بخش اول : تاريخ عرفان
عرفان چيست ؟
نهضت عارفانۀ ايرانيان در قرنهاي نخستين اسلامي
جنبه همگاني و جهاني عرفان ايراني
جنبه هاي مختلف عرفان ايراني
علت ظهور و رواج عرفان در ايران
سازمان زير زميني عرفان در ايران
جنبه اسلامي عرفان در ايراني
تعاليم عالي و ارزندۀ عرفان ايراني
تعاليم عالي و ارزندۀ عرفان ايراني
سير عرفان ايرانيان از آغاز قرن هفتم تا پايان قرن نهم هجري
پرورشگاههاي مهم عرفان از آغاز قرن هفتم هجري
بخش دوم : هفت وادي عرفان ايراني از مقطع اطير و عطار
1 بيان وادي طلب
2 – بيان وادي عشق
3 – بيان وادي معرفت
4 – بيان وادي توحيد
5 – بيان وادي استعفا
6 – بيان وادي توحيد
7 – بيان وادي حيرت
بخش سوم : عرفان ايراني از با يزيد بسطامي تا نور عليشاه گنابادي
نخستين عارفان ايراني
رابعۀ عدويه
شمس تبريزي
شيخ نجم الدين رازي
مولانا جلال الدين محمد بلخي (مولوي )
سعادت عليشاه طاووس العرفا
مباني فلسفه عرفان ايراني
مباني فلسفه عرفاني ايراني – اسلامي بر چهار بخش مهم به شرح زير تقسيم بندي شده است:
وحدت وجود كشف و شهود دانش معنوي مراحل تربيت معنوي
وحدت وجود
بدين معني است كه حقيقت را واحد و احديت را اصل و منشا تمام مراتب وجود ميدانستند و معتقد بودند كه وجود حقيقي منحصر به حق است و ديگران پرتوي از نور و تراوش فيض اويند.
درالهيات معني وحدت يگانگي حق است و خالق و مخلوق از هم جدا مي باشند و فقط رابطه علت و معلولي دارند ولي صوفيان اين عقيده را با اين بيان كه هيچ چيز جز خدا حقيقت ندارد تعديل كردند و تعليم دادند كه خالق و مخلوق يكي هستند و حقيقت خالق است و مخلوق سايه و پرتوي از حق مي باشند اوست كه موجود حقيقي و مطلق و منبع وجود است (شرح پيشوايان و پيروان وحدت وجود در اين تاليف آمده است) آب نابسته بيرنگ و بي صورت است و چون بسته شد گاه صورت يخ گيرد و گاه كسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر كن كه يخ و برف و ژاله همان آب بسيط بي رنگ است يا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهي ناميد يا چيزي ديگر؟ پس هر كه شناخته است و چشم حقيقت بين دارد جميع مراتب و كيفيات را آب ميداند و آنكه نادان است در بند لباس و كيفيت و غير بيني در مي ماند، فرق عارف و جاهل همين است.
عارف مي گويد كه تمام ذرات موجود مظهر حقيقتند و علم به هر يك از آنها نيز در حقيقت علم به يكي از مظاهر حق است بنابراين در كليه علوم جلوه مقصود و جمال محبوب هويد است و در همه چيز ميتوان حقيقت را جستجو كرد و دقت عقلي در هر علمي آدمي را به سوي حقيقت مي كشاند.
كشف و شهود
صوفيان معتقد بودند كه قلب و نفس انساني در ذات مستعد پذيرش و تجلي حقايق اشيا است و فقط حجابهايي ميان نفس و حقايق حايل مي باشد و هنگامي كه اين حجابها بر داشته گردد حقايق اشيا در قلب جلوه كامل خواهد نمود.
و نيز معتقد بودند كه مثل نفس به حقايق و معقولات مانند مثل آئينه به متلونات است پس همچنانكه متلون صورت مي باشد و مثال آن صورت در آئينه منطبع مي گردد همچنين براي هر معلومي حقيقتي است و براي آن حقيقت صورتي است منطبع در آئينه نفس و قلب كه در آن واضح و روشن مي گردد. همانطور كه آئينه موجودي است مستقل به همان گونه صور اشخاص هم موجودات مستقل هستند و مثال صور در آئينه نيز موجودي ديگر است.
همچنين در كشف حقايق سه چيز دخالت دارد اول قلب و نفس انساني دوم حقايق سوم نقش حقايق و حضور آنها در نفس.
پس عالم كسي است كه مثال حقايق واشيا در نفس او وارد گردد و معلوم عبارتست از حقايق اشيا و علم عبارت از حصول مثال حقايق در آئينه نفس مي باشد بديهي است همانطور كه مانع كشف صور آئينه دوم داشتن كدورت و تيرگي سوم محاذي نبودن صورت با آيئنه چهارم وجود پرده يي بين صورت و آئينه پنجم دانان نبودن به سمت مطلوب كه لازم است آئينه به محاذات آن قرار گيرد.
به همانگونه نيز قلب و نفس آدمي مانند آئينه ييست كه براي جلوه حقايق در آن بايستي پنج مانع زير وجود نداشته باشد:
1 – نقصان ذات و جوهر 2 – تيرگي قلب از معاصي و پليدي ها 3 – محاذي نبودن قلب با حقيقت مطلوب 4 – وجود حجاب ميان قلب و حقايق 5 – نداشتن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
بطور كلي صوفيان مي گفتند كه قلب و ادارك حقايق حائل مي گردد همان پنج حجاب است كه نوشته شد و از اين نظر درتصوف ايراني اسلامي تعليم داده شده است كه سالك راه حقيقت بايد به تصفيه باطن بكوشد و از معاصي و پليديها كه موجب تيرگي قلب مي گردد. دوري گزيند و به كلي قطع علايق دنيوي كند و در صفا و جلا قلب خويش همت گمارد و نيز طالب درك حقيقت گردد و قلب خود را به محاذات حقيقت مطلوب قرار دهد وبراي برطرف ساختن حجابهاي ميان قلب و حقايق شهوات خود را مقهور نمايد و پس از آن خلوت اختيار كند و جمع همت كند و با تمام قلب روي به خداي تعالي آورد و كوشش كند كه جز خداوند متعال موجود ديگري در قلبش راه نيابد.
و در هنگام نشستن در خلوت مرتبا با تمام قلب ذكر پروردگار گويد تا زماني كه صورت لفظ و حيات كلا در ذهنش محو شود و پس از آن منتظر افاضه حقايق از جانب حق گردد و هنگامي كه همتش صاف و ارداه اش درست و مواظبتش كامل شود ديگر مجذوب شهوات نخواهد گرديد و تعلقات دنيوي او را از درك حقايق منصرف نخواهد نمود.
و در اين هنگام قلبش نوراني و سينه اش گسترده و سرملكوت براي او آشكار مي گردد و تيرگيها از دلش زدوده مي شود و حجابهاي ميان قلب و حقايق از ميان ميرود و لوامع حق ابتدا مانند برقي بر او عبور كرده و سپس اندك اندك ثابت مي گردد و حقايق امور الهي در نفس وئ قلبش نقش مي بندد.
بنابراين صوفي درمورد درك حقايق ازلي راه كشف و شهود مي پيمايد و هيچگاه گرد استدلال نمي گردد.
پاي استدلاليان چوبين بود پاي چوبين سخت بي تمكين بود
دانش معنوي (مينوي)
به عقيده صوفيان ايراني دانش معنوي در تصوف بر سه گونه است:
1 – علم اليقين 2 – عين اليقين 3 – حق اليقين
مبلغ قابل پرداخت 12,096 تومان
برچسب های مهم