مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1415
  • بازدید دیروز : 3600
  • بازدید کل : 13090153

مقاله25-بررسی چگونگی تأسیس و تثبیت حکومت هخامنشیان 130ص


مقاله25-بررسی چگونگی تأسیس و تثبیت حکومت هخامنشیان 130ص

فهرست مطالب

عنوان مطلب

صفحه

چکیده --------------------------------------------

1

مقدمه ---------------------------------------------

2

بررسی و نقد منابع ------------------------------------

8-4

فصل اول : پارس ها قبل از تأسیس سلسله هخامنشیان

1-1 ) محل سکونت پارس ها ------------------------------

11

1-2) اجداد کوروش و داریوش -----------------------------

13

1-3 ) کورش قبل از سلطنت ------------------------------

16

فصل دوم : سلطنت کورش بزرگ

2-1 ) نبرد کورش با مادها و قدرت یابی او --------------------

22

2-2) فتح لیدیه --------------------------------------

27

2-3 ) فتوحات کورش در شرق ----------------------------

37

2-4 ) جنگ بابل -------------------------------------

43

2-5) رابطه و منش کورش با مغولان -------------------------

55

2-6) مرگ کورش ------------------------------------

 

فصل سوم : دوران پادشاهی کمبوجیه

3-1 ) به قدرت رسیدن کمبوجیه ---------------------------

59

3-2 ) فتح مصر توسط کمبوجیه ---------------------------

63

3-3 ) فتوحات کمبوجیه در شمال افریقا ----------------------

68

3-4 ) ماجرای گئومات ----------------------------------

72

3-5) مرگ کمبوجیه -----------------------------------

78

فصل چهارم : داریوش بزرگ بر سریر قدرت

4-1 ) نحوه ی به قدرت رسیدن داریوش بزرگ ------------------

80

4-2 ) اصطلاحات سیاسی ، قضایی ، اداری و اقتصادی داریوش کبیر ---

83

4-3 ) اقدامات نظامی داریوش بزرگ ------------------------

101

4-6 ) عاقبت داریوش و آرامگاه او --------------------------

119

سخن آخر ------------------------------------------

120

منابع ----------------------------------------------

123

مأخذ ----------------------------------------------

124

نشریات --------------------------------------------

128

سایت ها -------------------------------------------

129

 

چکیده :

یکی از رویدادهای مهم دنیای باستان تشکیل حکومت هخامنش می باشد که 220 سال بر ایران شهر فرمان راند. حکومتی که کوروش تشکیل داد در کمتر از 20 سال یکی از بزرگترین شاهنشاهی شناخته شده جهان باستان تبدیل شد .

در اینکه چه عواملی در ایجاد این حکومت نقش داشت می توان به مهاجرت آریایی ها به ایران ، پیری حکومت آسیای غربی و غیره اشاره کرد اما این موارد در مقایسه با اخلاق و رفتار سیاستمدارنه کوروش عوامل کوچکی بیش نیستند . با دقت در اعمال و رفتار این پادشاه با اتباع خود ، و با حاکمان و ملل مغلوب در نبردها و بعد از تسخیر سرزمینشان و غیره ، رفتار او کاملاً واضح است .

همین مورد بود که در توسعه و اعتلای حکومت او تاثیری بس شگرف به جای گذاشت .

تثبیت سلسله ی هخامنشی در زمان کمبوجیه به علت حکومت نه چندان دراز مدت وی و در زمان بردیا که حداقل با ادعای پسر کوروش بر تخت نشست به دلیل ناپایداری حکومت او تکلیفش به درستی معلوم نشد . اما از زمان داریوش ما می توانیم این ادعا را مطرح کنیم ، چرا که از داریوش به بعد به صورت متوالی از دودمان او بر ایران حکومت کردند و کسی غیر از خاندان متعرض آنها نشد .

 

مقدمه:

این تحقیق در زمینه ی چگونگی تشکیل و تثبیت سلسله هخامنشان و تجزیه و تحلیل و برسی اقدامات سه پادشاه هخامنشی کورش،کمبوجیه و داریوش کبیر و اوضاع زمان آنها و جنگ ها و سرزمین هایی که تصرف کردند که برای دانشجویان تاریخ،میراث فرهنگی و تمام مراکز پژوهش و آموزشی و تمام علاقه مندان به شناخت سلسله هخامنشیان مفید و ارزشمند است.در نوشتن این تحقیق از روش کتابخانه ای استفاده شده بدین صورت است که پس از مراجعه به کتابخانه های مختلف و جمع آوری کتاب های مربوط به این تحقیق و برسی و تجزیه و تحلیل آنها اطلاعات مورد نظرش را ثبت نموده ایم.این مساله را باید در نظر بگیریم که تحلیل های تاریخی بر خلاف تحلیل های طبیعی و تجربی از کل به جزء می باشند و قیاسی است،و از رویدادها ی جزئی به کل می رسیم.

با وجود اینکه مادها حکومت مقتدری در غرب ایران تشکیل دادند و حتی امپراتوری آشور را [به کمک بابلیان] از میان برداشتند، قسمت زیادی از ما ترک آن را از آن خود کردند ونیز به قول هردوت تا شرق ایران زير نفوذ خود درآوردند اما قوم پارس که با آنها از یک نژاد و به احتمال زیاد پیشینه مشترک با مادها داشت و از زمان فرورتیش،حکومت وابسته به مادها داشتند نه تنها هرگز در قوم ماد مضمحل نشدند بلکه ضمن حفظ قومیت خود، حکومتی را راهبری کردند که سرانجام نه تنها مخدومان خود را از میان برداشت، بلکه مدت کوتاهی به امپراتوری معظمی در جهان بدل گشت به طوری که بعد از گذشت زمان بسیار طولانی هنوز از مفاخر ایران و مایه ی مباهات آنهاست.

این پژوهش به چهار فصل تقسیم می شود، فصل اول شامل پارس قبل از تاسیس سلسله هخامنشان که ابتدا سکونت گاه پارس و سپس اجداد کورش و داریوش و داستان تولد و کودکی کورش را مورد برسی قرار می دهیم.

فصل دوم شامل پادشاهی کورش کبیر که در این مبحث ابتدا درگیری کورش کبیر با آستیاگ و سپس جنگ کورش کبیر با لیدیه و کورش کبیر در شرق،نبرد کورش کبیر با بابل و رفتار کورش کبیربا مغلوبان را مورد برسی قرار می دهیم.

فصل سوم عنوان اصلی آن دوران پادشاهی کمبوجیه که شامل چگونگی به قدرت رسیدن کمبوجیه فتح مصر توسط کمبوجیه، فتوحات کمبوجیه در شمال آفریقا و ماجرای گئومات را بررسی خواهیم کرد.

فصل چهارم عنوان اصلی آن سلطنت یابی داریوش بزرگ که شامل کشور گشایی های داریوش بزرگ نظام اداری و اقتصادی شاهنشاهی داریوش بزرگ،و اقدامات و اصطلاحات داریوش كبير، و عاقبت داریوش کبیر می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

معرفی منابع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بررسی و نقد منابع:

منابع مکتوب درباره ی هخامنش از تنوع زبانی زیادی برخوردارند: پارسی، عیلامی، بابلی، قبطی[1]، آرامی، عبری، فنیقی، یونانی، لاتینی و غیره.

گرایشات ناسیونالیتی در بعضی مورخین بیگانه،آنها را از گفتن واقعیت در مورد هخامنشیان دور می کند اکثریت آنهایی که در تالیفات خود در مورد هخامنشان مطلب نوشته اند قصدشان نگارشتن تاریخ این حکومت نبوده بلکه به تناسب ارتباطی که این حکومت با سرزمین آنها برقرار کرده بود کم و بیش بدان اشاراتی کرده اند.

 

نقد وبررسی چند اثرمهم در تاریخ این سلسله به صورت مجزا:

هردوت :

هردوت را«پدر تاریخ»خوانده اند و تالیفات او کهن ترین اثری است که مورخین دوران باستان درباره ی ایران و به طور کلی در باب تمدن های جهان باستان و به ویژه تاریخ ملت های کهن شرق نگاشته شده است. وی از اهالی «هالی کارناس»یکی ازمستعمرات یونانی در آسیای صغیره بود که از 484تا 425 پ.م می زیسته است. خانواده ی هردوت از اشراف این منطقه بود و به همین دلیل، وی از زندگی مرفهی برخوردار بود.

هردوت سفرهایی به فنیقیه،سوریه،قبرس،مصر،بخش شمالی کرانه ای دریای سیاه، تراکیه، مقدونیه، و بابل و شاید سرزمین ماد و پارس و سپس مقدونیه نمود.

زندگی خصوصی هردوت در پرده ای از ابهام باقی مانده است،اما مفسرین تاریخ با تکیه ی بر تالیفات وی در باب شیوه ی تفکر و جهانبینی او اظهار نظر کرده اند.

سیسرون،خطیب و سیاستمدار نامدار روم107-43 پ.م)وی را پدر تاریخ خوانده .تالیفات هردوت در 9جلد صورت گرفته است و هر جلد به یکی از خدایان تاریخ، موسیقی، کمدی، تراژدی، رقص،شعر، ستارگان، و بیان اختصاص یافته است.

وی در تالیفات آثار خود احتمالا از آثار مورخینی نظیر هکاته سود جسته،اما مأخذ اساسی وی بیشتر مشاهدات خود او و نقل قول هاو روایاتی است که مستقیم یا غیر مستقیم از دیگران شنیده است.

 

 

 

گزنفون :

مورخ،فیلسوف،پژوهشگر و سردارنظامی یونانی که در 430 پ.م در ارخیابه به دنیا آمد و در 355/352پ.م وفات یافت. گزنفون از یک خانواده ی ثروتمند یونانی ،در آغاز جوانی تحت تاثیر سوفسطائیان بود.بعد به شاگردی سقراط در آمد.

گزنفون در لشکر کشی کورش کوچک در 401پ .م علیه اردشیر دوم هخامنشی شرکت نمود. در این جنگ کورش کوچک در بابل کشته شد و سپاه وی سرگردان و پراکنده شدند. گزنفون سرپرستی این سپاه را که از مزدوران یونانی تشکیل شده بودند،

برای بازگشت به یونان به عهده گرفت و آنان را بامشکلات بسیاری به کرانه های دریای سیاه رسانید.

تالیفات گزنفون بیشتر جنبه ی فلسفی و تربیتی دارد.برخی از این آثار عبارتند از

1) آناباسیس(لشکرکشی ده هزار نفری)که در آنان ماجرای بازگشت ده هزار تن شرح داد شده است، وارزش یک گواهی عینی را دارد.

2) ماندنیها که آن رابه منظور جاودان ساختن خاطره ی استاد خود ،سقراط ،نوشت و در چهار کتاب تنظیم شده است.

3) دفاعیه سقراط و مهمانی که تقلیدی از ضیافت مشهور افلاطون

4) تاریخ یاهلینیکا که ذیلی بر کتاب فوکیدید تالیف توسیدید به شمار می رود.

5) سیروپدی (ترتیب کورش) که نویسنده در آن به شرح داستان مانند زندگی و جوانی «کورش بزرگ»که مورد ستایش و تحسین او بوده است،پرداخته است.

 

کتزیاس:

کتزیاس،مورخ و طبیب یونانی و از وابستگان سقراط،در سده ی پنجم پ.م در کنید واقع در کاریه متولد شد.در سال 414پ.م به اسارت ایرانیان در آمده و مدت هفده سال طبیب معالج پروشات ملکه ی ایران ،زن داریوش دوم،و طبیب اردشیر دوم هخامنشی بود. پادشاه ایران گاهی برای مزاکره با یونانیان از وجود او استفاده می کرد.در 398پ .م برای انجام ماموریتی از سوی شاه ایران به اسپارت رفت و پس از آن به میهن خود بازگشت و به نگارش آثارخویش پرداخت .کتاب هایی که نوشته عبارتند از :پرسیکا(درباره ی تاریخ پارس که به قول خودش برای نگارش آن از سالنامه های رسمی ایران استفاده کرده است)ایندیکا (شرح مختصری درباره ی تاریخ هند که بنا به اظهار وی برای نگارش آن از اظهارات شفاهی و از مشاهدات خویش بهره گرفته است)و نیز کتاب هایی درباره ی رود ها،کوهها،ودریانوردی در اطراف آسیا.

بنابراظهار خود مولف،در موقع اقامتش دردربار شوش علاوه بر تحقیقاتی که می کرد به مدارک دولتی دسترسی داشت و مدارک را دفاتر شاهی می نامید.مهمترین تالیفات او متضمن 23کتاب بوده است:شش کتاب درباره ی تاریخ آشور و ماد،هفت کتاب در باره ی ایران (از کورش تا مرگ خشایار شا)و دنباله ی تاریخ ایران تا 398 پ .م.

کتاب های کتزیاس راجع به ایران و هند (پرسیکا وایندیکا)به ما نرسیده و مفقود شده است، لیکن مختصری از آن در نوشته های فوتیوس ،یکی از روحانیون درجه اول مسیحی،ذکر شده و تا زمان ما باقی است.

ما در این پژوهش به از نوشته های این نویسنده به واسطه کتاب «ایران باستان»نوشته حسن پرنیا(مشیر الدوله) بهره بردیم.

 

حسن پرنیا

میرزا حسن خان میرزا فرزند میرزا نصراله خان در ماه صفر 1352 شمسی در تبریز متولد شد و در سال 1314 در تهران وفات یافته است.وی علاوه بر زبان های فرانسه ،عربی،روسی تسلط کامل داشته است و انگلیسی هم می دانست و در اواخر عمر جهت مطالعه منابع تاریخی آلمانی این زبان را هم فراگرفته است.غیر از تاریخ نویسی مشاغل دیگری مانند مترجم سفارت و نخست وزیر در زمان احمد شاه قاجار و فعالیت های دیگری داشته است.آثار زیادی مانند: ایران باستان، ایران قدیم و همچنین در زمینه ی علم حقوق نوشته است کتاب تاریخ مفصل باستان، در سه جلد قطور که ظاهرا" تدوین آن حدود پنج ماه طول کشید و به اهتمام مهدی اکباتی پاکنویسی شده و از آثار ارزنده این مرد بزرگ تاریخ نویس ایران است.در نگارش این اثر گرانبها دقت بسیاری داشته،روایات را بانظری تیزبین برسی نموده و مطالبی را که صحیح تر به نظر می آمده اند آورده است.حتی آنها را با آثار تاریخی مانند کتیبه ها،سالنامه ها،اکتشافات اخیر باستان شناسی مورد نقد و برسی قرار داده است و به اکثر منابع دسترس داشته است-افسانه گویی ها و اغراق نویسی ها مورخان متعصب را در نقل روایات تاریخی اشکار ساخته است.

 

تاریخ مردم ایران قبل از اسلام : نویسنده عبدالحسین زرین کوب:

مورخ مشهور معاصر در سال1301 شمسی دربروجرد تولد یافت،رشته حقوق تحصیل کرده اما پس از تغییر رشته،در رشته ی ادبیات درس خوانده و مدارج علمی را با رتبه های عالی طی نموده است.مهمترین آثار وی عبارتند از :روزگاران ایران،تاریخ در ترازو، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام...که ارزش علمی فراوانی دارند،کتاب تاریخ مردم که بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است از نظر رعایت منابع تاریخ نویسی علمی و انتقاد منابع و اخبار تاریخی بسیار جالب است لازم به ذکر است که ده ها اثر تحقیقی و پژوهشی دیگر مورد استفاده قرار گرفته است در این تحقیق از کتاب روزگاران و تاریخ مردم ایران قبل از اسلام جلد اول که ارزش علمی دارند مورد استفاده قرار گرفته اندکتاب روزگاران از نظر رعایت مبانی تاریخ نویسی علمی و انتفاد منابع و اخبار تاریخی بسیار جالب است و بخش هخامنشان کتاب تاریخ مردم ایران قبل از اسلام این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته بیشتر به شرح زندگی و اقدامات کورش کبیر، داریوش بزرگ و خشایارشا پرداخته است و دیدگاههای وی در این قسمت به این صورت بود که این شاهان همواره در حال کشور گشایی و کسب پیروزی بودند.

 

ا. ت. اومستد : تاریخ شاهنشاهی هخامنشی :

نام کتابی است که مورخین امریکایی به نام ا.ت.اومستد که به وسیله دکتر محمد مقدم به سال 1340 ه . ش به فارسی بر گردانده شده است به نوشته ی مترجم«نویسنده دانشمند این کتاب از کارشناسان تاریخ آشور بوده و چنانچه از نظر های او در این کتاب و در دو کتاب دیگرش «تاریخ آشور»و تاریخ فلسطین و سوریه و همچنین در کتابی که در باره ی «عیسی در پرتو تاریخ»نوشته پیداست،سنت شرق شناسی و تاریخ نویسی اروپایی و امریکایی را که هدف اصلی آن این است که داستان های کتاب مقدس (تورات و انجیل)را تاریخی جلوه دهد حفظ نموده است.نام اصلی این کتاب به انگلیسی «تاریخ امپراتوری پارس»که برگردان آن به فارسی بهصلاحدید مترجم به «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی»تبدیل شده است،اما علیرغم این عنوان این کتاب تماماً در مورد هخامنشان ومسائل اصلی آنها نوشته نشده ،بلکه مسائل حاشیه ای و نوشته های در مورد شهرهای هخامنشان بابل،مصر،یهود و غیره و اعتقادات و مذاهب آنها خیلی از حجم کتاب را اشغال کرده است تا آنجا که به نوشته مترجم«شاید سزاوارتر می بود]نویسنده[ عنوان آن را «تاریخ بابل و یهود در عصر هخامنش»می گذاشت.

 

پی پربریان:تاریخ امپراتوری هخامنشان:

مورخ فرانسوی ،استاد تاریخ عهد باستان در دانشگاه تولوزولومیری،متخصص تاریخ شرق میانه در عصر استیلای پارس و کشور گشایی اسکندر است.او تاکنون کتاب های «اسکندر بزرگ»،«پیرامون دولت و شبانان در شرق میانه قدیم»،«درباره ی شاهان،«خراج ها و بزرگوان»و«داریوش پارسیان و امپراتوری»منتشر کرده است.از جمله آخرین تالیفات او همین کتاب یعنی«تاریخ امپراتوری پارس ،از اسکندر تا کورش»است که از نیمه ی دوم سال 1996م. در پارس منتشر شده و در ایران توسط دکتر مهدی سمسار تحت عنوان «تاریخ امپراتوری هخامنشان از کورش تا اسکندر»ترجمه و در دو جلد انتشار یافته است،جلد اول از حکومت اجدادکورش کبیر شروع و تاپایان زمان داریوش کبیر ادامه می یابد و جلد دوم از حکومت خشایار شا تا سقوط اسکندر را شامل می شود.

نویسنده در این اثر اولا" از منابع مختلف ایرانی،یونانی،روسی و غیره استفاده کرده و ثانیا" از مورخین بزرگ و نامی اروپایی سود برده و هم بعد از تالیف نسخه ای از آن را در اختیارهمکاران خود قرار داده و از نظرات انتقادی و راهنمایی آنها بهره گرفته است.

او در تالیفات پر حجم خود به اکثر جنبه های تاریخ هخامنشی مانند سیاست،اقتصاد،اوضاع اجتماعی،تشریفات دربار،مذهب،کیفیت جلوس پادشاه،اوضاع نظامی و جنگ های هخامنشان با یونانیان و غیره و سرانجام سقوط این امپراتوری اشاره کرده و بادلایلی نتیجه گیری می کند یا برای تفکر بیشتر خوانندگان،نتیجه گیری خود را به صورت سوالی مطرح می کند تا خود جواب آن را بیابد و برای نتیجه گیری مطالب و نوشته های مورخین قدیم مانند هردوت را نیز به نقد می کشد.

داندامایف: ایران در زمان نخستین پادشاهی هخامنشی:

نام کتابی است که به وسیله م.ا.داندامایف مورخ روسی ،تالیف و توسط روحی ارباب در ایران به فارسی برگردانیده شده است. این کتاب یکی از معدود کتبی ترجمه شده به فارسی، نسبتا جامعی است که وقایع سیاسی، اجتماعی، و مذهبی زمان نخستین پادشاهان را به تصویر کشیده است.

نویسنده این کتاب را به دو بخش تقسیم کرده: در بخش اول کتیبه ی بیستون را با عنوان یک منبع تاریخی مورد برسی قرار داده و تاریخ تحقیقات درباره آن،تاریخ خط میخی فارسی باستان، تاریخ این کتیبه و سبک شناسی نوشتاری آن را مورد کنکاش قرار داده است. در بخش دوم،نخست تشکیل حکومت جهانی هخامنشی توسط کورش را به صورت کوتاه واگذار به رشته تحریر در آورده و در فصل دوم اغتشاش بردیا و شورش های مربوط به سال های 521-523 پ. م را برسی و نقد کرده است.

این اثر گرچه کتیبه بیستون را مرجع و منبع اصلی کار خود قرار داده اما از منابع دیگر مانند نوشته های مورخین یونانی برای روشن ساختن و نقد مطالب کتیبه ی بیستون کمک می گیرد.

 

 

 

 

فصل اول

 

 

پارس ها قبل از تاسیس سلسله هخامنشیان

 

 

1-1 ) محل سکونت پارس ها

 

1-2) اجداد کوروش و داریوش

 

1-3 ) کورش قبل از سلطنت

 
   
   

 

 

 

 

 

 

 

 

محل سكونت پارس ها :

آشوريان در حملاتشان به غرب ايران در 844 پ.م از قوم پارسوا در غرب وجنوب غرب درياچه اروميه ودر 836 پ.م از قوم ماداي در جنوب شرقي همان درياچه نزديك همدان ياد مي كنند.[2] اداد نيراري سوم پادشان آشور در سال 810 پ.م و سالها بعد هفت بار به غرب ايران حمله كرده و فقط از مادها يا به قول آشوريان آمادي نام مي برد و اسمي از پارس ها به ميان نمي آورد.[3] شايد در اين زمان قسمتي از پارس ها از آنجا دست به مهاجرت زده باشند. تعدادي از دانشمندان عقيده براين دارند كه پارس ها درآن آغاز ورود به ايران در غرب و جنوب خود غربي درياچه اروميه ساكن گشتند و طبق سنتي كه درآن زمان مرسوم بود نام خود را به آن سرزمين داده اند و آن را پارسوا ناميده اند. اقامت آنها درآنجا احتمالا طول نكشيد وبعد در جهت جنوب شرق حركت و خود را به اطراف كوههاي بختياري تا شرق شهر جديد شوشتر رسانده وبه ياد سرزمين قبلي خود ونيز بنابر سنت اخير آنجا را پارسواش يا پارسوماش نام نهادند.[4] اگر اين را بپذيريم نظريه مبتني بر به عاريت گرفتن خصايص تمدني دولت اوراتو توسط پارس ها درارسوماش مثل تپه ي مسجد سليمان ظاهرا توجيه ناپذير مي نمايد.[5] زمان مهاجرت پارس ها از شمال غرب ايران به اطراف جنوب را تا اواسط قرن هشت (8)پ.م و رسيدن آنها به پارسوماش حدود اوايل قرن هفت (7) پ.م مي دانند.[6] تحقيقات باستان شناسان معلوم گرديده كه در جريان قرن (7)پ.م است كه تغيير چشمگيري در پارس پيش آمده و محل هاي اسكان متعددي درآنجا پديدار گشته است.[7] حال اگر آنها در آغاز ورود به ايران در اطراف درياچه اروميه نبودند، پس تا قرن هفتم پ.م كه در اطراف عيلام ظاهر مي شوند بايد دركدام نقطه سراغ آنها را گرفت؟ اين سئوالي است كه تا پيدا نشدن جواب مشخصي براي آن شايسته است مورخين كه فرود آمدن آنها را در ايران براي اولين بار كنار درياچه اروميه مي دانند بپذيريم. مضافا با اينكه در زمان شاه عيلامي «هوبان -ايمنه» 692، 688 پ.م است كه نخستين بار نام پارسيان يا پارسوماش[8] به ميان آيد در شرق شوشتر امروزي مستقر شدند.[9]

 

 

 

خاصه اينكه شايد خود آشوريان كه سعي مي كردند با دولت ها و اقوام كوچك اطراف رابطه نزديك برقرار كرده و آنها را عليه دشمن خود به كار گيرند.[10]

از قراين و شواهد نوشته ها و فرضيات مورخين، باستان شناسان، چنين برمي آيد كه پارسها در شمال غرب ايران تحت فشار حكومتها اوراتور و آشور دو دولت رقيب قرار داشتند و حتي مدتي به انقياد اوراتو در آمدند.[11] هردو كشور هم خواهان گرفتن خراج از آنها هم اتحاد باآنها غلبه يكديگر بودند.[12] در بيشتر حملات آشوريان به غرب ايران ازآنجا كه پارسها تقريبا سرراه حملات آشوريان بودند مورد تاخت و تاز و غارت و چپاول آنها قرار مي گرفتند. عيلام نيز دشمن ديرينه آشور بود و احتمالا دولت اخير مي خواست از نيروي پارس ها عليه خصم استفاده كند. بدين صورت كه از طرف شمال و شمال شرق، عيلام را مشغول دارد تا خود بهتر از پس آنها برآيد، لذا پارسها به سمت جنوب شرقي سرازير شده ودر اطراف عيلام در مشرق شوشتر كنوني سرزميني كه بنام آنها پارسوماش نام گرفت سكني مي گزيند. ضمن اينكه سياستتيگلات پليسرسوم 727-745 پ.م پادشاه آشور مبني بر كوچاندن طوايف و مستقر كردن آنها در نواحي دوردست را هم بايد درنظر داشت.[13] قابل ذكر است كه پادشاهي عيلام از دوران پادشاهي نوعيلاني (653-75 پ.م) به شدت رو به ضعف گذاشته و سلسله پادشاهي از درون براثر كشمكشي هاي داخلي پي درپي به راه انحطاط و زوال رفته بود و احتمالا چندين پادشاه دريك زمان واحد در آغاز سده­ي هفتم به اين سرزمين حكمراني مي كرده اند. ازاين تاريخ مركز پادشاهي ، بخش علياي منطقه نبوده بلكه منطقه مسطح بوده است.[14] بنابراين چون عيلام برقسمت هاي كوهستاني و شمالي خود ديگر كنترل چنداني نداشت توانايي جلوگيري از مهاجرت و ورود پارسها را بدانجا و پس زدن آنها از او سلب شد.[15]

اين احتمال هم وجود دارد كه هدف عيلام اين بوده كه درمقابل دشمنان از نيروي آنها استفاده كند واز لذا بسط تدريجي قدرت آنها اغماض نگريسته است.[16] پارسيان هم ازاين اوضاع كمال استفاده را كرده و حكومت خود را به تدريج توسعه دادند.[17] البته ضعف آشور بعد از حمله به عيلام در زمان آشور بني پال

 

 

براي پارس ها حائز اهميت بود كه به احتمال قريب به تضمين ازاين فرصت بدست آمده استفاده كافي بردند.

 

1-1) اجداد كوروش و داريوش

بعد از حمله آشور با بني پال به عيلام كشور اخير بسيار ضعيف شد. قدرت اداره ي سرزمين هاي شرقي خود را از دست داد. شايد درآن زمان (حدود سال 646 پ.م) شاه پارس ها به ادعا درآنجا (سرزمين انشان) پرداخته و خود را شاه نشان مي نامد.[18]

از آنجا كه آشور با بني پال فرزند كوروش (اروكو) را به گروگان مي گيرد. مي توان گفت به احتمال قريب به يقين شاه پارس ها درآن زمان كورش نام داشته والا اگر شخص ديگري بود بايد فرزند آن شخص را به گروگان مي گرفت. اگر اين احتمال كه چيش پش جد بزرگ كورش كبير عنوان شاه انشان به خود داد صحيح باشد شايد بتوان چيش پش را جانشين بلافصل كورش دانست و چون يكي دانستن كورش اخير با كورش پدربزرگ كورش كبير نادرست اعلام شد.[19] مي توان گفت تا تحقيقات بيشتر شايسته است اسامي شاهان پارس ها را قبل از چيش پش

(جد بزرگ كورش كبير) طبق روايت هردوت[20] به غير از هخامنش كه هيچ سندي دال بر حكومت او يافت نشده بپذيرم.

گرچه هردوت بعد از به اصطلاح دو شاخه يا دو شعبه شدن حكومت هخامنش به سراغ شاخه اصغر مي رود به جاي كورش كبير و كمبوجيه آريامنه و آرشامه و ويشتساب به ترتيب جدبزرگ، پدربزرگ و پدر داريوش را به عنوان شاه ذكر مي كند واين شايد به دليل اين بوده كه او در زمان خشايارشا و جانسين اردشير اول (معروف به درازدست (تاريخ اين خاندان را مي نوشته و بنابراين پدران آنها را تا 9 نسل هخامنش به عنوان شاه ذكر ميكند.) گرچه در مورد دو شاخه شدن حكومت هخامنشي بعد از چيش بيش هم هنوز پيش از حدس و گمان گفته نشده و در مورد اواحي كه از آريامنه و ارشامه ودر همدان يافت شده (از آنها به عنوان شاه بزرگ و شاه پارس ياد مي كند) هنوز اكثر مورخين ترديد دارند.[21] و احتياج به تحقيقات بيشتري دراين زمينه دارد.

 

 

ضمن اينكه مدركي وجود دارد كه اميرنشين كوچكي در اواخر قرن 7 و اوايل قرن 6پ.م در فارس وجود داشته است كه احتمالا پيشينان كورش دوم (كبير) آن را ضميمه قلمرو خود ساخته اند.[22] وجود پادشاهي كوچك ديگري به مركزيت شوش درهمين زمان ينزو كشف بايگاني حدود 300 متن اداري عيلامي در زير ساختمان هاي ساخته شده به دست داريوش يكم تائيد شده است.[23]

كورش كبير در استوانه معروفش در بابل ، اجداد خود را تا چيش پيش بيشتر برنمي شمارد. ظاهرا علت آن است كه از چيش پش به بعد شاه انشان بوده اند و بالاتر نبوده اند و انشان سرزمين معروفي در دولت عيلام بوده و براي مردمان بابل و اقوام ساكن درآن شناخته شده و داراي قدمت و كورش به حكومت اجداد خود در آنجا مي توانسته افتخار كند. به عكس پارس كه سرزمين ناشناخته اي براي اقوام مزبور بوده بداشتن خصوصيت ممتازي معروف نبوده است. با اضافه اينكه احتمال زياد شاهان پارس قبل از چيش پش پادشاهان دست نشانده بودند و انشان را هم نداشتند.[24] البته شايد هم حاكي ازآن باشد كه شاهان اوليه پارس گرچه ايراني بودند اما خود را احياگر يا ادامه دهنده پادشاهان محلي عيلامي مي دانستند ازآنجا كه صدسال در هم زيستي نزديك با عيلاميان پارس زيسته بودند.[25] اين احتمال وجود دارد كه مدتها خود را چندان متمايز ازآنها نمي دانستند.[26] و احتمالا دليل اينكه مورخين اوليه حاكم هخامنش را چيش پش (جد بزرگ كورش كبير) معرفي مي كنند نيز همين است كه كورش در سلسله نسبت به شاهان هخامنش تا او بيشتر عقب نمي رود.

هردوت ترتيب جانشيان خشايارشا را بدين گونه ذكر مي كند. هخامنش، چيش پش ، كمبوجيه ، كورش، چيش پيش، آريامنه ، آرشامه و پيشتساسب، داريوش و خشايارشا،[27] سرپرستي سايكس هم با كمي اختلاف همين اسامي را ارائه مي دهد.[28] اما از آنجا كه داريوش در كتبيه بيستون آنكه هشت نفر به قبل از من از خاندان هخامنش شاه بودند و من نهمين آنها هستم و اكثر مورخان تاكنون درصدد ارائه هشت شاه قبل از داريوش برنيامده اند و بنابراين استوانه كورش از چيش پيش جد بزرگ كورش كبير شروع مي كنند لذا به نظر مي رسد دراين راستا پيرنيا صحيح ترين فهرست ازاين خاندان را ارائه داده باشد.[29]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از محتوای نوشته های تعدادی از مورخین بر می آید که هنگام رسیدن سپاه آشور با بنی پال به شرق عیلام و سرزمین انشان،شاه پارس ها کورش نام داشته و اگر همچنانکه آنها حدس می زنند چیش پیش مدتی بعد از نابودی موقت عیلام بدست آشور بنی پال خود را شاه انشان نامید.احتمالا باید جانشین پادشاه وقت پارس ها بوده باشد اگر این مطلب و فیر فهرست هردوت [تا قبل از دوشاخه شدن]صحیح باشد در این صورت می توان به تقریب گفت کورش شاه پارس ها در زمان حمله این پادشاه آشوری پدر بزرگ کورش کبیر نبود بلکه جد جد (پدر بزرگ پدر بزرگ)او بوده است.واگر صحیح باشد شایسته است کورش کبیر را کورش سوم یاد کنیم نه دوم[30].ولی از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق مورخین شخص اخیر را کورش دوم نوشته اند ما هم در این پژوهش این شیوه را ادامه می دهیم تا اشتباهی پیش نیاید.در مورد دو شعبه شدن می توان فرض کرد که مانند وضعیت جانشینی کورش کبیر در حدود یک قرن بعد است که شخص اخیر قلمروش را میان دو فرزندش تقسیم نمی کند بلکه کمبوجیه را جانشین خود و فرزند دیگرش بردیا را حاکم نواحی شمال شرقی [زیر نظر پادشاه]می کند همچنانکه خود کورش کبیر در زمان حیات پدرش [کمبوجیه شاه پارس ها]بر انشان حکومت می کرده است والا اگر بنا بود که به صرف داشتن دو یا چند پسر،بعد از مرگ پدر،حوزه ی حکومتی او بین آنها تقسیم گردد،باید تا زمان کورش کبیر سرزمین پارس ها به ده ها تکه تقسیم شده باشد.

 

هردوت پارسیان را مرکب از ده قبیله دانسته و آنها را اینگونه به شمارد پازارگادی ها،مارافی ها،ماسپ ها،از بین این قبایل اصیل ترین آنها قبیله پازارگادی ها بود . عشیره ی هخامنشی که سر سلسله پادشاهان خاندان پارسه به آن تعلق دارد خود یکی از عشایر قبیله پازارگادی محسوب می شود اما قبایل دیگر پارس عبارتند از پانتیاله ها،دروزی ها،ژرمنی ها ،که همه کشاورز و رعیت بیشه اند و قبایل دیگر که صحرا گرداند عبارتند از ماردی ها،دروبیک ها،و ساگارتی ها[31].

دیاکونف نیز در مبحث دو شاخه شدن حکومت هخامنش بعد از چیش بیش (آریامنه در پارس) و کورش (پدر بزرگ کورش کبیر)در انشان؛ در مورد این سرزمین می نویسید«بنابراین نباید از نظر دور داشت که انشان در هزاره اول قبل از میلاد جز نام های مهجور بوده و ممکن است تحت ایام نام واحدهای سیاسی و جغرافیایی نوینی مستور بوده اند و بدین سبب ممکن است درمتن واحدهای نام انشان و پارس برای ادای یک مفهوم دیده شود همچنانکه فی المثل«اوممان-ماندا»و«مادای»به یک معنی استعمال می شده است.[32]

 

1-3) کورش قبل از سلطنت :

هردوت کورش دوم را فرزند کبوجیه(کموجیه[33])پارس و شاهزاده خانم ماندانا[دختر آستیاک پادشاه ماد]معرفی کرده است[34].

مورخ در توضیح این مطلب می نویسد:آستیاگ(آژی دهاک ایختوویگو)شاه ماد خوابی وحشت انگیز دید،او در خواب دید که از دخترش ماندانا آنقدر آب رفت که همه جا را غرقه ساخت.او از مغان تعبیر خواب خواست.آن شاه را ترسانیدند و گفتند از سوی ماندانا خطری او را تهدید می کند در نتیجه او ترسید دختر خود را به یکی از بزرگان ماد بدهد،زیرا فکر می کرد که خطری از سوی داما داش او را تهدید خواهد کرد پس دخترش را به کمبوجیه شاه دست نشانده پارس داد.بعد از چندی در خواب دید از شکم ماندانا تاکی روئید که شاخ و برگ های آن بر هم جا سایه افکند.مغان شاه را از فرزندی که ماندانا در شکم داشت ترسانیدند و او دخترش را که در پارس بود احضار کرد و چون کورش به دنیا آمد او را به هاراپاگ(وزیرخود)دادتا بکشد،ولی هارپاگ از ترس اینکه مبادا ماندانا جانشین پدر شود و انتقام مرگ فرزندش را از او بستاند،کورش را به چوپان خود میتردات داد تا او را در جنگلی بیفکند که طعمه وحوش شود.ولی میتردات به خواهش زنش سپاکو که تازه زائیده و طفلش مرده بود.

از افکندن کورش به جنگل و کشتن او صرفنظر کرده،کورش را به زنش سپرده و جسد طفل خود را به گوشه ای افکند،آن را به مامورین هارپاگ که برای تفتیش آمده بودند نشان داد. مدتی گذشت کورش بزرگ شد و در یک بازی،پسر یکی از رجال را مضروب نمود و این وسیله ای شد که آستاگ نوه ی خود را بشناسد و چون کودکان کورش را به شاهی برگردیده بودند به نظر مغان خطر منتفی شده بود.ولی آستیاگ از هارپاگ انتقامی سخت وحشیانه گرفت،بدین صورت که پسر او را کشت و گوشتش را به خورد او داد و کورش را پیش پدر و مادرش در پارس فرستاد.هردوت مدعی است که قصه خود را از مطلعان و خبردهندگان پارسی و از کسانی که نخواسته اند ماجرای کورش را شاخ و برگ دهند،بلکه حقیقت را گفته اند گرفته است[35].گزنفون درباره ی تولد کورش داستان خاصی ندارد و درباره ی او می نویسید:کورش نوه ی آستیاگ بود در پارس و ماد بزرگ شد و بعد از برای کمک به شاه ماد علیه دشمنان او لشکر کشید و فتوحاتی کرد در حالی که هم آستیاگ سلطنت می کرد وهم دایی کورش ،کیاکسار . بعد کورش با دختر کیاکسار ازدواج کرد و جانشین او شد[36].

قسمتی از داستان هردوت بی شباهت به تولد کیخسرو (شاه کیانی )و حمایت پیران[سپهسالار و مشاور افراسیاب تورانی]از او بلاخره رفتن کیخسرو به ایران نیست.داستان گزنفون نیر با ماجرای کیخسرو که در زمان حیات جدش [کیکاوس] لشکرکشی کرد و پیروزی هایی به دست آورد به یاد می آورد[37].توضیح اینکه در زمان قدیم برای عموم شخصیت های تاریخی چنین افسانه هایی می ساخته اند مثل داستان تولد اردشیر بابکان،شاپور فرزند او و غیره[38].اغلب این افسانه ها در یکدیگر تاثیر کرده اند و گاه برای دو شخصیت دو افسانه مشابه آمده،ولی می توان اندیشید هدف تمامی این قصه ها قبل از هر چیز آن است که یاد خاطره یک بنیانگذار خارق العاده و جذاب را در معرض ستایش بگذراند که از آغاز تولد،نامزد تقدیر و سرنوشتی جدا از سایر مردمان بوده است[39].

کتزیاس می نویسد «کورش پسر چوپانی بود از ایل مردم،که از شدت احتیاج مجبور گردید رایزنی پیش گیرد کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه می خورد . او با آستیاگ آخرین پادشاه ماد،هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر وبه مقام سلطنت رسید»[40]روایت بعدی به وسیله نیکلای دمشقی منتقل شده و خود او بی تردید از کتزیاس گرفته است .پدر کورش را مردی به نام اتردیس[41]از قبیله م رد[42] یکی از فقیر ترین اقوام پارس معرفی کرده است،پدر کورش راهزنی می کرده است و مادر او ارگوسته[43]بز چرانی .مطابق رسوم مادی کورش جوان به یک شخصیت ثروتمند و عالی مقام به نام ارتامبرس داده شده باشد تا او ترتیب نوجوان را به عهده داشته باشد و چون سخت بیمار سالخورده بوده است با موفقیت پادشاه،حرفه ی خود را به کورش که پسر خوانده او شده بود می سپارد ،آنگاه کورش پدر و مادر خود بردربار می آورد،بعد آن کورش در دربار به اقتدار بیشتری می رسد اتروس [پدر خود]را ساتراپ پارسیان . مادر خود را ثروتمند ترین زن پارسی می کند و آنگاه زمان شورش فرا می رسد»[44]

زرین کوب در مورد روایت کتریاس می نویسید«پدران کورش[بنیانگذار امپراتوری هخامنش]تا چند پشت درانشان پادشاه بودند و خود او در بیانیه اش در بابل درروی استوانه ای معروف به استوانه کورش بدین نکته اشاره کرده .در این صورت پیداست که دیگر به روایت کتزیاس – مورخ و طبیب یونانی-که می گوید کورش پسر چوپانی بود را اصل و نسب درستی نداشت نمی توان اعتنا کرد و ظاهرا کتزیاس اگر روایت خود را از مخالف کورش نگرفته باشد برقصه های عامیانه که دوست دارند ایجاد دولت های بزرگ را به طبقات عامه و به تاثیر تقدیر و طالع منسوب دارند گرفته است[45].

باستانی پاریزی می نویسد که منظور کتزیاس از راهزنی کورش در ایام جوانی «به احتمال قریب به یقین همان عیاری و راهداری است کاری که همیشه در ایران از شغل های نان و آبدار به شمار می رفته و بسیاری از پادشاهان ما از طریق همین عیاری و راهداری – که بعضی اوقات با راهزنی نیز توام بوده است.به مقام سلطنت دست یافته اند.»[46]

 

[1] نام قدیم مصر

[2] كتبيه آشوري رمان از گيرشمن، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمود بهفروزي، تهران، انتشارات جامي، 1372، ص 87

[3] گيرشمن ، رمان ، همان ، ص 90

[4] همان ، ص 89

[5] همان ، صص 91-92-130

[6] همان، ص89 ، شيرين بياتي، تاريخ ايران باستان، تهران، انتشارات سمت، 1381، ص 65

[7] كورت، آملي ،‌هخامنشان، ترجمه مرتضي ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، 1382، ص27

[8]Parsumash

[9] گيرشمن، همان 25-124 ، ريچارد ، فراي ، ميراث باستاني ايران، ترجمه مسعود رجبي، تهران، انتشارات علمي وفرهنگي، 1385،ص15 ، رقيه بهزادي ، آريا و ناآريا، تهران، انتشارت ظهوري، 1383، ص27

[10] ريچارد فراي ، ميراث باستاني ، ص117، عبدالحسين زرين كوب، تاريخ مردم ايران قبل از اسلام، تهران، انتشارات اميركبير، 1373،ص96

[11] گيرشمن ، همان، ص 91

[12] فراي ،‌همان ، ص 115

[13] زرين كوب، همان، ص 96

[14] بريان، پي ير، تاريخ امپراتوري هخامنشان، ترجمه مهدي سمسار، تهران، انتشارات زرياب،‌1378،ص715 ، يوسف مجيدزاده، تاريخ تمدن ايلام، تهران، نشر دانشگاهي ، 1370 ، صص 31-28

[15] گيرشمن، همان، ص 124 ، فراي ، همان ، ص 100-99

[16] زرين كوب، همان، ص 97 ، گيرشمن، همان ، ص 125

[17] پي يربريان، همان ، ص 75

[18] همان ص 76

[19] همان ص 73

[20] گيرشمن، همان صص 7-126 ، ميخائيل، دياكونف، تاريخ ايران باستان، ترجمه روحي ارباب، تهران، انتشارات علمي فرهنگي، 1380، ص7-96

[21] آملي كورت ، همان ، ص 35

[22] همان، ص 36

[23] حسن پيرنيا، ايران بساتان،‌تهران، انتشارات دنياي كتاب، 1374، ج1، صص 90-389

[24] پارس ها در يكي از دوران آغازين خود جزئي از قلمرو پادشاهي عيلام بودند. آملي كورت ،‌هخامنشان، ص 27

[25] همان ، ص 29

[26] هردوت، تواريخ، ترجمه هادي هدايتي ، تهران، انتشارات دانشگاه، 1370،ص 90

[27] بين سقوط عيلام (حدود 460 پ.م) هگماته (550پ.م) حدود 90 سال مي گذرد. دراين مدت در پارس – انشان -

[28] چيش پيش دوم – كورش دوم (پدر كورش كبير) حكومت مي كردند.

[29] هردوت ، كتاب اول ، ص 30

[30] ا.م، دياكونف، تاريخ ما، ترجمه كريم كشاورز، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1377، ص 321

 

[31] Cambys

[32]هردوت کتاب اول بند108.

[33]هردوت كتاب اول بند 108 ، گزنفون ، كورشنامه ، ترجمه رضا مشايخي، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشريات كتاب، 1360، كتاب اول، ص4

[34]همان بند95 ، 19-114 .

[35]فردوسی،شاهنامه،ذیل داستان سیاوش

[36]كريستين سنتريفيوژ، ترجمه ذبيح الله صفا ، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه ، 1382، ص 168

[37]کارنامه اردشیر بابکان،ترجمه محمد جواد مشکور

[38]پی یریان،امپراتوری هخامنشان ج1 ص72،باستان،ص 266

[39]به نقل پرنیا،همان ص 240

[40] atrdaes

[41]Marde

[42] ARGOSRE

[43]پی یربان،همان حص2-71

[44]زرین کوب ،تاریخ مردم ایران،ج1 ص 113

[45]محمدايراهيم، باستاني پاريزي، مقدمه كتاب «ذوالقرنين يا كورش نامه» تاليف ابولكلام آزاد، تهران، انتشارات كورش، 1369، ص21

[46]به نقل از پیرنیا،ایران باستان،ج 1 ص 256


مبلغ قابل پرداخت 23,328 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۳ فروردین ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1718

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما