فهرست
چکیده1
مقدمه. 2
فصل اول (عبرت)
عبرت چيست؟. 5
آيا عبرت يك روش تربيتى است؟. 6
آسيبشناسى روشى:23
نتيجه. 24
فصل دوم (فرد، جامعه و عبرت)
اصالت فرد يا جامعه. 27
1- قوانين و سنن.. 29
2- روابط سياسي.. 30
3- امر به معروف و نهي از منكر. 31
4- آگاهي.. 32
5- گسترش معنويت.. 33
6- مسخ شدن ارزش ها35
7- ايجاد بسترهاي اقتصادي.. 36
فصل سوم (خطبه ها)
خطبه ها38
امروز پرده ها را کنار مى زنم!38
مبارزه حقّ و باطل.. 41
پیمان شکنى شما را پیش بینى مى کردم، ولى...43
1ـ دید باطن!43
چشم و گوش خود را باز کنید:46
هدایت در پرتو خاندان وحى.. 48
توجهى دیگر به مبدأ و معاد:52
نکته. 56
چگونه تاریخ تکرار مى شود؟. 56
ناپایدارى دنیا58
حضور در دادگاه الهى:65
نکته ها:70
الف ـ خیل گواهان عمل.. 70
2ـ سه جمله پرمعنا72
اوصاف دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله):74
نکته:78
به گوینده بنگریم یا به سخنش؟!78
به قربانگاه هاى قرون پیشین بنگرید!80
فصل چهارم(عبرت آموزی نوین)
عدم عبرت از عوامل انحطاط و سقوط امتهایپیشین.........................................................................80
فصل پنجم(عبرت آموزی)
عبرت آموزی:94
عبرت در عرصه اعتقادات:95
نقش عبرت در خودسازی:96
2ـ پی آمدهای کردار101
3ـ کمالهای قابل کسب.. 101
نقش عبرت در تربیت:102
شرط عبرت آموزی.. 103
منابع. 104
چکیده
از كارآمدترين روشهاى تربيتى كه در قرآن و سيره پيشوايان دينى آمده، روش عبرت است. عبرت حالتى است كه در اثر برخورد با امورى ظاهرى و مشهود، براى انسان پديد مىآيد و به معرفتى باطنى و غير مشهود منتهى مىشود. ».(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320) به اين حالت، اگرچه روش نمىگويند ولى با توجه به عامل ايجادكننده آن، جنبه روشى پيدا مىكند. تشابه زندگى انسانها و اقوام و ملل مختلف با يكديگر، حسابگرى و انديشهورزى و نيز تأثيرپذيرى انسان، مبانى اين روش را تشكيل مىدهند؛ يعنى در اثر تعامل اين ويژگيها با يكديگر، حالت عبرت پديد مىآيد. دستيابى به بينش، بهرهمندى از تجارب ديگران، مصونيت نسبى از خطا و درنهايت استفاده بهينه از باقيمانده عمر، از پيامدهاى تربيتى و آثار عبرت است. از منابع عبرت، مىتوان به حوادث و تحولات تاريخى، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتيهاى خلقت، حيات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربيات اوليه خود انسان و در يك كلام، دنيا و سنتهاى حاكم بر آن اشاره كرد.
عبرت واژهاى است كه در قلمرو تربيت كاربرد گستردهاى دارد. همه اديان الهى و مكاتب تربيتى، پيروان خود را به درسآموزى از سرگذشت پيشينيان و مقايسه موقعيت خود با آنان دعوت مىكنند. اسلام نيز به طور گسترده مسلمانان را به سير در آفاق و انفس، تؤام با تفكر و انديشه در سرگذشت ديگران فراخوانده است. شكى نيست كه اين فراخوانى به دليل تأثير چشمگيرى است كه بر عمل و رفتار انسان داشته است.قرآن كريم هفت بار كلمه «عبرت» و اعتبار را به كار برده و اهل بصيرت را بر ان ترغیب کرده است:«
فَاعْتَبِروُا يَا اُولِى الاَبْصَارِ»
پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم.(قران کریم,سوره حشر ,ایه 2)
قرآن در جاى ديگر هدف از بيان داستانها و وقايع تاريخى را عبرتپذيرى مىداند:
« لَقَدْ كَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِى الالْبَاب»
درسرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود.(سوره یوسف ,ایه 111)
حضرت على(ع) كه خود قرآن ناطق است با اشاره به برنامه عبرتآموزى قرآن، چنينمىفرمايد:
«تَدَبَّرُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ»
در آيههاى قرآن بينديشيد و به (وسيله) آن پندگيريد،زيراكه آيات قرآن رساترين عبرتهاست.(خوانساری,جمال الدین محمد,شرح غررالحکم ودررالحکم,تهران:دانشکاه تهران,1373ج3,ص284,شماره4493)
درباره عبرت چندین سوال مطرح است:1-عبرت چیست ؟آيا عبرت روش تربيتى است؟ 3-در صورت روش بودن، روش خودتربيتى است يا ديگرتربيتى؟ 4- حوزه كاربرد آن كجاست؟ 5-رابطه آن با مبنا، هدف و اصل تربيتى چگونه است؟ 6-نقش آن در تربيت چيست؟ 7-منابع و شيوههاى عبرتآموزى كدامند؟ ... همه اينها سؤالاتى است كه اين پایان نامه بهنحوى درصدد پاسخگويى به آنهاست. نگارنده مدعى نيست كه به اين پرسشها پاسخى جامع و كافى داده است، بلكه آن را آغازى براى مباحث گستردهتر در اين زمينه مىداند. گفتنى است كه اين پایان نامه، با تكيه بر منابع اسلامى بويژه قرآن و نهج البلاغه تدوين شده است.
اميد است محققان و دانشپژوهان تعليم و تربيت و تشنگان معارف الهى، با الهام از قرآن و ديگر منابع غنى اسلامى، بيشتر از پيش بر كشف اين حقايق فائق آيند و جان تشنه خود را از سرچشمه زلال معرفت سيراب سازند.
فصل اول
((عبرت))
عبرت بر وزن فِعْلَه از ريشه «عَبَر» است كه به معانى مختلفى چون: تفسير كردن، سنجيدن، عبور كردن، تعجب كردن و غيره آمده است. وجه اين معانى، انتقال از حالى به حالى ديگر است، چنانكه راغب اصفهانى در «مفردات» مىگويد: «اَصْلُ العِبَرِ تَجَاوُزٌ مِنْ حَالٍ اِلَى حَالٍ» (اگذ نگوییم در تمام معانى، دستکم در بیشتر آنها نوعى جابجایى و انتقال قابل درک است).(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320). در عبرت و اعتبار نيز همين معنى مشاهده مىشود، چرا كه اهل لغت، اين دو را به معناى پند و اندرز گرفتن(ابن منظور,لسان العرب,بیروت:داراحیاالتراث العربی,1408ق,جلد9,ص18, ماده «عبر»).ذكر كردهاند، و در پند و اندرز، انسان از نقل يك سخن و يا جريان تاريخى به معنايى ماوراى آن منتقل مىشود و در اثر آن، حالتى خاضعانه و خاشعانه در برابر حق، براى او پديد مىآيد.
راغب، عبرت را چنين معنا مىكند:
«الاِعْتِبَارُ وَالعِبْرَةُ [هِىَ] الْحَالَةُ الّتِى يَتَوَصَّلُ بِهَا مِنْ مَعْرِفَةِ الْمُشَاهَدِ اِلَى مَا لَيْسَ بِمُشَاهَد»
عبرت حالتى است كه در آن معرفت ظاهرى و محسوس، سبب درك معرفت باطنى و غيرمحسوس مىگردد و انسان از امور مشهود به امور نامشهود منتقل مىشود.( راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320)
روشن است كه هرگونه انتقال و عبور از ظاهر به باطن و از سطح به عمق را نمىتوان عبرت ناميد، بلكه اين انتقال و عبور داراى نكات و قيود خاصى است كه در پى مىآيد:
نكته اول اينكه بين ظاهر و باطن، نبايد رابطهاى اعتبارى و قراردادى و يا التزامى وجود داشته باشد. مثلاً اگر از شنيدن صداى زنگ، شنونده به باطن آن يعنى وجود فردى در پشت در، پى برد و با ديدن يك علامت خاص، بيننده به يك پيام قراردادى منتقل شود، آن را عبرت نمىگويند، زيرا اوّلى دلالت التزاميه دارد و دوّمى، انتقال از طريق قرارداد قبلى صورت مىگيرد.
نكته دوم اينكه باطن و عمقى كه فرد به آن منتقل مىشود، بايد بار ارزشى و اخلاقى داشته باشد و اين امر زمانى ممكن است كه انسان زندگى خود را به نوعى با امور ظاهرىِ مشهود، مشابه و همانند ببيند و وقوع همان سرنوشت را براى آينده خويش محتمل بداند. به عبارت ديگر، انتقال از ظاهر، با يك سلسله اطلاعات خشك و يا مطالب علمى صِرف نمىتواند عبرت باشد، بلكه آنچه حاضر مىشود بايد قابليت تأثيرگذارى در رفتار اخلاقى و خودسازى فرد داشته باشد.
نكته سوم اينكه نقش تأمل و تفكر در اين انتقال بسيار مهم است و شايد بتوان گفت، بدون اين عنصر، تحقق اين حالت امكانپذير نيست، زيرا در اين زمينه، انسان به مشاهده و يا شنيدن امور و پديدهها مىپردازد و اگر به همين شنيدن اكتفا كند، چنين حالتى در او پديد نمىآيد. اما اگر در شنيدهها و ديدههاى خود بينديشد و سپس پديدههاى مشابه را در زمان خود شناسايى كند، و آنگاه به موازنه و مقايسه آنها با يكديگر بپردازد و در يك تجزيه و تحليل عقلى، روابط بين آنها را كشف كند، به نتيجهاى مطلوب و منطقى دست مىيابد و اين نتيجه همان حالتى است كه مىتوان آن را عبرت ناميد. در جريان عبرت، انسان تحت تأثير امرى قرار مىگيرد و قلبش به آن متمايل و خاشع مىگردد و در نتيجه معرفت و شناخت جديدى حاصل مىشود و به دنبال آن، سلوك و رفتارى متناسب با آن، در فرد بهوجود مىآيد.
از آنچه گذشت معلوم مىشود عبرت به خودى خود يك روش نيست. بلكه حالتى است كه در اثر برخورد با امورى به انسان دست مىدهد. خود اين حالت يك پيامد بسيار شيرين تربيتى است. لكن با توجه به عامل ايجادكننده اين حالت، مىتوان آن را روش ناميد. حال در پاسخ به اين سؤال كه چه عاملى اين حالت را در فرد به وجود مىآورد، بايد گفت دو عامل:
1- گاهى خودِ فرد با خواندن جريانات تاريخى يا ديدن طبيعت و آثار به جاى مانده از گذشتگان به اين حالت مىرسد كه در اين صورت عبرت يك روش خودتربيتى مىشود كه مىتوان آن را روش «عبرتگيرى» يا «عبرتپذيرى» ناميد. چرا كه خودِ فرد زمينه را براى تأثيرپذيرى فراهم كرده است.
2- گاهى ديگران زمينهها و مقدماتِ بوجود آمدن چنان حالتى را براى فرد فراهم مىكنند. مثلاً مربى تربيتى با قصد عبرتآموزى، تربيتآموزان خود را به ديدن برج وباروها، كاخهاى سلطنتى، مقابر و زيارتگاهها ببرد كه در اين صورت يك روشِ ديگر تربيتى است و مىتوان آن را روش «عبرتدهى» يا «عبرتآموزى» نام نهاد. در اين روش، كار مربى نشان دادن آيات و نشانههاست و اين فراگيرنده است كه بايد از لابلاى پديدهها كه آيات الهى هستند، عبور كرده به اعماق آنها دست يابد، چرا كه آيات، رموزى هستند كه همواره به چيزى فراتر از ظاهر خود دلالت دارند. در اين روش كشف اين رمزها به عهده خودِ فراگيرنده است.
مبلغ قابل پرداخت 30,780 تومان
برچسب های مهم