مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

پاورپوئینت در مورد نگرش توسعه ای و موقعیتی به انگیزش

شامل 29 اسلاید

سطح دانشگاهی

قسمتی از متن پاورپوئینت در مورد نگرش توسعه ای و موقعیتی به انگیزش

در فصل چهارم روندهای اصلی تئوری مدیریت را در رابطه با فرض های مربوط به طبیعت انسان مورد بررسی قرار دادیم. یکی از اجزای مفقوده اصلی در تمام تئوری های قبلی در رابطه با توسعه انسان بوده است . انگیزه ها، نیازها، توانایی ها، نگرش ها و ارزشهای افراد نه تنها در دوران کودکی، بلکه در طول عمر بزرگسالی نیز تغییر پیدا کرده و توسعه می یابند. بنابر این، در این فصل برخی تئوری ها و یافته های تحقیقاتی اصلی در رابطه با موضوع توسعه انسانی، بالاخص مواردی را که بر روی عضویت سازمانی و قرارداد روانی مؤثرند به طور خلاصه بررسی می نمائیم.

یکی از دلایل وجود شواهد متناقض در رابطه با عوامل انگیزش انسان آن است که برخی تئوری ها به نیازها، محرکها و غرایز بیولوژیک پرداخته در حالیکه برخی دیگر به محرک های آموخته شده در دوران کودکی میپردازند که خاص هر فرهنگ بوده و حتی از یک زیر فرهنگ به زیر فرهنگ دیگر تغییر می کنند. تئوری های دیگری نیز به بررسی نقش ارزش ها و اهداف فعلی افراد در رابطه با کارشان می پردازد، ارزش هایی که ممکن است به نیازهای بیولوژیک با آموخته های اجتماعی افراد وابسته باشد، ولی بدون شک به شدت در میان افراد مختلف و همچنین در دوران عمر فرد یا مراحل رشد او دچار تغییر می گردند.

در نهایت، دسته جدیدی از تئوری ها به جای تلاش در جهت عرضه فهرست خاصی از نیازها یا انگیزه ها، مدلهای فرآیندی عامی را برای انگیزش مطرح می کنند. تئوری های مزبور که تئوری های مسیر - هدف" یا "انتظاری" نامیده می شوند، اساسا این نظریه را مطرح می کند که رفتار

کارکنان تابعی از آن است که او چه مقدار برای یک خروجی خاص (به طور مثال پول، مسئولیت، دستاوردها) ارزش قائل است و فرد این برداشت را دارد که چه نوع رفتاری، مثلاً کار بیشتر یا بهبود کیفیت کار، منجر به آن خروجی می گردد. آن چه باید به آن توجه نمود این است که این تئوریهای متفاوت چندان با یکدیگر در رقابت نبوده بلکه تلاش می کنند مسائل مختلف را در سطوح مختلف تجزيه وتحليل" توضیح دهند.

مبانی بیولوژیک طبیعت انسانی

این بحث اساسی هنوز مطرح باقی مانده است که آیا طبیعت انسانی در مبانی بیولوژیک و ژنتیک غرایز ریشه دارد و یا آن که اساساً مجموعه ای از نیازهای آموخته شده است که از فرایندهای اجتماعی فرهنگی که فرد در آن رشد می کند ناشی می شود. مردم شناسان فرهنگی شواهد قابل توجهی در مورد شکل پذیری طبیعت انسان ارائه داده اند. برخی فرهنگها تهاجم و رقابت گرایی را طبیعی و غریزی می دانند در حالیکه برخی دیگر همکاری و نوعدوستی را امری و غریزی به حساب می آورند.

از سوی دیگر، کارهای اخیر رفتارشناسان و بیولوژیستهای اجتماعی به تأثیر غرایز بیولوژیک بر روی رفتار انسانی اشاره دارد (باراش، ۱۹۷۷؛ لورنتز و ليهوسن، ۱۹۷۳). این شواهد تئوری پایه فروید را تائید می کنند که هر انسان دارای مجموعه ای از غرایز حیاتی است که منجر به تمایلات سازنده ای چون رشد، عشق، بسط شخصیت و ترکیب سازنده با دنیای اطرافش می گردد و هم مجموعه ای از غرایز مماتی که منجر به تمایلات نابودکننده چون تهاجم، نفرت، قبض شخصیت بیگانگی از جهان اطراف و نهایتاً مرگ می گردد.

اثر اجتماعی شدن و دوران اولیه رشد فرد

تمامی نظریات در این نکته متفق القول هستند که انسان به عنوان یک ارگانیسم بیولوژیک، بدون تربیت شدن در یک گروه انسانی قابلیت ادامه حیات نداشته و "انسان" نخواهد شد. آموختن زبان، یکی از اولین ظرفیتها و مهارتهای ما است و عمدتاً از طریق زبان است که ما ا می آموزیم چگونه تجربیات خود را سازمان داده، وقایع اطراف خود را درک کرده و وقایع خارجی و احساسات درونی خود را تبیین نماییم؛ به طور خلاصه چگونه تفکر کنیم.

از طریق زبان است که ما ارزش ها را می آموزیم، این که چه آرزوهایی را دنبال کنیم، تجربیات او را چگونه تعبیر نمائیم و به آن معنی بخشیم و چگونه با انسان های دیگر ارتباط برقرار نمائیم. غیر از راه های اساسی که فرهنگ ها و جوامع دیدگاه های خود را به آیندگان منتقل می نمایند، آموزش زبان آن فرهنگ به اعضای جدید خود است.

فرایند اجتماعی شدن، اولین نقش خود را بر روی شخصیت فرد در دوران کودکی اعمال ولی این نقش در دوران نوجوانی و مجددا در دوران بلوغ هنگامی که فرد از یک نقش به وقت دیگر یا از یک سازمان به سازمان دیگر جابه جا می شود تکرار می گردد (وان مانن وشاین) یکی از روش های درک انگیزه ها و ارزش های حقیقی یک فرد، بررسی سابقه اجتماعی در طول زندگی اش می باشد.

تئوری مسیر کاری هالند

یک تئوری عام که تلاش می کند جهت گیری های فردی را مستقیما با محیط های شغلی ارتباط و توسط هالند (۱۹۶۶ و ۱۹۷۳) تهیه و آزمایش گردید. دو مؤلفه جهت گیری فردی و محیط را را می توان براساس شش بعد زیر توصیف نمود:

1. واقع گرا: فرد واقع گرا فردی است که با مشکلات زندگی از طریق یافتن اهداف و وظایف مشخص و هدفدار برخورد نموده و تمایل دارد که اشیا، ابزارها، ماشین ها و افراد را به کار گیرد. چنین افرادی به بهترین نحو با محیط هایی تطبیق می یابند که از طریق کار های فیزیکی با آنها درگیر می شوند و مشاغلی چون کارگری حرفه ای و غیر حرفه ای، کشاورزی، مهندسی، حفاظت محیط زیست و امثالهم را بر می گزینند.

2. فرهیخته: چنین فردی در مقابل مسائل زندگی از طریق استفاده از هوش و استعداد و به کار گیری عقیده ها، لغات و نشانه ها برخورد می کند. چنین افرادی با محیط هایی تطبیق می یابند که به کارهایی با توانایی های خلاق و مجرد احتیاج دارند و مشاغلی چون علوم، تدریس و نویسندگی را بر می گزینند.