مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 195
  • بازدید دیروز : 3966
  • بازدید کل : 13110277

مقاله30-بررسی رئالیسم و واقع گرایی


مقاله30-بررسی رئالیسم و واقع گرایی

مقدمه

فلسفه هاي آ. پ، هدفها و ارزشهايي را بررسي مي‌كنند كه نظامهاي تربيتي متضمن آنها هستند و آنها را رشد و گسترش مي دهند. هرگونه تربيت يقيناً و طبعاً داراي مبناي فلسفي است كه همه فعاليتهاي مديران و معلمان در مقاطع مختلف آموزشي حتما از آن «مبناي فلسفي» متاثر خواهند شد و نگرش و گرايشهاي ايشان را نسبت به امور و مسايل و كاركردهاي تربيتي در جامعه به ويژه در محيطهاي آموزشي، آنان را «فلسفه تربيتي» مي خوانيم بديهي است كه چگونگي (وسعت و عمق) فلسفة تربيتي هر معلم، چگونگي فعاليتهاي تربيتي (تربيت و تدريس و مديريت آموزشي) او را تعيين مي‌كند.

هر فلسفه تربيتي (فلسفه آ. پ) معمولاً پيشگامي دارد كه «فيلسوف» آن ناميده مي‎شود او كسي است كه بيش از ساير متفكران به امر آ. پ پرداخته، وسيع تر و عميق تر ازآنها دربارة آ.پ انديشيده و نظرها يا آراي تازه و ابتكاري اظهار كرده است.

هر فلسفه آ. پ ارتباط دارد به افكار و عقايد ما در اينكه:

الف- مردم چگونه بايد باشند؟

ب- چگونه بايد زندگي كنند؟

بنابراين يك فلسفه تربيتي سعي خواهد كرد:

  • مجموعه اي از هدفهاي تربيتي را روشن كند.

  • آن هدفها را زير نور ارزشهاي اخلاقي عمومي توجيه كند. تحت تأثير همين هدفهاي مشخص هست كه خواهيم توانست آنچه را كه كودكان و نوجوانان ما بايد ياد بگيرند را تعيين كنيم.

    بحث در مورد مكاتب فلسفي به اين منظور است كه ببينيم:

  • چه مسايلي در آ. پ مطرح شده اند؟ چه نوع ديدهايي دربارة آنها وجود دارد؟

  • چه روشهايي براي سودبخشي كردن فعاليتهاي معلم پيشنهاد مي‎شوند؟

  • مفاهيم تربيتي چگونه تجزيه و تحليل مي‎شوند؟ و توجيه مسايل تربيتي چگونه است؟

    همان طور كه گفته شد فلسفه آ. پ داراي مكاتبي است كه ما در اينجا به شرح مكتب واقع گرايي (رئاليسم) و دو مكتب عمدة آن (واقع گرايي قديمي، تعقلي و واقع گرايي طبيعي يا علمي) در مورد جهان، انسان، شناخت و ارزش و تأثير آنها بر تفكرات و كردارهاي تربيتي و توانائي نقد و بررسي رفتارهاي تربيتي مبتني بر اين فلسفه خواهيم پرداخت.

    واژه واقع گرايي

    واقع گرايي ترجمه واژه رئاليسم (Realism) مي‎باشد كه از ريشه لاتين «رس» (Res) به معناي شيئ و واقعيت گرفته شده است.

    رئاليسم در فلسفه

    عده اي از فلاسفه هستند كه قائل به وجود واقعيت هاي عيني (objective) ديگر غير از موجودات درك كننده هستند. يعني واقعياتي كه مستقل از درك كننده وجود دارند و به اينكه آنها را درك كنيم يا نكنيم بستگي ندارند همه كساني را كه چنين مي انديشند واقع گرا يا رئاليست به حساب مي آورند. خواه مانند ماترياليست ها (Materialists) يا ماده گرايان، واقعيت خارجي را منحصر به ماده و خواص آن بدانند و خواه علاوه بر وجود ماده و ماديات به وجود مجردات و ماوراي طبيعت هم اعتقاد داشته باشند.

    رئاليسم در هنر و ادبيات

    در قلمرو هنر و ادبيات «رئاليسم» به آن دسته از مكتب هاي هنري و ادبي گفته مي‎شود كه طبيعت و زندگي را به همان گونه كه هستند و به طرز واقعي در بيانات خود، به اشكال تجسمي، تصويري، كلامي،‌ شنيداري و غيره منعكس مي سازند. و بايد گفت كه اين اصطلاحات در هنر و ادبيات چندان ربطي به فلسفه ندارد. مثلا يك نقاش يا شاعر يا موسيقي دان واقع گرا (رئاليست) ممكن است از نظر فلسفي پندارگرا باشد و بالعكس.

    تاريخچه واقع گرايي (رئاليسم) (Realism)

    در تاريخ انديشه هاي تربيتي چنين مشهود است كه واقع گرايي (اصالت واقع) را ارسطو بنيان گذاشت همچنان كه افلاطون بنيان گذار آرمان گرايي است معمولاً اين دو سيستم فكري يا فلسفه را مقابل هم قرار مي دهند زيرا آرمان گرايي اصالت را به ذهن آدمي مي‎دهد در صورتي كه واقع گرايي براي اشيا يا پديده هاي خارج از ذهن و فكر ما واقعيت قايل است و وجود آنها را مستقل از ذهن يا عقل انسان مي داند. اشيا را آنچنان كه هستند قبول دارد. و از تعبير و تفسير جهان خارج طبق تجربه هاي شخصي خودداري مي‌كند.

    واقع گرايي سخنگويان و مفسران متعددي داشته است و دارد و در نتيجه با نامهاي گوناگوني مورد بحث قرار گرفته است و هنوز هم يك نوع واقعگرايي وجود ندارد. به عبارت ديگر، فلسفة واقعگرايي، علي رغم ادعايش، خود گرفتار اختلال واقعيت شده است و برداشتها و تعبير و تفسيرهاي گوناگوني از آن مي‎شود از قبيل: واقع گرايي سنتي (كلاسيك)، واقع گرايي ديني، واقع گرايي رمانتيك، واقع گرايي صوري، واقع گرايي شهودي، واقع گرايي …[1]

    اصول واقع گرايي

    مطالعه اين واقع گرايي ها تقريبا نشان مي‎دهد كه اين فلسفه را مي‎توان در دو اصل زير خلاصه كرد.

  1. اصل استقلال (ناپيوستگي):

    يعني وجود جهان اشيا و حوادث و روابط ميان آنها به شخص عالٍم‌ به آنها بستگي ندارد. همه آنها وجود مستقل دارند اگرچه انساني نباشد كه آنها را درك كند.

  2. اصل قابليت شناسايي:

    يعني جهان آنچنان كه هست قابليت شناخته شدن دارد يا جهان را آنچنان كه وجود دارد، مي‎توان شناخت. واقع گرايان بر اين باورند كه واقعيت، معرفت و ارزش مستقل از ذهن و عقل انسان وجود دارند. به عبارت ديگر، واقع گرايي اين عقيده آرمان گرايان را كه تنها افكار وجود واقعي دارند را رد مي‌كند و مي پندارد هرچه خارج از من وجود دارد: قلم، كاغذ، كتاب، ميز، اتاق و … واقعي است اگرچه من نباشم و نسبت به آنها آگاهي پيدا نكنم.


انواع واقع گرايي

چنانكه گفتيم، واقع گرايي به چندين شاخه يا ديدگاه تقسيم مي‎شود كه عمده ترين آنها «واقع گرايي قديمي (تعقلي) و «واقع گرايي علمي (طبيعي)» هستند كه امروزه دومي بيشتر مورد توجه است و مي‎توان برتراند راسل (1872-1970) فيلسوف رياضي انگليس را از پيشگامان «واقع گرايي علمي» نام برد.

واقع گرايي طبيعي يا علمي جهان مستقل از ذهن را تحت سيطرة قوانين طبيعي تلقي كرده و مي گويند وظيفه علم است كه به شناخت هستي طبيعي بپردازد. در تربيت نيز بيشتر به پرورش حواس و تشويق شاگردان به مشاهده و تجربه تمايل دارند. آنها جريان تربيت را شكل دادن به رفتار انسان مي دانند و با زيستي- اجتماعي تلقي كردن انسان او را براي سازگاري با محيط طبيعي و اجتماعي آماده مي سازند.

اما واقع گرايي قديمي يا تعقلي معتقد به دو بعد جسم و روح در كل وجود انسان هستند. آنها انسان را با وجود جسماني- روحاني بودنش به صورت يك كل مورد توجه قرار داده و معتقدند از آنجا كه كل هستي داراي جنبه هاي معنوي و مادي است انسان نيز به عنوان بخشي از اين هستي بالطبع چنين است. بنابراين برخورد ما به هر دو جنبه وجود انسان بايد يكسان باشد واقع گرايي تعقلي غرض اصلي از تربيت را سعادت انسان مي‌داند و تحقق آنرا در پرورش انساني متعادل كه داراي قواي جسماني و روحاني هماهنگ باشد امكان‌پذير مي داند.

 

هستي شناسي واقع گرايان

كساني كه معتقد بودند مفاهيم كلي ما بازاي خارجي دارند يعني وجود واقعي دارند واقع گرا يا رئاليست خوانده مي شدند. اما مفهوم واقع گرايي امروز با اين مفهوم قديمي آن متفاوت است. واقع گرايي معاصر به معني اعتقاد به وجود خارجي و عينيت اشيا و امور مي‎باشد. به عبارت ديگر واقع گرايان به وجود جهان به عنوان پديده هاي مستقل از انديشه و پندار انسان معتقد هستند و مي گويند جهان پيش از اينكه انسان به وجود آيد و به برخي از مجهولات آن علم و آگاهي يابد، وجود داشته و اكنون نيز چه آنرا بشناسيم و چه نشناسيم هستي دارد. ستارگان، زميني كه در آن زندگي مي كنيم، كوهها، درختان، شهرها و … پندارهايي نيستند كه فقط در ذهن افراد وجود داشته باشند آنها في نفسه و مستقل از ذهن وجود دارند.

با وجود توافق نظر بين واقع گرايان در موارد ذكر شده اما از جهات ديگر ميان آنها اختلاف نظر وجود دارد كه به ذكر هر كدام جداگانه مي‎پردازيم.

واقع گرايي تعقلي (قديمي)

واقع گرايان قديمي يا تعقلي مستقيماً تحت تأثير انديشه هاي ارسطو هستند وي همچون افلاطون به اصالت ايده ها اعتقاد داشت لكن آنرا مجرد و جداي از واقعيت مادي نمي پنداشت. از نظر ارسطو آنها نه در عالم مْثُل بلكه در همين عالم هستند. يعني مفاهيم درخت و انسان را فقط وجودهاي ذهن نمي پنداشت بلكه آنها را در خارج از ذهن و در خود انسان و درخت يا به طور كلي در خود موجوداتي كه ما مي بينيم مستتر مي دانست. در مكتب ارسطو ايده «كلي طبيعي» يا «كلي نوعي» خوانده مي‎شود كه عبارت است از ماهيت هر نوع يا جنس است.

هر موجود مشتمل بر يك ماده و يك صورت يا ظاهر و شكل است. و پيوند ماده يا صورت مانند پيوند قوه با فعل است.[2]

ماده يا هيولا (hule لغت يوناني) عبارت از امكان و شدن يا قوه محض است. يعني ماده پذيرنده صورت است مانند قطعه چوبي كه مي‎تواند صورت صندلي به خود بگيرد. اما صورت يا فعل عبارت است از شدن چيزي. مثلا مي توانيم بگوئيم كه صندلي صورت چوب يا چوب فعليت يافته است. معناي اين سخن آنست كه ما بايد ميان بودن بالفعل (يعني چيزي كه عملا هست) و وجود بالقوه (يعني چيزي كه مي‎تواند بشود) تمايز و تفاوت قائل شويم. اما اين تمايز در خارج از ذهن امكان‌پذير نيست. يعني تنها ذهن مي‎تواند آنها را از هم جدا كند.

واقع گرايان تعقلي در اين نكته توافق دارند كه جهان مادي واقعي و مستقل از ذهن وجود دارد. اما واقعيت را منحصر به جهان مادي نمي دانند.

واقع گرايي طبيعي (علمي)

اين شاخه از واقع گرايي بعد از سده هاي پانزدهم و شانزدهم به ويژه بعد از انتشار افكار فرانسيس بيكن (F. Bacon) در قاره اروپا گسترش يافت.

اصل اساسي در اين نوع واقع گرايي اين است كه ماده واقعيت نهائي است. هستي يا وجود عبارت است از آنچه در تجربه حسي ما آشكار مي‎شود و جز اين هيچ امر ديگري به عنوان واقعيت وجود ندارد. بنابراين تحقيق درباره پديده ها و خواص اشيا را بايد به عهده علم گذاشت نه فلسفه. وظيفه فلسفه در اين نوع تفكر هماهنگ كردن يافته هاي علمي است.

به طور كلي واقع گرايان طبيعي به مسائل غيرتجربي با شك و ترديد مي نگرند و اغلب آنها مانند ديويد هيوم (David Hume) عقيده دارند كه «ما ذهن را همچون ماده به وسيله ادراك مي شناسيم» به اعتقاد وي هر موضوع جسماني مستقل از ذهن ما وجود دارد و ما مستقيماً خود شيئ را درك مي كنيم، نه نسخه اي از آن كه با واسطه اي به دست آورده باشيم. جهاني كه ما مي شناسيم هماني است كه در خارج از ما وجود دارد.

انسان از ديدگاه واقع گرايان

واقع گرايان تعقلي:

واقع گرايان تعقلي به پيروي از ارسطو معتقدند انسان موجودي «جسماني- روحاني» (Psycholphysical) است. يا به عبارت ديگر يك ارگانيسم است. اندام هاي حسي دارد، تغذيه و رشد مي‌كند. تلاش و فعاليت و حركت مي‌كند. ولي اين ويژگي ها تنها صفات او نيستند. و داراي ويژگي هايي خاص است كه او را از حيوان جدا مي‌كند كه بارزترين آنها عقل است و عقل از نيروهاي عمده روح است آنچه انسان را انسان مي‌كند روح اوست. روح برترين مرتبه هستي انسان است.

از نظر واقع گرايان تعقلي انسان آزاد است كه خود تصميم بگيرد و اگر تمام شرايط براي اين تصميم فراهم باشد به آن عمل كند يا نكند. به اعتبار همين آزادي، انسان مسئول اعمال خويشتن است.

از نظر ارسطو هر رفتاري از كل انسان سر مي زند نه به تنهايي از جسم يا روح او. روح انسان ناميرا و جاودانه است زيرا غيرمادي است و اجزائي ندارد كه با فرا رسيدن مرگ از هم بپاشد.

واقع گرايي طبيعي يا علمي:

برخلاف واقع گرايان تعقلي عقيده دارند كه انسان موجودي زيستي- اجتماعي (Biosocial) است و پيوسته تحت تأثير محيط طبيعي و اجتماعي خود قرار مي‎گيرد. اين تأثير به گونه اي است كه «چگونگي شدن» او را معين مي‌كند. بنابراين نه تنها انسان داراي اراده آزاد نيست بلكه تابع جامعه و طبيعت است.

به عقيده واقع گرايان طبيعي رفتارهايي نظير انديشيدن و تفكر را جزء اعمال فيزيولوژيكي به حساب مي آورند. و نيز از نظر آنان انسان بايد به مقتضاي طبيعت زندگي كند و از دستوراتي كه مخالف با حيات زميني وي باشد تبعيت نكند.

در پايان بايد گفت كه اغلب واقع گرايان طبيعي منكر اراده انسان و آزاد و مختار بودن او هستند و به نظر آنان فعاليت هايي كه از انسان سر مي زند نتيجه نيازهاي بدني و دروني اوست به عقيده آنان آزادي انتخاب يا اعمال اراده در انسان در واقع همان «تعين علي» (causal determination) يا «جبر علي» است.

تأثير هستي شناسي واقع گرايان در تربيت

تربيت از ديدگاه واقع گرايان تعقلي

اساس هستي شناسي واقع گرايي تعقلي نظريه قوه و فعل يا امكان و واقعيت است. در هستي ميان وجود بالفعل و بالقوه فرق گذاشته مي‎شود. از نظر واقع گرايان تعقلي كودك در حال رشد و شدن است. رشد و شدن در واقع انتقال قوه به فعل است. وظيفه تربيت و مربي كمك به اين جريان در متربي است تا هستي خود را كامل تر كند.

در تربيت مبتني بر واقع گرايي تعقلي وحدت شخصيت انسان از اهميت زيادي برخوردار است در اين مورد «برودي» از فيلسوفان واقع گرايي قديمي عقيده دارد «به دليل وجود جنبه هاي گوناگون و در عين حال متضاد در زندگي انسان، موضوع وحدت بخشيدن به شخصيت از نظر تربيتي داراي اهميت فراواني است. و نبودن وحدت در شخصيت سبب تضاد در كنشها و واكنشهاي فرد خواهد شد.

كمينوس يكي ديگر از واقع گرايان تعقلي تربيت را به صورت شكل دادن به استعدادها تعريف كرده و مدرسه را كارخانه آدم سازي مي نامد و اضافه مي‌كند كه در تنظيم برنامه هاي تربيتي بايد اعتدال را رعايت كرد. زيرا انسان نياز به پرورش همه جانبه دارد.[3]

واقع گرايان تعقلي به دليل اعتقاد به آزادي ارادة انسان به مشاركت شاگرد در امر آموزش اهميت مي دهند و به عقيده آنان آنچه در مدرسه به شاگرد ارائه مي‎شود بايد براي او قابل درك باشد.

«وايت هد» يكي ديگر از واقع گرايان تعقلي عقيده دارد كه كودك بايد از همان ابتدا لذت كشف امور را تجربه كند.

به طور كلي مقصود از تربيت در واقع گرايي تعقلي بار آوردن شخص كاملاً متعادل از لحاظ جسمي و روحي است.

تربيت از ديدگاه واقع گرايان طبيعي (علمي)

از آنجايي كه واقع گرايان طبيعي انسان را موجودي زيستي- اجتماعي تلقي مي‌كنند، عقيده دارند كه تربيت عبارتست از آماده ساختن انسان براي زندگي در جامعه و پيش از آنكه يك عمل ساختگي باشد يك عمل طبيعي است. زيرا جهان به صورت مستقل از انسان وجود دارد و ادارة آن توسط قوانيني صورت مي‎گيرد كه تسلط بر آنها ناچيز است. پس مدرسه بايد هدف اصلي فعاليت خود را آشنا ساختن شاگردان با قوانين حاكم بر طبيعت قرار دهد تا بدينوسيله بتواند موجبات آشنايي آنها را با جهان پيرامون فراهم سازد. بنابراين تربيت نه تنها آماده ساختن انسان براي زندگي در جامعه است بلكه پرورش همه استعدادهاي وي به منظور آشنايي با جهان و تسلط بر طبيعت را نيز مدنظر دارد.

واقع گرايان هر چند به ميراث هاي فرهنگي و انضباطي فردي شاگردان توجه دارند ليكن عنايت چنداني به رشد ذهني نشان نمي دهند. آنها همچنين به دليل عدم اعتقاد به اراده آزاد در انسان براي تربيت وي روش و مسيري را كه بيشتر از روانشناسي رفتار گرا اخذ كرده اند توصيه مي‌كنند.

استفاده از اصول و ابزارهايي مانند تقويت، تجزيه فرايند ياد‌گيري به رفتارهاي مقطعي و توجه به جنبه هاي مشاهده پذير از ويژگي هاي عمده نگرش تربيتي آنهاست. در اين مورد معلم به آنچه در ذهن شاگرد است كاري ندارد و براي او هر چيز كه مشاهده پذير و قابل سنجيدن باشد مطرح است.

شناخت شناسي واقع گرايان

واقع گرايان عقيده دارند آنسوي جهاني كه ادراك مي كنيم، جهاني نيست كه در ذهن خود به خلق دوبارة آن بپردازيم جهان هماني است كه هست و انسان براي شناسايي آن بايد از حواس و تجارت حسي خود ياري بگيرد. يعني دانش ما دربارة جهان از انديشه و پندار ما سرچشمه نمي گيرد بلكه اساساً از حواس ما حاصل مي‎شود.

شناخت شناسي واقع گرايان طبيعي و تأثير آن در تربيت

واقع گرايان طبيعي در كل وجود ذهن را منكر مي‎شوند و اظهار مي دارند كه جوهريت و عليت و نظم طبيعي بازتاب يا فرافكن ذهن نيستند بلكه وجود مشخص خود اشيا هستند.

به نظر جان لاك ذهن انسان مانند لوح سفيدي (Blanc Slate) است كه چيزي در آن نقش نشده است. و معلومات به تدريج از طريق محسوسات و تجارب حسي در آن نقش مي بندند و انسان صاحب تصور يا پندار مي‎شود.

در كل واقع گرايان طبيعي عقيده دارند كه معرفت و شناخت ما از جهاني كه در آن زندگي مي كنيم دقيقاً مطابق آن است و صرفاً محصول حواس هستند.

  • امروز بيشتر واقع گرايان طبيعي در تربيت كودكان از نقطه نظرهاي روان شناسان رفتارگرا سود مي جويند. ياد‌گيري در اين ديدگاه ارتباط ميان پديده ها يا همجوار بودن رويدادهاست.

    ياد‌گيري در اين ديدگاه عبارتست از: شكل گيري تغييراتي كه براي معلم و شاگرد حس كردني و قابل مشاهده است.

    منظور از فرايند تربيت در اين ديدگاه نه تنها آشنا ساختن دانش آموز با دنياي واقعي است بلكه تربيت بايد سبب شود تا شاگردان واقعيات را شخصاً كشف كنند براي معلم تابع اين ديدگاه علاقه و انگيزه شاگردان به صورتي كه در رفتار آنها بارز مي‎شود مطرح است و ويژگي هاي ذهني و دروني انسان كمتر مورد توجه او قرار مي‎گيرد و نيز طبق اين ديدگاه تصميم گيري دربارة فعاليت هاي آموزشي و محتوي درسي با معلم است و نيز ارضاي علائق شاگردان در مقابل محتوي درسي در درجه دوم اهميت قرار دارد.

    شناخت شناسي واقع گرايان تعقلي و تأثير آن در تربيت

    آنها ضمن پذيرفتن امكان شناختن اين امر كه (جهان همانگونه كه هست) تأكيد مي‌كنند كه شناخت نمي تواند يك امر صرفاً مادي باشد و شناخت حسي تنها محسوس مادي را درك مي‌كند و هرگز نمي تواند مفهوم «نيستي» را همانند مفهوم «هستي» درك كند.

    واقع گرايان تعقلي منكر داده هاي حسي نيستند اما نقش عقل را در تعبير و تفسير آن ناديده نمي گيرند.

  • آنها به ادراكات و استنباطاتي كه انسان از محيط اطراف خود دارد توجه دارند و انسان به عنوان حاكم عاقل بر خود و محيط خود مطرح است و در تربيت به ويژه شناخت او نبايد نيروي عقل او را ناديده گرفت.

    در ياد‌گيري واقع گرايان تعقلي هشياري و آگاهي از اهميت زيادي برخوردار است. و طبق نظر آنان معلم در جريان تربيت بايد مهارت هاي «با هم نگري» و «ادراك كلي» را به شاگرد بياموزد و فهم و درك شاگردان از مطالب بيشتر از حفظ جزئيات اهميت دارد.

    و بايد ابتدا مفاهيم كلي تر و جامع تر سپس مطالب جزئي تر ارائه شود.

    محتوي و برنامه درسي

    بايد اشاره كرد كه در تعيين محتوي تربيت ميان دو طرز تفكر واقع گرايي (طبيعي و تعقلي) تفاوت چنداني وجود ندارند.

    در واقع گرايي محتوي برنامه آموزشي به گونه اي است كه شاگردان ضمن اندوختن دانش به تدريج با راه و رسم زندگي و نيز نحوه برخورد با مشكلات آشنا شوند.

    آنها عقيده دارند كه برنامه درسي در چگونگي آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان اهميت خاصي دارد و بايد به مواد و موضوعهاي درسي توجه بيشتري شود.

    آنان براي رسيدن به اهداف خود به دانش آموزان دروسي را مي آموزند كه آنان را در همسازي با محيط طبيعي و اجتماعي به كار آيد اين مواد درسي عبارتند از:

  1. ابزارهاي تفكر و تفاهم شامل:

  • زبان مادري: زباني كه بتوان به وسيله آن با افراد جامعه بومي تفاهم برقرار ساخت.

  • زبان كمي (رياضيات): تا بتوان به وسيله آن يافته هاي علمي را در مقياس جهاني عرضه كرد كه براي همه قابل فهم باشد.

  • زبان هنر (نقاشي، كارهاي تجسمي، موسيقي و …): براي تلطيف عواطف و احساسات شاگردان.

    آشنايي با اين زبانها وسيله ايست براي كسب معرفت و تدارك مفاهيم مشترك و مرتبط به صورت نظامي معين است.

  1. علوم تجربي و طبيعي:

    شامل دروسي نظير فيزيك، شيمي، زمين شناسي، ستاره شناسي،‌ زيست شناسي، روانشناسي و جامعه شناسي.

    آشنايي با اين علوم از ديدگاه واقع گرايان علمي جهت درك ساختمان طبيعي جهان و كشف نظام و قوانين حاكم بر جهان است تا تسلط انسان را بر طبيعت را تسهيل كند. اما از ديدگاه واقع گرايان تعقلي كشف نظام و قانون مندي جهان به منظور هماهنگ شدن و اينكه انسان بتواند تعادل حاكم بر نظام هستي را حفظ كند.

  2. علوم مربوط به تحليل جامعه انساني:

    شامل تاريخ، حقوق، علوم سياسي و اقتصادي، مديريت و ارتباطات انساني و غيره.

    اين برنامه هاي درسي به منظور تأمين اهداف فرهنگ ضرورت دارد.

    روشهاي تدريس

    روشهاي تدريس در ديدگاه واقع گرائي طبيعي بر يافته هاي روان شناسي رفتارگرا استوار است. و در ديدگاه تعقلي مبتني بر نظريه هاي روانشناسان شناختي يا گشتالتي است.

    مهمترين ويژگي روش آموزش در واقع گرائي طبيعي اين است كه موضوع آموزش را به چند مرحله تقسيم مي‌كنند و ياد‌گيري هر جزء مستلزم ياد‌گيري جزء پيشين است.

    اين در حالي است كه واقع گرايان تعقلي در تدريس به ارائه كلي مطلب بدون توجه به اجزاي آن تأكيد مي ورزند و شاگرد را پس از دريافت كلي مطلب به طرف تجزيه و تحليل عناصر تشكيل دهندة مطالب راهنمائي مي‌كنند.

    بطور خلاصه بايد گفت كه روشهاي تدريس مكتب واقع گرايي مبتني بر مشاهده، آزمايش، تجربه، حل مسئله و تعقل است. معلم در فرايند تربيت نقش عمده و فعالي دارد به گونه اي كه مي‎توان از اين مكتب به عنوان يك مكتب معلم محور ياد كرد.

    روشهاي تدريس تقريباً حالت آمرانه دارند و ارزشيابي بسيار مهم و ضروري است. و براي ارزشيابي بايد از آزمونهاي عيني استفاده كند و تدريس معلم بر محسوسات مبتني است و از پاداش جهت ايجاد انگيزه دانش آموزان استفاده مي‌كند.

    ارزش شناسي واقع گرايان:

    واقع گرايان در اينكه ارزشهاي بنيادي در اساس صورت ثابتي دارند با هم توافق نظر دارند. به اعتقاد آنها ارزشها همانند ساير اشيا كاملاً مستقل از ما وجود دارند.

    آنچه بين واقع گرايان تعقلي و طبيعي در اين مورد تفاوت ايجاد مي‌كند موضوع تغيير ارزشهاست. تغيير در ارزشها از سوي واقع گرايان طبيعي دقيقاً از طريق تغيير در خود ارزشها تفسير و تبيين مي‎شود و به عقيده آنها ارزشها امور نسبي و تغيير پذيرند.

    در صورتي كه واقع گرايان تعقلي معتقدند كه براي ارزشها در جهان شالوده هايي وجود دارد كه ريشه آنها در رابطه انسان و اشياء قرار گرفته است. و به عقيده آنها تا زماني كه انسان، انسان بماند ارزشهاي بنيادي تغييري نمي كنند هرچند كه ممكن است جزئيات تغيير كنند ولي شالوده ها ثابت مي مانند.

    نقد و بررسي تربيت بر پايه واقع گرايي

    در بررسي تربيت بر پايه واقع گرايي بايد گفت كه نظر اين دو ديدگاه از جهان و انسان و بالطبع تربيت متفاوت است.

    ديدگاه اول سعي در تدارك تربيت همه جانبه جسمي- روحي براي انسان دارد و ديدگاه دوم با وجود توجه به جنبه هاي رواني (البته با برداشت متفاوت از روان)- سعي در تدارك تربيتي براي انسان است كه بيشتر مبناي زيستي- اجتماعي دارد. ديدگاه اول كه متاثر از نظريات ارسطو است، انسان را به صورت يك كل مادي و معنوي در نظر دارد و ديدگاه دوم كه متاثر از نظريات تجربه گرايان و حس گرايان است او را به صورت موجودي زيستي و اجتماعي مي نگرد. بنابراين مي‎توان نتيجه گرفت فرايند تربيت و ويژگيهاي انسانهاي تربيت شده در مكاتب مذكور كاملاً متفاوت از يكديگرند.


پيشگامان واقعگرايي در فلسفه آموزش و پرورش

در مطالعه تاريخ فلسفه آموزش و پرورش، شايد عدة انديشه مندان، واقعگرا بيشتر از ساير مكتبها پيدا كنيم كه در اينجا به معروفترين و برجسته ترين ايشان اشاره مي كنيم.

كمنيوس (1592-1671) مربي معروف كه از نظريات فلسفي فرانسيس بيكن (1561-1626) فيلسوف انگليسي متاثر شد. اين واقعگرايي كلاسيك، مهمترين اثر تربيتي خود را به نام «هنر بزرگ معلمي» در 1657 ميلادي منتشر ساخت به نظر كمنيوس هدف آ. پ دانش اخلاق و دين است به نظر اين فيلسوف تربيتي معلم در تدريس بايد از حقايق و اشيايي كه وجود خارجي دارند استفاده كند نه اينكه تنها به كتاب درسي متوسل شود.

وي به معلمان توصيه مي‌كند: «هرچه را مي خواهيد بدان عمل كنند به وسيلة عمل، آن را بياموزيد.» مثلا زبان را از راه گفت و شنود بايد آموخت نه از طريق دستور زبان.

جان لاك (1632-1704) فيلسوف معروف انگليسي كه چگونگي شناخت و معرفت انسان و حصول آن را مورد مطالعه قرار داد و نتايج مطالعاتش را در كتابي به نام «تحقيق در شناخت و فهم انسان»[4] منتشر ساخت.

وي هدف از آ. پ را نيرومندي تن و فضيلت و دانش مي داند از اين رو آن را به سه بخش بدني، اخلاقي و فكري تقسيم مي‌كند و برنامه درسي بايد مواردي از قبيل: ورزشي- تعليمات اخلاقي و علوم را شامل باشد تا كودك از

[1] - كتاب رئاليسم نوشته ديميان گرانت، ترجمه حسن افشار- نشر مركز تهران- 1375.

[2] - فلسفه معاصر اروپاي ترجمه شرف الدين خراساني، دانشگاه ملي ايران، 1352، تهران ص 240

[3] - شاوراده، موريس، استادان بزرگ تعليم و تربيت، ترجمه احمد قاسمي، كموسيون ملي، يونسكو تهران، 1351

[4] - اين كتاب به وسيله مرحوم دكتر رضازاده شفق به فارسي ترجمه شد.


مبلغ قابل پرداخت 19,440 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۰ فروردین ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1676

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما