشان داده كه زن چگونه بايد باشد. در مقام فرزندي الگويي راستين بود همسري بود براي شوهرش علي (ع) كه خود پيشواي شاهدان است. مادري بود نمونه براي فرزندان و پرورش دهنده نسلي شهيد. مديري بود براي كانون خانوادگي و درگرم نگه داشتن ان در منتهاي كوشش و تلاش. رهبري بود براي جامعه زنان و امر هدايت آنها را بر عهده داشت. تيمارداري بود براي مردم و امت پدر، در عين رحمت و شفقت. و بالاخره در جامه اسلامي زني بود، عاقله، كامله، مومن، را ستين، مجاهد و مبارز، حق گوي و حق طلب، بردبار و صبور داراي حيات احساسي توام با تعقل در جريان زندگي علمي اسلام، داراي مشي خاص در سياست، اقتصاد و مديريت و تربيت، بت شكني و هدايت و …. او به تاييد دوست و دشمن، مورد عنايت پيامبر اكرم(ص) بوده ، سيده نساء العالمين خير النساء، مايه فخر زنان، مجري كامل دستورات الهي و تابع خدا بود، همه حركات و سكناتش درسآموز، راهگشاو داراي جبنه الگويي و در خود تبعيت و رعايت. زندگاني حضرت زهرا(س) را به طور كلي مي توان به دو بخش تقسيم كرد، بخش اول از ميلاد پربركت آن بانوي بزرگوار تا وفات سرور عالمين محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) و بخش دوم از وفات پيامبر (ص) تا شهادت حضرت زهرا(س) كه به عنوان حيات سياسي آن حضرت مطرح مي شود و ما به فراخور بحثمان (فدك) نگاهي به بخش دوم زندگي حضرت مي افكنيم. هر محقق اهل نظري در بررسي متون تاريخي و روايي مسلمين با اين واقعيت آشنا مي گردد كه حوادث تلخ و ناگواري پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) دامنگير جامعه اسلامي شد و انحرافات گوناگوني شكل گرفت. تمام نويسندگان و مورخان و سيره نويسان فرق اسلامي ، اعتراف كردند كه بلافاصله پس از وفات رسولخدا (ص) مصيبت جانكاهي بر اهل بيت رسول گرامي اسلام باريدن گرفت. و حقوق اجتماعي و سياسي و اقتصادي حضرت زهرا (س) غصب گرديد و دوباره ارزش هاي جاهلي زنده شد و حكومت الهي را با حكومت بشري و خود كامگي اشتباه گرفتند. و صدها فرمان و رهنمود سياسي رسول خدا(ص) در رابطه با امامت و حكومت امام علي (ع) آگاهانه، ناديده گرفته شد و هزاران روايت و احاديث پيامبر اسلام در رابطه با اهل بيت (ع) و يگانه دخترش حضرت زهرا (س) و امام علي (ع) را بدست فراموشي سپردند. و حادثه عظيم 70 روز قبل از واقعه غدير خم را انكار كردند و با تفسير و اظهار نظرهاي دروغين كنار گذاشتند. و براي اولين بار تفسيرهاي دروغين و دخالت دادن اغراض سياسي و آراء شخصي در قرآن راه يافت كه با افشاگري هاي لازم و استدلال هاي حضرت فاطمه (س) روبرو شدند چاره اي جز تسليم و سپس اهانت كردن نداشتند در واقع براي اولين بار دفاع مقدس در برابر تهاجمات عقيدتي ، فكري سران سقيفه، از طرف اهل بيت (ع) و صديقه طاهره (س) شكل گرفت. و براي اولين بار، براي شكستن خط دفاعي اهل بيت (ع) سيلي زدن ها، آتش زدنها، اهانت ها، شلاق زدنها ، تهديد كردن ها، مطرح شد. و امت پيامبر اسلام به حرمت حريم فرزندانش تاختند. بربوسه گاه رسول خدا، آن بازوان مقدس زهرا(س) شلاق نواختند. به يكباره همه چيز دگرگون شد. همه ارزشها واژگون گرديد. همه سفارش ها و وحي الهي انكارشد. و فصل غم بار و خونيني در تاريخ امت اسلامي آغاز گرديد. فاطمه (س) براي زدودن اين آثار تلاش و مبارزات پي گيري كرد. مسئله غصب فدك يكي از مسائلي بود كه به دنبال غصب خلافت از سوي غاصبين صورت گرفت. مبارزه حضرت زهرا(س) براي باز پس گرفتن فدك سندي بر مظلوميت سيده زنان عالم است. تا جايي كه هرگاه شيعه نام فدك را مي شنود خاطراتي تلخ و دلخراش از يادش مي گذرد. هيچ انسان منصفي نيست كه قصه پر غصه فدك را بخواند و ناله هاي جانسوز دختر پيامبر را در ميان جمعيت اوباش و بي خبر از خدا بشنود و دل به مظلوميت علي (ع) و اشك چشم كودكان معصومش نسوزاند و بر بانيان اين واقعه از بن دل نفرين نفرستد كه چگونه تحمل كردند. آنهاناله هاي غربت و فرياد كمك خواهي دختر رسول خدا را شنيدند و پاسخي نگفتند . او را ديدند كه كودكانش را ميان دستها و بازوان ورم كرده و مجروح خود گرفته، با پهلويي شكسته و صورتي نيلگون رو به سوي منزل دارد، اما هيچگونه عكس العملي نشان ندادند. ولي زهراي اطهر از پاي ننشست و به مبارزات خود تا آخرين لحظات عمر شريفش ادامه داد. امروزه شاهديم كه پس از چهارده قرن هنوز مسئله فدك بر زبان مسلمانان جريان دارد و نويسندگان زيادي پيرامون آن بحث و گفتگو نموده اند و در تاريخ اسلام موضوعي حساس و پرمغز است و بزرگترين نقطه حساسي كه نويسندگان به آن تكيه دارند اين است كه تنها دختر پيامبر، زهراي اطهر گرداننده اين موضوع مي باشد. حضرت امام جواد (ع) فرمود: خداوند در خاندان انبياء كساني را مي گمارد كه با توانايي علمي و نفوذ معنوي خويش مردم را از ضلالت و گمراهي به هدايت راهنمايي كنند و اينها پاسداراني هستند كه هر گونه آزار را در راه نگهباني دين بر خود روا مي دارند. خدايا! به بركت وجود حضرت زهرا (س) پيروي از مكتب زهرا (س)، و خوشبختي در پرتو اين مكتب را به ما عنايت فرما و نيز شفاعت آن حضرت را نصيبان گردان. «معيار شيعه بودن» يكي از پيروان اهل بيت درشهر مدينه همسرش را خدمت حضرت زهرا (س) فرستاد كه بپرسد، آيا شوهرم از شيعيان شما است يا خير؟ حضرت فرمود: اگر به آنچه ما به شما امر كرديم، عمل ميكني و از آنچه بر حذر داشتيم دوري مي كني ، تو از شيعيان ما هستي و الا هرگز «بحار الانوار –ج 65- ص155» فصل اول : مشخصات فدك و ارزش مادي آن بنابر تحقيق علماي جغرافيا و محدثين و رواةاخبار آل محمد (ص)، فدك دهكده كوچكي است در زمينهاي خيبر كه زمين حاصلخيزي بوده و شايد محصول پنبه آن زياد بوده كه نامش را فدك گذاشتهاند زيرا فدك در لغت به معني از هم واشدن و پراكنده شدن پنبه است و البته به طور تحقيق نخلهاي فراوان داشته است. در قاموس آمده : فدك قريهاي است در خيبر . مصباح گويد : فدك به فتح فاء و دال ، قريهاي است كه بين آن و خيبر كمتر از يك منزل راه است و آن چيزي بود كه خداي تعالي به پيامبرش به عنوان غنيمت داد . چنانچه از تاريخ و روايات اسلامي استفاده ميشود ، در هنگامي كه فدك در اختيار رسول گرامي اسلام قرار گرفت درختان سرسبز و پرثمري داشت و تعداد آنها را برابر تمام درختان شهر كوفه دانستهاند . مسافران با مركبهاي تندرو در دوروز مسافت بين مدينه تا فدك را ميپيمودند ( قريةالحجازبينها و بين المدينه يومان ) . در كتاب معجم ابلدان حموي بيان شده كه نام اين سرزمين به نام « فدك بنعام بننوح» اولين كسي است كه در آنجا سكونت يافته است . اين باغها در شمال مدينه واقع شده است و تا مدينه منوره يكصدوچهل كيلومتر فاصله دارد . ساكنان فدك يهودي بودند و رئيس آنان « يوشعبن نون » بود . نكتهاي كه بايد در مورد فدك بيان شود اين است كه فدك قطعهزميني كوچك و مزرعهاي بيحاصل نبوده است بلكه آنچه به اطمينان ميتوان گفت محصولاتي كه از آن عايد صاحبش ميشد چنان بود كه ثروت قابل ملاحظهاي تشكيل ميداد . قسمتي از اراضي آن كشاورزي و حاصلخيز بود و بقيه به صورت باغستانهاي خرما درآمده بود كه در وسط آن چشمه نواراني وجود داشت . در كتاب شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد بيان شده كه درختان خرماي آن را به اندازه خرماي كوفه در قرن ششم هجري تخمين زدهاند . مجموع عايدات سرتاسري آن در سال از 24 هزار تا 70 هزار دينار طلا نقل شده است . و بعضي درآمد فدك را ساليانه از هفتادهزار سكه طلا تا صدوبيست هزار سكه نوشتهاند . ممكن است اين اختلافات نقل برحسب اختلاف درآمد آن در سالهاي مختلف بوده است . هرساله حضرت زهرا (س) به اندازه قوت خود برميداشت و بقيه را بين فقرا تقسيم ميكرد . جوهري در كتاب «سقيفه و فدك » مينويسد فدك صدهزار درهم ارزش دارد چه آن زمان كه عمر سكينه آن ناحيه را به شام كوچ داد ، مأموري را فرستاد تا املاك و درختان خرماي آنجا را قيمت گذارد و با نظر كارشناسان ، عمر نيمة بهاء آن محل را به مبلغ 50 هزار درهم ، از اموالي كه از عراق آورده بودند پرداخت كرد. فصل دوم: فتح و اختصاص آن جزء ملك پيامبر (ص) با توجه به آيات فتح فدك بعد از فتح خيبر در سال هفتم هجرت نبوي و پيروزي لشگر اسلام كه مرهون شجاعتهاي اميرالمؤمنين علي (ع) بود ، دستور فتح فدك توسط شخص پيامبر(ص) و علي (ع) به وسيله جبرئيل ابلاغ شد . مردم فدك كه نزديكترين افراد به خيبريها بودند ، بعد از فتح خيبر رعب و وحشت و هراس عجيبي داشتند لذا به قصد امان يافتن از اين بيم و هراس، شخصي را به خدمت پيامبر خدا (ص) فرستاده و پيشنهاد دادند كه ما حاضريم سالانه نصف درآمد محصولات خويش را در اختيار شما بگذارم كه در مقابل آن ، مال و جان و ناموسان از طرف سپاه اسلام تضمين گردد . رسول گرامي اسلام كه هميشه طرفدار صلح و آشتي بود ، از اين پيشنهاد استقبال نمود و شخصي را به نام «محيط» به نمايندگي خويش به حضور سران فدك فرستاد . نماينده پيامبر خدا با «يوشعبن نون»، رئيس دهكده به گفتگو پرداخته و صلحنامه را به امضا رساندند . از آن تاريخ نصف درآمد دهكدة فدك به اختصاص و خالصة پيامبر درآمد و مسلمانان نيز موظف شدند متقابلاً از حقوق آنان دفاع كنند . طبق آيه ششم سوره مباركه حشر سرزمينهايي كه بدون جنگ به تصرف سپاه اسلام درميآيد، فيء نام داشته و همه اينگونه اموال مخصوص پيامبر (ص) است و او ميتواند در هركجا صلاح بداند به مصرف برساند . رسول خدا درآمد فدك را مطابق آيه هفتم سوره مباركه حشر به فقرا و مسكينان و ساير درماندگان از جمله براي خويشاوندانش خرج ميكرد ولي به نقل ابن عباس و ساير مفسّرين ، چون آيه (وات ذالقربي حقّه) نازل شد جبرئيل از جانب خداوند عرضه داشت فدك را به فاطمه (س) عطا كن . سمهودي مينويسد : فدك هفت قطعه زمين و ملك يك يهودي به نام «مخيريق» بوده كه او شخصاً به پيامبر اكرم (ص) بخشيد و مسلمان شد و به جنگ احد رفت و درآن جنگ كشته شد و بعضي نوشتهاند به مرگ طبيعي مرده و پيش از مرگ نوشته و وصيت كرده پيشواي اسلام هرگونه تصرفي را در املاك او بنمايد مختار است . همچنين سمهودي گفته است كه سه نفر از سه ملت در اسلام پيشي گرفتند، مخيريق از ملت يهود ، سلمان از ملت پارس و بلال از مردم حبشه . آن باغستانها كه مورد وصيت مخيريق قرار گرفت عبارت بود از : دلال ، برقه ، اعواف ، صافيه ، مثيب ، مشربهامّ ابراهيم ، حسناء . در هر صورت كه مخيريق صلح كرده باشد يا يهود بنينضير اين باغستانها را به پيغبر بخشيده باشد يا خمس غنائم خيبر باشد ملك شخصي رسول خدا بوده و او هم در زمان حياتش به دخترش بخشيد و از سال 7 تا 11 هجري كه سال رحلت آن حضرت است ، چهارسال درآمد اين اراضي را براي فاطمه (س) مي آوردند و حضرت با ميل خود آن را بين فقرا تقسيم ميكرد . به روايت ديگر پيغمبر براي فتح خيبر حركت كرد در بين راه «مخيصةبن مسعود حارثي» را مأمور فرمود كه به طرف قلاع فدك برود و جهودان را به جنگ يا قبول جزيه دعوت كند محيصه به فدك رفت و يهود اطراف او را گرفتند، ابلاغ فرمان كرد. يهود گفتند: زعماي خيبر و قهرمانان ابطال يهود خيبر مانند مرحب و عامر و ياسر و حارث با ده هزار نفر پشت درهاي آهنين قلاع خيبر مهياي جنگ هستند ماقبل از يكسرشدن كار آنها حاضر به قبول اين پيشنهاد نيستيم ، محيصه خواست برگردد صلاح نديد گفتند دوسه روزي بين ما باش تا مشورت كنيم و تصميم خود را گرفته به تو بگوييم و چند نفر را انتخاب كنيم كه با تو نزد محمد(ص) بروند و با او وارد مذاكره شوند . در اين اثنا كه محيصه در فدك بود خبر آوردند كه حصين ناعم – قلعه بين فدك و خيبر- فتح شد و گروهي از سكنه آن كشته شدند . ساكنين فدك سخت بيمناك شدند و هولي عظيم آنها را فراگرفت اطراف محيصه جمع شدند و گفتند اگر ما تندي كرديم يا كلماتي تند و زننده و بيادبانه گفتيم از محمد پوشيدهدار و به او بازگو مكن – محيصه گفت من نميتوانم چيزي را از پيغمبر اسلام كتمان كنم او برگزيده خداست و به همه سرائر آگاه است آنگاه نون بن يوشع را با چند نفر از مشايخ و معمرين و مجربين انتخاب كردند كه نزد محمد بروند آنها را بفرستند و خود به تحصين و تحكيم درها و ابواب قلاع پرداختند نون بن يوشع آمد مذاكراتي كردند پيغمبر فرمود اگر من شما را به قلاع فدك برگردانم و شما درهاي آنجا را محكم ببنديد و من همه درها را باز كنم با شما چه كنم ؟ گفتند لشكريان ما را بكش و قلعههاي ما را بگير . يهوديان فدك به قلاع خود و درهاي آهنين و سخت و استوار آن متكي و مطمئن بودند كه مسلمين آنجا را نتوانند گشود در همين حال پيغمبر(ص) فرمود جعبه آوردند و كليدهايي را نشان آنها داد كه كليد قفلهاي درهاي آهنين قلاع بود – بهت و حيرت آنها را فرو برد گفتند اين كليدها را كي به شما داده فرمود آنكس كه الواح تورات را به موسي داده « يعني جبرئيل » بعد فرمود باز در جعبه نهاده بستند و به جاي خود نگاهداشتند . اين واقعه يهود فدك را به مصالحت واداشت و قبول كردند صلح كنند پيغمبر(ص) امير المؤمنين عليبنابيطالب(ع) را فرستاد تا پيمان صلح بنويسد و هركس ايمان آورد خمس مالش را بدهد و هركس روي از اسلام بتابد تمام اموالش گرفته شود . بدينوسيله فدك فتح شد و آيه فوق نازل شد . علامه مجلسي مينويسد : چون فتح قلاع خيبر بدست علي صورت گرفت و فدك را به پيغمبر (ع) هديه كردند جبرئيل نازل شد اين آيه را آورد كه «وات ذالقربي حقه» پيغمبر(ص) گفت ذويالقربي كيست و حق او چيست ؟ جبرئيل گفت: ذويالقربي فاطمه است و حق او فدك است پس حضرت رسول فدك را به فاطمه بخشيد كه از آن او و ذريه او باشد فرمود اين زمين بيجنگ گرفته شده و مخصوص من است من هم به تو به امر خدا ميبخشم . نظير اين روايت را يا قوت الحموي در معجم البدان از قول احمد بنجابر بلاذري در كتاب فتوح البلدان بيان كرده است كه به عقيده وي صحيحترين روايت ميباشد . اختصاص فدك جزء ملك پيامبر با توجه به آيات قرآن خداوند در قرآن كريم فرموده است : « و ما افاء الله علي رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل ولا ركاب ولكن الله يسلط رسله علي من يشاء و الله علي كل شي قدير » آنچه بهره داده خدا بر پيامبرش از آنان پس مسلط نشديد شما مسلمانان بر آن به سبب جنگ و لشگركشي سواره بلكه خدا مسلط ميكند پيامبران را بر هركس بخواهد و خدا بر همه چيز توانا است و نيز فرموده است :« و ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابنالسبيل كيلا يكون دوله بين الاغنياء منكم » و آنچه بهره داده خدا بر پيامبرش از ساكنين قريهها پس مخصوص خدا و پيامبر و بستگان مخصوص وي و يتيمان و مساكين و از راهماندگان است ، تا اينكه آن دارائي بين ثروتمندان شما دست به دست نگردد . لغت (فيئ) از ماده (فاء يفئ) به معني رجع است ، و جمله (ما افاء الله علي رسوله) يعني هرچه كه به پيغمبر (ص) برگردد و براي آن حضرت حاصل شود بدون جنگ و بدون تاخت و تاز لشگر و سوارگان، پس آن مخصوص پيامبر (ص) است ، كه در زمان زندگاني آن حضرت آن ثروت را در نيازهاي شخصي خود مصرف كند و اين مطلب مرود اجماع امت اسلام است و بعد از وفات آن حضرت اين دارائي طبق آيه، بذوي القربي ( نزديكان مخصوص ) تعلق دارد ، و آنها حق تصرف در اين ثروت دارند نه غير آنها و اين دارائي داخل در بيتالمال نيست و به مسلمانها تعلق ندارد ، زيرا حكم خاص آن در قرآن تعيين شده است . زمخشري در ذيل آيه دوم در تفسير كشاف ميگويد : حرف عطف بر سر جمله « ما افاء الله » در اين آيه وارد نشده كه اين جمله را عطف بر جمله «ما افاءالله » در آيه اول بگيرد. با اينكه اين دو جمله از هم اجنبي نيستند ، و علت آن اين است كه جمله «ما افاء الله » در آيه دوم عطف بيان است براي جمله « ما افاء الله » در آيه اول و اين آيه دوم ، آيه اول را بيان ميكند به اينكه كيفيت مصرف آن را تعيين مينمايد و اينكه پيغمبر (ص) بايد فيء را مانند خمس مصرف كند علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل آيه دوم ميفرمايد : اين آيه ظاهر است در اينكه در مقام بيان مصرف فيء است كه در آيه اول ذكر شده و علت اينكه فيء در اين آيه تعميم داده شده به فيء اهل القري، براي اينكه اموال بنينضير و ساير املاك اختصاصي رسول الله (ص) را شامل شود ، در اين آيه ميفرمايد :« فللّه و للرسول » يعني يك قسمت از اين فيئ اختصاص به خدا دارد و مقصود از اين مطلب اين است كه بايد يك قسمت از اين اموال در راه خدا بر حسب صلاحديد پيغمبر (ص) مصرف شود و يك قسمت از آن اختصاص به رسول دارد كه خود پيغمبر (ص) آنرا براي شخص خود برداشت ميكند . سپس فرموده : « و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل ». اما مراد از « ذويالقربي » نزديكان پيغمبر (ص) است و ما در اينجا نميتوانيم بگوئيم عموم مؤمنين از اقرباء پيغمبر (ص) به حساب ميآيند و مراد آنها هستند ، همچنانكه اين مطلب از خود آيه ظاهر است و مراد از يتامي و فقرا همان ذيالقربي است همچنانكه سياق آيه بدان اشعار دارد و علت اينكه ايتام خصوصاً در آيه ذكر شدهاند و قسيم خود ذيالقربي قرار گرفتهاند، از نظر اهميت آنان است و از ائمه اهل بيت نقل شده كه مراد از ذويالقربي اهل بيت هستند ، و مراد از « ايتام و مساكين و ابن سبيل » ايتام و فقرا و از راه ماندگان اهل بيت (ع) ميباشند . قال عليبن حسين (ع) : هم قرباناً و مساكيننا و ابناء سبيلنا امام سجاد (ع) فرمودند : آنها نزديكان ما و فقراء از ما و از راه ماندگان از ما اهل بيت هستند – و به همين مضمون از اميرالمؤمنين نقل شده است . فصل سوم : واگذاري فدك به حضرت زهراء (س) و معيلر بخشش آن بهترين كلامي كه ميتوان بيان داشت و صادقترين گفتاري كه بايسته است. كلام خداست و چه كسي از خدا راستگوتر است؟خداي تعالي ميفرمايد : « وات ذاالقربي حقه و المسكين وابن السبيل ذلك خيرللذين يريدون وجه الله و اولئك هم المفلحون » اي پيامبر به ذا القربي حقش را بده و نيز مسكين و در راه مانده، اين عمل براي كساني كه رضاي خدا را طلب ميكنند نيكوتر است آناني كه رستگارانند اين آيه همانگونه كه ميبينيد خطابي است از پروردگار عزّوجّل به حبيبش محمد مصطفي (ص) و به وي امر ميفرمايد كه به ذالقربي حقش را بده اما ذالقربي كيست ؟ و حقش چيست ؟ در آيه قربي يا آيه مودت بيان ميشود كه مقصود از قربي نزديكان رسول خداست كه عبارتند از علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) پس معناي آيه چنين ميشود : به نزديكانت حقوقشان را بده .پيامبر (ص) در اين مورد از جبرئيل توضيح خواست كه مراد از ذيالقربي كيست ؟ جبرئيل عرض كرد : فدك را به فاطمه واگذار كن تا وسيله گشايشي براي وي و فرزندانش باشد بعوض آن ثروت كلاني كه مادرش خديجه در راه خدا صرف و خرج نمود و به پاس مجاهدت پيگيري كه آن بانوي بزرگوار در مسير پيشرفت اسلام انجام داد پيامبر فاطمه را طلبيد و فدك را به وي عنايت فرمود در اين هنگام مالكيت پيامبر نسبت به فدك پايان پذيرفت و فدك در تصرف شاهدخت اسلام درآمد . از ابي سعيد خدري و ديگران روايت شده به هنگامي كه اين آيه بررسول اكرم(ص) نازل گرديد فدك را به فاطمه زهرا داده و تسليم وي نمود و از دو امام بزرگوار باقرو صادق(علیهما السلام) نيز اين مطلب روايت گرديده حضرت سجاد(ع) ميفرمايد: « اقطع رسول الله فاطمه عليها السلام فدك » . حضرت سجاد به عنوان اقطع تعبير نمود و اقطع عبارتست از، واگذار كردن حق انتفاع قطعهاي از زمينهاي حكومت شرعي را به شخصي معين . در ميان علماء شيعه اين مسأله مشهور و از مسلمات به شمار ميرود . در تفسير مجمع البيان، امين الاسلام و مفسر بزرگ عالم تشيع شيخ طبرسي درذيل آيه آورده است « وات ذالقربي حقه » حق خويشاوندان را كه خداوند براي ايشان واجب كرده است ، عطا كن، اين معني از ابن عباس و حسن است. سدي گويد مقصود دادن حقّ خويشاوندان پيامبر است وي ميگويند هنگامي كه عبيدالله زياد امام سجاد(ص) را نزد يزيد ميفرستاد، حضرت به مردي شامي فرمود : قرآن را خواندهاي ؟ -آري -آيا آيه « وات ذالقربي حقه » را خواندهاي؟ -آری -ما همان کسانی هستیم كه خداوند دستور داده است كه حقش ادا شود. همين مطلب از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) نيز روايت شده است . در كتاب شريف بحار الانوار در اين رابطه آمده است « پس جبرئيل نازل شده و گفت : همانا خداي عزوجل تو را امر ميفرمايد كه حق نزديكان خويش را ادا كني (حقشان را به آنان بدهي) حضرت فرمود : اي جبرئيل نزديكان من چه كسانياند ؟ و حقّ آنها چیست؟ جبرئیل گفت : منظور از (ذواقربی)، فاطمه(س) است. پس سرزمین فدک و آنچه را که از حق خدا و رسول در آن است به وی عطا کن. پس رسول خدا فاطمه(س) را فرا خواند و مكتوبي (سندمالكيتي) براي او نوشت (که سرزمين فدك حق فاطمه و ملك اوست)، و همين مكتوب را حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پدربزرگوارش به ابوبكر ارائه نمود و فرمود : «اين نوشته ( و سند ) رسولالله است كه براي من و فرزندانم (دو پسرم) نوشته است». (که ابوبکر از ایشان نپذیرفت) عبدالرحمن بن صالح گويد : مأمون نامهاي به عبدالله بن موسي نوشت و درباره فدك از وي سؤال كرد . وي حديث بالا را در پاسخ مأمون نوشت . مأمون فدك را به فرزندان حضرت فاطمه زهرا تسليم كرد. توضيح بيشتر این مورد در فصلهاي آينده بيان ميشود . شخصيتهاي بزرگي مانند كليني و عياشي و صدوق كه جزو دانشمندان شيعه هستند ، نزول آيه را در مورد خويشاوندان پيامبر(ص) نقل كرده و افزودند كه پس از نزول اين آيه پيامبر فدك را به دختر خود فاطمه (س) بخشيد موضوع فوق را بسياري از علما اهل سنت و جماعت به طرق گوناگون نقل كردهاند و از جمله آنها در كتاب كنزالعمال ( متقي هندي ) و در مختصر آن كه رد حاشيه مسند امام احمد حنبل آمده ذيل عنوان صله رحم از كتاب اخلاق از ابوسعيد خدري روايت شده ، هنگامي كه اين آيه نازل گرديد ، « وات ذالقربي حقه .... » رسول اكرم فرمودند : اي فاطمه ! فدك از آن تست . حاكم درتاريخ خود و همچنين در تفسير درّالمنثور سيوطي در جلد چهارم صفحه 177 ، بزاز و ابويعلي و ابن ابي حاتم و ابن مردويه از ابي سعيد خدري روايت كردهاند كه وقتي اين آيه نازل شد : « وات ذالقربي حقه ... » رسول خدا (ص) فدك را به فاطمه بخشيد . ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهجالبلاغه از طرق مختلفهاي غير از طرق ابي سعيد خدري چنين گويد كه : وقتي آيه شريقه « وات ذالقربي حقه .... » نازل گرديد رسول خدا (ص) فاطمه زهرا را خواندو فدك را به ايشان بخشيد . مشابه همين مطلب را عطيه نيز نقل ميكند . از اين قبيل مباحث كه در شأن نزول آيه وارد شده استفاده ميشود كه رسول خدا (ص) از جانب پروردگار مأموريت داشته كه فدك را به عنوان حق ذيالقربي در اختيار فاطمه زهرا(ص) قرار دهد و بدين وسيله بنيان اقتصادي خانواده حضرت علي (ع) را كه در راه اسلام آن همه جهاد و فداكاري نمود تقويت نمايد . ممكن است كسي بگويد : آيه « وات ذالقربي حقه » كه در احاديث بدان اشاره شده يكي از آيات سوره اسرا ميباشد و آن سوره را از سورههاي مكي شمردهاند ، با اينكه اعطاء فدك در مدينه و بعد از فتح خيبر بوده است . در پاسخ اين اشكال يكي از دو مطلب را ميتوان اختيار كرد ، ميشود گفت : گرچه سوره اسرا را مكي شمردهاند ليكن چند آيه آنرا مدني دانسته اند كه يكي از آنها همين آيه « وات ذالقربي حقه ... » ميباشد . حسن گفته : سوره اسرا مكي است مگر پنج آيه آن كه در مدينه نازل شده است ، آيه « و لا تقتلوا النفس و آيه و لا تقربوا الزنا » و آيه « اولئك الذين يدعون » و آيه « اقم الصلاه» و آيه « وآت ذالقربي حقه » . وجه دوم اينكه كسي بگويد : اصل حق ذوالقربي در مكه و قبل از هجرت تشريع شده ليكن بعد از هجرت مورد عمل قرار گرفت . فصل چهارم : تصرف حضرت زهرا(س) در فدک در زمان حیات پیامبر اکرم از تصريحات مورخان و محدثان روشن ميگردد كه اين بانوي بزرگوار در فدك تصرّف فرموده و اساساً فدك در دست و تملك ايشان ميبود ه است . از ميان همه تصريحات با بيان كلام امام بزرگوار عليبنابيطالب در نهج البلاغه و در نامهاي كه به عثمانبنحنيف مي نويسد . مطلب را آغاز مينماييم . « بلي كانت في ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء ، فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم الله » ( آري از آنچه كه آسمان سايه بر آن افكنده است فدك در دست ما بود كه بر آن گروهي بخل ورزيده و گروهي ديگر در آن سخاوت به خرج دادند و خدا خوب داوري است . ) ابن حجر در كتاب الصواعق المحرقه در باب دوم گويد : «ابوبكر فدك را از فاطمه زهرا گرفت . . . » و معني اين سخن آنست كه فدك در دست حضرت زهرا عليهاالسلام از زمان پدرش ميبوده و سپس ابوبكر آن را از ايشان گرفته است . علامه مجلسي ازكتاب خرائج نقل ميكندكه وقتي رسول خدا پس از غلبه و پيروزي و بعد از استيلاء بر فدك به مدينه بازگشتند وارد بر فاطمه زهرا گرديدند و فرمودند : دختر جانم خداي تعالي فدك را به پدر تو بخشيد و فدك را خاص و خالص وي قرار داده ، پس فدك از آن پدر تست بدون آنكه مسلمان را در آن حقي باشد ، هر كار بخواهم ميتوانم به آن انجام دهم ، و دخترم خديجه را بر پدر تو مهريهاي بود ( مهريهاي از من طلبكار بود ) و من كه پدر تو باشم آن را به تو برميگردانم و به تو ميبخشم كه در زمان حيات تو از آن تو و پس از تو از آن فرزندان تو باشد آنگاه رسول اكرم علي (ع) را خواند و فرمودند تكه پوستي بياور بعد به وي دستور دادند بنويس كه من فدك را به فاطمه بخشيدم ، و بر اين معني عليبن ابيطالب و خدمتكار رسول خدا و ام ايمن شهادت دادند . وقتي كه رسول خدا از دنيا رفت و ابوبكر بر منصب و مسند حكومت نشست و بيش از ده روز نگذشته بودكه امر خلافت وي استقامت يافته بود كسي را به سوي فدك فرستاد تا وكيل حضرت صديقهطاهره فاطمهزهرا(س) را از آنجا بيرون كنند و او هم همين كار را كرد . فصل اول: مراحل غصب فدك علامه ابو منصور طبرسي (متوفي 588 هـ) در كتاب احتجاج و همچنين علي بن ابراهيم از امام صادق (ع) نقل مي كند، هنگامي كه بيعت با ابوبكر به پايان رسد و نيز امر خلافت بر مهاجران و انصار استقرار گرفته و سامان يافت ، ابوبكر مأمورين خود را به فدك فرستاد تا نمايندة فاطمه (س) را از سرزمين فدك اخراج نمايد كه اين دستور اجرا شد . ابن ابي الحديد بيان مي كند: كه اين تصرف عدواني ده روز پس از رحلت رسول خدا بود . هنگامي كه فاطمه (س) اطلاع يافت كه عمالش را از فدك بيرون كردهاند اندوهناك شد اندوهناك لذا خودش را در قبال مشكل تازه اي ديد زيرا نقشه دستگاه خلافت بر علي (ع) و زهرا (س) پوشيده نبود و از انگيزه و نيز باعث اصلي آن اقدام بي اطلاع نبودند در اينجا فاطمه (س ) يكي از دو راه را مي توانست انتخاب كند: راه اول: در مقابل دستگاه خلافت ابوبكر سكونت كند و از حق مشروعش چشم پوشي نمايد، علاوه بر اين مي توانست براي خوش آمد خليفة مقتدر اسلام ، پيغام دهد كه شما صاحب اختيار ما بوده و هستيد لذا فدك ناچيز را خدمت شما تقديم مي دارم . راه دوم: تا قدرت دارد از حق خويش دفاع كند. البته انتخاب راه اول براي حضرت زهرا (س) امكان نداشت زيرا از نقشه هاي پشت پرده دستگاه خلافت بي اطلاع نبود وميدانست مي خواهند بوسيله فشار اقتصادي و نيز قطع بودجه ، نفوذ خليفة حقيقي اسلام يعني علي بن ابيطالب (ع) را قطع كنند تا براي هميشه دستش از حكومت قطع شود و همچنين از هرگونه اقدامي عليه دستگاه خلافت مايوس گردد در ضمن ميدانست مي خواهند بوسيله غصب فدك در خانة علي را ببندند. حضرت فاطمه (س) فكر كرد، اكنون مدرك خوبي به دستش افتاده لذا مي تواند بدان وسيله ، با خلافت انتخابي ابوبكر مبارزه كرده و او را رسوا و مفتضع سازد تا افكار عمومي را بيدار كند. حضرت فاطمه (س) فكر كرد اگر من بخواهم زير بار ظلم وستم ابوبكر بروم و همچنين از حقوق حقه خودم دفاع نكنم ، دستگاه حكومت ابوبكر به ظلم و ستم عادت مي كند بنابراين بعد از اين موضوع، حقوق مردم را رعايت نخواهد كرد. حضرت فاطمه (س) فكر كرد: اگر از حق خودش دفاع نكند مردم خيال مي كنند چشم پوشي از حق و زير بار ظلم و ستم رفتن كار پسنديده اي است . حضرت فاطمه (س) فكر كرد: اگر ابوبكر را رسوا نسازم ، عوام فريبي در بين خلفا رواج خواهد گرفت . حضرت فاطمه 0س) فكر كرد: اگر من كه دختر پيغمبر هستم از حق مشروع خودم چشم پوشي كنم، مسلمانان خيال مي كنند ، زن از تمام حقوق اجتماعي محروم است لذا حق ندارد براي احقاق حق خود مبارزه كند . حضرت فاطمه (س) فكر كرد: من تربيت يافته دامن وحي و خانه ولايتم ، اسوهاي براي زنان مسلمان هستم، مرا به عنوان اعمال و رفتار زيبندة يك بانوي اسلامي مي دانند، بنابراين اگر در اين مقام سستي كنم و همچنين از احقاق حق خودم اظهار عجز نمايم ، موقعيت و مقام واقعي زن در اسلام مجهول مانده و زن را يك عضو بيكار و بي لياقت مي پندارند . آري نظاير اين افكار برجسته و عالي بود كه به فاطمه (س) اجازه نمي داد راه اول را انتخاب كند زيرا مقابله يك زن در مقابل دستگاه ابوبكر بسي خطرناك بود، آنهم براي فاطمه اي كه در همين روزها ، پهلويش شكسته، بازويش سياه شده و سقط جنين كرده است البته هر يك از اين حوادث ، براي يك زن كافي بود كه براي هميشه مرعوب ستمكاران باشد، اما فاطمه اي كه خوي فداكاري، شجاعت و بردباري را از مادرش خديجه و پدرش محمد (ص) به ارث برده، در مركز مبارزات اسلامي تربيت شده، در خانه نيرومندترين و فداكارترين افراد زندگي كرده، صدها مرتبه لباسهاي خون آلود شوهرش را شسته و جراحتهاي بدنش را پانسمان كرده است، از اين حوادث جزئي نمي هراسد و نيز مرعوب دستگاه خلافت ابوبكر واقع نمي شود. مناظرات حضرت زهرا (س) با ابوبكر حضرت زهرا (س) ابتدا فدك را به اين عنوان كه عطيه و بخشش رسول خدا (ص) بوده مطالبه فرمودند، ولي ابوبكر نپذيرفت، آنگاه فدك را از طريق ارث طلب فرمودند. همانگونه كه حلبي در كتاب سيره جلد 3 ص 39 ميگويد : «فاطمه زهرا (س) پس از وفات رسول اكرم (ص) نزد ابوبكر آمد و فرمود فدك بخشش پدر من است كه در زمان حياتش آن را به من بخشيده و عطيه داده بودند، ولي ابوبكر نپذيرفت و بر اين گفتار از فاطمه زهرا شاهد مطالبه نمود پس علي عليه السلام) بر اين مطلب شهادت داد ابوبكر شاهد ديگري طلبيد و جناب ام ايمن نيز شهادت داد پس ابوبكر گفت آيا با شهادت مردي و زني خود را صاحب استحقاق ميداني؟» طبرسي در احتجاج خود نقل مي كند كه : «فاطمه زهرا (س) پيش ابوبكر آمده و فرمودند: چرا مرا از آنچه از پدرم به ارث برده ام باز مي داري ؟ و نماينده مرا از فدك خارج كرده اي؟ و حال آنكه فدك را پيامبر اكرم (ص) به امر خداي تعالي براي من قرار داده بودند. ابوبكر گفت بر اين مطلبي كه عنوان كردي شاهد بياور جناب ام ايمن آمده و گفت: تا از تو آنچه را كه رسول خدا(ص) درباره من گفته است نشنوم و اعتراف نگيرم شهادت نخواهم داد . اي ابوبكر ترا به خدا سوگند آيا نمي داني كه رسول اكرم (ص) فرمودند ام ايمن زني از زنان بهشت است ؟ ابوبكر پاسخ داد: آري. آنگاه ام ايمن گفت شهادت مي دهم كه خداي عزوجل به رسول خود وحي فرمود «وات ذالقربي حقه …» پس رسول اكرم (ص) نيز فدك را به امر خداي تعالي به فاطمه بخشيده و آن را وسيله ارتزاق وي قرار دادند، سپس علي (عليه السلام) آمده و مانند همين مطلب را شهادت داد، در اين هنگام ابوبكر نوشته اي نوشته وبه فاطمه زهرا دادند (دائر بر اينكه فدك از آن فاطمه زهراست .) در همين لحظات عمر وارد شد و پرسيد اين نوشته چيست ؟ ابوبكر گفت فاطمه ادعا مي كند كه فدك از آن اوست و بر اين ادعا ام ايمن و علي نيز شهادت دادند و من نيز مالكيت وي را تاييد كرده و نوشته ام . عمر نوشته را از فاطمه گرفت و آب دهان بر آن انداخته سپس پاره اش كرد لذا فاطمه زهرا (س) بيرون آمد در حاليكه گريه ميكرد.» در سيره حلبي جلد 3 ص 391 ، اينگونه آمده كه عمر نوشته را گرفت و دو نيمش كرد، ابوبكر هم براي تأييد عمر، به فاطمه (س) گفت : يا بايد غير از علي (ع) يك شاهد مرد ديگري بياوري، يا علاوه بر شهادت ام ايمن يك زن ديگر شهادت بدهد . فاطمه با چشم گريان از خانه ابوبكر خارج شد و به روايت ديگر عمر و عبدالرحمن شهادت دادند كه رسولخدا (ص) در آمد فدك را در بين مسلمانان تقسيم مي نمود . روز ديگر حضرت فاطمه (س) نزد ابوبكر رفت و راجع به ميراث پدر وارد بحث و احتجاج شد . حضرت فرمود : اي ابوبكر! چرا ارث پدرم را نمي دهي ؟ پاسخ داد : پيغمبران ارث نمي گذارند . فرمود : مگر خدا در قرآن نمي فرمايد : «وورث سليمان داوود » مگر سليمان از داوود ارث نبرد؟ ابوبكر در غضبناك شد و گفت : به تو گفتم ، پيغمبر ارث نمي گذارد. فرمود: مگر زكرياي پيغمبر به خدا نگفت : «فهب لي من لدنك ولياً يرثني و يرث من آل يعقوب» ابوبكر باز هم پاسخ داد : گفتم پيغمبران ارث نمي گذارند . فرمود : مگر خداوند در قرآن نمي فرمايد : «يوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل خط الانثيين» اي ابابكر! مگر من از اولاد رسول خدا نيستم ؟ باز ابوبكر كه در مقابل منطق استوار زهرا (س) قرار گرفته بود، چاره اي نديد جز اينكه سخن سابقش را تكرار كند و بگويد : به تو گفتم پيغمبر ارث نمي گذارد . ابوبكر براي تصحيح عمل غير مشروعش حديثي نقل كرد كه رسول خدا (ص) فرمود : ما پيغمبران ارث نمي گذاريم عايشه و حفضه هم گفتار ابوبكر را تائيد كردند. فاطمه (س) فرمود : «هذا اول شهاده زور شهدا بها في الاسلام». «اين نخستين گواهي باطل در اسلام است كه آن دو نفر گواهي داده اند» چنان كه ملاحظه مي فرماييد، در اين مباحثه هم زهرا (س) پيروز شده و بوسيله برهان و استدلال ، براي ابوبكر اثبات كرد، كه حديثي كه تو مدعي آن هستي بر خلاف نصوص قران است و هر حديثي كه بر خلاف نص صريح قرآن باشد معتبر نيست . لذا ابوبكر محكوم شد، ولي چاره اي نداشت جز اينكه در پاسخ استدلال فاطمه (س) همان حرف سابق را تكرار كند . در كتاب كشف الغمه در مورد شهود حديث ابوبكر بيان شده كه چون شهادت دو زن (عايشه و حفضه ) كافي نبود. يك عرب بياباني به نام «مالك بن اوس بن حدثان» هم بر اين حديث شهادت داد. دو مورخ شهير ، طبري و ثقفي در تاريخ خود روايت ميكنند در زمان خلافت عثمان ، عايشه نزد عثمان آمد وگفت : «عطائي را كه پدرم ابوبكر و بعد از او عمر ، به من مي دادند، تو نيز به من بده .» عثمان گفت : ابوبكر و عمر مطابق ميل خود به تو چيزي مي دادند ، ولي من در كتاب و سنت چيزي نيافتم كه به تو عطائي بدهم ، من چنين كاري نمي كنم . عايشه گفت : « پس ميراث مرا كه از رسولخدا (ص) به من رسيده ، بده!» عثمان گفت : مگر فراموش كردي فاطمه (س) نزد پدرت آمد و مطالبه ميراث خود (كه از رسولخدا (ص) باقي مانده بود) را كرد ، تو و مالك بن اوس گواهي داديد كه پيامبر (ص) چيزي را به ارث نمي گذارند. تو حق ارث فاطمه (س) را باطل كردي و اينك آمده اي آن ارث را مطالبه ميكني ؟! نه من هرگز چيزي به تو نمي دهم .
مبلغ قابل پرداخت 14,256 تومان