مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 45
  • بازدید دیروز : 3290
  • بازدید کل : 13113417

مقاله54-برسی زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت 143 ص


مقاله54-برسی زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت 143 ص

فهرست مطالب

 

 

عنوان

صفحه

مقدمه

كليات

تعريف و تبيين موضوع

ضرورت و اهميت موضوع

فوائد و اهداف تحقيق

پيشينه تحقيق

سوال هاي تحقيق

روش تحقيق

ساختار تحقيق

كليد واژه ها

محدوديت و موانع تحقيق

فصل اول

ميلاد و كودكي پيامبر

وقوع حوادث در شب ميلاد پيامبر

سال و ماه و روز ولادت پيامبر

اقوال مهم در مورد روز ولادت پيامبر

پدر و مادر پيامير

القاب پيامبر

دوران شيرخوارگي پيامبر

بازگشت به آغوش خانواده

سفر به يثرب و مرگ مادر

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام

خاطره اي از دوران كودكي پيامبر

1

 

3

3

4

4

5

5

6

7

9

 

 

10

13

14

15

16

17

20

20

24

26

   

عنوان

صفحه

فصل دوم

دوران جواني پيامبر

دوران جواني و عواطف او در اين دوران

جنگ هاي فجار

پيمان جوانمردان

شباني پيامبر

سفر دوم پيامبر به شام

 

 

28

29

31

33

34

فصل سوم

ازدواج تا بعثت

پيشنهاد ازدواج

كيفيت خواستگاري

حاصل ازدواج پيامبر با حضرت خديجه

زيد بن حارثه پسرخوانده رسول خدا

تدبير پيامبر در نصب حجر الاسود

امين قريش،حضرت علي(عليه السلام)را به خانه خود برد

آئين پيامبر قبل از بعثت

 

 

36

37

39

40

41

42

44

فصل چهارم

بعثت تا هجرت

بعثت حضرت محمد(ص)

در آستانه بعثت

امين قريش در غار حرا و آغاز وحي

دنباله نزول وحي

انقطاع وحي

نخستين زن و مرد مسلمان

دعوت سري

 

 

47

48

49

52

53

55

57

عنوان

صفحه

دعوت خويشاوندان

دعوت عمومي

تطميع قريش

شروع آزار و اذيت قريش بر پيامبر و ديگر مسلمانان

59

60

63

65

فصل پنجم

هجرت تا وفات

هجرت به حبشه

نقشه هايي بر ضد پيامبر

شعب ابي طالب

وفات ابوطالب

وفات حضرت خديجه

معراج پيامبر

سفري به طائف

دعوت سران قبائل با اسلام

نخستين پيمان عقبه

دومين بيعت عقبه

مهاجرت به مدينه

حوادث سال اول هجرت

حوادث سال دوم هجرت

حوادث سال سوم هجرت

حوادث سال چهارم هجرت

حوادث سال پنجم هجرت

حوادث سال ششم هجرت

حوادث سال هفتم هجرت

 

 

69

72

79

81

82

83

86

89

90

91

94

99

103

112

113

115

119

124

عنوان

صفحه

حوادث سال هشتم هجرت

حوادث سال نهم هجرت

حوادث سال دهم هجرت

رويداد سال يازدهم هجرت

پرواز تا ملكوت

126

133

134

141

143

 

چكيده:

در نوشته حاضر مطالبي درباره تاريخ زندگاني پيامبر (صلي الله عليه و آله) قبل و بعد از بعثت در چندين فصل به نگارش در آمده است كه هر فصل زير مجموعه‌هاي خاص به خود را دارد كه عبارتند از:

فصل نخست در مورد ميلاد و كودكي پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي باشد كه شامل وقوع حوادث شب ميلاد آن حضرت، سال و ماه و روز تولد آن حضرت و دوران شيرخوارگي و سفرهاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) به يثرب و شام است كه مطالعه تاريخ زندگي چنين مرد بزرگي، از جمله حوادث تولد آن حضرت و صحنه هاي غم انگيز ديگري كه در دوران كودكي آن حضرت رخ داد چيزهاي بسيار زيادي مي تواند به ما بياموزد.

فصل دوم شامل دوران جواني آن حضرت مي شود كه عبارت از عواطف آن حضرت در دوران جواني و جنگهاي فجار و پيمان حلف الفضول و شباني پيامبر (صلي الله عليه و آله) است كه مطالعه اين دوره از زندگي آن حضرت بردباري و صبوري در برابر سختي ها و مصائب را به هر انساني مي آموزد.

فصل سوم دوره ازدواج تا بعثت آن حضرت را در برمي گيرد كه شامل پيشنهاد ازدواج، كيفيت خواستگاري، آيين پيامبر قبل و بعد از بعثت مي باشد.

فصل چهارم پژوهش دوران بعثت تا هجرت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در برمي گيرد كه شامل رفتن پيامبر به غار حرا و آغاز وحي، نخستين زن و مرد مسلمان، دعوتهاي پيامبر كه شامل دعوت سري، دعوت خويشاوندان و دعوت عمومي مي باشد و آزار و شكنجه هايي كه مشركان قريش بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ديگر مسلمانان وارد مي كردند كه اين فصل صحنه هاي پر ابهت و اسرارآميزي مانند نزول وحي و به دنبال آن مقاومت عجيب و سرسختانه سيزده ساله پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ياران معدود او، در راه نشر آيين اسلام در مكه و مبارزه با بت پرستي مي باشد.

فصل پنجم دوران هجرت تا وفات آن حضرت را شامل مي شود كه عبارت از هجرت به حبشه،شعب ابي طالب،وفات دو عزيز بزرگوار(ابوطالب وحضرت خديجه(سلام الله عليها)) پيمان هاي عقبه اول و دوم، مهاجرت به مدينه و حوادث و رويدادهاي از سال اول تا سال يازدهم و وفات آن حضرت مي باشد كه صحنه‌هاي پرهيجان و پرحادثه اي است كه هر كدام نمونه اي از عاليترين فداكاريها و هدفها، در راه كوبيدن انواع مظاهر بت پرستي، در راه مبارزه با تبعيضات ناروا و نژادپرستي و هرگونه استعمار و استثمار بشر به وسيله بشر محسوب مي شود.

 

مقدمه

خوشا به حال كساني كه قرنهاست در گذشته اند و هنوز نام نيكشان بر زبانهاست و اعمال برجسته آنان صفحات تاريخ بشريت را زينت مي دهد، بشر، شرير و درنده خوست و در تاريخش جز اين صفات جلوه گر نيست. اما گاهي از ميان همين بشر افرادي برخاسته اند كه در ميان صفحات تيره و تاريك تاريخ انسانيت صفحاتي درخشنده تر از خورشيد بوجود آورده اند، اينها افرادي هستند كه آن صفات زشت را از خود دور ساخته، آينه دل و فكر را از هر رذيله اي زدوده و خود را وقف نيكي كرده، براي اصلاح نوع خود رنجها كشيده و نيكي را براي نيكي خواسته اند و در اين راه جان داده‌اند.

اينان همان پيامبران و مصلحين هستند، اينها خيل رسل مي باشند كه محمد بن عبدالله (صل الله عليه و آله) در راس آنها قرار دارد.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) از همه مردان تاريخ و از خود تاريخ عظيم تر است، زيرا هيچ مردي در تاريخ بشريت يافت نمي شود كه عملي مانند حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) در زمان حيات خود انجام داده باشد، فقط اوست كه تاريخ اسلام را از روز بعثت تاكنون و تا اين كره خاكي برپاست ايجاد نمود.

پيامبر(صلي الله عليه وآله)از هر مصلح،از هر فاتح بزرگتر است زيرا هيچ مصلحي آن خدمت را كه حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)به انسانيت كرده، نكرده است.

حضرت محمد (صلي الله عليه و آله)، از هر فاتح برتر است، زيرا فتوحات او در راه نشر مقدسترين مرامها كه توحيد و عقيده و ايمان باشد، بود. نه براي جهانگيري و به دست آوردن جاه و مقام يا طلب مال دنيا. زيرا از سراسر تاريخ زندگانيش هويداست كه جز حق و حقيقت طالب چيزي نبود، در دوره فتح و غلبه فروتن تر و زاهدتر و قانع تر از هر دوره از ادوار زندگي خود بود، چيزي از مال دنيا نداشت و به چيزي از مال دنيا راغب نبود.

در آن وقت كه همه چيز برايش فراهم شد و مي توانست مانند بزرگترين فرمانروايان جهان زندگي كند، از لذات متنعم باشد، پس از آن تلاش دشوار چندي بياسايد، به دنيا روي نياورد، او در اوج عظمت خود با همان وضع كه در اول هجرت داشت ساخت.

خواند تاريخ چنين مردي براي هركس، مسلمان باشد يا نباشد مايه عبرت است،هر ناحيه از نواحي زندگي پيامبر(صلي الله عليه وآله)مملو از پند و عبرت درستي است.

تاكنون هزاران نفر به نوشتن تاريخش پرداخته اند و تا جهان برپاست هزاران هزار مورخ و محقق ديگر به نوشتن اين تاريخ خواهند پرداخت و هر مورخي چيز تازه اي در اين تاريخ خواهند يافت. اما هيچ كس به عظمت او، با اسراري كه در وجودش نهفته، به جلالت و شكوه تعاليم او پي نخواهد برد.

حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) مانند طبيعت عظيم و داراي اسراري است كه كشف هر كدام از آنها، اسراري در بردارد. اكنون ما نيز با قلم ناتوان خود در صدد هستيم تاريخ زندگاني اين مرد بزرگ و فرمانده عظيم و داعي به سوي خدا و مبلغ فضيلت و اخلاق را بنويسيم و بعضي از جنبه هاي شخصيت او را تا جايي كه معلومات و مطالعات ما را ياري مي كند روشن سازيم و از خداوند توفيق و ياري مي طلبيم.

فصل اول

 

ميلاد و كودكي پيامبر

 

 

وقوع حوادث در شب ميلاد پيامبر

سال و ماه و روز ولادت پيامبر

اقوال مهم در مورد روز ولادت پيامبر

پدر و مادر پيامير

القاب پيامبر

دوران شيرخوارگي پيامبر

بازگشت به آغوش خانواده

سفر به يثرب و مرگ مادر

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام

خاطره اي از دوران كودكي پيامبر

وقوع حوادث در شب ميلاد پيامبر :

ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده ما را انيس و مونس شد[1]

پيامبر اكرم (صلي الله وعليه و آله و سلم) بنابر روايات مشهور شيعه نزديك طلوع فجر روز جمعه هفدهم؛ و بنابر قول مورخين و محدثين اهل سنت در دوازدهم ربيع الاول، سالي كه اصحاب فيل به سركردگي ابرهه به منظور ويران كردن خانه كعبه به شهر مكه حمله نموده و به سنگ هاي داغ عذاب شدند كه مطابق است با 570 يا 571 ميلادي، درمكه معظمه در بيت شريف خود از بطن آمنه دختر وهب بن عبدمناف چشم به جهان گشود و جهاني را پر از نور و ايمان كرد.

هنگام تولد آن حضرت حوادثي در آسمان و زمين ، به ويژه در مشرق زمين كه مهد تمدن آن روزگار بود اتفاق افتاد كه اين نشانه حادثه مهمي در آن روزگار به حساب مي آمد.[2]

علامه مجلسي در بحار الانوار و قمي در منتهي الامال و اغلب مورخين از جمله صاحب انوار نوشته اند كه حضرت آمنه (سلام الله عليها) فرمود: چون هنگام ولادت حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) نزديك شد ترس بر من عارض گرديد، من مرغ سفيدي را ديدم كه آمده بال هاي خود را بر شكم من كشيد و در نتيجه ترس از من برطرف شد، پس از آن زن هايي را ديدم كه گرد من جمع شدند، آن ها لباس هاي رنگارنگ داشتند و بوي مشك از آنان متصاعد بود، با من سخن مي‌گفتند يكي از آن ها گفت«من ساره زن ابراهيم، ديگري خود را مريم دختر عمران معرفي كرد، من (آمنه) به آنها تبسم نمودم، آن ها كاسه هاي بلورين سفيد مملوء از شربت هاي بهشتي در دست داشتند و به من مي گفتند: از اين شربت ها بنوش، نوشيدم كار وضع حمل آسان و نوري برابر ديدگانم فروزان شد، و فرشتگاني را ديدم كه در آسمان و زمين ايستاده بود و بين من و آسمان مملوء از انوار بود، در اين موقع شنيدم كه هاتفي گفت: بگيريد عزيزترين و محبوب ترين خلق خدا را، در اين حال پرچمي از سندس سبز كه با ياقوت مزين شده بود، ديدم به بام كعبه نصب كردند و در اين وقت حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم)‌ قدم به اين عالم نهاد و رو به خانه كعبه كرد و سجده نمود.»[3]

از صفيه خاتون كه قابله حضرت آمنه (سلام الله عليها) بود نقل است كه وقتي حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) متولد شد زمين از اين شرف بر آسمان برتري جست.

اول: نوري از آن حضرت ظاهر شد كه بر نور چراغ غلبه كرد.

دوم: آن كه به سجده رفت و خداوند را تسبيح گفت.

سوم: سر از سجده برداشت و گفت: لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ انّي مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله
(صلي الله عليه و آله و سلم).

چهارم: خواستيم كه او را بشوئيم هاتفي گفت: كه خود را به زحمت نيندازيد كه ما او را به دست قدرت خود شسته ايم.

پنجم: ختنه كرده و ناف بريده متولد شد.

ششم: در ميان دو كتف او مهر نبوت بود. بر آنجا كه نوشته بود لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله[4]

از جمله اتفاقات مهم در شب ميلاد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عبارتند از:

1- همه بت ها در سحرگاه آن شب به زمين افتادند وهيچ بتي در آن روز سرپا نبود.

2- ايوان كسري شكافت و چهارده كنگره آن فروريخت.

3- آتشكده بزرگ فارس كه هزار سال خاموش نشده بود خاموش شد.

4- درياچه ساوه خشك و وادي سماوه پر از آب شد.

5- تخت پادشاهان واژگون و شاهان گنگ شدند و در آن روز سخن نمي گفتند.

6- تردد شيطان به آسمان ها ممنوع شد.[5]

فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي (عليه السلام) ، وقتي كه مژده ميلاد حضرت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را به شوهرش ابوطالب داد، ابوطالب درجواب گفت: من هم به تو مژده مي دهم كه 30 سال ديگر صاحب فرزندي چون او خواهي شد كه وصي و وزير جانشين اين مولود مبارك، خواهد بود.[6]

آمنه، مادر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد: «به خدا ! فرزندم كه بر زمين قرار گرفت دست هاي خود را بر زمين گذارد و سر به سوي آسمان بلند كرد و بدان نگريست و نوري بر من تابيد و در آن نور شنيدم كه هاتفي گفت: تو آقاي مردم را زادي؛ او را محمد نام بگذار» آن گاه نوزاد را نزد عبدالمطلب (عليه السلام) بردند و آنچه را آمنه (سلام الله عليها) گفته بود به وي گزارش دادند. عبدالمطلب (عليه السلام) با ديدن يتيم عبدالله (عليه السلام)‌ گفت:‍ ستايش خدايي را كه به من عطا فرمود اين فرزند پاك و خوشبو را كه در گهواره بر همه پسران آقاست. آن گاه او را به اركان كعبه «تعويذ»[7] كرد. هفت روز از ولادت پيامبر گذشت. عبدالمطلب (عليه السلام) به شكرانه اين مولود بزرگ، گوسفندي را ذبح كرد و از عموم قريش دعوت به عمل آورد و فرزند عبدالله (عليه السلام) «محمد» نام گذاشت. اين نام در بين عرب داراي سابقه زيادي نبود. و هنگامي كه عبدالمطلب (عليه السلام) درمقابل سوال اعراب قرار گرفت، جواب دادخواستم در آسمان و زمين ستوده باشد.[8]

سال و ماه و روز ولادت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

عموم سيره نويسان اتفاق دارند كه تولد پيامبر گرامي در عام الفيل، در سال 570 ميلادي بوده است. زيرا آن حضرت به طور قطع در سال 632 ميلادي درگذشته است، و سن مبارك او62 يا 63 سال بوده است. بنابراين، ولادت او در حدود 570ميلادي خواهد بود.

اكثرمحدثان ومورخان بر اين قول اتفاق نظر دارندكه تولدپيامبر(صلي‌الله‌عليه وآله وسلم)، درماه ربيع الاول بوده، ولي در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان شيعه اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به جهان گشود؛ و مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، درروز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[9]

اقوال مهم در مورد روز ولادت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)

دو قول ياد شده، در مورد روز ولادت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) عبارتند ازاينكه اهل شيعه معتقدند ولادت آن حضرت در هفدهم ربيع الاول، روز جمعه بوده و اهل تسنن كه معتقدند ولادت آن حضرت، در دوازدهم ربيع الاول، روز دوشنبه مي باشد حال بررسي مي كنيم كه كداميك از اين دو قول صحيح تر است.

بسيار جاي تأسف است كه روز ميلاد و وفات رهبر و پيامبر عالي قدر اسلام (صلي‌الله عليه و آله و سلم)، بلكه مواليد و وفيات بيشتر پيشوايان مذهبي ما، به طور دقيق و مشخص و معين نيست. اين ابهام سبب شده كه بسياري از روزهاي جشن و سوگواري ما از نظر تاريخ قطعي نباشد. در صورتي كه دانشمندان اسلام، نوعاً وقايع و حوادث را كه در طي قرون اسلامي رخ داده است؛ با نظم خاصي ضبط كرده اند، ولي معلوم نيست چه عواملي در كار بوده كه ميلاد و وفات بسياري از آن ها به طور دقيق ضبط نگرديده است.

اگر شما بخواهيد بيوگرافي[10] يكي از دانشمندان شهر را بررسي كنيد و فرض كنيم كه اين دانشمندان پس از خود اولاد و كسان زيادي از خود به يادگار گذارده باشد، آيا به خود اجازه مي دهيد كه با بودن فرزندان مطلع و فاميل بزرگ آن شخص كه از خصوصيات زندگاني او طبعاً آگاهند، برويد وشرح حال زندگاني او را از جانب بيگانگان، يا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست كنيد؟ به طور مسلم وجدان شما چنين كاري را اجازه نمي دهد.

رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز از ميان رفت، و فاميل و فرزنداني از خود به يادگار گذارد، بستگان و كسان آن حضرت مي گويند: اگر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پدر ارجمند ماست، و ما در خانه او بزرگ و در دامن او پرورش يافته ايم؛ بزرگان خاندان ما در فلان روز به دنيا آمده و در فلان ساعت معين چشم از جهان بربسته است. آيا با اين وضع جا دارد كه قول فرزندان او را ناديده گرفته و نظر دورافتادگان و همسايگان را بر قول آن ها ترجيح دهيم؟

بنابراين از ميان دوقول مزبور قول اماميه، در خصوصيات زندگي آن حضرت كه ما خود از اولاد و فرزندان و نزديكان اوست به حقيقت نزديك تر مي باشد.[11]

پدر و مادر پيامبر (صلي الله عليه و آله واسلم)

عبدالله پدر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، يكي از فرزندان ده گانه عبدالمطلب مي باشد. عبدالله در ميان قريش به تقوا و پاكي معروف بود و از نظر وقار و متانت مقامي بس بلند و منزلتي بس عظيم نزد عبدالمطلب داشت. هنوز بيست و چهار بهار از سن او نگذشته بود كه پدر دست پسر را گرفت و او را به خانه «وهب بن عبد مناف» برد و از دختر او به نام «آمنه» كه به پاكي و عفت معروف بود خواستگاري كرد و در همان مجلس او را به عقد عبدالله در آورد. ميوه اين ازدواج فرزندي شد كه ورق تاريخ بشريت به وسيله او دگرگون گشت و انسانيت در مسير كمال و معرفت قرار گرفت، و از سير نبوت به وسيله او پايان يافت .

عبدالله پس از ازدواج با آمنه، همراه كارواني از مكه عازم شام گشت، اين مسافرت در زماني رخ داد كه دوران حاملگي همسرش آغاز شده بود. كاروان پس از چند ماه به مكه بازگشتند، در حالي كه عبدالله در ميان آنها نبود، پس از گفتگو با شخصيت هاي بزرگ كاروان، روشن شد كه عبدالله موقع بازگشت در يثرب بيمار شد و ناچار به توقف و استراحت گشته است.عبدالمطلب فوراً پسر بزرگ خود، حارث را مامور كرد كه به يثرب برود و عبدالله را همرا ه خود بياورد، وقتي حارث وارد يثرب گشت، مطلع شد كه عبدالله با همان بيماري در ميان بستگان خود درگذشته است. از عبدلله فقط پنج شتر و چند را س گوسفند و يك كنيز به نام «ام ايمن» باقي ماند كه بعدها پرستار پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) شد.[12]

القاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

اصولا لقب و كنيه روي صفات يا سجاياي ذاتي يا بروز ملكات اخلاقي و آثار شخصيت پديد مي آيد و در اشخاص در همه طبقات يك سلسله القاب و كنيه‌هايي ديده مي شود كه روي آثار وجودي آنهاست ، مثلا سلطان المتكلمين – عمادالواعظين – ملك المحققين – استاد المجتهدين و نظاير آنانكه پيدايش آنها روي تحقيق علمي يا فني مانند ملك الكتاب و غيره بوده است و در ميان انبياء نيز اين سنت وجود داشته كه پرودگار عالم هر نبي و رسول خود را در صفاتي كه بيشتر قدرت بروز آن را داشته اند ملقب نموده مانند آدم صفي الله- ابراهيم خليل الله – موسي كليم الله –عيسي روح الله - محمد حبيب الله و درباره پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) كه داراي اثرهاي بيشماري از فضليت و كمال هستند القاب بي حسابي براي آن حضرت نوشته و گفته اند كه هر يك معرف صفات جسمي يا روحي و آثار طبيعي و اثرهاي معنوي او مي باشد كه رسول الله – حبيب الله – رحمت للعالمين– خيره الخلق– سيدالمرسلين– امام المتقين– خاتم النبيين- رسول الهادي–قائد عزالمحجلين- خيرالبريه- نبي الرحمه- مفتاح الجنه و غيره مي باشد و هزاران لقب كه در كتب مختلف نوشته اند كه در خطب امير المومنين، حضرت علي (عليه السلام) و در خطب امام سجاد (عليه السلام) بيان شده است .بنابراين، براي پيامبر (صلي الله عليه و آله واسلم) نامهاي بسياري است كه در آسمانها به نام احمد، و در زمين به نام محمد (صلي الله عليه و آله واسلم)، محمود و ابوا لقاسم شهرت دارد . طه – يس – خاتم – امين – فاتح – منذر – ماحي و … تا هزار اسم مي باشد.

حضرت ابوجعفر، امام محمد باقر (عليه السلام) مي فرمايد: جدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله واسلم) هزار نام داشته كه مادرش در حين حمل نام او را احمد و در حين تولد او را محمد ناميدند.[13]

دوران شير خوارگي پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)

نوزاد آمنه (سلام الله عليها) فقط سه روز از مادر شيرخورد و پس از او دو بانوي ديگر به افتخار دايه بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) نائل شدند.

1- ثويبه: كنيز ابو لهب كه به مدت چهار ماه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را شير داد. وي قبلا حمزه، عموي پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) را شير داده بود. ثويبه تا آخرين لحظات زندگي مورد احترام و تقدير پيامبر
(صلي الله عليه و آله وسلم) بود.

2- حليمه: رسم اشراف عرب بر اين بود كه فرزندان خود را به دايه ها مي‌سپردند. دايگان معمولا در بيرون از شهرها زندگي مي كردند تا كودكان را در هواي صحرا پرورش دهند تا رشد و نمو و استخوان بندي آنها محكم تر شود و ضمنا از بيماري و وباي شهر مكه كه خطر آن براي نوزادان بيشتر بود مصون بمانند و زبان عربي را در يك منطقه دست نخورده فرا گيرند. در اين قسمت دايگان قبيله بني سعد مشهور تر بودند.

چهار ماه از تولد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) گذشته بود كه دايگان قبيله بني سعد به مكه آمدند. آن سال، قحط سالي عجيبي بود. و از اين نظر به كمك اشراف بيش از حد نيازمند بودند. علت اينكه حليمه براي دايه شدن ذكر شد اين است كه نوزاد قريش پستان هيچ يك از زنان شير ده را نگرفت، سر انجام هنگامي كه حليمه سعديه آمد و محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) پستان او را گرفت، وجد و سرور خاندان عبد المطلب (عليه السلام) را فرا گرفت. عبدالمطلب (عليه السلام) خطاب به حليمه پرسيد: از كدام قبيله اي؟

گفت:ازبني‌سعد، عبدالمطلب(عليه السلام)پرسيد: اسمت چيست؟پاسخ شنيد:حليمه.

عبدالمطلب (عليه السلام) از نام و قبيله او بسيار خشنود شد.[14]

عبدالمطلب (عليه السلام) فرمود :

« بَخَّ بَخَّ ، خِصْلَتانِ جَيَّدَ تانِ سَعْدٌ وَ حِلْمٌ مِنْهُما عِزٌّوالدَّ هِر وَعِزُّ الْاٌبَدِ ».[15]

«به‌به، دو خصلت نيكوست سعادت وحلم كه در آنهاست‌عزت دهر و عزت ابدي».

حليمه چنين نقل مي كند:«آنگاه كه من پرورش نوزاد آمنه (سلام الله عليها) را متكفل شدم در حضور مادر او خواستم كه وي را شير دهم؛ پستان چپ خود را كه داراي شير بود در دهان او نهادم ولي كودك به پستان راست من بيشتر متمايل بود، اما من از روزي كه بچه دار شدم شيري در پستان راست خود نديده بودم .اصرار نوزاد من را بر آن داشت كه پستان بي شير خود را در دهان او بگذارم،همان دم كه كودك شروع به مكيدن كرد ، رگهاي خشكيده پر از شير شد و اين امر موجب تعجب همگان گرديد.[16]

حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) به مدت پنج سال در قبيله بني‌سعد زندگي كرد و در مدت اين پنج سال حليمه دو بار او را به مكه نزد مادرش برد و در آخرين بار او را به مادرش بازگرداند.

اولين باري كه حليمه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را نزد مادرش برد، دوران شير خوارگي پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) بود، اما با اصرار فراوان او را از مادرش باز گرفت. علت اينكه حليمه اصرار مي كرد كه پيامبر (صلي الله عليه و آله واسلم) نزد او بماند اين بود كه اولاً: اين كودك باعث خير و بركت در زندگي حليمه شده بود ثانياً: شيوع بيماري وبا در مكه باعث شد كه آمنه (سلام الله‌عليها) خواهش حليمه را بپذيرد.

مرحله دومي كه حليمه، پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را نزد مادرش برد زماني بود كه دسته اي از روحانيون حبشه به حجاز آمدند ، و وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله واسلم) را ديدند، پي بردند كه نشانه هايي كه بعد از حضرت عيسي (عليه السلام) در كتابهاي آسماني براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) آمده بود در اين كودك كاملا وجود دارد، لذا تصميم گرفتند به نحوي كه ممكن است او را بربايند و به حبشه ببرند. بنابراين، حليمه تصميم گرفت كه او را نزد مادرش ببرد.[17]

بازگشت به آغوش خانواده

حليمه، دايه مهربان پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) پنج سال از او محافظت كرد و در تر بيت و پرورش او كوشيد. در طي اين مدت يتيم مكه، زبان عربي فصيح را آموخت، سپس حليمه او را به مكه آورد . و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مدتي نيز آغوش پر مهر و محبت مادرش را درك كرد. و تحت سر پرستي جد بزرگوارش عبدالمطلب (عليه السلام) قرار گرفت؛ و يگانه مايه تسلي باز ماندگان «عبدالله» همان فرزندي بود كه از او به يادگار مانده بود.[18]

سفر به يثرب و مرگ مادر

از روزي كه آمنه(سلام الله عليها) شوهر جوان و گرامي خود را از دست داد، پيوسته در صدد رفتن به يثرب بود تا ضمن زيارت آرامگاه شو هرش از خويشان خود در يثرب ديداري به عمل آورد. با تحويل گرفتن محمد(صلي الله عليه و آله واسلم) فرصت مناسبي به دست آورد و آنان همراه با «ام ايمن» بار سفر بستن و راه يثرب را پيش گرفتند و يك ماه تمام در آنجا ماندند. اين سفر براي كودك بني‌هاشم با تألمات روحي همراه بود، زيرا براي اولين بار ديدگان او به خانه اي افتاد كه پدرش در آن خانه، جان داده و به خاك سپرده شده بود.[19]

هنوز موجي از غم و اندوه در روح بزرگ پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) حاكم بود كه حادثه جان گداز ديگري پيش آمد. محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) مادر عزيز خود را در محلي به نام «ابواه» از دست داد. اين حادثه بيش از بيش پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را در خاندان بني هاشم عزيز كرد.

عبدالمطلب(عليه السلام)،جد حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) همواره مراقب او بود و او بهترين و دوست داشتني ترين فرد در قلب او بود.عبدالمطلب (عليه‌السلام) او را نوه خود صدا نمي زد، بلكه او را فرزند خود مي دانست و اكثر اوقات وقتي به خانه مي آمد و محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) را نمي ديد، نگران مي‌شد ولي هرگز او را ملامت نمي كرد، بلكه هميشه تلاش مي كرد او را هدايت و راضي كند.

حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) با وجود سن كم، مقدار علاقه مادر را به خود درك مي كرد و خود نيز علاقه شديدي به مادر داشت و اكنون مادر از او جدا شده بود و او را تا قيامت و نخواهد ديد، لذا بر سر قبر مادر حاضر شد و با قلبي اندوهگين گريه كرد. او مي دانست، گريه و اندوه فايده اي ندارد، ولي مرگ مادر و پدر در دوران كودكي نشانه اي در زمان پيامبري او خواهد بود.ام‌ايمن آن زن صحرا نشين، او را از سر قبر بر مي دارد و از آنجا دور مي شوند.

حضرت محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) اكنون پدر و مادر خود را از دست داده است .پدر خود را هرگز نديده و مدت كوتاهي در كنار مادر خود زندگي كرده است و در اين صحراي خشك مونسي ندارد، جز كنيز حبشي با وفا، كه دست او را بگيرد، ولي هرگز مهر او مانند مهر مادر نخواهد بود. وقتي ام ايمن محمد (‌صلي‌الله عليه و آل وسلم) را مي ديدند وچهره اش را غم در بر مي گرفت و اشك از چشمانش سرازير مي‌شد و احساس مي كرد قلبش از جا كنده مي شود، ولي او غم و اندوه خود را از محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) مي پوشاند تا رنجهايش كم شود، ولي اين امور، غمحضرت محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) را كم نمي‌كرد. ام ايمن زن خوبي بود، چون تلاش فراواني مي كرد تا خاطر محمد (صلي‌الله عليه و آل وسلم) آسوده باشد، ولي حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) دلسوزي او را احساس مي كرد تا نگرانيهايش كاهش يابد؟قسم به خدا كه روزگار چهره خود را نشان خواهد داد وسختي خود را به كودك شش ساله نشان مي‌دهد و پدر و مادر او را، از اومي گيرد و سخت تر اينكه كودك در غربت و به دور از اقوام است.

بله، محمد(صلي الله عليه و آل وسلم) اكنون غريب است‌، يتيمي از پدر و مادر و غربت تنهايي در صحرا،غربتي كه باعث وحشت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) مي‌شود ولي خداوند متعال يار دوست و ام ايمن او را تا مكه و نزد جدش راهنمايي مي‌كند.

وقتي خبر وفات حضرت آمنه (سلام الله عليها)، به عبدالمطلب (عليه السلام) رسيد، او بسياري از آرزو هاي خود را نقش بر آب ديد و بسيار اشك ريخت تا جايي اگر نوه‌اش نبود، نزديك بود روح از بدنش جدا شود.عبدالمطلب (عليه السلام) هر چه توان داشت براي محمد(صلي الله عليه و آل وسلم) به كار مي‌برد و علاوه بر جد بودن، پدر و مادر او نيز بود. او اسباب راحتي پيامبر(صلي الله عليه و آل وسلم) را فراهم مي كرد و همسرش ، هاله نيز كه دختر عموي آمنه (سلام الله عليها)بود، به محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) به نحو احسن رسيدگي مي‌كرد. آنها نه تنها او را سربار نمي‌دانستند، بلكه به او نيز مانند عمويش حمزه كه در سن او بود، رسيدگي مي كردند و گاه به محمد(صلي الله عليه و آل وسلم) اهميت بيشتري مي دادند.

محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) در آن فضاي مناسب ، بدون احساس يتيمي رشد كرد و در آغوش گرم و پر محبت خويشاوندان قرار داشت و اگر اطرافيان هم به او محبت نمي ورزيدند، محبت و عواطف جدش براي او كافي بود و آن بزرگوار به تنهايي جاي پدر و مادر او را پر مي كرد تا جايي كه محمد (صلي الله عليه و آل وسلم) اصلا ً احساس يتيمي نمي نمود و گوشه گيري اختيار نمي‌كرد.

خداوند اين دوران و نعمتهاي آن را متذكر شده است و مي‌فرمايد :

«اَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَاويَ»[20]

«آواره نشدي كه مردم به تو ترحم كنند»

معمولاً وقتي مردم به يتيم زياد مهرباني مي‌كنند و دل آنان به حال او بسوزد يتيم احساس شكست مي‌كند. يتيم از نداشتن پدر يا مادر يا هر دوي آنها احساس محروميت مي‌كند و هيچ چيز نمي‌تواند جايگزين اين محروميت شود، زيرا يتيم هر گاه مي بيند كه كودكان ديگر، هنگام نياز، پدر و مادر خود را صدا مي‌زنند، اين احساس شكست در او بوجود مي‌آيد.

ولي فضاي حاكم بر زندگي محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) طوري بود كه اين عقده براي او هرگز بوجود نيامد و حسرت نداشتن پدر و مادر در دل او جا نگرفت، زيرا او در سايه جد بزرگوارش به سر مي برد كه براي او ارزش ويژه اي قائل بود. او از عزيزترين فرزندان عبدالمطلب بود و احساس جد خود را درك مي‌كرد.

حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم)در هيچ حالتي احساس ننگ نمي‌كرد، زيرا نزد پرده دار كعبه جايگاه رفيع و عظيمي داشت و نزد جد خود احساس غم ، حسرت و كمبود محبت نمي كرد و عبدالمطلب (عليه السلام) هر چه در توان داشت براي راحتي او به كار مي برد تا او تلخي يتيمي را احساس نكند.

حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) داراي صفاتي بود كه ديگران را جذب مي‌كرد و هوش و نبوغي داشت كه او را از ديگران ممتاز مي كرد .به طوري كه هرگاه عبدالمطلب (عليه السلام) در كنار كعبه مي نشست و فرزندانش و بزرگان مكه در اطراف او بودند ، به محض اينكه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) مي‌آمد به اطرافيان خود خطاب مي كرد و مي‌گفت : «راه را باز كنيد ، فرزندم را بخوانيد تا نزد من آيد . قسم به خدا او داراي منزلت ويژ ه اي است».

در اين مرحله زندگي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) ام ايمن در كنار او بود. عبدالمطلب(عليه السلام)در مورد سر پرستي حضرت محمد(صلي الله ‌عليه وآله وسلم) به ام‌ايمن اعتماد كرد، زيرا ميزان محبتهاي او را به محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) را مي‌دانست‌و با وجود اينكه از محبت ام ايمن حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) آگاهي داشت، باز از او خواست در خانه آنان بماند‌.

ام‌ايمن هم به وصيت عبدالمطلب عمل كرد، اگر چه نيازي به اين وصيت نبود‌، زيرا ام ايمن هيچ كس را به اندازه محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) دوست نداشت و محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) تنها كسي بود كه عواطف ام ايمن را به خود جذب كرده بود.[21]

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام:

هنوز امواجي از اندوه ، در دل پيامبر ( صلي الله عليه و آله وسلم) حكومت مي‌كرد كه براي بار سوم ، با مصيبت بزرگتري مواجه گرديد.هشت بهار بيشتر از عمر او نگذشته بود كه عبدالمطلب (عليه السلام) را از دست داد . مرگ عبدالمطلب (عليه السلام) آن چنان روح وي را فشرد كه در روز مرگ او، تا لب قبر اشك مي ريخت و تا پايان زندگي هيچ گاه آن واقعه را فراموش نكرد. با رحلت عبدالمطلب (عليه السلام) ابو طالب عموي پيامبر، با افتخار سر پر ستي او را بر عهده گرفت؛ مردي كه سطور طلايي تاريخ اسلام شاهد خدمات گرانبهاي او به اسلام و به راه خداست.

بازرگان مكه طبق معمول، هر سا ل يك بار به سوي شام مي رفتند. ابوطالب تصميم گرفته بود كه در سفر ساليانه قريش شركت كند، اما مشكل مهم او برادر زاده‌اي بود كه لحظه اي او را از خود جدا نمي كرد؛ تصميم گرفت او را در مكه به جا بگذارد و عده اي را براي حفاظت او مامور كند‌.اما هنگام حركت كاروان اشك در چشمان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) تو فاني از احساسات را در دل ابوطالب برانگيخت به گو نه اي كه ناچار شد تن به مشقت دهد و محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) را به همراه خود ببرد.

مسافرت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) در سن دوازده سالگي از سفرهاي شيرين او به شمار مي رفت ، زيرا در اين سفر از «مدين» و «وادي القري» و «ديار ثمود» عبور كرد و از مناظر زيبا و طبيعي شام ديدن كرد.[22] هنوز كاروان قريش ، به مقصد نرسيده بود كه در نقطه اي به نام «بصري[23]»، جرياني پيش آمد كه بعداً به تفضيل آن جريان مي پردازيم.

 

[1] - شمس الدين محمد، حافظ، ديوان اشعار غزل 161، به كوشش مجيد حميدا، تحقيق و پژوهش اشرف باقري، چاپ مهارت، تهران 1379، ص 144

[2] - محمد علي، ارزيده، خلاصه نهج الفصاحه همراه با شرح زندگاني پيامبر، چاپ نشر، انتشارات موسوي، مرداد 1361 ، ص 19

 

-[3]سيد كاظم، صدرالسادات دزفولي، سخنان و مواعظ و مناقب و تاريخ 14 معصوم (عليه السلام) از ديدگاه قرآن و حديث، انتشارات كتابخانه صدر، چاپ اول، تهران، زمستان 1381، ص20.

 

-[4] احمد بن تاج الدين، استراباد، آثار احمدي (زندگي پيامبر اسلام و ائمه اطهار عليه السلام) ، دفتر نشر ميراث مكتوب، انتشارات قبله، تهران، 1374، ص38.

-[5] حشمت الله قنبري همداني، سيري در تاريخ صدر اسلام،چاپ سپهر، انتشارات امير كبير، 1379، تهران ،ص38؛ علي اصغر ظهيري بر كرانه عصمت براي هر معصوم سه مجلس ص10؛ احمد بن يعقوب يعقوبي، ج‌2، ص5 ؛دكتر گوستا ولوبون فرانسوي، تمدن اسلام و عرب، ص100.

[6] - محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، با ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ج 2 ، انتشارات گل گشت ، چاپ اول، 1375،تهران، ص347.

[7]- بدنش را به چهار گوشه كعبه ماليد.

[8]- حشمت الله قنبري همداني ، همان، ص38.

 

[9] - جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج1،ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دوازدهم، بهار 1376، ص122 .

[10] - بيوگرافي: ترجمه حال، شرح حال نويسي، شرح احوال، تذكر، شرح سواحل زندگاني كسي.

[11]- همان، ص152.

[12]- همو ، تاريخ اسلام زندگي محمد خاتم ، مو سسه فرهنگي و انتشاراتي امام عصر ( عليه السلام )، چاپخانه مهر،چاپ چهارم ، 1380، قم،ص 33 .

 

[13]- حسين عماد زاده، مجموعه زندگاني چهارده معصوم ( عليه السلام ) ، نشر طلوع ، چاپ آينده ، بهار 1373، تهران ، ص 62 .

 

[14]- حشمت الله قنبري همداني، سيري در تاريخ صدر اسلام، انتشارات امير كبير، چاپ خانه سپهر، تهران، 1379 ، ص40 .

[15]- شيخ عباس ، قمي ، منتهي الامال ، ج1 ، انتشارات بوستان توحيد، تهران، 1383 ، ص26.

[16]-محمد باقرمجلسي، بحار الانوار، ج 15، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم ، 1362، تهران ، 345

[17]- حشمت الله قنبري همداني ، سيري در تاريخ صدر اسلام ، انتشارات امير كبير ، چاپ چاپخانه سپهر ، تهران 1379 ، ص 42

[18]- جعفرسبحاني ، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام ( صلي الله عليه وآل وسلم ) ، نشر مشعر ، چاپ الهادي ، چاپ پنجم ، تابستان 1377 ، ص67

[19]- خانه اي كه قبر حضرت عبدالله (عليه السلام) در آنجا قرار داشت. تا چندي پيش و قبل از تو سعه فلكه ، خانه ويران گرديد و آثار قبر از بين رفت.

[20]- ضحي، آيه 6

 

[21]- عاطف الزين سميع ، زندگي پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله وسلم ) در قرآن ، ترجمه محمد حسين احمديار، ج 2، موسسه نشر و تحقيقات ذكر ، چاپ دوم ، زمستان 1382، ص 27.

 

[22]- حشمت الله قنبري همداني، سيري در تاريخ صدر اسلام ، انتشارات امير كبير، چاپخانه سپهر، تهران، 1379، ص44.

[23]- بصري: شهر كوچكي در شام.


مبلغ قابل پرداخت 21,384 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۵ فروردین ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1251

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما