مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 979
  • بازدید دیروز : 2770
  • بازدید کل : 13130301

مقاله38-آراي عرفاني حكيم نظامي گنجوي 275ص


مقاله38-آراي عرفاني حكيم نظامي گنجوي 275ص

فهرست مطالب

 

چكيده

مقدمه..

باب اول) زندگي نظامي

فصل 1) نام و نسب و ولادتگاه نظامي.

فصل 2) خانواده نظامي..

باب دوم ) مقام حكيم نظامي

فصل 1) مقام ادبي .

فصل 2)‌آثار نظامي .

الف) مخزن الاسرار ..

ب) ليلي و مجنون..

ج) خسرو و شيرين.

د) هفت پيكر

هـ) اسكندرنامه.

و) آثار ديگر .

فصل 3) مقام علمي ..

فصل 4) سبك شعري و گفتار عرفاني

فصل 5) اثرپذيري او و تاثير وي بر شاعران ديگر .

باب سوم) عقايد نظامي

فصل 1) اوضاع سياسي ، اجتماعي و مذهبي قرن ششم ..

فصل 2) آراء و افكار او..

باب چهارم) پند و اندرزهاي نظامي

فصل 1) جايگاه پند و اندرز در ادب فارسي..

فصل 2) نصايح بزرگان دين..

فصل 3) پشتوانه قرآني و روايي نصايح نظامي.

باب پنجم) آرا و آموزه‌هاي عرفاني در آثار نظامي

ـ پيوند ادب و عرفان....

بخش اول) عرفان نظري.....

ـ عرفان نظري..

فصل 1) توحيد....

فصل 2) عشق...

فصل 3) تجلي...

فصل 4) وحدت وجود..

فصل 5) مقام نبوت.................................................................................................

فصل 6) مقام ولايت...............................................................................................

فصل 7) عقل............................................................................................................

بخش دوم) عرفان عملي

ـ عرفان عملي.........................................................................................................

فصل 1) مقام انسان...............................................................................................

فصل 2) دل..............................................................................................................

فصل 3) ادب............................................................................................................

فصل 4) ذكر............................................................................................................

فصل 5) تواضع و فروتني....................................................................................

فصل 6) اخلاص......................................................................................................

فصل 7) زهد............................................................................................................

فصل 8) مقام فنا.....................................................................................................

نتيجه‌گيري و پيشنهاد .........................................................................................................................

منابع و مآخذ .......................................................................................................................................

چكيده انگليسي

چكيده

حكيم نظامي گنجوي به عنوان يكي از اركان ادب فارسي در تاريخ ادبيات ايران مطرح است. اما در كتاب‌هاي ادبي تنها به بيان خصوصيات شعري و همچنين توصيفات، مبالغه، صورخيال و... در اشعار او پرداخته شده و كمتر از عرفان و آراي عرفاني او سخن به ميان آمده است. در اين رساله سعي شده آرا و آموزه‌هاي عرفاني او در حد بضاعت نگارنده مورد بررسي قرار گيرد.

نخستين بابي كه براي رسيدن به موضوع اصلي رساله، گشوده شده؛ آشنايي مختصري است با نام و نسب و زندگي و آثار او كه به پنج گنج معروف است. نظامي از شاعراني است كه در ضمن اشعار خود به وقايع مهم زندگي مانند ازدواج، فرزندش محمد، فوت پدر، مادر، دايي و همسرش اشاره كرده است. بنابراين در مورد بيش‌تر حوادث مهم زندگي وي نكات مبهي وجود ندارد.

هرچند نام استادان نظامي از نكات پوشيده و نامعلوم زندگي اوست؛ اما مقام علمي و ادبي او بر كسي پوشيده نيست. او تا حدود سن سي سالگي به دنبال كسب علم و دانش بوده و پس از آن كه دقايق و نهاني‌هاي علوم را يكايك بازجسته است؛ گوشه‌گيري و عزلت را انتخاب نموده و به رياضت و تربيت نفس همت مي‌گمارد؛ تا اين كه به معرفت حقيقي مي‌رسد. درباب دوم ضمن اين كه به بيان اين مطالب پرداخته شده، تاثير سنايي و شاعران ديگر بر نظامي مدنظر قرار گرفته است.

او علاوه بر اين كه سخت به مايه‌هاي عقيدتي شعر سنايي و ناصر خسرو معتقد است؛ به ظرافت‌هاي شعري و اظهار دانش و فضل خود در علوم مختلف و به ويژه علوم ادبي در شعر خويش،‌ اهتمام مي‌ورزد. شعر نظامي از نظر درون مايه عقيدتي، دنباله‌رو آثار اخلاقي ـ عرفاني سنايي، و سخن حكمي ـ اخلاقي ناصر خسرو و از نظر گرايش به مفاهيم علمي براي خلق مضامين، پيروانوري است.

نظامي در بيان مفاهيم الهيات و به ويژه در مناجات و راز و نيازهايش از تغزل و توصيف استفاده نمي‌كند. بنا به گفته علامه محمد تقي جعفري گويا اين روش از قرن هفتم به بعد رايج شده است.

اما تأثير نظامي بر شاعران بعد از خود نيز واضح و آشكار است. حتي شاعران بزرگي چون مولوي، سعدي و حافظ از اين تأثير مصون نبوده‌اند و اين مطلب، مقام بلند علمي و ادبي او را مي‌نماياند.

باب سوم اين رساله تأملي بر افكار و عقايد اوست. عده‌اي براساس برخي از ابياتش او را شافعي و اشعري مي‌دانند؛ اما اشعار ديگري از او نشان مي‌دهد كه وي معتقد به نوعي تقيه در ابراز افكار و عقايد بوده و نمي‌توان به طور قاطع راجع به عقايد او اظهار نظر كرد.

نظامي حكيم است و حكيم به حكم حكتمش، سخاوتمندانه و دلسوزانه به هدايت و راهنمايي خلق مي‌پردازد و از طرفي ديگر ادبيات فارسي، ريشه در انديشه و ديدگاه توحيدي دارد و در اين ديدگاه پند و اندرز و احساس مسئوليت در برابر ديگران وظيفه هر انساني و به ويژه انسان آگاه و خردمند است. بنابراين او كه از شجره طوباي بالنده و تنومند اسلام بهره برده و به اين سخن گرانبار مولا علي (عليه السلام) «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته»؛ تأسي نموده، خود را مسئول و موظف مي‌داند كه به نصيحت ديگران بپردازد. نصايحي كه پشتوانه‌اي قرآني و روايي دارد. گاه ابيات و اشعار او ترجماني از يك آيه يا روايتي از ائمه معصومين عليهم السلام است. براي بيان پند و اندرزها و بهره‌گيري از آن‌ها، در باب چهارم به جايگاه پند و اندرز در ادب فارسي و به ويژه در آثار نظامي پرداخته شده است.

اما در باب پنجم كه قسمت اصلي و شالوده اين رساله بر آن نهاده شده؛ مباحثي در عرفان نظري و عملي انتخاب شده و ضمن معرفي مختصر آن مبحث، آياتي از كلام الله مجيد و احاديثي از ائمه معصومين عليهم السلام؛ به عنوان سرچشمه و منبع اصلي عرفان ناب و همچنين بيان سخن و يا اشعار فحول عرفان؛ ابياتي از حكيم نظامي نيز آورده شده است.

مطلبي كه يادآوري آن در اين قسمت لازم است؛ اين كه مشخصات دقيق منابع و مآخذ مانند سال و محل نشر و نام انتشارات كه در پاورقي به آن اشاره نشده؛ در بخش فهرست منابع و مآخذ آورده شده است. اما نكته بديهي در اين رساله كاستي‌ها و كمبودهاي بي‌شمار آن است كه به بضاعت مزجاه نگارنده و گستردگي مباحث باز مي‌گردد؛ بنابراين از اساتيد گرانقدر و خوانندگان محترم پذيرفتن عذر تقصير را خواهانم.

 

مقدمه

ماندگارترين، دل‌انگيزترين و زيبا‌ترين آثار ادبي جهان همان هايند كه با رنگ خدايي شكل گرفته‌اند و از درون عارفان برآمده‌اند و همين امتياز ادب فارسي است كه به ادبيات و شعر فارسي شخصيتي خاص بخشيده و آن را از برجسته‌ترين و پرجاذبه‌ترين آثار ادبي جهان قرار داده است.

شعر و نثر فارسي به دليل وجود شاعراني عارف و حكيم، محل تجلي فطرت كمال‌جوي آدمي است. انسان سازي و پرورش عقل و دگرگوني حال در جهت رسيدن به كمال، رسالت خطير شاعران اين مرز و بوم است. آنان در اشعار خود سعي نموده‌اند فهمي والا درباره «انسان آن چنان كه هست.» و «انسان آن چنان كه بايد.» به دست دهند و راه و روش رسيدن به آن چه كه بايد بود؛ را نيز ارائه دهند.

شعر و ادب فارسي با عرفان، پيوندي ناگسستني دارد پيوندي كه ريشه در درون، روان و عواطف انسان دارد. اصولاً شعر هنگامي شكل مي‌گيرد كه شاعر در درون خود لحظه‌هايي عاطفي را تجربه مي‌كند زماني كه اين لحظه‌ها تكرار شود شاعر با تجربه‌هاي دروني بسياري روبه‌رو مي‌شود و به تدريج در خود اين آمادگي را احساس مي‌كند كه مي‌تواند اين تجربه‌ها و احساسات را به ديگران منتقل كند و عرفان نيز تجربه‌اي دروني و كشف و شهودي باطني است. اين تجربيات اگر در وجود شخصي كه درد و داغي نهفته در دل دارد ايجاد شود؛ شعري مي‌سرايد ناب و آن چه را در دل دارد، بر زبان آورده و آن چه را كه در درون مي‌يابد به بيرون انتقال مي‌دهد.

عرفان علاوه بر اين كه تجربه‌اي دروني است؛ درد و داغي دروني، تب و تابي باطني و شور و سوزي فطري است پس طبيعي است كه درد و سوز و شور و شوق دروني اگر با زبان دل كه زبان شعر است بيان شود اثري جاودانه بگذارد و ارتباطي بسيار نزديك و تنگاتنگ با خواننده خود برقرار ‌كند.

از اين جهت بيش‌تر عارفان و دل‌آگاهان براي آشكار كردن و بيان كشف و شهودهاي باطني خويش و ديد و دريافت دروني و فوران درد و داغ وجودي خويش از شعر مدد گرفته‌اند و آزمون‌ها و تجربيات و نكات عرفاني را به صورت آموزه‌هايي بسيار والا در شعر درآورده‌اند و چنين است كه چنين ميراث گرانقدري در ادب فارسي، مشحون و مالامال از نكات عرفاني در دسترس ما قرار گرفته است.

نكته ديگر اينكه تجربه‌هاي عرفاني احساس را اوج مي‌دهد. لطف و صفا و پاكي خاصي به دل مي‌دهد و باعث عروج عاطفه مي‌شود و در يك كلام زمينه را براي صعود دريافت و شكوفايي شعور و شناخت آن چه از حيطه عقل برتر است، فراهم مي‌كند بنابراين طبيعي است كه چنين افرادي هنرمندانه حكمت و هنر و عقل و احساس را به تصوير كشند و چنان استادانه مضامين والاي عرفاني را در پس كلمات قرار ‌دهند كه در ذهن خواننده اعجاز كند.

زبان فارسي جولانگاه هنرنمايي شاعران بزرگي همچون حافظ، مولوي، عطار، سعدي، نظامي و... بوده است. از ميان اين شاعران، حكيم نظامي كه از اركان مهم ادب فارسي به شمار مي‌آيد، نادره حكيمي است كه به دليل فطرت توحيدي و بينش عميق و معلومات وسيع، اشعاري نغز همراه با آموزه‌هاي اخلاقي دارد. كلك هنرآفرين او داستان‌هايي زيبا را به نظم كشيده كه خواننده را شيفته و مجذوب كرده و ضمن جذب و ايجاد علاقه در خواننده نصايح بسيار ارزشمند خود را سخاوتمندانه به همگان تقديم مي‌دارد.

هنر او نه تنها در رواني كلام و به كارگيري كلمات در موقعيت‌هاي مناسب و سلاست و استحكام به جلوه درآمده كه عالي‌ترين معاني و مفاهيم حكمي، عرفاني و اخلاقي را نيز به زيبايي به نظم كشيده است. از هنرنمايي‌هاي او همين بس كه اشعاري بزمي ترتيب داده و مجالس بزم خود را زيركانه به رعايت اصول اخلاقي، عفت، حيا و حتي بيان مفاهيم عرفاني آذين بسته است.

چنان كه در ليلي و مجنون او مي‌بينيم عشقي پاك، مقدس و الهي را عرضه مي‌كند و در خسرو و شيرين انزجار و نفرت خود را آشكارا و نهاني از لجام گسيختگي و شهوتراني اعلام داشته و جانبداري خود را از فضيلت عفت مرتباً گوشزد مي‌كند و با بيان پرهيزكاري شيرين و ادامه داشتن اين پرهيز و رعايت كردن حدود تا زماني كه منجر به ازدواجي سالم شود بسيار زيبا، عفت و پاكدامني را القا مي‌كند. عناصري كه باعث حفظ عفت مي‌شود بر مبناي آن چه از بيانات نظامي بر مي‌آيد خداترسي، پرهيزكاري، شرم، حيا، صبر، اعتقاد به حلال و حرام است كه آن‌ها را از مؤلفه‌هاي سعادت آدمي مي‌داند.

عفت قلم از ويژگي‌هاي شخصيت نظامي است آثار نظامي به جز مخزن‌الاسرار صحنه‌هاي عاشقانه فراواني دارد. اما هرگز زبان و قلم را به ايجاد صحنه‌هاي ركيك سوق نداده است و در چنين مقاطعي مانند ملاقات خسروپرويز با شكر و يا شيرين يا اسكندر با كنيزان و يا حضور بهرام‌گور در هفت گنبد با كنيزان، از حدود نزاكت و اخلاق خارج نشده است لذا مطالعه اشعار او، نظامي را شاعري عفيف، صبور، با ادب، باگذشت و قانع معرفي مي‌كند كه اين همه نتيجه حكمت اوست.

نظامي حكيم است و حكيم كسي است كه حكمت مي‌داند و حكمت از نظر لغوي دانايي، علم، دانشمندي، عرفان ومعرفت معنا شده است. لفظ حكمت در قرآن كريم در مورد علم دين و حقيقت و گاه در معني كلام خدا و قرآن به كار رفته است. اما حكمت به هر يك از معاني فوق كه در نظر گرفته شود بدون تربيت نفس به دست نمي‌آيد. بنابراين مي‌توان گفت حكيم نظامي مانند هر حكيم ديگري عارف است و به ياري خدا سعي شده در فصل پنجم اين مطلب با آوردن اشعار اين شاعر عارف بررسي گردد.

 

 

نام و نسب و ولادتگاه نظامي:

حكيم جمال‌الدين ابومحمد الياس‌بن يوسف‌بن زكي‌بن مؤيد نظامي‌گنجه‌اي از استادان بزرگ و از اركان شعر فارسي است. نام و نسب او را در كتب و مآخذ قديم مشوش نوشته‌اند. عوفي او را «الحكيم الكامل نظامي‌الگنجه‌اي» نوشته وشرحي ديگر از اسم و نسب او نداده است. او خود نام و نسب خويش را در بعضي ابيات آورده و بنابر آن اشارات، نام او الياس بوده است:

در خطّ نظامي ارنهي گام بيني عدد هزار و يك نام

و الياس كالف بري زلامش هم با نود و نه است نامش

زاينگونه هزار و يك حصارم با صد كم يك سليح دارم[1]

(نظامي=1001=اسماءالله. الياس ـ الف=99=اسماءحسني، پس وي از يك طرف در حصار اسماءالله و از طرف ديگر در پناه اسماءحسني و از آفات محفوظ است.)[2]

نام اصلي نظامي چنان كه باخر (دكتر ويلهلم باخر آلماني اولين كسي كه به تحقيق در مورد نظامي پرداخته است) نشان مي‌دهد الياس بوده و كنيه‌اش ابومحمد و لقبش نظام‌الدين كه نظامي از آن مشتق شده است، مي‌باشد. در مورد لقب نظامي برخي نيز گفته‌اند چون پدر اندر پدر حكيم نظامي همگي نظامي و لشكري بوده‌اند، وي تخلص نظامي را براي خود برگزيده است. در نسخه‌اي لقب نظامي جمال‌الدين ضبط شده است. در مورد نام شاعر نيز برخي او را محمد و پاره‌اي الياس و هدايت و احمد ناميده‌اند و نيز در نسخه‌هاي قديمي خمسه «ويس» نوشته شده و در چند نسخه خطي و چاپي خمسه «كه‌ويس» و «كاويس» ضبط گرديده است. مرحوم وحيد دستگردي در حاشيه ليلي و مجنون مي‌گويد كه در بيت:

يارب تو مرا كه ويس نامم در عشق محمدي تمامم[3]

منظور شاعر اين است كه اويس‌وار عاشقم اما تصريح شاعر به نام خود همان الياس است.

پدرش يوسف‌بن زكي مؤيد در دوراني كه شاعر هنوز جوان بوده در گذشته است:

گرشد پدرم به سنت جد يوسف پسر زكي مؤيد با دور به داوري چه كوشم دور است نه جور چون خروشم؟[4]

او در جايي ديگر در مرگ پدر چنين مي‌نالد:

درين سيلاب غم كز ما پدر مرد پسر چون زنده ماند چون پدر مرد

چو نامد در جهان پاينده چيزي همه ملك جهان نرزد پشيزي[5]

به نظر مي‌رسد بعد از مرگ پدر نظامي، مادرش نيز كه از خانواده يكي از اشراف كُرد بوده مدت زيادي زنده نبوده است:

گر مادر من رئيسه كُرد مادر صفتانه پيش من مُرد

از لابه‌گري كه را كنم ياد تا پيش من آردش به فرياد[6]

نظامي برعكس بسياري از شعرا به مطالب مهمي از زندگي خويش در اشعارش هنرمندانه اشاره كرده است. مانند نام پدر و مادر و مرگ آنها كه در بالا اشاره شد و همچنين مرگ دايي خود و راجع به فرزندش محمد و همسرش به نام آفاق و دو زن ديگرش در اشعار خود مطالبي آورده است. در مرگ دايي خود سروده:

گر خواجه عمر كه خال من بود خالي شدنش وبال من بود

از تلـــخ‌ گــواري نواله‌ام در ناي گلو شكست ناله‌ام[7]

به عقيده باخر به احتمال زياد اين دايي پس ازمرگ پدر نظامي سرپرستي او را به عهده گرفته است.

نظامي به فرزندش نيز در بيت زير اشاره دارد:

فرزند محمد نظامي آن بردل من چو جان گرامي[8]

تاريخ ولادت نظامي معلوم نيست. باخر كه غالباً اطلاعات خود را به بهترين منبع موجود يعني به اشارات ضمني خود شاعر درباره زندگي‌اش منحصر كرده است؛ سال ولادت او را در سال 535 و در گنجه مي‌داند. محل تولد شاعر را اكثر تذكره‌نويسان گنجه دانسته‌اند اما بعضي از تذكره‌نويسان به دليل ابياتي از خود شاعر اصل او را از قهستان قم دانسته‌اند:

چو دُر گرچه در بحر گنجه گمم ولي از قهستان شهر قمم[9]

به تفرش‌دهي هست «تا» نام او نظامي از آنجا شده نامجو[10]

مورد ديگري كه عده‌اي دليل عراقي‌الاصل بودن نظامي مي‌دانند اين است كه: «او در اشعار خود جاي جاي به ياد عراق است و به زندگي در گنجه علاقه‌اي ندارد. در حالي كه يك كلمه تركي كه زبان مردم گنجه در آن زمان بوده است به كار نبرده، اما كلمات عراقي فراوان است»[11] و اشعار زير را به عنوان شاهد ذكر مي‌كنند:

بانگ برآورد جهان كاي غلام گنجه كدام است و نظامي كدام؟[12]

 

 

عراقي‌وار بانگ از چرخ بگذاشت به آهنگ عراق اين بانگ برداشت[13]

 

 

من آن بلبلم كز ارم تاختم به باغ تو آرامگه يافتم[14]

 

«او در اشعارش كه حدود پنجاه هزار بيت (سي هزار بيت در خمسه و بيست‌ هزار بيت در ديوان) است؛ كمتر كلمه‌اي به تركي كه زبان رايج آن زمان در گنجه بوده آورده و اين علاقه شديد او به نياكانش بوده است.او گاهي حتي به تركان تعرض مي‌كند و به نسب بلند خود كه ايراني است افتخار مي‌كند.

تركي صفتي وفاي ما نيست تركانه سخن سزاي ما نيست

آن كز نسب بلند زايد او را سخن بلند بايد[15]

تقي‌الدين كاشي در خلاصه‌الاشعار و زبده‌الافكار ترجمه‌اي از نظامي دارد كه شيخ علي نقي كمره‌اي آن را اين گونه تلخيص كرده است: ذكر سلطان‌المحققين شيخ نظامي عليه‌الرحمه اصل وي از ولايت قم است اما مولدش در گنجه واقع شده.[16]

لازم به يادآوري است كه در بررسي آثار نظامي به كلماتي تركي بر مي‌خوريم كه در آن ايام متداول بوده و او از آن‌ها در اشعارش استفاده كرده و ادعاي بعضي كه در پنجاه هزار بيت نظامي حتي يك كلمه تركي به كار نرفته، نوعي مبالغه به نظر مي‌رسد.

«لطفعلي بيگ آذربيگدلي در مقدمه يوسف و زليخاي خود گفته است:

دگر سرو ديار قم نظامي كزو ملك سخن دارد تمامي

ز خاك تفرش است آن گوهر پاك ولي در گنجه مدفون است در خاك[17]

محمدعلي تبريزي معروف به مدرس در ريحانه‌الادب في تراجم‌المعروفين مي‌گويد:«نظامي‌گنجوي مطرزي قمي تفرشي فراهاني كنيه‌اش ابومحمد و لقبش جمال‌الدين و نظام‌الدين. موطن ومدفنش شهر گنجه از بلاد آذربايجان روسيه، شهرتش نظامي و اصلش تفرش قم يا به نوشته بعضي فراهان قم است.»[18]


خانواده نظامي:

نظامي سه‌بار ازدواج كرده است. اولين ازدواج او با آفاق كنيزي قبچاقي بوده كه ملك‌فخرالدين بهرامشاه به پاس تقديم مخزن‌الاسرار به او پيشكش مي‌كند. از او صاحب فرزند پسري به نام محمد مي‌شود. گفته‌اند ليلي‌ و مجنون را به خواهش همين فرزند كه محمد نام داشت؛ آغاز كرده و در آن كتاب به محمد پندواندرزهايي بسيار زيبا و آموزنده داده است كه در فصل‌هاي بعد به آن اشاره مي‌كنيم.

آفاق، اولين همسر نظامي عمر كوتاهي داشته و خيلي زود نظامي را در عزاي خود مرثيه‌خوان كرده است:

به حكم آن كه آن كم زندگاني چو گل بر باد شد روز جواني

دراين افسانه شرط است اشك راندن گلابي تلخ بر شيرين فشاندن

سبك رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود كآفاق من بود[19]

پس از مرگ آفاق، نظامي به تنهايي به تعليم و تربيت يگانه فرزندش همت مي‌گمارد و او را به خدا مي‌سپارد:

چو تركان گشته سوي كوچ محتاج به تركي داده رختم را به تاراج

اگر شد تركم از خرگه نهاني خدايا ترك زادم را تو داني[20]

نظامي دوبار ديگر ازدواج مي‌كند اما همواره معتقد به داشتن يك همسر است و براي اين باور دليل مي‌آورد:

يكي جفت تنها تو را بس بود كه بسيار كس مرد بي‌كس بود

چو يكرنگ خواهي كه باشد پسر چو دل باش يك مادر و يك پدر[21]

او در ضمن ازدواج‌هاي مكرر خود عفت و محجوب بودن خود را نيز حفظ كرده، زيرا هرگز دو زن در كنار هم نداشته و حتي اوضاع و احوال بد روزگار و تربيت نادرست فرزندان را نتيجه بي‌عفتي‌ها و زياده‌خواهي‌ها و عدم توانايي بر اميال و غرايز مي‌داند:

از آن مختلف رنگ شد روزگار كه دارد پدر هفت و مادر چهار[22]

 

مقام ادبي نظامي:

در كتاب تاريخ ادبيات ايران آمده است: «نظامي از شاعراني است كه بي‌شك بايد او را در شمار اركان شعر فارسي و از استادان مسلم اين زبان دانست. وي از آن سخنگوياني است كه مانند فردوسي و سعدي توانست به ايجاد يا تكميل سبك و روش‌ خاصي توفيق يابد.

اگر چه داستان سرايي در زبان فارسي به وسيله نظامي شروع نشده و چنان كه ديده‌ايم از آغاز ادب فارسي سابقه داشته است؛ ليكن تنها شاعري كه تا پايان قرن ششم توانست اين نوع از شعر يعني شعر تمثيلي را در زبان فارسي به حد اعلاي تكامل برساند، نظامي است. وي در انتخاب الفاظ و كلمات مناسب و ايجاد تركيبات خاص، تازه و ابداع و اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند در هر مورد و تصوير جزئيات و نيروي تخيل و دقت در وصف و ايجاد مناظر رائع و ريزه‌كاري در توصيف طبيعت و اشخاص و احوال و به كاربردن تشبيهات و استعارات مطبوع و نو در شمار كساني است كه بعد از خود نظيري نيافته است.

عيبي كه بر سخن او مي‌گيرند آن است كه به خاطر يافتن معاني و مضامين جديد، گاه چنان در اوهام و خيالات غرق شده و يا براي ابداع تركيبات جديد، گاه چندان با كلمات بازي كرده است كه خواننده آثار او بايد به زحمت و با اشكال، بعضي از ابيات وي را كه اتفاقاً عده آنها كم نيست، درك كند. ضمناً اين شاعر بنا بر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمي و لغات و تركيبات عربي وافر و بسياري از افكار فلاسفه و اصول و مباني فلسفه و علوم به هيچ روي كوتاهي نكرده و به همين سبب آثار او حكم دايره‌المعارفي از علوم و اطلاعات مختلف وي گرفته و در بعضي موارد چنان دشوار و پيچيده شده است كه جز با شرح و توضيح قابل فهم نيست. ليكن حق در آن است كه بگوييم اين شاعر سليم‌الفطره، دقيق‌النظر در عين مبالغه در استفاده از اطلاعات ادبي و علمي خود و يا افراط در تخيل و مبالغه در ايجاد تركيبات نو، ملاحتي در سخن و لطافتي در بيان و علّوي در معاني دارد كه اين نقص و نقايصي از آن قبيل را به كلي از نظر خواننده پنهان مي‌سازد.»[23]

جمال‌الدين ابومحمد الياس گفته است:«... (او) بنابر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمي و لغات و تركيبات عربي وافر و بسياري از اصول و مباني حكم و عرفان و علوم عقلي به هيچ روي ابا نكرده و به همين سبب و با توجه به دقت فراواني كه در آوردن مضامين و گنجانيدن خيالات باريك خود در اشعار داشته، سخن او گاه بسيار دشوار و پيچيده شده است. با اين حال مهارت او در ايراد معاني مطبوع و قدرتش در تنظيم و ترتيب منظومه‌ها و داستان‌هاي خود، باعث شد كه آثار او به زودي مورد تقليد قرار بگيرد و اين تتبع از قرن هفتم تا روزگار ما ادامه يابد.»[24]

نبوغ او در ميان شعراي ايران كمتر رقيب داشته و شخصيتش نيز. او زاهدي متقي و به دور از تعصب و خرافه‌پرستي بوده است و به قول ادوارد براون تركيبي است از يك نبوغ عالي و شخصيتي معصوم در حدي كه با هيچ كدام از شعراي ايراني كه زندگيشان مورد تحقيقي انتقادي قرار گرفته باشد، قابل قياس نيست.

همچنان كه باخر اشاره مي‌كند نظامي از هدف و وظيفه شاعري تصوري بالاتر از تصورات شعراي بي‌شمار مداح و درباري از نوع انوري داشته است و چنان كه شواهد رسمي و ضمني نشان مي‌دهد او از مداحي بيزار بود و از دربارها دوري مي‌جست.

نيروي تخيل شگفت‌آور نظامي در تصوير صحنه‌ها و به كارگيري كلمات و لفظ‌ها در كمال زيبايي و آوردن تشبيهات و استعارات قوي فوق‌العاده است. نزديك به پانصد مورد تركيبات كنايي در آثار نظامي آمده است كه قدرت تركيب‌سازي و ايجاز و تسلط بر واژگان را نشان مي‌دهد. امتياز بزرگ نظامي در داستان‌سرايي اوست و اگر چه پيش از وي اين امر سابقه داشته است اما نظامي داستان‌سرايي را به چنان قله رفيعي رساند كه پس از او هيچ كس نتوانست بر آن صعود كند.

مورد ديگري كه در شخصيت ادبي او قابل توجه و احترام است اين كه شعر و شاعري را شغل و وسيله امرار معاش خود قرار نداده و در كنار فعاليت‌هاي ادبي خود شغل ديگري داشته و به اين مورد در اشعارش اشاره كرده است:

اين چار هزار بيت اكثر شد گفته به چار ماه كمتر

گر شغل دگر حرام بودي در چارده شب تمام بودي[25]

 

آثار نظامي:

مي‌دانيم كه نظامي شاعري پركار با نبوغي عالي است. اما امتياز بزرگ نظامي در داستان‌سرايي اوست. نظامي داستان غنايي را به چنان قله رفيعي رساند كه هيچ كس پس از او نتوانست بر آن صعود كند. آثار او كه به پنج‌گنج معروف شد، آن قدر محبوب اهل ادب و شعر شد كه بعد از او قرن‌ها رسيدن به آن درجه ومقام و توانايي تقرير چنين آثاري از آرزوهاي بزرگ عده‌اي از شاعران شد. به گونه‌اي كه حدود 60 تا 70 اثر، نظير پنج‌گنج تصنيف كردند. مشهورترين اين شاعران عبارت بودند از: اميرخسرو دهلوي، جامي، وحشي‌بافقي، سلمان ساوجي و خواجوي‌كرماني.

ارزشمندترين آثار او پنج منظومه است به نام مخزن الاسرار، خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، هفت پيكر و اسكندرنامه كه در اسكندر نامه به آن‌ها اشاره مي‌كند:

سوي مخزن آوردم اول بسيج كه سستي نكردم در آن كار هيچ

وزو چرب و شيرينـي انگيختـم بـه شيـرين و خسـرو در آميختم

و زانجـا سراپرده بيرون زدم در عشـق ليلي و مـجنـون زدم

وزيـن قصـه چون باز پرداختم ســوي هفــت پيـكــر فــرس تاختم[26]

 

الف) مخزن‌الاسرار

دكتر صفا دربارة آثار نظامي مي‌نويسد:«مثنوي اول از پنج‌گنج، مخزن‌الاسرار مشتمل بر حدود 2260 بيت در بحر سريع كه شاعر آن را به نام فخرالدين بهرامشاه‌بن داوود پادشاه ارزنگان كه از متابعان قلج ارسلان پادشاه سلجوقي آسياي صغير بوده و به سال 622 در گذشته است، ناميده. بنابر آن چه ابن‌بي‌بي آورده فخرالدين بهرامشاه در برابر اين تحفه پنج‌ هزار دينار و پنج سراستر رهوار، نظامي را جايزه فرمود.

مثنوي مخزن‌الاسرار در حدود سال 570 هجري ساخته شد و اين معني از بيت ذيل كه خطاب به حضرت ختمي مرتبت است، مستفاد مي‌شود:

پانصد و هفتـاد بس ايـامِ خـواب روز بلنـد است بـه مجلس شتاب[27]

اين مثنوي كه نخستين منظومه شاعر است و آن را اندكي قبل از چهل‌ سالگي خود ساخته است، از امهات مثنوي‌هاي فارسي و مشتمل است بر مواعظ و حكم در بيست مقاله.[28]» اين دفتر مشتمل بر مواعظ و حكم و از ستايش پروردگار ونعت رسول اكرم و بيست مقاله و همچنين با حكايات تمثيلي است به سبك حديقه سنايي يا مثنوي مولوي بعد از او.

ب) خسرو و شيرين

مثنوي دوم منظومه خسرو و شيرين است. اين منظومه را نظامي به سال 576 به پايان برده و گفته است:

گذشته پانصد و هفتاد و شش سال نـزد بـر خط خـوبان كس چنين فال[29]

«خسرو و شيرين در 6500 بيت به بحر هزج مسدس مقصور و محذوف است و راجع به داستان عشقبازي خسروپرويز با شيرين ساخته و به اتابك شمس‌الدين محمد جهان پهلوان‌بن ايلدگز (568ـ581) تقديم شده و بعد از سال 576 نيز شاعر در آن تجديد نظرهايي مي‌كرده است و علاوه بر جهان پهلوان، نام طغرل‌بن ارسلان سلجوقي (573ـ590) و قزل ارسلان‌بن ايلدگز (581ـ587) نيز در آن منظومه آمده است.»[30]

نظامي به مقايسه بين مخزن‌الاسرار و خسرو و شيرين مي‌پردازد و خسرو و شيرين را در برابر مضامين حكيمانه مخزن‌الاسرار، هوسي بيش نمي‌داند.

مــرا چــون مخزن‌الاسرار گنجـي چـه بايد در هوس پيمود رنجي[31]

آنطور كه از بعضي ابيات خسرو و شيرين بر مي‌آيد هنگامي كه نظامي سرگرم سرودن خسرو و شيرين بوده است، همسر خود آفاق را از دست مي‌دهد و اين مطلب در ابيات عزاداري فرهاد بر خبر مرگ شيرين به خوبي نمايان است.

جهان خالـي شد از مهتاب و خورشيـد چـمن خالي شد از شمشاد و از بيد

چو مرغ عالـم افروز از جهان شد نـه شيرين، كافتاب از من نهان شد[32]

 

ج) ليلي و مجنون

«مثنوي سوم، منظومه ليلي و مجنون است كه نظامي آن را در سال 584 به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان‌بن منوچهر ساخته است.

آراستـه شـد بـه بهتـريـن حـال در سلـخ رجب بـه ثـي و في دال

تـاريـخ عيــان كـه داشت بـا خَود هشتـاد و چهـار بعـد پـانصد[33]

ليلي و مجنون را نظامي در چهار هزار وهفتصد بيت و در مدتي اندك (كمتر از چهار ماه) سرود:

ايـن چـار هـزار بيت اكثــر شــد گفته بـه چـار مـاه كمتـر

گــر شغل دگـر حــرام بـودي در چارده شب تمــام بــودي[34]

گويا بعداً نيز در آن تجديد نظرهايي كرده و اين كار را در حدود سال 588 به پايان برده است.»[35]

داستان ليلي و مجنون از داستان‌هاي قديمي اعراب است و عده‌اي به اين داستان اشاراتي دارند. اما به گفته همگان كلام نظامي گوي سبقت از همگان ربوده است.

گفته‌اند: «ابوالمظفر شروانشاه اخستان از نظامي خواهش مي‌كند كه داستان ليلي و مجنون را از عربي به فارسي بپردازد و بسرايد. اما نظامي زير بار نمي‌رود تا اينكه فرزندش محمد كه در اين هنگام چهارده ساله است نيز از او خواهش مي‌كند و باز نظامي از اين كار سرباز مي‌زند تا بالاخره اصرار محمد در او كارگر مي‌افتد و چنان در اين راه عزم جزم مي‌كند كه در مدت كمتر از چهار ماه بيش از چهار هزار بيت مي‌سرايد و به كمال و زيبايي، داستاني ملال‌آور را چنان مي‌آرايد كه هيچ اندوهي به دل نمي‌آورد.»[36]

اين مثنوي را نظامي در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض سروده است.

 

د) هفت‌پيكر

«مثنوي ديگر، بهرام‌نامه يا هفت‌پيكر يا هفت‌گنبد است كه شاعر به سال 593 به نام علاءالدين كرپ ارسلان پادشاه مراغه در پنج هزار و يكصد و سي وشش بيت ساخته و به وي تقديم داشته است. اين منظومه راجع است به داستان بهرام‌گور (بهرام پنجم ساساني 420ـ 438 ميلادي) كه از قصص معروف دوره ساساني بوده است. در اين منظومه نخست نظامي شرحي از سرگذشت بهرام را در كودكي و جواني‌ تا وصول به سلطنت و كارهاي به نام او آورده و آنگاه به داستان او با هفت دختر از پادشاهان هفت اقليم اشاره كرده است كه براي هر يك گنبدي به رنگي خاص ساخته بود و هر روز از هفته مهمان يكي از آنان بوده و قصه‌اي از هر يك شنيده است. اين هفت داستان كه نظامي از زبان هفت عروس حصاري آورده، حكايت غريبه دلچسبي است كه هر يك منظومه‌ خاصي شمرده مي‌شود. بعد از اين داستان‌ها نظامي از پريشاني كار ملك بر اثر غفلت بهرام از كارها و حمله مَلِك چنين به ايران و داستان ظلم‌هاي وزير و انتباه بهرام و سرگذشت او را تا آنجا مي‌آورد كه در دنبال گور به غاري رفت و ديگر بازنگشت.»[37]

اين مثنوي در بحر خفيف سالم مخبون مقطوع است كه قبل از او سنايي حديقه را بر اين وزن سروده بود. قبل از نظامي، فردوسي اين داستان را به نظم درآورده است. البته خود نظامي يادآور مي‌شود كه سخنان حكيم طوس را تكرار نكرده است:[38]

آن چه از او نيم گفته بد گفتم گــوهـر نيــم سفتــه را سفتــم

وانچه ديدم كه راست بود و درست مــانـدمش هــم بـرقــرار نخـست[39]

 

هـ) اسكندرنامه

پنجمين مثنوي از پنج‌گنج، اسكندرنامه است. اين كتاب مجموعاً در 10500 بيت و شامل دو قسمت است كه نظامي قسمت نخستين را «شرفنامه»و دومين را «اقبال‌نامه» ناميده است.

نظامي خود درباره شرفنامه چنين گويد:

ازين آشنا روي‌تر داستـان خنيـده نـبـاشـد بـر راسـتـان

از آن خسـروي مي‌كـه در جـام اوست شــرفنـامـه خـسـروان نـام اوست[40]

و نيمي از داستان اسكندر را در آن گفته و باقي را در نيمه ديگر آورده و درين باب چنين سروده است:

چو شد نيمي از اين بنا مهره بست مرا نيمه عالم آمد به دست

دگـر نيمه را گر بود روزگار چنان گـويم از طبع آموزگار

كـه خـواننده را سـر بـرآرد زخـواب بـه رقص آورد ماهيـان را در آب

و در باب اقبال‌نامه چنين آورده است:

كـنـون بـر بسـاط سخـن گستـري زنــم كــوس اقـبـال اسـكنـدري[41]

«كتاب شرفنامه» را نظامي به نام اتابك اعظم نصره‌الدين ابوبكربن محمد جهان پهلوان از اتابكان آذربايجان درآورده و بدو تقديم كرده است.

نظامي در كتاب شرفنامه آنچه از داستان اسكندر پسر فيلفوس را كه فردوسي ناگفته گذاشته بود به رشته نظم درآورد. شرفنامه حاوي داستان اسكندر از ولادت تا فتح ممالك و بازگشت به روم است و در اقبال‌نامه سخن از علم و حكمت و پيغام‌بري اسكندر و مجالس او با حكماي بزرگ و انجام زندگاني وي و انجام روزگار حكمايي است كه با او مجالست داشتند. شاعر در ترتيت اين دو منظومه از مآخذي در باب داستان اسكندر خاصه از اسكندرنامه‌‌ها با نقل اشتباهات تاريخي آنان استفاده كرده و در همه آنها به اقتضاي نظم مطالب تصرفاتي نمود.

نظامي بنابر ابياتي كه در اسكندرنامه مي‌بينيم در نظم اين داستان قصد پيروي از فردوسي داشت و در حقيقت كار خود را دنباله كار آن استاد در داستان اسكندر از شاهنامه قرار داد و با آن كه در بعضي از موارد خواست به مقابله استاد طوس رود، اما با همه استادي و توانايي خويش نتوانست در آن موارد با آن شاعر چيره‌دست زبان‌آور، همسري كند و عجب در آن است كه گاه عيناً فكر يا لفظ راهنماي خود را نقل كرده است.[42]

«از جمله ابتكارات نظامي و اختصاصات اسكندرنامه آن است كه در ابتداي هر يك از ابواب شرفنامه دو بيت ساقي‌نامه و چند بيت اندرز ساخته و سپس وارد متن حكايت مي‌شود.

مرحوم وحيد دستگردي با اعتقادي خلل‌ناپذير اين مثنوي (شرفنامه) نسبتاً ضعيف را از شاهنامه فردوسي برتر مي‌داند كه اين ادعاي مرحوم وحيد از علاقه شديد وي به نظامي ناشي شده و با حقيقت وفق ندارد.

او در موقع سرودن اسكندرنامه عمرش به شصتمين مرحله رسيده و ناگزير شكفتگي و ظرافت و شوخ و شيريني و شورانگيزي طبعش روي به تنزل نهاده بود و قادر به ساختن مثنوي‌هايي نظير خسرو و شيرين و ليلي و مجنون و هفت‌پيكر نمي‌باشد.

البته درست است كه اين منظومه با حماسه فردوسي برابري نمي‌كند اما گاهي ابيات بسيار بلند و مضامين خيلي دقيق در آن ديده مي‌شود.»[43]

البته خود شاعر مدعي است كه تازگي سخنش مانند جواني او همان شور و زيبايي ارزشمند را دارد، مي‌گويد:

بلـي گـر چه شد سال بر من كهن نشد رونق تازگيم از سخـن

هنوز هم كهن سرو دارد نـوي همـان نغز خنگم كند خوشروي

هنوزم بـه پنجاه و هفت از قيـاس صدم در ترازو نهد حق شناس

هنوزم زمانه بـه نيروي بخت دهد دُر به دامان و ديبا به تخت

به شصت آمد اندازه سال من نگشت از خود اندازه حال من[44]

آثار ديگر:

به جز پنج‌گنج حكيم نظامي اشعار ديگري مانند رباعي و ابيات فرد نيز داشته كه از تذكره‌ها و مجموعه‌ها جمع‌آوري شده است.

دولتشاه سمرقندي مي‌گويد:«ديوان شيخ نظامي وراي خمسه قريب بيست هزار بيت باشد و غزليات مطبوع و موشَّحات مصنوع بسيار دارد.»[45]

اما متأسفانه ديوان بيست هزار بيتي نظامي هم اكنون در دسترس نيست. هر چند كه باخر با توجه به بيتي از ليلي و مجنون معتقد است كه شاعر ديوانش را در همان ايامي كه آن شعر را مي‌نوشته، تنظيم كرده است.

«نظامي همچنان كه قبلاً گفته‌ايم غير از پنج‌گنج، ديوان قصائد و غزلياتي هم داشت. عوفي كه معاصر شاعر بوده، گفته است جز مثنويات شعر از او كم روايت كرده‌اند و فقط از يك راوي در نيشابور غزل‌ها و مرثيه‌اي ازو درباره پسر خود شنيد كه آنها را در لباب‌الالباب نقل كرده است. ليكن مسلماً نظامي را قصايد متعدد بود كه به پيروي از سنايي در وعظ و حكمت سروده است و همچنين غزل‌هاي بسيار ازو روايت كرده‌اند. مجموع اين قصائد و غزل‌ها، ديواني را پديد آورده بود كه بر اثر الحاقات بعدي شماره ابيات آن فزوني يافت. چنان كه به قول دولتشاه به بيست هزار بيت مي‌رسيد. ليكن بعدها پراكنده شد و اكنون قسمتي از آنها در مجموعه‌ها در دست است كه بعضي را مرحوم وحيد دستگردي با جدا كردن اشعار منسوب به نظامي در گنجينه گنجوي گرد آورده است.»[46]

 

مقام علمي نظامي:

يكي از مواردي كه درباره نظامي در پرده ابهام است علاوه بر محل تولد و دوران كودكي؛ تحصيلات و معلمين اوست. در تذكره‌ها نامي از معلم يا معلمين نظامي نيست اما آن چه مسلم است اين كه نظامي مردي درس خوانده و معلم ديده بوده است و ممكن نيست همه علوم را بدون معلم فرا گرفته باشد. اما معلمين او گمنام بوده‌اند. او چنان كه خود مي‌گويد تن در طلب علم و هنر رنجه داشته و با تحمل رنج و سختي، در علوم و فنون مختلف عصر خود مهارت پيدا كرده است:

به بازي نبردم جهان را به سر كه شغلي دگر بود جز خواب و خَور

نخفتم شبي شاد در بستري كه نگشادم آن شب زدانش دري[47]

و درجايي ديگر از خود به دليل داشتن علوم مختلف اين گونه تعريف و تمجيد مي‌كند:

كه ديده‌ست بر هيچ رنگين گلي زمن عالي آوازتر بلبلي

زهر دانشي دفتر آراسته به هر نكته‌اي خامه‌اي خواسته

پذيرفته از هر فني روشني جداگانه در هر فني يك فني[48]

او حكيمي دانا ومنجمي آشنا به سيارات است:

منم دانسته در پرگار عالم به تصريف و به نحو اسرار عالم

همه زيج فلك جدول به جدول به اصطرلاب حكمت كرده‌ام حل

كه پرسيد از من اسرار فلك را كه معلومش نكردم يك به يك را[49]

او در جواني شاعري حكيم و دانشمندي آگاه بود و فيلسوفي بزرگ. او عقايد فلسفي مهمي را در اشعارش ابراز كرده اما با وجود علم فراوان و حكمت، گاهي دچار حيرت مي‌شود و اين تحير را چنين ابراز مي‌دارد:

مرا حيرت بر آن آورد صدبار كه بندم در چنين بتخانه زنار[50]

و چون فردي حكيم است و دانشمند و فرزانه؛ مي‌داند كه اگر عنايت الهي به مدد او نيايد با همه علم و آگاهي و قوه تعقل راه به جايي نمي‌برد و ممكن است با وجود آن همه معلومات به بيراهه كشيده شود و اگر اكنون باقي و جاويد است و در راه مستقيم، اين هدايت كه ثمره‌اش زندگاني جاويد است از جاي ديگري به او هبه شده است:

ولي چون كرد حيرت تيز گامي عنايت بانگ برزد كاي نظامي

مشو فتنه بر اين بت‌ها كه هستند كه اين بت‌ها نه خود را مي‌پرستند

همه هستند سرگردان چو پرگار پديد آرندة خود را طلبكار

تو نيز آخر هم از دست بلندي چرا بتخانه‌اي را در نبندي

نموداري كه از سرتا به ماهي است طلسمي بر سر گنج الهي است[51]

اما در حد علوم معمول و متداول زمان تصوراتي اين چنين نيز دارد:

خبرداري كه سياحان افلاك چرا گردند گرد مركز خاك[52]

نظامي اطلاعات وسيعي در علوم قرآني دارد و جالب اين است كه اكثر آيات مورد استفاده نظامي به صورت فارسي سليس و روشن آمده است. او با وجود آشنايي‌اش به زبان عربي مانند شعراي ديگر چون مولوي، سعدي و حافظ به اشعار عربي نپرداخته است.

او همانطور كه از اشعارش بر مي‌آيد از كودكي مشغول تحصيل و فراگيري علم بوده است:

چوسال آمد به شش چون سرو مي‌رست رسوم شش جهت را باز مي‌جست

چنان قادر سخن شد در معاني كه بحري گشت در گوهرفشاني

چو از باريك بيني موي مي‌سفت به باريكي سخن چون موي مي‌گفت

چو بر ده سالگي افكند بنياد سر سي سالگان بر باد مي‌داد[53]

پس از رسيدن به سي سالگي و كسب دانش و علوم زمانه گوشه‌گيري اختيار كرده است. چنان كه خود مي‌گويد:

سي‌گذشت ‌از عمر بر خيز اي نظامي‌ گوشه‌گير من ‌نصيحت ‌كردمت ‌باقي‌ توداني‌‌ها و هان[54]

او تلاش و كوشش براي كسب علم را شبانه‌روزي دنبال كرده است و چنان كه خود مي‌گويد تن در طلب علم و هنر رنجه داشته و با تحمل رنج و سختي در علوم و فنون مختلف عصر خود مهارت پيدا كرده است.

به بازي نبردم جهان را به سر كه شغلي دگر بود جز خواب‌وخور

نخفتم شبي شاد در بستري كه نگشادم آن شب زدانش‌ دري[55]

اما اين جد و جهد و سعي و تلاش را براي رسيدن به دقايق و اسرار تا زماني ادامه مي‌دهد كه:

هر چه هست از دقيقه‌‌هاي نجوم با يكايك نهفته‌هاي علوم

خواندم و سرّ هر ورق جستم چون تو را يافتم ورق شستم[56]

و هنگامي كه به معرفت حقيقي رسيده و او را مي‌يابد؛ باقي علوم را به كناري نهاده و مستغرق در او مي‌شود.

1. صفاءذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 798.

2. همان.

3. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 6، بيت 83.

1. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند11، بيت 9 و 10.

2. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 51.

3. نظامي گنجوي ـ ليلي و مجنون، بند 11، بيت 16 و 17.

4. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 11، بيت 23 و 24.

1. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 5، بيت 40.

2. نظامي‌گنجوي اقبال‌نامه بيت 29.

3. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 41.

4. همان.

5. نظامي گنجوي، مخزن‌الاسرار، بند 59، بيت 22.

6. نظامي گنجوي، خسرو و شيرين، بيت 2826.

7. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 5.

1. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 5، بيت 34 و 35.

2. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 7 و 8.

3. آذربيگدلي، لطفعلي بيگ، يوسف و زليخا، مقدمه.

4. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 6.

1. نظامي‌گنجوي، خسرو و شيرين.

2. همان.

3. نظامي گنجوي، اقبالنامه، افسانه ارشميدس، بيت 49 و 51.

1. نظامي گنجوي، اقبالنامه، افسانه ارشميدس، بيت 50.

1. صفاء ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 807 و 809.

1. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 8.

1. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، در سبب نظم كتاب، بيت 34 و 35.

1. نظامي گنجوي، اقبالنامه.

1. نظامي گنجوي، مخزن الاسرار، بند 8، بيت 17.

2. صفا، ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 801 و 802.

3. نظامي گنجوي، خسرو و شيرين.

4. صفا، ذبيح‌ اله، تاريخ ادبيات ايران، ج2، ص 802.

5. نظامي گنجوي، خسرو و شيرين.

1. براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران از سنايي تا سعدي، ص 97.

2. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 5، بيت 94 و 95.

3. نظامي گنجوي، ليلي و مجنون، بند 5، بيت 91 و 92.

4. صفا، ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 803

1. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 157.

2. صفا، ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 804.

1. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 158.

2. نظامي گنجوي، هفت پيكر، در سبب نظم كتاب، بيت 24 و 25.

3. نظامي گنجوي، شرفنامه، بند 8، بيت 113 و 117.

1. نظامي گنجوي، اقبالنامه.

2. صفا، ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 804 و 806 و 807.

1. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 15 و 16.

2. نظامي‌گنجوي، اقبال‌نامه، بند 54، بيت 30 تا 33 و بيت 38.

3. برز‌آبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 11.

1. صفا، ذبيح‌اله، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 809 و 810.

1.نظامي گنجوي، شرفنامه، ص 47، بيت 3 و 4.

2. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 10.

3. نظامي گنجوي، خسرو و شيرين، بيت 410.

2. نظامي‌ گنجوي، خسرو و شيرين، بيت 61.

3. نظامي گنجوي، خسرو شيرين ابيات 62 تا 64 و 66 و 69.

1. همان، بيت 8.

1. نظامي گنجوي، خسرو و شيرين، آغاز داستان.

2. برزآبادي فراهاني، مجتبي، زندگي نظامي، ص 87 .

3. همان.

4. همان، هفت پيكر، بيت 44 و 45.


مبلغ قابل پرداخت 19,440 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۱ فروردین ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 2246

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما