مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 805
  • بازدید دیروز : 1933
  • بازدید کل : 13158003

زهد ره آورد ترک دنیا پرستی



چکیده:

پرستش و دوست داشتن زندگی فانی دنیا و غوطه ور شدن در لذت های آن ، در روایات بیشماری با مضامینی همسو،منشأ و ریشه فساد و گناهان شمرده شده.

دنیایی که وابستگی به آن آدمی را از حرکت در جهت اهداف بلند آسمانی باز می دارد و زمینه ی هر گونه فکر و تلاش سازنده را از بین می برد سزاوار تعلق و علاقه مندی نیست و خطرناکی پیامدهای ناشی از این تعلقات ایجاب میکند که انسان ها از شناخت نسبت به آن غفلت نورزند و با همه توان دل را از غیر خدا شستشو داده و آرزوی دور و دراز و رغبت به دنیا را از خود دور سازند و صحنه ی دل را با اندیشه خداجویی و آخرت طلبی و معنویت خواهی بیارایند و این امر میسر نمی شود مگر با درک ارزش های دوری از دنیا پرستی.

این مجموعه با هدف شناخت این ارزش ها و معرفی زهد به عنوان ره آورد ترک دنیا پرستی از منابع اخلاقی، روایی، و بعضاً تفسیری بهره برده و روش آن توصیفی است.

اهمیت دوری از دنیا ، با آگاهی از فضایلی که به دنبال می آورد نمود می یابد و بدیهی است که اگر انسان بداند کلید رشد ایمان و افزایش تقوا و سعادت او چیزی جز بی رغبتی به دنیا نیست ، تمام همّش را در دوری از دنیایی قرار می دهد که ترک آن مقدمه ای است برای رسیدن به پارسایی و حرکت به سوی اهداف متعالی لذا توجه به این نکته ضروری است که دوری از دنیا به واسطه عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا، و کوتاهی آرزو و شکر نعمات خداوند و در دل داشتن حب خداوند و پرهیز از حرام و مشتبهات باعث رسیدن به زهد می شود.

 

واژگان کلیدی: دنیا، دنیاپرستی، زهد

 
 


 

 

 

فهرست مطالب

¢جایگاه دنیا1

¢ آثار ترک دنياپرستي... 6

1) حب به خداوند متعال. 6

2) افزايش تقوا7

3) افزايش ايمان. 8

4) افزايش زهد. 9

¢ زهد ره آورد ترک دنياپرستي... 11

1 ) عدم وابستگي و دلبستگي به دنيا11

2) کاستن آرزوها12

3) شکر نعمات... 15

4) پرهيز از محرمات... 17

5) ياد مرگ.... 18

6) عبرت از آثار گذشتگان. 20

نتيجه گيري.. 22

فهرست منابع. 24

 

 

 


 

 

مقدمه

دنیا مؤنث ادنی به معنی نزدیک تر (دنو) ویا پست تر (دنی) نسبت به آخرت است و زندگی این جهان از این جهت دنیا گفته می شود که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیکتر است و یا این که نسبت به آخرت پست تر است.

دنیا پرستی به معنی پرستش و دوست داشتن دنیا به گونه ای که انسان تمام همتش برای دنیا باشد ولذات دنیا او را به نحوی مشغول نکند که تمامی زندگی را در زندگانی دنیا خلاصه کند و بر آخرت نیندیشد.

دنیا که مرحله ی نازله هستی و پایین ترین مرحله وجود است پدیده شگفتی است که تا از منظر حق و بصیرت به آن نگریسته نشود قطعاً شناخت صحیح و تعامل با آن دشوار است، وچه بسا موجب خسران تن و روان می گردد.

با نگرشي عمیق به حوادث و اتفاقاتی که در جوامع پدید می آید به وضوح می توان دریافت که یکی از علل فسادها و تبهکاریها و خونریزی ها، دنیا پرستی و دل بستگی به دنیاست همچنانکه در روایات معتبر ریشه و منشأ فساد و گناهان، دنیا پرستی و قوطه ور شدن در مظاهر آن شمرده می شود.

 

دنیا پرستی که از آثار قوه ی شهوت انسان را به هر گناهی وا می دارد و در همه جا آفت دین، ایمان و تقوا قرار می گیرد.رذیله ای است که رذایل دیگری چون دروغ، حسد، قتل و... را به دنبال می آورد و همواره مانع رسیدن به کمالات و ارزش هاي انسانی می شود؛ لذا شناخت اين جهان نقش بسزايي در مهار كردن پرستش دنيا و رذايل ديگري كه به دنبال آن ايجاد مي شود ايفا مي كند و با شناخت صحيح است كه است که ارزش ترک حب و علاقه به آن هویدا می شود.

بنابراین برای پاک کردن بوستان وجود از رذایل دنیا، و رسیدن به جاودانگی و سعادت ابدی نخست باید رذیله دنیاپرستی را از خود دور کرد و با تخلیه جان و روح به کسب فضایل و کمالات اخلاقی پرداخت.

دنیا و دنیا پرستی یکی از مسائلی است که خداوند متعال قبل از هر صاحب اندیش و قلمی در کتاب گران قدر قرآن کریم به تعیین حقیقت آن و شایستگی تقواپیشگی و زهد در آن پرداخته، و به تبع آن ائمه اطهار (علیه السلام) در بیان پیچیدگی ها و ویژگی های آن برای مردم همت گماشتند تا شناختی شایسته بر ایشان حاصل شود، سیره عملی آن بزرگواران خط مشی های زیبایی را برای ما ترسیم می کند به گونه ای که حضرت رسول(ص)که از بهترین انسانها بودند کمترین گرایشی نسبت به دنیا نداشتند، و حضرت امیر(ع) در سخنانشان می فرمایند:

به خدا سوگند پسر ابوطالب به مردن مأنوس تر است از بچه به سینه ی مادرش. چرا که حضرت به واسطه چشم ولایت حقیقت این عالم را مشاهده کرده و مسلم است که جوار رحمت حق را شایسته تر از دل بستن به دنیا می داند لذا ما نیز تأسی به آن بزرگان می بایست کم اهمیتی به دنیا را سر لوحه ی زندگی مان قرار دهیم.

جمع آوری مطالب این مجموعه به شیوه کتابخانه ای و روش آن توصیفی است.

در این مقاله سعی بر آن رفته که به ارزش ترک دنیا پرستی در این دین اسلام پرداخته شود و برای رسیدن به این مهم لازم است به حقیقت دنیا و اقسام آن، و آثار و ارزش های ترک دنیا پرستی، و در نهایت به ره آورد ترک دنیا یعنی زهد پرداخته شود.

جایگاه دنیا :

از لحظه ای که بشر بر کره خاک گام می نهد وارد صحنه ی پرهیاهویی می شود که از یک سو انسان را به بهره‌های زودگذر و ناپایدار سرگرم می کند به طوری که هر قدر محبت او به این بهره ها شدت می‌یابد وابستگی اش به دنیا فزونی می یابد، و از سویی دیگر می تواند انسان را به تقرب به خدا برساند و وسیله ای برای فراهم کردن توشه آخرت باشد.

از این رو روش رهبران دینی همواره بر پایه مقدمي و آلی دانستن دنیا و نزدیکی به خدا به خدا به عنوان مقصد واقعی بوده لذا مناسب است در این زمینه به برسی ماهیت دنیا و ویژگی های آن و نیز اقسام و مراتب آن از دید آیات و روایات پرداخته شود.

 

1)حقیقت دنیا و ویژگی های آن :

دنیا دو ماهیت را در بر دارد یکی ماهیت ذات و دیگری ماهیتی که نسبت به بندگان دارد.

ماهیت ذات دنیا عبارت است از : زمین، و آن چه بر روی زمین است از معادن، املاک و حیوانات که گاه ابزار کار قرار می گیرند و گاه ابزار زینت و گاه ابزاری برای رفع مایحتاج زندگی، چنانکه خداوند همه آنها را در این آیه مبارکه جمع کرده:

«زینت داده شده برای مردم دوستی مشتهیات نفسانیه، از زنان و فرزندان و همیان‌های زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و مزارع، لیکن این ها همه متاع زندگی دنیا هستند....» (1)

ماهیت دنیا در حق بندگان آن چیزی است که قبل از مرگ برای انسان لذت و بهره ای در آن وجود دارد. اما همه لذت هایی که انسان از جهان قبل از مرگ می برد مزموم نیست بلکه گاهی مورد مدح قرار گرفته، به طوری که هر چه آدمی در دنیا تمایل دارد، بهره ی آن در آخرت مشخص می شود ممدوح شمرده شده از جمله کسب علم و اعمال صالحه و رزق و روزی به مقدار ضرورت. هر آنچه بدن را مشغول و گرفتار به خود کند تا رسیدن به خط بهره ی زودگذر به طوری که ثمره ای در آخرت برایش نباشد و چیزی جز بهره مندی از معصیت نصیبش نشود مذموم شمرده شده. (2)

واقعیت دنیای خارجی که در آن زیست می کنیم از جنبه های گوناگون مورد وصف صفات متعدد ومتضادی قرار گرفته؛ گاه سرای صدق و راستی و خانه ی پند و اندرز نامیده شده و گاه زوال پذیر و زینت و فریبنده.

قرآن کریم در موارد متعددی زندگی دنیا را نوعی بازیچه کودکانه و لهو وسرگرمی می شمرد و دنیاپرستان را به کودکانی تشبیه می کند که از همه چیز غافل اند و حتی خطراتی که در چند قدمي، آنهاست را درک نمی‌کنند و نمی بینند.

«بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است» (3)

در آیات دیگری دنیا سرمایه فریب و غرور شمرده شده:

«مبادا زندگی دنیا شما را فریب دهد و شیطان فریبکار شما را به خداوند مغرور سازد و فریب دهد» (4)

در بخشی دیگر مواهب مادی دنیا تعبیر به زینت شده

«کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را طلب می کنند اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها می دهیم و چیزی از آن کم و کاست نمی شود و در آخرت بهره ای نخواهند داشت» (5)

 

و نیز دنیا تعبیر به موجود بی ثبات و زوال پذیر شده

« شما متاع ناپایدار را می خواهید ولی خداوند سرای دیگری را برای شما می خواهد که ابدی است» (6)

این تعابیر نشان می دهند که زرق و برق دنیای فریبنده یکی از موانع مهم بر سر راه تکامل معنوی انسان است که تا زمانی که این مانع را پشت سر نگذارد راه به جایی نمی برد.

در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز این تعابیر به چشم می خورد:

در خطبه های نهج البلاغه دنیا به ماری تشبيه شده که ظاهرش منقش و نرم و باطنش پر از زهر و سم و مفاسد آن تا بی نهایت، منظره ای دل فریب و سرانجامی خطرناک برای آن وصف شده. فریبنده و دل انگیز، درونی در حال غروب و سایه ای زوال ناپذیر که دوامی ندارد . (7)

در خطبه ي ديگري دنيا به خانه اي تشبيه شده که فنا بر پيشاني آن نوشته شده که به سرعت به سوي خواهانش مي رود و انسان ها در اين خطبه توصيه شده اند به سعي و تلاش براي به دست آوردن زاد و توشه اي که برايشان مهيا شده چرا که به زودي کوچ خواهند کرد . (8)

در روايتي از امام صادق (ع) دنيا تشبيه شده به آب دريا که هر چه تشنه از آن بنوشد نه تنها تشنگي‌اش برطرف نمي شود بلکه زيادتر مي شود و در نهايت فرد را مي کشد .(9)

از سويي ديگر اهل بيت عصمت به خصوص امام علي (ع) افرادي که مذمت دنيا را مي کردند و به کلي آن را نفي مي کردند سرزنش مي نمايند به عنوان مثال امام علي به شخص مذمت کننده ي دنيا فرمودند:

آيا مذمت مي کني چيزي را که خود به آن مغرور شده اي و فريفته ي باطل هاي آن هستي . آيا دنيا به محل سقوط پدرانت در دامن فنا تو را فريب داده ... و پس فرمودند دنياي سراي راستي و بي نيازي است براي کسي که از آن توشه بگيرد و جايگاه صدق و راستي است براي کسي که با آن به راستي رفتار کند و خانه تندرستي است براي کسي که از آن چيزي بفهمد و محل اندرز است براي کسي که از آن اندرز بگيرد . (10)

در جايي ديگر فرمودند :

« مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ کس را بر محبت مادرش نمي توان ملامت کرد . »(11)

اگر چه اين بيانات صريحاً دلالت بر تمجيد از دنيا نمي کند ولي مي توان چنين استفاده کرد که دنيا خوب است از آن جهت که موجب رهايي از عذاب خدا و آزادي از هوي و هوس و بهره گيري از توشه و بار سفر مي‌شود.

2) اقسام دنيا :

دنيا را به دو قسم ممدوح و مذموم مي توان تقسيم کرد :

گاهي دنيا به اين نشئه نازله وجود و سراي تغيير و گذر گفته مي شود که مرتبه اي ناقص است و گاهي به سراي آخرت که داراي ثبات است گفته مي شود .

و اما دنيايي که مرتبه ناقصي است از آن جهت که مهد تربيت نفوس قدسي و کسب مقامات عالي و مزرعه آخرت قرار مي گيرد از مغتنم ترين صحنه ها نزد اهل سلوک است . اگر اين مرحله نبود و خداوند تغيير و تبدل را بر آن مسلط نساخته بود هيچ نفس ناقصي به کمال موعود خود نمي رسيد . و آن چه هم در قرآن و احاديث در نکوهش آن آمده به خود دنيا برنمي گردد بلکه به محبت و علاقه به آن مرتبط مي شود .

لذا انسان دو دنيا دارد ؛ آن چه ممدوح است بودن در اين نشئه است که براي تربيت و محل کسب کمالات و سعادت ابدي است چنانکه در سخنان حضرت امير مشاهده مي شود که دنيا را خانه بي نيازي توشه گيران و سراي پند و اندرز پند پذيران توصيف مي کنند . چرا که عالم ملک که مظهر جلال و جمال است مذمتي ندارد و آنچه ناپسند است دنياي خود انسان و دل بستگي و محبت به آن است که منشأ همه مفاسد و خطاهاي قلبي و قالبي است . (12)

در روايات فراواني به کسب و کار و زراعت سفارش شده و سيره عملي پيامبر و ائمه اطهار نيز گوياي همين واقعيت است و در رواياتي ديگر توصيه شده به عدم تعلق و دوست داشتن دنيايي که سرچشمه بلاهاست .

پس با نگرشي به روايات و سيره اولياء الهي مشخص مي شود که دنيا را نمي توان يك جانبه گرايانه و بدون توجه به اهميت و منافع آن يکسره مذموم و و پست و خطرناک دانست . چرا که حب دنيا اگر مقدمي و آلي باشد به گونه اي که دنيا را براي خدا و آخرت بخواهد نه في حد نفسه براي دنيا بودنش ،‌ نه تنها مذموم نيست بلکه ممدوح نيز هست و آنچه مذموم است حب استقلالي به دنياست زيرا فردي که تمام خوشبختي ها را در دنيا خلاصه مي بيند از ياد خدا غافل مي شود و آخرت را فراموش کند . اين چنين دنيايي مذموم عقل و شرع است که با ايمان به خدا و آخرت منافات دارد .(13)

بنابراين واقعيت اين جهان طبيعي که از آن به دنيا تعبير مي شود داراي ويژگي هاي ثابت و پايداري چون زوال و فنا – لهو و لعب بودن و فريبنده بودن و ... است که قابل انفکاک از دنيا نيستند و دنيا را به سبب اتصاف به اين صفات نبايد سرزنش کرد بلکه بايد انتخاب انسان را سرزنش کرد که چرا دنيايي را برمي گزيند که بي‌ثباتي و زوال و آلام و مصيبت رويه ثابت آن است و شايسته ي انتخاب نيست لذا معيار نيکي و بدي انتخاب است.


آثار ترک دنياپرستي :

با اندکي تأمل در نظام طبيعت مي توان به اين نکته رسيد که انسان به مقام والا و کمال نمي رسد ،‌ و هيچ انسان کاملي هم نمي تواند دست او را بگيرد مگر اين که خودش اراده کند و پرستش دنيا را ترک کند چرا که انسان تا در اين دنياست از درک لذت شهود معبود که همان کمال نهايي براي هر انساني است محروم است ؛ لذا ترک پرستش دنيا به عنوان مقدمه اي براي رسيدن به کمال مي تواند داراي آثار فراواني باشد که به چند نمونه از آنها اشاره خواهد شد .

1) حب به خداوند متعال :

حب ،‌ عبارت است از ميل به چيزي و التذاذ از او که فرع معرفت و شناخت مي باشد .

معرفت گاهي به سبب حواس ظاهر حاصل مي شود و گاهي به سبب بينايي باطني و قلبي ،‌ و معرفتي که از حواس باطن حاصل مي شود به مراتب قوي تر است از حواس ظاهر .

حب به خدا يعني برداشتن پرده حجاب از قلب به طوري که هر چه در جهان مي بيند جمال خدا را در آن چيز مشاهده مي کند بلکه چشم قلب به ماوراي اين جهان مي نگرد .

تحصيل محبت خدا را امکان ندارد مگر از راه شناخت و پي بردن به قدرت ازلي پروردگار و اين امر ميسر نمي‌شود مگر با ترک دنياپرستي و پاک کردن قلب از علاقه هاي دنيوي زيرا قلب انسان همانند ظرفي است که اگر در آن ظرف هوا باشد ، آب در آن جاي نمي گيرد در قرآن نيز اين مطلب به اين تعبير بيان شده که :

« خداوند براي هيچ انساني دو قلب در درونش قرار نداده» (14)

مادامي که علاقه دنيا در دل ها جاي دارد ،‌ آن جا ،‌ جاي خداوند تبارک و تعالي نيست همانطور که امام صادق فرمودند « قلب انسان حرم خداست پس ساکن نکن در حرم خدا غير خدا را» (15)

خلاصه اگر در مقام دوران امر بين خدا و دنيا ، دنيا ترجيح داده شد بايد دانست نه تنها محبت خدا در دل نيست بلکه مصداق آيه شريفه قرآن قرار گرفته (16) که مي فرمايد :

« بگو اي پيامبر ،‌ پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالي که به دست آورده‌ايد و تجارتي که از کسادش بيم داريد و مساکن مورد علاقه تان در نظرتان از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‌تر است ، پس در انتظار باشيد که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند قوم فاسق و تبهکار را هدايت نمي کند » (17)

2) افزايش تقوا :

تقوا ا زماده وقي به معني حفظ و صيانت و نگهداري و در اصطلاح به معني حفظ کردن و از اذيت جلوگيري کردن است .

اگر چه ميان تقوي و زهد که در نتيجه ي بي رغبتي به دنيا ايجاد مي شود مانند ساير فضايل اخلاقي ديگر نظير شکر و صبر و حکمت و علم و صدق و عمل صالح مشترکاتي وجود دارد اما همواره در کتب اخلاقي به صورت مجزا مورد بحث قرار گرفته است .

يکي از ارزش هاي ترک دنياپرستي افزايش تقواي انسان هاست چرا که مي توان گفت : دنياپرستي ،‌ مال دوستي و مقام پرستي خود نوعي بي تقوايي محسوب مي شوند علاقه مندي به دنيا لذاته ،‌ در مواردي موجب خطاکاري است و خطاکاري بي تقوايي محسوب مي شود .

از نشانه هاي تقوا انفاق مال است و شخصي که دنيا را ترک کرده بدون ترديد بي هيچ درنگي از مال خود انفاق مي کند ،‌ ديگر از نشانه هاي تقوا يقين به قيامت است و تارک و زاهد دنيا بيشتر به قيامت مي‌انديشد زيرا براي ترک و پشت کردن به دنيا منطقي دارد و آن اين است که دنيا دوام ندارد و انسان براي اين دنيا خلق نشده و اين دنيا محل آزمون الهي است و رجعت به سوي خداست. (18)

 

3) افزايش ايمان :

انسان ها در سايه ايمان به خدا به آرامش روحي مي رسند قرآن کريم در اين باره مي فرمايد :

« آگاه باشيد که اولياي خدا نه ترسي دارند و نه غمگين مي شوند ، همانا آنان که ايمان آوردند در زندگي دنيا و در آخرت شاد و مسرورند ،‌ وعده هاي الهي تخلف ناپذير است و اين رستگاري بزرگي است »

ميان اولياي خدا- که همان مؤمنين واقعي هستند- و خدا حايل و فاصله اي نيست ،‌ حجاب ها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و ايمان و عمل پاک ،‌ خدا را با چشم دل چنان مي بيند که هيچ گونه شک و ترديدي به دل هايشان راه نمي يابد و به خاطر همين آشنايي با خدا که در وجود بي انتها و در قدرت بي پايان و کمال مطلق است ،‌ ماسوي الله در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپايدار و بي مقدار است .

آري کسي که با اقيانوس آشناست قطره در نظرش ارزش ندارد و از اين جا روشن مي شود که چرا آن ها ترس و اندوهي ندارند زيرا خوف و ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت هايي است که انسان در اختيار دارد و يا خطراتي که ممکن است در آينده او را تهديد کند ناشي مي شود . همانگونه که غم و اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتي است که در اختيار داشته .

اوليا و دوستان راستين خدا از هر گونه وابستگي و اسارت جهان مادي آزادند و زهد به معناي حقيقي اش بر وجود آن ها حکومت مي کند به طوري که نه با از دست دادن امکانات مادي جزع و فزع مي‌کنند و نه ترس از آينده در اين گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مي دارد . بنابراين ترس ها و غم هايي که ديگران را دائماً در حال اضطراب و نگراني نسبت به گذشته و آينده نگه مي دارد در وجود آن ها راه ندارد .

آن ها هميشه چنين هستند که نه آن روز که دارايي و مکنت دارند به آن دل مي بندند و نه روزي که از آن جدا مي شوند غمي دارند . روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اين گونه حوادث در آنها اثر نهد لذا غم و ترس انسان ها معمولاً ناشي از روح دنياپرستي است ،‌ و آنها که روح دنياپرستي ندارند غم و ترس ، ‌نداشتنشان طبيعي است چرا که کسي که غير خدا در دل او نمي گنجد و به غير او نمي انديشد و جز او را در روح خود نمي پذيرد چگونه ممکن است از غم و اندوه ترس و وحشتي داشته باشد . (19)

4) افزايش زهد :

زهد در لغت به معناي بي ميلي و در اصطلاح به معني روگرداندن از متاع دنيا و خوشي هاي آن از اموال و منصب و ديگر چيزهايي که با مرگ زوال مي پذيرد‌ و به عبارتي ديگر يعني پشت کردن به دنيا . (20)

واژه ي زهد در قرآن به عنوان فضيلت اخلاقي و ضد آن به کار نرفته اما به جاي زهد تعبيرات ديگري در مذمت وابستگي به دنيا و مظاهر مادي دارد که در نتيجه ،‌ با رواياتي که در مورد زهد وارد شده تفاوتي ندارد .

به عنوان مثال حضرت علي (ع) فرمودند :

« تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده که بر گذشته تأسف نخوريد و نسبت به آن چه در آينده به دست مي آوريد شاد نباشيد. (21)

زهد يکي از منازل راه دين و بالاترين مقامات سالکين است . هر کس داخل صبح شود و فکر و همت او آخرت باشد خداوند امر او را جمع مي سازد و شغل او را از براي او محافظت مي کند و دل او را غني و بي نياز مي گرداند و دنيا را ذليل و خوار به نزد او مي آورد. (22)

آري ،‌ در سايه دل کندن از تعلقات دنياست که زهد در انسان نقش مي بندد و اگر اين صفت در انسان حقيقت پيدا کند و در مقابلش رغبت و توجه به خداي تعالي به وجود آيد بهترين چيزي است که بايد در راه تکامل و ترقيات روحي در انسان وجود داشته باشد؛ (23) سخن پر گهر رسول اکرم (ص) مؤيد همين مطلب است که فرمودند :

« وقتي کسي را ديديد که روحيه زاهدانه دارد ] و هر چه از دستش مي رود تأسف نمي‌خورد و هر چه به دست مي آورد خوشحال نمي شود [ به او نزديک شويد زيرا مي‌توانيد از او حکمت بياموزيد » (24)

اما از طرفي هم بايد دانست که دل کندن از تعلقات مادي هرگز به معني بيگانگي و جدايي از دنيا نيست و تمام کساني هم که ترک مال دنيا مي کنند زاهد نيستد ، چرا که ترک مال و اظهار تنگي در خوراک و پوشاک،کار ساده اي است براي کساني که مايل اند به زهد مدح شوند و در واقع چنين کساني مال را براي جاه ترک کرده‌اند .

لذا زماني که ترک تعلقات مادي ، ترک جاه و مقام را هم به همراه داشت در رسيدن به زهد شايسته و حقيقي مؤثر است و زماني اين زهد به درجه ي بالاتر مي رسد که قلب به طور کلي از دنيا و دنياپرستي فارغ باشد و مملو از محبت خدا گردد چرا که اين در امر ] حب خدا و حب دنيا [ با هم جمع نمي‌شوند. (25)

از آن جا که حب دنيا با حب خدا منافات دارد مي توان به اين نکته رهنمون شد که بايد دنيا را ترک کرد و به تعلقات مادي و زخارف فريبنده آن توجه نکرد تا بتوان به اوصافي چون ،‌ زهد ، تقوي ،‌ ايمان و ... دست يافت؛چرا که ترک دنيا مقدمه اي است براي رسيدن به اين اوصاف ارزشمند و اين وصف‌ها مقدمه اي است براي رسيدن به حب مولايي که مقصد واقعي و کمال نهايي هر انساني است و تنها در اين صورت است که روح آرام مي گيرد و با فراغ بال به سوي سراي ابدي و جاودان مي شتابد .

همان گونه که پيشواي ما امير المؤمنين علي (ع) در بيان اوصاف متقين فرمودند :

« اگر قضا و قدر الهي و تعيين مدت عمر آنان نبود لحظه اي حاضر نمي شدند در اين دنيا بمانند»(26)

زيرا انسان تا وقتي در دنياست از لذت شهود معبود محروم است در حالي که خواسته ي انسان پرهيزکار آن است که به عالمي سفر کند که همسفران او ابنياء و اولياي الهي هستند و تنها مشهود او همان معبود است .

زهد ره آورد ترک دنياپرستي :

چه نيکوست مطلع سخن با کلام نابي از حضرت صادق (ع) آغاز شود که فرمودند :

« هر گاه حق تعالي خير بنده اي را بخواهد او را زاهد در دنيا مي گرداند و به مسائل دين خود او را عالم مي‌گرداند و عيب هاي دنيا را به او مي شناساند و کسي را که خدا اين کرامت ها را به او بفرمايد خير دنيا و آخرت را به او داده است»

حال که زهد و بي رغبتي به امور مادي دنيا اين چنين اهميت دارد که از آن به عنوان خير خواستن خدا بر بنده اش يا شده ،‌ لازم است به بررسي اين مسئله پرداخته شود که چگونه از ترک امور مادي دنيا مي‌توان به زهد دست يافت که در ضمن اين مبحث بيان خواهد شد .

1 – عدم وابستگي و دلبستگي به دنيا :

دلبستگي و تعلق به مظاهر مادي ،‌ آدمي را از حرکت در جهت اهداف بلند ، آسماني و انساني باز مي دارد و زمينه ي هر گونه فکر و تلاش سازنده را از بين مي برد و انديشه خداجويي ،‌ معنويت خواهي و آخرت طلبي را از صحنه ي دل و لوح سينه به کلي مي زدايد .

به عنوان مثال ؛ يکي از خطراتي که همواره زمامداران جامعه را در نيمه راه مورد تهديد قرار مي‌دهد ،‌ غلبه کردن روح دنياپرستي بر آنان است که موجب مي شود در نيمه راه متوقف شوند و هدفشان عقيم بماند ، در حالي که اگر بي اعتنا به مال و مقام دنيا باشند و پارسايي و وارستگي را پيشه کنند خواهند توانست تمام موانع راه را کنار زده و به سوي اهداف متعالي خود پيش روند .

آري ،‌ ترک وابستگي و عدم اسارت در چنگال مال و مقام مادي به انسان آزادي مي دهد و آزادي پلي است براي رسيدن به اهداف بزرگ انساني .

لذا انسان مؤمن ، انديشه ، همت و تلاش خود را در جهت تصحيح انگيزه و تطهير نيت متمرکز مي‌سازد و از پيامدهاي خطرناک تعلقات مادي و وابستگي هاي دنيوي غفلت نمي کند و با همه ي توان دل را از غير خدا شستشو مي دهد و آرزوي دور و دراز و توجه و رغبت به اموال دنيا و دل دادن به هر آنچه به نوعي به دنياطلبي و دنياداري باز مي گردد را به شدت از خود دور مي سازد و آنچه را که با خدا و معنويت خواهي همراه نمي باشد از دل خويشتن بيرون مي نمايد .

کسي داراي زهد واقعي است که ، فريب زيور آلات و مال و مقام هاي زودگذر دنيوي را نخورده است چرا که زهد همواره مخالف تجمل پرستي و حب جاه بوده و هست .

چنان که حضرت علي (ع) پيشواي زاهد ما شيعيان و دومين انسان کامل پس از حضرت رسول (ص) با بصيرتي حقيقت بين در باره دنيا مي فرمايد :

« بندگان خدا سفارش مي کنم شما را به ترک اين دنيا که رها مي کند شما را ، گر چه مايل به ترک آن نباشيد،و کالبد شما را مي پوساند ، هر چند که شما علاقه به تجديد آنها داشته باشيد ، پس مثل شما و دنيا مانند مسافراني است که به راهي مي روند گويا راه را به پايان رسانده اند. (27)

2- کاستن آرزوها :

آرزوهاي دور و دراز همچون غل و زنجير به بال پرواز ‌انسان بسته مي شوند و زماني که جان آدمي به واسطه اين غل و زنجيرها سنگين شد ، چگونه مي توان به سوي جانان پرواز کرد و تقرب به سوي او را طلب نمود . بيهوده نيست که رسول اکرم (ص) فرمودند :

« از دو چيز است که سخت در باره شما نگرانم ؛ پيروي از هواي نفس و آرزوي دور و دراز ،‌ نيروي نفس شما را از راه حق منحرف مي سازد و آرزوي دور و دراز دنيا را پيش شما عزيز مي‌گرداند »

 

و نيز فرمودند :

« کارهاي خير را به طول امل به تأخير مينداز ، تو فقط امروز را داري و فردا را نمي داني که خواهي داشت يا نه ،‌ پس امروز را به کار خود بپرداز که اگر فردا زنده باشي فردا نيز همچنان باشي و اگر فردا از عمر تو نباشد نادم و پشيمان نباشي »

لذا بايد دانست که يکي از آثار محبت انسانها به دنيا طول امل است و ديگري غفلتي که باعث طولاني شدن آرزو مي گردد . چنين انسان هايي ، براي دنيا سخت مي انديشند ولي براي آخرت خدا را کريم مي‌دانند؛کارهاي ديروز را به فردا مي افکنند و فردا را به فرداهاي ديگر و همچنان دامن زندگي شان را سپري مي‌کنند ، در حالي که بس انسان هايي که فردا را نديدند و بس افرادي که شبشان سحر نشد و صحبشان به غروب نرسيد .

آرزوها پنداروار خود را مي نمايند و آدمي را مشغول مي سازند ،‌ چون ستارگان در سياهي و ظلمت غفلت چشمک مي زنند و آدمي را از تاريکي که اطرافش را فرا گرفته غافل مي کنند ولي در هنگام مقرر يک دفعه چون شهاب هاي آسماني فرو مي ريزند و آدمي در مي يابد که همگي آرزوهايش چون گلبرگ هاي گل هاي پاييز به دست باد ويران گر خزان از کنارش دور مي شوند آن وقت است که چشم ها باز و گوش ها شنوا مي‌شوند ، و اين جاست که سخن امام صادق (ع) نمود مي يابد که فرمودند :

« دل بستن به دنيا سه خصلت دارد : اندوه بي پايان ،‌ آرزويي که بدان نرسد و اميدي که انجام ندارد »

همانطور که پيش تر نيز خداوند متعال در کتاب آسماني اش قرآن کريم انزار داده بود که :

« تو از اين وضع شگفت انگيز در غفلت غوطه ور بودي ، هم اکنون پرده را از برابر ديدگانت برگرفتيم ،‌ چشمان تو امروز نيک ،‌ تيزبين است . »

و به فرموده امام علي (ع) در اين هنگام است که انسان مي انديشد که عمر را در چه بر سر آورد و روزگار را چگونه سپري نمود .

به راستي که آرزوها ،‌ آن روز انسان را به باد سخره مي گيرند و يک به يک از برابر چشم دل مي‌گذرند ،‌ آن وقت است که آدمي درک مي کند کم آرزويي چه موهبتي است . از اين رو انسان بايد بکوشد و دست از دامن آروزها فرا کشد و ساز سفر را با قناعت بر بندد و آرزوهاي دور و دراز را در سر مپروراند چرا که امام علي(ع) فرمودند :

« زهد در دنيا کوتاه کردن آرزوهاست »

آري زهد ، پرهيز از آمال و آرزوهايي است که تعلق به آن ها انسان را زمين گير مي سازد و زاهد کسي است که به واسطه ي دل بستگي هاي اخروي و معنوي ، به مظاهر مادي زندگي دنيا بي اعتناست و پيوسته ساده زيستي را مشي خويش ساخته و از تجمل گرايي و لذت پرستي مي پرهيزد و هنگامي که راه طولاني و توشه اندک خويش را مي نگرد دنيا را نه بد و ناپسند بلکه بسيار کم و زودگذر مي يابد ، از اين رو براي وصول به مقصد اعلاي خود که جز قرب خدا نيست از متاع بي مقدار دنيا و لذت هاي ناپايدار آن به راحتي گذشته و در هيچ شرايطي و به هيچ بهانه اي به آن قانع نمي گردد .

زيرا ، روح آرام و وجدان آسوده تنها در پرتو ‌ياد خدا ،‌ شرافت مندي و متانت در زندگي حاصل مي‌گردد، پس بايد کوشيد تا با ساده زيستي و پرهيز از هوسراني و هواپرستي ريشه هاي غفلت را در سويداي نفس سوزاند و با کاستن از آرزوهاي دور و دراز و حرص پايه هاي اصالت و بزرگواري را استحکام بخشيد و ارکان متانت را در زندگي استوار ساخت که زهد در اسلام چيزي جز اين نخواهد بود . (28)


3- شکر نعمات :

يکي از راه هاي رسيدن به زهد به واسطه ي دوري از دنيا ، شکرگزاري نعمات بي حد و حصر خداوند است و شکرگزاري حاصل نمي شود مگر با يادآوري و توجه به نعمات خدا اعم از نعمت هايي که در وجود ماست و نعمت هايي که خارج از وجود ماست از آسمان و زمين و جنبندگان و ...

کساني که غافل اند همه نعمت ها را مي بينند اما متنبه نمي شوند و مي بينند که همه جا را نعم الهي پر کرده و همه براي انسان قرار داده شده لکن اين نعمت ها براي او امر عادي و بي روح است در حالي که اگر به خود بيايند و بيدار شوند مي بينند که گويي تک تک اين نعمت ها با او سخني دارند و هر کدام پيامي،‌ و آن اين که همه اين نعمت ها براي سير انسان به سوي حق آفريده شده است .

معرفت و شناخت نعمت از چنين انسان غافلي که دل در گرو زرق و برق هاي دنيوي و لذت از تجملات سپرده برآورده نمي باشد و تا عزم دوري از دنيا را ننمايد بيدار نمي شود و نمي فهمد که همه اين نعمت ها براي او و رشد و کمال و سعادت او آفريده شده .

اما زماني که انسان ها از خواب غفلت بيدار شوند و خود را مستغرق در نعمت ها بيابند و عاجز از شکر آنها،يک حالت و يک شعور خاصي در آنها ايجاد مي شود که همه وجود و قلب آنها را فرا مي گيرد و علم به تقصير در برابر اين نعمت ها و قدرشناسي از آنها هميشه در برابر چشمانشان مجسم خواهد بود و از اين که نعمت‌هاي بزرگ و بيشمار حق را که براي حرکت به سوي مقصد اعلي در اختيار او قرار داده شده بود را براي نيل به هواهاي نفساني و موهوم و يا در جهت دوري از مقصد و کمال نهايي مصرف کرده و آنها را باطل کرده در برابر پيشگاه الهي شرمنده خواهد شد .

اين حالات ، حالاتي است که به دنبال توجه به نعمات براي انسان سالک پيش مي آيد و همه اينها از يک سو و مشاهده ي منت حق از سويي ديگر باعث مي شود اهميت نعمت ها را بيشتر بشناسد و براي شکر اين نعمت‌هاي بي منتها دامن همت به کمر بندد.

بنابراين ،‌ انسان هايي که بر آنچه دارند مي انديشند نه بر آنچه که ندارند ،‌ نعمات خداوند را به خوبي درک کرده اند و نيز اين سخن الهي را که فرمود :

« اگر برشماريد نعمت هاي خداوند را شمارش نتوانيد کرد و به راستي که انسان ستمکاري ناسپاس است »

در نتيجه هرگز به نعمت هايي که به ديگران داده شده حسد نمي ورزند و راه پستي و زبوني را نمي پيمايند. و به نعمات خود مي نگرند که چگونه در مقابل آن شاکر باشند چرا که اگر انسان اهل لذت باشد با يک گلدان گل هم شاد مي شود و شکر مي کند و نيازي به لذت بري از دنيا با تجملات و زرق و برق هايش نخواهد داشت چنانکه گويي آخرتي در کار نيست . امام علي در اين باره مي فرمايد :

« اي مردم زهد دل نبستن به دنيا وکم کردن آرزوها و سپاس گزاري از نعمت هاي حق تعالي و اجتناب از حرام هاست پس اگر به اين هر سه چيز دست نيافتيد ، بکوشيد حرام بر شکيبايي شما غلبه نکند و شکر نعمت ها را فراموش نکنيد زيرا خداوند به وسيله ي حجت هاي پيدا و روشن و کتاب هاي آشکار حجت را تمام کرده و جاي عذر را بر شما باقي نگذاشته » (29)

آري از شکرگزاري نعمت ها دريچه اي براي دستيابي به زهد باز مي شود و جز در سايه زهد و پارسايي نيل به اهداف عالي انساني امکان پذير نخواهد بود و از اين جاست که دوري از دنيا به عنوان مقدمه اي براي رسيدن به مقام شکرگزاري و در نهايت رسيدن به زهد و پارسايي شناخته مي شود و از اين رو ارزشمند است چرا که زهد کليد همه خيرات و توفيقات شمرده مي شود .


4- پرهيز از محرمات :

يکي ديگر از پايه هاي رشد انسان و دست يابي او به زهد ، کسب روزي حلال و پرهيز از محرمات که در سايه دوري از دنيا دوستي مي باشد آن چه انسان در کسب با آن مواجهه مي شود يا حلال است يا حرام و يا شبهه ناک .

مادامي که انسان از مال و لقمه ي حرام استفاده کند عباداتي که انجام مي دهد به حال او سودي نخواهند داشت د اين هنگام عباداتش همانند گلزاري است که مي پروراند ولي آب شور به آن ها مي دهد ، در اين صورت گويي از يک سو مي پروراند و از سويي از ريشه بر مي کند و اين دو در تنافي اند .

آفت بودن محرمات در نماز بيشتر از هر عبادتي خود را نشان مي دهد چرا که نماز خواندن در مکان و لباس و فرش غصبي باطل شمرده شده . همچنين ورود محرمات در ساير عبادات نيز نور آن عبادات را از دل مي ربايد و دل را سياه مي گرداند و درهاي آسمان را به سوي انسان مي بندد .

اگر آدمي مي دانست ،‌ اين طعامي که از حرام مي بلعد به خون تبديل مي شود و خون به تمام سلول هاي بدن او مي‌رسد و وجود او را ويران مي کند و قلب و دلش را پر از سموم هلاکت بار ، هرگز از حرام استفاده نمي کرد و آن را تحصيل نمي نمود چرا که اگر انسان از همان ابتدا جان خود را به حرام آلوده نکند آسان تر است تا بعداً خود را از منجلاب کسب حرام رهايي بخشد .

بنابراين فردي که جلوه هاي خيره کننده دنيا را به اهلش وا نهاده و چشم طمع از پست و مقام و رياست خواهي شسته،نه تنها ديده ي سرو چشم دل را از محرمات الهي فرو مي بندد بلکه از دنيا و متاع حلال آن تنها به اندازه ي نياز و ضرورت بسنده مي کند و از خواسته هاي نفساني پرهيز مي نمايد و تعلقات خاطر و علايق خويش نسبت به دنيا را مرتفع مي سازد تا جايي که به کلي دل از دنيا و مظاهر آن بر مي کند و حقيقتاً دل را از غير خدا منقطع مي گرداند و اين چنين خود را در زمره ي سالکان و زاهدان قرار مي دهد .

چه بسا بزرگاني که از حلال سير نخوردند و از بسياري نعمات روي گردانيدند تا از تعلقات خود بکاهند، آنها نه تنها خود را آلوده به محرمات نکرده اند بلکه از مال هاي شبهه ناکي که نمي دانند با چه کيفيتي و چگونه به دست آمده نيز خودداري مي نمايند و حتي بالاتر در حلال خدا نيز زهد مي ورزند چرا که مي دانند اگر حلال از حد نياز بگذرد، نفس به دنيا مايل و در زمين چسبندگي مي يابد ،‌ و مي دانند که مال دنيا در حلالش حساب و در حرامش عقاب و در شبهه‌ناکش عقاب خواهد بود .

در چنين حالتي دنيا در نظر ايشان فاقد ارزش شده و جز خدا هيچ کس آنها را اشباع نمي کند و از همان جاست که با تمام وجود به کمال حقيقي و هستي مطلق روي مي آورند. (30)

 

5- ياد مرگ :

انسان چون فرزند همين عالم طبيعت و اولاد اين آب و خاک است ، حب دنيا در دل او کاشته شده و هر چه بزرگ تر مي شود اين محبت در دل او رشد مي کند و به واسطه ي قوه شهويه که خدا به او داده محبت و دلبستگي او به دنيا بيشتر مي شود و چون اين دنيا را محل لذت مي پندارد و مردن را سبب جدايي از آن ‌ و چون بقا را دوست دارد و از فنا گريزان است از مرگ مي هراسد .

چنين انساني نه مي تواند حب حضرت حق را در دل داشته باشد و نه مي تواند در طلب او بوده و در زمره‌ي زاهدين قرار بگيرد . اصولاً او در حال فرار از حق است و از مرگ که مقدمه تمام شدن هجران و فراق براي محبين و شروع لقا و شهود براي مشتاقان است وحشت دارد و آن را مصيبتي بزرگ مي بيند زيرا آن روز ،‌ روز حتمي شدن ناکامي است براي او .

لذا بهترين راه پاک شدن از آرزوهاي دنيوي براي کساني که مي خواهد به واسطه ي زهد به سوي کمال و مقصد عالي حرکت کنند ، ياد نمودن جدي مرگ است به اين که همواره مرگ و لحظات پس از آن را در برابر خود مجسم نمايند و هميشه آن را در مقابل خود ببينند .

البته مقصود از ياد مرگ اين نيست که انسان معتقد باشد به اين که مي ميرد ، اين چيزي است که همه عقيده دارند و همه مي دانند و با اين همه به خود نمي آيند . بلکه مقصود اين است که مرگ خود را به عنوان يک امر جدي و واقعيت اجتناب ناپذير در نظر بياورد و بداند هر ساعتي احتمال آن هست و احتمال هم دارد که امروز و فردا به سراغ وي بيايد و با وضع نامطلوب و وحشتناکي که از لحاظ عمل دارد ، او را به آن سو ببرد و کار از کار بگذرد و آنچه به تصور نمي آيد پيش آمده و فرياد حسرت به جايي نرسد . و مقصود اين است که مرگ با وضع نامطلوبي که وي دارد به صورت يک مشکل فوق العاده که جدي و حتمي است فکر او را مشغول نموده و به عنوان يک درد بزرگ در باطن وي هميشه مطرح باشد .

يعني دائماً با به نظر آوردن وضع گذشته و ريزه کاري هاي گذشته خود و با به نظر آوردن وضع فعلي و جزئيات گرفتاري هاي بيشمار خود ، به اين حقيقت توجه کند که اگر جداً مرگ او در آينده اي نزديک به سراغ او بيايد چه خواهد کرد و چه خواهد شد ؟!

مگر نه اين است که خداي متعال فرموده است :

همه ذرات اعمال شما و حرکات و سکنات شما چه خير باشد و چه شر بي حساب نخواهد بود و همه را خواهيد ديد، و نتيجه يا صورت آنسويي همه را خواهيد يافت ؟ و اگر از اول عمر تا حالا همه جزئيات حرکت‌هاي ظاهري و باطني،همه نيت ها و قصدها و همه خصلت ها و خلقها ،‌ همه تمايلات و تعلقها و همه محبت ها و عداوتها ،‌ همه فکرها و عقيده ها و همه عملها و روشها را با همه ريزه کاري ها و دقايق آن ها شاهد باشد و با آنها در محضر حضرت حق قرار بگيرد ،‌ و صور اخروي آن ها را بيابد ،‌ و حساب تک تک آن ها پس بدهد و جزاي همه را جداً ببيند چه عالمي خواهد داشت ؟

اگر انسان اين چنين به ياد مرگ باشد و آن را برنامه ي خود کند ،‌ مسلماً به خود خواهد آمد و به فکر نجات خود خواهد افتاد و دل از دنيا و آروزهاي دنيوي برداشته و جوياي دواي درد خواهد بود .

هر کس چنين يادي از مرگ داشته باشد ثمرات و برکات بي شمار آن را دريافته و از جمله اينکه آرزوهاي دنيوي براي او موهوم گشته و طبعاً از آنها پاک گرديده (31) چرا که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند :

« زياد به ياد مرگ باشيد ،‌که ياد مرگ گناهان را از بين مي برد و موجب زهد در دنيا مي گردد» (32)

 

6- عبرت از آثار گذشتگان :

سخنان امام علي (ع) به خوبي ديده ي انسان هاي عبرت گيرنده را مي گشايد و در مسير ترک دنيا و رسيدن به زهد آنها را ياري مي دهد . ايشان در خطبه هاي خود فرمودند :

«آيا شما در جاي گذشتگان خود به سر نمي بريد ؟ که عمرشان از شما طولاني تر و آثارشان بادوام تر و آرزوهايشان درازتر و افرادشان بيشتر و لشکريانشان انبوه تر بودند ؟ دنيا را چگونه پرستيدند ؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند ؟ و پس از آن رفت بربستند و رفتند بي توشه اي که آنان را براي رسيدن به منزلگاه کفايت کند و بي مرکبي که آنان را به منزلشان رساند .

آيا شنيده ايد که دنيا خود را فداي آنان کرده باشد ؟ يا به گونه اي ياري شان داده يا با آنان به نيکي به سر برده باشد ؟ نه هرگز!! بلکه سختي و مشکلات دنيا چنان به آنها رسيده که پوست و گوشتشان را دريد با سختي‌ها آنان را سست و با مصيبت ها ذليل و خوارشان کرد و بيني آنها را به خاک ماليد و لگدمال کرد و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت .

شما ديديد که دنيا آن کس را که برابر آن فروتني کرد ،‌ و آن را برگزيد ،‌ و بر همه چيز مقدم داشت ،‌ که گويا جاودانه مي ماند ،‌ نشناخت و روي خوش نشان نداد تا آن که از دنيا رفت . آيا جز گرسنگي توشه اي به آنها سپرد ؟ آيا جز در سختي فرودشان نياورد ؟ و آيا روشني دنيا جز تاريکي و سرانجامش جز پشيماني بود ؟ »

پس با توجه به فرمايشات حضرت مي توان به اين نکته رسيد که دستيابي به صفت حميده زهد جز در سايه ترک دنياپرستي و تعلقات مادي آن و نيز انديشيدن در سرنوشت گذشتگان امکان پذير نخواهد بود و زماني که انسان به اين صفت با فضيلت نائل آمد به کليد همه خيرات و توفيقات دست يافته و به سوي هدف و مقصد اعلاي خويش رهسپار مي گردد .


نتيجه گيري :

زماني که انسان از چيستي دنيا و صفات متعدد و پيچيده و گاه تناقض آميز آن آگاهي يابد و به راز اين تناقض ها پي ببرد ، و نيز بداند دوري از دنيايي که مذموم شمرده شده چه اثراتي براي او در پي خواهد داشت ، به راحتي قادر مي شود با چنين دنياي شگفتي تعامل داشته باشد به طوري که نه به آخرت خود ضرر وارد مي‌سازد و نه با بي تفاوتي از کنار اين مزرعه سرشار از نعمات مي گذرد .

اين گونه افراد از دنيا به اندازه نيازهاي اصلي و واقعي خود بهره مي گيرند و دنيا را کشتزاري براي آخرت خود قرار مي دهند و در زمان حيات اوامر خدا را اطاعت مي کنند و از نواهي او مي پرهيزند .

چنين انسان هايي معني حقيقي زهد و لذت آن را درک کرده اند لذا از فرصت هايي که دارند به خوبي براي انجام فرائض و نوافل استفاده مي کنند و در عين ثروتمند بودنشان زاهدانه زندگي مي کنند زيرا ثروت را از راه حلال آن تحصيل کرده اند و شکرگزار نعمت هاي خداوند هستند و بهره ي محرومان را از دارايي خود به راحتي مي پردازند و نه تنها مال خود را با حرام نمي آميزند بلکه از شبهه ناک هم مي پرهيزند.

پس زماني که محبت ،‌ مال و اشتهار و لذت بر جان کسي مسلط نشده مصداق بارز زاهد مي شود و زماني که استيلا بيابد تاختن بر جان و مال و حرمت ديگران کار آساني مي شود براي او و به راحتي آخرت را به دنيا مي فروشد و مي‌شود مصداق آيه شريفه قرآن که فرموده :

« اولئک الذين اشتروا الحيوه الدنيا بالاخره فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون »

کساني که دنيا را در برابر آخرت خريدند ،‌ پس عذابشان تخفيف پيدا نخواهد کرد و از ايشان ياري نخواهد شد» (33)

 

پي نوشت

1) آل عمران ، آيه 14 ،‌ « زين للناس حب الشهوات من النساء و ... ذلک متاع الحيوه الدنيا »

2) رک ،‌ نراقي ،‌ ملامهدي ،‌ جامع السعادات صفحه 529/ و نراقي ،‌ ملا احمد ، معراج السعادة صفحه 227.

3) حديد ، آيه 20 « و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو ... »

4) لقمان ،‌ آيه 33 « ... فلا تغرنکم الحياه الدنيا و لا يغرنکم بالله الغرور »

5) هود ، آيه 15 « من کان يريد الحياه الدنيا و زينتها نوف اليهم اعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون »

6) انفال ، آيه 67 « يريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخره ... »

7) شمس الدين ،‌ مهدي ،‌دنيا در نهج البلاغه ، صفحه 26

8) همان ، صفحه 105 ] خطبه 45 نهج البلاغه [

9) محدثي ، جواد ،‌ شرح چهل حديث امام (ره) ، صفحه 62 ( تلخيص )

10) شمس الدين ،‌ مهدي ، همان ، صفحه 144

11) دشتي ، محمد ،‌ شرح نهج البلاغه حکمت 295

12) رک ،‌ محدثي ،‌ جواد ،‌ همان ،‌ صفحه 59

13) رک ،‌ اميني ابراهيم ،‌خودسازي و تزکيه نفس صفحه 116/ و دستغيب شيرازي ،‌ عبدالحسين ، قلب سليم ،‌ صفحه 724

14) احزاب ،‌ آيه 5 « ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه »

15) مجلسي ، محمد باقر ،‌ بحار الانوار ،‌ جلد 70 صفحه 25

16) سلطاني ،‌ غلامرضا ،‌ تکامل در پرتو اخلاق ،‌ صفح

  انتشار : ۸ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1292

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما