مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2137
  • بازدید دیروز : 2206
  • بازدید کل : 13043800

جامعه شناسی دین


 

جامعه شناسی دین

 

 

مهمترين دغدغه كه در جهان سوم است ميل به توسعه وحركت به جلو است خصوصا در جامعه ايران.

ديدگاههاي كشورهاي توسعه يافته درخصوص دين كه دونظريه اصلي در خصوص توسعه كه نظريه وابستگي بحث اصلي آن است.

كاركردهاي نهاد دين:

1-تعهد2-انسجام ووحدت3-هويت فردي واخلاقي4-احساس امنيت وآرامش

ارتباط دين با نهاد خانواده:

اصول اوليه دين از نهاد خانواده گرفته ميشود.دين باعث ميشود كه خانواده احساس امنيت وآرامش كند.آقاي اسپنسر ديدگاهي كه در خصوص دين داردمي آيد كاركرد تضادرا مورد بررسي قرار ميدهد.تضاد درون گروهي وتضاد برون گروهي را مطرح ميكند.

دوركيم وكنت وهابز واسپنسر مطرح ميكند كه انسانها ذاتا شرورهستند.اسپنسر جوامع را به دودسته تقسيم ميكند:1-نظامي وجنگجو2-صنعتي

دين باعث ميشود كه فرد جنگجو به خودش بيايد وخصوصيت جنگجويش راازدست بدهد.دوركيم بحث دين اجتماعي را مطرح مي كند.يعني جامعه را جايگزين خداكنيم.چون انسانها توان مقابله با خدارا ندارندوتمكين ميكند از خدا.پس بايستي جامعه را جايگزين خدا كنيم تاانسانها توان مقابله با جامعه ودين را نداشته باشند.عوامل اجماع كه دوركيم مطرح ميكندعبارتنداززبان،دين ،تقسيم كار.با زبان وتقسيم كار كاري نداريم وفقط با دين سروكارداريم.دين بايد جهاني وبين المللي باشدكه آن دين را جامعه مشخص ميكند.اسپنسر معتقد است كه انسانها چون از همديگر مي ترسند ودائم به دنبال غارتگري هستند،اينها در قالب تضادهاي درون گروهي قرار مي گيرندوبخاطر فرار ازاين تضاد تن به دولت يا قانون ميدهند.دين ازنظر اسپنسر ترس از مردن ،قيامت وماوراءالطبيعه وانسانها مجبور ميشوندكه تن به دين بدهند ودين را خلق ميكنند.

ديدگاه ماركس نسبت به دين:اومي گويد دين افيون توده هاست.يعني نگاه ابزاري درآن زمان كليسا به جامعه داشته است.اصول اساسي نظريه ماركس يكي نيروهاي توليدي ودومي روابط توليدي هستند.مجموعه قراردادهاي حاكم بربازار كاررا روابط توليدي گويند.يعني همان گروه حاكم وكليسائي آمده وگروه حاكم را پوشش مدهد.كليسا مي آمده جلوي تغيير آن قانون را ميگرفت ومعتقد بود كه دين پوشش دهنده قدرتمندان بوده است.آگاهي طبقاتي را مطرح ميكندكه هروقت انسانها به خود آگاهي طبقاتي برسند ،انسانها از سيطره كليسا خارج ميشود.

جامعه شناسي ديني فلسفه پيدايش آن چيست؟رشد وتكامل كه كشورهاي غربي به آن دست پيدا كرده اند اين شائبه در جامعه ايراني پيدا شده است كه آيا نيازبه دين است ياخير؟

جامعه شناسي دين در كشورهاي غربي بعنوان يكي از شاخه هاي اصلي مطرح است.

تعريف جامعه شناسي ديني:جامعه شناسي :علمي است كه رابطه متقابل اجتماعي نسبتاپايدار(ساختارهاي اجتماعي)را بصورت علمي با شيوه هاي عملي مورد مطالعه قرار ميدهد.

اين تعريف 3آيتم داردكه عبارتند از:الف)استفاده از روش علمي ب)اعيان يا موضوعات اجتماعي ج)معرفت بشري

جامعه شناسي دين:آن دسته از معرفت بشري كه با استفاده از روشهاي تحقيق علمي اعيان يا موضوعات جامعه شناسي ازقبيل نهاد ،سازمانهاي فرهنگي ،سازمانهاي رسمي ،هنجارهاي وارزشهاي اجتماعي موجوددرجامعه رامورد مطالعه وبررسي قرارميدهد.بحث اعيان نشان دهنده هستي شناسي وباورهاي جامعه شناسي ديني بلومر است.ازديدگاه بلومر اعيان 3ويژگي دارد:

الف)اعياني كه جنبه فيزيكي دارد ب)اعيان اجتماعي ج)اعيان مجرد

هيچ موضوع مورد مطالعه اي در جامعه شناسي پيدا نمي شود كه خارج ازاين 3مطلب باشد.جنبه فيزيكي مثل اينكه هر موضوع جامعه شناسي وجود فيزيكي وخارجي داردمثل ارگانها ونهادها

اعيان اجتماعي مثل شخصيتها ،معلم ،شاگرد،دانشجو

اعيان مجردمثل عشق-عاطفه –روابط احساساتي

اين مجموعه اعيان تحت عنوان هستي شناسي مطرح ميكند كه جامعه شناسي ديني كاركردش بر حسب موضوعات مجرد-اجتماعي وفيزيكي است وكنترل اين عواطف موجب ثبات وآرامش وغيره ميشود.

شاخه هاي جامعه شناسي :وقتي صحبت ميشود جامعه شناسي موضوعات مختلفي دارد.جامعه شناسي دين يكي از زيرشاخه هاي اصلي جامعه شناسي است.كاري كه جامعه شناس انجام ميدهدبررسي روابط متقابل افراد در ساختارهاي ديني يا نهادهاي ديني.

دليل موجوديت جامعه شناسي دين در2بند:

1-جامعه شناسي كاري است كه جامعه شناس انجام ميدهد.

2-هيچ جامعه اي نيست كه در آن دين وجود نداشته باشدوهيچ ديني هم نيست كه افراد وگروههاي اجتماعي به آن پايبند نباشندوهيچ جامعه اي نيست كه زير سيطره ارزشهاي ديني خودش نباشد.

خلاصه بحث:

فلسفه وجودي جامعه شناسي دين و پيدايش دين در جوامع ،فلسفه نياز انسانهاست ،نياز به كمال جوئيورسيدن به درجه اعلائيين يا رسيدن به مقام خليفه الهي

17/7/93(بحث معرفت شناسي)

موضوع اين هفته:جامعه شناسي علم وجامعه شناسي معرفت چه چيزي را ميخواهد مطرح كند.

وقتي جامعه شناسان ازدين صحبت مي كنندمنظور دين اجتماعي است نه دين الهي.دوركيم معتقد است انسانها در اماكن خصوصي هر ديني را مي توانند داشته باشند ولي در جامعه بايد دين كلي كه رايج است را بپرستند.

ديدگاه اسپنسر ازدين:انسانها براي فرار از وحشت وترس وياس ونااميدي دوران بعد از حيات مجبورند خودشان را متوسل به يك دين الهي كنند تا نگراني كه بعد از دنيا دارند خودشان را ايمن نمايند.يعني ترس از ارواح موجب ايجاد دين ميشود.

ديدگاه شلر در خصوص دين: دين مسيح سيطره پيدا ميكند بر جامعه جهانيديدگاه ماركس در خصوص دين:ماركس را دين مانع توسعه وپيشرفت ميداندوعلت آن اين است كه دين دردست كليساست وكليسا با يك معامله اي عامل ائتلاف با ثروتمندان است ومي گويد كه كليسا شرايط رابراي ثروتمندان فراهم ميكند.وبر مي گويد تحت تاثير اثبات گرائي عليرغم مبناي كار آقاي وبر ديني است .بحث مكتب پروتستانيزم رامطرح ميكند.كاروتلاش-سرمايه گذاري-پس اندازبراي توليد بيشتراز اينجا به بعد بحث معرفت شناسي در كتاب جامعه شناسي اديان دكتر تنهائي

مكتب گشتالت:حرف اصلي اين مكتب نگرش كل گرايانه دارد.اما در ابتداءبا يك نگرش كلي به پديده هاي اجتماعي يك معرفت كلي پيدا مي كنيموبعد بواسطه ورود به جزئيات شناخت خودرا نسبت به پديده كامل مي كنيم.مبناي بحث معرفت شناسي تقابل است .تا تقابل نباشد شناختي در جامعه نيست.

پوزوتويستها(بحث اين هماني)

يعني پوزوتويستها يك سوءاستفاده مي كنند از علوم طبيعي با علوم انساني وعلوم فرهنگي براي توجيه استثمار از طبقه محكوم درجامعه .

تعريف از معرفت شناسي:انسان موجودي است حيات مند يا زيست مند وحيات او عبارت ازفرايندي ازفراگيري كه اين فراگيري از جهل بسوي علم يا دانستن است كه كل مبحث معرفت شناسي اين را مي خواهد توضيح دهد.واين دانستن چه موقع اتفاق مي افتد؟درنتيجه برخورد انسان با موقعيت ممكن ميشود واتفاق مي افتد.اولين شاخص در تعريف انسان دانستن يا شناخت است.دومين شاخص تجربه است.هيچ انساني نيست كه بدون تجربه بياموزدوهيچ انساني نيست كه نياموزد .انسانها در بحث معرفت شناسي داراي يكسري اختلاف سطوحي هستند.دلايل اختلاف در سطوح معرفت شناسي انسانها به 3آيتم اشاره شده است:

1-اينكه تجربه علم تاريخ ثابت كرده كه پديده هاي اجتماعي مورد مطالعه همه واقعيت خودرا به منصه ظهور نمي گذارند.

2-در اختلاف سطوح معرفت شناسي برمي گرددبه ابزار شناخت انسانها .براي شناخت نياز به ابزاراست كه ممكن است دروني باشد.مثل حواس پنجگانه-ويژگي ذاتي افراد وديگري ابزار شناخت بيروني هستند.مثل پيشرفتي كه تكنولوژي وابزارها كرده اند مثل استفاده از ماهواره براي گرفتن اطلاعات از چهارطرف جهان مثل رسانه ها –اينترنت وغيره

3-قوه وساخت ذهن بشر وچگونگي بكارگيري كه آن در فرايند تمرين،دقت وتوجه است.يعني اينكه بواسطه علم دردوران نخستين پيشرفت زيادي نداشته وانسانها ،اتفاقات را به مسائل بيروني ربط مي دادند.بواسطه پيشرفت علم انسان شناختش نسبت به محيط پيرامون زيادتر ميشود.يعني هرچه انسانها به دوران صنعتي شدن ميرسندبواسطه علم وتكنولوژي شناختشان بيشتر ميشود.

تعريف علم:يك جريان آگاهانه است مبني بر حركت ازجهل به سوي دانش وشناخت كه اين شناخت قطعا غريزي نيست بلكه براساس فعل وكنش اجتماعي آگاهانه هر فردي صورت مي گيرد.هدف از خلقت ازديدگاه خداوند متعال شناخت ومعرفت است كه اشاره به حديث قدسي لولاك لما خلقت الافلاك .همه اينها را خلق كرديم بخاطر پيغمبر اكرم وعلي وفاطمه ويا عصمت طهارت وهمه اين خلقتها بخاطر شناخت سبيل اله وراههاي شناخت خداوند است.

مراحل پنجگانه معرفت:

معرفت در انسانها شكل نمي گيردالا در راستاي اين 5 مرحله : (فصل اول كتاب دكتر تنهائي)

1-معرفت كودكانه:مبناي معرفت كودكانه تجربه فردي است.چون قبل ازاين هيچگونه معرفت شناسي ويادگيري فراهم نبودكه همه انسانها بلا استثنا اين دوران را بايد بگذرانند.ويژگي معرفت كودكانه كه انسان با يك دنيائي از جهل وناتواني مواجه استكه اين دنيا براي انسان وحشت واضطراب ونااميدي وياس ايجاد ميكندودائما به دنبال جواب ميگرددبراي ابهامات وجهل وناداني خودش.

2-معرفت انساني:يعني بعد از معرفت كودكانه است .برميگرددبه فرايند اجتماعي شده وجامعه پذيري كه انسان وقتي در اين مرحله قدم ميگذارند ياد مي گيريم كه انتظارات جامعه ازما چي هست واين تازه شروع بحث معرفت شناسي است .انسانها در معرفت انساني اگر باقي بمانند.اسم اين مرحله راآقاي ميد ميگذارد تقليد كوركورانه كه با اين تقليد به معرفت انساني نمي رسيم.ما بايد با ساختار جامعه وهنجارها آشنا شويم.آن را به نقد بگذاريم وتقليد كوركورانه نباشد.آقاي بلومر آن را به دو مرحله تقسيم ميكند:1-مرحله اجتماعي شدن2-مرحله يادگيري

او لازمه ورود به معرفت را اجتماعي شدن ميداندكه براي ورود به جامعه .انسانها اگر دراين مرحله بمانندزمينه زوال ونابودي خود وجامعه را فراهم كرده اند.پس چون كامل نيست بهترين راه براي ورود به مرحله دوم است.يعني انساني است.

3-معرفت علمي:معرفت عاميانه معرفتي است كه در تمام اين معرفت پنجگانه ميتواند وجود داشته باشد.كه در دوشكل نشان ميدهد.يكي در قالب رفتارهاي عاميانه بهنجارودومي درقالب رفتارهاي عاميانه نابهنجار.

رفتارهاي عاميانه بهنجار:به رفتارهائي اطلاق ميشود كه ظاهر آن خوب است ولي شرايط وچارچوب قانوني را نداردمثل اينكه پاستور ميكروب را كشف كردودانشمندان ديگر در مقابلش جبهه گرفتند.ممكن است بين علماوتحصيل كرده هاي جامعه وجود داشته باشد.

رفتارهاي عاميانه نابهنجار :رفتاري است كه در نظم عمومي حاكم بر جامعه ايجاد اخلال ميكندكه به 4بخش تقسيم ميشود1-سنگ فكري2-پيشداوري3-قوم مداري4-تبعيض

سنگ فكري يعني متحجر بودن ،تعصب داشتن.يعني فرد تحت حاكميت آن گروه اجتماعي كه درآن زندگي ميكندقرار مي گيردوهيچ چيز را قبول نمي كند.غير از تفكرات آن گروه خودش را وگروه بر فرد حاكميت دارد.

پيشداوري :رفتارهاي فرد برگروه حاكميت داردكه استبدادي نگاه ميكند.افراد رادرجامعه دردوقطب قرار ميدهد.گروه مائي وگروه آنهائي.بحث مرزبندي رامطرح ميكندكه كولي مطرح كرده است يعني گروهي كه مي گويد هرآنچه كه ما مي گوئيم.

قوم مداري:كه حس ناسيوناليستي ومليت گرائي رارواج ميدهدكه قوميت خودرا برتر ازديگران ميداندكه باعث جلوگيري ازتوسعه ميشودكه اين 3مرحله قبل باعث عدم توسعه معرفت شناسي ميشوند.تبعيض در جامعه اي كه همه افراد شرايط مساوي دارند ولي نحوه توزيع امكانات درآن به يك شكل صورت نمي گيردمثل جوامع رنگين پوستان در غرب

4-معرفت فلسفي:ما بسياري از پديده ها را نمي توانيم بواسطه معذوريتهاي اخلاقي رابطه علي ومعلولي پيدا كنيم.درمعرفت فلسفي نوعي از معرفت كلي است كه مبنا را مي گذاريم برداده هاي علمي كه قبلا اين داده ها بواسطه تجربه –قياس دست پيدا كرده ايم.

5-معرفت ديني يا شهودي

24/7/93

جلسه قبل از معرفت شناسي شروع شد .سير تكويني معرفت گفته شد.مرحله اول كودكانه مرحله دوم انساني مرحله سوم امروز گفته ميشودتحت عنوان معرفت علمي

مقايسه بين معرفت علمي با انساني يا عاميانه

سومين مرحله شكل گيري معرفت علمي است كه پس ازمعرفت انساني وازبطن آن شكل مي گيرد.ويژگي معرفت انساني كه انسان ياد مي گيردكه به مثابه واقعيت انساني شبيه خودش بنگرد.در معرفت انساني كه مقدمه معرفت علمي است هر فرد ويا جامعه اي ازافراد (گروهي از افرادجامعه)جوامع ديگر راازدومنظر مورد مداقه وبررسي قرار ميدهد.

1-يكي بعنوان موجودي فرهنگي يعني هر فرد ،افرادوجوامع ديگر را بعنوان موجود فرهنگي قرار ميدهدكه متفاوت با ويژگي فرهنگي خودش است.

2-درمرحله دوم بازبيني اين تفاوت در پهنه واقعيت هستي صورت مي گيرد نه فرهنگي.يعني اينجاست كه ديگران رانه ازمنظر سنگ فكري يا قوم مداري كه ويژگي مرحله كودكانه است درنظر بگيريم بلكه افراد را برمبناي واقعيت وجودي خودشان مورد بحث وبررسي وشناخت قرار مي دهيم.با اين مقدمه مهمترين شاخصه معرفت علمي،تجربه استقرائي وآزمايشي است كه هر فرد ديگران را بر اساس همان تجربه استقرائي از كل به جزء مورد شناخت قرار ميدهدوبدين ترتيب گامهاي نخستين منطقي كه در معرفت انساني برداشته بود درمعرفت علمي كامل تر ميشود.جامعه اي كه در اين مرحله قرار مي گيرد،جامعه اي است كه روابط متقابل آن بر اساس پايگاههاي بدست آورده شكل گرفته ونه جامعه اي كه روابط متقابل آن براساس روابط پايگاههاي بدست آمده .يعني چه اين توضيح؟يعني پايگاه انتسابي وپايگاه اكتسابي.

انسانها وقتي وارد معرفت علمي ميشوندنوع روابط اجتماعي آنها پايگاه انتسابي نيست،اكتسابي است وافراد اين معرفت رابر اساس تجربه استقرائي وآزمايشي بدست مي آورند.درمرحله علمي افراد از تجربه كوركورانه ازنياكانشان فاصله مي گيرندوپايگاه اكتسابي ميشود.ويژگي بارز پايگاه اكتسابي سنت شكني است.ويژگي معرفت علمي افراد در جامعه در معرفت علمي برپايه مشاهده مستقيم ومنظم وآزمايش وسنجش داده ها به نتيجه ميرسد.بعنوان مثال :برخورد يك كارگر ساده با يك فرد تحصيل كرده .يعني مبناي تفكيك معرفت از معرفت كودكانه يا معرفت تفكر منطقي است.مبناي تفكيك بين 5نوع معرفت تفكر منطقي است.ملاك صحت در معرفت عاميانه پذيرش عوام وتوافق اجتماعي است.چه مشكلي ايجاد ميكند؟تثبيت وماندن در معرفت عاميانه باعث جزم انديشي وقوم مداري دررفتار اجتماعي وديكتاتوري درسياست ميشودوفرد يا جامعه اي كه در اين مسير انحرافي قرار گرفت از شاهراه درست معرفت خارج ميشود.ويژگي اين مرحله عاميانه اين است كه انسان نه تنها نسبت به مسائل جديد شك وترديد نمي كندبلكه هر پديده تازه اي را هولناك ووحشت انگيز درنظر مي گيرد.خروجي اين قضيه زندگي ،تفكر وتجربه عدي ملاك عمل درجامعه ميشود.چنانچه بعد از اين مرحله همانندسازي فرد به كمك قوه ابتكار وخلاقيت خودش مرحله دوم معرفت راطي كند(مرحله انساني)شرايط ورود به مرحله سوم كه معرفت علمي است فراهم خواهد شد.حالا با اين توضيحات معرفت علمي توضيح داده ميشود.ما چه موقع به مرحله علمي مي رسيم؟هروقت انسان تصورات قالبي وافكار ازپيش پذيرفته شده رازيرپا گذاشت ونسبت به معرفت عاميانه شك كند وصحت ودرستي هنجارهاي سنتي پدران رامبناي درست بودن تلقي نكندمصداق اين آيه شريفه قرار مي گيردكه اي كساني كه ايمان آورده ايد پدران،برادران وهمشهريان خودرا بعنوان اولياءقرار ندهيد ويا بشارت باد بر مومناني كه اقوال وگفته هاي متفاوت را شنيده واز بين آن بهترينها راانتخاب كنند.پس مااگر ديدگاه متعصبانه نسبت به گذشته نداشته باشيم ،امام علي مي فرمايدكع علم را بياموزيد هرچند كه در بين مشركين باشد.معرفت علمي مانند ساير معرفتهاي قبلي در مرحله تقابل شكل ميگيرد.يعني حركت از جهل به سوي علم.موقعيت جهل چيست؟جهل يك موقعيت مسئله اي كه فرد دربرابر دنيائي از مجهولات قرار مي گيردوبواسطه دانش وعلم نسبي خودش به تشكيل فرضيات مي پردازدوبه جهت پاسخگوئي اين فرضيات به جمع آوري داده هاي مي پردازدوبعد تجزيه وتحليل داده ها واين روند ادامه پيدا ميكند تا به معرفت علمي دست پيدا ميكند.درانتهاي معرفت علمي ،پوزوتويستها را يكي از مصداقهاي رفتار قوم مدارانه مطرح مي كنيم.پوزتويست صريحترين سيماي قوم مداري است.يعني با كمي دقت نسبت به آيات وروايات واحاديث ائمه به اين نتيجه مي رسيم كه باور پوزوتويسم كه مدعي است علم ازقرن 19شكل گرفته انديشه اي سخيف وباطل است.چرا؟زيرا پوزتويستها واثباتگرايان براين باورند كه سطوح پيشرفت وتوسعه وارزشهاي حاصل ازآن كه در غرب شكل گرفته مبناي درست فكركردن وعلمي نگاه كردن به جهان است. مشكل اصلي پوزتويستها بحث اين هماني است كه نه تنها در معقوله روش شناسي روش شناختي به مبحث اين هماني پرداخته اند بلكه در موضوع مورد مطالعه جامعه شناسي به بحث اين هماني پرداخته اند .يعني موضوعات جامعه شناسي نيز مثل اشياء وشيءانگاري است.مبناي كارپوزتويستها سرپوش گذاشتن بر واقعيتهاي اجتماعي است يعني استثماركارگران درجوامع صنعتي است.

معرفت فلسفي در مرحله چهارم است.ويژگي معرفت علمي اين بود كه هرفرد براساس تجربه ومشاهده مستقيم وتجربه استقرائي وآزمايشي خود به شناخت وتجربه دست پيدا كندوبه تجربه علمي پيشينيان را با سوال مواجه كند.آيا انسان باتمام ضعفي كه دارديا باتوانائي كه دارد ميتواند به آزمايش دست پيدا كند.درمرحله معرفت فلسفي ازآنجايي كه انسان باتوجه به محدوديتها واحيانا ممنوعيتهاي اخلاقي درراستاي مطالعات موضوعات جامعه شناسي است.بواسطه روشهاي تجربي وآزمايشي وصرفا علمي نمي تواند به كنه واقعيت پي بردپس بايد براي رسيدن به معرفت فلسفي با استفاده از همين پيشينه علمي وداشته هاي قبلي وكمك گرفتن از قواي ذهني وعقل وقوه استدلال به شناخت فلسفي نايل بشود.پس بديهي است كه معرفت فلسفي بدون دستيابي به معرفت علمي امكان پذير نخواهد بودوقطعا افراد بايستي معرفت علمي را پشت سر بگذارندتادر مرحله فلسفي قرار گيرند.

آخرين مرحله معرفت ديني:چه موقع شكل ميگيرد؟هرگاه تفكر فلسفي توانست ازحصار تفكر عاميانه ومراحل سنگ فكري وقم مداري رها شد ومراحل معرفت انساني ،علمي وفلسفي را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت وبه جميع ابعاد هستي تسلط پيداكردبه جايگاهي ازپرسشهاي جديد مي رسد كه ديگر بواسطه معرفت فلسفي امكان دستيابي به پاسخهاي مورد نظر فراهم نخواهد بودودراينجا جدال در سبك تقابلي پيش خواهد آمد.ازيك سو نياز عاشقانه وشوق ملتمسانه مخلوق كه تلاش درجهت رسيدن به كنه واقعيت وهستي راداردوازسوي ديگر جمال واستغناي (بي نيازي)معشوق مي ماند كه تنها فقروعجز عاشق منتظر ولي صبوررا مطالبه ميكند.مي خواهد بگويد زماني به باور معرفت ديني وشهودي مي رسيم وبه درجه كمال مي رسيم كه اولا آن چهاردرجه معرفت را طي كرده باشدوچه چيز اورا اشباع ميكند:يكي آن جمال وبي نيازي معشوق وديگري نياز عاشقانه وشوق ملتمسانه مخلوق برارسيدن به كنه هستي.

30/7/93(بحث جادو)جامعه شناسي دين چيست؟محورهاي جامعه شناسي دين را صحبت ومقايسه كنيم از ديدگاه جامعه شناسان وهمچنين تفاوت بين جادو ودين را.

فلسفه اصلي جامعه شناسي دين چيست؟باورداشت انسان نسبت به انسان نامحدود است وهمچنين گنجايش وگوناگوني وشگفتي حيرت انگيز دررابطه با ظرفيت دروني انساني انديشمندان خصوصا جامعه شناسان را به بررسي مفهوم دين سوق ميدهد.دراين راستا جامعه شناسان اعتقاد دارند همه اديان دراصول اعتقادي وبنيادي مشترك هستند.اما خاصيت شگفت انگيز وحيرت آور وبي همتاي بسياري ازمذاهب بشري نشان ميدهدكه اديان علاوه برهمساني كه در اصول بنيادي دارندتفاوتهاي چشمگيري باهم دارند.پس يك جامعه شناس بجاي شگفت زدگي وحيرت زده شدن دررابطه باتنوع اين باورداشتها وعملكردها بايد اين موضوع رادرنظر بگيردكه چرا چنين تنوع باورداشت وعملكردي وجوددارد.با اين مقدمه جامعه شناسي دين با دو مضمون اصلي روبروست1-اينكه چرا اين باورداشتها وعملكردهاي مذهبي تااين حد درسرنوشت جامعه به شكل عاموفرهنگ مهم هستند2-اينكه چرا اين باورداشتها وعملكردها به گونه هاي متعددومتنوع يا گوناگون اجراءميشوندبه شكل خاص.جامعه شناسي دين به شكل عام مباحث باورداشتها وعملكردها رادرجامعه وبه شكل خاص تاثيرات اين باورداشتها را درنهادوسازمانها وارتباطات افراد مورد بحث وبررسي قرار ميدهد.ريشه رهيافت دين را اگرخواهيم بررسي كنيم يا سير تكويني پيدايش دين درمباحث جامعه شناسي پيدا كنيم يا ريشه يابي كنيم به قرن 18و19برميگردديعني زمان اوج رشد اثبات گرائي وعلم گرائي است.چرا؟چون درآن موقع معتقد بودند كه در قرن 19نگاه آنها به دين اين بود كه برداشتها وعملكردهاي ديني جنبه خرافات ،موهمات ،تفكرات نابخردانه وبيهوده را به دنبال دارد.آ» هم در جامعه نويني كه علم حرف اول را ميزندوتفكرات وموهمات ديني نمي تواند پاسخگوي نيازهاي جامعه بشري باشدوعلم بايستي براي فهم وتبيين مسائل جامعه بشري بعنوان يك ابزار مسلط برجامعه حاكم باشد.پس اثبات گرايان دين را مثل ساير پديده هاي طبيعي در قالب تبيين علي وعلمي –تجربي قرار ميدادند.درنهايت اينكه اثبات گرايان با اين استدلال به دنبال كاهش اهميت دين درمباحث جاري جامعه مي پرداختند.دوبحث مطرح ميشود:1-درهمين راستا آقاي ماكس وبر معتقد است دردوره هاي گذشته انسانهاي اوليه ،در دنيائي جادوئي زندگي ميكردندوحال آنكه ويژگي كشورهاي توسعه يافته يا جوامع امروزي نوعي افسون زدائي از پديده هاي جهان هستي است.2-آقاي ماكس وبر مي گويد كه وظيفه اصلي جامعه شناسي دين اين است كه با وجود به تمارض موجود مشخص كند كه چرا اين حد باورداشتها وعملكردهاي مذهبي افراد درتصميم گيري وسرنوشتهاي آنها مهم بوده وچرااينقدر داراي نقش اساسي درجامعه بشري است.

آقاي برگر معتقد است اين چالش (همان باغ جادوئي وافسون زدائي جوامع اوليه)براي دين حتي اساسي تر ازكشفيات علوم طبيعي است.زيرا نه تنها پذيرش دايه هاي ديني را با خطرمواجه ميكندبلكه برگر مدعي بودكه ميتواند تبيين كند كه چرا چنين باورداشته هائي يا دايه هائي ساخته وپرداخته شده ومورد پذيرش همگان قرار گرفته اند.دوديدگاه اينجا مطرح ميشود.يكسري از صاحبنظران معتقدند كه وظيفه اصلي جامعه شناسي رفع خطرات ونابخرديهاي دايه هاي مذهبي دربين مردم است.يعني منهدم كردن كليه ارتباطات ديني ومذهبي ودسته دوم معتقدندبايستي به دنبال جانشين براي باورداشتهاي ديني باشيم تا ضمن اينكه عملكرد انسجام بخشي دين را بعهده دارد ،ديدگاههاي متعصبانه وخشك نظام ديني رانداشته باشد.اثبات گرايان چه مي گويند؟معتقدندكه دين مفهومي توانائي جانشيني رادارندكه خود جامعه شناسي اثبات گرائي جايگزين دين مدني ميشوند.نظر برگر گفته شد كه به دنبال جايگزيني مفهوم علم واثبات گرائي براي دين بودند.يك تفكرديگر درقرن 20شكل گرفت كه قاطعيت كمتر دربرابر حقيقت گفته ها ودايه هاي ديني به دنبال داشت وافكار كمتري راازخودش نشان ميدادوآن تفكر نمي دانم انگاري است.يعني ماخيلي به دنبال اين نباشيم كه وقايع ودايه هاي اوليه اديان ومذاهب قطعيت كامل رادارديا ندارديك حالت بينابين .يعني يك موضع خنثي وبيطرف بگيريم.دررابطه با باورداشت تقليل گرايانه نسبت به پديده هاي ديني.نقطه ضعف اثبات گرائي درزمينه باورداشتهاي ديني اين است كه پديده هاي ديني را عين پديده هاي طبيعي درنظر بگيريم كه جامعه شناسي دين يك تصوير تقليل گرايانه دارد.درمقابل اين تفكر برخي صاحبنظران معتقدند كه پديده هاي ديني مانند ساير نهادهاي اجتماعي نيست وبه همين دليل قابليت تبيين علمي را نداشته وبنوعي دين داراي يك سرچشمه فراطبيعي ومعنوي است كه جزءبا تعابير ديني ومذهبي نمي توان آن را بازشناخت .يك ديدگاه افراطي تر درقرن 20شكل گرفت وآن اينكه هرآنچه كه دين مي گويد حقيقت است وتحقيق وتفحص دررابطه به صحت وسقم آن كاربشر نيست.رايج ترين وپذيرفته ترين بحث دررابطه با جامعه شناسي دين همان موضع نمي دانم گوئي روش شناختي است.يعني اينكه بنابر اعتقادات اين رهيافت ،بايستي حقانيت دايه هاي ديني راكنر بگذاريم.درواقع بيائيم درستي ونادرستي دايه هاي ديني را كنربگذاريموداوري درباره اينكه آيا اين باورداشتها تقليل پذيروتوضيح پذير هستنديا خير را كه فعلا معلق بگذاريم.مثال دررابطه با جادو وسحر يعني برخي ازكارهاي آنها جنبه تسكين بخش دارد.جامعه شناس نمي تواند اين باور را تغيير بدهد.بلكه خود افراد در صورت استفاده ميتوانند احساس نجات را حس كنند.يكي از نتايجي كه هرگونه تحقيقات جامعه شناسي درباره نظام باورداشتها ميتواند بدست دهد اين است كه اثبات كند اين نظام باورداشتها،بسياري از عقايد درست وغلط رادر بر مي گيرد.مثل استفاده از داروي سحرآميز.جامعه شناس ميتواند فقط روشنگري كند كه فقط تصورات سحر انگيز است.دوركيم ميگويد تفاوت بين دين وجادو اين است كه جادو يك بحث مشخصي است وبه تبحر فردجادوگر بستگي داردودرراستاي منافع جادوگر است اما نقش دين ازنظر دوركيم اين است كه دين يك معقوله اجتماعي استودين انسجام ايجاد ميكند.پس جامعه شناسي ميتواند با يافته هاي علمي خودشان استدلال كنند كه باورداشتهاي افراد مي تواند غلط باشد چرا؟چون هر جامعه شناسي مانند ساير رشته هاي تحقيقي نظر خاصي دررابطه باجهان ونيازهاي افرادداردواينكه جامعه شناسي در استدلالهاي علمي خودش اعتقاد به نيروهاي فراطبيعي مانند جادوگري را قبول نداشته ونسبت دادن هرگونه رويداد مادي به عمل چنين نيروهاي فراطبيعي را مردود اعلام ميكند.مثال صفحه 12كتاب همليتون بحث جامعه شناسي دين اين است كه مي آيد فاصله مي اندازد بين دين وجادو.باتوجه به اين مسئله ،فلسفه جامعه شناسي دين زدودن باورداشتها وخرافه هاي جادوئي ازذهن افراداست.در راستاي رويكرد تقليل گرايانه دين،آقاي فليپس،ايشان كاملا با رويكرد تقليل انگارانه دين يعني همترازقراردادن مباحث دينيبا پديده هاي طبيعي وتجربي مخالف است ومعتقد است كه اين رهيافتها ماهيت دين را مخدوش كرده وحق مباحث ديني ادا نمي شود.چراكه تصور ميكنندقضاياي ديني برمبناي فرضيات نادرست وغلطي استوارشده است.يعني تا آنجائي كه باورداشتهاي ديني به سمت خرافات وجادو نرود براي ما قابل احترام استوراهگشاي آيندهونگرش مثبت به مسائل پيراموني است.به تعبير بهتر ازديدگاه آقاي فليپس ،معقوله ديني داراي يك نوع خودمختاري هستند كه نمي توان آنها رابا رهيافتهاي تقليل گرايانه توصيف كرد.

رابرت بلا:بحثي را دررابطه با جامعه شناسي دين ميكند كه مي گويد دين اساسا با نمادهائي سروكار داردكه غير عيني،احساسي ،ارزشيونهايت اينكه با اميدهاي مومنان سروكار دارديا جهان كنش متقابل انسانها با نمادهاي ذكرشده جهت نظم بخشيدن به جامعه ورفتارهاي گروهي .(دين كه باعث ثبات وانسجام درجامعه ميشود)جامعه شناسي دين مهمترين وظيفه اي كه دارداين است كه دررويكردهاي مانسبت به دين بايستي موثر واقع شودوآن موضع بيطرفانه مارا نسبت به باورداشتهاي ديني راازبين ببرد.

تعريف دين ازديدگاه جامعه شناسان

تعریف آقاي ماكس وبر:كه بحث اساسي جامعه شناسي ايشان پيرامون مباحث ديني واعتقادي است ازارائه يك تعريف جامع وكامل بادين صرف نظر كردوآقاي نادل تعريفي كه از دين ارائه ميدهد،ضمن بررسي باورداشتها وعملكردهاي مذهبي هر چقدر تلاش كنيم پهنه هاي امور مذهبي را مشخص كنيم باز تمايز قائل شدن بين امور ديني وغير ديني به شكل مطلق امكان پذير نيست.بنابراين او پيشنهاد ميكند هرباورداشت مذهبي يا هر چيزي كه رنگ وبوي مذهبي داردرا بايستي توصيف كنيمتا اطمينان پيدا كنيم تعريفي ازقلم نيفتاده است.

تعريف دوركيم از دين:نورمقدس رامبناي اصلي تعريف دين معرفي ميكندوعنوان ميكند كه دين عبارت است ازنظام منسجمي ازامور مقدس ،يعني چيزهائي كه جدا ازچيزهاي ديگر يا تحت عنوان محرمات شناسائي شده واين باورداشتها وعملكردها همه افرادي كه به آن پاي بند هستنددرقالب يك گروه يا تيم منسجم ميكند.يك انتقاد ازتعريف دين كه جامعه شناسان ديني كرده اند اين است كه همه جامعه شناسان درتعريف دين علائق وديدگاههاي نظري خودشان راواردوتلفيق كرده اندومسائلي ومباحثي رادرقالب امورديني گنجاندندكه پاسخگوي نيازهاي جامعه روزآنها بوده است.

7/8/93

تعريف دين ازنظر دوركيم

دوركيم دين را نظامي يكپارچه ازباورات وعملكردها دررابطه با امور مقدس ميداندكه بدون واسطه چيزهائي ازچيزهاي ديگر جدا ميشودودرقالب محارم به شمار مي آيد.افرادي كه درزمره اين باورداشتها قرار مي گيرنديك جامعه يكپارچه ويك شكل راتشكيل ميدهد.افراددرمقابل يك سري عملكرده درقالب گروههاي مايي كه ديگران رانامحرم وناموسي ميدانند.دين باعث انسجام ويكپارچگي درجامعه ميشود.

انتقادها بر دوركيم:باتوجه به مطالعات انسانشناسان دربسياري ازجوامع به اين نتيجه ميرسند كه امورديني صرفا امور مقدس نيستندواين تمايز دربسياري از فرهنگها وجوامع جايگاهي ندارندوامور مقدس را مذهبي ميدانندواين تمايز دربسياري ازفرهنگها وجوامع جايگاهي نداردمثل بودائيسم درهند.دين الزاما امور مقدس رادرپي ندارد.مثل بودائيسم كه اعتقادي به خدانداشت.

دين ازنظر دوركيم:

انديشه امرمقدس يا فراطبيعي يك تصور ويك ذهنيت مشاهده گران خارجي است نه مثل خودكنشگران .انتقاد ديگر به دين ميشود كه ازنظر دوركيم دين بحث احترام بودوتقدس راايجاد ميكند.درصورتي كه انسان شناسان ومردم شناسان درمطالعات تاريخي خود ثابت كرده اند كه در بسياري ازاديان ومذاهب كه بحث بت پرستي مرسوم است چنانچه اين بتها خواسته هاي پرستش كنندگان را اجابت نكنندبه شدت مورد برخورد وتنبيه قرار مي گيرند.

تعريف آقاي تايلر ازدين:

دين راعبارت ازنظام اعتقادي يا هستي هاي روحاني يا اعتقاد به هستي هاي روحاني كه خواستگاه دين هستي هاي روحاني مبحث جاندارانگاري استكه در واقع همان تصور انسانهاي اوليه است(جاندارانگاري)انسانهاي اوليه اعتقاد داشتندكه همه پديده ها واشياءمثل موجود زنده داراي روح هستند.انتقادي كه به اين تعريف تايلر ميشود كرداو دين را نظام اعتقادي هستي هاي روحاني درنظر مي گيرد.يعني همه پديده هااعم از ارگانيك وغيرارگانيك داراي روح هستندكه ايراد اصلي تعريف در خود مفهوم نهفته است.

دومين انتقاد:اينكه آقاي تايلر به باورداشتهاي ديني بيش از عملكردهاي ديني واعتقادي اهميت ميدهد.درصورتي كه جوهر واقعي دين عملكردهاي نظري هستند نه باورداشتها.براي نمونهمثال:دوركيم معتقد بود كه هستي هاي روحاني مستلزم باور به موجودات فراطبيعي استدرصورتي كه نظامهاي اعتباري مثل فرقه بودائيسم درهند وجوددارندكه در واقع نيروهاي فراطبيعي رادرآن نمي بينيم بلكه خودبودابعنوان يك مرد برجسته اين جهاني چنين فرقه ومذهبي را ايجاد كرد.

آخرين تعريف از آقاي اسپيرو:اودين را با ملاك پديده هاي فراانساني تعريف ميكند.اومعتقداست دين عبارت است از نهادي ازكنشهاي متقابل فرهنگي با هستي هاي فراانساني.او بحث تقدس زدائي دين راكاهش ميدهد.

دوتا تبيين اصلي براي دين وجوددارد:1-تبيين جامعه شناسي 2-تبيين روانشناختي كه تبيين روانشناختي به دو بخش تقسيم ميشود:الف)روانشناسي عقل گرايانه ب)روانشناسي عاطفه گرايانه

بحث اصلي اين دوديدگاه اين است:اينكه درتبيين روانشناختي روانشناسانه دين،منشاءپيدايش دين فردي است وسرچشمه آن برميگرددبه نيازهاي دروني انسان ،ولي درنقطه مقابل درجامعه شناسي ،منشاءدين راگروه وجامعه وخوددينداري فردي منشاء به گروههاي اجتماعي برميگرددازديدگاه جامعه شناسيونظريه هاي روانشناختي عقل گرايانه دين را محصول تمايل انسانها به شناخت وتبيين واقعيتهاي اجتماعي ميدانندومعتقدنددين حاصل فرايند تكاملي ذهن بشر است.طرح تكاملي كنت مبحث دين راطي 3مرحله ،معتقد بود كه مرحله دين شناسي شكل ميگيرديا فرايند شكل گيريدين:

مرحله اول خداشناسي مرحله دوم متافيزيكي مرحله علمي يا اثبات گرائيويژگي مرحله اول اين است كه تصورات وانديشه هاي انسان ماهيت ديني ومذهبي دارند.ودرمرحله دوم مرحله گذار يا ارتقاءرشد ذهني فردازمرحله خداشناسي به مرحله اثباتي يا علم گرائي است.درمرحله خداشناسي تصور وباوراوليه انسانها اين است كه پديده هاي طبيعي داراي يك موجوديت مستقل ومشخصي هستندوهمساني پيداميكنندبا پديده هاي انساني.ازديدگاه آقاي دوركيم پديده هاي طبيعي حيات خودرادارندوتبيين مي كنند با پديده هاي انسان.مرحله سوم كه اثباتي است.مرحله تكامل يافته ذهن بشر است كه ازديدگاه كنت وتكامل گرايان دين ابتدا جايگاهش رادرجامعه ازدست ميدهدوآن دين جامعه شناسي كنت احياء ميشوديعني هركس كه براي خودش ديني داردولي در اجتماع بايد دين كل را پذيرا باشد.

تكامل ذهن بشر ازديدگاه كنت:يا مراحل تكامل انديشه ديني ازنظر كنت:

1-خداشناسي :مرحله خداشناسي به 3بخش تقسيم ميشودالف) مرحله طلسم انگاري ب)مرحله چندخدائي ج)مرحله تك خدائي .مرحله طلسم انگاري به منزله يك انگاشتن پديده هاي طبيعي وپديده هاي انساني است يعني همه پديده هاي فيزيكي يا ارگانيكي وغيرارگانيكي يا زندهوغيرزنده داراي روح هستندواين مرحله برهمه مراحل ديگر خداپرستي مسلط است.كنت استدلال ميكند كه باتوجه به رشد خرد وعقل انسان دراين مرحله ازرشد بشري چنين استدلال منطقي است يعني همه پديده هاي زنده وغير زنده راداراي روح بدانيم.مرحله دوم چند خداپرستي است .ويژگي كهدارداين است كه پديده ه اي طبيعي يا مادي ديگر داراي روح نيستندبلكه يك پديده مادي كاملا بي اثر كه تحت نيروهاي فراطبيعي قرار مي گيسرند.چرا اعتقاد به عامل فراطبيعي شكل مي گيرد؟براساس همان مبحث استعداد وگرايش انسانها به تعميم داده هاي خودشان به جهان است.خودچندخداپرستي ازكجا نشات ميگيرد؟اعتقادبراين است كه انسان نخستين اعتقاد داردكه هر درخت بلوط داراي يك روح است وهمه درختان مشابه با هم هستند،پس خداي جنگل ويا چند خدائي شكل ميگيرد.گرايشات انسان به كشف واقعيت منجر به وجود آمدن چند خدائي شده است.دراين مرحله نظام كهانت يا كاهنان شكل ميگيرد.يعني كليسائي شكل ميگيرد كه افراد بدون اينكه زحمتي را بكشند كارآنها انديشه در نظام خلقت است.

مرحله سوم تك خدائي:درنهايت چندخدائي بواسطه شكل گيري نظام كهانت انسان را سوق ميدهد به سوي

نظام تك خدائي.ديدگاه ديني كنت درجامعه جديد چيست؟كه مربوط به بحث بالاست.جايگاه دين ازديدگاه كنت در جامعه جديد اين است كه تصوراصلي كنت براين نبود كه با ورودعلم ،دين به كلي ناپديد بشودچراچون در تبيين يا خط فكري كنت دين نتوانست مبناي شناخت واقعيت باشد بلكه اصل وحدت بخشي وانسجام رادرجامعه بشري رابه دنبال داشت.كنت دونظريه دررابطه بادين دارد:1-بارشد علم وچيرگي برطبيعت دين جايگاه اقتداريش رادرجامعه ازدست ميدهد.2-ديدگاه دوم ازطرفي درنقطه مقابل كنت ازبحران وبهم ريختگي انسجام وثبات اجتماعي نگران بود.به موازات اينكه دين سنتي از بين ميرودبايد دين علمي يا دين جامعه شناسي بايد جايگزين آن بشودكه بتواند نيازهاي اجتماعي روح بشر راپاسخ دهد.مثلا درجامعه ايران چند فرقه وجودداردكه همه بايد تحت لواي يك دين يعني قوانين اجتماعي وغيره باشند.يعني جامعه مدني .يعني افراد باهرفرقه اي حق زندگي كردن را داردولي منتها تحت يك شرايط خاص.منظور كنت ازدين:دين اجتماعي وجامعه شناسي كه پاسخگوي نيازهاي روز بشري باشد.

درنقطه مقابل سيران مي گويندكه با ورودجامعه به مرحله علمي ،دين كاملاا ازبين مي رودودين دريك جامعه نوين وعقل گرا نابود ميشودوفرد به تنهائي بررفتار انسانها چيره ميشود.

مشابهت هاي آقاي كنت با سيران:هردوي آنها دين را محصول انديشه واستعداد تعميم پذيري بشر در جهت فهم وتبيين جهان مي بينند.او هم مانند كنت معتقد به رهيافت تكاملي هستند.يعني درصددبودندكه نحوه ادراك وفهم پيشينيان رادرزمينه فهم بشر بازسازي كنندوآخرين نكته اينكه هردوي آنها به دنبال شناسائي منشاءاوليه دين يا بررسي جوامع اوليه براي پيدا نمودن سرمنشاءدين بودند.چرا؟چون معتقد بودند انسانهاي اوليه ازآن تكامل برخوردار نيستندوشناسائي دين ساده تر است.

21/8/93

مكتب دئيسم:مكتبي است كه وحي را قبول نداردوبراي اثبات امورات اجتماعي اتكابه وحي نداردوافرادبه اتكاوبه عقل كارخودشان راانجام ميدهند.

بحث امروز درادامه دين وعقل

ديدگاه آقاي اسپنسر درخصوص دين وجادو:اسپنسر معتقد است منشاءپيدايش دين وجادو ،التهابها وتنشهاي عاطفي است كه انسانها درطول زندگي با آن مواجه هستند.انسان درنهايت وقتي به ندانم كاري ميرسدالزاما به دين رجوع ميكندوانسانها براي مواجه با سرخوردگي واين التهابها به دين رجوع ميكنندوجادورا مقدمه پيدايش دين ميداند.ديدگاه وي شبيه فريزراست.جامعه شناسان ديني معتقدند كه هرچقدردانش وبينش انسان كم شودميزان استرس والتهابها بيشتر شده بنابراين به دين روي مي آورند.دررابطه با دين وجادو اسپنسر مطرح ميكندچرا جوامع ابتدائي با علم براين كه ارواح وجادو اساسا نادرست وخطاست بازبه چنين پديده هائي اعتقاددارند؟چون ازنظر بينش وشعوروخرد به درجه بالائي دست نيافته اند.استدلال غلطي درخصوص جادو وارواح دارندومعتقد است اين استنباطهاي غلط براي خودآنها قابل فهم است.انسانهاي نخستين درعالم رويا وخواب يك خودي دروجود آنها نهفته است كه دراختيار آنهانيست كه اين باعث ميشودكه با نياكان خود ارتباط برقرار كنند.بحث توتم پرستي كه مبناي شكل گيري اديان اوليه است .فلسفه شكل گيري توتم پرستي ازاعتقادي كه انسانها به ارواح ونياكان خوددارندكه باعث ميشودكه ماخودمان راوابسته به نياكان بدانيم.انسانها براي فرار از جهل وناداني به سمت يك الهه يا نيروي فراطبيعي ميروند.تفاوتي كه در بين دين وجادو است:

جادو يك وسيله براي دستيابي به هدف است.جادوگران ازشگردهااستفاده مي كنندكه از پيش تعيين شده است.دردين ،ما نتيجه ازپيش تعيين شده نداريمبلكه بخاطر تقدسي است كه ما به مناسك مذهبي به آن قائل هستيم.جادوگر به شكست فكر نمي كندولي در دين اين نيست.

امام خميني (ره)مي فرمايد:ما مامور به تكليف هستيم نه نتيجه

ريشه انديشه مذهبي ازديدگاه اسپنسر:برميگرددبه پرستش ارواح ونياكان .نخستين صورت دين ازديگاه ايشان مرده پرستي ونياكان پرستي است.ازديدگاه آقاي اسپنسر همه اديان دنيا ابتداءنياكان پرستي بوده است.مثلا مسيحيت يك روح فراطبيعي تحت عنوان روح القدس دارند.نخستين مناسك مذهبي ازديدگاه وي مناسك خاكسپاري مرده است.اين موضوع چه كاركردهائي دارد؟كاركردش اين است كه افرادبر ترس ودلهره خودغلبه كنند.ازديدگاه اسپنسر دررابطه با اين موضوع رهائي از ترس است بخاطر اينكه مرده ترس آور وبراي همين است كه زودتر ميخواهند خاكسپاري كنند.كل واساس اين مناسك انسجام ووحدت است.اولين ومهمترين كاركرد خاكسپاري 1-انتقال ارواح به نياكان2-بحث انسجام ويكپارچگي وثبات درجامعه است.3-مهاركردن قضيه ترس است.

مناسك خاكسپاري ازديدگاه مالينوفسكي :خاكسپاري ازهراس طبيعي انسانها ازمرگ سرچشمه مي گيرد.معتقد است وقتي مرگ پيش مي آيد هراس ونااميدي واسترس درتمام خويشاوندان وبستگان نزديك فوت شده ايجادميشود ومهمترين معضل اين قضيه اين استكه افراددچارياس ،اضطراب وافسارگسيختگي وغيره ميشود.بخاطر جلوگيري ازاين اختلال ديگران ،ديگران مي آيند وبحث جاودانگي وتسلي دادن وزندگي بعد از مرگ را به رخ انسانها مي كشندوروحيه اميد ميدهند.درواقع به سوگواران اين اطمينان داده ميشودكه آنها محكوم به فنا نيستند.مرگ روابط اجتماعي جامعه را ازهم مي پاشدوالگوي زندگي معمولي افرادرا دچار اختلال ميكند وبنيادهاي اجتماعي جامعه را به لرزه مي اندازدوانسانهاي ديگر براي همدردي با سوگواران آنها راتسلي مي دهندوسوگواران بعد از حادثه گرايش به تسليم دارندوافراد با حضور درمراسم اميد را به آنها برمي گردانند.

ريشه هاي دين وجادو ازنظر آقاي مالينوفسكي :پيشامدهاواضطرابهاواسترسهاي زندگي روزانه درجوامع قبيله اي ودرابعاد گسترده ترآن در سطح وسيع جامعه زمينه هاي پيدايش جادو ودين هستند.

تمايزياتفاوت بين دين وجادو ازنظر مالينوفسكي:جادو مربوط ميشود به امور ملموس وقابل مشاهده پديده هاي طبيعي ونتيجه آن كارجادوئي برايشان خيلي مهم است .ولي دردين يا مناسك مذهبي دستيابي به نتيجه خاصي مدنظر نيستبلكه مناسك مذهبي بخاطر خودمناسك يا احترامي كه خودمناسك درنزد مومنان ازهرمسلك يا ديني كه داردانجام ميشود.

بحث بعدي مالينوفسكي باتوجه به اينكه تمايز بين دين وجادو ميشوداين است كه آنهارايكسان تبيين ميكند.تبيين دين وجادو يكسان است چرا؟به نظر ايشان هم دين وهم جادو بزرگترين خاصيت آن تخليه كنندگي است.واينكه اين دو يعني دين وجادوهردو ريشه درفشارهاوتنشهاي عاطفي دارندكه دين وجادوبايستي پاسخي مناسب براي آنها بيابدوانسانها راازشرآنها خلاص كند.ازديدگاه وي سرچشمه تمام تنشها عدم اطمينان وناامنيدرزندگي روزانه اجتماعي است وبه همين اساس ايشان عنوان ميكندبه ميزاني كه علم افرادنسبت به عملي كه مي خواهند انجام دهند كمتر باشد به همان ميزان تمايل وگرايش افراد به دين وجادو بيشتر ميشود،خصوصاجادو.مالينوفسكي اعتقادداردكه دين درضرورتهاي زندگي انسانها جاگرفته است.دين هم اعتقادومشيت الهي واعتقاد به جاودانگي راتقويت ميكندپس رمز پايداري دين اين است.به چه شكل؟ اعتقاد به مشيت الهي اين باور رادرمومنان ايجادميكندكه نيروهائي فراتر ازقدرت انساني هستند كه دلسوزتر ازانسان به حال وي بوده ودرشرايط بحراني آنهارا حمايت ميكنند.وهمين وضعيت ازديدگاه وي اطمينان درورودبه كارهاي پرخطر رابيشتر ميكندوظرفيت واقعي افرادراگسترش ميدهد.

اما اعتقاد به جاودانگي :باعث ميشود كه انسانها ازاحساس بي هويتي خارج شده وداراي هويت وثبات اجتماعي بشوند.نمونه آن در مناسك خاكسپاري است كه بزرگترين كاركردآن تقويت حس جاودانگي ودنياي ديگر مي باشد.در بحث جادو آقاي فريزرميان دونوع جادو تمايز قائل است.1-جادوي تقليدي2-جادوي مسري

چه تفاوتي بين اين دووجوددارد؟درجادوي تقليدي اعتقادبراين است كه ازآنجائي كه دوچيز كاملا شبيه هم هستنديك رابط علي بين آنها بوجودمي آوردوچنان تصور ميشود كه اگر عملي روي يك پديده صورت بگيردتاثير مشابه برپديده ديگري كه يكسان هستندخواهدگذاشتمثل اينكه جادوگرها اگر بخواهند به فردي آسيب برساننديك نمادراشبيه آن فردايجاد مي كنندوبا سوزاندن وضربه زدن به آن درنهايت موفق ميشوندكه فرد اصلي را از بين ببرند.ولي در جادوي مسري ويژگي آن اين است كه چنانچه دوپديده تماس نزديك زيادباآن داشته باشندعملي كه برروي يك چيز انجام ميشودتاثيرش رابرديگري خواهدگذاشت.مثلا موي فلان فردراآتش بزنيم ،آن فرد صدمه مي بيند.خودفريزرمعتقد است كه انسانها متوجه ميشوند كه هيچ رابطه اي بين اين مسائل نيست بدين ترتيب اعتقاد آنها به جادوكاهش پيدا وبه دين زيادتر ميشودومذهب جاي آن را مي گيرد.

روند شكل گيري جادوازديگاه فريزر،مالينوفسكي واسپنسر

مورخه 28/8/93(نقد مبحث جادو ازديدگاه آقاي فريزر)

به ميزاني كه بينش واطلاعات انسان نسبت به پيرامون ضعيف باشدفاعتقاد به جادو بيشتر است.مرحله انتقال جادو به مذهب بحث روح است وبه ميزاني كه بينش انسانها نسبت به پيرامون بيشتر ميشود پس مذهب نيز ازبين مي رود. انسانهاي عقل گرا اينها دين وجادو را توي همديگر مي ديدند.به محض اينكه علم بالا ميرود مذهب ازبين ميرود.جايگاه جادو ودين درجوامع صنعتي ازديدگاه فريزريا جامعه شناسان تعامل گرا مطرح ميشود.نقدي كه آقاي فريزر به جايگاه دين وجادو درجوامع صنعتي ميكند:مي گويد با كشف ماهيت واقعي جهان مادي يا هويت واقعي جهان ،دين وجادو اعتبار خود را ازدست مي دهندوافراد خودبخود تمايلي به برقراري رابطه علت ومعلولي بين پديده ها براساس مباحث علمي پيدا ميكنند.وليكن درجوامع علمي وصنعتي با توجه به كم رنگ شدن نقش جادو ومذهب جايگاه آن

  انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1288

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما