مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 2207
  • بازدید دیروز : 2206
  • بازدید کل : 13043870

دفاع مقدس


مقدمه

ضرورت توجه به آفات تهدید کننده به منظور حفظ دستاوردها

پس از آنکه دستاوردهای فرهنگی هشت سال دفاع مقدس بررسی شد، باید به آفاتی که این دستاوردها را تهدید می­کنند، توجه کرد تا بتوان با بینشی آگاهانه و هوشیارانه با این آفات برخورد کنیم و نگذاریم ثمرات جنگ از بین برود، طبیعی است که اگر با این آفات برخورد نکنیم و جلو رشد و پیشرفت آنها را نگیریم، این آفات به تدریج با ایجاد زمینه­هایی در جامعه و پیدایش انحرافاتی در گرایشات اجتماعی می­توانند دستاوردهای عظیمی که حاصل تلاش، فداکاری و جانبازی فرزندان اسلام و انقلاب است را از ما بگیرد. آفت­هایی که می­شود برای این جنگ و دفاع مقدس بیان کرد متعدد است. طبیعتاً شناخت آن ثمرات و پیامدهای ارزشمند و هستی بخش به ما کمک می­کند تا بتوانیم اولاً آفت­ها را به سادگی بشناسیم و ثانیاً برای رفع آنها بکوشیم.

 

بررسی عوامل پیروزی جنگ

1. اعتقاد و ایمان به خدای متعال و درگیری با نظام کفر

در ابتدا باید عوامل پیروزی در جنگ را بررسی کنیم: اگر دقت کنیم، آنچه موجب اداره­ی این جنگ به بهترین وجه شد و نه فقط به یک پیروزی ظاهری رسیدیم بلکه دستاوردهای عظیم را به دنبال آورد پیدایش یک اعتقاد و اخلاق جدید در طول مدت جنگ بود؛ اعتقاد و اخلاقی که پشتوانه­ی جنگ بود و توانست آن همه زیبایی­ها را در مدت دفاع بیافریند، اعتقاد به ضرورت حکومت دینی و حقانیت ادیان الهی وضرورت حاکمیت ادیان بر سرنوشت بشر بود. باید به این نکته­ی مهم توجه شود که در تاریخ همواره دو قطب قدرت ( یکی قطب حق و دیگری قطب باطل) حضور داشته­اند که همیشه با یکدیگر درگیر بوده­اند و هر کدام به دنبال غلبه، نفی و محو کامل دیگری بوده است. بالاترین انگیزه­ی حاکمیت و غلبه­ی نیروهای فداکار ما بر دشمن اعتقاد و ایمان به خدای متعال بود که توانست برکات الهی بسیاری را بر جامعه­ی ما سرازیر کند. ایمان به خدای متعال به عنوان بالاترین انگیزه توانست جوانان جامعه ما را در جبهه­های نبرد حق علیه باطل حاضر کند و فداکاری آنها را در راه اعتلای کلمه­ی توحید به حداکثر برساند و از جوانانی که در قبل از پیروزی انقلاب تحت تأثیر فرهنگ منحط شاهنشاهی بودند رزمندگانی بسازد که مناجات شبانگاه آنها زمزمه گوش ملائک بود و شمشیر روزانه­شان حسرت هر فردی را برمی­انگیخت.

ایمان به خدای متعال اولین و بلندترین گام در راه رسیدن به استقلال، آزادی و تکامل جامعه است. در سایه­ی این ایمان می­توان به سادگی از هر گونه تنوعات و لذت گرایی­ها گذشت. محبت به خداوند متعال اساس پیدایش نفرت و غضب اجتماعی به کفار و تشکیل جبهه­ی واحد اسلامی برای مقابله با نظام استکباری است. تا هنگامی که ایمان به خداوند متعال شکل نگیرد و محبت او بر محبت دنیا فائق نیاید، نمی­توان با دشمنان مقابله کرد. به قدری که عشق به او در درون انسان توسعه می­یابد، جناح بندی و موضع گیری فرد یا جامعه بیشتر هویدا می­شود. میل و عشق به خدای متعال، نه تنها میل به قرب اوست، بلکه میل به جاری شدن دستورات و احکام او را در بهنه­ی زمین است و این خصوصیات از یکدیگر تفکیک نمی­شوند. در طول تاریخ هر انقلابی که براساس مذهب شکل گرفته است متکی بر ایمان به خدای متعال و اتکال به او بوده است؛ چنان که در صدر اسلام نیز شاهد این معنا هستیم. یکی از تأکیدات مهم امام راحل(رحمه الله) به مردم، توجه اساسی به همین نکته بود.

ایشان در این باره فرموده­اند:

ما به قدرت طبیعی براین مشاکل و براین مصبیت­هایی که وارد شده است فائق نیامده­ایم؛ برای اینکه قدرت ما به حسب طبیعت یک قدرت بسیار ناچیز بود در مقابل قدرت­های بسیار بزرگ، مثل قدرت آمریکا و قدرت شاه سابق، با آن ابزاری که این­ها در دست داشتند. ما به این­ها که غلبه کردیم، ملت ما که در این نهضت پیروز شد، این فقط برای اتکال به خدا بود. در ملت ما که در این نهضت پیروز شد، این فقط برای اتکال به خدا بود. در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت؛ آن تحول این طور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم می­دانستند. جوان­های ما الان هم پیش من می­آیند، بعضی از آنها و می­گویند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم! این رمز پیروزی بود که همان طوری که در صدر اسلام مسلمین با این رمز پیش بردند، ملت ما هم با این رمز پیش برد و با این رمز است که ملت­ها می­توانند پیش ببرند.[1]

رهبر معظم انقلاب نیز ضمن توجه دادن مردم به ایمام و معنویت، چنین می­فرمایند: این سؤال مطرح است که این پیروزی­های بزرگ برای ما چگونه به دست آمد. پاسخ یک چیز است؛ در سایه­ی ایمان و معنویت؛ آن چیزی که شما آن را همواره مثل یک سرمایه­ی ارزشمندی در دست داشتید و به کمک آن کار کردید. ابزار جنگی در جنگ بلاشک یک عامل فوق العاده مهم است، اما عامل تعیین کننده نیست. زیرا ابزار را انسان به کار می­برد. تا انسان چه جور انسانی باشد. انسانی قوی، متکی به خود و نترس از مرگ یا انسان ضعیف که می­خواهد خود را در سایه­ی ابزار پنهان کند. چه عاملی به انسان­ها آن قوت را می­بخشد که ابزار در دست او به معنای واقعی کلمه ابزاری باشد برای کوبیدن دشمن، ایمان و اتکای به خدا و البته همراه با کاردانی. این را چه کسی داشت و از کدام دل­ها می­جوشید؟ ای جوانان مؤمن و ای تربیت شده­های واقعی اسلام! نسل ما تربیت شده­ی اسلام نبود، شما تربیت شده­ی اسلامید. شما هستید آن نسلی که وقتی آن مرد الهی و معنوی که نظیر او را امت ما در تاریخ خود کم دیده است به شما نگاه می­کرد دل او از امید موج می­زد. نسل تربیت شده­ی اسلام به برکت ایمان و توکل و اعتقاد به خدا، اعتقاد واقعی به ارزش­های الهی و اسلامی توانست یکی از بزرگترین کارهای دنیا را بکند. مگر شوخی است؟ شما کدام کشور را امروز در دنیا سراغ دارید، بروید سراغ قوی ترین کشورها که اگر همه­ی دنیا علیه او هم دست شوند بتواند سرپای خود بایستد و دچار تزلزل نشود. بروید در ذهن خودتان این کشورهای قوی دنیا را یکی پس از دیگری ببینید. آیا چنین ظرفیتی در این کشورها هست؟ چه کسی می­تواند اینجور بایستد جز آن کسی که دل او، خدای بزرگ و وعده­ی نصرت الهی به معنای حقیقی کلمه را باور داشته باشد؟ « ولینصرن الله من ینصره».[2]

اینکه دیگر قابل تردید نیست. واقعیت جامعه­ی ما و حوادث ما این را ثابت کرد و شما آن جوانان هستید. قدر خودتان را یعنی قدر آن گوهر گران قدری را که در وجود شماست بدانید. تمام مشکلات بزرگ دنیای اسلام می­تواند با آن امانت الهی که در دل­ها و وجودتان است حل شود. اینکه می­بینید دنیای اسلام بعد از45 سال ضربه خوردن، خسارت دیدن و قربانی دادن ناگهان به وسیله­ی تعدادی عناصر ضعیف، حقیر نالایق و عناصری که ایمان خدا در قلب آنها نیست و روح اسلامی به کلی از آنها بیگانه است و با یک خیانت فضیح از بین می­رود و دشمنان، توطئه­ی خودشان را نسبت به قصیه­ی فلسطین کامل می­کنند، به خاطر این است که این گوهر گران بهایی که در اینجا به فضل الهی به وفور وجود دارد، متأسفانه در آنجاهایی که باید باشد کم است و در بعضی جاها هم اصلاً وجود ندارد.

امروز دنیای اسلام بیش از همه چیز به این احتیاج دارد که جوانا مسلمان و آحاد ملت­های مسلمان به وعده­های الهی اطمینان پیدا کنند و قرآن را باور می­کنند. اینکه بگوییم ما ایمان داریم و مسلمان واقعی هستیم کافی نیست. اینکه بیایند جمهوری اسلامی را و امتحان داده­ها را و ملتی را که ایمان خود را در عمل ثابت کرده است تخطئه کنند و بگویند آنچه شما می­گویید ایمان و اسلام واقعی نیست، اسلام واقعی این است که ما می­گوییم، با حرف که کاری درست نمی­شود و مطلبی ثابت نمی­شود. همه حرف می­زنند! ملت ما که حرف می­زند این حرف را در میدان عمل ثابت کرده است. ما در این پانزده سال اجازه نداده­ایم قدرت­های استکباری در سرنوشت و مسائل ما اندک دخالتی بکنند. این ایمان ماست«ولمارء المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعندنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله»[3] مردم ما وقتی دیدند شرق و غرب همدست و متحد بر سرشان ریختند گفتند ما انتظار این را داشتیم، ایستاند و مقاومت کردند و آنها را از سر خودشان دفع کردند و آنها را ناکام کردند. این تجربه­ی میدان عمل است. آن که بگوید اسلام واقعی این است که ما می­گوییم و بعد برود در عمل چیزی را که مخالف صریح و ضرورت اسلام است صحه بگذارد و یا در مقابل او سکوت و یا عمل کند این یک لقلقه لسان و یک حرف چرند و بی معناست.[4]

بنابراین ایمان الهی به عنوان منشأ اقتدار، امنیت اجتماعی و سرفرازی جامعه­ی اسلامی در مقابل نظام­ها و قدرت­ها شناخته و به عنوان اصلی فراگیر در پیروزی تمامی ملت­ها در مقابل دولت­های استکباری معرفی می­شود.

همانطور که بیان شد، ایمان به خداوند عامل پیدایش نفرت و غضب اجتماعی در برابر کفر و صف آرایی در مقابل آنها است. در طول تاریخ اعتقاد به دو قطب درگیر و همچنین اعتقاد به اینکه این جنگ از مصادیق جنگ حق و باطل در دنیاست از لوازم ایمان به خدا است. یعنی در یک طرف دنیای استکبار و در طرف دیگر دولت و جامعه­ی اسلام صف آرایی کرده است و سربلندی هر کدام نابودی دیگری را رقم می­زند. این اعتقاد جزو انگیزه­های اساسی اداره­ی جنگ و بالاترین پشتوانه برای هشت سال دفاع مقدس بوده است. به عبارت دیگر جامعه­ی اسلامی ما با اصل قراردادن یک اعتقاد والا و ارزشمند یعنی حاکمیت دین بر عرصه­ی زمین و اهتزاز پرچم لااله الاالله بر پهنه­ی خاک به تمامی قدرت­های شیطانی و استکباری پشت پا زده و برای پیروزی این دفاع مقدس سرمایه گذاری کرده است.

 

2. پیدایش اخلاق ایثار و از خود گذشتگی

ناگفته نماند که در سایه­ی اعتقاد به خدای متعال و حقانیت دین و رشد آن، یک اخلاق اجتماعی نیز در جامعه وجود دارد که آن اخلاق ایثار در راه خدای متعال است؛ گذشتن از دنیا( احراز از دنیا) و ایثارگری برای وصول به آرمان­های بلندی که در رأس آنها عزت اسلام است. تجلی این موضوع را در کلیه­ی وصیت نامه­های بسیجیان و پیان روح بخش امام بسیجیان به وضوح می­توان دید.

همان طور که در سیره­ی عملی مولای متقیان امیرمؤمنان حضرت علی(ع) این مطلب دیده می­شود و از مناجات شبانه­ی آن حضرت مفهوم ایثار و از خودگذشتگی روشن و مبین است. به پیروی از آن امام مظلوم، رهبر بسیجیان چنین می­فرماید:

امروز خمینی آغوش و سینه­ی خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت برابر همه­ی توپ­ها و موشک­های دشمنان باز کرده است. همچون همه­ی عاشقان شهادت برای درک شهادت روزشماری می­کند.

شهیدان ما نیز از این نعمت الهی بهره مند شدند و روح و جان خود را با پیام­های رهبرانشان آغشتند و به پیروی از آن بزرگواران به قله زهد و ایثار صعود کردند. در وصیت نامه­های شهدا چنین آمده است:

تذکری که به شما دارم این است که زیاد مشغول دنیا نباشید و از غافلان روزگار نباشید، بلکه سعی و کوشش شما در شناخت خدا باشد... و الا هرچه باشد، چند لقمه نانی خواهد رسید و هیچ کس گرسنه نخواهد ماند. شهید همت آقائی

 

حسین جان! خودت شاهدی از این که احساس می­کنم دارم از این دنیا می­روم نگران نیستم و بسیار خوشحالم و دوست دارم پرواز کنم، گویا دنیا برایم تنگ است. از همه چیز بریده­ام. دنیا برایم قفسی می­ماند که اندازه­ی بدنم نیست.

شهید نصرالله محسنی

 

با وجود این که می­دانم این دنیا دوست داشتنی و زیبا است؛ این مطلب را تاکنون دریافته­ام که زیبایی دنیا همچون حباب و سرابی است فریبنده. گرچه این دنیا زیباست، لیکن ماندنی نیست. آنچه می­ماند آخرت است و زندگانی در ان سراست.

شهید علی اصغر جمالی

 

اینجانب اگر چه وجودم برای اسلام عزیز جز ضرر و زیان چیز دیگری به دنبال نداشت، اما از خداوند تبارک و تعالی می­خواهم این خون ناقابل مرا برای آبیاری درخت پر برکت اسلام بریزد تا بلکه خون، گناهانم را بریزد.[5]

شهید مصطفی رهنما

 

حالا اگر قرار باشد به این عقیده و اخلاق اجتماعی خللی وارد شود، طبیعی است که این اصلی ترین آفتی است که ثمرات الهی دفاع هشت ساله­ی ما را تهدید و زمینه­ی چنین دفاعی را از جامعه سلب می­کند.

در بخش دستاوردهای انقلاب اشاره شد که در طول هشت سال دفاع مقدس، یک هویت اجتماعی جدید در جامعه ظهور کرد که در سایه­ی آن هویت، عواطف جامعه رنگ و شکل جدیدی به خود گرفت. از یک سو همکاری، تعاون و هم گرائی که عامل پیدایش وحدت اجتماعی بود و از سوی دیگر نبرد با نظام کفر به صورت جدید و توسعه یافته­ای به وجود آمد. گرایشات توسعه یافته به معنای پیدایش اخلاق اجتماعی جدیدی است که در آن حب و بغض بر مدار جدیدی شکل می­گیرد و سلم و حرب را حول این مدار جدید آرایش می­دهد.

الف) در نسبت با توسعه

1. دنیا گرایی( تغییر صفت ایثار به صفت حرص)

یکی از صفت­هایی که برای اداره­ی جنگ مهم است، پیدایش عواطف اجتماعی جدید یا به عبارت دیگر، به وجود آمدن شکل جدیدی از عاطفه­ی اجتماعی است که اگر این عاطفه کم شود یا از بین برود، جامعه مشخص است که دفاع از ارزش­ها و آرمان­های اسلام امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین یکی از آفاتی که پیش روی ما است و ممکن است بر اثر سهل انگاری یا تسامح و تغافل ثمرات هشت سال دفاع مقدس را از بین ببرد، کم رنگ شدن اعتقادات الهی ماست؛ آن اعتقادی که ما را با اشتیاق در برابر جبهه­ی کفر قرار می­دهد و در طول تاریخ نیز زمینه ساز نبرد جبهه­ی حق علیه باطل بوده است. اگر به چنین اعتقادی( با آن توان مندی والا) لطمه­ای وارد شود، به طور حتم زمینه­ی افول تمام درخشندگی­ها و آرمان­های جامعه را فراهم خواهد کرد.

امام راحل به عنوان الگویی برجسته در ساده زیستی، مقابله­ی بی خوف و هراس با باطل، مدافع بی چون و چرا از حق، بی علاقه به ظواهر دنیا، آزاد از هواهای پست نفسانی، آگاه به زنجیرهای استعمار و پشتوانه­ی بسیجیان جان برکف، در جملات زیبایی خود درباره­ی صفت دنیا گرایی این چنین می­سراید:

اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح­های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه­های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمت­های بزرگ برای ملت­های خود کرده­اند اکثر ساده زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بوده­اند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند؛ برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می­دهند و در مقابل زور و قدرت­های شیطانی خاضع و نسبت به توده­های ضعیف، ستمکار و زورگو هستند، ولی وارستگان به خلاف آنان­اند، چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی­توان ارزش­های انسانی اسلامی را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان ظاغوت با تربیت طاغوتی بارآمده بودند هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتی مقابله کنند ولی آنگاه که به دست توانای- جل وعلا- به انسان انقلابی دور از علایق شیطانی متحول شدند آن قدرت عظیم را سرکوب کردند. دست­های جنایتکاری که جوانان عزیز را در رژیم سابق به مراکز فساد کشاند و از انسان­های آزاد، عروسک­های مصرفی تراشید، انگیزه و نقشه­شان این بود که هر خیانتی که در آن کشور واقع می­شود و هرچه به سر ملت و ذخایر ارزنده­ی آن می­آید و هرچه زنجیرهای استعمار به دست و پای مردم محکم تر می­شود، در مقابل بی تفاوت باشند یا به حمایت خمان رویه برخیزند. امروز هم قشر فعال در جبهه­ها و پشت جبهه­ها همان طبقات محروم ساده زیست هستند و در بین آنان از آن وابستگان و دل بستگان به علایق دنیا اثری نمی­بینید. خداوند همه­ی ما را از این قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ارواحنا لمقدمه الفدا رد کنیم.[6]

 

2. انحراف در اندیشه ( جدایی دین از نظامات اجتماعی)

یکی دیگر از آفت­های مهم تهدید کننده و توطئه­ی بیگانگان، مأیوس کردن ملت­ها از اسلام و توانایی احکام اسلام در سرپرستی و مدیریت جوامع و ملل اسلامی است. دشمنان ما همواره به دنبال این هستند که دین را ارتجاعی معرفی کنند. آنها با حیله و افکار باطل خود مترصدند که اسلام ناب را در انزوای اجتماعی قرار دهند و قوانین و مقررات بین الملل را بر آن حاکم کنند و در نهایت آن را از صحنه­ی تمدن جهانی محو کنند. امام راحلمان نیز این توطئه­ها را مدنظر داشتند و همواره جوامع را از آن آگاه می­کردند. آن گونه که در وصیت نامه­ی سیاسی الهی خود چنین فرموده­اند:

از توطئه­های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه­های معاصر و به ویژه پس از پیروزی اتقلاب آشکارا به چشم می­خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملت­ها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و یا صراحت به اینکه احکام اسلام که0041 سال قبل وضع شده است نمی­تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمی­شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه­ی طرف داری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سروکار دارند با معنویات و تهذیب نفس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادان و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می­کند و حکومت و سیاست و سر رشته­داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است. چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بی خبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می­دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه­ی بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود. گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرض مندانه خود را به بی اطلاعی می­زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کج روی­ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود.[7]

این بزرگ مرد تاریخ در جای دیگر با کلام شیوا، شیرین و الهی خود در اثبات حاکمیت دین در جمیع شئونات اجتماعی، نفی انفصال موضوعات و مسائل حکومتی از دین، گریز از معنا کردن دین در محدوده­ی وظایف فردی و اخلاق و اعتقادات و خزیدن در گوشه مساجد و نپرداختن به حل معضلات اجتماعی به وسیله­ی دین فرموده است:

اسلام دین سیاست است؛ دینی است که در احکام آن، در مواقف آن سیاست به وضوح دیده می­شود. در هر روز، اجتماعات در تمام مساجد کشورهای اسلامی از شهرستان­ها گرفته تا دهات و قرا و قصبات، روزی چند مرتبه اجتماع برای جماعت و برای اینکه مسلمین در هر بلدی، در هر قصبه­ای از احوال خودشان مطلع بشوند، از حال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و در هر هفته یک اجتماع بزرگ از همه در یک محل و نماز جمعه که مشتمل دو خطبه است که در آن خطبتین باید مسائل روز، احتیاجات کشور، احتیاجات منطقه و جهات سیاسی، جهات اجتماعی، جهت اقتصادی طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر این مسائل، در هر سال دو عید که در آن دو عید مجتمع بشوند... در نماز عید دو خطبه هست که آن دو خطبه هم باید بعد از حمد و بعد از صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه(ع) جهات سیاسی، جهات اجتماعی، جهات اقتصادی، احتیاجاتی که کشور دارد، احتیاجاتی که منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه کنند از مسائل. و از همه بالاتر در هر سال یک مرتبه اجتماع در حج که از همه بلاد اسلامی اشخاصی که مستطیع هستند واجب شده است بر آنها که مجتمع بشوند و باید در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفی که در حج هست، در عرفات، بخصوص در منا و بعد در خود مکه­ی مکرمه و بعد در حرم رسول اکرم این مواقفی که در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملکت و از اوضاع تمام کشورهای اسلامی و در آنجا بالحقیقه یک مجلس عالی است و یک اجتماع عالی برای بررسی اوضاع تمام کشورهای اسلامی.

پس مطلب این است، هر روز در محله­ها اجتماع و رسیدگی به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهایی که شرایط نماز محقق است، برای بررسی اوضاع شهرستان و بالاتر اوضاع تمام کشور. و در هر سال دو اجتماع بزرگ برای بررسی اوضاع کشورها و در هر سال یک اجتماع بسیار بزرگ از تمام ممالک اسلامی برای حج و آن مواقفی که در حج هست، اجتماعات در آنجا برای رسیدگی به اوضاع تمام کشورهای اسلامی، تمام این­ها مسائل سیاسی هست و مسائلی است که باید مسلمین به آن توجه داشته باشند و مع الأسف غفلت از این مسائل شده است. اجتماعات می­شود و از اجتماعات نتیجه گرفته نمی­شود. مجتمع می­شوند مسلمین در مکه­ی مکرمه و در مواقف، لکن مثل اینکه از هم جدا هستند و غریبه هستند! اجتماعات می­شود در بلاد، نمازهای جمعه، نماز عید، لکن افراد مثل اینکه با هم وحدت کلمه ندارند. اسلام دعوت کرده است مردم را به این اجتماعات برای مقصدهای بزرگ.[8]

با توجه به ارشادات و رهنمودهای آن بزرگوار و معمار انقلاب اسلامی اخیراً زمزمه­های شومی از برخی محافل فرهنگی، سیاسی و علمی به گوش می­رسد که فرهیختگان جامعه را دچار تشویش خاطر کرده و سبب پیدایش انحرافاتی در فهم از دین شده است. آن چنان که بعضی متأسفانه آوای شیطنت­های کفار را سر می­دهند و می­خواهند دین را از موضوعات اجتماعی جدا کنند. اگر جامعه به این نتیجه برسد که دین را از نظام اجتماعی جدا کند و این احساس باعث به وجود آمدن اندیشه­ی انحرافی جدایی دین از امور اجتماعی شود، ضرورت مقابله با نفوذ دولت کفر و تمدن لائیک غرب و همچنین ضرورت حاکمیت دین بر شئون اجتماعی تضعیف می­شود. این تفکر مسموم در جامعه نهادینه یا به تعبیر دیگر انحرافی در فهم دین پیدا شود و سبک­های باطل جای روش­های صحیح فهم از دین را بگیرند و دین با معیارهای حداقلی تفسیر شود که نسبت به نظامات اجتماعی، هیچ اقتضایی ندارد! ( این حداقل هم یک حداقل فراگیری است که در همه­ی دنیا به طور نسبی وجود دارد) یعنی با نسبی گرایی در تفکر و فهم دینی می­توان به این اعتقاد رسید که هیچ نظام حق و هیچ نظام باطلی وجود ندارد و همه­ی نظام­ها به طور نسبی حق هستند، اگر این انحراف عقیدتی در جامعه به وجود آید که تمدن غرب حق است و اسلام حق حاکمیت ندارد و آن را ( اسلام) به یک حداقل تعریف کرد، طبیعی است به دنبال شکل گیری این اعتقاد باطل، هیچ نیرو و پتانسیلی برای ایجاد حکومت دینی در جامعه و برای دفاع از اسلام و دفاع از کیان حاکمیت اسلام اقدام نخواهد کرد. ممکن است جنگی هم پیش بیاید و احیاناً بتوان انگیزه­ها را برای دفاع تحریک کرد، اما آن دفاع، دفاع از اسلام نیست؛ بلکه دفاع از خاک و مرز جغرافیایی یا دفاع از یک نژاد است.

اعتقاد به حقانیت اسلام و حقانیت دولت حق وضرورت نبرد با دولت باطل برمدار اسلام، از انگیزه­های اساسی­ای بود که در جامعه­ی ما یک حرکت عظیم اجتماعی به وجود آورد. دشمنان ما برای از بین بردن اعتقادات اسلامی سرمایه گذاری­های فراوانی می­کنند و به دنبال این هستند که اثبات کنند درگیری دو تمدن اسلام و غرب نه تنها ضرورت ندارد، بلکه تعامل مکاتب باعث به وجود آمدن توسعه­ی اجتماعی و رسیدن به جامعه­ی فراصنعتی است. تمدن­ها باید با یکدیگر سازش کنند تا تفاهم جهانی حاصل شود، اگر چنین تفاهمی به وجود آمد تمدن دینی و غیر دینی به شکل مسالمت آمیزی در کنار همدیگر زندگی می­کنند. این تفکر که محصول برداشت منفی از دین و اعتقاد به حق حاکمیت کفار هر چند در محدوده­ی جغرافیایی خودش است، در واقع عامل از بین رفتن روحیه و فرهنگ انقلابی جامعه است؛ در حالی که فرهنگی که در مقابل اسلام قد علم کرده در واقع یک دولت باطلی است که آن دولت با اسلام درگیر است و هیچ گاه سر سازش ندارد و همواره به دنبال هدم و نابودی اسلام و مسلمین خواهد بود. حال اگر در جامعه تفکر باطل تعامل مکاتب تبدیل به یک فرهنگ و از طرف عموم نیز پذیرفته شود، به بتدریج جامعه به سازش و همکاری با دولت کفر رو می­آورد.

 

1. بررسی آثار تغییر در اعتقادات و اخلاقیات جامعه

اگر این اخلاق اجتماعی به وجود آمد. در جامعه که حاصل اعتقاد به درگیری با کفر بود و بر اساس این اعتقاد نیز سلم و حرب اجتماعی شکل گرفته و سازمان یافته بود، احساس بغض و نفرت اجتماعی از نظام کفر و سردمداران سلطه طلب آن نیز به تدریج جای خود را به اخلاقی مسالمت آمیز و یا لااقل انزواگرای از مسائل اجتماعی می­داد. یعنی از یک طرف روحیه­ی مقابله و ستیز اجتماعی در برابر کفار تحلیل می­رود و از طرف دیگر روحیه­ی مقابله در بین خواص و افراد دل سوز جامعه یعنی آنهایی که تمامی هستی و هویت خود را مرهون اسلام می­دانند و در پی حاکمیت آن از هیچ کوششی فروگذار نکردند از بین می­رود و آنها سر در لاک خود فرود برده و دم فرم می­بندند و انزوا و درون گرائی را بر حضور اجتماعی خود ترجیح می­دهند.

آثار پیدایش این روحیات در جامعه اولاً تغییر اساسی در حب و بغض اجتماعی است؛ یعنی حب و بغض­ها و میل و نفرت­ها بر مبنای چیزی غیر از اسلام شکل می­گیرد و حب دنیا و رفاه طلبی جایگزین آن روحیه خواهد شد. به عبارت دیگر هویت اجتماعی جامعه که محوریت آن بر مدار تنظیم حب و بغض است رنگ و بوی مادی خواهد گرفت. ثانیاً علاوه بر تغییر هویت اجتماعی، تغییر مدار حب و بغض­ها در جامعه عامل اصلی اضمحلال اخلاق ایثار در جامعه و جایگزین شدن اخلاق حرص به جای آن است. یعنی آن روحیه­ی دیگر گرایی که زاییده روحیه­ی خدا گرایی در جامعه بود، جای خود را به افزون طلبی و تکاثر به زخارف و تلونات دنیا می­دهد و درون گرایی و حفظ منافع خود را سر لوحه­ی خصوصیات اخلاقی می­کند.

در چنین جامعه­ای همه به دنبال منافع دنیایی خویش و به حداکثر رساندن سهم خود هستند. طبیعی است این اخلاقی هم که جایگزین اخلاق ایثار است، می­تواند آفت بزرگی باشد و آثار و ثمرات هشت سال دفاع مقدس را تهدید کند. اگر افراد جامعه به دنبال منافع شخصی خود باشند و بر سر دنیا تفاهم کنند، دیگر کسی در پی دفاع از اسلام، حاکمیت آن و ایثار جان و مال خود برای اعتلای کلمه­ی حق و عزت اسلام و حفظ آبرو و خون مسلمانان نخواهد بود. اگر در جامعه این دو آفت ( اعتقاد نداشتن به حاکمیت دین و روحیه­ی حرص گرایی) به وجود اید، روحیه­ی جنگ و کفر ستیزی از بین می­رود. البته ممکن است جنگ و درگیری­هایی هم پیش آید، قطعاً نبرد با کفر نیست. زیرا کفر ستیزی در جامعه افول می­کند و اثری از آن باقی نمی­ماند. این احساس ستیز با کفر تابع همان عقیده و اخلاق است. اگر آن اعتقاد و آن اخلاق مخدوش شود، روحیه­ی درگیری با کفر و استکبار از بین می­رود و جامعه دشمنی با کفر را کنار می­گذارد و مسئولیتی برای تقابل با آنها احساس نمی­کند. این جامعه همواره به دنبال متاع دنیا است و از هر راهی برای رسیدن به اهداف مادی خود استفاده می­کند.

در نهایت کار به جایی می­رسد که فکر می­کند توطئه­ی علیه اسلام و مسلمین از جانب کفار توهمی بیش نیست و اساساً توطئه­ای وجود ندارد، اگر هم این احساس کاملاً از بین نرود و جامعه نیرنگ کفار را توطئه­ای علیه اسلام و حاکمیت دین بداند، دیگر انگیزه­ای برای دفاع از اسلام وجود ندارد. یعنی زمانی که اخلاق اجتماعی تغییر و همه به دنبال منافع مادی خود بروند و معیار حب و بغض نیز تغییر کند، احساس می­کنند خطری اسلام را تهدید می­کند، اما انگیزه­ای برای دفاع از آن ندارند. پس آنچه را که باید به شدت از آن پاسداری و تا پای جان از او محافظت کرد، همان اعتقادات و اخلاقیات اجتماعی است که ثمره­ی آن کفر ستیزی است. افول این احساسات در جامعه و حساسیت به کفر و دولت کفر، یکی از آفت­های دفاع مقدس است و مشخص است اگر چنانچه این روحیه­ی ستیز با کفر از بین برود، روحیه­ی سازش با دولت کفر به وجود می­آید، البته سازش همیشه برای رسیدن به یک مقصد است، اما آن مقصد دیگر نمی­تواند حتماً عزت اسلام باشد؛ زیرا فرض براین است که سازش با کفر را پذیرفته و کفر ستیزی را از دست داده است. بنابر این مقاومت اسلامی در جامعه از بین می­رود.

این زندگی مسالمت آمیز که جامعه به آن رو می­آورد و حاضر است بر سر آن با قدرت­ها و مستکبران سازش کند، سازش برای بهره مندی بیشتر از لذت­های مادی است که به دنبال آن خداپرستی نیز از بین می­رود. انسان برای تأمین معاش خود یا برای تاأمین دنیای خود آن هم نه به شکلی که اسلام و خدای متعال فرموده است، بلکه در قالب هماهنگ با مدنیت مذهب ستیز غرب حاضر به مصالحه با این تمدن مذهب ستیز است و برای رسیدن به مادیات بیشتر هر نیرنگ و ننگی را بر خود می­پذیرد و مشتری ذلت روز افزون آن می­باشد.

 

3. فراموشی روحیه­ی جنگ طلبی و کفر ستیزی

از جمله آفات مهمی که می­تواند دستاوردهای هشت سال دفاع مبارک و مقدس ما را از بین ببرد، توجه نکردن به روحیه­ی مقابله­ی با کفر و پیدایش فرهنگ مقابله در طول دفاع هشت ساله است.

شکل گیری فرهنگ در جامعه­ی اسلامی، شکل گیری فرهنگ جنگ طلبی و سازش نداشتن با کفر است؛ البته به خاطر اسلام نه برای به دست آوردن منافع مادی. زیرا کفر همواره با اسلام مخالف است و هیچ گاه خواستار تعامل با آن نیست. این مطلب به عنوان یک فرهنگ اجتماعی در جامعه­ی ما پذیرفته شده بود. به عبارت دیگر جامعه­ی ما با تمامی وجود نبرد با نظام کفر را درک و احساس کرده بود. اگر توطئه­ای بتواند این روحیه­ی کفر ستیزی جامعه را از بین ببرد و یا حداقل تضعیف کند آن گونه که برای به دست آوردن منافع مادی خود تسلیم کفر شود و دنیا را محل آرزوها و آمال خود پندارد در این صورت گرفتار خبیث ترین و دردناک ترین آفت و ویروسی می­شود که هر لحظه کیان اسلام را تهدید می­کند. اگر فرهیختگان فرهنگی و دل سوزان نظام مقدس اسلامی به این موضوع مهم توجه و آن را آسیب شناسی نکنند، می­بایست در انتظار یک تهاجم سهمگین فرهنگی باشند که منشأ اصلی آن نیز فعالیت­های سازمان یافته­ی نظام کفر است؛ سیل بنیان کنی که به هیچ یک از افراد جامعه­ی ما رحمی نمی­کند و هر آنچه که در راه بیابد می­بلعد و از بین می­برد و آن کاری را می­کند که در طول سال­های سیاه، رژیم طاغوت با این ملت می­کرد و قطعاً نیز از ان شرایط شدیدتر و دردناک تر است. چرا که نظام کفر این بار با تجربه­های جدید از شکست­های پیاپی قبل وارد مرحله­ی مبارزه و درگیری می­شود.

 

4. پیدایش روحیه­ی تسالم و تسامح حول محور دنیا

ما هنگامی می­توانیم جنگ و تهاجم دشمنان اسلام را تمام شده تلقی کنیم که معتقد به تسالم و سازش و مصالحه­ی اسلام و کفر باشیم. البته این تفکر هیچ گاه واقعیت خارجی نمی­یابد و همواره دشمنان سیلی خورده از اسلام مترصد فرصتی مناسب برای تهاجم مجدد و احیای تمامی قدرت­های از دست رفته­ی خود هستند. بنابر این روحیه­ی کفر ستیزی به عنوان یک فرهنگ ناب اسلامی می­بایست همواره در جامعه پا بر جا باشد و توسعه یابد تا بتواند در راه توسعه با ساختارها و سازمان­های جدید برای مقابله­ی با استکبار ظهور یابد و اثر فعالیت­های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها بر ضد اسلام را خنثی کند. نابودی چنین عقیده­ای در جامعه اسلامی با نابودی اسلام برابری می­کند. این مطلب با دقت در کلمات نورانی و دلنشین امام خمینی(ره) به خوبی معنا می­شود، آن گونه که در نشست­های متعدد و بیان­های گوناگون این مسئله را با مردم در میان می­گذاشتند و مسئولان را به حفظ روحیه­ی مقابله با استکبار سفارش و خطرات غافل شدن از آن را گوشزد می­کردند. ایشان در دیدار با سران دولت چنین فرمود:

ما امروز باید بغض مسائل را عرض کنیم؛ من جمله اینکه ما نباید حساب کنیم که جنگ تمام شده است، ما باید حساب کنیم که در حال جنگیم، برای اینکه دشمن ما چه دشمن­های بزرگ از قبیل آمریکا و شوروی و چه آنهایی که اذناب آنها هستند از قبیل صدام و امثال اینها – اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت آنها دائماً مشغول نقشه کشی هستند وما نباید از این مسئله غفلت کنیم. باید مردم مهیا باشند، قوای مسلحه مهیا باشند... الان ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسئله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه این مسئله تمام نشده است. اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را نجام بدهند ولو به دست ملت­ها یا دولت­ها. در ایران چون نمی­توانند این کار را بکنند، نه ملت با آن­هاست نه دولت، از این جهت یک راه­های دیگری که دارند دنبال می­کنند، از این جهت ما باید بیدار باشیم، جبهه­ها باید پر باشد، ما خودمان را در حال جنگ بدانیم. می­بینید که به هیچ چیز از امور اعتنا ندارند، امروز می­گویند جنگ، فردا همان جنگ را صلح می­کنند؛ باز فردا جنگ شروع می­کنند، از این جهت قوای مسلحه ما و ملت ما باید مهیا باشند برای این امر.[9]

حفظ روحیه­ی مقابله و دفاع به عنوان یک فرهنگ نه تنها در کشور اسلامی ما که از جهات مختلف مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته است، بلکه در بعضی کشورهای اروپایی نیز وجود دارد. کشوری مثل آلمان که به دلیل داشتن روحیه­ی ناسیونالیستی، ملی گرایی و اثبات برتری نژاد وارد در معرکه­های نبرد شد. با نگاهی گذرا به موزه­های جنگ کشور آلمان، مشخص می­شود که چگونه آن دولت توانسته است با تنظیمات دقیق از تصاویر جنگ و تخصیص بودجه­های هنگفت برای فیلم سازی و تصویب کلیه­ی فیلم نامه­هایی که منجر به پیروزی آلمان در نبرد با دولت­های متحد شده است و همین طور مظلوم جلوه دادن خود در تمامی صحنه­های نبرد، فرهنگ دفاع و مقابله با بیگانگان در مقابل در جامعه خود تثبیت کند. نمایشگاه­های جنگ در آنجا به گونه­ای طراحی شده است که بازدیدکنندگان هنگام خروج در ضمیر ناخودآگاه خویش حقانیت و غلبه­ی آلمان را می­پذیرند. حال آنکه همگان می­دانند دولت استکباری و نازیسم« هیتلر» بر اساس یک انگیزه­ی انحرافی و پوشالی برتری نژاد « ژرمن» شکل گرفت و هیچ حقانیتی را نداشت. در صورتی که دفاع از اسلام عزیز و مقابله با دشمنان آن، دفاع از حق و حقیقت است و هیچ حقی بالاتر و برتر از اسلام نیست.

در یک جامعه­ی جدید و با هویت جدید همواره ضرورت دو اصل تسالم و تساهل به چشم می­خورد. مدار تسالم و تساهل، مدار جدیدی است. همه­ی جوامع محتاج به تسالم و تساهل هستند در غیر این صورت جامعه­ای درست نمی­شود. تکثر اجتماعی جز در سایه­ی تعاون، تفاهم، هم دلی، همکاری، هم فکری و هم گرایی به وجود نمی­آید. البته، جامعه نیازمند این موارد اما چیزی که مهم است این است که آیا این هم گرایی و وحدت اجتماعی یا به عبارت دیگر وحدت عاطفی، وحدت فکری و وحدت رویه و عمل آیا برای رسیدن به هدفی است یا هیچ هدفی را دنبال نمی­کند؟ آیا می­شود در جامعه­ای، انسان­ها بدون هدف با یکدیگر تفاهم و تسالم کنند یا حتماً باید هدفی وجود داشته باشد؟ طبیعی است آن موضوعی هدف است که شیوه­ی تفاهم و تسالم را مشخص می­کند. چگونگی تفاهم و تسالم از هدف تفاهم و تسالم جدا نیست؛ به تعبیر دیگر ساختار تعاون اجتماعی و همدلی و هم فکری اجتماعی متناسب با اهداف اجتماعی و در حقیقت همان نظام ارزشی است که آن جامعه انتخاب کرده است. اگر هدف توسعه­ی دنیا ست، پس همدلی برای دنیا به وجود می­آید. اگر انگیزه­ی اصلی جامعه نیل به لذت جویی بیشتر مادی است، تمامی همکاری­هایش بر مدار توسعه­ی بهره وری از ماده شکل می­گیرد. بنابراین تسالم به معنای تسالم متناسب با توسعه­ی مادی است. البته این تسالم هم مطلق نیست؛ یعنی آنجایی که توسعه­ی رفاه به مخاطره بیفتد، حتماً سازش و تسالک معنایی ندارد. آنهایی که مدعی صلح و سازش بین المللی هستند، آنجایی که احساس کنند تمدن مادی در خطر است، با هزاران توجیه جنگ به راه می­اندازند و نسل کشی می­کنند. هنگامی که انسان هدفی را انتخاب می­کنند اگر احساس کند مسئله­ای مانع وصول به آن هدف است، در نهایت برای رفع آن منابع درگیر می­شود؛ ممکن است اگر راه دیگری غیر از درگیر موجود باشد از آن طریق عمل کنند اما در پایان اگر امری با جنگ و درگیری به دست آید، حتماً به آن متوسل می­شوند. بنابراین اصل جنگ و ستیز یک ضرورت است.

مسئله این است که هدف چیست و نحوه­ی تسالم و تفاهم از یک طرف و نوع درگیری و ستیز از طرف دیگر چگونه است؟ اگر آرمان اصلی این جامعه عزت اسلام، توسعه­ی قدرت اسلام و توسعه­ی پرستش خدای متعال است، طبیعی است که معنای سلم و درگیری تغییر می­کند. مدار سلم توسعه­ی اسلام است و هرکس که به گونه­ای به دنبال توسعه­ی اسلام است، جامعه با او سازش دارد و هر کس یا جامعه­ای که به دنبال توسعه­ی اسلام نیست، با او در ستیز است. بنابراین به طور خلاصه می­توان گفت اصل تسامح و تساهل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و همکاری یک ضرورت است و بدون آن جامعه­ای شکل نمی­گیرد. در سوی دیگر آن نیز اصل درگیری و نبرد امری ضروری است. فقط شکل، قالب و قواعد سلم و حرب تابع اهدافی است که جامعه­ی الهی تعقیب می­کند. یعنی اگر حرکت اصلی جامعه­ای، توسعه­ی اسلام باشد و عزت اسلام را بخواهد، آن جامعه به یک اعتقاد و اخلاق جدید دست یافته است. بنابراین با نظام کفر به مقابله می­پردازد و دیگر زندگی مسالمت آمیزی با آنها ندارد؛ زندگی مسالمت آمیز او، زندگی مسالمت آمیز با اهل ایمان و اهل حق است.

حال اگر روحیه­ی کفر ستیزی جامعه­ای دگرگون شود و به جایی برسد که عزت اسلام برای آن اهمیت نداشته باشد، تفکر ستیز با کفر در این جامعه از بین می­رود و روحیه­ی تسالم و تسامح به جای اینکه بر مدار اسلام باشد، بر مدار دنیا شکل می­گیرد. براین اساس افراد مورد تسالم و تسامح او نیز دیگر مسلمانان و مؤمنان نیستند. اگر تسامح، تسالم و زندگی مسالمت آمیز برای استفاده­ی مادی و گسترش بهره وری از دنیا است، باید با کسانی تساهل و تسامح کرد که این بهره وری مادی به نتیجه برسد. پس آفت اجتماعی این است که روحیه­ی ستیز با کفر به روحیه­ی ستیز با کسانی تبدیل شود که مانع توسعه­ی لذت جویی مادی هستند؛ دقیقاً همان چیزی که در حال حاضر در دنیای استکبار وجو ددارد. در دنیای استکبار هم تسالم وجود دارد و هم ستیز، اما ستیز و تساهل و تسامح آنها با ما فرق می­کند. جنگ آنان برای به غارت بردن منابع ممالک اسلامی و سازش آنها نیز با کسانی است که برای رسیدن به این مقصد با آنها هماهنگ هستند. آفت فرهنگی دفاع این است که معیارها و ملاک­های آن برای ستیز با سازش با کفر تغییر کند. یعنی به جای جنگیدن با کفار و استکبار با آنها بر سر مسائل و منافع دنیا سازش کنیم. که این نیز ثمره­ی همان انحراف در عقیده و اخلاق اجتماعی است؛ یعنی از بین رفتن آن هویت اجتماعی که حاصل دفاع مقدس بود. بنابراین موضع گیری سیاسی و ارتباطات دیپلماسی ما با جوامع دیگر خصوصاً جامعه­ی غرب و حضور ما در صحنه­های بین المللی می­بایست به گونه­ای باشد که این اصول کاملاً رعایت شود. همواره باید کوره­ی مخالفت با تصمیمات ابر قدرت­ها داغ نگهداشته شود و برای آنها نباید دل سوزی کرد. ممکن است کسی بگوید در غرب اتفاقات خوبی می­افتد و اخلاق در آنجا رعایت می­شود و چه بسا آنها در رعایت شئون اخلاقی نیز از ما جلوتر باشند بنابراین دلیلی برای ستیز با آنها وجود ندارد. در صورتی که این روحیه به وجود آید آن جامعه از دفاع دست برمی­دارد و دیگر نمی­تواند از اسلام دفاع کند؛ چرا که دشمن که از دشمنی کردن دست برنمی­دارد و با اسلام دشمنی می­کند. اگرچه ممکن است با جامعه­ی ایرانی به خاطر رعایت برخی ملاحظات کنار بیاید ولی نمی­تواند با اسلام تفاهم کند. اگر این احساس از بین ما و جامعه­ی ما برود، نتیجه­ی آن تسالم با کفر خواهد بود.

 

5. پیدایش اختلاف و از بین رفتن وحدت رویه در جامعه

یکی دیگر از آفات دستاوردهای دفاع مقدس این است که وحدت اجتماعی­ای که جنگ به وجود آورد، از بین برود. معمولاً رویه­ها و فعالیت­های اجتماعی بر اساس محوریتی خاص صورت می­گیرد که اعتقاد به آن مدار و محوریت، در مرحله­ی افکار و اندیشه­ها شکل می­گیرد. البته در مرحله­ی قبل از آن نیز تعلق و گرایش به آن به وجود می­آید و حال انکه محور تصمیم گیری­ها در مرحله­ی حالات و گرایشات اجتماعی توسعه­ی قدرت اسلام است. یعنی در همه­ی نهادها و در صحنه­های اجتماعی و بین المللی عزت اسلام و عزت مسلمین مدنظر تصمیم سازان و تصمیم گیران اجتماعی و تنها عامل وحدت و هماهنگی رفتارها در جامعه است. اما اگر در جامعه محور بودن ارزش­های اسلامی در سطح تصمیم گیری و تصمیم سازی تغییر کند و عملاً توسعه­ی رفاه مادی اساس و بنیان شکل گیری گرایش و اندیشه­ها باشد، رویه­های اجتماعی و رفتارها تغییر و ماهیت خود را براساس آن پایه ریزی می­کند. در این صورت فرنگ جامعه تحت تأثیر یک فشار همه جانبه قرار می­گیرد و از سه جهت خطر او را تهدید می­کند:

1. متمایل شدن گرایشات و تعلقات اجتماعی به سمت رفاه و مصرف گرایی و کنارگذاشتن روحیه­ی ستیز و پیکار با ظلم؛

2. منحرف شدن اندیشه و افکار جامعه و به خصوص نسل جوان که حاملان اصلی فرهنگ اسلام هستند. این انحرافات ممکن است از طریق اعتقاد به تسالم و تساهل در برابر اندیشه­های غرب، القا کردن تفکرات ناسیونالیستی و پرهیز از هر گونه محدودیت گرایی در عرصه­ی فرهنگ، ارائه­ی مباحث تحت عنوان آزادی، دموکراسی و... باشد؛

3. ایجاد رفتارهای انحرافی اعم از اعمال سلایق مختلف در نحوه­ی زندگی­های جمعی، خانوادگی، رفاقتی و... یا تقلید از رفتارهای اجتماعی غرب در نوع پوشش­ها، کنش­ها و... تشویق به زندگی کردن به سبک جامعه­ی اروپایی و مصرف زدگی، پرداختن به اشتغالات متعدد و متکثر برای کسب درآمدهای مکفی( به دلیل بالا رفتن مخارج و هزینه­های مصرفی) و در نهایت دوری از عبادت و بندگی خداوند متعال.

اگر جامعه­ی ما بر سر اعتقادات الهی خود محکم بایستد و دچار انحرافی نشود، اما در هنگام تهاجمات رفتاری دشمنان اسلام به آن اعتقادات ( به صرف اعتقاد بودن خود) کارآیی خود را از دست بدهند و تسلیم موضع گیری­های رفتاری دشمنان اسلام شوند، در این صورت یک تناقض اجتماعی که حاصل تعارض و تضاد دو فرهنگ است در فرد و یا جامعه ایجاد می­شود که از یک سو حاکمیت دین در تمامی شئون اجتماعی را در سر می­پروراند و از سوی دیگر تعارض رفتارها و روابط اجتماعی را با آن اهداف به طور عینی و ملموس احساس می­کند. این تعارض باعث می­شود از یک طرف عده­ای به انزوای سیاسی – فرهنگی دچار شوند و از طرفی دیگر عده­ای نیز عقاید خود را به نفع فرهنگ رفتاری وارداتی تغییر دهند و در عمل مشوق نظریات غربیان شوند. بعضی نیز پا را فراتر می­گذارند و فهم و معرفت خود ر

  انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1494

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما