فهرست مطالب
عنوان صفحه
1-3احیای فرهنگ جهاد و شهادت و بیاعتنایی به لذایذ دنیوی.. 8
2-3.ترسیم رابطه تنگاتنگ عرفان و معنویت با سیاست... 10
3-3پبازسازی مفهوم رابطه امت با امام. 15
4. سنتهای عاشورا نمادی از مقوله عشق متقابل امام و امت... 17
واکاوای و ارزشگزاری سنتهای عاشورا18
1.سنتهای انعکاس یافته در متن روایات؛18
.1-2 سنتهای نوپیدای مباح.. 20
2-2 .سنتهای نوپیدای غیرمباح.. 20
نقش قیام عاشورا در بازسازی مفاهیم دینی و جامعه اسلامی
نهضت سالار شهیدان که سرانجام به شهادت مظلومانه امام حسین (ع) و یارانش انجامید ، در عین آن که تلخ ترین حادثه در تاریخ دین داری به حساب می آید ، خود ثمرات و برکاتی داشته که تا کنون استمرار یافته است . یکی از برکات این نهضت عظیم ، بازسازی آن دسته از مفاهیم دینی است که در روزگار امام دچار تحریف و مسخ شد ؛ چنان که در دوران ما نیز در آستانه چنین خطری قرار دارد . این مفاهیم دینی را میتوان به سه دسته اساسی تقسیم کرد که عبارتند از : 1.مفاهیم سیاسی نظیر رابطه دین با سیاست ؛ 2. مفاهیم کلامی نظیر مساله امامت ؛ 3. مفاهیم فرهنگی نظیر رابطه امام با امت . نگارنده در این مقاله به نقش نهضت کربلا در باز سازی این مفاهیم پرداخته و این مساله را مورد توجه قرار داده که بسیاری از فرهنگ و سنت های رایج میان شیعیان از عشق غیر قابل توصیف آنان به امام حسین (ع) نشات گرفته است .
کلید واژه ها : عاشورا ، نهضت امام حسین (ع) ، فرهنگ و سنت های عاشورا ، رابطه امام با امت
عاشورا را باید پس از پدیده رسالت پیامبر (ص) و شهادت حضرت امیر (ع) بزرگترین و تاثیرگذارترین رخداد تاریخ اسلام بویژه در سده نخست دانست. گرچه شماری از مورخان همچون طبری و محدثانی همچون بخاری و متکلمانی همچون ابوالحسن اشعری و عموما خواسته و از روی غرضورزی خواستند تا از کنار این رخداد بزرگ به سادگی گذشته و آن را کم اهمیت جلوه دهند و چشم خود را از بسیاری از اسرار و حقایق آن فرو بندند، اما عظمت و تاثیرگذاری این رخداد آن چنان شگرف و گسترده بوده و هست که هنوز برغم گذشت قریب 14 سده از آن در میان آثار، اندیشهها و فرهنگ مسلمانان، حضوری بس فعال و تاثیر گذار دارد .
حادثه عاشورا که در نگاهی فراگیر همزمان با استنکاف امام حسین (ع) از بیعت با یزید پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال 60 هجری آغاز و پس از گذر از فراز و نشیبهای زیاد با شهادت امام و یارانش در روز عاشورا یعنی دهم محرم سال61 هجری به اوج خود رسید، و در ظاهر با بازگشت بازماندگان ، خانواده و همراهان امام به مدینه به پایان رسید، در عرصههای عدیده آثار و نتایج مهمی را به همراه آورد این عرصهها عبارتند از: 1. ابعاد سیاسی 2. ابعاد کلامی 3. ابعاد فرهنگی. در این مقاله به بررسی این ابعاد میپردازیم.
برغم پافشاری کتاب و سنت بر لزوم برخورداری جانشینان پیامبر (ص) از ویژگی عصمت و گزینش الهی ، پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) در عرصه حکومت و سیاست چنان انحطاطی رخ نمود که به جای عصمت نه تنها عدالت ننشست، بلکه با تحریف معنوی آیات و جعل روایات به عموم مسلمانان چنین تلقین شد که حاکم اسلامی حتی مجاز است به ظواهر شریعت نیز ملزم نباشد. در این جا مناسب است سه نمونه از این دست از روایات را ذکر کنیم :
2 . ابوالدرداء می گوید رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مرا به نه کار توصیه کرد : «به خدا شرک نورز حتی اگر قطعه قطعه یا سوزانده شوی ، . . . و از پدر و مادرت اطاعت کن و اگر به تو فرمان دادند که از دیانت خارج شوی تو به خاطر آنان خارج شو و با والیان ستیز مکن .»
3 . ابوهریره می گوید پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرموده است :
جهاد بر شما واجب است با هر زمامداری نیکوکار باشد یا بدکار .
4 . مسلمه بن یزید مهبنی می گوید
به پیامبر گفتم : ای رسول خدا اگر پس از شما حاکمان بر ما مسلط شوند که حقی از ما را بستانند و حقی که خداوند برای ما قرار داده از ما دریغ کنند آیا ما مجاز به جنگ با آنان هستیم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود : علیهم ما حملوا و علیکم ما حملتم . کار آنان بر عهده ایشان و کار شما بر عهده شماست .
به استناد این دست از روایات نه تنها عصمت و عدالت در عرصه حکومت و زمامداری از شرط بودن افتاد ، بلکه حتی برخی فسق حاکم را نیز مانع خلافت به شمار نیاوردند. البته به این حد هم اکتفا نشد و از خلافت کسانی امثال یزید بن معاویه حمایت شد که افزون بر فسق، کفر و بیاعتقادی به اسلام و وحی را آشکار ساخت . شرط عصمت در خلافت کجا و مانع نبودن اظهار کفر در خلافت کجا؟
چنین گردش قهقرایی وارونهساختن مفاهیم مقدس دینی در طول قریب به پنجاه سال پس از رحلت رسول اکرم (ص) با استفاده از سه شیوه شناخته شده زر، زور و تزویر انجام گرفت. زر و زور بدست صاحبان قدرت دنبال شد، اما بیشترین نقش تزویری از آن عالمان دین بود که برای تامین دنیای خود از دین مایه گذاشته و آیات و روایات مسلم و صریح در پای خدایان قدرت ذبح کردند. و البته اگر مردم تاب مقاومت دربرابر درخشش زر و تیزی شمشیر داشته باشند، چگونه میتوانند در برابر پند و نصیحت عالم نمایان بیحقیقت و اما نشان داران پینه بر پیشانی تسلیم نگردد ؟!
دربرابر چنین کجروی عمیق و ریشهدار هیچ برهان ، استدلال و سخنان خیرخواهانه سودی نمیبخشد و تنها خون است که ناگهان همه غوغاها و فریادها را خاموش میسازد و همگان را سر در جیب تفکر فرومیبرد. آن هم نه هر خونی، خون پاکترین انسان عصر، فرزند پیامبر (ص) یادگار علی و فاطمه و سید جوانان بهشت!
باری، سالار شهیدان با قیام و اعتراض خونین خود در برابر دستگاه منحرف و پلشت اموی تمام بناهای افراشته براساس قرائتهای رایج از فلسفه سیاست اسلامی را فرو کوفت. زیرا با قیام امام حسین (ع) همه مدعیان و مدافعان نظریه حذف قیود عصمت و عدالت و التزام به دین و شریعت از حوزه حکومت و سیاست ، خود را در برابر این پرسش بسیار مهم بیپاسخ یافتند، که اگر نگرش آنان صحیح است پس قیام و شهادت فرزند پیامبر (ص) چه معنا و توجیهی دارد؟ با این قیام خونین دیگر به عموم مردم چه پاسخی درخور میتوانند داد؟!
باری، شهادت امام حسین (ع) برغم همه نقشهها و نیرنگها که برای خاموش کردن آن انجام گرفت ، چنان تحولی در فکر و فرهنگ مسلمانان عصر شهادت امام ایجاد کرد که دستگاه اموی چندان تاب نیاورد و با قیام توابین در هم شکست و با فاصله اندکی حکومت دست به دست شد، تا آن که بنیعباس با شعار: «یا لثارات الحسین » پا به عرصه سیاست گذاشتند و مردم به هدف اصلی نهضت امام حسین (ع) و انتقام از خون آن حضرت بنیعباس را بر اریکه قدرت نشاندند . هرچند در روش و نتیجه کار به خطا رفتند!
چنان که شهرستانی در کتاب «الملل و النحل» آورده است، هیچ بحث کلامی در اسلام به اندازه مساله « امامت » باعث چالش و شکاف میان مسلمانان نشده ، و در هیچ زمینهای به اندازه این مساله خون مسلمانان بر زمین ریخته نشد . اهل سنت معتقداند که رسول اکرم (ص) کسی را به عنوان جانشین خود معرفی نکرد و بدون تعیین تکلیف ، مسلمانان را در این مساله بسیار مهم، یعنی تعیین خلیفه به خود آنان واگذار کرد. بر این اساس، گروهی از صحابه پس از رحلت پیامبر (ص) در سقیفه بنیساعده گرد آمده و پس از بحث و گفتگو ابوبکر را به عنوان خلیفه مسلمانان تعیین کردند. سایر خلفای اسلامی یکی پس از دیگری با تعیین خلیفه پیشین و با دخالت یا عدم دخالت مسلمانان منصوب شدند. عالمان اهل سنت عموما حتی پذیرفتند که اگر کسی با زور شمشیر و بدون برخورداری از شرایط لازم، زمام کار مسلمانان را به دست گیرد، اطاعت از او لازم و قیام علیه او حرام است
بدینترتیب، مساله بسیار مهم خلافت از یک مساله بنیادی و اصول به مسالهای فقهی تنزل یافت، و مشروعت خلافت و زعامت به انتخاب مردم احاله شد
از سویی دیگر ، عالمان اهل سنت برای دفاع از همه انحرافاتی که توسط خلفا پس از رحلت پیامبر (ص) اتفاق افتاد، بر ضرورت دو اصل پافشاری کردند که عبارتند از :
1. عدالت صحابه ؛ به این معنا که ما میبایست عمیقا بر این باور باشیم که صحابه پیامبر (ص) هیچگاه به تعمد دارای سوء نیت نبوده و هیچگاه برای هواهای نفسانی بر سرقدرت با یکدیگر به رقابت نپرداخته و به بیتالمال مسلمانان دستاندازی نکردهاند.
2. اجتهاد صحابه ؛ به این معنا که صحابه به یمن همراهی با پیامبر اکرم (ص) و همعصری با نزول آیات قرآن ، از ملکه اجتهاد و قدرت استنباط احکام و آموزههای دینی برخوردار بودهاند. مقتضای اجتهاد مشروعیت و حجیت ظاهری گفتار و افعال در موارد اجتهاد است ، هرچند در متن واقع، آنچه مجتهد دریافته خطا باشد.
بنابراین اگر صحابه احیانا از نظر ما دچار خطاهایی شده باشند، یا با یکدیگر به جنگ پرداخته و خون یکدیگر را ریخته باشند، مبتنی بر اجتهاد آنان بوده و آنان برای خود حجت شرعی داشتهاند.
تاکید بر نظریه احاله حکومت و خلافت پیامبر (ص) به رای و نظر مردم و پافشاری بر دو اصل پیشگفته : عدالت و اجتهاد صحابه که از همان آغاز در میان مسلمانان رواج داده شد، زمینه بسیاری از انحرافات فکری در عرصه «خلافت» به عنوان یکی از مباحث مهم کلامی را فراهم ساخت. این دست از نگرشها باعث شد که عثمان به عنوان سومین خلیفه مسلمانان علنا بتواند بیتالمال را میان تبار خود تقسیم کند و به تعبیر حضرت امیر (ع) بسان شتر که حریصانه گیاه بهاری را میبلعد ، سرمایههای مسلمانان را آن چنان به تاراج گذارد و شماری نالایق را تنها به خاطر نسبت و حسب بر مسلمانان بگمارد و براساس همین نگرش است که طلحه و زبیر و عایشه به عنوان بزرگان صحابه پیامبر (ص) اجازه مییابند که جنگ عظیم بسان جنگ جمل را بر امام علی (ع) تحمیل کنند و پیش از عثمان خلیفه دوم بر اساس همین مبانی به خود اجازه داد تا معاویه بن ابیسفیان و به تعبیر امام علی (ع) شخصیتی معکوس و وارونه را بر شام مسلط سازد و بدینترتیب زمینه را برای سلطه مطلق و بیچون و چرای امویان بر حکومت اسلامی در پهنه جهان اسلام فراهم ساخت. باری ، وقتی قرار باشد معاویه مجتهدی عادل باشد که در تمام کارها و تصمیمهای خود دارای حجت و عذر شرعی است، دیگر چگونه میتوان او را عتاب کرد که چرا زیر بار حکومت مشروع حضرت امیر (ع) - که افزون بر نص رسول اکرم (ص) از پشتوانه انتخاب همه جانبه مردمی نیز برخوردار بود - نرفت و چرا جنگ سنگین و پرخسارت صفین را بر امام تحمیل کرد و خود زمینهساز فتنهای بزرگ و تلخ بسان فتنه خوارج شد و چرا در برابر حکومت مشروع امام حسن (ع) ایستاد و باعث و بلکه بانی شهادت آن امام مظلوم شد، و سرانجام چرا پسر پلید، شرابخوار، زناکار ، بوزینهباز ، و ... خود را به عنوان جانشین خویش تعیین کرد ؟! کسی که در سه سال حکومت بس تاریک و نکبتبار خود، سه جنایت نابخشودنی در تاریخ اسلام مرتکب شد که عبارتند از:
1. قتل و غارت مردم مدینه؛
2. شهادت امام حسین (ع) در کربلا؛
3. به منجنیق بستن کعبه برای دستگیری عبدالله بن زبیر؛
شیعه و عالمان شیعه در برابر چنین تفکر و نگرش ناصوابی ، بر این باور بوده و هستند که
اولا : خلافت و جانشینی پیامبر (ص) امری الاهی است که تنها با تعیین خداوند و نصب رسول اکرم (ص) محقق میگردد و براین اساس شیعه معتقد است که پیامبراکرم (ص) حضرت امیر (ع) و پس از وی یازده فرزند ایشان را به عنوان خلیفه و امامان امت تعیین کرده است.
ثانیا : صحابه را نمیتوان به طور مطلق دارای ویژگی اجتهاد یا عدالت دانست. چه، در میان آنان اشخاصی ناآشنا به آموزههای اولیه اسلام و قرآن وجود داشته است ، چنانکه صفحات تاریخ آکنده از گناهان آشکار شماری از آنان است.
به هر روی ، تفکر شیعه از آغاز از سوی اهلبیت (ع) با بیان و قلم در میان مردم _ هرچند به خاطر محدودیتهای دستگاههای حاکمه به صورت محدود _ انتشار یافت ؛ اما قیام سالار شهیدان و خون آن حضرت به مثابه مهری خونین، این اندیشه را استواری و استحکام بخشید.
آیا قیام سالار شهیدان و غیرمشروع دانستن حکومت یزید بن معاویه به این معنا نبود که خلافت امری الاهی است و اگر به دست مردم و اشخاص واگذار شود چنین سرنوشت شومی را پیدا خواهد کرد که امثال یزیدبن معاویه بر اریکه قدرت بلکه خواهند بود؟! آیا امام با خون خود اثبات نکرد که خلیفه دوم در نصب معاویه به عنوان کارگزار مسلمانان در شام دچار خیانت شده و پس از او عثمان با حمایت همه جانبه از معاویه و حکومت وی عامدانه زمینهساز بزرگترین جرم در تاریخ اسلام شده است؟! و بر این اساس دیگر نمیتوان جرمهای سنگین شماری ازبزرگان صحابه را با دو اکسیر غلط عدالت و اجتهاد توجیه کرد؟!
آری، شهادت مظلومانه امام حسین (ع) در عرصه مباحث و نگرشهای کلامی مسلمانان نتایج مهمی را به همراه داشته است از جمله:
1. عالمان اهل سنت که با دو اکسیر عدالت و اجتهاد صحابه لغزش های آنان را قابل توجیه میدانند و براساس مبانی کلامی از خلافت خلفای اسلامی حمایت کرده و آن را مشروع میدانند، در برخورد با خلافت یزیدبن معاویه دچار چالش و شکاف عمیقی شدند. به گونهای که هیچ یک از مبانی پیشگفته نتوانست به عنوان توجیهگر جنایات سنگین یزید به کار آید. گرچه شماری اندک همچون ابوحامد غزالی در عین پذیرش گناهکاری یزید به خاطر به شهادت رساندن امام حسین (ع)، لعن او را به بهانه توبه یزید در آخر عمر روا ندانستند ، اما در برابر، عموم عالمان با انصاف اهل سنت ضمن تاکید بر جنایت پیشگی یزید، لعن او را نه تنها جایز، بلکه واجب دانستند.
مبلغ قابل پرداخت 7,236 تومان
برچسب های مهم