تعداد صفحه: 70 صفحه کامل با شکل و نمودار
چکیده
جامعه آماری ما شامل 50 بیمار بود که همگی زیر 10 سال سن داشتند. در این جامعه آماری به لحاظ جنسیت غالبیت با 60%، با جنس مذکر بود و میانگین سنی افراد 65/3% بود. 80% مادران تحصیلاتشان از دیپلم به پایین بود.
بیشترین علامت همراه با 70%، ترشحات چرکی چشم بود. 66% افراد دچار قرمزی یکطرفه و 34% قرمزی دوطرفه داشتند. 70% افراد سابقه ای از قرمزی چشم نمیدادند و فقط 30% افراد سابقه قرمزی چشم را داشتند.
به لحاظ علت قرمزی، بیشترین علت در هرسه گروه سنی کونژونکتیویت عفونی بود و تنها در گروه سنی بدو تولد تا دو سال، انسداد مادرزادی مجرای اشکی همپایه کونژونکتیویت بود. پس از کونژونکتیویت در گروه سنی دو تا پنج سال و گروه پنج تا ده سال تروما در رده دوم بود.
در هر دو جنس کونژونکتیویت بیشترین شیوع را داشت ولی در جنس مذکر پس از کونژونکتیویت، تروما در رده بعد بود و در جنس مونث، انسداد مادرزادی مجرای اشکی در رده بعد بود.
چشم قرمز:
قرمزی چشم، علامت اصلی التهاب چشم است. شروع از پلکها، بلفاریت و درگیری کونژها، کونژونکتیویت را نشان می دهد. قرنیه میتواند در اثر جسم خارجی یا کراتیت درگیر شود و زخمهای قرنیه باید پیگیری شوند. در صورت پیشرفت به لایه های زیرین، پزشک باید به ورم عنبیه و صلبیه وصدمه به این قسمتها توجه کند.
عوامل ايجاد:جسم خارجي- مسائل گوش و حنجره نظير عفونتهاي دستگاه تنفسي فوقاني- آستيگماتيسم و خطا در انعکاس نور- بثورات و ورم ملتحمه در اثر سرخجه- تورم عنبيه، تورم ملتحمه و جراحتها تورمي ديگر- افزايش فشار داخلي چشم- نئوپلاسم کاسة چشم- محرکهاي شيميايي- عفونت- خراش قرنيه- خونريزي- سوختگي- جراحت نافذ و غيرنافذ- مشکلات براثر تماس لنز- سؤ استفاده از بچهها- هوردئولوم و بلفاريت- انسداد مجراي نازولاکریمال شامل التهاب کيسة اشکي- واکنشهاي آلرژيک- سلوليت اطراف و ديوارة کاسةچشم- تورم قرنيه به صورت سطحي و غير سطحي- ورم غشاء عنبية چشم
تشخيص: تشخيص چشم قرمز به طور طبيعي مشکل نيست چرا که در بيشتر موارد با چشم غير مسلح هم ميتوان تشخيص داد اگر چه يک جستجوي دقيق با يک عدسي براي پيدا کردن جسم خارجي و يا استفاده از نور فلورسانت براي تشخيص خراش روي قرنيه بسيار مفيد است.
ـ قرمزي پخش و پراکنده معمولاً دلالت بر ضربه، تورم ملتحمه و تورم صلبيه دارد. ميدرياز بر فشار چشم بالا دلالت دارد و ميوز بر تورم عنبيه دلالت دارد.
ـ فشار سنجي براي افتراق گلوکوما از ديگر مسائل مهم است يک اسيد يا کشت براي افتراق کونژکتيويت عفوني از آلرژيک ميتواند کمک کننده باشد.
علامت قرمزي چشم مي تواند نشانه طيف وسيعي از بيماري هاي چشمي از کنژونکتيويت خفيف تا عفونت ها و بيماري هاي تهديدکننده بينايي و يا تروما باشد. اكثر بيماري هاي چشمي كه با قرمزي چشم تظاهر مينمايند نسبتا خوشخيم هستند اما افتراق بين علت هاي جدي و پرخطر از موارد خود محدود شونده، مشكل است و گاهي عدم تشخيص و اشتباه در درمان مي تواند منجر به عوارض جدي بينايي گردد. با توجه به اهميت موضوع و تناقضات موجود در خصوص شيوع بيماري، هدف اين مطالعه تعيين علل قرمزي چشم در کودکان در کلينيک چشم پزشکي بیمارستان گلپايگاني و درمانگاه نور در شهر قم در زمستان سال 1390 است.
هدف اصلي:
تعيين علت قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال در زمستان سال 90 در کلينيک چشمپزشکي بیمارستان گلپايگاني و درمانگاه نور.
اهداف فرعي:
1ـ تعيين شيوع قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال از نظر جنسيت
2ـ تعيين شيوع قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال از نظر سن
3ـ تعيين شيوع قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال از نظر تحصيلات پدر و مادر
4ـ تعيين شيوع قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال با علائم همراه
5ـ تعيين ارتباط بين قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال با سابقه دارويي
6ـ تعيين ارتباط بين قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال با مبتلايان در خانواده
7ـ تعيين ارتباط بين قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال با سابقه مسافرت
8ـ تعيين ارتباط بين قرمزي چشم کودکان کمتر از 10 سال با سابقه بيماريهاي چشمي
1ـ توزيع علل قرمزي چشم در کودکان در کلينيک چشم پزشکي بيمارستان گلپايگاني و درمانگاه نور شهر قم در زمستان سال 1390 براساس سن متفاوت است.
2ـ توزيع علل قرمزي چشم در کودکان در کلينيک چشم پزشکي بيمارستان گلپايگاني و درمانگاه نور شهر قم در زمستان سال 1390براساس جنس متفاوت است.
اهداف کاربردی:
فرضيه اصلي:
به نظر ميرسد علت قرمزي چشم در کودکان کمتر از 10 سال کنژونکتيويت، هوردئولوم و بلفاريت، تروما، سلوليت اطراف و ديواره کاسه چشم و... باشد.
فرضيات فرعي:
1ـ به نظر مي رسد قرمزي چشم کودکان پسر کمتر از 10 سال بيشتر از دختران در همان سن است.
2ـ به نظر ميرسد تحصيلات پدر و مادر با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
3ـ به نظر ميرسد سابقه دارويي با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
4ـ به نظر ميرسد سابقه مسافرت با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
5ـ به نظر ميرسد سابقه بيماريهاي چشمي با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
6ـ به نظر ميرسد سابقه بيماريهاي روماتيسمي با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
7ـ به نظر ميرسد سابقه CNLDO با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
8ـ به نظر ميرسد سابقه گلوکوم در خانواده با شيوع قرمزي چشم در کودکان ارتباط دارد.
قرمزي چشم مي تواند نشانه طيف وسيعي از بيماري هاي چشمي از کنژکتيويت خفيف تا عفونت ها و بيماري هاي تهديدکننده بينايي و يا تروما باشد. اكثر بيماري هاي چشمي كه با قرمزي چشم تظاهر مي نمايند نسبتا خوشخيم هستند و ما در ذیل به معرفی تعدادی از این بیماریها می پردازیم.
اختلالات ملتحمه
کنژنکتيويت
ملتحمه در مقابل طيف وسيعي از باکتريها، ويروسها، آلرژنها، محرکها، سموم و بيماريهاي سيستميک واکنش نشان ميدهد. کنژنکتيويت در کودکي شايع بوده و ممکن است عفوني يا غير عفوني باشد. تشخيص افتراقي چشم قرمز شامل علل مربوط به ملتحمه يا ساير قسمتهاي چشم ميشود.
افتالمي نوزادي Ophthalmia Neonatorum. افتالمي نوزادي، که نوعي کنژنکتيويت است در 4 هفتهي اول رخ ميدهد و شايعترين بيماري چشمي نوزادان است.عوامل بسيار متفاوت ويرولانس و پيآمدهاي بسيار متفاوتي هم دارند. به طور مثال، ريختن نيترات نقره ميتواند موجب کنژنکتيويت خفيف خود محدود شونده شود، درحالي که نيسرياگنوره و پسودوموناس قادر به ايجاد سوراخ قرنيه، کوري و مرگ ميباشند. اجتمال کنژنکتيويت نوزادي بستگي به فراواني عفونتهاي مادر، معيارهاي پيشگيرانه، شرايط زايمان و تولد و تماس پس از زايمان با ميکروبها دارد.
اپيدميولوژي.معمولاً کنژنکتيويت دورهي نوزادي در حين زايمان واژينال کسب ميشود و نمايانگر شيوع بيماريهاي جنسي در اجتماع است. در 1880، ده درصد کودکان اروپايي در هنگام تولد دچار کنژنکتيويت گنوککي ميشدند. در آن دوره کنژنکتويت نوزادي علت اصلي کوري محسوب ميشد. در سال 1881 اپيدميولوژي اين وضع کاملاً تغيير کرد، زيرا در اين زمان Crede گزارش نمود که ريختن محلول 2% نيترات نقره در چشمهاي نوزادان بروز افتالمي گنوککي را از 10% به 3/0% کاهش داده است.
در طي قرن بيستم،بروز افتالمي گنوککي نوزادان در کشورهاي صنعتي به علت استفاده از پروفيلاکسي وسيع با نيترات نقره و بيماريابي و درمان گنورهي مادران قبل از تولد، کاهش پيدا کرد. در امريکا بروز افتالمي گنوککي نوزادي 3/0 در هر 1000 تولد زنده ميباشد. در عوض، شايعترين علت افتالمي نوزادي در امريکا، کلاميدياتراکوماتيس ميباشد که 2/8 در هر 1000 تولد زنده ميباشد.
علائم باليني.علائم باليني انواع مختلف افتالمي نوزادي آن قدر اختصاصي نيستند که اجازهي تشخيص دقيق را فراهم نمايند. گرچه زمان و علائم مشخصهي آنها براي هر کدام از علل نسبتاً تيپيک هستند، ولي همپوشاني زيادي داشته و پزشکان نبايستي تنها بر يافتههاي باليني اتکاء داشته باشند. افتالمي نوزادي بدون توجه به علت آن با قرمزي و کموزيس (تورم) ملتحمه، ادم پلک و ترشح که ممکن است چرکي باشد، مشخص ميشود.افتالمي نوزادي ميتواند منجر به کوري شود. ممکن است عفونت علائم سيستميکي هم داشته باشد که نيازمند درمان باشد. پس، هر نوزادي که دچار علائم کنژنکتيويت ميشود نياز به ارزيابي فوري و کاملي براي تعيين علت عفونت و درمان مناسب آن دارد.
شروع التهاب ناشي از قطرات نيترات نقره معمولاً در عرض 12-6 ساعت از هنگام تولد شروع شده و تا 48-24 ساعت خوب ميشود. دورهي کمون معمول کنژنکتيويت نيسريا گنوره 5-2 روز و در مورد کلاميدياتراکوماتيس 14-5 روز است. عفونت گنوککي ممکن است در هنگام تولد موجود باشد يا به علت مهار نسبي توسط پروفيلاکسي چشمي تا روز پنجم به تأخير بيفتد. ممکن است کنژنکتيويت گنوککي به علت ورود از طريق انگشتان فرد بالغ آلوده در دوران شيرخوارگي هم ايجاد شود. زمان شروع بيماري در ساير باکتريها خيلي متفاوت ميباشد.
کنژنکتيويت گنوککي با التهاي خفيف و ترشح سروسانگينو( مخلوط چرک و خون) شروع ميشود. در عرض 24 ساعت، ترشح غليظ و چرکي شده و ادم شديد پلک و کموزيس واضح ايجاد ميشود. اگر تأخير در درمان مناسب صورت گيرد، عفونت گسترش يافته، لايههاي عمقي تر ملتحمه و قرينه را فرا ميگيرد. عوارض آن زخم و پرفوراسيون قرينه، ايريدوسيکليت، سينشي قدامي و به ندرت پان افتالميت ميباشد. کنژنکتيويت کلاميديا تراکوماتيس ( انکلوزيون بلنورا) متفاوت بوده و ممکن است التهاب خفيف تا تورم شديد پلک با مقادير زياد ترشح چرکي همراه باشد. اين فرايند بيشتر ملتحمه تارسال را گرفتار ميکند؛ به ندرت قرنيه گرفتار ميشود. کنژنکتيويت استافيلوکوک طلايي يا ساير ميکربها هم مشابه کلاميدياتراکوماتيس ميباشد. کنژنکتيويت پسودوموناس آنروژينوزا شايع نيست، در نرسري ايجاد ميشود و ميتواند خطرناک باشد. با شروع ادم در روز 18-5 اريتم پلک و ترشح چرکي، ايجاد پانوس، اندوفتالميت، سپتي سمي، شوک و مرگ مشخص ميشود.
تشخيص. در کنژنکتيويتي که پس از 48 ساعت ايجاد ميشود، بايستي به فکر علل عفوني بود. بايستي از ترشح چرکي آن رنگ آميزي گرم انجام داد و از آن کشت تهيه نمود. در صورت شک به عامل ويروسي، بايستي در کشت نسجي سواپي براي جداکردن و کشت ويروسي فرو نمود. در کنژنکتيويت کلاميديايي، ميتوان با تراشههاي سلولهاي اپي تليال ملتحمهي تارسال که به روش گيمسا رنگآميزي شده است به دنبال انکلوزيونهاي داخل سيتوپلاسميک مشخصهي آن گشت، و با روشهاي خاص کشت نسجي ميتوان اين ارگانيسم را از سواپ ملتحمه جدا نمود يا با رنگآميزي ايمونوفلورسنت تراشههاي ملتحمه به دنبال انکلوزيونهاي کلاميديا گشت يا تستهايي براي آنتيژن يا DNA کلاميديايي انجام داد.تشخيص افتراقي آن شامل داکريوسيستيت ناشي از انسداد مادرزادي مجراي اشکي همراه اتساع کيسهي اشکي ميباشد( داکريوسيستوسل).
درمان: درمان شيرخواراني که مشکوک به افتالمي گنوککي هستند و رنگآميزي گرم ديپلوکوک گرم منفي داخل سلولي مشخصهي آن را نشان داده است، بايستي سريعاً با سفترياکسون روزانه 50mg/kg شروع شود، طوري که يک دوز آن از 125mg تجاوز نکند. علاوه بر اين، اوايل بايستي چشم هر 30-10 دقيقه با سالين شستشو داده شود و به تدريج به فواصل 2 ساعته رسانده شود تا ترشح چرکي پاک شود. روش ديگر درمان سفوتاکسيم 100mg/kg روزانه وريدي يا عضلاني هر 12 ساعت به مدت 7 روز يا 100mg/kg به صورت تک دوز است. در صورتي که سپتي سمي يا درگيري ساير محلهاي خارج چشمي (مننژيت، آرتريت) وجود داشته باشد، درمان گسترش مييابد. بلنوراي انکلوزيوني با اريترومايسين خوراکي (50mg/kg روزانه در 4 دوز منقسم) به مدت 2 هفته درمان ميشود. اين درمان کنژنکتيويت را بهبود داده و ممکن است از عواقب بعدي ( پنوموني کلاميديايي) جلوگيري نمايد. کنژنکتيويت نوزادي ناشي از پسودوموناس با آنتي بيوتيکهاي سيستميک درمان ميشود که شامل يک آمينوگليکوزيد ميشود و علاوه بر آن از شستشوي موضعي با نرمال سالين و پماد چشمي جنتامايسين هم استفاده ميشود. کنژنکتيويت استافيلوکوکي با متي سيلين تزريقي و شستشوي موضعي با نرمال سالين درمان ميشود.
پيش آگهي و پيشگيري. قبل از به کارگيري پروفيلاکسي موضعي چشمي در هنگام تولد، افتالمي گنوککي علت شايع کوري و آسيب دائمي چشم بود. اگر پيشگيري به درستي انجام شود، خيلي مؤثر است مگر عفونت در هنگام تولد موجود باشد. در هنگام تولد با استفاده از ظرف پلاستيکي تک دوزي قطرات اريترومايسين 5/0% یا نيترات نقرهي 1% مستقيماً به داخل چشم باز ريخته ميشود. نيازي به شستشوي با سالين پس از استفاده از نيترات نقره نميباشد. نيترات نقره براي درمان عفونت فعال اثري ندارد. پويدون – ايودين( محلول بتادين 2%) هم به عنوان درمان پيشگيرانه مؤثر ميباشد.
تشخيص عفونت گنوککي مادر و درمان مناسب آن يکي از اصول استاندارد مراقبت روتين پرهناتال ميباشد. شيرخواري که از مادر مبتلا به عفونت گنوککي درمان نشده به دنيا ميايد بايستي يک دوز سفترياکسون 50mg/kg (حداکثر 125mg) علاوه بر پروفيلاکسي موضعي دريافت نمايد. درنوزادان نارس اين دوزبايستي کمتر داده شود. اگر معلوم است که کشت گنوکک مادر به پني سيلين حساس است، ميتوان از پني سيلين به ميزان 000/50 واحد استفاده کرد.
نه پروفيلاکسي موضعي و نه درمان موضعي نميتواند از پنوموني بدون تب که در 20-10% نوزادان به کلاميدياتراکوماتيس رخ ميدهد جلوگيري نمايد. گرچه کنژنکتيويت کلاميديابي معمولاً خودبهخود خوب ميشود، ولي ممکن است پنوموني کلاميديايي به صورت عارضهي جدي درآيد. درمان سيستميک شيرخواران مبتلا به بيماري کلاميديايي از اهميت برخوردار است. درمان زنان حاملهاي کلونيزه شده با اريترومايسين ممکن از ايجاد بيماري در نوزاد ايشان جلوگيري نمايد.
کنژنکتيويت حاد چرکي. اين بيماري با پرخوني ملتحمه، ادم، اگزوداي موکوپرولانت و چسبيدن پلکها به هم ديگردرجات متغير ناراحتي چشم کمابيش ژنراليزه مشخص ميشود. معمولاً ناشي از يک عفونت باکتريال ميباشد. شايعترين علل آن هموفيلوس انفلوانزاي بدون تيپ non-Typable(همراه اوتيت مياني همان طرف)، پنوموکک، استافيلوکوک و استرپتوکوک ميباشد. کنژنکتيويت چرکي باکتريايي، خصوصاً به علت پنوموکوک يا هموفيلوس انفلوانزا ممکن است به صورت اپيدمي ديده شود. اسمير وکشت از ملتحمه براي افتراق انواع اختصاصي مفيد ميباشد. اشکال شايع کنژنکتيويت حاد چرکي معمولاً به کمپرس گرم و استفادهي مکرر از قطرات آنتي بيوتيک خوب پاسخ ميدهند. تب پورپورايي برزيلي به علت هموفيلوس مصري aegyptiusبه صورت کنژنکتيويت و سپتي سمي تظاهر ميکند. در کودکان بالاتر از سن نوزادي، خصوصاً در نوجوانان، نيسريا گنوره و کلاميديا از علل نسبتاً شايع کنژنکتيويت حاد چرکي ميباشند. اين عفونتها نياز به ازمايشات و درمان اختصاصي دارند.
کنژنکتيويت ويرال. اين بيماري به طور کلي با ترشح آبکي مشخص ميشود. اغلب تغييرات فوليکولي ( تودههاي کوچک لنفوسيتي) در ملتحمهي پلکي ديده ميشود. کنژنکتيويت آدنوويروسي نسبتاً شايع است و گاهي هم همراه درگيري قرنيه همين طور فارنژيت يا پنوموني ميباشد. گاهي اپيدميهاي کنژنکتيويت ناشي از انتروويروس هم ديده شده است؛ اين نوع ممکن است همورازیک باشد.کنزونکتیویت حاد همورازیک ممکن است به علت انتروويروس CA24 يا 70 باشد که با ترشح آبکي خوني و چشمان قرمز، متورم ودردناک مشخص ميشود. کنژنکتيويت به طور شايعي همراه عفونتهاي سيستميک ويروسي مثل اگزانتمهاي کودکي خصوصاً سرخک ديده ميشود. اين انواع خودبهخود خوب ميشوند.
کراتوکنژنکتيويت اپيدميک. اين بيماري توسط آدنوويروس تيپ 8 ايجاد شده و با تماس مستقيم منتقل ميشود. اول به صورت احساس جسم خارجي در زير پلک همراه خارش و سوزش خود را نشان ميدهد. به سرعت ادم و فتوفوبي ايجاد ميشود و فوليکولهاي بيضوي بزرگي در ملتحمه ظاهر ميشوند.بسياري اوقات آدنوپاتي جلوي گوش و غشاي کاذب در سطح ملتحمه هم ايجاد ميشود. ممکن است انفيلتراسيون زير اپي تليال قرينه هم ايجاد شده و موجب تاري ديد شود. اين عارضه معمولاً ناپديد ميشود ولي ممکن است قدرت بينايي را به طور دائم کاهش دهد. عوارض قرنيهاي آن در بچههاي کمتر از بالغين شايع ميباشد. ممکن است کودکان همراه آن عفونت دستگاه تنفسي فوقاني و فارنژيت داشته باشند. هيچ درمان اختصاصي براي کاهش علائم و يا کوتاه کردن سير بيماري وجود ندارد. بايستي تأکيد بر روي پيشگيري از گسترش بيماري باشد. در 95% از بيماران 10 روز پس از ظهور علائم ويروس در حال تکثير موجود ميباشد.
کنژنکتيويت ممبرانو و پسودو ممبرانو. اين انواع را ميتوان در تعدادي از بيماريها مشاهده نمود. کنژنکتيويت مامبرانوي کلاسيک مربوط به ديفتري است، همراه با اگزوداي غني از فيبرين روي سطح ملتحمه تشکيل شده و اپي تليوم را اشباع ميکند، اين مامبران را به سختي ميتوان برداشت و اگر برداشته شود يک سطح خام و خون ريزي دهندهاي به جا ميگذارد. در کنژنکتيويت پسودومامبرانو، لايهي اگزودايي غني از فيبرين سطحي بوده و اغلب ميتوان آن را به اساني برداشت و يک سطح صافي را باقي ميگذارد. اين نوع در بسياري از عفونتهاي باکتريال و ويرال، مثل کنژنکتيويت استافيلوکوکي، پنوموککي، استرپتوکوکي يا کلاميديايي و در کراتوکنژنکتيويت اپيدميک ديده ميشود. هم چنين در کنژنکتيويت ورنال و بيماري استيونس- جانسون نيز ديده ميشود.
کنژنکتيويت آلرژيک. اين بيماري معمولاً همراه خارش شديد، اشکريزش و ادم ملتحمه ميباشد. به طور شايعي فصلي است. کمپرس سرد و قطرههاي ضد احتقان موجب بهبود علائم ميشود. ممکن است پايدار کنندههاي موضعي ماست سل يا مهارکنندههاي پروستاگلاندين هم مفيد باشد. در بعضي موارد زير نظر چشم پزشک از کورتيکوستروئيدهاي موضعي استفاده ميشود.
کنژنکتيويت ورنال.اين بيماري معمولاً در سالهاي قبل از بلوغ شروع شده و ممکن است تا چندين سال عود نمايد. به نظر ميرسد آتوپي در ايجاد آن نقش داشته باشد، ولي پاتوژنز آن معلوم نميباشد. شکايتهاي معمول ايشان خارش شديد و اشکريزش ميباشد. مشخصهي ان ضایعات پاپیلاری بزرگ و تخت و سنگفرشی ملتحمه ی پلکي ميباشد(شکل 1-625).
بسياري از اوقات اگزوداي چسبناک و غشاي کاذب شيري ملتحمه ديده ميشود. ممکن است ضايعات برجستهي کوچک ملتحمهي بولبر مجاور ليمبوس ( شکل ليمبال) ديده شود. اسمير اگزوداي ملتحمه ائوزينوفيلهاي زيادي را نشان ميدهد. درمان باکورتيکوستروئيدهاي موضعي و کمپرس سرد باعث بهبودي مختصري ميشود. در صورت نياز به کنترل طولاني مدت استفاده از پايدار کنندههاي ماست سل يا مهارکنندههاي پروستاگلاندين مفيد ميباشد. بايستي از کاربرد طولاني مدت کورتيکوستروئيد پرهيز نمود.
سندرم اکولوگلاندولر پارينود. اين سندرم شکلي از بيماري خراش گربه ميباشد و توسط بارتونلا هنسله ايجاد ميشود توسط مگس ازگربه به گربه منتقل ميشود. بچهگربهها بيش از گربههاي بالغ به آن آلوده هستند. اگر انسان توسط گربه خراشيده شود ممکن است دچار عفونت شود. علاوه بر اين، ممکن است در هنگامي که گربه مشغول ليسيدن خود است، باکتري از راه بزاق به موهايش منتقل شود. اگر به گربه دست بزنيم و سپس با همان دست چشم خود را بماليم ممکن است باکتري روي ملتحمه قرار بگيرد. علائم برجسته اين بيماري لنفادنوپاتي و کنژنکتيويت است. ممکن است گرانولوم ملتحمه پيش آيد ( شکل 2-625). سير آن معمولاً به سمت بهبودي است ولي ممکن است در بعضي موارد از آنتي بيوتيک استفاده شود.
کنژنکتيويت شيميايي. اين حالت وقتي ايجاد ميشود که يک مادهي محرک وارد کيسهي ملتحمه ميشود( چنانچه کنژنکتيويت حاد و خوش خيم نوزادي توسط نيترات نقره ايجاد ميشود). ساير عوامل مسئول، شامل مواد پاک کننده ي خانگي، اسپريها، دود، غبار و آلايندههاي صنعتي ميباشند. قلياها تمايل به ماندگاري بيشتري در ملتحمه داشته و آسيب ناشي از آنها براي چند ساعت تا چند روز ادامه مييابد. اسيدها موجب رسوب پروتئينها در نسوج شده، پس اثر فوري به جا ميگذارند. در هر صورت ضروري است که شستشوي فوري کامل و فراواني انجام شود. اما ممکن است خصوصاً اگر مادهي مسئول قليا باشد، آسيب نسجي وسيع و حتي از دست رفتن چشم به جابگذارد.
لایه اشک. لايهي اشک که موجب شستشوي چشم ميشود، در واقع ساختمان پيچيدهاي ميباشد که از سه لايه تشکيل شده است. داخلي ترين لايه موسين بوده که توسط سلولهاي گابلت و اپي تليال ملتحمه و سلولهاي اسيني غدهي اشکي ترشح ميشود. اين لايه موجب پايداري شده و موجب چسبيدن لايهي اشکي به ملتحمه و قرنيه ميشود. لايهي مايع مياني 98% لايهي اشک را تشکيل ميدهد وتوسط غدد اصلي و فرعي اشکي توليد ميشود. اين مايع حاوي الکتروليتهاي متنوع، پروتئين و همين طور آنتي باديهاست. خارجي ترين لايهي ليپيدي بيشتر توسط غدد سباسهي ميبوميان پلکي توليد شده و از تبخير لايهي اشکي جلوگيري مينمايد. اشک به سوراخي که در سمت داخل لبه پلک وجود دارد تخليه شده واز کاناليکول به سمت کيسهي اشکي رفته و سپس به مجراي نازولاکريمال و به داخل بيني ميرود. نوزادان پره ترم اشک کمي دارند. اين مسأله ممکن است موجب عدم تشخيص انسداد مجراي اشکي و تغليظ داروهاي موضعي دريافتي شود. در نزديک ترم توليد اشک به مقادير بزرگسالي ميرسد.
تنگي و التهاب مجراي اشکي . انسداد مادرزادي مجراي نازولاکريمال (CNLDO)Congenital nasolacrimal duct obstruction ، يا تنگي مجراي اشکي، شايعترين اختلال سيستم اشکي بوده که 6% نوزادان دچار آن هستند. معمولاً به علت نارسايي در کاناليزه شدن سلولهاي اپي تليال است که مجراي نازولاکريمال را تشکيل داده و وارد بيني ميشود( دريچه هاسنر). علائم CNLDO ميتواند از موقع تولد موجود باشد، گرچه تا وقتي که توليد طبيعي اشک به صورت واضحي ايجاد نشود، علائم آن ظاهر نميشود. علائم CNLDO اشک ريزش شديد، ريزش اشک روي پلک و گونه و ريفلاکس مادهي موکوئيد توليد شده ودر کيسهي اشکي ميباشد. ممکن است به علت تحريک و مالش ناشي از اشک و ترشح، اريتم يا لچ افتادگي پوست ايجاد شود. اگر انسداد کامل باشد،اين علائم شديد و مداوم خواهد بود. اگر فقط انسداد نسبي وجود داشته باشد، ممکن است مجراي نازولاکريمال قادر به تخليهي لايهي اشکي پايهاي که توليد ميشود باشد. ولي در صورت افزايش توليد اشک (تماس با سرما، باد و نور خورشيد) يا افزايش انسداد انتهاي ديستال مجراي نازولاکريمال ( مثل ادم مخاط بيني)، اشک سرازير شده و انسداد آشکار ميشود. شير خواراني که CNLDOدارند ممکن است دچار عفونت و التهاي حاد کيسهي نازولاکريمال (داکريوسيستيت)، التهاب نسوج مجاور( پري کيستيک) و به ندرت سلوليت پري اربيت شوند. در داکريوسيستيت ناحيهي کيسه متورم، قرمز و حساس است، ممکن است اين بيماران علائم سيستميک عفونت نظير تب و تحريکپذيري هم داشته باشند.
مبلغ قابل پرداخت 21,870 تومان