مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 960
  • بازدید دیروز : 2064
  • بازدید کل : 13083713

بررسي نظريه قرارداد اجتماعي


 

نام تحقيق:

بررسي نظريه قرارداد اجتماعي (هابز- لاك- روسو)

 

مقدمه

نظريه قرارداد اجتماعي اولين بار از طرف حقوقدان نامي و مشهور هلندي بر نام آقاي «هوگو گروسيوسي» اظهار و عنوان شد بعد از آقاي هوگو گروسيوسي دانشمندان و افراد ديگري مانند هابز- پوفند روف- جان لاك- كانت و غيره كه همگي از پيروان و طرفداران حقوق طبيعي بودند آن را تشريح كردند. به عقيده دانشمندان ذكر شده انسانها از ابتداي خلقت و شروع آن به حالت طبيعي يعني اجتماعي زندگي نمي­كرده­اند و در آن زمان همه افراد آزادي فراوان و تمام و كمال داشتند و تابع و مطيع هيچ گونه قوه و قدرت بشري و انساني نبوده­اند اما چون افراد براي تأمين و بدست آوردن وسايل و ملزومات زندگي خود مجبور بودند با قوا و نيروي طبيعي مبارزه و نبرد كنند پس با زندگي طبيعي امكان پذير نبود تا بر آن قوا پيروز شوند پس با همديگر توافق كردند قراردادي ببندند و دولتي را تشكيل دهند كه اين قرارداد را نامش قرارداد اجتماعي نهادند ما در اين تحقيق اين قرارداد را از نظر سه تن از معروفترين اصحاب آن يعني هابز- لاك و روسو بررسي مي­كنيم.

 


قرارداد اجتماعي توماس هابز

هابز مي­گويد قواي جنسي و شهواني و عواملي كه آدمها را خواستار صلح مي­كند عبارتند از:

1- ترس از مرگ

2- ميل به چيزهايي كه براي زندگي آسوده ضروري به نظر مي­رسد

3- اميد بر تلاش و كوشش شخصي براي رسيدن به آن چيزها

4- عقل كه اصول صلحي را كه آدمها بر پايه آن مي­توانند به موفقيت برسند بدست مي­دهد.

هدف و منظور اصلي آدمها كه معمولا خواستار آزادي و تسلط بر ديگران هستند در ايجاد آن قيدها بر خود كه زندگي كردن در جامعه نياز آن است اين است كه اول بقا و پايداري خود و بعد رفاه بيشتري را براي زندگي خودشان تأمين كنند يعني مي­خواهند خود را از آن وضعيت تأسف آور جنگ آزاد كنند كه اين وضعيت ناشي از شهوتهاي عادي آدمها است هر كجا كه عاملي براي جلوگيري آنها وجود نداشته باشد تنها راه برپا داشتن چنين قدرت مشتركي كه بتواند از آنها در مقابل حمله بيگانگان دفاع كند و هر يك را از آسيب يكديگر ايمن و محافظت دارد و در نتيجه براي آنها امنيتي بوجود آورد كه در پناه آن بتوانند از بهره كار خود و نتايج زمين نيازهاي خود را بدست آورند و زندگي رضايت بخشي داشته باشد آنست كه همه قدرت و نيروي خود را به يك مرد و يا گروه و انجمني از مردان واگذار كنند تا به اين وسيله اراده­هاي گوناگون آنان بصورت يك اراده در بيايد و پيماني كه هر فرد با فرد ديگر منعقد مي­كند بدين صورت است كه هر فرد به افراد ديگر بگويد كه من حق حاكميت بر خود را به اين به اين مرد يا گروهي از مردان واگذار كنند تا به اين وسيله اراده­هاي گوناگون آنان بصورت يك اراده واحد درآيد و پيماني كه هر فرد با فردي ديگر مي­بندد.

بدين صورت است كه هر فرد به افراد ديگر بگويد كه من حق حكومت بر خود را به اين مرد يا گروهي از مردان واگذار كرده­ام تنها به اين شرط كه تو نيز حق خودت را به او واگذار كني و به اين صورت مانند من همه اعمال او را خوب و شرعي بداني وقتي كه اين كار صورت گرفت گروهي كه به اين صورت در حالت يك شخص با هم متحد مي­شوند دولت يا اجتماع سياسي تشكيل مي­شود و بدين طريق لوياتان بزرگ و عظيم بوجود مي­آيد كه ما صلح و امنيت خود را بر آن مديون هستيم دولت را در صورتي تاسيسي مي­گويند كه گروهي از مردم با هم موافقت كنند و هر فرد با فرد ديگر پيمان ببندد كه خود را تسليم حاكميت يك مرد يا گروهي از مردان كند و از طرف بيشتر آنان حق صحبت كردن از جانب شخص او به آن مرد يا گروهي داده شود يعني او را نماينده خود كنند و همه آنها خواه آنكس كه به او رأي موافق داده باشد و يا آنكس كه بر عليه او رأي داده باشد بايد همه اعمال و آراء آن فرد يا گروه را شرعي بدانند و همانند اعمال و آراء خودشان بشمارند تا بتوانند در كنار همديگر با صلح و آرامش زندگي كنند و در برابر بيگانگان در امان باشند.

كاملا معلوم است كه توماس هابز در اينجا با اهميت اساسي كه براي توافق مردم در تأسيس يك قدرت حاكمه قائل است چنين فكر مي­كند كه در تحليل نهايي به نفع همه مردم است كه بر قرارداد خود پايبند باشند و راه عدل و انصاف را بپيمايند و از همه قوانين طبيعت پيروي و تبعيت كنند مردم تنها به يك دليل به تأسيس يك قدرت حاكمه اقدام مي­كنند و آن ميل آنه برقراري صلح و امنيت است به همين دليل حاكماني كه بر آنان مي­گذارند بايد براي رسيدن به اين هدف به اندازه كافي از امكانات قدرتي برخوردار باشد يعني هابز عقيده دارد كه حاكم بايد قدرت فراوان و همه جانبه­اي را در دست داشته باشد حاكم بر اثر قدرت و اختياري كه به وسيله همه افراد كشور در اختيار ايشان گذاشته مي­شود از چنان قدرتي برخوردار مي­شود كه مي­تواند با ترسي كه در دل آنها مي­افكند اراده­هاي آنها به صورت واحد و كل درآورده تا بدين صورت صلح و امنيت در داخل اجتماع برقرار شود و مردم با تعاوني و مشاركت متقابل براي رفع دشمن خارجي آماده شوند وجود چنين حاكمي از جوهر و مايه اصلي اجتماع سياسي تشكيل شده است كه تعريف آن چنين است شخصي كه جماعت بزرگي از مردم براساس پيمانهاي متقابلي كه با هم انعقاد مي­كنند خود را قادر به رعايت اعمال او مي­دانند بدين منظور كه او بتواند با استفاده از قدرت و امكانات آنها آن طوري كه لازم مي­داند صلح را ميان آنها برقرار مي­كند و نيروي دفاعي مشتركي را براي آنها ايجاد كند حقوق و اختيارات آن فرد يا افرادي كه مردم با رضايت خودشان قدرت حاكمه را به او واگذار مي­كنند از تاسيس اجتماع سياسي ناشي مي­شود كه عبارتند از:

1- چون قراردادي بسته­اند پيمانهاي قبلي كه با اين پيمان فرق داشته باشد لازم الاجرا نيست.

2- چون حق نمايندگي را به شخص ديگري داده­اند كه حكمران آنان است هيچ عملي از طرف حمكران پيمان افراد را از بين نمي­برد پس هيچ يك از افراد نمي­توانند خود را از تابعيت حاكم رها كنند.

3- چون بيشتر مردم با رضايت خودشان شخص حاكم را برگزيده­اند آن عده­اي هم كه كم بوده­اند و با انتخاب حاكم موافق نبوده­اند بايد مانند بقيه افراد به حاكميت آن شخص رأي دهند.

4- عمل حاكم هرچه كه باشد نمي­تواند به مردم و زيردستانش آسيبي بزند و هيچ كس هم نمي­تواند او را به ظلم و ستم متهم كند.

5- اتباع نمي­توانند حاكم را عادلانه بر مرگ محكوم كنند و يا با مجازات­هاي ديگر محاكمه كنند.

6- حاكم بايد درباره عقايد و نظراتي كه مخالف صلح هستند يا به ايجاد صلح كمك مي­كنند حق داوري داشته باشد.

7- حمكران بايد از حق رسيدگي به اختلافات مردم و قضاوت درباره مردم برخوردار باشد.

8- حق اعلان جنگ و صلح هم از لوازم حاكميت است.

قرارداد اجتماعي جان لاك

لاك عقيده داشت كه حكومت مدني نتيجه قرارداد و امري دنيوي است و دست الهي و پروردگار در انتخاب آن دخالتي ندارد لاك معتقد بود مردم بوسيله قرارداد از وضع طبيعي مي­گذرند و بر وضع سياسي وارد مي­شوند آدمها آنطور كه ثابت شده با حق آزادي كامل و بهره­برداري كامل از همه حقوق و امتيازات قانون طبيعت بدنيا مي­آيند و هر فردي با همه افراد بشر در دنيا برابر و مساوي است و طبيعت به او اين حق را داده است كه نه تنها از دارايي و اموال خود كه شامل جان- آزادي و اموال در برابر صدمه­ها و آسيبها است مواظبت كند بلكه در برابر ديگران هم به هنگام قانون شكني و تجاوز به حقوقشان قضاوت و داوري كند و آنها را به كيفر اعمالشان برساند.

اما تنها وقتي اجتماع سياسي بوجود مي­آيد كه همه اعضاي آن از حق طبيعي خود گذشته و آن را به دست جامعه بسپارند و در هر حالتي بتوانند براي احقاق حق خود به قانوني كه آن جامعه وضع مي­كند توسل جويند و كمك بخواهند و به اين صورت كار قضاوتهاي شخصي افراد پايان مي­گيرد و جامعه خود داور اصلي اعمال مردم خواهد شد و درباره همه اختلافاتي كه ميان افراد آن جامعه در هر مورد بروز كند تصميم­گيري مي­كند و هر شخصي كه جريمه­اي بر عليه اجتماع انجام دهد با كيفري كه قانون تعيين كرده به مجازات مي­رسد پس تنها وقتي اجتماع سياسي يا مدني بوجود مي­آيد كه عده­اي از آدمها در يك جامعه جمع شوند و هر يك از آنها از حق خود كه مربوط به اجراي قانون طبيعت است بگذرد و آن را به عهده همه بگذارد هر جا كه عده­اي از افراد كه در وضع طبيعي بسر برده­اند وارد جامعه شوند تا يك جمعيت يا يك واحد سياسي بوجود آورند و يك حكومت فائقه را انتخاب كنند اجتماع سياسي تشكيل مي­شود يا در غير اينصورت امكان دارد هر شخصي به اجتماع سياسي كه قبلا تشكيل شده بپيوندد و عضويت آن را قبول كند بدين صورت فردي كه به جامعه بپيوندد به آن جامعه قدرت و حق وضع قوانيني را داده است تا آن جامعه قوانيني را كه طبق خوبي و نياز كلي جامعه است وضع كرده است و متعهد شده كه در صورت نياز براي اجراي قوانين با جامعه همكاري كند و اين باعث مي­شود كه افراد از وضعيت طبيعي بيرون آيند و به يك اجتماع سياسي وارد شوند و دولتي تشكيل دهند كه قدرت قضايي را در اختيار داشته باشد و بتواند در مورد اختلافات آنان تصميم­گيري كند و اعضاي آن جامعه را از گزند همديگر حفظ كرده و در امان نگه دارد در اين جامعه سياسي قانونگذار و مجري خودش دولت است ولي اگر افرادي دور هم جمع شوند و هر طور كه باشد متحد شوند و چنين قدرت فائقه­اي كه بتوانند در صورت لزوم از آن كمك بخواهند ميانشان بوجود آيد هنوز در وضع طبيعي بسر مي­برند.

از اين عبارات اينطور بنظر مي­رسد كه جوامع سياسي تنها از يك راه تشكيل مي­شوند و آن هم رضايت افراد است از آنجا كه همه افراد و آدمها طبيعتا آزاد و برابر و داراي استقلال هستند و هيچ كس را نمي­توان از حقوق طبيعيش محروم كرد و بدون رضايت خودش به زير قدرت سياسي شخص ديگر وارد كرد تنها راهي كه مي­شود شخص از آزادي طبيعي مرحوم شود و زير سلطه اجتماعي برود اين است كه با افراد ديگري براي تشكيل يك جامعه موافق كند تا به وسيله آن آسودگي و تندرستي و زندگي صلح آميزي برايشان تشكيل شود و با امنيت بيشتري از دارايي و اموال خود بهره­مند شوند و در مقابل كساني كه عضو آن جامعه نيستند ايمني بيشتري داشته باشند افراد آدمي شمارشان هر چه باشد مي­توانند اجتماع سياسي را بوجود آورند زيرا اجتماع آنها صدمه­اي به آزادي ساير افراد نمي­زند و آنان مي­توانند از آزادي خود در وضع طبيعي بهره­مند باشند همين كه تعدادي از آدمها براساي رضايت خود جامعه يا حكومتي برپا كنند جامعه بوجود مي­آيد و واحد سياسي تشكيل مي­شود كه در آن بيشتر افراد حق اراده امور كلي جامعه را به دست مي­آورند.

هر فردي كه با رضايت خود و ديگران واحدي سياسي بوجود مي­آورد و حكومتي در آن بنيان مي­نهد خود را در مقابل هر كدام از افراد آن جامعه متعهد مي­سازد و تابع تصميم­ و رأي بيشتر و رأي اكثريت قرار مي­دهد در غير اينصورت قرار داد اوليه­اي كه او با بقيه افراد براي تشكيل يك اجتماع منعقد كرده ارزش و اعتباري ندارد و اگر بخواهد آزادي خود را حفظ كند و زير قيد هيچ قانوني در نيايد همچنان در وضع طبيعي باقي مي­ماند زيرا اگر رضايت بيشتر افراد را نتوانيم به عنوان تصميم­ همه جامعه بپذيريم هيچ چيز غير از رضايت افراد نمي­تواند موجب اتخاذ تصميم­ كلي براي اجتماع باشد بنابراين كساني كه از وضع طبيعي بيرون مي­آيد و تشكيل جامعه مي­دهند بايد بدانند كه از هر حقي كه براي جامعه ضروري باشد بايد گذشت و آن را به دست بيشتر افراد جامعه سپرد در اين قسمت جان لاك با سادگي بيش از حد و شايد هم بطور ناگهاني به بررسي يكي از جدي­ترين مسائلي مي­پردازد كه جوامع دموكراتيك معمولا با آن روبرو و مواجه هستند دموكراسي از لحاظ نظري در جامعه­اي وجود دارد كه همه افراد در حكومت دخيل و سهيم باشند.

پس از اين مفهوم اين چنين استنباط مي­شود كه در يك دموكراسي همه شهروندان بايد به اقدامات دولت رضايت دهند و آن را تاييد كنند ولي اگر يك دموكراسي يا در حقيقت هر حكومت ديگري بخواهد به انتظار رضايت آزادانه همه افراد بنشيند نمي­تواند موجوديت خود را حفظ كند زيرا بطور قطع كار آن به هرج و مرج مي­انجامد از سوي ديگر اگر دموكراسي حكومت اكثريت باشد افراد بسياري ديگري در سرنوشت اجتماع دخالت نمي­كنند و از نظر آنان اين نوع حكومت كاملا با درنده­ترين و وحشيانه­ترين حكومتهاي ستمگر خواهد بود.

هر چند دست كم بايد گفت كه بعضي از موارد لاك مبهم و نامشخص و مشكوك بنظر مي­آيد ولي احتمالا هيچ كس منكر وجود اين ادعا نمي­شود كه در بعضي جوامع و كشورها بوده و هستند كه براساس رضايت به معناي مورد نظر او تأسيس شده­اند ايراد و اشكالي كه امكان طرح آن بسيار و فراوان احتمال دارد اين است كه اغلب جامعه­هاي سياسي براساس زور تأسيس و بوجود آمده­اند و لاك بطور كلي اين حقيقت را ناديده مي­گيرد يا ايراد ديگري كه ممكن است با طرح اين مسئله عنوان و مطرح شود كه چرا جان لاك اجتماع سياسي را بگونه­اي تعريف مي­كند كه بيشتر جوامعي را كه مردم بطور معمول سياسي مي­نامند از شمول تعريف وي بيرون شوند اگر نخواهيم كه گفتار لاك را به كلي پوچ و بي­ارزش بدانيم بايد قبول كنيم كه وي كاملا به آن واقعياتي كه مبناي اين اعتراضات مي­تواند باشد واقف بوده است ولي آن واقعيات به نظر خاص وي هيچ ارتباطي ندارد.

يكبار ديگر بايد گفت كه جان لاك ميان چيزي كه هست و آنچه كه بايد باشد تفاوت قائل مي­شود و درباره آن چيزي كه بايد باشد حرف مي­زند به همين دليل لاك به هيچ وجه منكر نمي­شود كه بيشتر جوامع در حقيقت براساس زور بنا شده­اند براساس رضايت و خواست افراد محققا اگر تا جايي كه تاريخ مي­تواند با گذشته ما را هدايت و راهنمايي كند به پژوهش اصل و منشأء جوامع سياسي بپردازيم بطور كلي اين موضوع را در مي­يابيم كه جوامع اوليه تابع حكومت و دستگاه اداري يك فرد قرار داشته­اند و اين فرد در اغلب مورد يك حكمران مطلق بوده است ولي اين امر فقط حاكي از اين حقيقت است كه اوضاع بيشتر آنطوري كه بايد باشد نيست زور هيچ وقت نمي­تواند نشان دهنده حقيقت باشد اگر يك فرد تا هر مدت و به هر كيفيتي عملا به اعمال قدرت بر افراد ديگر بپردازد بجز در صورتي كه آن افراد به حاكميت وي رضايت بدهند به هيچ روي اعمالش از لحاظ اخلاقي توجيه پذير نخواهد بود از آنجا كه يك اجتماع سياسي يك اجتماع اخلاقي هم مي­تواند باشد پس نمي­توان بسادگي هر جامعه­اي را سياسي خواند.


قرارداد اجتماعي ژان ژاك روسو

از مهمترين طرفداران قرارداد اجتماعي است كه اين نظريه را تكميل كرد و يك سلسله نتايج علمي از آن بدست آورد نظريه روسو در رابطه با منشاء دولت در كتاب معروف او بنام قرارداد اجتماعي بيان شده است به نظر روسو انسان از اول به حالت طبيعي زندگي مي­كرده است و در آن حالت افراد تابع هيچ نوع قدرت انساني نيستند و تماما آزاد و مساوي و برابر بوده­اند.

از نظر روسو حالت طبيعي با حالت حيوانيت كاملا فرق دارد و معني آن اين است كه چون انسان ذاتا موجودي متفكر است به همين دليل در حالت طبيعي نيز تابع قوانين طبيعيت بوده است ولي چون انسانها در حالت طبيعي در معرض خطرات شديدي قرار دارند و نمي­توانستند به تنهايي عليه اين خطرات اقدامي كنند به همين دليل براي اينكه قدرت آنها زياد شود و بر طبيعت غلبه كنند و بقاي خود را تضمين كنند با يكديگر همكاري كردند و تنها وسيله همكاري بوسيله دولت بود و فقط دولت مي­توانست اين عمل و فعاليت را انجام دهد.

بنابر نظر روسو قرارداد اجتماعي كه باعث تشكيل دولت گشت قطعا مورد توافق عموم واقع گرديده است زيرا در حالت طبيعي هر فردي آزاد است و هيچ كس حق ندارد او را بدون رضايت خودش زير نظر اداره حكومت جديد درآورد روسو ادعا مي­كند كه اين رضايت ممكن است خيلي صريح و يا آرام و آهسته صورت گيرد او مي­گويد اشخاصي كه به ميل خودشان دولت تشكيل مي­دهند به هيچ وجه مطيع و زير نظر افراد نمي­شوند و هيچ گونه فداكاري و از خود گذشتگي نشان نمي­دهند زيرا در برابر حقوقي كه به دولت واگذار مي­كنند در حاكميت ملي شريك و سهيم مي­شوند روسو از نظريه قرارداد اجتماعي يك سري نتايج مي­گيرد كه مهمترين آنها موارد زير است:

1- دولتي كه بر طبق قرارداد اجتماعي تشكيل شده است همه افراد وظيفه دارند از اراده عمومي اطاعت و پيروي كنند.

2- تمامي افراد مساوي و برابر هستند و تفاوت در وظايف مردم برعكس قرارداد اجتماعي است.

3- چون حاكم عادل است و ظلم و ستمي نمي­كند و امكان دارد قدرت دولت نامحدود شود.

4- حاكميت ملي منتقل نمي­شود يعني حاكم نمي­تواند اعمال خود را به فرد يا گروهي از افراد انتقال دهد.

5- چون حاكميت غيرقابل انتقال است به مرور زمان هم عوض نمي­شود زيرا چيزي كه قابل انتقال نيست با مرور زمان عوض نمي­شود.


نتيجه­گيري

نظريه قرارداد اجتماعي كه از طرف سه فيلسوف بزرگ بنام توماس هابز- جان لاك و ژان ژاك روسو مطرح شد داراي تفاوتها و اشتراكاتي است.

روسو گفت از راه قرار اجتماعي مي­توان اين انجمن يا جامعه را بوجود آورد اما اين قرار با قراري كه هابز و لاك تصور كرده بودند متفاوت است در قرار اجتماعي هابز همه حقوق به يك اقتدار كه وظيفه دارد امنيت را تأمين كند تسليم شده است اين همان مفهوم قرار اجتماعي است كه روسو بطور خاص آن را رد كرد در قرار اجتماعي لاك مردم توافق مي­كنند جامعه­اي به وجود آورند و پس از آن امنيت خود را به حكومتي واگذار مي­كنند كه نماينده و مسئولان آنهاست و قدرت خود را از حقوقي كه مردم با خود به دولت مدني آورده­اند گرفته است روسو با اين نوع واگذاري امنيت و حقوق مخالف بود و گفت با دادن اختيار قانونگذاري به نماينده آزادي خود را از دست مي­دهيم افزون بر آن در قرار اجتماعي روسو چون حقوق اجتماعي است نه طبيعي آن طور كه نظريه لاك ايجاب مي­كرد نمي­توان آنها را بر پايه فردي گذاشت.

قرار اجتماعي روسو مستلزم آن است كه هر عضو همه حقوق خود را بر جامعه تسليم كند نظريه قرار اجتماعي نظريه­اي است كه اساس فلسفي دولت نويني است برطبق اين نظريه اصل حق الهي سلطنت جاي خود را به اصل همرايي و رضايت شهروندان براي زندگي در سايه قدرت و عدالت دولت (جمهوري يا سلطنت مشروطه) مي­دهد اين نظريه در سده­هاي هفدهم و هجدهم در اروپا تكوين يافت و اين سه متفكر (هابز- لاك- روسو) در فرمول­بندي آن سهم داشته­اند ولي ريشه آن در آثار يوناني و رومي (افلاطون وسوكرسيوسي) يافت. نظريه قرارداد اجتماعي براي توضيح اصل و بنياد عقلي تاسيس دولت از يك حالت فرضي بنام حالت طبيعي آغاز مي­كند كه در آنها انسانها در حالت بي سروري (آنارشي) آزادانه در طبيعت زيست مي­كرده­اند و از دهشها يا آزارهاي طبيعت برخوردار بوده­اند سپس با شناخت عقلي و با توجه به سودمنديهاي نظم و قانون تن فرمانبرداري از دولت مي­دهند و آزاديهاي طبيعي خود را فدا مي­كنند و به محدوده آزاديهاي فردي قدم مي­گذارند كه قدرت و نظم دولت محدود كننده و در عين حال تضمين كننده آنست بنابراين قرارداد اجتماعي سازشي است نانوشته ميان اعضاي يك جامعه و بنابر درخواست همگاني براي آن كه در روابط خود در زير حاكميت دولت با مسئوليت متقابل عمل كنند و بر مبناي همين قرارداد ضمني است كه دولت پديد مي­آيد.

نظريه قرارداد اجتماعي اساسا وسيله­اي بود براي انتقاد از قدرت سنتي مستقر در آستانه ظهور دولت- ملتهاي جديد و جست و جويي بود براي يافتن پايه نظري عقلي براي دولت همين نظريه است كه پايه دموكراسي­هاي جديد را مي­گذارد كه در آنها اساسا حكومت همرايي مردم براي زيستن در جامعه سياسي است رساله لوياتان اثر توماس هابز- دو رساله در باب حكومت اثر جان لاك و قرارداد اجتماعي اثر ژان ژاك روس مهمترين آثاري هستند كه مفهوم قرارداد اجتماعي را شرح كرده­اند و بخصوص كتاب روسو اثري ژرف بر روي رهبران و پيشروان فرانسه داشته است در مورد حالت طبيعي يعني وضع انسان پيش از در آمدن در زير قدرت دولت نظر اين سه تن متفاوت است هابز زندگي انسان را در حالت طبيعي گرگ آسا مي­داند يعني سرشار از خشونت و درندگي كه در آن شناخت حق از باطل وجود ندارد اما لاك برآنست كه در حالت طبيعي شناخت حق زندگي و مالكيت وجود داشته ولي آنچه وجود دولت را ضروري كرده وجود قدرتي براي پايش نظم و امنيت است بنابراين به نظر او شرط فرمانگذاري فرد از حكومت آنست كه حكومت نه تنها از زندگي بلكه از دارايي شخص نيز حمايت كند روسو انسان را در حالت طبيعي ساده و شاد و در عين حال بري از قوه داوري عقلي و حسي اخلاقي و مسئوليت مي­داند پس انسانها با دست كشيدن از عمل آزادانه و گردن نهادن به قانون و حكومت حسي تعهد اخلاقي و مدني يافتند و دولت براي حفظ بنيان اساسا اخلاقي خود مي­بايد بر رضايت فرمانگذاران تكيه كند برخي از نظريه پردازان قرارداد اجتماعي از جمله هابز مفهوم قرارداد اجتماعي و حالت طبيعي را يك فرض غيرتاريخي و يكسره نظر مي­شمرده­اند كه تنها بصورت فرضيه براي روشن كردن مسائل بنيادي سياست مفيد است.

 

 

 

 

 

 


 

منابع

1- هابز نوشته تاك ريچارد ترجمه حسين بشيريه

2- قرارداد اجتماعي نوشته ژان ژاك روسو ترجمه عنايت الله شكيباپور

3- تاريخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل ترجمه نجف دريابندري

4- خداوند انديشه سياسي نوشته والتر جونز ترجمه علي راميني

5- قرارداد اجتماعي ژان ژاك روسو ترجمه مرتضي كلانتريان

6- جان لاك رساله دوم در باب حكومت در آزادي فرد و قدرت دولت ترجمه و تأليف محمود صناعي

 

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه1

قرارداد اجتماعي توماس هابز. 2

قرارداد اجتماعي جان لاك... 5

قرارداد اجتماعي ژان ژاك روسو. 9

نتيجه گيري.. 11

منابع. 14

 

 


1- موضوع تحقيق: بررسي نظريه قرارداد اجتماعي هابز- لاك- روسو

 

2- چرايي موضوع: بررسي انديشه اين انديشمندان و نظرات آنان در مورد قرارداد اجتماعي چرا كه قرارداد اجتماعي يكي از مهمترين موضوعات مطرح شده آن زمان بوده است.

 

3- سوالات تحقيق: تفاوت بين اين سه انديشمند در مورد نظريه قرارداد اجتماعي چيست بر اهميت و نقش اين نظريه در زمان حاضر چگونه است؟

 

4- مولفه­هاي تحقيق: در خود تحقيق آورده شده است

 

5- نتيجه­گيري: پايان فصل

 

 

 

 

 


عنوان تحقيق: نقش سياست خارجي نومحافظ كاران آمريكا در دوران بوش پسر

فصل اول: كليات تحقيق

1- طرح مسئله: تأثير قوي سياست خارجي نومحافظه كاران

2- پيشينه تحقيق: از زمان روي كار آمدن بوش پسر تحقيقاتي صورت گرفته است.

3- اهداف تحقيق: بررسي نقش سياست خارجي نومحافظه كاران

4- سوال اصلي: آيا نومحافظه كاران در سياست خارجي بوپ تأثيري داشته­اند؟

5- متغيرها : متغير مستقل: سياست خارجي نومحافظه كاران

متغير وابسته: دوران رياست جمهوري بوش پسر

6- فرضيه: نومحافظه كاران تأثير فراواني دارند

7- تعريف مفاهيم: مفاهيم پيچيده ندارد و نياز به توضيح نيست

8- حدود تمركز: از زمان انتخاب بوش پسر تا زمان حاضر

9- روش تحقيق: كتابخانه­اي و سياستهاي اينترنتي

10- پيامدهاي آزمون: بنيادي

11- فصل يا سازماندهي تحقيق: سازماني

 

 

فصل دوم: تأثير سياست خارجي نومحافظه كاران بر بوش پسر

  انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1510

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما