مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 330
  • بازدید دیروز : 1901
  • بازدید کل : 13123631

جنبش مقتدا صدر


جنبش سنوسي در ليبي

مقدمه

مسلمانان در شمال افریقا همواره از سوی حکام مستبد و ستمگر ترک، محلی و استعمارگران غربی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. این گونه برخورد با مسلمانان، علت اصلی خیزش جنبش های آزادی بخش در شمال افریقا می باشد که یکی از آنها «جنبش سنوسی» است.

جنبش سنوسیه در سال 1837 میلادی (1257. ق) با رهبری «سید محمد بن علی السنوسی» (ادریسی) به وجود آمد؛ که نسب خود را به حضرت علی علیه السلام می رساند. او بین سال های 1830 ـ 1843 در مکه و حجاز تحصیل می کرد. استادش «احمد بن ادریس فارسی»، پایه گذار طریقه «خضریه ادریسیه» بود و به عنوان رهبر مذهبی مسلمانان در مکه شهرت فراوان داشت.

«محمد بن علی سنوسی» بعد از وفات استادش در سال 1837، جنبش سنوسیه را در مکه پایه گذاری کرد و اولین خانقاه خود را در مکه بنا نمود. این حرکت «محمد بن علی» که همزمان با تجاوز اروپاییان به الجزایر و شمال افریقا بود، مورد استقبال مردم این نواحی قرار گرفت و جنبش سنوسی به عنوان یک تشکل سیاسی با متجاوزان وارد مبارزه شد و تلاش های زیادی برای آزادی قاره افریقا از چنگ استعمارگران انجام داد. فعالیت های جنبش سنوسی بیشتر در دو محور انجام می شد:

1. سیاسی و مبارزه با مهاجمان ایتالیایی و استعمارگران غربی؛

2. دینی و تبلیغ آیین سنوسی و ایجاد خانقاه در شمال افریقا.

این دو امر باعث رونق روزافزون جنبش سنوسی در افریقا گردید و سنوسی ها موفق شدند که «با تحمل رنج ها و مشقت های فراوان محیط صحرا، جمعیت و ملت جدید و متشکلی را بر پایه سازمان و تعالیم دینی خود ایجاد کنند که برای صحرانشینان شمال افریقا و سودان جذابیت بسیاری داشت و علاوه بر بربرها، حتی برخی از اعراب بلاد تونس، ترابلس، مصر و غیر آن نیز به آن ملحق شدند. این جنبش جدید دینی، اصلاحی و سیاسی باعث اسکان این طوایف و قبیله های غیرشهرنشین و جمع کثیری از بردگان آزاد شده و در نتیجه عمران و آبادی آن مناطق شد».

جنبش سنوسی برخلاف پیکارجویی واپس گرایانه وهابیت، از راه تبلیغ امور دینی وارد جامعه شد و بسیار سریع در افریقا، عربستان، بین النهرین و... راه پیدا کرد. اولین دولت مستقل سنوسی در «سیرنائیک» تشکیل شد. در اواخر قرن نوزدهم رقابت استعمارگران در افریقا شدت گرفت. لیبی در سال 1911 میلادی (1329. ق) مورد حمله نظامی ایتالیا واقع شد و مردم بومی سیرنائیک از راه خشکی و دریا مورد تجاوز قرار گرفتند. در پی این حمله شهر «سیر نائیک» سقوط و ایتالیا بر لیبی سلطه یافت.

با چیرگی ایتالیا بر لیبی، جنبش سنوسی به رهبری «سید احمد الشریف السنوسی» (نوه سید محمد بن علی) مبارزات خود را با اشغالگران شروع کرد و در واکنش به اشغال لیبی از سوی ایتالیا، فتوای جهاد خود را در 14 ژانویه 1912 صادر کرد: «جهاد واجب کفایی است، اما در هنگام حمله دشمن تبدیل به واجب عینی می شود؛ بنابراین ترک جهاد به معنای ترک دین است و هرکس از شرکت در جهاد خودداری کند، کافر است».

این فتوا در ترغیب مسلمانان به جنگ با متجاوزان تأثیر فراوان داشت. با شکست لشکر ایتالیا در سال 1915، سراسر بخش شرقی لیبی تا سال 1916 در اختیار جنبش سنوسی درآمد. در جریان جنگ جهانی اول، آشوب شدیدی بر لیبی حاکم بود و با پایان گرفتن این جنگ، ایتالیا نیز سلطه خود را بر این کشور پایدار کرد. در عین حال، به نواحی ترابلس و سیرنائیک اجازه داد که برای خود مجلس محلی زیر نظر ایتالیا دایر کند.

در پی این اقدام، مردم لیبی، «ادریس السنوسی» را که از بزرگان قبیله سنوسیه بود، به نام «ادریس اول» به پادشاهی انتخاب کردند. در ژانویه 1934، دولت ایتالیا این نواحی را به یک مستعمره تبدیل کرد و نام آن را «لیبی» نهاد و در نهم ژانویه 1939، این مستعمره به طور رسمی به خاک ایتالیا ملحق شد.

پس از جنگ جهانی دوم، گروه سنوسی دوباره فعالیت سیاسی خود را با رهبری «محمد ادریسی» شروع نمود. این امر به اضافه اختلافات طرف های پیروز در جنگ باعث شد که لیبی استقلال خود را به دست آورد.

 

موقعیت جغرافیایی جنبش

با توجه به این‌که مرکز اصلی جنبش سنوسی، کشور لیبی بوده، به موقعیت جغرافیایی این کشور می‌پردازیم:

لیبی با 1,759,540 کیلومتر مربع وسعت، در شمال قاره افریقا قرار دارد. این کشور از شرق با مصر، از جنوب شرقی با سودان، از جنوب با چاد، از جنوب و جنوب غربی با نیجر، از غرب با الجزایر و از شمال غربی با تونس همسایه است.

لیبی تقریباً با 1800 کیلومتر خط ساحلی، در قلب شمال افریقا و مدیترانه، در حد فاصل مغرب عربی و خاورمیانه قرار گرفته و پل ارتباطی کشورهای افریقایی، مغرب عربی و خاورمیانه تلقی می‌شود.

به طور کلی این کشور از سه منطقه مشخص جغرافیایی تشکیل شده که هر یک نواحی جداگانه‌ای دارد:

1. منطقه غربی تریپولیتانیا که از غرب به جنوب امتداد دارد؛

2. منطقه شرقی سیرنیکا که دومین منطقه مهم به شمار می‌رود؛

3. منطقه فذان که سومین استان بزرگ جنوبی لیبی محسوب می‌شود. این ناحیه اهمیت چندانی ندارد و بیشتر بیابان و کویر است.

سرزمین لیبی در قرن نوزدهم میلادی از توابع امپراتوری عثمانی به شمار می‌آمد. با وجود این، کشورهای استعمارگر اروپایی به گونه‌ای گسترده سلطه بر این مناطق را آغاز کردند. تعارض بین قدرت‌های استعمارگر و عثمانی و اوضاع حاکم بر منطقه، باعث نابسامانی در این کشور شده بود. علاوه بر آن، فقر و بی‌ثباتی هم زمینه پیدایش نهضت‌ها و جنبش‌های اصلاح‌گر را فراهم می‌ساخت. حرکت‌های متفاوتی نیز در این زمینه شکل گرفت که یکی از آنها به رهبری محمدبن‌علی سنوسی و فرزندش محمدالمهدی بود. اینان با ایجاد نهضتی که بعدها به نهضت سنوسی معروف شد، تلاش گسترده‌ای برای تغییر اوضاع منطقه انجام دادند و برای تحقق آن از ابزار و وسایل مختلفی مثل اندیشه مهدویت استفاده کردند.

ما برای بررسی نفی یا اثبات این مطلب و نحوه انجام شدن آن، ابتدا زندگی رهبران این نهضت را بررسی و آن‌گاه ارزیابی می‌کنیم:

 

سنوسی اول

محمدبن‌علی سنوسی در سال 1791میلادی در نزدیکی مستغانم (الجزایر) متولد شد. خاندان سنوسی، نسب خویش را به علی‌بن‌ابی‌طالبمی‌رساند. نیاکان آنها به نام ادریسیان حسنی، زمانی حاکم مغرب اقصی بودند. محمد‌بن‌علی معروف به سنوسی کبیر، مدتی در وطن خویش و سپس در فاس به تحصیل پرداخت. وی در این زمان تحت تأثیر درویشان یا صوفیان مراکشی، به ویژه طریقه تیجانیه قرار گرفت.

ایشان در سال‌های 1830 تا 1843میلادی در مکه با جدیت به تحصیلات خود ادامه داد. استاد وی احمدبن‌ادریس فاسی (مؤسس طریقه خضریّه ادریسیه) رهبر دینی در مکه در سال‌های 1733 تا 1797 میلادی بود که شهرت بسزایی داشت. بعد از مرگ احمدبنادریس، پیروان او به دو شعبه تقسیم شدند: دسته‌ای از طریق محمد عثمان الامیر غنی، فرقه امیر غنیه را به وجود آوردند و شعبه دیگر آن به رهبری محمدبن‌علی سنوسی در سال 1837میلادی نخستین زاویه فرقه خویش را در مکه تأسیس نمود.

وی پس از آن‌که با خلافت عثمانی درگیر شد، به شمال افریقا برگشت. سنوسی ابتدا می‌خواست به زادگاه خود «الجزایر» برود، اما به دلیل نیرومند بودن اشغال‌گران فرانسوی، به سیرنیکا رفت. او ابتدا گروهی از جوانان را به دور خویش جمع کرد که به گروه «اخوان» معروف شدند.

شرایط توسعه و رشد حرکت مذهبی ـ سیاسی در سیرنیکا فراهم بود، زیرا این منطقه، از دست نیروها امنیت داشت و حکم‌ران‌های ترک نیز در آن موقع، نفوذی بر این منطقه نداشتند. از سوی دیگر، انسجام قومی و نظام قبیله‌ای بر مبنای پیوند خانوادگی استوار بود، که همان سازمان مورد نظر سنوسی به شمار می‌آمد.

مبلغانِ سنوسی دستورهای او را به سراسر واحه‌ها، دهکده‌ها و حتی به چادرنشینان منتقل می‌کردند. این روند به سرعت گسترش یافت. سنوسی‌ها با تحمل رنج‌ها و مشقت‌های زیادِ محیط صحرا، جمعیت و ملت جدیدی بر پایه سازمان و تعالیم دینی ایجاد نمودند که برای صحرانشینان شمال افریقا و سودان جذابیت زیادی داشت. علاوه بر، بربرها بعضی از اعراب بلاد تونس، طرابلس، مصر و... نیز به آنان پیوستند. این جنبش جدید دینی و سیاسی، موجب اسکان این طایفه‌ها و قبایلِ غیرشهرنشین و جمع زیادی از برده‌های آزاد شده و در نتیجه عمران و آبادی آن مناطق گشت.

سنوسی‌ها که انحراف مسلمان‌ها از اسلام را ریشه پراکندگی و علت اصلی ضعف و عقب‌ماندگی آنها می‌دانستند و مردم مناطق شمالی و مرکزی افریقا را به اسلامِ خود و اصلاح دینی با روش سنوسی دعوت می‌نمودند، طبیعی بود که با استعمارگران غربی و اروپایی همانند فرانسه و ایتالیا، که به منظور انهدام بنیاد دینی جوامع مسلمان و غارت و سلطه بر آنان وارد شده بودند، مخالفت نموده، با دعوت مسلمان‌های آن بلاد به اصلاح دینی و تجدید حیات اسلام و وحدت و هم‌بستگی اسلامی، با آنان مبارزه کنند.

سیدمحمد سنوسی با فعالیت‌های زیاد و آوردن اندیشه جدید، براساس برداشت خود از اسلام و توجه به مشکلات اجتماعی، سیاسی و دینی مسلمانان، توانست دل‌های مردمان فقیر و پابرهنه را به خود جلب و جنبشی را پایه‌گذاری نماید که سد راه مستکبرانی هم‌چون فرانسه و ایتالیا قرار گیرد. وی سرانجام در سال 1859میلادی درگذشت و پسر بزرگش سیدالمهدی جانشین او شد.


سنوسی دوم

وی در ذی‌قعده سال 1260 قمری (نوامبر 1844ميلادي) در جبل‌الأخضر (لیبی) در محلی به نام ماسه متولد شد. پدرش بعد از این که نام «محمد المهدی» را برای وی انتخاب کرد، چنین گفت:

أسمیناه المهدی لیحوز إن شاء الله انواع الهدایة و نرجوا الله أن یعجله مهدیّاً؛

او را مهدی نامیدیم تا به خواست خدا دارای انواع هدایت باشد و امیدواریم که خدا وی را هدایت‌شده قرار دهد.

محمد المهدی در هفت سالگی وارد مکتب‌خانه شد تا به حفظ قرآن بپردازد. پس از آن پدرش وی را برای ادامه تحصیل راهی حجاز کرد. او در سال 1274 قمری به حغیوب (لیبی) مراجعه نمود و به تکمیل تحصیلاتش پرداخت و در پانزده سالگی نیز ازدواج کرد.

سنوسی اول در ماه صفر سال 1276 قمری در حالی که محمد المهدی حدود شانزده ساله بود، از دنیا رفت و او رهبری جنبش سنوسی را به عهده گرفت.

برخی از نویسندگان عرب از دوران ریاست سیدمحمد المهدی، به دوره طلایی جنبش سنوسی یاد می‌کنند؛ چنان که محمود شلبی می‌نویسد:

بعد از مرگ سیدمحمدبن‌علی سنوسی در سال 1859 سیدمحمد المهدی جانشین وی شد که این جانشینی بیش از چهل سال یعنی تا سال 1902 به طول انجامید و این دوره طولانی، دوره استقرار و انتشار دعوت سنوسیه بود و نام‌گذاری این دوره به دوره طلایی برای جنبش سنوسی، صحیح و بجاست.

بر اثر فعالیت‌های او تعداد زاویه‌های سنوسی که هنگام درگذشت سید محمد‌بن‌علی 22 تا بود، در سال 1884میلادی به صد عدد افزایش یافت.

بعد از سنوسی دوم، سید احمد شریف (1902 تا 1918) برادرزاده وی به ریاست جنبش انتخاب شد. در دوران زعامت وی، دو اتفاق مهم، به وقوع پیوست:

1. حمله ایتالیا به لیبی در سال 1911میلادی. وی در واکنش به اشغال لیبی توسط ایتالیایی‌ها در چهارده ژانویه 1912میلادی (محرم 1330قمري)، اعلامیه جهاد معروف خویش را در تحریک و تشویق مسلمانان به جهاد و قتال با دشمنان صادر کرد و در میان مسلمانان افریقایی اثر زیادی گذاشت.

2. آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914میلادی؛ با آغاز این جنگ و کشیده شدن دامنه آن به قاره افریقا، سنوسی‌ها از معدود جمعیت‌هایی بودند که با استعمارگران و متفقین جنگیدند، اما سرانجام به دلایل متعددی از جمله بروز اختلاف میان رهبران تریپولی و قبایل آن با رهبری سنوسی و قبایل سیرنائیک، باعث شد تا سیداحمد شریف، مجبور به تفویض قدرت سیاسی خود به پسر عمویش محمد ادریس شود و خود در سمت رهبری و مرجع روحانی طریقه سنوسی باقی بماند.

سید ادریس با انگلیس‌ها از در دوستی وارد شد و با ایتالیایی‌ها نیز صلح کرد. وی از طرف هر دو کشور، رهبر جنبش سنوسی شناخته شد و به داشتن عنوان «امیر» مفتخر گشت. او اجازه یافت تا پرچم مخصوصی داشته باشد و از مقرری ویژه‌ای برای خود و قبایل مورد نظرش بهره‌مند شود.

پس از تثبیت موقعیت، به مدت 25 سال به قاهره رفت و به اصطلاح در تبعید به سر برد. در این میان با حمایت متقابل انگلستان، موقعیتی فراهم گشت تا در سال 1326شمسی (1947ميلادي) به سیرنیکا برگردد و تشکیلاتی به نام کنگره ملی تشکیل دهد که ریاست آن را برادرش به عهده گرفت. در ماه ژوئیه سال 1949میلادی، محمد ادریس با تأیید و موافقت انگلستان سه منطقه سیرنیکا، تریپولیتانیا و فزان را دولت واحد اعلام کرد و این مسئله در سازمان ملل نیز مطرح شد.

 

عقاید و ادعاهای سنوسی

سنوسی، سنّی و از فرقه مالکی بود. در مورد ادعای مهدویت محمد المهدی، دیدگاه‌های گوناگونی مطرح شده است:

 

1. محمد رشید رضا می‌نویسد:

گفته می‌شود سنوسیه معتقدند که شیخشان مهدی سنوسی، امام منتظر است و بعضی از سنوسیه می‌گویند: مهدی سنوسی [از چشم‌ها] مخفی شده و به ما چنین رسیده که وقتی از سنوسیه در مورد مرگ مهدی سنوسی سؤال می‌شود، می‌گویند: تمام زندگان می‌میرند و نمی‌گویند که مهدی سنوسی مرده است.

2. حمید عنایت می‌نویسد: «محمد پسر سنوسی دعوی مهدویت کرد...»

3. سید احمد موثقی می‌نویسد: «... گویا با توجه به انتظار مردم افریقا از آمدن مهدی موعود و نجات آنها، به عنوان مهدی موعود قلمداد شد.»

4. کلیفور دادموند بوسورث می‌نویسد:

احترام و بزرگ‌داشتی که مردم این نواحی برای شخص محمد‌بن‌علی سنوسی قائل بودند، با تقوا و دین‌داری آنان و درجه اعتقادشان به اولیاء‌الله متناسب بود، اما سازمان منظم و استوار فرقه سنوسی به این شور و احساسات، هدف پابرجایی بخشید. به‌علاوه، مردم در این نواحی در انتظار آمدن مهدی موعود بودند که دین اسلام را مانند زمان‌های قدیمی‌تر، پیروزی و چیرگی بخشد و این امر از حوادثی که در دونگولا به هنگام نهضت مهدویّه، در اواخر قرن هیجدهم روی داد، به خوبی مستفاد می‌شود.

5. صلّابی می‌نویسد:

تهمتی که به حرکت سنوسی زده می‌شود مبنی بر این‌که پیروان این حرکت به مهدویت امام مهدی سنوسی معتقد بوده‌اند، تهمتی باطل است که امام محمد المهدی آن را رد کرده و از قبول این نسبت ابا نموده و در مقابل این اندیشه پایداری و ایستادگی کرده است، و هر وقت که از ملک محمد ادریساز رأی پدرش در مورد گفتار بعضی از پیروان طریقه سنوسی مبنی بر مهدویت وی، سؤال می‌شد، در جواب می‌گفت: پدرم هر وقت که مسئله مهدویتش مطرح می‌شد به شدت آن را نفی می‌کرد و به هیچ عنوان به آن اعتقاد نداشت.

اهداف و فعالیتهای جنبش سنوسیه:

جنبش سنوسی عمدتاً در واکنش نسبت به تهاجم و نفوذ استعمار شکل گرفته بود. این نهضت گرچه به لحاظ موطن اصلی به الجزایر منسوب می­شود، ولی نقش عمدة این حرکت اسلامی در بسیج توده­ها، وقتی به مرحلة عمل و نتیجه رسید که محمد بن علی بن سنوس پیشوای طریقة سنوسیه، الجزایر را پس از اشغال نیروهای فرانسه به عنوان دارالحرب پشت سرگذاشته، به سرزمین لیبی مهاجرت نمود و با این حرکت سیاسی بود که مقاومت سیاسی ـ نظامی مسلمانان علیه اشغالگران ایتالیایی شکل گرفت و به تشکیل گروهی پارتیزانی و جهاد سراسری علیه استعمارگران و اشغالگران انجامید.

محمد بن علی بن سنوس که خود را از خاندان پیامبر اسلام و از اولاد علی«ع» می­دانست و نیاکان وی سال­ها بر مغرب فرمان می­راندند، پس از سال­ها مجاهدت و تحصیل در علوم اسلامی به تصوف که ریشة عمیقی در آفریقا داشت روآورد. نیاز به تشکیلات سری در برابر اشغالگران خارجی او را بر آن داشت تا در قالب تصوف، شالودة یک نوع سازمان سیاسی را با همان تشکیلات سنتی تصوف به وجود بیاورد. این اقدام متهورانة او به تدریج به شکل گیری طریقة جدید تصوف به نام طریقة سنوسیه انجامید که سرآغاز تحول سیاسی جدید و فصل نوینی در مبارزات مردم مسلمان این منطقه علیه اشغالگران خارجی گردید. تاکتیک سنوسی­ها در مبارزه با اشغالگران، به شکلی کاملاً نو و جالب بود. آن­ها که پس از یک سلسله مقاومت­ها و مبارزات پیگیر در برابر اشغالگران فرانسوی در الجزایر خود را قادر به آزادسازی این سرزمین ندیدند، با اعلام دارالحرب بودن الجزایر، احساسات عمومی مردم را برانگیخته و خاطرة هجرت پیامبر«ص» از مکه به مدینه، و سپس آزادسازی مکه را در خاطره زنده کردند.

محمد بن علی سنوسی برای تحقق بخشیدن به آرمان وحدت امت و انسجام توده­ها با استفاده از قداست و جاذبیت اعتقاد به مهدی موعود«عج»، ادعای مهدویت کرد و مردم با ملقب نمودن وی به مهدی فرمان او را گردن نهادند. اعلان جنگ این نهضت علیه اشغالگران ایتالیایی، نقطه عطفی را در تاریخ استعمار ستیزی در سراسر جهان اسلام آغاز نمود. آخرین رهبر نهضت اسلامی لیبی، عمر مختار بود که مبارزات دامنه­داری را علیه اشغالگران ایتالیایی هدایت نمود و در نهایت نیز در این راه جان خود را از دست داد.

بر همین اساس در بیشتر شورش­هایی که در نواحی شمال آفریقا روی می­داد، سنوسی­ها حضور اشتند. شیخ محمد عبده که از طرف سید جمال الدین برای نشر دعوت او و تشکیل شعبه­های جمعیت «عروه» و متشکل کردن علمای مسلمان شمال آفریقا به آنجا رفته بود، در همان نیمة دوم قرن نوزدهم، در گزارش خود به سید جمال الدین نوشت که او با رهبر سنوسی­ها نیز ملاقات کرده و دعوت سید جمال الدین را به آنها رسانیده است و آنها را در تشکیل «جمعیت العلماء» همراهی کرده­اند.

جنبش سنوسی در آغاز با عمق و محتوای اصلاحی اصیلی که دا شت، در واکنش نسبت به انحطاط داخلی دارای توانایی­های زیادی بود و همچنین در برخورد با استعمار غرب، قوی­ترین مواضع را اتخاذ نمود تا آنجا که به گفتة شکیب ارسلان، ایتالیا فقط در سال­های بین 1911 ـ 1912 م متحمل نزدیک به یکصد میلیون جنه خسارت مالی شد و تا سال 1930 م این مبلغ به سیصد میلیون جنه رسید؛ اما این جنبش به تدریج از اهداف و اصول خود منحرف شد و از دولت ملک ادریس که پس از استقلال لیبی تشکیل شده بود، جزء اسم و عنوان خاندان سنوسی، چیزی نماند. از جمله عوامل ناکامی تجربة سنوسی­ها، فقدان تفکر جامع و اجتهادی در بین رهبران آن و نارسایی اندیشة آنها در پاسخ­گویی سریع به مشکلات جدید از موضع دین و نیازهای اساسی هر دولت انقلابی و نوپا بود، تا آنجا که آنان برای تعیین احکام متناسب با موضوعات و مسائل ضروری مورد نیاز، در صدد کسب فتوا از علمای سایر بلاد برآمدند؛ به علاوه این دولت با شدیدترین مبارزات و جنگ­ها با استعمار غرب روبه­رو بود. عامل دیگر، تجهیزات و امکانات نظامی و تسلیحاتی پیشرفته و تکنولوژی ایتالیایی­ها و در کنار آن هماهنگی و اشتراک مساعی دول استعمارگر دیگر نظیر فرانسه و انگلیس علیه سنوسی­ها، باعث شد سنوسی­ها نتوانند در برابر تهاجمات نظامیان ایتالیا تاب بیاورند. به علاوه جنگ بین الملل اول هم پیش آمده بود و تحولات جهانی ناشی از نتایج جنگ جهانی به نفع متفقین و ایتالیا در جریان بود و سرنوشت لیبی نیز با آن تحولات گره خورده بود. از سوی دیگر کنار رفتن رهبری اصیل جنبش یعنی سید احمد الشریف ال مسائل مهم بود که با تفویض رهبری سیاسی به سید محمد ادریس، خود با عنوان رهبری مذهبی به استانبول رفت. در حالی که سید محمد ادریس ضمن معامله و سازش با دول اروپائی در اواخر جنگ جهانی اول، حاضر به اتحاد با متفقین علیه متحدین شد و در جنگ دوم جهانی نیز در صف متفقین قرار گرفت.

 

ویژگی ها و مواضع فکری و سیاسی

جنبش سنوسی که در پی تهاجم استعمار غربی به شمال افریقا، وارد عرصه های سیاسی و نظامی شد، بر این باور است که مشکلات مسلمانان را باید از راه نشر افکار اسلامی به گونه مسالمت آمیز حل کرد؛ به همین دلیل از خشونت و زور که وهابیت متکی بر آن بود، پرهیز نمود و بیشتر به کارهای فرهنگی و تبلیغی رو آورد.

«سر توماس آرلد» درباره فعالیت های فرهنگی سنوسی ها می نویسد: «هرچند نهضت سنوسیه اساسا به منظور اصلاح اسلام و وضع مسلمانان به وجود آمد، ولی فرقه سنوسیه در فعالیت های تبلیغاتی نیز جدی بوده و بسیاری از قبایل افریقایی که قبلاً بت پرست بودند و یا اسما مسلمان بودند، پس از نفوذ مبلغین این فرقه در بین آنان، از پیروان پرشور و جدی دین اسلام شده اند».

سنوسی ها اگرچه پیرو اسلام سنتی بودند، امّا تمایلات اصلاح طلبانه داشتند و می کوشیدند تا اسلام را از بدعت هایی که دچار آن شده است، پاک کنند.

سنوسی ها جمود فکری و قشری گری وهابیت را نداشتند. قشری بودن وهابی ها به اندازه ای بود که در سال 1344 پس از تصرف حجاز، «سید احمد الشریف»، رهبر برجسته سنوسی ها را به جرم خواندن فاتحه بر آرامگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام از مکه بیرون کردند.

از دیگر ویژگی های سنوسی ها این است که آنها طرفدار همبستگی مسلمان بودند و می خواستند از راه ایجاد وحدت، عظمت و شکوه اسلام را به مسلمانان برگردانند. «احمد موثقی» در این زمینه می نویسد:

«آنان وحدت و یگانگی مسلمانان را بسیار عمیق تر و ریشه ای تر دنبال می کردند و اگر هم تعصب و غیرت در میان آنها رایج بود، این تعصب و غیرت، حالت دینی، کنترل شده و انتظام یافته داشت و دارای اهداف اصلاحی داخلی و ضد استعماری بود؛ هرچند که آنها ضمن اصرار بر زهد و ریاضت، به طور کلی تعصب را رد می کردند».

یکی از ویژگی های اصلی جنبش سنوسی، در ابتدا این بود که حالت استقلال طلبانه داشت و پیرو هیچ یک از دولت های عثمانی و اروپایی نبود. این وضعیت متأسفانه ادامه پیدا نکرد و همزمان با جنگ جهانی اول و دوم، جنبش سنوسی به علت از دست دادن موقعیت سیاسی خود، به طرف دولت عثمانی و دولت های اروپایی متمایل شد. این امر، دلیل اصلی شکست جنبش سنوسیه در شمال افریقا بود.

 

نقد و ارزیابی جنبش سنوسیه

سرنوشت جنبش سنوسیه از این رو که بعد از شکست جنبش، دولت در اختیار غربیان قرار گرفت، مانند وهابیت است. با این تفاوت که جنبش وهابیت به خاطر واپسگرایی و قشری بودن بیش از حد، نتوانست در صحنه های سیاسی و اجتماعی دوام بیاورد؛ اما جنبش سنوسیه مدت ها حضور خود را در صحنه های اجتماعی و سیاسی لیبی حفظ کرد و بعد از مبارزه های طولانی به دلایل زیر از مسیر اصلی خود منحرف و متوقف گردید؛ به طوری که بعد از اعلام استقلال لیبی، از دولت «ملک ادریس اول» جز نام خاندان سنوسی دیگر چیزی باقی نمانده بود. اما عواملی که این شکست را در پی داشت:

1 ـ نبود تفکر ایجاد حکومت توسط جنبش سنوسی؛ بنیانگذار این جنبش به علت گرایش صوفیانه‌اش، یک اصلاح طلب بود و نه انقلابی، در نتیجه او درصدد تشکیل حکومت و اداره کشور نبود، اما جنبش سنوسیه در دوران سومین نسل جوان، یعنی هنگامی که امپریالیسم غرب، جهان را بر آن تحمیل کرد، به یک جنبش پیکار جو و خواهان تشکیل حکومت تبدیل شد.

2 ـ نبود اندیشه جامع و اجتهادی در بین رهبران سنوسی؛

3 ـ پاسخگو نبودن بر مسایل و نیازهای روز جامعه؛

4 ـ مخالفت برخی رؤسای طوایف و فئودال های ترابلس با رهبران جنبش سنوسی؛

5 ـ جنگ نابرابر و برتری نظامی و تجهیزاتی ایتالیایی ها بر جنبش سنوسی؛

6 ـ کمک نکردن ترکان عثمانی به جنبش سنوسی؛

7 ـ کناره گیری «سید احمد الشریف» از رهبری سیاسی جنبش و سپردن آن به «سید محمد ادریس» و رفتن به «استانبول» به عنوان رهبر مذهبی جنبش؛

8 ـ سازش «سید محمد ادریس» با متفقین بعد از جنگ جهانی اول و ماندن در کنار آنها در جنگ جهانی دوم.

در هر صورت این امور سبب شد که رهبران جنبش به سوی غرب و امریکا تمایل پیدا کنند و جنبش با وجود مایه ای فکری، نتواند مردم لیبی را رهبری نماید.

در هر حال جنبش سنوسی تأثیراتی بر حرکت های اصلاحی و استعمارستیز در شمال افریقا و به ویژه «مهدی سودانی» بر جای نهاد و به عنوان یک افتخار برای مردم لیبی باقی ماند؛ آن چنان که دولت «سرهنگ قذافی» از این پیشینه تاریخی به نیکی یاد کرده و آن را نشانه همبستگی مردم لیبی در مبارزه با استعماگران غربی می دانست.

 

منابع

1 . هرایر دکمجیان، ص 48.

2 . سید احمد موثقی، صص 240 ـ 241.

3 . رادولف پیترز، اسلام و استعمار، مترجم: محمد فرقانی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1365، ص 100.

 

  انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 245

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما