فهرست مطالب
عنوان صفحه
تعاريف عملياتي.. 1
تاريخچهي مختصري از موادمخدر در جهان و ايران.. 2
جهان.. 2
ايران.. 4
ساختار شيميايي موادمخدر. 6
تجزيه و تحليل علمي ترياك.... 7
مرفين.. 7
كدئين (يا متيل مرفين). 7
هروئين يا كلوئيدرات دياستيل مرفين.. 7
آمفيتامينها8
كوكائين.. 9
داروهاي توهمزا9
ال.اس.دي.. 10
ماريجوآنا10
ملاك تشخيص براي وابستگي به مواد روانگردان.. 10
مكانيسم تأثير و آثار باليني مواد افيوني.. 11
تحمل و وابستگي.. 12
آثار باليني.. 12
تأثير مرفين بر سيستمهاي مختلف بدن.. 13
تأثير مرفين بر سيستم تنفسي.. 13
تأثير مرفين بر غدد ترشحهي داخلي.. 14
تأثير مرفين بر مراكز كنترل كنندهي اندازهي مردمك چشم.. 14
تأثير مرفين بر غدد جنسي.. 14
تأثير مرفين بر مراكز تهوع و استفراغ.. 14
تأثير مرفين بر دستگاه قلب و عروق.. 15
|
تأثير مرفين بر دستگاه گوارش... 15
اثرات مرفين بر ساير دستگاهها15
ديدگاه نظريهپردازان روانشناسي در رابطه با اعتياد. 16
ديدگاه رواني، اجتماعي در رابطه با اعتياد. 18
تئوري عدم رشد عاطفي.. 19
تئوري مربوط به شخصيت... 19
پيشينهي اعتياد و تحقيقات انجام شده. 20
نقد و بررسي.. 21
مشكلات خانوادگي معتادين قبل از اعتياد. 22
19. ملامت و سرزنش بيحد و بيمورد فرزندان به ويژه در مقابل ديگران.. 23
كراك (Crack) چیست ؟. 24
کراک موجود در بازار ایران.. 24
کوکائين و کراک چي هستند؟. 28
چه كساني از كراك استفاده ميكنند؟. 28
كراك ايراني خطرناك تر از كراك خارجي !30
كراك چطور در ايران رواج پيدا كرد؟. 31
روشهاي گسترش... 31
چگونه معتادين به كراك را تشخيص دهيم؟. 33
اثرات کراک.... 34
اثرات دراز مدت مصرف کراک.... 35
نشانه های هشدار دهنده در هنگام مصرف کراک.... 37
اثرات رواني مصرف كراك چيست؟. 37
مصرف بيش از حد يا Overdose و جنون.. 38
تاثيرات فيزيكي مصرف كراك.... 38
آنالیز. 38
راه حل ترک کراک چیست ؟. 40
والدین مراقب باشید.. 41
اعتياد چيست؟عادت كردن، خو گرفتن، حالتي كه به علت مداومت در استعمال بعضي داروها از قبيل ترياك، مورفين، هروئين، حشيش، الكل در انسان پيدا مي شود. ابتلاي اسارتآميز به ماده مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيانبخش شمرده شود، اعتياد ناميده مي شود.اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست. ولي چيزي كه مسلم است اينكه تظاهراتش با ظاهر شدن تحمل[1] و وابستگي بدني[2] آشكار مي شود. در طب جديد از وابستگي دارويي[3] به جاي واژهي اعتياد استفاده ميكنيم كه داراي همان مفهوم ولي دقيقتر و صحيحتر است.مفهوم وابستگي؛ دارو اينست كه شخص بر اثر استعمال نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به، آن وابستگي پيدا ميكند به طوري كه در موقع دستيابي و مصرف دارو احساس آرامش و لذت مينمايد و در مقابل در صورت عدم دستيابي به خماري (دردهاي جسماني، احساس ناراحتي، عدم تأمين) مبتلا مي شود.سازمان بهداشت جهاني(Who)مادهي مخدر را به اين صورت تعريف كرده است هرگونه مادهاي كه پس از وارد شدن به درون ارگانيسم بتواند بر يك يا چند عملكرد از عملكردهاي آن تأثير بگذارد مادهي مخدر است. اين تعريف مصرف كنندگان موادمخدر را افرادي جنايتكار و غيرطبيعي نميداند و داراي اين مزيت نيز ميباشد. كه هم مخدرهاي قانوني (توتون، مشروبات الكلي) و هم مخدرهاي غيرقانوني (هروئين، آل.اس.دي) را در بر ميگيرد. در سال 1950 سازمان ملل متحد با تعريف زير براي اعتياد به موادمخدر موافقت كرد.اعتياد به موادمخدر عبارت است از مسموميت تدريجي يا عادي كه به علت استعمال مداوم يك دارو اعم از طبيعي يا تركيبي ايجاد مي شود و به حال شخص و اجتماع زيانبخش است.
معتاد كيست؟معتاد نيازمند و وابسته رواني- جسماني؛ مواد و عوامل خدركننده و عادتزا ميباشد كه به منظور برآوردن آن بايستي از اين مواد به طور مداوم و در فواصل شخص استفاده كند. پس معتاد در اثر مصرف مداوم و مكرر، متكي به موادمخدر يا دارو شده و يا به عبارت ديگر قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به موادمخدر معتاد شناخته مي شود.از نظر آسيبشناسي هر دارويي كه پس از مصرف چنان تغييراتي را در انسان بوجود آورد كه از نظر اجتماعي قابل قبول و پذيرش نباشد و اجتماع نسبت به آن حساسيت يا واكنش نشان دهد. آن دارو مخدر است و كسي كه چنين موادي را مصرف ميكند معتاد شناخته مي شود.در نتيجهي استعمال متمادي دارو در بدن معتاد مقاومت اكتسابي ايجاد شده به قسمتي كه استعمال مكرر آن موجب كاسته شدن تدريجي اثرات آن ميگردد. از اين رو پس از مدتي شخص مقدار بيشتري از دارو را ميتواند بدون بروز ناراحتي تحمل كند و در صورتي كه دارو به بدن او نرسد، اختلالات رواني و فيزيكي موسوم به سندرم محروميت در او حاصل مي شود.سندرم محروميت در معتادان عبارت است از عوارض و تظاهرات جسماني و رواني كه در موقع نرسيدن موادمخدر به بدن معتاد يا زمان ترك اعتياد شخص معتاد ظاهر مي شود.
تاريخچهي مختصري از موادمخدر در جهان و ايرانجهاناگر منظور از اعتياد مصرف انواع مخدر مثل ترياك و حشيش باشد، كه سابقه آن به قدمت خود تاريخ است و اگر مقصود به اعتياد، به مفهوم امروزي آن همانطور كه ميدانيد تاريخ آن فراتر از دو سه قرن اخير نميرود.سوريها، آشوريها، بابليها، مصريان، هنديان، قوم اينكاInca ساكنين قديم پرو در آمريكاي جنوبي با دلايل فراوان كه در كتب مختلف ذكر شده با انواع موادمخدر، مثل ترياك، حشيش، برگهاي كوكا، قارچهاي مخدر و بعضي گياهان ديگر در مصارف دارويي داشته و دارند آشنا بودهاند و بيترديد در آن دورههاي دور تاريخ كه پزشكي با ساحري مخلوط بوده و بسياري از انسانها از روي تجربه با خواص بعضي از گياهان آشنا شده و با آنها به خود درماني ميپرداختهاند صحبتي از اعتياد به مفهوم امروزي، نميتوانسته وجود داشته باشد. مصرف مواد به هر دليل كه موجب اعتياد خفيف ميشد منتها با توجه به عدم وجود ارتباطات وسيع و نبودن تمدن صنعتي و ماشيني، هيچ وقت مشكلي مثل امروز يا حداقل مشابه آن مواجه نبودهاند.مطابق بعضي اسناد و تاريخي مردم هند از ترياك را ميشناختهاند و در دورههاي بعد كشيشان و روساي مذهبي مسيحي براي معالجه از اين داروها استفاده ميكردهاند لكن طرز تهيه و خواص آن را محرمانه نگه داشته و جز به خواص آموزش نميدادند. ولي بعضي از بيماران كه در اثر تجويز همين افراد معتاد شده بود و كمكم با آثار و خواص آن آشنا شده و مصرف ترياك عمومي گشت.پزشكان عرب بعد از گشوده شدن كشورهاي مختلف بوسيله مسلمانان در سراسر دنياي آن زمان استفاده از ترياك را گسترش دادند ولي باز با هم تا قرنهاي زيادي هرگز مشكلي يا بيماري به نام اعتياد بوجود نيامده بود.اگرچه در دنياي قديم سرخپوستان امريكا با تنباكو[4]يا به مفهوم امروزي دخانيات آشنا و به آن معتاد بودند ولي هرگز موادمخدر قوي مانند سكالين، پيوت و غيره را جز در مراسم مذهبي آن هم با احتياط كامل به كار نميبردند. در حالي كه امروزه در بين باقي ماندگان قبائل مختلف سرخپوست انواع موادمخدر رواج دارد.[5]از قرن شانزدهم به بعد با توسعه بازرگاني و تصرف هندوستان به وسيلهي دولت انگلستان در مراحل اوليه مردم هندوستان و سپس چين و كمكم ساير نواحي آسيا از ژاپن تا تركيه با انواع موادمخدر آلوده شدند و اعتياد به مفهوم امروزي يا بهتر بگوييم اعتياد به وسيلهي استعمارگران در سراسر آسيا گسترش پيدا كرد و از آنجايي كه اعتياد به موادمخدر يك بيماري مسري[6]است به اروپا و امريكا نيز گسترش پيدا كرد و امروز يكي از عمدهترين مشكلات اجتماعي اروپا و امريكا به انواع داروهاي مخدر و ديگري روز افزون با داروهاي جديدي است كه مرتباً به بازار اعتياد عرضه ميشوند.مصرف داروهاي مخدر در زمان جنگهاي اول و دوم جهاني در بين نيروهاي رزمنده اعم از غالب و مغلوب به شدت اشاعه پيدا كرد.[7] بعضي از سربازان براي كاهش هيجانهاي ناشي از جنگ و گروهي براي فراموش كردن بدبختيها[8] دست به مصرف موادمخدر ميزدند و بعد از جنگ اين هديه زشت را از جبههها به داخل شهرها و دهات منتقل كردند. از جنگ جهاني دوم به بعد دنيا با يك حالت انفجاري و تصاعدي به سوي اعتياد پيش رفته است. جنگ با آن خرابيها و تلفات عظيم انساني فضايي بزرگ و تهي از خود باقي گذاشته كه در بسياري از موارد اين خلأ جز با چيزي (ماده مخدر) كه انسان را در راه لاقيدي و فراموشي بيندازد جايگزين نشده است.[9]
ايراندلايلي در دست است كه ايرانيان قديم با موادمخدر و بخصوص ترياك آشنايي نداشتهاند. زيرا در اوستا ذكري از افيون و ترياك در بين نيست. در قديميترين سند باقي مانده از ايران باستان يعني شاهنامه فردوسي ميخوانيم كه اسكندر (مقدوني) فاتح ايران به علت پرخوري دچار اسهال يا به قول فردوسي سستي روده گرديد و فقط پزشكي هندي كه از جانب كيد (kead) هندي به دربار او اعزام شده بود توانست با فراهم آوردن ترياك از گياهان كوهي اسكندري را معالجه نمايد. همچنين اكثر مؤلفين اشاعه ترياك را به عنوان داروي مخدر در ايران از زمان شكست ساسانيان به بعد ميدانند و در اكثر نوشتهها به اين موضوع اشاره شده است. لكن حتي بعد از ظهور اسلام و تا قرون بعد از آن هم هرگز ايرانيان دچار مشكلات ناشي از مصرف ترياك يا حشيش نشدند. قديميترين اسنادي كه به مسأله اعتياد و مصرف ترياك به غير از مقاصد پزشكي اشاره دارند، نوشتههاي مورخيني است كه از زمان غزنويان به بعد، مسأله استفاده از ترياك و حشيش را ثبت كردهاند.موضوع ترياكخوري سلطان مسعود غزنوي به هنگام عزيمت براي نبرد با طغرل سلجوقي، مرگ شاه اسماعيل سوم پادشاه صفوي در اثر زيادهروي در استعمال ترياك و حشيش، مبارزه و نگراني شاه طهماسب صفوي با ترياك و دستورات شاه عباس براي ترك اعتياد و مبارزه با ترياك و كوكتار همگي از مواد مشهور و دلايل بارز اعتياد از حدود هزار سال بيش در ايران است كه اكثريت اين بررسيها به طور مشروح به هنگام ارائه تحقيقات در زمينه وضعيت اعتياد در ايران در زمان صفويه توضيح داده خواهد شد.اگرچه ترياكخوري ايرانيان سابقهاي هزار ساله دارد، اما در بعضي اسناد اشاعه آن را به مغولان يا سربازان نادرشاه به هنگام مراجعه از هند نسبت ميدهند. كه با توجه به موضوعات قبلي بايد گفت هر دو مورد ميتواند باعث تشديد اعتياد باشد ولي به طور قطع شروع كار به زمانهاي ماقبل آن بر ميگردد. به هنگام حمله افاغنه و همينطور در دوران حكومت كريم خان زند ايرانيان با مسأله اعتياد و مصرف ترياك و حشيش آشنا بودند. مصرف ترياك در دوران قاجاريه بخصوص در زمان ناصرالدين شاه افزايش پيدا كرد و از اواسط حكومت وي كشت خشخاش در ايران شروع شد. رسم تدفين ترياك را كه گروهي سوغات سربازان نادر از هند ميدانند در اين دوران اروپائيان بخصوص مأموران انگليسي در ايران رواج دادند كه شرح كامل اين مباحث به هنگام بررسي اعتياد در ايران بيان خواهد شد.بعد از انقلاب مشروطيت شروع كار مجلس شوراي ملي قوانيني در تحريم ترياك و معالجه معتادان وضع شد كه هركدام از آنها قبل از اينكه ناشي از اراده جامعه براي مبارزه با اعتياد باشد نشانه حالت رو به تزايد و گسترش و مصرف موادمخدر در ميان ايرانيان است. (موادمخدر امنيت اجتماعي و راه سوم، ص21 الي23) ساختار شيميايي موادمخدرموادمخدر نوعي اكلولوئيد است و براي درك مطلب الكولوئيدها را توضيح ميدهيم.الكولوئيدها دستهاي از تركيبات آلي ميباشند كه اغلب منشأ گياهي دارند و گاهي نيز آنها از طريق سنتز تهيه ميكنند. معمولاً از سه، چهار و نهايتاً پنج تشكيل شدهاند. عدهاي از آنها از كربن و هيدروژن و ازت و اغلبشان علاوه بر سه عنصر فوق، داراي اكسيژن نيز بوده و تعداد كمي از آنها گوگرد نيز در ساختمانشان ديده مي شود. الكالوئيدها به دو دستهي جامد و مايع تقسيم ميشوند. از مهمترين الكالوئيدهاي جامدي كه نامشان براي ما آشناتر است ميتوان از مرفين، كوكائين و كوئين نام برد و از آلكالوئيدهاي مايع ميتوان به نيكوتين اشاره كرد.فرمول شيميايي آلكالوئيدهاي مذكور عبارتند از:كوئينC18H21O3Nمرفين C17H19O3NنيكوتينC10H14N2كوكائينC17H21O4Nدر حدود 20 آلكالوئيد مشخص از ترياك بدست ميآيد كه معروفترين آنها مرفين است.آلكالوئيدهاي افيوني نيمه مصنوعي كه بطور طبيعي در ترياك وجود دارند يا از مرفين ساخته ميشوند. مشتملند بر پنتازوسين (Pentazocine) بوتور فانول (Butorofanal) بو پرفورفين (Buperenorphine) بيشتر اهميت موادمخدر بخصوص از بابت درجه تخديركنندگي و مكيف بودنش بر روي مرفين آن ميباشد. ترياك نيز همچون ساير موادمخدر خوب يا بد بودنش از روي مرفين آن مشخص مي شود.ترياك تركيه20%، ترياك ايران4 تا12%، ترياك هندوستان10% و ترياك چين4 تا12% مرفين دارد.
تجزيه و تحليل علمي ترياكترياك از شيرهي خشخاش (گرز) نارس كه به وسيلهي تيغ زدن بيرون ميآيد تهيه مي شود. در واقع از گرز نارس خشخاش پاپاور سمينفرم بدست ميآيد كه پاپاور نام لاتين خشخاش و سمينفرم به معني خوابآور ميباشد و نام تجاري آن ناكورتين است ضمناً درصدهاي سازندهي آن به شرح ذيل است:مرفين10%، ناركوتين2 تا6%، تبائين2 تا7%، كدئين3 تا7%، نارستين2 تا3%، پاپاورين7 تا8%.تأثير بعضي از اينها تهييج بوده مانند نارسئين اثرش ناركوتين (مخدر)، پاپاورين اثرش گرفتگي ناگهاني عضلات (اسپاسم موديك) و ناكوتين تشنجآور است و اثر ناركوتيك را تقويت مينمايد.در اينجا لازم است به مواد ديگري كه از اين ماده مشتق مي شود و همچنين موادمخدر ديگر اشاره نماييم.
مرفيناز جمله موادي است كه ده مرتبه قويتر از ترياك بوده و از طريق تزريق وريدي عضلاني و جلدي استعمال مي شود. پس از استعمال محل تزريق سخت گرديده و آبسههاي كوچكي در آن ناحيه بوجود ميآيد و از اين طريق است كه ميتوان معتادين مرفين را تشخيص داد. ضمن اينكه مرفين باعث تضعيف بدن گرديده و در ادرار معتادين ممكن است بصورت عارضهي قند و آلبومين مشاهده گردد.
كدئين (يا متيل مرفين)كدئين كه از مشتقات ديگر ترياك است در تسكين درد مؤثر بوده و به دليل عدم وجود توانايي تخدير اعتيادآور نبوده و در پزشكي از آن استفاده مي شود.
هروئين يا كلوئيدرات دياستيل مرفينهروئين نيز از مرفين بدست ميآيد و داراي خاصيت تخديري بوده و فوقالعاده مكيّف است و بيش از ساير مشتقات ترياك اعتيادآور ميباشد و استعمال چند بار هروئين شخص را معتاد ميسازد. هروئين در سال1874 براي نخستين بار توسط «رايت» دانشمند انگليسي كشف شد و از آن به عنوان داروي معالج سل و ساير بيماريهاي تنفسي توسط پزشكان امريكا استفاده ميشد. سپس «درسر» دانشمند آلماني با مطالعات وسيعي كه در اين باره به عمل آورد آن را به جهانيان شناساند. در سال1920 مجمع نمايندگان سازمان پزشكي امريكا اعلام داشت كه هروئين بايد از صحنهي كليهي فعاليتهاي پزشكي جهان حذف شود و تجويز و استعمال آن، موقوف و تهيه و فروش آن در امريكا ممنوع گردد.در ايران بطور كلي هروئين را از مرفين تهيه مينمايند و اعتياد به هروئين برخلاف ساير مشتقات ترياك فوقالعاده شديد است و يك نوع همبستگي رواني بين معتاد و هروئين بوجود ميآورد. مردمك چشم شخص معتاد معمولاً بازتر از افراد سالم است و مهلت رواج هروئين بين مردم نشئگي فوقالعاده زياد آن و همچنين سهولت استعمال و اختفاء آن ميباشد.داروهاي محرك: اين دسته مواد برخلاف داروهاي كندكننده (ترياك) داروهاي محرك برانگيختگي هستند و آمفيتامينها و كوكائين از اين نوع مواد هستند.آمفيتامينهاآميفتامينها داروهاي تحريك كننده نيرومندي هستند كه با برچسبهاي تجارتي مانند متدرين،[10]دكسدرين،[11] بنزدرين[12] فروخته ميشوند و در افواه به سرعت[13] بالابر[14] يا بنيز[15] شهرت دارند. افزايش هوشياري و بيداري، كاهش احساس خستگي و دلتنگي از اثرات فوري مصرف اينگونه داروهاست. مصرف آمفيتامينها ممكن است انجام فعاليتهايي كه مستلزم تقلا و استقامت بدني است تسهيل نمايد.(ويس[16] و لاتيز[17]،1962)همانند ساير داروها مصرف مقادير كمي از آمفيتامينها براي مدت كوتاهي به منظور غلبه بر خستگي (در طي رانندگي شبانه) ظاهراً خطري در بر ندارد، هرچند در بعضي از اينگونه مصرفكنندگان نيز اختلالات در قضاوت و نيز نوعي افسردگي به دنبال مصرف آمفيتامين مشاهده مي شود و وقتي مصرف مداوم اينگونه داروها به افزايش تدريجي مقدار مصرف در هر وعده منجر شود مصرف كننده ممكن است بدگماني و حالات خصمانهي نابجا نشان دهد يا دچار هذيانهاي توطئه شود. (اسنايد1973)كوكائينكوكائين يا «كوك»- مادهاي كه از برگهاي خشك گياه كوكا به دست ميآيد- مثل ساير داروهاي محرّك، نيرو و اعتماد به نفس را زياد ميكند و خستگي و اشتها را كاهش ميدهد. در اوايل اين قرن، كه كوكائين آسان به دست ميآمد و زياد مصرف ميشد، بعدها از مصرف آن كاسته ميشد، اما اخيراً رواج آن در ميان افراد طبقهي متوسط روبه افزايش است، هر چند كه در حال حاضر يكي از داروهاي غيرقانوني است. و اين مادهي سفيد بيبويي تلخ مزه در قسمتهاي غربي امريكاي جنوبي بيشتر كشف شده و در عين استقامت و افزايش نيرو در شخص باعث سوءهاضمه و اختلال دستگاه گوارشي و در بسياري از مواردي كه استعمال كوكائين شديد است باعث اختلالات رواني شديدي مي شود. البته دندانپزشكان و جراحان گوش و حلق و بيني از خاصيت بيحسي موضعي ناشي از استعمال كوكائين استفاده نموده و از تركيبات مختلف آن مانند نئوكاسين، هالوكائين، كوكائين و آدرنالين به منظور بيحسي موضعي بهرهبرداري ميكنند و نهايت اينكه افراد معمولاً اين ماده را از طريق استشمام استعمال ميكنند و به علت خاصيت تخديري اين ماده ابتدا پيشاني و مخاط بيني را گرم كرده و بعد خستگي را از تن ميزدايد و استعمال مكرر اين ماده اعتياد را باعث مي شود و اين ماده بر روي مخاط بيني اثر گذاشته و بعضي از نقاط آن را سوراخ ميكند.
داروهاي توهمزاال.اس.دي: با اينكه ال اس دي يا «اسيد» زماني رايجترين داروي روانگردان بود، اما آگاهي همگاني از اينكه اثرات آن بسيار انفرادي و غيرقابل پيشبيني است مصرف آن را كاهش داده است. براي بعضي از مصرف كنندگان اين دارو توهمات روشن رنگ و صدا پيش ميآيد، در حالي كه به برخي ديگر تجربههاي عرفاني دست ميدهد.
ال.اس.ديماده بود كه توسط يكسري از دانشجويان امريكا ساخته شد كه بعد از مصرف آن يكسري تجربههاي توهمزا در افراد ديده شد. و اين ماده از نوع مواد خطرناك محسوب مي شود يك نمونه از نوع مصرف آن آغشته كردن قند به اين ماده و مصرف كردن آن قند است.
ماريجوآنامتداول ترين داروي غيرقانوني يعني ماريجوآنا (كانابيس)[18]كه در افواه به «بستو»[19] يا «علف»[20] مشهور است، از گياه شاهدانه به دست ميآيد. مادهي مؤثر ماريجوآنا تي اچ سي (تتراهيدرو كانابينول)[21] است مصرف تي اچ سي از راه استنشاق ماده و به مقدار كم (5 تا10 ميليگرم) يك «اوج»[22] ملايم ايجاد ميكند.
ملاك تشخيص براي وابستگي به مواد روانگردانبراي تشخيص اعتياد در شخص موردنظر بايد دو معيار را در نظر داشت؛ معيارA و معيارB.معيارA: وجود حداقل سه مورد از نه مورد زير در تشخيص باليني ما الزامي است.1. ماده مخدر موردنظر دايم بيشتر و طولانيتر از آنچه شخص قصد داشته مصرف شده باشد.2. صرف وقت زياد در فعاليتهاي مربوط به تهيهي مواد (مثلاً دزدي، مصرف دارو، يا رهايي از آثار دارو)3. ميل دايم و يا يك يا چند اقدام ناموفق براي كاهش يا كنترل مصرف ماده4. علائم مسموميت يا ترك كه به دفعات و در مواردي كه انتظار ميرود شخص تعهدات عمدهي خود را در محيط كار، مدرسه يا خانه ايفا نمايد ظاهر ميگردد. (مثلاً به علت خماري سر كار نميرود در حال نشئه به مدرسه يا محيط كار ميرود. هنگام مراقبت از كودكان تحتتأثير دارو است) يا در مواردي در مصرف مواد خطرناك است. (مثلاً رانندگي تحتتأثير دارو).5. به علت مصرف ماده فعاليتهاي مهم اجتماعي، حرفهاي يا تفريحي كاسته شده يا ترك مي شود.6. ادامه مصرف مواد عليرغم آگاهي به مسائل يا عودكننده اجتماعي، رواني يا جسمي كه از مصرف ماده ناشي شده يا با مصرف آن تشديد ميگردد. (مثلاً ادامه مصرف هروئين عليرغم كشمكشهاي خانوادگي مربوط به آن، افسردگي ناشي از كوكائين يا بدتر شدن زخم گوارشي به علت مصرف الكل).7. تحمل قابل ملاحظه، نياز به افزايش قابل توجه مقدار ماده مصرفي (حداقل 50 درصد افزايش) به منظور كسب آثار مطلوب يا مسموميت و يا كاهش قابل ملاحظه آثار ماده با ادامه مقدار ثابت.8. علائم مشخص ترك ماده9. ماده غالباً براي رفع يا پيشگيري از علائم ترك مصرف مي شود.B. بعضي از علائم اختلال حداقل به مدت يك ماه مستمراً دوام داشته يا مكرراً در دورهاي طولانيتر روي داده است. جدول از DSMIIR (طبقهبندي جاري اختلالات رواني1987)مكانيسم تأثير و آثار باليني مواد افيونيمواد افيوني اثر خود را با چسبيدن به محلهاي وابستگي عصبي خاص كه به گيرندههاي افيوني معروفند اعمال ميكنند. آنتاگونيستها مثل نالتركسون (Naltrexone) گيرندههاي افيوني را بلوكه نموده و مانع بروز آثار اين مواد شده يا موجب برگشت آنها ميگردند. در سال 1974 يك عامل درونزا با آثار مادهي افيوني كه يك پنتاپيتيد بوده، بنام آنكفالين (Enkephalin) شناسايي شده و انواع از آن از مغز جدا شده و اندورفينها (Endorphines) نامگذاري شدند.اندروفينها در انتقال عصبي نقش دارند و براي فرونشاني درد فعاليت ميكنند. وقتي كسي از نظر جسمي آسيب ميبينند به طور طبيعي آزاد ميشوند و تا حدي مسئول فقدان درد در مرحله حاد آزردگي هستند. هروئين قويتر از مرفين است و بيشتر از آن در آب حل مي شود. در زمان كوتاهتري از سد خود- مغز گذشته و تأثيري سريعتر از مرفين دارد- كودئين.متوكسي مرفين به طور طبيعي (5/0 درصد) در ترياك وجود دارد. پس از جذب قسمتي از آن به مرفين تبديل شده به همان گيرندههاي عصبي وابستگي پيدا ميكند. مواد افيوني مصنوعي، نظير متادون سپريدين و پنتازوسين (تالوين) نيز به گيرندههاي افيوني ميچسبند.تحمل و وابستگيتعداد گيرندههاي افيوني ممكن است در نتيجه مواجه مستمر با ماده افيوني تغيير يافته و ايجاد وابستگي نسبت به دارو بنمايد. تغييرات درون سلولي در كلسيم سيكليكAMP و آدنيل نوكلئوتيدها نيز ممكن است در نتيجه مواجهه مزمن پديد آيد. وقتي دارو از گيرندهي خود جدا مي شود (به وسيلهي آنتاگونيستها) يا به آن نميرسد. (مثلاً در پرهيز دارويي) يك سندرم محروميت ظاهر ميگردد. تحمل دارويي در انسان احتمالاً در همان چهار روز اوليه روي ميدهد، اما براي وقوع سندرم ترك يا محروميت يك دوره وابستگي مداوم به گيرنده ضرورت دارد. واكنشهاي ترك زماني شديد و به آساني قابل تشخيص است كه ماده افيوني سريعاً، مثلاً با آنتاگونيست از گيرندهها جدا مي شود. مصرف قرص ممكن است حساسيت مفرط در سيستمهاي دوپانرژيك كوليرژيك و سروتونرژيك بوجود آورد. فعاليت نورونهاي آدرنرژيك در كوكوس سيليوس كاهش مييابد. بيش فعالي انعكاسي در اين سيستمها از نتيجهي پرهيز از دارو ظاهر ميگردد.كلونيدين، يك آگوشيت آدرنرژيك، موجب مهار فعاليت نورونها در لوكوس سيليوس ميگردد كه ميتواند توجيهي براي قدرت فرونشاني سندرم محروميت باشد.آثار بالينيآثار باليني مرفين را ميتوان عنوان براي تمام مواد افيوني قرار داد. رفع درد، خوابآلودگي و كندي و تيرگي اعمال رواني در پي مصرف مقادير كم دارو (5 تا10 ميليگرم) مشاهده مي شود.آثار ضد درد 20 دقيقه پس از تزريق وريدي است و يك ساعت پس از تزريق زير جلدي به اوج رسيده و 4 تا6 ساعت بسته به نوع ماده، دوز و سابقه مصرف قبلي دارو، ادامه مييابد. ساير خصوصيات باليني عبارتند از: احساس گرما، سنگيني اندامها و خشكي دهان.صورت بخصوص بيني ممكن است گل انداخته و دچار سوزش شوند (احتمالاً علت آن آزاد شدن هيستامين) است. بعضي از بيماران احساس نشئه ميكنند كه ممكن است 10 تا30 دقيقه به طول انجامد. در افرادي كه از طريق وريدي دارو استفاده ميكنند، حالت خوشي و نشئه فوري، كه حالتي به اورگاسم توصيف ميشوند (معروف به Rash) چند دقيقه پس از تزريق و زماني كه دارو به مغز ميرسد، در پي آن حالت تسكين پيدا مي شود. [كه خود معتادين آن را «حالت چرتNodding off» مينامند.] تأثير ضد درد مرفين انتخابي است. نه آستانه پاياني عصبي نسبت به محرك دردناك تغيير مييابد و نه هدايت تكانههاي عصبي تغيير ميپذيرد. بلكه، درك درد تغيير يافته و بيمار نسبت به آن بيتفاوت ميگردد.تأثير مرفين بر سيستمهاي مختلف بدنتأثير مرفين بر سيستم تنفسيمرفين بر عضلات ارادي تنفسي نيز اثر ميگذارد ولي از آنجا كه اين عضلات تحت فرمان اراده عمل ميكنند ميتوان از بيمار خواست كه تنفس خود را با نظم مطلوب انجام دهد.اما اختلالات تنفسي تا چه مدت ادامه خواهند يافت؟ در پاسخ ميتوان گفت كه در صورتي كه مقدار مرفين مصرفي مقدار درماني باشد، حساسيت مراكز تنفسي بعد از دو تا سه ساعت و حجم هواي تنفسي بعد از چهار تا پنج ساعت به حالت عادي باز ميگردد.به طور خلاصه مرفين بر مراكز تنظيم كننده تنفس تأثير فرونشاننده و وقفه دهنده دارد و همين اثر را بر مراكز ايجاد سر مرفين نيز ايجاد خواهد كرد، اما تأثير بر اين مراكز، از نقطه نظر ارتباط عصبي به طور مجزا صورت ميگيرد.
تأثير مرفين بر غدد ترشحهي داخليو همچنين از نظر تأثير بر قسمت خلفي هيپوفيز، مرفين حتي با مقدار كم، سبب تحريك هسته سوپراپتيك هيپوتالاموس كه تنظيم كننده هورمون آ-اچ را دارد (كه از قسمت خلفي هيپوفيز ترشح مي شود) شده و نتيجتاً سبب افزايش ترشح اين هورمون و كاهش حجم آن مي شود. از نظر تأثير بر قسمت قدامي هيپوفيز، مرفين سبب مهار ترشح هورمون محرك غدد فوق كليوي[23] ميگردد. اين امر باعث بالا رفتن سطح كورتيكو سترون پلاسما[24] و تخليه غدد فوق كليوي از ويتامين ث و نتيجتاً تغيير در سطح كورتيكو سترويد[25] بيست و چهار ساعته پلاسما مي شود.تأثير مرفين بر مراكز كنترل كنندهي اندازهي مردمك چشماز نظر تأثير در مردمك چشم اينكه مرفين باعث كوچك شدن مردمك شده (كه مردم به آن اصطلاحاً ته سنجاقي ميگويند) و محل تأثير آن نيز در گيرندههاي مرفيني كه در هستهي رشتههاي خودكار زوج سوم اعصاب مغزي متمركز هستند ميباشد و از طرفي قابل توجه است كه آتروپين و ساير داروهاي پاراسمپاتولتيك اثر مرفين بر مردمك چشم را خنثي ميكنند.تأثير مرفين بر غدد جنسياز نظر تأثير بر غدد جنسي ميتوان گفت كه تمامي هورمونهاي محرك غدد تناسلي (در زن و يا محقر تفاوت در مرد) بر اثر يك تزريق مرفين يا تزريقهاي مداوم مهار شده و در نتيجه بينظمي در قاعدگي، نازايي و غيره، ممكن است اتفاق بيفتد.تأثير مرفين بر مراكز تهوع و استفراغهمچنين مرفين بر مراكز تهوع و استفراغ نيز تأثير ميگذارد. اين مراكز كه در بصلالنخاع هستند و پسترما نام دارند حاوي سلولهايي هستند كه حساسيت خاصي به مواد شيميايي متفاوت دارند.
تأثير مرفين بر دستگاه قلب و عروقمرفين و ساير مشتقات مخدرها در مقادير درماني اثر چندان سوئي بر دستگاه قلب و عروق ندارد. از جمله تغييراتي كه ميتوان نام برد كاهش فشار خون است كه اين كاهش از نوع اورتراستاتيك (هنگام تغيير وضعيت بدن از خوابيده به ايستاده) است و نكته مهم اينكه مرفين و مشتقاتش در بيماران قلبي و ريوي بايد با احتياط كامل استفاده شود.تأثير مرفين بر دستگاه گوارشميدانيد كه استفادهي ترياك به منظور جلوگيري از اسهال و درد امري است سابقهدار، بنابراين بشر براي مدت نسبتاً طولاني از اثر ترياك بر دستگاه گوارش تا حدي اطلاع داشته است.الف) اثر مرفين بر معده: كاهش ترشح اسيدكلريدريك از سلولهاي جداي غدد ترشحهي معده، كم شدن حركات معده توأم با افزايش انقباضي عضلات ناحيهي باب المعده و ابتداي رودهي باريك كه منجر به تأخير تخليهي محتويات معده به روده تا حدود 12 ساعت ميگردد.ب) اثر مرفين بر رودهي باريك، پانكراس، كيسهي صفرا و مجاري صفراوي: مرفين از طرفي سبب مي شود كه ترشح لوزالمعده و صفرا به داخل رودهي باريك كم گردد (و اين به علت انقباض اسفنكتر اودي است) و از طرف ديگر افزايش تونيسيته عضلات جدار روده در حال استراحت كاهش حركات دودي پيش برنده غذا در روده باريك و افزايش تونيسيته دريچه ايليوسيكال را موجب مي شود. نتيجهي اين اثرات تأخير رودهي باريك، جذب زياد آب، سوءهضم و جذب موادغذايي و ويتامينها و يبوست ميباشد.ج) تأثير مرفين بر رودهي بزرگ: كاهش حركات دودي پيش برنده تا حد توقف اين حركات افزايش تونيسيته عضلات حلقوي انتهاي مقعد كه مجموعهي اين اثرات منجر به يبوست ميباشد.اثرات مرفين بر ساير دستگاههاالف) رحم: در انسان مقداري از مرفين كه اثر ضد درد داشته باشد (در هنگام زايمان) تأثير قابل ملاحظهاي بر رحم حامله ندارد.ب) مجاري ادرار و مثانه: مرفين در مقادير درماني سبب مي شود تونيسيتهي عضلهي جداري مثانه و افزايش تونيسيتهي اسفنكتر جدار مثانه ميگردد.ج) عضلات جداري نامي و نايژههاي ريوي: مرفين گاهي اوقات در مقادير درماني انقباض اين عضلات را سبب مي شود و در فرد مبتلا به آسم ريوي استفاده از مخدرها سبب بروز حملهي آسم خواهد شد.د) پوست: از عواقب استفاده مقدار درماني مرفين گشاد شدن عروق پوست تعريق و خارش ميباشد.ه( دستگاه تناسلي: با توجه به اختلال در نفوذ و دفع مني ميبينيم كه مرفين اثراتش را از طريق ناشناخته سبب ميگردد و نكته حائز اهميت اينكه تأثير مرفين بر هورمونهاي جنسي از طريق سلسلهي اعصاب ممكن است انسان را به سوي عقيمي سوق دهد. (اولين سمينار بررسي مسائل اعتياد، ص352)ديدگاه نظريهپردازان روانشناسي در رابطه با اعتيادفرويد كه آوازهي بسياري در روانشناسي دارد بيش از هرچه اعتقاد دارد كه قسمت وسيع خواستهها و تمايلات و انگيزهها و عقايد انسان سركوب شده و انسان از آنها آگاهي ندارد و در واقع تبيين كننده اصلي رفتارهاي بشر همين عوامل ناخودآگاه است و فرويد شخصيت را ساخته از سه جزء ميداند:1. نهاد (Id): همان غرايز اوليه كه فعاليت آن بر اصل لذت استوار است.2. من (خود)Ego: هستهي اساسي شخصيت است و در كودك بر اثر آشنايي با حقايق من بوجود ميآيد و در حقيقت اتصال بين نهاد و من برتر ميباشد.3. من برتر (فراخود) Super Ego: شامل ارزش هاي اخلاقي و وجداني هر فرد است كه به تدريج با آموزشوپرورش و تأثير عوامل محيط در ضمير ناخودآگاه پديدار ميگردد.فرويد با ديدگاه شخصي خود علت اساسي اعتياد را در سيستم رواني فرد جستجو ميكند. بر طبق نظرات وي اعتياد زماني كه با آگاهي از اثرات تخريبي آن توأم گردد به علت وجود انگيزهي تخريبي (عناد به خود) ايجاد شود در نتيجه شخص با نابودي خود و ديگران به تشفي اين غريزه ميپردازد و اين انگيزه نهايتاً انسان را به سوي مرگ سوق ميدهد.روانشناسانEgo:قسمت عمدهي نظريات فرويد را قبول دارند. در اين نظريه اعمال انحرافي زماني پديد ميآيد كه قسمت اعظم رفتار خارج از كنترل آگاهانه باشد و يا موقعيتهاي حساس از حوزهي خودآگاهي خارج شود. به گفته اين تحليلگران زماني كه خودمختاري(من) از واقعيت دچار اشكال شود اختلال رفتار بارز خواهد شد.نظريهي رفتارگرايي اسكينر (شرطي شدن عامل): اسكينر كليهي تحليلهاي روان پويشي فرويد را رد ميكند. او ميگويد اگر نابهنجار جامعه هستيم اين الگوها را ياد گرفتيم به نظر او رفتار را نبايد در انگيزهها و اميال جستجو كرد. او براي فراتر رفتن از اين قبيل توجيهات پيشنهاد ميكند كه بايد رويدادهاي قابل مشاهده شرايط متغيرهاي موقعيتي و تاريخچهي گذشته فرد را كه به رفتار مورد بحث شكل دادهاند تحليل كنيم.روانشناسان پديدار نگر: اين قبيل نظريهپردازان معمولاً قبول ندارند كه رفتار را تكانههاي ناهوشيار (در نظريات تحليلگري) يا محركهاي بيروني در رفتارگرايي كنترل ميكنند. آنها معتقدند كه ما بازيچهي دست نيروهاي خارج از كنترل خود نيستيم بلكه ما خود سرنوشت خود را كنترل ميكنيم چرا كه ما هر يك موجودات آزادي هستيم، آزاد براي انتخاب كردن و تعيين هدف و بنابراين در برابر انتخابهاي خود مسئول هستيم.نظريهي يادگيري اجتماعي: فرضيهي يادگيري اجتماعي روي الگوسازي نقش، همانندسازي و روابط فيما بين افراد مبتني است. شخص ميتواند با محدود ساختن رفتار فردي ديگر ياد بگيرد اما عوامل شخصي نيز در كار هستند. اگر مدل نقش فردي مورد علاقه براي شخص نباشد احتمال اندكي هست كه رفتار تقليدي پيدا شود. براي اينكه رفتار جزئي از مجموعهي رفتاري مشخص شود لازم است تقليد مدل تقويت و تشويق شود.ديدگاه رواني، اجتماعي در رابطه با اعتيادروانشناسان و جامعهشناسان در طول ساليان متمادي نظرات مختلفي را ارائه نمودهاند كه مشهورترين آنها به قرار زير ميباشد:الف) تئوري تداخل عوامل يا چند عاملي بودن علت بزهدكتر سيريل بارت، (cyril burt) در اين مورد چنين ميگويد: رفتار مجرمين را نميتوان تابع عامل واحدي دانست و عواملي كه منجر به بزهكاري ميشوند متعدد و در حال كشش متقابل ميباشند. معتقدين به اين تئوري عواملي را كه در وقوع بزه مؤثرتر ميباشند به بخشهاي زير تقسيم ميكنند:1. عوامل ارثي2. عوامل محيطي3. عوامل طبيعي4. عوامل ذهني5. عوامل مزاجيب) تئوري عدم ارضاء آرزوهاويليام هيلي (Wikiamhealy) و اگوستابزونر(Augustabroinnr) از پيشگامان اين تئوري بودهاند. بزهكاري كودكان را جلوهاي از آرزوهاي دست نيافتهي ايشان ميدانند. كمبود محبت عدم استقلال و ناامن بودن محيط خانواده و محيط خانواده و محيط خارجي از عوامل بلافصل در اين ديدگاه به شمار آمدهاند.ج) تئوري بومشناسي يا اكولوژيككتله (Quetelet) متفكر بلژيكي و گري (Guery) حقوقدان فرانسوي مطالعاتي در اين رابطه داشتند و بعدها كليفوردشاو (Cliffordshaw) و همكارش به اين نتيجه رسيدند كه در مركز شهر و نقاط پرجمعيتتر اماكن جرمزايي هستند و بزهكاري محصول محيط و اجتماع ناسالم هستند.تئوري احساس گناه و رابطهاش با جرمفرانتيس الكساندرو (د.جانسون) معتقدند كه احساس گناه منشأ عدم تعادل عاطفي و رواني ميگردد و از اين طريق كودكان بزه ميشوند.تئوري عدم رشد عاطفي(د. راپر) (D,Raper) در مطالعاتي كه در زندانها داشتند سعي داشتند ثابت كنند كه اكثر زندانيها داراي اختلالاتي در رشد عاطفي ميباشند و از درك مفاهيمي چون دوست داشتن، محبت ورزيدن، عشق و كمك عاجزند.تئوري مربوط به شخصيتمشهورترين نظريهپرداز اين تئوري فرويد است. به نظر او بزهكاري اطفال نتيجهي حالات عاطفي و رواني غيرعادي كودك است و غرايز حياتي به وسيله تجارب اجتماعي شكل ميگيرد. نهاد يا اصل لذت در يك محيط غيردوستانه در جستجوي ارضاء است. خود و فراخود غرايز طفل را كنترل و راهنمايي ميكنند. پس هرگاه اين سه جزء شخصيت با يكديگر هماهنگي نداشته باشند موجبات اختلال و انحراف را فراهم ميسازد.سرخوردگي پدر اعتياد است و افسردگي گاه واكنش مستقيم سرخوردگي است. اما لزوماً سرخوردگي به صورت مستقيم به واكنشهاي افسردگي مستقيم يا غيرمستقيم و اضطرابي منجر نمي شود بلكه به شكلهاي ديگر هم تجلي مينمايد. مثلاً تشديد شخصيت ضداجتماعي، تسهيل زمينه بروز جنون ادواري، ايجاد زمينهي جنون جواني و نيز زبوني و انفعال.مرحلهي اخير در بسياري از معتادان ايران به وضوح ديده مي شود. معتاد غالباً خود را ناتوان و بدبخت تصور ميكند و چشم اميد به كمك ديگران دارد و هميشه مايل است ديگران او را راهنمايي كنند و كارهاي او را انجام دهند، ولي بخاطر عدم ارضاي تمايلات خود از ديگران ديگر بار، سر ميخورد و باز هم به اعتياد باز ميگردد. همهي واكنشها ميتوانند به تنهايي روي دهد و يا با هم همراه شوند.
پيشينهي اعتياد و تحقيقات انجام شده1. چاين[26]و همكارانش از جمله روانشناسي ميباشند كه (خود)[27] و (فراخود)[28] ضعيف و همانندسازي نامطلوب را از ويژگيهاي معتادان بالقوه، قبل از اعتياد ميدانند كه در اين زمينه مطالعات «فورت»[29] مؤيد همانندسازي غلط در معتادان ميباشد.2. تحقيقات منينجر[30] كه مورد قبول ديگر متخصصان در اين زمينه ميباشد، نشان ميدهد كه اختلالاتي مانند عدم توانايي در بيان مشكل، نارسائيهاي احساسي- عاطفي، عدم توانايي در ايجاد روابط سالم و سازنده با ديگران، احساس انزوا و جدايي، پايين بودن آستانهي تحمل در برابر محروميتها و احساس اضطراب از جمله ويژگيهايي ميباشد كه به علت عدم توجه والدين نسبت به رشد رواني و رفع نيازهاي طبيعي فرزندان زمينهي گرايش به اعتياد را فراهم ميسازد. (سمينار بررسي مسائل اعتياد، ص245)3. براساس تحقيقات انجام شده توسط (واندرز)[31] عدم رشد عاطفي، پايين بودن آستانهي تحمل در برابر مشكلات، آسيب شديد در قدرت منطق، قضاوت ديگران دارند. به اندازهي كافي اعتماد به نفس ندارند.بدبيني، اضطراب، احساس تنهايي، نااميدي، نارضايتي، بيهودگي ديده شده است. در گروه آزمايش نوجوانان و جوانان بيش از افراد ميانسال در معرض خطرات اعتياد قرار دارند.4. تحقيق علي بهرامنژاد، تحت عنوان بررسي روانشناسي و شناخت ويژگيهاي شخصيت معتادين در سال 1370 معاونت بهداشتي سازمان منطقهاي بهداشت و درمان استان كرمان. اين تحقيق به منظور بررسي ويژگيهاي شخصيتي معتادين و اينكه چه افرادي با چه خصوصياتي به طرف اعتياد كشيده ميشوند و افراد در هنگام اعتياد، داراي چه خصوصياتي ميباشند انجام شد.
نقد و بررسيبدين منظور به مشكلات شخصيتي معتادان «قبل» از اعتياد ميپردازيم.تا به حال تحقيقات متعددي به منظور بررسي خصوصيات خلقي و رواني افراد معتاد قبل از آنكه به اعتياد روي آورند انجام شده كه با ارائه چند نمونه سعي مي شود اهميت «گذشته» اين افراد، در جريان اعتياد مورد بررسي قرار گيرد. اطلاعات زير نتايج مشاهدات و حاصل پيگيري مطالعاتي ميباشد كه از گذشته معتادان مزمن بدست آمده است:1. اختلافات والدين و نتيجتاً طلاق2. نگهداري فرزندان بوسيله افراد و يا مؤسسات سرپرستي3. سابقه نوعي اعتياد در خانواده4. عدم تمايل فرزند به بازگو كردن مشكلات خويش نزد والدين5. وجود حالات افسردگي و انزوا در گذشته بسياري از معتادين6. در برخي از موارد سابقه نوروز در كودكي، اختلالات احساسي، عاطفي زودرس، فعاليتهاي شديد بيمارگونه و اظهار ناگهاني خشم و غضب در گذشته معتادين فوق.نتايج زير حاصل پيگيري و مطالعاتي ميباشد كه در مورد زندگي گذشته تعدادي از معتادان گروه سني16 تا17 ساله صورت گرفته است:1. اغلب اين افراد شكايت از آن داشتند كه در گذشته حتي قبل از آنكه به اعتياد كشيده شوند، تمايل به طحر و بازگو نمودن مشكلات خويش با اعضاي خانواده به ويژه والدين را نداشتند.2. غالب اين نوجوانان متعلق به خانوادههايي بودند كه به گونهاي پاشيده، متزلزل و بيتوجه نسبت به مسائل فرزندان خويش بودهاند كه اين ويژگيها نيز در فرزندان ايشان قابل مشاهده بود.3. توانايي اين افراد به منظور مقابله با مشكلات حتي قبل از اعتياد بسيار ضعيف و مسائل به مراتب دشوار و مشكلتر از آنچه ميبود به نظر ميرسيد.4. برخي از آنان داراي سوابق جنايي و محكوميتهاي قضايي بوده كه مدتي نيز در زندان سپري كرده بودند.اطلاعات ذيل نتايج تحقيقاتي ميباشد كه در مورد خصوصيات شخصيتي تعدادي از جوانان18 ساله كه به طور پراكنده نه دائمي به مصرف موادمخدر آلوده بودند انجام گرفته اس