صفات و ويژگيهاى مشاور در اسلام
ارزش و اهميت والاى اصل مشورت و مشاوره از ديدگاه اسلام، اهميت ويژگيهاى شوراى مشاوره و مشاورين را در اسلام آشكار مىسازد، مشاور در حقيقت ركن اصلى نيل به حقائق و واقعيات و جلوگيرى از خطا واشتباه و تثبيت محور حركت انسانها به سوى نيازمندىهاى فردى واجتماعى و معنوى به شمار مىرود.
حال بايد ديد مشاور در اسلام چه كسى بايد باشد؟ و چه صفات و ويژگيهائى را بايد داشته باشد؟
مشاور از ديدگاه اسلام هر انسان عاقل و بصير و آگاهى است كه ديدگاه اسلامى داشته، با تقوا و خيرانديش بوده، داراى كمالات نفسانى و خالى از فساد اخلاق و مبرا از انحرافات فكرى و عقلى و عملى باشد پس مشاوره در اسلام داراى حدود و مقرراتى بوده، مبتنى بر اصول و معيارهائى مىباشد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«المشورة لا تكون الا بحدودها فمن عرفها بحدودها والا كانت مضرتها على المستشير اكثر من منفعتها».
مشورت بايد با حدود و مقررات و به شرائط خاص خودش انجام پذيرد و كسى كه اين حدود را بشناسد مشورت او منتهى به خير مىشود و كسى كه حدود و شرائط مشورت مفيد را نداند، زيان آن بر مشورت كننده بيشتر از منفعت آن مىباشد.
مطابق اين كبراى كلى مشاور متصف به يك سلسله از صفات بوده و يك سلسله از صفات را نيز بايد نداشته باشد. صفاتى كه مشاور از ديدگاه اسلام بايد آنها را داشته باشد به قرار زير است:
۱ - مشاور بايد عاقل و صاحب راى و نظر باشد زيرا طبيعى است انسانى كه اطلاعات لازم و خبرگى كافى در مورد مشورت نداشته باشد، مشورت با او نه تنها مفيد نيست، بلكه ممكن است راهنمائىهاى ناشيانه او باعث انحراف بوده، زيان و ضرر به دنبال خود داشته باشد.
امام باقرعليه السلام از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند كه از او از معناى حزم واحتياط سئوال كردند در پاسخ آن فرمود: «مشاورة ذو الراي و اتباعهم»يعنى: حزم و احتياط در امور همان مشاوره با انسانهاى عاقل صاحب راى و نظر مىباشد.
اين نوع از مشورت داراى منافع كثير و حداقل موجب پشيمانى وندامت مشورت كننده نمىشود.
ابى جارود از امام باقرعليه السلام نقل مىكند كه فرمود: در كتاب تورات چهار جمله وارد شده است از جمله آنها اين است: «من لا يستشير يندم»كسى كه با صاحب فكر و نظر در امور خود مشورت نكند، پشيمان و نادم مىگردد. و همواره در مخاطرات و گرفتاريها واقع مىشود.
و در روايت ديگرى چنين نقل شده است: «خاطر بنفسه من استغنى برايه». كسى كه بدون مشورت به راى خود عمل كند و خود را بىنياز از مشورت با صاحب نظران بداند، در انجام امور خود را به مخاطره انداخته است.
و در روايات و احاديث وارده از ائمهعليهمالسلام انسان عاقل به عنوان «قرين مرشد» تعبير آورده شده است چنانكه مفضل بن عمر از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه فرمود:
«...من لم يكن له قرين مرشد متمكن عدوه من عقبه». كسى كه براى او دوست نزديك ارشاد كننده افكار او نداشته باشد چه بسا دشمن او از پشتسر او قدرت حمله بر او را داشته باشد.
طبعا «قرين مرشد» انسان عاقل داراى ورع و تقوا مىباشد زيرا راهنماى باطنى ارشاد كننده به نام عقل را همراه خود دارد و اين راهنما او را به خير امر مىكند و او را از بديها و زشتيها باز مىدارد.
سليمان بن خالد مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه فرمود:
«استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا يامر الا بالخير و اياك و الخلاف فان مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدين والدنيا».
با مردان عاقل و با تقوا مشورت كن زيرا او جز به خير دستور نمىدهد و مواظبت داشته باشد واز مخالفتبا راى مشاور عاقل و با تقوى بپرهيز زيرا اين كار باعث فساد در دين و دنياى انسان مىگردد.
بديهى است مشاور عاقل وباتقوا در مقام مشورت در موارد لازم و مقتضى، مشورت كننده را پند واندرز مىدهد و او را از انجام زشتيها و فسادها باز مىدارد و او را به انجام نيكىها و خوبيها راهنمائى مىكند يعنى مشاور عاقل وباتقوا ناصح خوبى بوده و همين امر باعث رشد فكر مشورت كننده و باعث توفيق بيشتر او ميگردد.
منصور بن حازم از امام صادقعليه السلام واو نيز از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله چنين نقل مىكند:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله فاذا اشار عليكالناصح العاقل و اياك والخلاف فان فى ذلك العطب».
مشاوره با انسانهاى عاقل نصيحت كننده(ناصح) حداقل سه فايده مهم دارد:
الف - باعث رشد فكر مشورت كننده مىباشد.
ب - باعثبركت در انجام كار مىباشد.
ج - سبب پيدايش توفيقات الهى مىباشد.
پس هنگامى كه ناصح عاقل براى انجام كارى تو را دعوت كرد، حتما از انجام آن كار مخالفت ننما زيرا مخالفت موجب سختى و رنج و مشقت مشورت كننده مىشود.
و در برخى از روايات وارد است كه عمل به دستور شخص عاقل ناصح داراى دين و تقوا باعث اين مىشود كه خداوند كار او را به خير مىانجامد و او را از خذلان و خوارى نجات مىدهد، بلكه مقام و منزلت او را نزد خدا بالا مىبرد.
در غرر و درر آمدى از علىعليه السلام نقل شده است: «خير ما مشاورت ذو النهى والعلم واولو التجارب الحزم»: بهترين مورد مشورت، مشورت با صاحبان عقل و علم و تجربه و داراى حزم واحتياط مىباشد.
شيخ طوسى در امالى خود از ابوهريره از رسول خداصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند: «استشردوا العاقل ولا تعصبوه فتندبوا»: با انسانهاى عاقل در امور خود مشورت كنيد و بدينطريق رشد كار خود را طلب كنيد و بعد از مشورت با نتيجه اين مشورت مخالفت ننمائيد و گرنه پشيمان و نادم مىشويد.
حلبى از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه مشورت مفيد و جامع، مشورت با كسانى است كه چهار صفت را داشته باشند از جمله اين صفات: «فاولها ان يكون الذي تشاوره عاقلا» يعنى اولين شرط لازم در مشاور اين است كه عاقل باشد.
جالب اين است كه امام معصوم به دنبال بيان اولين صفت لازم در مشاور، علت آن را اينگونه بيان مىكند:« فانه اذا كان عاقلا انتفعتبمشورته» هنگامى كه مشاوران عاقل باشند، مشورت او مفيد و ثمربخش واقع مىشود.
۲ - مشاور داراى خشيت و خوف الهى باشد
دومين ويژگى شخص مشاور و شوراى مشاوره اين است كه خوف الهى و خشيت پروردگار در دل و جا ن آنان جاى داده شده باشد زيرا قطعا چنين كسانى قابل اعتماد و اطمينان هستند، اينان هستند كه فكر خيانتبه برادر دينى خود را در دل هرگز جاى نمىدهند و درنتيجه مشورت با آنان اطمينانبخش بوده، براى مشورت كننده امنيتخاطر قابل اعتماد ايجاد مىكند.
امام صادقعليه السلام ضمن بياناتى به معاوية بن وهب چنين فرمود:
«... واستشر فى امورك الذين يخشون ربهم»:با انسانهاى داراى خوف و خشيت الهى مشوت كن. اينها انسانهاى امين بوده فكر خيانت و افشاء سر برادر مؤمن را نزد ديگرى در دل خود هرگز جاى نمىدهند.
و در روايت ديگرى از امام صادقعليه السلام نقل شده است: «شاور فى حديثك الذين تخافون الله»: در امور خود با مشاورين داراى خوف الهى مشورت كن.
وهمين حالتخوف و خشيت الهى معيار امين بودن انسانهاى مشاور محسوب مىشود چنانكه در ضمن همان روايتبالا از امام صادقعليه السلام چنين نقل شده است: «الامين الذي يخشى الله».
۳ - مشاور بايد انسان حر و انسانهاى آزادمنش بوده، تحت تاثير برخى از عوامل ضعيف كننده و مضر قرار نگيرد.
چنانكه حلبى از امام صادقعليه السلام دومين شرط لازم در شخص مشاور را چنين بيان مىكند: «والثانية ان يكون حرا متدينا» شرط دوم لازم در مشاور اين است كه او آزادمنش بوده متدين باشد و سر و راز اينكه مشاور بايد چنين صفت و ويژگى را داشته باشد اين است كه امام صادقعليه السلام مىفرمايد:« اذا كان حرا متدينا اجهد نفسه فى النصيحة لك» : هنگامى كه مشاور انسان آزادمنش بوده متدين باشد، تمام هم و سعى خويش را در بهتر انجام دادن نصيحت و مشورت خويش به كار مىبرد.
۴ - مشاور بايد انسان درستكار و صديق بوده، اصول برادرى را كاملا بداند و آن را در مقام عمل مراعات نمايد.
حلبى از امام صادقعليه السلام درباره اين ويژگى چنين نقل مىكند: «والثالثة ان يكن صديقا مواخيا»: سومين شرط لازم در مشاور اين است كه انسان باصفا بوده، واقعا صديق مشورت كننده باشد و اصول برادرى را درباره او مراعات نمايد.
۵ - اثر اين صفت لازم بالا در مشاور اين است كه سر و راز مشورت كننده را كاملا حفظ كند تا منافع او در مقابل دشمنانش به خطر نيفتد.
چنانكه امام صادقعليه السلام چنين فرمود: «اذا كان صديقا مواخيا كتم سرك اذا اطلعته على سرك فان عمله به كعلمك به تمت المشورة و كملت النصيحة.: هنگامى كه مشاور انسان صديق بوده، اصول برادرى را با مشورت كننده مراعات نمايد طبعا سر و راز مشورت كننده را هنگام اطلاع از آن مخفى نگاه مىدارد و نزد ديگرى آن را فاش و آشكار نمىسازد زيرا علم مشاور به راز مشورت كننده مثل علم خود مشورت كننده پس از خويش مىباشد(يعنى مشاور با احراز مقام مشورت به منزله خود مشورت كننده امين بوده، راز او را نزد ديگرى آشكار نمىسازد).
امام صادقعليه السلام در روايت ديگرى همان صفات و ويژگيهاى لازم در مشاور را به عبارت ديگرى بيان فرمود و نكته ديگرى نيز ضمن آن بيان مىفرمايد و آن روايت چنين است:
«شاور فى امورك مما يقتضى الذين فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوى فان لم تجد فاستعمل الخمسة و اعظم و توكل فان ذلك يؤديك الى الصواب.
در امور خود در مواردى كه دين و مذهب آن را اقتضا مىكند، مشورت كن با كسانى كه داراى پنج صفت هستند: داراى عقل و علم و تجربه و تقوى بوده، ناصح مىباشند و اگر چنين افراد داراى اين ويژگيها را نيافتى سعى كن در پيدا كردن آنها و اين عمل سعى را بزرگ بشمار و بعد از سعى و مشورت توكل بر خدا بكن كه قطعا توكل تو به خدا منتهى به عمل نيك و شايسته مىگردد.
تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه لزوم مشورت با مشاورين عاقل و عالم و با تجربه و با تقوى منحصر به امور مربوط به دين نيست، بلكه حكم لزوم مشورت، در امور مربوط به دنيا نيز جريان دارد چنانكه مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج۲، ص ۶۵ از مصباح الشريعة روايتى از امام صادقعليه السلام نظير روايتبالا را نقل مىكند و در ذيل آن از امام صادقعليه السلام چنين نقل مىنمايد: «... وما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة الى الدين فامضيها و لاتتفكر فيها» يعنى در امور مربوط به دنيا نيز مشورت با مشاورين عاقل و عالم و متقى و باتجربه لازم است و اين ويژگيها را در مقام مشاوره مراعات كن.
جالب اين است كه امام معصومعليه السلام علت اين حكم را اينگونه بيان مىكند:« فانك اذا فعلت ذلك اصبتبركة العيش و حلاوة الطاعة و فى المشاورة اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا» : هنگامى كه تو با مشاورين عاقل و عالم و باتقوى در امور مربوط به دنيا مشورت كردى قطعا به بركات زندگى و شيرينى اطاعت الهى پى مىبرى و در مشورت با چنين كسانى علم جديد براى شما حاصل مىشود و از علم مشاور عاقل عالم استفاده مىبرى.
و مثل مشورت با انسانهاى عاقل و عالم مثل تفكر در علم خلقت و آفرينش آسمانها و زمين است و انسان هر اندازه در عجائب و ظرائف آفرينش آنها تلاش كند، در درياى نور معرفت الهى غرق مىشود و يقين و اعتقاد او نيز زيادتر مىشود.
آرى تنها شرط مشورت با چنين افرادى اين است كه تو عقل و علم و كمال و تقواى مشاور را براى انجام مشورت با او مناسب بدانى و آن را مورد تاييد قرار دهى و در غير اين صورت مشورت با او فايده و سودى براى مشورت كننده دربر ندارد. گرچه مشاور به عقل و ورع ميان مردم شهرت داشته باشد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«لا تشاور من لا يصدقه عقلك و ان كان مشهورا بالعقل و الورع و اذا شاورت من يصدقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك».
با كسانى كه تو عقل و علم او را براى مشورت با او مناسب نمىدانى مشورت مكن گرچه آن فرد به عقل و ورع مشهور باشد زيرا هنگامى كه تو با كسانى كه آنان را براى مشورت صالح مىدانى بعد از مشورت،با او مخالفت نمىكنى و مورد مشورت را عمل مىنمائى ( واين ويژگى در مورد كسانى كه معتقد به صلاحيت علمى و عقلى براى مشورت نمىدانى وجود ندارد و چه بسا با آنها به مخالفتبر مىخيزى).
شان و منزلت مشاور در اسلام
حال اين مساله قابل طرح است كه اصولا احراز عنوان مشاور بودن با آن ويژگيها چه مزيتهائى دارد؟ و در مقابل، انتخاب مشاورينى كه شرائط لازم در مشورت را نداشته باشند، چه زيانهائى دارد؟ و ديدگاه اسلام و پيشوايان مذهبى در اين باره چيست؟ تا ارزش كارشان هم براى خودشان روشن باشد تا در انجام وظيفه خود جدى بوده، مورد تشويق قرار گيرند و هم براى ديگران معلوم باشد تا بتوانند به نحو احسن از وجود مشاورين با ارزش بهره ببرند.
پاسخ اين سؤال اين است كه اسلام براى مشاورين داراى صفات ويژه، چند مزيت قائل شده است:
۱ - اسلام به چنين مشاورينى به عنوان انسانهاى داراى قلب سليم مىنگرد و مشاورين داراى شرائط مشورت از ديدگاه اسلام عبادت كنندگان خالص الهى به شمار مىروند چرا كه انسانهائى را از حيرت و سرگردانى بيرون آورده، آنان را به سوى خير و صلاح هدايت مىنمايند چه عبادتى بالاتر از اين عمل خير مىباشد؟
امام صادقعليه السلام از رسول خداصلى الله عليه وآله چنين نقل مىكند:
«انسك الناس نسكا انصحهم حبيبا و اسلمهم قلبا بجميع المسلمين»: (عابدترين مردم از لحاظ عبادت خداوند، ناصحترين انسانهاى دوستدار انسانهاى ديگر و سالمترين آنان به ملاحظه قلب براى جميع ملت اسلامى مىباشد).
جالب در اين روايت نحوه بيان و اداء كلمات است كه بسيار لطيف و پرمعنى است:
اولا - مشاور و مشاورين و شوراى مشاوره را با تعبير «انسك الناس» به صورت افعلالتفضيل آورده و «انسك» را به ناس اضافه كرده به معناى اين كه در ميان جميع امت اسلام و جميع مردم عابدترين انسانها بشمار مىروند زيرا چه عملى بالاتر است از راهنمائى انسانهاى گرفتار ديگر، مشفقانه و ناصحانه در مسير زندگى و هدايتبه سعادت واقعى است؟
ثانيا- باكلمه «حبيبا» اشااره به نوع مشورت و محتواى آن مىنمايد كه مشورت از روى دوستى و صفا و صميميت انجام گرفته است.
ثالثا - كلمه «اسلمهم قلبا» باز به صورت «افعل التفضيل» آورده شده اشاره به اين معنى كه قلب و دل انسانهاى مشاور از سالمترين و پاكترين قلبها مىباشد.
رابعا - كلمه «جميع المسلمين» اين نكته را مىرساند كه اوج دلسوزى و سلامت قلب مشاور در محدوده امت اسلام و براى جميع مسلمين مىباشد.
۲ - مشورت باچنين مشاورينى موجب رضاى پروردگار و بالاترين فضيلت و مزيت را در مقايسه با ساير اعمال نزد خداوند دارد.
«سفيان بن عيينه» مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه مىفرمود: «عليك بالنصح لله فى خلقه فلن تلقاه لعمل افضل منه» در مقام مشورت بر مشاور لازم و واجب است مشورت كننده رابراى خدا و كسب رضاى الهى نصيحت و راهنمائى كند زيرا مشاور هيچ عملى را مرتكب نمىشود كه از لحاظ فضيلت و برترى بالاتر از نصح در مقام مشورت باشد.
۳ - وجوب اطاعت از نتيجه چنين مشورتى و نهى از مخالفتبا آن، پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: «الحزم ان تستشير ذا الراي و تطيع امره».: (حزم و احتياط عقلى آن است كه تو با انسانهاى داراى عقل و راى مشورت كنى و از آنان اطاعت نمائى).
تا آنجا مىفرمايد:«و اياك والخلاف عليهم فان فيه الهلاك» : (از مخالفتبا راى مشاوران عاقل، دورى كن زيرا د راين مخالفت هلاكت و نابودى است.).
البته اين دستور، وقتى متين است كه مشورت كننده به هنگام مشورت و بعد از مشورت، احساس امنيتبنمايد و بداند كه مشاور در مقام مشورت، تمام كوشش و عقل و درايت و علم و اطلاعات خويش را بكار گرفته است و اين امر نيز وقتى به طور غالبى حاصل مىشود كه نظر مشاور، خالص بوده، هيچ نوع غرض شخصى در ميان نباشد و گرنه خداوند سلامت فكر و عقل را از او سلب مىنمايد و علاوه بر اين، اين عمل با كمال ايمان و لزوم صداقت در مشاور منافات دارد.
امام صادقعليه السلام ضمن نامهاى به «عبدالله نجاشى» چنين نوشت:
پدرم از پدرانش از على بن ابيطالبعليه السلام چنين نقل مىكند:
«من استشار اخوه المؤمن فلم يمحضه النصيحة سلبه الله لبه» (كسى كه برادر مؤمنى از او طلب مشورت كند واو را د رمقام مشورت، نصيحتخالص و بدون اغراض شخصى راهنمائى ننمايد، خداوند سلامت فكرى و عقلى را از او سلب مىكند). زيرا مغز و فكر در يك سطح بالا، براى مشاور نعمتى است كه خداوند به او داده است و او نه تنها استفاده صحيح و به موقع از آن ننموده، بلكه اين نعمتهاى خداداده را انحرافى بكار برده است و لذا خداوند اين نعمتها را از او سلب مىنمايد.
پس لازم است مشورت در محيط صدق و صفا و بدون اغراض شخصى انجام گيرد، چنين مشورتى است كه نزد خدا ارزش دارد و خداوند وعده بهشت را در قرآن بر چنين مشاورينى تضمين نموده است.
رسول خدا فرمود: «مشاورى كه پنج چيز را به خاطر من و نزد من متعهد باشد خداوند بهشت را براى او تضمين مىكند راوى سؤال كرد آن پنج چيز كدام است؟ فرمود: «النصيحة لله عزوجل والنصيحة لرسوله والنصيحة لكتاب الله و النصيحة لدين الله و النصيحة لجماعة المسلمين» (نصيحت در مقام مشورت به خاطر خدا و رسولش بوده، مطابق كتاب خداوند و مطابق دين خدا و متعلق آن، جماعت مسلمين باشد) يعنى در مقام مشورت مشاور بايد چند اصل را به عنوان معيارهاى سنجش مورد توجه خاص قرار دهد: «رضاى خدا و دستورات وارده در قرآن - فرمان رسول خدا و دستورات ساير پيشوايان اسلام به عنوان سنتهاى اسلامى - مصالح امت اسلام و در ضمن آن مصلحتشخص مشورت كننده را در نظر بگيرد».
آرى چنين مشورتى مورد رضايتخداوند بوده و مشاورين آن بالاترين منزلت را نزد خداوند در قيامت دارند زيرا نصيحت در مقام مشورت از علائم و نتائج محبت و علاقه به غير است.
پس نصيحت در مقام مشورت، دليل بر احساس كمال محبت قلبى و دلسوزى نسبتبه برادر دينى خود مىباشد و نيز نتيجه نصيحت در مقام مشورت، محبت است و دوستى.
و نيز نصيحت در مقام مشورت مطابق غريزه مؤمن واقعى مىباشد.
امام علىعليه السلام فرمود: «المؤمن غريزته النصح».
غريزه مؤمن بر اساس نصيحت دليل قرار داده شده است.
و نيز نصيحت صادقانه دليل بهترين برادرى انسانها نسبتبه هم است.
على عليه السلام فرمود: «خير اخوانك انصحهم» (بهترين برادران تو ناصحترين آنان مىباشد).
و نيز نصيحتبرادرانه در مقام مشورت از اخلاق انسانهاى كريم مىباشد چنانكه علىعليه السلام فرمود: «النصيحة من اخلاق الكرام» (نصيحت مشفقانه از جمله خوى انسانهاى كريم مىباشد) زيرا مشورت با چنين كسانى چه بسا موجب راهنمائى سوى اخلاق و سيرت باطنى انسانها ميشود.
علىعليه السلام مىفرمايد: «ما آل جهدا في النصيحة من دلك على عيبك و حفظ عيبك» (نتيجه نصيحت در مقام مشورت چه خوب است هنگامى كه عيب تو را بيابد و اسرار مخفى تو را حفظ نمايد).
اگر مشاورين، صفات بالا را كه از ائمهعليهمالسلام نقل شده است، داشته باشند، قطعا در مقام مشورت جز خيرخواهى و دلسوزى و رساندن نفع و سود به برادر دينى خود، قصد و نيت ديگرى نخواهند داشت.
علىعليه السلام فرمود: «نصيحتبا برادر دينى خود را در مقام مشورت خالص گردان و مشورت كننده را در هرحال مساعدت نما و مشكلات او را حتىالمقدور زائل كن و از او پاداش مادى و دنيوى مخواه زيرا اين انتظارها از آثار و نشانهاى انسانهاى پست و دون مايه مىباشد».
نظيراين روايت از علىعليه السلام (بعنوان وصيتبه فرزندش امام حسن مجتبىعليه السلام) چنين وارد شده است:
«... ولا تطلبن مجازاة اخيك و لو حث التراب يفيك». (تو (به عنوان مشاور) از برادر دينى خود در مقام مشورت اجر و مزد دنيوى طلب ننما و مشورت كننده به عنوان قدردانى در مقابل مشورت تو با او حتى اگر مشتى خاك به تو هديه كند تو را كافى است).
زيرا عدم انتظار مشاور به او و پاداش از مشورت كننده باعث رفع عذاب الهى در روز قيامت مىباشد چنانكه «ابن عباس» از رسول خدا چنين نقل مىكند :
«سه فرقهاند كه خداوند عذاب روز قيامت را از آنها برمىدارد: يكى از آنها فرقه و طائفهاى است كه نصيحت مشفقانه آنان د رمقام مشورت شامل ساير مسلمانها مىگردد».
حتى بالاتر در روايتى وارد است كه كسى كه مسلمانى را نصيحت كند و او را در مقام مشورت به سوى خير بخواند براى او در مقابل هرگامى كه در اين راه برمىدارد، حسنهاى در نامه عمل او نوشته مىشود.
مانع در پذيرش نصيحت مشفقانه و رفع آن
آرى، مهمترين مانع كه در برابر پذيرش چنين مشورت مشفقانهاى وجود دارد، حالت عجب و خودكامگى است كه ممكن است مشورت كننده را دربر بگيرد، اسلام با اين مانع بزرگ روحى برخورد شديد كرده، آن را شديدا نكوهش و سرزنش نموده است و در روايات و احاديث از اين صفت زشتبه عنوان شكننده پشت انسانها(قاصم الظهر) تعبير آورده است!.
امام صادقعليه السلام فرمود: «ثلاث هن قاصمات الظهر رجل استكثر عمله و نسي ذنوبه و اعجب برايه» ( سه طائفهاند كه با عمل خود پشتخود را مىشكنند (يعنى پشتوانهاى اصلى خود را درمسير زندگى از دست مىدهند:)۱ - طائفهاى كه عمل خود را بيش از اندازه بزرگ مىبينند.
۲ - طائفهاى كه گناهان خود را فراموش مىكنند(و در مقام جبران آن برنمىآيند).
۳ - طائفهاى كه حالتخودبينى دارند (ودر نتيجه در امور خود با عقلا، مشورت نمىكنند و يا متعهد به عمل به آنچه با ديگران مشورت كردهاند، نيستند).
قطعا چنين كسانى در كشاكش گردونه زندگى مواجه با مشكلات شكننده عديدهاى مىشوند و از گذشته اعمال خويش نادم و پشيمان مىگردند و لكن اين ندامت و پشيمانى هرگز سودى براى اينها نخواهد داشت زيرا از طريق صحيح و عقلائى در مسير حركتبه سوى اهداف زندگى خويش وارد نشدهاند، ويكى از اين طرق صحيح همان طريق مشورت با عقلاء قوم است و لذا در روايات واحاديث وارد است كه مشورت با حفظ شرائط لازم غالبا به دنبال آن ندامت و پشيمانى ندارد.
«حضرت عبدالعظيم حسنى» صحابه خاص امام حسن عسكرىعليه السلام از آن حضرت و او نيز از پدران خود از اميرالمؤمنين علىعليه السلام نقل مىكند كه رسول خدا به هنگام حركت من به سوى يمن به نمايندگى از آن حضرت ضمن وصيتى چنين فرمود: «يا على... لا ندم من استشار»(اى على كسى كه در امور خويش با عقلا مشورت كند، هرگز پشيمان نمىگردد).
و اين كه هرگز پشيمان نمىگردد، به جهت اين است كه در علم ادب عربى لاى نفى جنس اگر بر سر اسمى بيايد افاده عموم مىكند يعنى انسان متحير و دو دل كه در انجام عمل خويش نياز به مشورت با عقلا دارد، اگر در مقام عمل تمام شرائط لازم در مشاور خود جمع باشد، نتيجه حاصل از اين مشورت هرگز موجب پشيمانى و ندامت نخواهد بود زيرا نتيجه مشورت از دو حال خارج نيستيا مطابق واقع بوده، سودمند مىباشد يا اينكه سودمند نبوده است دراين صورت نيز مشورت كننده وظيفه خود را كه مشورت با عقلا بوده، انجام داده است ولكن احيانا به واقع نرسيده و مفيد واقع نشده است.