فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: «طرح تحقيق»
1. طرح مسأله و تعريف موضوع تحقيق.. 2
2. اهداف تحقيق.. 4
3. اهميت و ارزش تحقيق.. 4
4. سوال اصلي.. 5
5. فرضيهي اصلي.. 5
6. تعريف متغيرها، مفاهيم و عملياتي.. 5
7. پيشينهي تحقيق.. 7
8. روش تحقيق.. 7
9. موانع، مشكلات و محدوديتها8
10. سازماندهي تحقيق:8
فصل دوم: «ادبيات پژوهش»
1- جايگاه ورزش در نظريات ماركسيستي.. 11
2- جايگاه ورزش در نظام سرمايهداري (ليبرال- دموكراسي)22
3- جايگاه ورزش در نظريات امپرياليستي.. 27
4- جايگاه ورزش در نظريهي كاركردگرايي.. 30
5- جايگاه ورزش در نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران:33
6- جايگاه ورزش در انديشههاي امام خميني(ره)38
7- جايگاه ورزش در انديشههاي آيتالله خامنهاي.. 41
فصل سوم:«فوتبال»
1- تاريخچهي ورزش... 46
2- تاريخچهي ورزش در ايران. 50
3- تحول مفهومي ورزش در گذشته و حال. 53
4- بررسي تاريخي نحوهي تكوين فوتبال در جوامع انساني.. 60
5- شكلگيري فوتبال نوين.. 62
تاريخچه فوتبال در ايران. 63
|
6- شكلگيري فوتبال در تاريخ ايران. 63
7- پيدايش نهادهاي جديد و گسترش فوتبال در ايران. 66
8- نخستين تيم هاي فوتبال در ايران. 68
9- چگونگي شكلگيري استقلال و پرسپوليس.... 71
10- نقش ورزش در انسجامبخشي امور اجتماعي و هويتسازيهاي ملّي.. 77
فصل چهارم:«سياست»
1- سياست: مفهوم سياست... 84
2- قدرت: مفهوم قدرت... 91
3- وجوه اشتراك و افتراق سياست كلاسيك و مدرن. 95
4- دولت... 97
چگونگي شكلگيري، رشد و تحول دولتها101
6- اشكال حكومتها106
7- ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي ايران. 116
3- قوه مقننه:119
4- مجمع تشخيص مصلحت نظام. 120
5- قوهي قضاييه:120
6- شوراها:121
7- مردم:121
فصل پنجم:«فرهنگ سياسي»
1- مفهوم فرهنگ.... 124
2- پيشينهي فرهنگ سياسی.. 124
3- تبيين فرهنگ سياسی.. 125
4- رويکردها و انواع فرهنگ سياسی.. 128
5- سطوح فرهنگ سياسی.. 132
6- سنخ شناسی عمومی فرهنگ سياسی.. 133
7- رابطهي فرهنگ سياسي و ساختار سياسي.. 133
8- چگونگي تأثير فرهنگ سياسي بر رفتارهاي سياسي.. 136
9- تأثير دولت پاتريمونيال بر شكلگيري فرهنگ سياسي غيرعقلاني در ايران. 142
10- تأثير فرهنگ سياسي بر فوتبال. 148
|
فصل ششم:«مولفه هاي فرهنگ سياسي در سياست و فوتبال ايران»
1- پاتريمونياليسم (پدرسالاري)155
2- خشونت... 174
3- تئوري توطئه. 186
4- دايكاتومي.. 190
5- تقديرگرايي.. 193
6- تخصص گرايي.. 196
7- فرديّت... 201
8- اسطوره سازي.. 203
9- نخبهكشي.. 205
10- تضعيف ديگران براي بزرگ نشان دادن خود. 207
11- واقعيت گريزي.. 209
12- عدم مداراي اجتماعي.. 211
13- پيشبيني ناپذيري.. 213
14- نداشتن حافظهي تاريخي.. 214
15- گذشتهگرايي.. 215
16- ملامتگري.. 216
17- مظلومگرايي.. 217
18- تنبلي.. 220
19- عدم امنيت شغلي در ايران. 222
20- سادهانگاري.. 225
21- پرتوقعي.. 225
22- احساس بيچارهگري و نااميدي.. 226
23- عدم توجه به كارهاي زيربنايي و پايه. 227
24- دلال بازي.. 228
25- شهادت طلبي.. 229
26- مسئوليتگريزي.. 230
27- بياعتمادي.. 232
28- دولت پاتريمونيال. 234
|
نتيجهگيري... 243
ضميمه. 245
1- صنعت فوتبال به منزلهي عقل معاش... 245
2- اقتصاد دولتي ورزش در ايران. 245
3- انواع درآمدهاي ورزشي.. 253
فهرست منابع
مقالات... 273
رسالات و تقريرات... 275
نام برخي از روزنامهها و مجلات مورد استفاده. 276
منابع لاتين.. 276
|
1. طرح مسأله و تعريف موضوع تحقيق
در تحقيق حاضر ميخواهيم بدانيم كه فرهنگ سياسي ايرانيان معاصر چه تأثيري بر دو حوزهي سياست و فوتبال در كشور ايران بالاخص در دورهي جمهوري اسلامي ايران داشته است؟ براي سهولت در امر تحقيق و حصول نتيجهي علمي جهت پاسخگويي به سوال مذكور، ابتدا به بررسي جايگاه ورزش در نظريات سياسي گوناگون كه هر كدام با فرهنگ سياسي خاصي نيز همخواني دارند پرداخته و پس از آن ضمن بررسي جداگانه چيستي فرهنگ سياسي، سياست و فوتبال به بررسي شاخصهاي فرهنگ سياسي كه بر سياست و فوتبال ايراني تأثيرگذار بوده است ميپردازيم.
اصطلاح فرهنگ سياسي كه بعد از پايان جنگ دوم جهاني در ادبيات توسعه سياسي مطرح گرديد، به زعم بسياري از محققان و صاحبنظران حوزه جامعهشناسي سياسي، نخستين بار توسط «گابريل آلموند» در حوزهي علوم سياسي به كار گرفته شد. وي ميگويد: «هر نظام سياسي شامل الگوي خاصي از سمتگيريها به سوي عمل سياسي است و فكر ميكنم كه بهتر است اين الگو را فرهنگ سياسي بناميم.» (الهيمنش، 1384، 4)
اين تعبير را ميتوان در آثار ساموئل بوراندر، آدام اولام، روت بنديكت، ماركات ميد، آبرام كاردينر و رالف لينتون بررسي نمود. به هر تقدير، فرهنگ سياسي به منزلهي تلاش صاحبنظران علوم سياسي براي تشخيص جنبههايي از فرهنگ است كه ماهيتاً سياسي بوده و يا الزاماً وجه سياسي به خود ميگيرند و همچنين فرهنگ سياسي به مثابه مكانيزمي است كه طي آن اعضاي يك جامعه روابط سياسي را به درستي تصور نموده و يا حداقل امكان ادراك آن را پيدا ميكنند. (رزاقي، 1376، 201)
بنابراين گفتمان هر جامعه متأثر از فرهنگ سياسي همان جامعه بوده و فرهنگ سياسي نيز محصول تاريخ جمعي يك نظام سياسي و تاريخ زندگي افرادي است كه آن نظام را ميسازند. فرهنگ سياسي بر اين فرض مبتني است كه نگرشها، احساسات و ادراكات جاري و حاكم بر رفتار سياسي هر جامعه صرفاً انبوهي از امور تصادفي نيستند، بلكه نمايانگر الگوهاي سازگار و هماهنگي ميباشند كه با يكديگر تناسب داشته و متقابلاً يكديگر را تقويت مينمايند. (تاجيك، 1382، 26-25)
به همين جهت است كه «لوسين پاي» فرهنگ سياسي را در يك چارچوب مناسب به منظور تركيب دو حوزه روانشناسي و جامعهشناسي ميداند كه در واقع فرهنگ سياسي با پيوند زدن به دو رهيافت خرد و كلان، زمينهساز طبقهبندي و مقايسه نظام سياسي گرديده و نحوه توسعه و تحول آن را نيز مشخص مينمايد. بنابراين اگر براساس اين طرز تفكر اخير به فرهنگ سياسي بنگريم، فرهنگ سياسي از ارتباط صرف با رفتار سياسي و نظام سياسي خارج شده و بر كليه رفتارها و روابط اجتماعي اثرگذار ميباشد. (محمدي، 1370، 39)
ارزشهاي فرهنگي، هنجارها و نمادها از يكسو به ساختارهاي سياسي- اجتماعي شكل ميدهند و از سوي ديگر در رفتار افراد تأثير ميگذارند. سنتها، آداب مذهبي، تجويزهاي ايدئولوژيكي و قوانين اساسي شاكلهي اصلي هنجارهاي فرهنگي را ترسيم ميكنند. اين قواعد، حقوق و تكاليف ساختارهاي سياسي- اجتماعي را هم در قلمرو نهادهاي حكومتي و هم گروههاي اجتماعي، نهضتها و احزاب سياسي كه خواهان دخالت بيشتر در سياستگذاري هستند مشخص ميكنند. بنابراين كنشهاي فردي و واكنشهاي او نسبت به اوضاع و احوال محيط، متأثر از گرايشهاي ذهني است كه ريشه در فرهنگ هر جامعه دارد. در اين تعبير كنشها صرفاً نتيجهي محيط بيروني نيستند، بلكه بازتاب تعامل ميان درون و بيرون در يك ميدان تجربه و فرايند يادگيري هستند. (بايد توجه داشت كه دخل و تصرف در عوامل و شاخصهاي فرهنگي يك جامعه در كوتاه مدت ممكن نيست و هرگونه تغيير در اين زمينه نياز به برنامهريزي ظريف، دقيق و سنجيده در بلندمدت دارد. (كاظمي، 250-249)
در بررسي وضعيت ورزشها نيز، در اثراتي كه در جامعهشناسي ورزش به چشم ميخورد. اينگونه مطرح ميشود كه ورزش و تربيت بدني با فرهنگ و ساختارهاي اجتماعي فرهنگ رابطهاي مستقيم داشته و پيشرفت يا عقبماندگي آن با پيشرفت يا عقبماندگي جامعه همراه ميباشد. ساختارهاي اجتماعي فرهنگ، ساختارهاي ورزش را نيز در برميگيرد و هويت و جهتگيري آن را معين ميكند. (آقاپور، 1381، 75)
براساس اين طرز تفكر بازي ورزشي يك پديدهي فرهنگي است كه باورهاي يك جامعه را بازتاب ميكند. يك مسابقهي فوتبال به يك مشت مرداني كه با زدن ضربههاي پا به توپ بازي ميكنند؛ تقليل نمييابد. فوتبال چون آئينه يك فرهنگ، حامل معاني نمادي است كه به خشونت پذيرفته شده، به شبكهي اتحادها و دشمنيها، به تعلقات گروهي، به تأكيد بر هويتها و داوهاي سياسي و اقتصادي جامعه وابسته است.
بدين ترتيب با توجه به اهميتي كه سياست و بروز رفتارهاي سياسي در يك جامعه دارد و با توجه به نقش ورزش مدرن به طور عام و فوتبال به عنوان فراگيرترين ورزش مدرن به طور خاص (به عنوان يكي از مهمترين پديدههاي اجتماعي) در انسجامبخشي اجتماعي، هويتيابي و فراگيري نقش هاي اجتماعي دارد؛ ما در اينجا به آزمون اين فرضيه ميپردازيم كه فرهنگ سياسي ايرانيان معاصر بر سياست و فوتبال ايراني اثرگذار بوده و بر اثر اين تأثيرات شاهد بروز رفتارها و الگوهاي مشابه در هر دو عرصه بودهايم.
2. اهداف تحقيق:
يكي از شاخصههاي اصلي تحول و پيشرفت يك جامعه تحول در سطح فرهنگ سياسي يك جامعه و بسط هرچه بيشتر عقلانيت در حوزهي فرهنگ سياسي شهروندان و نخبگان يك كشور ميباشد. «ماكسوبر» در كتاب خود تحت عنوان «اخلاق پروتستان و روحيهي سرمايهداري» ضمن آنكه با رويكرد فرهنگي- ارزشي به تحولات سياسي- اجتماعي عصر خويش ميپردازد، همچنين از تحول فرهنگ سياسي محدود و تبعي به سمت فرهنگ سياسي مشاركتي تأكيد مينمايد. و نقش ويژهاي را براي فرهنگ سياسي در بهبود وضعيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور قائل ميشود.
بنابراين يكي از اهداف اصلي اين پژوهش عبارت از آنست كه به روش علمي و با استفاده از شاخصها و مؤلفههاي فرهنگ سياسي در ايران معاصر، سياست و فوتبال را در ارتباط با فرهنگ سياسي مورد بررسي قرار داده و سعي نمايد تا نشان دهد كه با ارتقا فرهنگ سياسي (به سمت عقلاني شدن)، ميتوان وضعيت امور اجتماعي چون سياست و فوتبال را نيز بهبود بخشيد.
البته طبيعي است كه در كشورهاي در حال توسعه، چون ايران به دليل گذار از جامعهي سنتي به جامعهي مدرن، جامعه به طور مدام در حال تغيير و تحولات ميباشد. اما در اين ميان باز هم عناصر فرهنگ سياسي از خاصيت پايندگي بيشتري برخوردارند و عناصر فرهنگ سياسي سنتي تأثير خاصي راحتي در رفتارهاي اجتماعي جامعهي امروزين ما نيز دارد. و براي بهبود وضعيت اجتماعي ما حركت فرهنگ سياسي سنتي و غيرعقلايي و احساسي به سمت فرهنگ سياسي عقلايي الزامي به نظر ميرسد.
3. اهميت و ارزش تحقيق
اين تحقيق به منظور انجام رساله در مقطع كارشناسي ارشد ارايه و تنظيم گرديده است، به همين جهت موضوع پژوهش براي جامعهي ايران به ويژه مديران، نخبگان فكري، طيف دانشپژوهان علوم اجتماعي، محققان علم سياست و علوم اجتماعي (چون جامعهشناسي ورزشي) حائز اهميت ميباشد.
اين پژوهش، صرفاض اعتقادنامه نويسنده و يا گونهاي ارزشگذاري شخصي و غيرعلمي نيست، بلكه در واقع اثري تحقيقي است كه با راهنماييها و مشاورتهاي علمي اساتيد محترم ذيربط، ضوابط خاص خود را به همراه دارد. البته در حوزهي علوم انساني طبيعي است كه نميتوان به طور كامل پژوهشگر را از مفروضات ذهني و دغدغههاي عيني موردنظر خويش مبرا نمود؛ اما ميتوان از او خواست كه حسب ضوابط دانشگاهي، به منطق علمي و متدلوژي وفادار بوده و الزاماً گستره انديشه و بضاعت علمي خود را حتي الامكان در امتداد مصوبات كليات تحقيق (اعم از موضوع، روش، سوالات، فرضيات و بالاخره استنتاجات) قرار دهد.
نويسندهي تحقيقاً بر اين است كه هر چند فرهنگ سياسي ايرانيان معاصر، در چند سالهي اخير بالاخص در دههي سوم انقلاب اسلامي ايران به سمت عقلايي شدن حركت ميكند اما از آنجا كه عناصر فرهنگي از جمله فرهنگ سياسي يك شبه متحول نميشوند و با توجه به شاخصهايي كه در درون فرهنگ سياسي وجود داشته و هنوز نيز كماكان قابل مشاهده است يك نوع فرهنگ سياسي غيرعقلايي و غيرمنطقي در جامعهي ايراني وجود دارد. با علم به اينكه عناصر فرهنگي تأثير بسزايي در تعيين رفتار افراد در تمام بخشهاي زندگي اجتماعي دارد و با نظر به اينكه فرهنگ سياسي يك جامعه شكل رسميتري از فرهنگ عمومي يك كشور است و شاخصهاي فرهنگ سياسي معمولاً ميان مردم يك ملت مشترك است. اين فرهنگ سياسي غيرعقلايي باعث شكلگيري رفتارهاي احساسي و غيرمنطقي در ميان شهروندان ايراني شده است كه وقوع آنها در سياست و فوتبال ايراني قابل مشاهده است. به همين دليل به نظر ميرسد كه يكي از مهمترين اقدامات براي بهبود وضعيت كشور، بهبود فرهنگ سياسي است كه بر جامعهي ايران سايهگسترانده است و همه چيز از مهمترين امور اجتماعي يعني سياست تا حاشيهايترين امور اجتماعي چون ورزش (فوتبال) را در بر ميگيرد.
4. سوال اصلي:
فرهنگ سياسي ايرانيان معاصر چه تأثيري بر دو حوزهي سياست و فوتبال گذاشته است؟
5. فرضيهي اصلي:
به نظر ميرسد فرهنگ سياسي ايرانيان معاصر موجب عدم رويكرد سيستمي عقلايي- منطقي در دو حوزهي سياست و فوتبال گرديده است.
6. تعريف متغيرها، مفاهيم و عملياتي
چارچوب كلان اين رساله شامل چند مفهوم و متغيير اصلي است كه ذيلاً به آن اشاره ميشود:
الف) فرهنگ سياسي: «آلموند» و «وربا» در اثر مشترك خود تحت عنوان «فرهنگ مدني» چنين ميگويند: «زماني كه ما از فرهنگ سياسي يك جامعه صحبت ميكنيم، به نظام سياسي اشاره ميكنيم كه در شناختها، احساسات و ارزيابي مردماش دروني شده است و مردم آن را استنباط كرده در آن قرار ميگيرند، درست آنگونه كه ايشان در نقشهاي غيرسياسي و نظامهاي اجتماعي، اجتماعي شدهاند.» در جايي ديگر «لوسين پاي» و «سيدني وربا» بر اين باورند كه فرهنگ سياسي عبارت است از ساختي متشكل از نظام اعتقادي تجربي و نمادهاي معنادار و ارزشهايي ميباشد كه مجموعاً نمايانگر كيفيت انجام امور سياسي هستند.
«رابرت دال» فرهنگ سياسي را عامل مهم تعيين كنندهي الگوهاي متفاوت سياسي ميداند. وي فرهنگ سياسي را داراي عناصر مهمي دانسته و آن عبارت است از: سمتگيري نسبت به حل مسائل، سمتگيري نسبت به اقدام جمعي، سمتگيري نسبت به سيستم سياسي و بالاخره سمتگيري نسبت به مردم و شهروندان ميداند. (رزاقي، 203) يكي ديگر از صاحبنظران ميگويد: «براي اينكه بدانيم مردم چگونه سياست كشورشان را ميبينند، بايد فرهنگ سياسي را كاويد.» (الهيمنش، 13)
ب) سياست: سياست عموماً به مفهوم اخذ تصميم و اجراي آن براي كل جامعه است. پس در سياست عمل، عامل و موضوع عمل وجود دارد. عامل عمل سياست، حكومت و يا نهادهاي تصميمگيري و اجرايي دولت هستند. موضوع عمل گروهها، افراد و بخشهاي مختلف جمعيتاند. دولت براي اخذ و اجراي تصميمات به عنوان سياست، نيازمند قدرت و توجيه قدرت، يعني اقتدار، مشروعيت و ايدئولوژي است. قدرت نيز داراي منابع گوناگوني است. سياست به عنوان اخذ و اجراي تصميم با همهي مسائل اجتماعي سرو كار پيدا ميكند. از اينرو ميتوان از سياست اقتصادي، فرهنگي، پژوهشي و مالي دولتها سخن گفت. به عبارت ديگر محتواي تصميمات محدود نيست. شيوهي اخذ تصميم و اجراي آن از حيث جوهر سياست به عنوان تصميمگيري اهميتي ندارد، بلكه ملاك تنوع در سياست يعني اساس تقسيمبندي نواع نظامهاي سياسي است. طبعاً شيوهي تصميمگيري در دموكراسيها و ديكتاتوريها متفاوت است. اجراي تصميمات نيازمند قدرت و نهادهاي اجبارآميز است. قدرت، اجبار، نفوذ، فشار و غيره ابزارها و دستمايههاي سياست هستند. بدون قدرت، سياست و حكومت، يعني اخذ و اجراي تصميمات ممكن نيست. همچنين موضوعات عمل سياست يعني مردم به دليل اجبار و قدرت و اقتدار مشروعيت نهفته در تصميمات از آنها اطاعت ميكنند. نهادهاي سياس، مجاري اخذ و اجراي تصميمها و اعمال سياسي هستند. از آنجا كه موضوع عمل سياست، جامعه است، سياست فعاليتي گروهي است. سياست همواره نيازمند دو يا چند بازيگر است و به عنوان فعاليتي دستهجمعي و اجتماعي در درون واحدهاي اجتماعي خاصي، چون قبيله، شهر، دولت- شهر، دولت ملي و كشور ظهور مييابد. (بشريه، 1381، 27-26)
ج) فوتبال: اگر بخواهيم تعريفي خاص از فوتبال ارايه دهيم؛ ميتوان گفت فوتبال محبوبترين رشتهي ورزشي در دنياي مدرن است. فوتبال عبارت است از ورزشي گروهي كه در آن دو تيم در قالب يازده بازيكن كه يكي از آنها الزاماً دروازبان است در زميني مشخص و استاندارد با قضاوت يك داور وسط و دو كمك داور با يكديگر به رقابت ميپردازند و هر تيم سعي ميكند كه با يك كار تيمي توپ را به سمت دروازهي حريف هدايت كند (كه اصطلاحاً به آن گل زدن ميگويند)ضمناً به خبر دروازبان آن هم در محوطهي جريمه، ساير بازيكنان حق استفاده از دست را ندارند.
7. پيشينهي تحقيق:
متعاقب جنگ جهاني دوم، فرهنگ به عنوان يك موضوع كليدي در محور تحليلهاي كاركردگرايي رشتهي مردمشناسي قرار گرفت. از بين تحليلگران سيستمي «تالكوت پارسونز» به فرهنگ و نقش مذهب و مقدسات در داخل يك نظام فرهنگي توجهي ويژه مبذول داشت. ضمن اين مطالعات و بررسيها بود كه برخي سياستشناسان، به طور انحصاري فرهنگ سياسي را مطرح كردند. اصطلاح فرهنگ سياسي بعد از پايان جنگ جهاني دوم براي نخستين بار توسط «گابريل آلموند» در حوزهي علوم سياسي مطرح گرديد. و پس از آن دانشمندان ديگري چون: «ساموئل بوراندر»، «آدام اولام»، «روت بنديكت»، «ماركارت ميد»، «آبرام كاردينر» و «رالف لينتون» به بررسي اين موضوع پرداختند. (الهيمنش، 1384، 24)
بررسي وضعيت فرهنگ سياسي در ايراني نيز با آثاري چون : «تجربه بازي سياسي ميان ايرانيان» از «محمدرضا تاجيك»، «فرهنگ سياسي و توسعهي سياسي» از «يودال سيونگ»، «درآمدي بر تحول فرهنگ سياسي در ايران» از «محمدرضا شريف»، «بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي» از «علياصغر كاظمي» و «تأثير فرهنگ ملي بر رفتار سياسي ايرانيان» از «احمد نقيبزاده» پيگيري شده است.
در خصوص تأثير فرهنگ بر ورزش نيز دانشمنداني چون : «آگوستين ژيرار» دركتاب «توسعهي فرهنگي»، «ارنست كاسيرر» در كتاب «فلسفه و فرهنگ» و «بروس كوئن» در كتاب «درآمدي بر جامعهشناسي» به بررسي تأثير متقابل فرهنگ و ورزش بر يكديگر پرداخته و اصولاً ورزش را يك پديدهي فرهنگي به شمار ميآورند.
البته ما در اينجا موضوع جديدي را بررسي ميكنيم كه عبارت است از :«تأثير فرهنگ سياسي بر سياست و فوتبال ايراني و وجود الگوهاي مشابه در اين دو عرصه به دليل اين تأثيرگذاري» و قابل ذكر است كه اين موضوع نه تنها در ايران مورد پژوهش واقع نشده است، بلكه با توجه به بررسيهايي كه اينجانب براي اين تحقيق انجام دادهام، مورد مشابهي نيز در سطح جهان مشاهده نشده است.
8. روش تحقيق:
نوشتهي حاضر مانند هر اثر آكادميك ديگر محصول يك فعاليت ضابطهمند پژوهشي بوده كه عمدتاً بر مطالعات نظري و دادههاي تاريخي استوار گرديده است؛ لذا وظيفهي هر محقق است كه در روند انجام پژوهش خود دقيقاً از روش منظم و منطقي بهره برده و آن را از تاريخ نويسي و جزم انديشي ايدئولوژيك مميزي نمايد. نگارنده، به منظور پاسخگويي به سوال مطروحه و آزمون فرضيه، از منابع متعدد و مستندات گوناگون بهره جسته است. به هر تقدير ما با استفاده از روش غلاب توصيفي- تحليلي و بعضاً روش مقايسهاي و كاربرد شيوهي كتابخانهاي، مطالعهي گسترده و عميقي از متون موجود و ديدگاههاي مختلف فارسي و بعضاً انگليسي صورت دادهايم و ضمن آنكه از اطلاعات، تجربيات شخصي و بضاعت اندك علمي خود استفاده كرده، همچنين متدلوژي و ساختار مباحث را مسلماً مرهون ارشادات استاد محترم راهنما جناب آقاي دكتر محمدحسن الهيمنش و استاد محترم مشاور جناب آقاي دكتر محمدرضا احمدي طباطبايي و ساير اساتيد بزرگوار ميباشيم.
مبلغ قابل پرداخت 29,403 تومان
برچسب های مهم