فهرست مطالب
عنوان صفحه
اسلام و توازن و عامل اصلی عدم توازن.. 4
تربیت و پرورش دینی برنامة تعادل ساز. 5
برنامه رشد متوازن ابعاد شخصیت... 5
شخصيت و عوامل موثر در پرورش آن
شخصیت، مجموعة سازمان یافته ای از خصوصیات جنبه های مختلف وجودی انسان (بدنی، عقلی، عاطفی اخلاقی، اجتماعی و دینی) است. البته تجارب شخصی، تفاوت های فردی و برخی عوامل دیگر باعث می شود که افراد نسبت به هم متمایز باشند.
رشد شخصیت فرد از کودکی آغاز می شود و به تدریج در قالب مجموعه ای از واکنش های رفتاری ویژه ی کودک، شکل گرفته و ظاهر می گردد. هر چند از سن کودک بگذرد واکنش های او اختصاصی تر می شوند. در واقع شخصیت هر فرد دارای یک سازمان پویا و پایدار است که حاکم بر رفتار و کردار وی می باشد. برخی از این سازمان ها دارای وحدت عمل هستند و برخی دیگر به تفاوت انسجام و وحدت عمل کمتر و بیشتری دارند.
در شکل گیری شخصیت، دو عامل اساسی وراثت و محیط و تأثیر متقابل آنها نقش مهمی دارند.
هر آدمی کم و بیش وراثت صفات و ویژگی های فطری پدر و مادر خویش است. برخی از این صفات به صورت نمایان و برخی دیگر به حالت نهان به ارث می رسند. پویایی شخصیت، که بیشتر جنبه ی فیزیولوژیکی دارد، بر پایه ی قالب های ارثی استوار است و امکان رفتار و کردار معینی را برای فرد فراهم می آورد. هوش، حافظه، استعداد یادگیری، حساسیت، انگیزش پذیری و جز آن از راه وراثت به فرد انتقال می یابد.
روان شناسان در نتیجه ی پژوهش دریافته اند که انسان در حد گسترده ای پرورش یافته ی محیط خویش است. برخی از پژوهشگران اثر محیط را مهم تر از ویژگی های ارثی دانسته و آن را عامل بسیار موثری در پیشرفت فکری، عقلی و رشد شخصیت معرفی کرده اند که در اینجا به اختصار به چند عامل محیطی اشاره می کنیم .
پس از آنکه نطفه ی موجود زنده بسته شد، رحم مادر نخستین محیط مناسب برای رشد شخصیت «جنین» به شمار می آید. تغذیه و بهداشت تن و روان مادر در این دوره اثر فراوانی در رشد دارند. تغذیه و محیط زیست نامناسب، بیماری های بدنی و روانی، رادیوگرافی زیاد از مغز و شکم مادر، ایراد ضربه و صدمه به جنین، مصرف داروهای شیمیایی و آنتی بیوتیک ها، انواع مخدرات از جمله کشیدن سیگار در هنگام بارداری در ساخت و رشد جنین تأثیر سوء به جای می گذارد و ممکن است موجب عقب ماندگی های هوشی و ذهنی کودک گردد.
خانواده : محیط خانواده در ساختن شخصیت فرد تأثیر به سزایی دارد. نخستین کسی که کودک با او آشنایی و ارتباط برقرار می کند، مادراست. از این رو، نقش مادر در سال های اولیه ی زندگی کودک در رشد و شکل گیری شخصیتش انکارناپذیر است. نتیجه ی بررسی های متعدد نشان داده است که محیط خانوادگی نامناسب موجب عدم سازگاری در کودکان می شود و در مقابل، محیط های خانوادگی مناسب و سالم در اطفال و نوجوانان، کفایت روانی و اتکاء به نفس به وجود می آورد. تجربیات ناموفق کودک در رشد شخصیت خلل وارد ساخته و هم چنین نوع رفتار والدین با فرزندانشان اعم از پذیرش، طرد، سهل گیری، سخت گیری و ... در قالب ریزی شخصیت کودک نقش مهمی را باز می کند.
چنان که گفته شد نخستین کسی که کودک با او آشنایی و ارتباط حاصل می کند مادر است. وقتی مادر به کودک خود شیر می دهد و با دست های خود او را نوازش می کند میان آن ها علاقه و رابطه ی محبت آمیز برقرار می گردد. از سوی دیگر مادرانی هستند که بر حسب وظیفه به کودک شیر می دهند ولی رفتار محبت آمیزی با فرزند ندارند این دو شیوه ی رفتار در شکل گیری دو گونه شخصیت در کودک تأثیر می گذارد. در صورت نخستین امکان دارد کودک دارای شخصیتی سازگار، فعال و پویا شود و در صورت دوم ممکن است درون گرا و ناسازگار بار آید.
پس از این که کودک به رشد کافی رسید و اعضاء خانواده را به خوبی شناخت اهمیت پدر برایش مشخص می گردد.
روان شناسان در بررسی های خود به این نتیجه رسیده اند پسرانی که در خانواده های بدون پدر رشد کرده اند نسبت به پسرانی که از سرپرستی پدران خود برخوردار بوده اند سازگاری کمتر و ویژگی های مردانگی ضعیف تری داشته اند.
پسرها معمولاً پدر را الگو قرار داده و می کوشند از راه همانند سازی با او از رفتارش تقلیدکنند، در صورتی که دختران با توجه به عوامل و شرایط فطری و محیطی مادر را نمونه قرار می دهند و خود را همانند می سازند. گروهی از روان شناسان معتقدند که اگر پدر و مادر سخت گیر و کم مهر باشند، ممکن است کودک درون گرا، خیالباف، سرکش و پرخاشگر شود و چنان چه پدر و مادر بیش از اندازه محبت کنند و او را لوس بار بیاورند ، چه بسا کودک در خودنمایی، برون گرایی یا وابستگی به دیگران راه افراط را در پیش گیرد.
بنابراین روی هم رفته، محیط خانواده در ساختن شخصیت فرد تأثیر به سزایی دارد. چنان چه اگر هر یک از ما در یک خانواده ی غیر ایرانی تربیت شده بودیم اینک رفتار و کرداری متفاوت داشته و اخلاق و حتی استدلال و جهان بینی ما نیز به گونه ای دیگر بود.
اسلام و توازن و عامل اصلی عدم توازن
یکی از مزایایی که در تعالیم مقدس اسلام از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و می توان آن را به عنوان یک شعار و شاخص برجسته و نمایی برای این آئین آسمانی تلقی کرد، مسئلة توصیة به تعادل، توازن و اقتصاد و میانه روی در تمام امور است و این امر مورد تأیید و تأکید قرآن، احادیث و گفتارهای فرزانگان دین و دانش است که با واژه های قسط، عدل، وسط، اقتصاد، وزن و استقامت در روایات و آیات ما آمده است و عدم تعادل شخصیت، رشد سرطانی یک بعد شخصیت را به همراه دارد. عامل اصلی عدم تعادل شخصیت و نابهنجاری رفتاری بیگانگی از خود فطری (ملکوتی) و تمرکز قوای روحی و عقلی برای اشباع و ارضاء تمایلات غریزی (ناسوتی، نفس اماره) می باشد.
تربیت و پرورش دینی برنامة تعادل ساز
تنها راه رسیدن به تعادل و توازن در تمام ابعاد شخصیت پذیرش و تن دادن به تربیت و پرورش دینی است. همان چیزی که انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ به خاطر آن مبعوث شده اند و همان چیزی که خطر یک بعدی بودنش را بارها و بارها بزرگان دین به مسلمانان گوشزد کردند، مثلاً وقتی که مردم گوشه گیری اختیار کردند و مشغول عبادت شدند، پیامبر سریع مردم را به مسجد فراخواندند و آنان را با این انحراف (تک بعدی بودن) آگاه ساختند و فرمودند من گوشه گیری را دوست ندارم. ازدواج می کنم، درجامعه حاضر می شوم، غذا می خورم و ....
1. روح علمی:
روح علمی بعد حقیقت جوئی فطری انسان (بی غرضی، بی تعصبی و پذیرش حق) را در انسان پرورش می دهد. اسلام علمی را که مانع رشد و کمال شود و حجاب از شناخت و معرفت خدا و نفس شود را مانع پرورش نفس می شمارد.
2. تفکر:
باعث شکوفایی عقل می شود، در اسلام به مسأله تفکر بسیار سفارش شده است و قرآن می فرماید وقتی از اهل دوزخ می پرسیم که چه چیز شما را به اینجا کشانید، می گویند: ما در عقل را به روی خود بستیم. (تفکر در خلقت، در تاریخ، در خود و پرهیز از تقلید کورکورانه).
3. تقوا و تزکیه:
باعث پرورش و تقویت ارادة انسان می شود. انسانی که دنبال هوا باشد، به فرمایش علی ـ علیه السلام ـ همانند اسب سواری است که اسبش چموشی می کند و اختیار را از دست او گرفته و تقوا را به اسب رام که سوارکار اختیارش را دارد تشبیه کرده اند. وجه امتیاز انسان و حیوان به اختیار انسان است و نظام پاداش و تنبیه و وعده و وعید الهی هم اینجاست که مفهوم پیدا می کند و هر چه قدر قدرت اراده قوی باشد، انسان در اختیار طرف خیر محکم تر است.
4. عبادت:
باعث تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان می شود، مثلا به ابعاد سازندگی نماز دقت کنید (درس مسالمت جویی، هدفداری، رعایت حقوق، ضبط و کنترل نفس و کنترل احساسات، توجه به نظم و دقت و ....).
5. جهاد:
عامل اصلاح اخلاق و نفس است. جهاد مثل ازدواج عامل جایگزین برای پرورش بعدی از انسان ندارد، آدم جهاد رفته و جهاد ندیده از نظر روحیه یکسان نیستند، پیامبر در حدیثی می فرمایند: جهاد عامل اصلاح و اخلاق و نفس است. ایشان فرمود که: جهاد نکرده یا کسی که آرزوی جهاد را در سر نپرورانیده باشد، در روحش شعبه ای از نفاق است.
6. معاشرت با دیگران:
بعد عاطفی انسان را تقویت می کند که در معاشرت انسان از دیگران مخصوصاً محبوبان بیشتر اثر می گیرد و صفات محبوب و کسی که مورد علاقه فرد است را کسب می کند، این علاقه بالاترین و بزرگترین عامل در تغییر انسان است (تقویت بعد عاطفی، اجتماعی و ....)
7. کار:
قوة خیال را تمرکز می دهد، ذهن را منطقی می کند، کار اگر مورد علاقه انسان باشد استعداد، ابتکار و خلاقیت را نیرومند می کند و تأثیر فراوانی بر شخصیت فرد می گذارد. ولی متأسفانه به اهمیت آن کم توجه شده است، کار، به قلب خشوع می دهد، حرمت اجتماعی به انسان می بخشد، کار می تواند بر تربیت انسان (ابعاد وجودی او) اثر بگذارد و انسان هم می تواند بر کار اثرگذار باشد. (رابطه دو طرفی بین پرورش استعدادها و کار وجود دارد) پیامبر به کسی که بی جهت بی کار بود فرمودند: از چشم من افتادی.
8. مراقبه و محاسبه نفس:
در مکاتب غیر الهی اساساً این امر مطرح نیست، مراقبه مثل این است که با خود مانند شریکی که به او اطمینان نداریم معامله کنیم و همیشه مراقب باشیم که سرمان کلاه نگذارد. اهمیت آن به قدری است که امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ فرمودند: کسی که شبانه روز یک بار از خود محاسبه نکند از ما نیست. علمای اخلاق برای پرورش روح خود از این دستور استفاده می کردند. ایشان می فرمایند: انسان اول صبح باید شرط کند با نفس خود که راه اطاعت بگیرد و نافرمانی حق (گناه) نکند (مشارطه)، در مرحله بعد باید این شرط خود را در عمل پیاده کند و مراقب باشد خلاف این شرط عمل نکند (مراقبه). مرحله سوم این که در آخر روز، از نفس خود حساب کشی کند، چرا که آن جا که خدا می خواسته نبودی، چرا کار امروز را به فردا انداختی، چرا... (محاسبه) و در آخر اگر از دستور سیر و سلوکی خود منحرف شده باشد، او را تنبیه می کند (معاتبه). این مراحل را می توانیم در کل برنامه روزانة خود اجرا کنیم.
9. پرورش جسم:
کار پسندیده ای است ولی نباید اشتباه کرد که جسم نقش واسطه و ابزاری و یا مرکب روح را دارد. اسلام به تطهیر جسم، پرورش و ورزش آن اهمیت داده و نفس پرستی شهوتی است که جسم را فرسوده و مریض می کند و اسلام مخالف آن است، پس ما نباید تمام همت خود را به پرورش این بعد صرف کنیم، درست است پرورش این بعد در حد خود مفید است و بر دیگر ابعاد شخصیتی انسان اثر مطلوب دارد (عقل سالم در بدن سالم است).
10. تعادل در تغذیه بعد روحی (عقل و دل) و جسمانی (غرایز):
در اسلام سفارش شده است که انسان باید به تغذیه دو بعد خودش رسیدگی کند، تغذیه به بعد روحانی (به نماز، دعا، نیایش، حق طلبی و ....) است و تغذیه بعد جسمانی و غریزی (به ازدواج، آب، غذا، پوشاک و ....) است که البته باید از راه مشروع برآورده گردد و البته مرز حیوان و انسان همین اختیار و تکلیف به گزینش قسمت حلال و مشروع است. ناگفته نماند که چون اصالت فرد به روح اوست، باید به این بعد اهمیت بیشتری دهیم و آن را بر بعد حیوانی غلبه دهیم و آن گاه است که اراده انسان هم تقویت می شود و به تبعه آن قدرت اختیار و گزینش نیرومندتر می گردد.
در یک کلام پیروی از هوای نفس و تن ندادن به پرورش دینی است که زیرشاخه های آن بدین قرار است: خود پرستی، دنیا زدگی، غفلت، تکبر، خودبرتربینی، شخصیت زدگی، تقلید، کثرت زدگی، سخن بدون علم، پیروی از گمان، کتمان حق، مجادله با حق، تزیین و خوب جلوه دادن بدی ها توسط نفس، قساوت قلب، از خود بیگانگی، عناد جویی، خودستائی، دوست بد، هر یک از این موانع به یک یا چند بعد از شخصیت ما لطمه می زند مثلاً شخصیت زدگی و تقلید کورکورانه، بعد عقلی شخصیت ما را آسیب می رساند.
1. سرمشق و نمونه عملی: اسلام بهترین سرمشق یعنی انسان کامل را الگوی ما قرار داده، کلام، رفتار و سکوت معصوم می تواند معیار خوبی در کارها و حرکات و سکناتمان باشد. بعد از معصوم ـ علیهم السلام ـ ما در هر عصر علماء والامقامی داشته ایم که به معصوم نزدیک بوده اند و به خاطر مبارزة با نفس و تزکیه آن قابلیت الگو بودن را برای ما در تمام ابعاد شخصیتی دارا می باشند. نمونه بارز آن حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ است.
2. پند و اندرز، قرآن، کلمات معصوم، ادعیه پر است از مفاهیم خیرخواهانه و انسان ساز.
3. کیفر و پاداش: دو نظام روان شناسانه تعلیم و تربیتی هستند (تشویق و تنبیه).
4. داستان، امثال، تاریخ گذشتگان: قرآن و معصوم با توجه دادن به آن ها سیر انحرافی برخی از ظالمین و مشرکین و منحرفین را به ما گوشزد می کنند مثل پول پرستی و دنیا خواهی قارون و ....
5. امر به معروف و نهی از منکر.
6. توبه.
7. دعا و نیایش.
8. تمرین و تکرار.
9. روش محبت به گنه کار و مردم برای هدایت.
10. روش ابتلاء و امتحان الهی.
11. عادت مثبت و بعد ملکه کردن صفات خوب با تمرین پیوسته.
12. عنایت های الهی.
13. تربیت و توجه عوامل مؤثر در تحول شخصیت (محیط زندگی، شغلی، آموزشی) اراده، سن.
خطر تک بعدی بودن: انسان متعادل تحت تأثیر تفکرات مادی و انحرافی قرار نمی گیرد و هستی شخصیت او در معرض آشوب و اضطراب قرار نمی گیرد. آری همان گونه که معیوب بودن یک چرخ خودرو بر کل سیستم خودرو تأثیر دارد، رشد تک بعدی یا سرطانی و کاریکاتوری شخصیت حقیقی و اسلامی فرد را معیوب می کند و چرا که این فرد دیگر، در ابعاد دیگر شخصیت، پرورش نیافته است. انحراف ها و فسادها از این شکل ها ناشی می شود مثلا فرد به بعد حیوانی خود فقط توجه نموده است و از بعد عقلی، دل و یا روحانی خود غافل بوده است. پس می توانیم بگوییم ابعاد شخصیت، با هم دیگر در تعامل هستند، مثلا بعد عقلی بر اراده مؤثر است، اراده بر تلاش فرد و آن بر بعد اجتماعی و ....
با توجه به مطالب فوق نتیجه می گیریم که رشد و توازن هماهنگ شخصیت را باید در تن دادن به پرورش اسلامی یافت، انسان می تواند در این زمینه مطالعه کند، خود را با الگوهای زنده و صالح تطبیق دهد. برای خود دوستانی پیدا کند که تک بعدی رشد نکرده باشند. خود را به الگوی نیکوی کامل امام ولی عصر ـ عجل الله فرجه ـ نزدیک کند. در برنامه ای کتبی ابعاد شخصیت را یادداشت کند و روزانه آن را تغذیه کند و از برنامه ریزی زیبای مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه هر روز کار خود را رسیدگی نماید. از جمله کارهای مفید در این زمینه انس گرفتن با ادعیه است که مثلا ما در صحیفة سجادیه رشد هماهنگ این ابعاد را در قالب دعا می بینیم و یا در خطبه متقین حضرت علی ـ علیه السلام ـ (خطبه همام) ترسیمی از یک انسان و شخصیت اسلامی و الهی را به ما ارائه داده اند. نکته مهم دیگر این که برای رشد هماهنگ شخصیت باید به کل بحث، دیدی کلی نگر داشت، یعنی با توجه به کل مباحث انسان برنامه ریزی کند و دیگر این که همه این مباحث فرع بر این است که ما انسان را موجودی با کرامت، خلیفه الله، امانت دار الهی می دانیم، موجودی که سرشار از استعدادهای بالقوه است و انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ برای شکوفایی آن ها تلاش و تبلیغ ها کرده اند و امکان پرورش آن را به ما گوشزد کرده اند.