مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 838
  • بازدید دیروز : 1990
  • بازدید کل : 13096151

مقاله60-بررسی جهاني بودن امر تربيت در آموزه های دینی اسلام333ص


مقاله60-بررسی جهاني بودن امر تربيت در آموزه های دینی اسلام333ص

فصل اول

كليات طرح

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1مقدمه

انسان به دليل امتيازات خاص خود نسبت به ساير جانداران از برتري خاصي برخوردار بوده، همچنين از توانايي هاي غير قابل وصفي برخوردار است كه برخي از آنها ذاتي و تعدادي اكتسابي اند.

انسان با كمك عوامل تربيت به شكوفايي استعدادهاي بالقوه خود و جهت دهي مناسب به آنها مي تواند به سرمايه اي بي بديل تبديل شده زندگي پر از رونق، اميد، نشاط، پويايي و توأم با سازندگي را براي خود و ديگران به طرزي شايسته بوجود آورد. (امیرحسینی،5،1383)

در اصطلاحات علمي و تربيتي شاكله انسان يعني ساختار، قالب، حالات و حركات و آنچه عادت اوست .اين حالات و عادات در فرد به صورت يك مركب و يك تركيب وجود دارد. مجموعه اين حالات و حركات ،ساختاري براي افراد مي سازد كه به واسطه آن از يكديگر باز شناخته مي شوند.

«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ (اسراء/84) تو به خلق بگو هر كس بر حسب ذات و طبيعت خود عملي انجام خواهد داد »

اهميت شاکله در تربيت بسيار نمود دارد، زيرا زماني مي شود شخص را خوب تربيت كرد كه ابتدا بشود او را خوب شناخت كه ذيلاً به توضيح آن پرداخته مي شود.

شاكله انسان در زمان امروز و قديم و در فلسفه با دولغت ذكر مي شود: 1) هويت انسان يعني كيستي انسان و 2) ماهيت انسان به معني چيستي انسان.

راجع به هويت در انسان و در تبع آن شناخت شاكله بايد راجع به 10 مسأله مهم شناخت صورت گيرد.

1- دربارة ساختار زيستي، جسماني فرد

2- دربارة ذهن فرد از لحاظ هوش و عقل و حافظه و تخيل و تصور و استعداد

3- دربارة جنبه های عاطفي فرد شامل محبت و شجاعت و ...

4- دربارة هويت رواني فرد مثال با اراده بودن، خوش درك بودن، تعمق، ظرافت

5- دربارة هويت مرتبط به جنبه هاي عالي رشد كه فقط صفات خاص انسان و مابه التفاوت هاي او با حيوان است. مثل فطرت، وجدان، دفاع از شرف و اعتقادات، حقيقت دوستي

6- دربارة خط سياسي فرد مثلاً آيا صلح طلب است يا جنگ طلب

7- دربارة هويت اقتصادي فرد به عنوان مثال اين كه اهل بخشش است،‌ قانع است و...

8- دربارة هويت اجتماعي فرد مثلاً رفتارهاي اخلاقي در اجتماع

9- دربارة هويت فرهنگي فرد به طور مثال اهل علم و تحقيق بودن، اهل هنر بودن

10- دربارة هويت معنوي فرد مثلاً انسان با دين يا بي‌دين بودن.

اين ده بعد براي تربيت انسان بايد شناسايي شود (قائمی امیری،1385)

نكته مهم در امر تربيت آنست كه استعدادهاي موجود در فرد در حالت تعادل و توازن باشد يعني آن وقت انسان تربيت يافته است كه فقط به سوي يك استعداد گرايش پيدا نكند و استعدادهاي ديگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در يك وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد. همه هماهنگ با يكديگر رشد كنند و رشد هر كدام از اين ارزش ها به حد اعلي برسد (مطهری،41،1376)

البته بايد توجه داشت كه تربيت اين موجود انساني به دليل پيچيدگي هايي كه دارد خودبخود صورت نمي گيرد بلكه براي اقدام به امر تربيت او مي بايد برنامه ريزي اساسی و جدي از قبل طراحي نمود. قاعدتاً هر جامعه و هر مكتبي با توجه به مباني و ارزش هاي خود ممكن است ساختار خاصي را براي امر تربيت انسان جامعه خود تدوين نمايد.

در محتواي دين اسلام خصوصاً در قالب كتاب تربيتي قران، دقيقاً محورهاي اساسي مورد نياز در امر تربيت و مباني مربوط به هر يك و خطوط و چهارچوب ها مشخص گرديده است.

اين مكتب بر اساس پرورش استعدادها و نيروهاي انساني و بر اساس تنظيم آنهاست يعني كاري كه اين مكتب مي كند دو چيز است: يكي اين كه در راه شناخت استعدادهاي انساني و پرورش دادن آنها و نه ضعيف كردن آنها كوشش مي كند؛ دوم اين كه نظامي ميان استعدادهاي انساني برقرار نمايد كه چون انسان از يك نوع آزادي خاصي در طبيعت برخوردار است، در اثر اين نظام هيچگونه افراط و تفريطي حكمفرما نيست، يعني هر نيرويي، هر استعدادي حظ خويش را مي برد و به بقيه تجاوز نمي كند (مطهری،267،1374)

البته توافق مختصري بين مكتب تربيتي اسلام و مسير زندگيش با برخي از مكاتب تربيتي ديگر وجود دارد اما سپس از بررسي مطلب با حقيقت پايداري روبرو مي شويم كه بشريت در سراسر تاريخ خود هرگز نظامي بدين وسعت و جامعيت و همه جانبگي نشناخته است كه تمام امور مربوط به زندگي انسان و همه لحظاتش را در حيطه روش هاي جامع و دقيق خود قرار داده باشد و امتياز ديگرش اينست كه اين وسعت و همه جانبگي برگزار از وحدت راه و وحدت هدف منحرف نمي شود؛ و براي رسيدن راه‌هاي مختلفي انتخاب نمي كند كه هر يك به غايتي منتهي شده شخص را به جهتي سوق دهد و نيروي او را ميان كشمكش هاي گوناگون تلف كند. راه يكي است و هدف هم يكي. تمام پراكندگي‌هاي جان را گرفته، همبسته مي سازد و بر پاية يك هدف گردآوري مي كند.

1-2بیان مسأله

منابع احكام اسلام عبارتند از: 1- قران 2- سنت كه شامل گفتار و كردار معصومين و آنچه در حضور آنها گفته شده يا اجرا گرديده و مورد تأييد ايشان واقع شده است 3- اجماع 4- عقل (شریعتمداری،99،1380)

قران كريم از آغاز نزول تا به امروز همواره مورد توجه انديشمندان، زبدگان و متفكران بوده است. آنان از زواياي گوناگون به تدبر و تأمل در آن پرداخته و از اين رهگذر، آثار گرانقدري از خود به يادگار گذارده اند. (قرائتی،1384،مقدمه)

اگر با ديدي عميق، واقع بينانه و به دور از تعصب در قرآن بنگريم تمامي آيات به نحوي داراي مضامين تربيتي هستند و برخي از آيات شاهد روشني بر اين مدعا هستند.

«وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ(نحل/89) و ما اين كتاب آسماني (قران) را بر تو نازل كردیم كه بيان همه چيز در آن است. »

از اين آيه به خوبي مي توان استدلال كرد كه در قران، بيان همه چيز هست ولي با توجه به اين نكته كه قران يك كتاب تربيت و انسان سازي است كه براي تكامل فرد و جامعه در همه جنبه هاي معنوي و مادي نازل شده است روشن مي شود كه منظور از همه چيز، تمام اموري است كه براي پيمودن اين راه لازم است، نه اين كه قران يك دايره المعارف بزرگ است كه تمام جزئيات علوم رياضي و جغرافيايي و شيمي و فيزيك وگياه شناسي و مانند آن در آن آمده است، هر چند قران يك دعوت كلي به كسب همه علوم و دانش ها كرده كه تمام دانش هاي ياد شده و غير آن در اين دعوت كلي جمع است، به علاوه گاهگاهي به تناسب بحث هاي توحيدي و تربيتي، پرده از روي قسمت هاي حساسي از علوم و دانش ها برداشته است، ولي با اين حال آنچه قران به خاطر آن نازل شده و هدف اصلي و نهايي قران را تشكيل مي دهد، همان مسأله انسان سازي است و در اين زمينه چيزي را فروگذار نكرده است.

گاهي انگشت روي جزئيات اين مسائل گذرانده و تمام ريزه كاري ها را بيان مي كند (مانند احكام نوشتن قراردادهاي تجارتي و اسناد بدهكاري كه در طولاني ترين آيه قران يعني آيه 282 سوره بقره طي 18 حكم بيان شده است) و گاهي مسائل حياتي انساني را به صورت هاي كلي و كلي‌تر مطرح مي‌كند مانند آيه: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ(نحل/90) خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزديكان مي دهد و شما را از هر گونه زشتي و منكر و ستم، نهي مي كند.»

وسعت اين مفاهیم مانند وسعت مفهوم «وفاي به عهد» در آيه «إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً»(اسرا/34) و «وفاي به عهد» در آيه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»(مائده/1) و لزوم اداء حق جهاد در آية «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» (حج/78) و اقامه قسط و عدل در آية «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد/25) و توجه به نظم در تمام زمينه ها در آية «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِوَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ» (الرحمن/9-7) و خودداري از هر گونه فساد در روي زمين در آية «وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» (اعراف/85) و دعوت به تدبر و تفكر و تعقل كه در بسياري از آيات قران وارد شده است، و امثال اين برنامه هاي انسان شمول كه مي تواند راهگشا در همه زمينه ها باشد، دليل روشني است بر اين كه در قران بيان همه چيز هست. حتي فروع اين دستورهاي كلي را نيز بلاتكليف نگذارده و مجرايي كه بايد از آن مجرا اين برنامه ها تبيين شود بيان كرده و مي گويد: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا (حشر/7) آنچه پيامبر به شما دستور مي دهد اجرا كنيد و آنچه شما ر از آن نهي مي كند باز ايستيد.»

هر قدر انسان در اقيانوس بيكرانة قران، بيشتر شناور شود و به اعماق آن براي استخراج گوهرهاي برنامه‌هاي سعادت بخش، فروتر رود، عظمت اين كتاب آسماني و شمول و جامعيت آن آشكارتر مي‌شود و درست به همين دليل آنها كه در زمينه اين برنامه ها دست نياز به اين سو آن سو، دراز مي كنند مسلماً قران را نشناخته اند و آنچه خود دارند از بيگانه تمنا مي كنند.

اين آيه و آيات مشابه علاوه بر اين كه اصالت و استقلال تعليمات اسلام را در همة زمينه ها مشخص مي‌كند بار مسئوليت مسلمانان را سنگين تر مي گرداند و به آنها مي گويد بابحث مستمر و پيگير در قران، هر چه را لازم داريد از آن استخراج كنيد.

در حديثي از امام صادق (ع) مي خوانيم «ان الله تبارك و تعالي انزل في القران تبيان كل شيء حتي والله ماترك شيئاً تحتاج اليه العباد، حتي لايستطيع عبد يقول لوكان هذا، انزل في القران، الّا و قدانزله الله فيه؛ خداوند در قران هر چيزي را بيان كرده است به خدا سوگند چيزي كه مورد نياز مردم بوده است كم نگذارده، تا كسي نگويد اگر فلان مطلب درست بود در قران نازل مي شد، آگاه باشيد همه نيازمنديهاي بشر را خدا در آن نازل كرده است. (ابن جمعه،ج740،3)

در حديث ديگري از امام باقر (ع) مي خوانيم: «ان الله تبارك و تعالي لم يدع شيئا تحتاج الیه الامه الّا انزله في كتابه و بينه لرسوله (ص) وجعل لكل شيء احدا، و جعل علیه دليلا یدل عليه، و جعل علي من تعدي ذلك الحدحدا؛ خداوند متعال چيزي را كه مورد نياز اين امت است در كتابش فروگذار نكرده و براي رسولش تبين نموده است و براي هر چيزي حدي قرار داده، و دليل روشني براي آن نهاده، و براي هر كسي كه از اين حد تجاوز كند، حد و مجازاتي قائل شده است. (مکارم شیرازی،ج361،1373،11)

اگر ادعا شود كه تعاليم قران بهترين و صاف ترين و مستقيم ترين راه تربيت و خوشبختي است ادعايي درست است.« إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اسرا/9) اين قرآن مردم را به آييني كه مستقيم ترين و پابرجاترين آيين هاست هدايت مي كند.»

صاف و مستقيم از نظر عقايدي كه عرضه مي كند، عقايدي روشن، قابل درك، خالي از هر گونه ابهام و خرافات، عقايدي كه دعوت به عمل دارد. نيروهاي انساني را بسيج مي كند و ميان انسان و قوانين عالم طبيعيت هماهنگي برقرار مي سازد.

صاف تر و مستقيم تر از اين نظر كه ميان ظاهر و باطن، عقيده و عمل، تفكر و برنامه، همگوني ايجاد كرده و همه را به سوي الله دعوت مي كند.

صاف تر و مستقيم تر از نظر قوانين اجتماعي و اقتصادي و نظامات سياسي كه بر جامعة انساني حكم فرماست كه هم ،جنبه هاي معنوي را پرورش مي دهد و هم از نظر مادي، تكامل آفرين است.

به افراط و تفريط عبادت و همچنين برنامه هاي اخلاقي كه انسان را از هر گونه تمايل به افراط و تفريط و آز و حرص و طمع و اسراف و تبذير و بخل و حسد و ضعف و استكبار رهايي مي بخشد.

و بالاخره صاف تر و مستقيم تر از نظر نظام حكومتي كه برپادارندة عدل است و درهم كوبندة ستم و ستمگران. (مکارم شیرازی،ج 36،1373،12)

در آيه دوم سورة يس، خداوند قران را به حكيم توصيف مي كند، «وَالْقُرْآنِ الْحَكِيم»،ِ در حالي كه حكمت معمولاً صفت شخص زنده و عاقل است.

گويي قران را موجودي زنده و عاقل و رهبر و پيشوا معرفي مي كند كه مي تواند درهاي حكمت را به روي انسان ها بگشايد.

كتابي با اين صفات و خصوصيات و ساير خصوصيات موجود دیگر بهترين كتاب تربيت و انسان سازي است چرا كه هم همه مطالب لازم را بيان كرده (تبياناً لكل شيء) و هم به بهترين وجه آن بيان شده است (للتي هي اقوم) و هم همواره به صورت زنده و پويا از آن بهره برداري مي شود (والقران الحكيم).

اين كتاب مقدس با برخي شرايط برشمرده و مسائل جامع تربيتي فقط مختص گروه خاص يا پيروان خود نيست همان طور كه از همان ابتداي بلند شدن نداي اسلام- با وجود اين كه تنها افراد معدودي به اين ندا پاسخ داده بودند و اقليت مطرودي را تشكيل مي دادند كه هيچ پشتيباني جز خدا نداشتند و از طرف تمام صاحبان زر و زور رانده شده تنها پناهگاهشان خدا بود- اسلام اعلام كرد كه دعوتش جهاني است و خطاب به تمام انسان ها به مفهوم كلي كلمه است. (قطب،10،1352)

يعني در آستانه قرن هفتم ميلادي هنگامي كه آيات اوليه وحي بر پيغمبر (ص) والاتبار اسلام نازل گرديد، تعليم و تربيت به صورت ديگري در زندگي بشر نمودار گشت و خداوند رحمان با نزول قران به پيامبر خود مهرباني و رحمت خويش را به نهايت بر عالميان مبذول فرمود

در يكي از سوره هايي كه در همان ابتداي امر در مكه نازل شده- سورة تكوير- مي فرمايد:

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ، در اين قران چيزي جز یک يادآوري براي تمام جهانيان نيست.» در اولين گام مي‌گويد براي «جهانيان» نه عرب مي شناسد نه اهل مكه و نه قريش. براي تمام مردمي كه بر روي اين كرة خاكي زندگي مي كنند.

در ميزان و سنجش خدا هيچ تفاوتي بين عرب و غير عرب، نيست جز آنان كه بيشتر پرواگيرند و راه رستگاري يعني شناخت حق را بهتر و بيشتر يافته باشند.

«وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ(حجرات/13) شما را بدين جهت به صورت ملت هاي گوناگون و قبايل مختلف درآورديم تا يكديگر را بشناسيد و گرامي ترين شخص شما نزد خدا پروادارترين فردتان مي باشد. »

نيز در آيات ديگر مي فرمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (سبا/28)تو را نفرستاديم مگر آن كه براي همه مردم بشارت دهنده و بازدارنده باشي ولي بيشتر مردم نادانند.»

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا (اعراف/158)اي مردم، من فرستاده خدايم بر شما. »

در قران هيچ خطابي به صورت «يا ايهاالعرب» و يا «يا ايهاالقرشيون» پيدا نمي شود. گاهي در برخي جاها خطاب «يا ايهاالذين آمنوا» هست كه مطلب مربوط به خصوص مؤمنين است كه به پيغمبر گرويده اند (و در اين جهت هم فرق نمي كند؛ مؤمن، از هر قوم و ملتي باشد داخل خطاب است) و گرنه در موارد ديگر كه پاي عموم در ميان بوده عنوان «يا ايهاالناس» آمده است.

دعوت دين اسلام، دعوتي است همگاني كه نه مرزي براي وطن مي شناسد نه نژاد نه قبيله و نه خانواده ،دعوتي كه مردم را نه به طايفه هاي گوناگون تقسيم مي كند نه به رنگ هاي گوناگون و نه به نژادها، مستقيماً تا عمق نهادشان در آنجا كه كمينگاه «انسان» است نفوذ مي كند گوهر يگانه اي كه انسانيت از آن بوجود مي آيد.

حال اين نوشتار تلاش دارد موضوع تربيت جهاني را با توجه به آيات ذكر شده در متن قران كريم در محورهاي مختلف فردي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و معنوي مورد بررسي قرار دهد.

1-3 اهداف تحقيق

- استخراج مفاهيمي در آموزه هاي دين اسلام (قران و كتب ساير ائمه اطهار) كه دلالت بر جهاني بودن امر تربيت دارند

- دسته بندي و طبقه بندي وتحلیل آموزه هاي استخراج شده بر اساس مقولات اساسي تربيت.

1-4 ضرورت و اهميت تحقيق

همان طور كه در ذيل بيان مسأله اشاره شد «اسلام، ديني جامع، كامل و يگانه است»

اين نوشتارو ساختارهایی نظير آن درقالب های بیان، گفتار، نوشته هاي نويسندگان و کلام وعاظ وجود دارد ولي متأسفانه در مقام عمل و اجرا و به كارگيري، هم براي جهانيان (عامه مردم در اديان دیگرو يا افرادبدون دين) و هم براي عموم مسلمانان و مع الاسف براي برخي روحانيون و مبلغين ،دين اسلام هنوز به صورت مبهم و يا كلي مطرح است و كمتر در ابعاد مختلف زندگي فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي و ... ظرايف و لطايف آن روشن و به كار گرفته شده است.

اگر اين دين با توجه به نكات دقيق آن بررسي گردد و بر همگان روشن شود براي جهاني شدن آن به تبليغ نياز ندارد و شايد مصادیق آیه «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ (بقره/256) «واضح ترگردد.

حضور و وجود هر مسلمان چنانچه متخلق به اخلاق واقعي اسلام باشد، خود بهترين ملاك براي دعوت به اسلام و جهان شمولي اصول، روش ها و ... تربيت اسلامي است.

شهيد مطهري درباره شعاع تأثير اسلام مي فرمايد: آنچه بيش از همه در خور اهميت و قابل توجه است دعوت هايي است كه در همة ابعاد پيشروي داشته است. هم سطح بسيار وسيعي را اشغال كرده و هم قرن هاي متمادي در كمال اقتدار حكومت كرده و هم تا اعماق روح بشر ريشه دوانده است. كه مسلما محتواي دستورات و اجراي آنها در اين امر بي تأثير نمیباشد.

نتيجتاً اين كه در مباحث انسان شناسي، اخلاق وتربيت، تنظيم روابط فردي و اجتماعي و... تربيت اسلام با تأكيد بر كلام قران بايد محور قرار گيرد.

ضمناً برخي تلاش ها و كوشش هايي كه تا كنون از سوي نسل هاي پيشين دربارة قران صورت گرفته- در اوج ارجمندي- نمي تواند براي نسل حاضر قانع كننده باشد و نمي توان به آنها بسنده كرد. علاوه بر آن، امت هاي متأخر اگر بخواهند با همان زاويه ديد و ابزارهاو روش هاي گذشتگان به تحقيق در قران بپردازند و خواست ها و نيازهاي خود را، همانند متقدمان تلقي كنند ممكن است اين پندار نادرست در ايشان راه يابد كه معارف وحی الهی پاسخگونیست ،زیرا دراین صورت دستاوردهای دینی وقرآنی خودرا مطابق با نيازها و واقعيت هاي عصر خويش نخواهد يافت در صورتي كه مفاهيم قران جاري و پويا و قابل استفاده براي هر نسل و عصر است.

برناردشاو سخني در اين رابطه دارد كه:« دين محمد(ص) يگانه ديني است كه با تمام ادوار بشري مناسب است و قابليت آن را دارد كه هر نسلي را به خود جلب كند. »

در آخر آن كه پيامبر از گروه عظيمي از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مي برد كه اين قران را به دست فراموشي سپردند «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان/30)»، قراني كه رمز حيات است و وسيله نجات ،قراني كه عامل پیروزي و حركت و ترقي است، قراني كه مملو از برنامه‌هاي زندگي مي باشد اين قران را رها ساختند و حتي براي قوانين مدني و جزائيشان دست گدايي به سوي ديگران دراز كردند! مهجور از نظر مغز و محتوا، متروك از نظر انديشه و تفكر و متروك از نظر برنامه هاي سازنده اش.

به همين خاطر ضرورت دارد كه تلاش هاي علمي و تحقيقي در راستاي بهره گيري بيشتر از مضامين قران كريم و آموزه هاي ديني همچنان ادامه داشته باشد به خصوص در عرصه مباحث تربيتي كه در واقع زيرساز ساير مباحث در عرصه هاي مختلف مي باشد. اين تحقيق نيز در جهت پاسخگويي به همين نياز تدوين گرديده است.

1-5 سؤالات پژوهش

1- آيا مي توان با استناد به آموزه هاي ديني، مفاهيمي را استخراج نمود كه دلالت بر جهاني بودن امر تربيت داشته باشد؟

2- مفاهيم استخراج شده را تحت چه مقولاتي مي توان طبقه بندي وتحلیل نمود؟

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

مطالعات نظری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2-1 مباني نظري تحقيق

بررسي مفهومي

الف- تربيت

1- تربيت از 2 ريشة رً بَوَ يا رُبُو به معناي زيادتي يا افزايش و فزوني و رشد و رَ بَبَ (رَبَّ ) به معناي پرورش كاري به منظور افزودن، اضافه كردن اين گونه نتيجه مي شود:

«اداره و هدايت جريان ارتقايي و رشد بشر به منظور جهت دادنش به سوي كمال بينهايت»

در اين تعريف اداره به معناي سرپرستي كردن و كفالت، هدايت در معناي راهنمايي و جهت را نشان دادن و جريان به معني حركت از يك نقطه به نقطه ديگر آمده است و كمال بينهايت مقصود خداوند است. (قائمی امیری،1385)

2- تربيت از نظر لغوي به معناي نشو ونموو نما دادن و زياد كردن، بركشيدن و مرغوب يا قيمتي ساختن است .[1]

3- تربيت همانا كشاندن آدمي است به سوي ارزش هاي والاي انساني، چنان كه آن ارزش ها را بفهمد، بپذيرد، دوست بدارد و به كار آورد.

تربيت از ديدگاه دانشمندان مختلف:

صاحب نظران در عرصه هاي مختلف نيز تعاریف خاصي از تربيت بيان داشته اند كه به تعدادي از آنها اشاره مي شود:

تربيت از ديدگاه فلاسفه و علماي اخلاق

- تربيت هنر رهبري و هدايت انسان در سازندگي و آموزش اوست.

- تربيت عبارت است از پروردن قواي جسمي و روحي انسان براي وصول به كمال مطلوب.

- تربيت عملي است كه گرايش به رهبري، آسان كردن رشد انساني، رواني، فكري، معنوي و مسئوليت اجتماعي كردن انسان را بر عهده دارد.

- تربيت رساندن جسم و روح است به بالاترين پايه جمال و كمال.

تربيت از نظر روانشناسان

- تربيت عملي است عمدي و آگاهانه و داراي هدف از سوي فردي بالغ به منظور ساختن، پروردن و دگرگون كردن فرد.

- تربيت پروردن قواي ذهني، ادراك، حافظه، تداعي معاني، دقت و اراده است.

- تربيت كوششي است براي ايجاد تغييرات و رشد و نمو، آشكار كردن، فعلیت دادن استعدادها و قواي پنهاني.

تربیت ازنظرجامعه شناسان

- تربيت عبارت است از عملي كه از طريق نسل بالغ درباره آنها كه هنوز رشد كافي نيافته اند صورت مي گيرد و غرض آن پرورش جسمي، فكري و اخلاقي آنهاست براي عضويت در جامعه و زندگي آينده.

- تربيت عبارت است از انتقال سنن، آداب و رسوم، مهارت ها و فرهنگ يك جامعه به اعضاي جوان‌تر و يا انتقال ميراث اجتماعي.

- تربيت عبارت است از پرورش عضوي مفيد براي جامعه.

تربيت از نظر ديگر دانشمندان (رشته هاي ديگر علوم)

- تربيت عبارتست از ایجاد تغييراتي براي سير تكاملي، و سير تكاملي عبارتست از فعل و انفعال پرورش مستمر

- تربيت، هنر ساختن و پروردن انسان است.

- تربيت پروردش دادن حيات انساني از طريق عملي است.

تربيت از ديدگاه اسلام

- تربيت وسيله اي است براي ساختن مستمر و به عمل آوردن آدمي كه حاصل آن داشتن انساني است متفكر، مؤمن، متعهد و مسئول كه در برابر محيط ارزياب، منتقد و در جنبه رفتار عامل به يافته هاي مكتب باشد.

- تربيت، هدايت و اراده جريان ارتقايي و تكاملي بشر است به گونه اي كه او را به سوي الله(جل جلاله) جهت دهد.

- تربيت، ایجاد هيأتي تازه است در فرد از طريق فرا هم آورن زمينه جهت رشد و تكامل همه جانبه.

- تربيت عبارت است از احياي فطرت خدا آشناي انسان و پرورش ابعاد وجود او در جهت حركت به سوي كمال بينهايت.

يكي از مشهورترين نظرهاي معاصر درباره تربيت از آن جان ديويي است. او تربيت را عبارت از نوسازي تجربه مي داند كه اين به نوبه خود به هستي ما مفهوم و معنا مي بخشد و نيز در كسب تجربه‌هاي بعدي به ما ياري مي دهد اما خود ديويي هم به نقص تعريف خود معترف است، زيرا معناي تجربه چندان وسيع است كه در شمول مفهوم، با واژه زندگي برابري مي كند، تجربه همان اندازه كه ممكن است در راه هاي خردمندانه به كار رود، احتمال دارد در مسير القاي عقايد و تبليغات زهرآگين افتد (مانند تجربه هاي هيتلر و موسوليني). در تربيت بايد مفهوم كيفي تجربه مورد نظر باشد؛ بنابراين تربيت را بايد فرايندي دانست كه به روشني افكار نوع بشر رهنمون مي شود.

اين تعريف نه تنها رشد عقلي، بلكه بلوغ عاطفي و بهبود اخلاقي را نيز از ملاك هاي تربيت مي شمارد، بنابراين تربيت بدون تهذيب عادت هاي عمده كامل نيست.

همچنين در تعريف مذكور اين مفهوم نيز نهفته است كه در روش هاي تربيتي و هدف هاي تعليم و تربيت بايد همواره تجديد نظر شود.

ب-تربیت اسلامی

تربیت اسلامي عنواني است كه استعمال فراوان يافته و براي نشان دادن طرح اسلام در ساختن و پرداختن انسان به كار مي رود.

واژه تربيت از ريشه «ربو» مصدر متعدي باب تفعيل است. در اين ريشه معناي زيادت و فزوني اخذ گرديده است و در مشتقات مختلف آن، مي توان اين معني را به نوعي بازيافت. مثلاً به تپه «ربوه» گفته مي شود ... «إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ، (مؤمنون/50)» زيرا نسبت به سطح زمين برآمده است، نفس زدن را «رَبو» مي گويند به سبب اين كه موجب برآمدن سينه است.

«ربا» نيز از آن رو كه زيادتي بر اصل مال است بدين نام خوانده مي شود. البته در لسان شرع تنها به نوع خاصي از زيادت بر اصل مال، ربا اطلاق شده، نه به هر گونه زيادتي، في المثل، بركت كه نوعي زيادت بر اصل است، ربا (به معناي شرعي) محسوب نمي گردد. «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ (بقره/276)».

بنابراين واژه تربيت،با توجه به ريشه آن، به معني فراهم آوردن موجبات فزوني و پرورش است و از اين رو به معني تغذيه طفل به كار مي رود.

اما علاوه بر اين، تربيت به معني تهذيب نيز استعمال شده كه به معني زدودن خصوصيات ناپسند اخلاقي است. گويا در اين استعمال، نظر بر آن بوده كه تهذيب اخلاقي، مايه فزوني مقام و منزلت معنوي است و از اين حيث مي توان تهذيب را تربيت دانست.

در قران مفهوم تربيت (از ريشه ر ب و) چندان مورد توجه قرار نگرفته است و اگر جستجوگري بخواهد با پي جويي اين واژه و موارد استعمال آن در قران، اصطلاحاً تربيت اسلامي را تببين كند توفيقي نخواهد يافت. در مواردي كه اين كلمه در رابطه با انسان به كار رفته عمدتاً مفهوم رشد و نمو جسمي مراد بوده است. چنان كه در آيات زير مشهود است، «وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا(اسرا/24)، و بگو خدايا بر والدين من كه مرا در كودكي تربيت كردند رحم نما»

كلمه صغير (كوچك) در برابر كبير (بزرگ) است و اين قرينه اي است بر آن كه «تربيت» در اين آيه به معني رشد و نمو جسمي (از ر ب و) است و معادل دقيق آن در زبان فارسي «بزرگ كردن» است. اگر گفته شود كه بزرگ كردن، بدون آن كه شامل جنبه هاي معنوي و اخلاقي شود چه اهميتي دارد كه بايد به سبب آن براي والدين طلب رحمت نمود، پاسخ واضح است؟ در قران، حتي صرف زحمات عادي والدين، مايه خضوع و احسان در برابر آنان محسوب شده است. «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا (احقاف/15) هر چند آنان مشرك بوده باشند يا حتي فرزند را نيز به شرك ورزي واداشته باشند.

نظير معناي فوق را در خطاب موسي (ع) نيز مي يابيم. هنگامي كه موسي (ع) به پيامبري رسيد و در برابر فرعون ايستاد، فرعون را باز شناخت و گفت: «آيا ما ترا در كودكي تربيت نكرديم ... أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (شعرا/18)»

مراد فرعون آن است كه تو طفلي در معرض هلاكت بودي و ما ترا از آب برگرفتيم و بزرگت كرديم نه اين كه مقصود او تهذيب اخلاقي موسي باشد.

بنابراين طراح اسلام در ساختن و پرداختن انسان، در مفهوم تربيت نمي گنجد زيرا اين مفهوم و استدلال قران به معني بزرگ كردن و رشد و نمو جسمي است.

بايد توجه داشت كه تعاريف مختلفي از كلمه تربيت اسلامي به عمل آمده است اما از ميان اين تعاريف به نظر مي آيد تعريفي كه باقري (1382) ارائه مي دهد، مبناي دقيق تري دارد. به همين منظور با تأكيد بر اين تعريف، تلاش مي گردد مفهوم تربيت اسلامي روشن گردد.

عليرغم دامنه محدودي كه كلمه تربيت از (ر ب و) داشت، مادة (ر ب ب) و استعمال و مشتقات آن در رابطه با انسان، فراخناي وسيعي از آيات قران را دربرگرفته است و چنين به نظر مي آيد كه در بررسي آنچه به عنوان تربيت اسلامي گفته مي شود بايد اين طريق را پيمود.

ر ب ب ( كه در صورت مضاعف، ربّ مي شود) دو عنصر معنايي دارد: مالكيت و تدبير؛ پس رب به معناي مالك مدبر است يعني هم صاحب است و تصرف در مايملك از آن اوست و هم تنظيم و تدبير مايملك در اختيار اوست.

كلمه رب در حالت اضافه، به غير خدا نيز اطلاق مي شود (ربّ الدار: صاحب خانه) اما هر گاه به طور مطلق به كار رود (يعني به صورت رب) اختصاص به خدا خواهد داشت. زيرا وقتي چيز معيني (چون خانه يا غير آن) به رب اضافه نشود معني مالكيت و تدبير نسبت به همه موجودات را افاده مي كند و اين تنها از آن خداست نكته ديگر آن است كه چون كلمه رب دو عنصر معنايي دارد، مي توان آن را تنها با توجه به يكي از دو معني يا هر دو استعمال نمود. پس رب گاه معني مالك و گاه معني مدبر دارد و در صورتي كه در استعمال قرينه اي بر اختصاص به يكي از اين دو معني موجود نباشد معني مالك مدبر خواهد داشت.

در «المفردات» رب در معناي مصدري، معادل تربيت گرفته شده است، يعني گرداندن و پروراندن پي در پي چيزي تا حد نهايت (انشاء الشي حالاً فحالاً الي حد التمام) و اين معني از دوجنبه مالكيت و تدبير، تنها به جنبه دوم ناظر است و مي توان گفت كه تدبير، متضمن مالكيت گرفته شده است. به هر حال تدبير، فرع بر مالكيت است و رب، هم مالك است و هم مدبر.

بر اساس مطالب گفته شده تربيت اسلامي اصطلاحاً اين گونه تعريف مي شود «شناخت خدا به عنوان رب يگانه انسان و جهان و برگزيدن او به عنوان رب خويش و تن دادن به ربوبيت او و تن زدن از ربوبيت غير».

در اين تعريف سه عنصر شناخت، انتخاب و عمل وجود دارد بر اين اساس مفهوم تلاش و كوشش فرد، به نحو اصولي در تعريف تربيت اسلامي لحاظ شده است؛ اگر حركت از سمت فرد صورت نپذيرد مقصود حاصل نخواهد شد.

از همين رو است كه در قران، تطهير و تزكيه، هم به خدا و رسول خدا(ص) (به اصلاح رايج، به مربي) نسبت داده شده و هم به خود انسان (به اصطلاح رايج به متربي).

ج- اسلام

قران كريم كه دين خدا را از آدم تا خاتم يك جريان پيوسته معرفي مي كند نه چند تا، يك نام روي آن مي گذارد و آن «اسلام» است البته مقصود اين نيست كه در همة دوره ها دين خدا با اين نام خوانده مي شده است و با اين نام در ميان مردم معروف بوده است بلكه مقصود اين است كه حقيقت دين داراي ماهيتي است كه بهترين معرف آن لفظ اسلام است و اين است كه مي گويد:« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل عمران/19) دين در نزد خدا اسلام است.» و يا مي گويد «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا (آل عمران/67) ابراهيم نه يهود و نه نصراني بلكه حق جو و مسلم بود »(مطهری،166،بی تا)

اسلام آيين حق الهي است و آخرين و كامل ترين و بهترين دين در تأمين سعادت بشري و جامع ترين دين در تأمين مصالح دنيوي و اخروي انسان هاست ديني كه تمام نيازهاي بشر را در امور و نظام هاي فردي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي برمي آورد. دين اسلام آخرين دين است و ديگر انتظار آمدن دين ديگري را نداريم تا بيايد و بشر را از ظلم و فساد و تباهي نجات بخشد به ناچار روزي فرا خواهد رسيد كه آيين اسلام قوت و نيرو مي گيرد و سراسر جهان را تحت سيطره عدالت و قوانين متقن خود درمي آورد.

اگر قوانين و دستورات اسلام آن طور كه هست در تمام زمين به صورت كامل و صحيح پياده شود صلح و امنيت همه انسان ها را فرا مي گيرد و تمام انسان ها به سعادت واقعي خود نائل مي شوند و به آخرين حد رفاه و آسايش و عزت و سر بلندي و بي نيازي و اخلاق نيك مي رسند و ديگر در دنيا ستم از ريشه قطع مي گردد و محبت و برادري بين همه انسان ها برقرار مي شود. فقر و تهيدستي از صفحه روزگار برچيده مي گردد.

بنابراين تمسك و پيروي از اسلام علت عقب ماندگي شرم آور مسلمين نشده است بلكه برعكس. دوري از تعاليم سازنده اسلام و سبك شمردن قوانين آن، به وجود آمدن ستمگري ها و تجاوزها در ميان فرمانداران و زير دستان و خواص و عوام مسلمين، باعث اين عقب گردها و ضعف و سقوط معنوي شده است.

ايمان، امانتداري، درستكاري، اخلاص، رفتار نيك، گذشت، و دوست داشتن براي برادر مسلمان آنچه را كه براي خود دوست مي دارد از اصول مسلم اسلام است. امروزه و آينده راه نجات و سعادتي جز اين نيست كه با كمال دقت نظر براي تذهيب خود و نسل آينده در پرتو دين استوارشان نهضتي به پا كنند و در سايه چنين نهضتي ظلم و تعدي را در ميان خود ريشه كن سازند.

معنا و مفهوم اسلام با توجه به آيات قران

1- ديني را كه خداي تعالي به جهانيان عرضه فرموده است اسلام است. دين اسلام در نهايت كمال است و آنچه موجب سعادت دنيا و آخرت باشد در آن تضمين گرديده است، به طوري كه مراعات آن آرامش روحي و سرافرازي را براي تمام انسان ها- الي الابد- تأمين مي نمايد.

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا (مائده/3) امروز براي شما- مسلمانان- دينتان را كامل گرداندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين براي شما برگزيدم.»

2- دين اسلام، مجموعه اي است از كتاب و سنت؛ قران كريم و گفتار و رفتار و تقرير حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار (14 معصوم عليهم السلام)، كه جامع تمام خير و سعادت و مانع تمام بدي و آفت است، عصاره اديان گذشته آسماني و موجب سعادت دو جهاني براي تمام انسان ها است. «وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (احزاب/71) و هر كه خدا و رسول او را فرمان برد به درستي كه رستگار شده است، رستگاري بزرگي.»

3- اسلام در مقابل شرك؛ پاك سازي قلب و انديشه از پرستش غير الله و باور داشتن به رسالت الهي است؛« قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ (انعام/14) اي پيغمبر بگو آيا غير الله سرپرست و يار و مددكاري را در نظر بگيرم؟ اللهكه آفريدگار آسمان ها و زمين است و روزي مي دهد و روزي داده نمي شود بگو من به درستي كه فرمان داده شده ام اول كسي باشم كه خود را تسليم خدا كرده و او را به يكتايي بستايم و هرگز از انباز دارندگان مباش.»

4- اسلام در برابر كفر؛ استوار ماندن بر توحيد و رسالات الهي« وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ (آل عمران/80) پيغمبري كه از جانب خدا مأمور به ارشاد خلق شده مردم را به پرستش خدا امر مي كند. شما را فرمان نمي دهد كه فرشتگان و پيغمبران را اربابان خود قرار دهيد. آيا شما را به كفر فرمان مي دهد پس از آن كه اسلام را پذيرفته و خدا و رسالات او را باور داشته ايد؟»

5- اسلام در مقابل طغيان و تمرد؛ انقياد و فرمانبري از الله« وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ (زمر/54) به سوي خداكه آفريدگارتان است باز گرديد و تسليم او شويد».

6- اسلام در مقابل رياكاري و دغل؛ عبادت خالص بي شائبه براي خداي تعالي است «وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ (نساء/125) و كیست كه دين بهتري داشته باشد از كسي كه تمام برنامه هايش براي الله است و روي خود را متوجه الله نموده و جز او هدفي ديگر ندارد و اين غايت نيكوكاري است توجه فقط به خدا و اخلاص در عمل براي رضاي او (جل جلاله) »

در اين آيه «اسلم» به معني «اخلص»، خالص تر است. چنانچه در آيه سوم سوره مي فرمايد:«ألا لَهُ الدّینُ الخالِص »پس ديني را كه خداي تعالي به بهترين وجه مي ستايد همان خلوص و پاكي در نيت و قول و عمل است.

7- اسلام ارادي، سر فرود آوردن در برابر جلال و عظمت آفريدگار است «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (بقره/131) هنگامي كه پروردگار ابراهيم او را گفت سر فرود آر، گفتا سر به فرمان پروردگار جهانيانم.»

8- اسلام غير ارادي، سر به فرمان و وابسته بودن تمام كائنات (خواسته و ناخواسته) در برابر اراده و خواست آفريدگار عالم است «وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (آل عمران/83) و براي او سر به فرمان و تسليم است آنچه در آسمان ها و زمين است راضي يا ناراضي و به سوي او برگردانده خواهند شد.»

9- اسلام دين صلاح و آرامش است «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ (انفال/61) و اگر كافران آماده صلح شدند اي پيغمبر تو نيز آن را بپذير و خود را به الله بسپار و در تصميمت قاطع باش.»

10- اسلام براي دفاع از حق و رفع فتنه و ايجاد امنيت و آرامش جنگ را تجويز نمي كند در صورت رفع تعدي ادامه جنگ و دنبال كردن دشمن را روا نمي دارد وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره/193) و بجنگيد با كافران تا فتنه برطرف شود قانون و دين خدا به جاي بيدادگري و هرج مرج و خود كامگي حاكم گردد پس اگر كافران دست از فتنه و آشوب برداشتند در اين صورت هيچ گونه تجاوزي مگر به ستمكاران روا نيست.

11- اسلام دين دعوت و هدايت است و جز در موارد ضروري بر سلاح و اجبار تكيه ندارد« ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (نحل/125) بخوان مردمان را به سوي پروردگارت به نصایح و اندرزهاي پر بار و نيكو با آنان مجادله كن به حجت و دليلي كه شيرين تر است.»

چنانكه دانستيم اسلام مي خواهد حقايق را به مردم بنمايد و كسي كه حق به جانب دارد و دليل و برهانش براي احقاق آن از آفتاب روشن تر است به زور متوسل نمي شود مگر در مقابل زورگويان كه اعمال زور و قدرت در برابر آنها جاي معذرت است.

از آنجايي كه راجع به مسأله صلح و جنگ ذيل بعد سياسي بحث خواهد شد از آوردن مباحث مبسوط صلح دوستي اسلام در اينجا خودداري مي شود.

12- اسلام دين مدارا و رحمت و احسان است و در حدود مصلحت به وسيله نيكی ها از وقوع بدي ها جلوگيري مي كند آن هم به بهترين روش متناسب «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (فصلت/34) و هرگز نيكي هم تراز بدي نمي شود به بهترين وجه از وقوع بدي ها جلوگيري كن در اين صورت ناگاه در بين تو و دشمنت دوستي ايجاد و او به صورت صميمي بسيار گرمي درخواهد آمد».

و در آخر اين كه پس از آمدن اسلام خداي تعالي هيچ ديني را به غير از آن از هيچ كس نمي پذيرد زيرا اسلام خلاصه و عصاره تمام دستورات الهي است به علاوه برنامه هاي خاص خود و نقش اصلاح اساسي اديان گذشته شامل تورات و انجيل و زبور و صحف و كتب پيغمبران ديگر نيز هست. كسي كه آن را قبول نداشته باشد تمام رسالات الهي را نفي و تمام پيغمبران را تكذيب كرده است (العياذ بالله تعالي) «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آل عمران/85) و هر كه غير از اسلام ديني ديگر را برگزيند هرگز از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيان كاران است.»

مشخصات اسلام

براي ترسيم خطوط اصلي نظريات اسلام، تحت عنوان مشخصات اسلام لازم است سه محور شناخت شناسي، جهان بيني و جهان شناسي و مشخصات ايدئولوژي بررسي شود.

اسلام يك مكتب فلسفي نيست و با زبان و اصطلاح فلسفه و فلاسفه با مردم سخن نگفته است، بلکه زباني مخصوص خودش داردكه عموم طبقات به فراخور فهم و استعداد خود از آن بهره مي گيرند ودر لابلاي مطالب خود دربارة همه مسائل سخن گفته است- و اين سخت حيرت آور است- به طوري كه مي توان ايدئولوژي آن را به صورت يك دستگاه انديشه عملي و بينش هاي جهاني آن را به صورت يك حكمت نظري و نظرياتش را در باب معرفت و شناخت شناسي به صورت اصول يك منطق عرضه د اشت.

از آنجايي كه مشخصات ايدئولوژيكي مد نظر با بحث مربوطه بيشتر مرتبط است از دومحور ديگر صرف نظر كرده و به اشاره اي در مبحث ايدئولوژي بسنده مي شود.

البته بيان مشخصات اسلام از نظر ايدئولوژيكي به علت وسعت و گستردگي دامنه ايدئولوژي اسلام چه از نظر مشخصات كلي و چه از نظر مشخصاتي كه هر شاخه بالخصوص اين ايدئولوژي دارد بسي دشوار است ما از باب مالايدرك كله لايترك كله آنچه فعلاً در اين جايگاه ميسر است فهرست مي‌كنيم.

1- همه جانبگي ،از جمله امتيازات اسلام نسبت به اديان ديگر است و به تعبير درست تر، از جمله ويژگي هاي صورت كامل و جامع خدانسبت به صورت هاي ابتدايي ،جامعيت و همه جانبگي است .

منابع چهارگانه اسلامي كافي است كه علماء امت نظر اسلام را دربارة هر موضوعي كشف نمايند. علماء اسلام هيچ موضوعي را به عنوان اين كه بلاتكليف است تلقي نمي كنند.

2- اجتهاد پذيري، كليات اسلامي به گونه اي تنظيم شده است كه اجتهاد پذير است، اجتهاد يعني كشف و تطبيق اصول كلي و ثابت بر موارد جزئي و متغير. علاوه بر نحوة تنظيم كليات اسلامي كه خاصيت اجتهاد پذيري به آنها داده است، قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامي كار اجتهاد حقيقي را آسان كرده است.

3- سماحت و سهولت، اسلام به تعبير رسول اكرم «شريعت سمحه سهله» است پيامبر فرمودند: لم یرسلني الله بالرهبانيه و لكن بعثني بالحنيفيه السهله السمحه ، در اين شريعت به حكم اين كه «سهله» است، تكاليف دست و پا گير و شاق و حرج آميز وضع نشده است. «ما جعل عليكم في الدين من حرج»، خدا در دين تنگنايي قرار نداده است. و به حكم اين كه «سمحه» مي شود (باگذشت است)، هر جا كه انجام تكليفي توأم با مضيفه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تكليف ملغي مي شود.

4- زندگي گرايي، اسلام يك دين زندگي گرا است نه زندگي گريز لهذا با «رهبانيت» به شدت مبارزه كرده است، «لارهبانيه في الاسلام»، در اسلام رهبانيت نيست. در جامعه هاي كهن هميشه يكي از دو چيز وجود داشت؛ يا آخرت گرايي و زندگي گريزي (رهبانيت)، يا زندگي گرايي و آخرت گريزي (تمدن، توسعه). اسلام آخرت گرايي را در متن زندگي گرايي قرار داد، از نظر اسلام، راه آخرت از متن زندگي و مسئوليت هاي زندگي دنيايي مي گذرد.

5- اجتماعي بودن؛ مقررات اسلامي، ماهيت اجتماعي دارد. حتي در فردي ترين مقررات از قبيل نمازو روزه برنامه های اجتماعی وجوددارد. مقررات فراوان اجتماعي، سياسي، اقتصادي، حقوقي وجزايي اسلام ناشي از اين خصلت است. همچنان كه مقرراتي از قبيل جهاد و امر به معروف و نهي از منكر، از مسئوليت اجتماعي اسلامي ناشي مي شود.

6- حقوق و آزادي فردي؛ اسلام در عين اين كه ديني اجتماعي است و به جامعه مي انديشد و فرد را مسئول جامعه مي شمارد، حقوق و آزادي فرد را ناديده نمي گيرد و فرد را غير اصيل نمي شمارد. فرد از نظر اسلام چه از نظر سياسي و چه از نظر اقتصادي و چه از نظر قضايي و چه از نظر اجتماعي حقوقي دارد، از نظر سياسي حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادي حق مالكيت بر محصول كار خود و حق معاوضه و مبادله، و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غيره در مايملك شرعي خود دارد و از نظر قضايي حق اقامة دعوي و احقاق حق و حق شهادت، و از نظر اجتماعي حق انتخاب شغل و مسكن و انتخاب رشتة تحصيلي و غيره و از نظر خانوادگي حق انتخاب همسر دارد.

7- تقدم حق جامعه بر حق فرد؛ آنجا كه ميان حق جامعه و حق فرد تعارض و تزاحم افتد، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم مي يابد، حاكم شرعي در اين موارد تصميم مي گيرد.

8- اصل شورا؛ اصل شورا در مسائل اجتماعي، از نظر اسلامي اصلي معتبر است در مواردي كه نصي از اسلام وارد نشده مسلمين بايد روش علمي خود را با شورا و فكر جمعي انتخاب نمايند.

9- منتفي بودن ضرر؛ دستورهاي اسلامي كه مطلق و عام است تا آن حد لازم الاجرا است كه مستلزم ضرر و زياني نباشد. قاعده ضرر يك قاعده كلي است و اسلام حق «وتو» در مورد هر قانوني دارد كه منتهي به ضرر گردد.

10- اصالت فايده؛ از نظر اسلام در هر كار اعم از فردي و اجتماعي بايد در درجه اول فايده و نتيجه مفيد آن در نظر گرفته شود. هر كاري كه مفيد فايده اي نباشد از نظر اسلام «لغو» تلقي مي شود و ممنوع است . «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون/3)

11- اصالت خير در مبادلات؛ گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن باید از هر نوع بيهودگي مبرا باشد، در مقابل هر نقل و انتقالي بايد يك خير مادي و يا معنوي در كار باشد و گر نه گردش مال به باطل است و ممنوع،«وَلاتَأکُلواأموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل»(بقره/188) نقل و انتقالات ثروت از طريق قمار، مصداق اكل مال به باطل و حرام است.

12- هر مبادله و گردش ثروتي، بايد از روي آگاهي كامل طرفين باشد و اطلاعات لازم قبلاً كسب شده باشد درغیراینحال معاملات جاهلانه و ريسكي، غرر و باطل است.« نهي النبي عن الغرر.»

13- ضديت با ضد عقل؛ اسلام عقل را محترم، او را پيامبر باطني خدا مي شمارد. اصول دين جز با تحقيق عقلاني پذيرفته نيست. در فروع دين عقل يكي از منابع اجتهاد است. اسلام عقل را نوعي طهارت و زوال عقل را نوعي «محدث» شدن تلقي مي كند. لهذا عروض جنون يا مستي نيز همچون بول كردن يا خوابيدن، وضو را باطل مي سازد. مبارزه اسلام با هر نوع مستي و حرمت استعمال امور مست كننده مطلقاً به علت ضديت با ضد عقل ها است كه جزء متن اين دين است.

14- ضديت با ضد اراده ؛همچنان كه عقل محترم است و پاره اي از دستورهاي اسلامي براي نگهباني عقل است، اراده كه قوه مجريه عقل است نيز محترم است. از اين رو «بازدارنده» ها كه در زبان اسلام «لهو» ناميده شده است حرام و ممنوع است.

15- كار ؛ اسلام دشمن بيكاري و بيكارگي است. انسان به حكم اين كه از جامعه بهر مي گيرد و بهره مي برد و به حكم اين كه كار بهترين عامل سازندة فرد و اجتماع و بيكاري بزرگترين عامل فساد است بايد كار مفيد انجام دهد. اسلام، انگل بودن و كَل بر جامعه بودن را در هر شكل مورد لعن قرار داده است. «ملعون من القي كله علي الناس »

16- قداست شغل و حرفه ؛ شغل و حرفه علاوه بر اين كه يك تكليف است يك امر مقدس و محبوب خدا است، « ان الله عيب المؤمن المحترف، خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست مي‌دارد.» «الكاد لعياله كالمجاهد في سبيل الله؛ آنكس كه براي اداره عائلة خود خويشتن را به رنج مي‌افكند مانند كسي است كه در راه خدا جهاد مي كند.»

17- ممنوعيت استثمار؛ اسلام استثمار يعني بهره كشي بلاعوض از ديگران را به هر شكل و هر لباس، ناروا و مطرود مي شمارد. براي نامشروع بودن يك كار، كافي است كه ثابت شود ماهيت استثماري دارد.

18- اسراف و تبذير؛ مردم بر اموال خود تسلط دارند «الناس مسلطون علي اموالهم» ولي اين تسلط به معني اين است كه در چارچوبي كه اسلام اجازه داده آزادي تصرف دارند و نه بيشتر. تضييع مال به هر شكل و به هر صورت، به صورت دور ريختن، به صورت بيش از حد نياز مصرف كردن، به صورت صرف در اشياء لوكس و تجمل هاي فاسد كننده كه در زبان اسلام از آنها به «اسراف» و «تبذير» تعبير شده حرام و ممنوع است.

19- توسعه در زندگي. گسترش دادن به زندگي براي رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام كه به تضييع حقي و يا به اسراف و تبذير و يا به ترك يك تكليف وظيفه منتهي نشود مجاز بلكه ممدوح و مورد ترغيب است.

20- رشوه؛ در اسلام رشوه دهنده و رشوه گيرنده به شدت محكوم و مستحق آتش معرفي شده اند و پولي كه از اين راه تحصيل مي شود حرام و ناروا است.

21- احتكار؛ گردآوري ارزاق عمومي و نگه داشتن آنها به منظور بالا رفتن قيمت ها و گران تر فروختن حرام و ممنوع است. حاكم شرعي عليرغم ميل و رضاي مالك، آنها را به بازار عرضه و به قيمت عادلانه به فروش مي رساند.

22- درآمد بر پايه مصلحت نه مطلوبيت؛ معمولاً ريشه ارزش و ماليت را مطلوبيت و تمايلات مردم مي دانند و براي مشروع بودن كاري قرار داشتن آن در جهت خواسته هاي عموم را كافي مي شمارند ولي اسلام مطلوبيت و كشش تمايلات را براي اعتبار ماليت چيزي و مشروع شمردن كار افراد كافي نمي‌ داند، مطابقت يا مصلحت را شرط لازم ماليت در عرف شرع و مشروعيت كار مي شمارد.

يعني اسلام منبع مشروع درآمد را صرف تمايلات مردم نمي شمارد، بلكه علاوه بر زمينة تمايلات و مطلوبيت، موافقت با مصلحت را نيز شرط مي داند. به عبارت ديگر اسلام وجود تقاضا را براي مشروعيت عرضه كافي نمي داند. از اين رو در اسلام پاره اي از كار و كسب ها «مكاسب محرمه» خوانده شده است. مكاسب محرمه چند نوع است:

الف- مبادله موجب اغراء به جهل و تثبيت ناداني ها. چيزهايي كه سبب مي شود عملاً مردم به جهل و انحراف فكري و عقيده اي تشويق شوند، حرام است. هر چند تقاضا به قدر كافي وجود داشته باشد. از اين رو روبت فروشي ،صليب فروشي، تدليس ماشطه (آرايش زنان برای فريب خواستگاران) مدح كسي كه استحقاق مدح ندارد ،كهانت و غيب گويي، حرام است و تحصيل درآمد از اين طريق ممنوع است.

ب- مبادلة موجبات اضلال و اغفال. خريد و فروش كتاب ها، فيلم ها، و يا هر عملي كه به نحوي ضلالت و گمراهي جامعه را ايجاب كند حرام و نامشروع است.

ج- كاري كه موجب تقويت دشمن شود. تحصيل درآمد از يكي از طرقي كه موجب تقويت بنية دشمن از جنبة نظامي يا اقتصادي يا فرهنگي و اطلاعاتي و تضعيف جبهة اسلامي شود. خواه به صورت فروش اسلحه يا فروش ساير امور مورد نياز باشد كه عملاً اثر مزبور را داشته باشد حرام و ممنوع است فروش نسخ ناياب كتب خطي از اين قبيل است.

د- تحصيل درآمد از طريق امورزيا نبار به حال فرد يا جامعه. درآمد از طريق مشروب فروشي، آلات قمار فروشي و همچنين درآمد از طريق فروش نجس العين ها، جنس هاي تقلبي و مغشوش از اين قبيل است. قمار، قيادت هجو مؤمن، اعانت ظلمه، پذيرفتن پست از دست ستمگر و غيره.

البته نوعي ديگر كسب حرام وجوددارد كه نه به دليل موافق مصلحت نبودن كار است بلكه به دليل فوق مبادله بودن آن است .برخي كارها در حدي از قداست است كه طرف معاوضه واقع شدن آنها بر ضد حرمت و حيثيت آنها است. از قبيل تحصيل درآمد از طريق افتاء يا قضاء يا تعليم اصول و فروع دين يا وعظ و اندرز و چيزهايي از اين قبيل و احتمالاً پزشكي.

اين سلسله كارها به دليل شرافت و قداست خاص فوق مبادله اند و بالاتر از آنند كه وسيله تحصيل درآمد و جمع ثروت گردند اين ها يك سلسله واجبات اند كه بلاعوض بايد صورت گيرند و بيت المال مسلمين عهده دار هزينه زندگي متصديان اين شغل هاي مقدس است.

23- قداست دفاع از حقوق؛ دفاع از حقوق، اعم از حقوق فردي و حقوق اجتماعي و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدس است« لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ (نساء/148) خداوند دوست نمي‌دارد اعلان به بدگويي (رسواسازي) را مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم.»

رسول اكرم (ص) فرمود: «افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر، برترين جهادها سخن عدالت در برابر پيشوايي ستمگر است». علي(ع) به نقل از رسول اكرم- كه مكرر اين جمله را ادا مي كرده است- مي‌فرمايد: «لن تقدس امه حتي يؤخذ للضعيف حقه من القوي غير متعتع (نهج البلاغه، عهدنامه به مالك اشتر نخعي) هيچ قوم و ملتي به مقام قداست (ارزش ستايش داشتن) نمي رسد مگر آن كه به مرحله اي برسند كه ضعيف بدون بيم و ترس و بدون لكنت زبان، حق خود را از قوي بازستاند.

24- اصلاح جويي و مبارزه دائم با فساد؛ اصل امر به معروف و نهي از منكر در اسلام، اصلي است كه به تعبير امام باقر(ع) پايه و استوانه ساير فرائض اسلامي است. اين اصل مسلمان را در حال يك انقلاب فكري مدام و اصلاح جويي جاودان و مبارزة پيگير و ناآرام با فسادها و تباهي ها نگه مي‌دارد.

«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ (آل عمران/110) شما به اين دليل با ارزش ترين جامعه ها هستيد كه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيد.»

 

1-برخی تعاریف فوق از پایان نامه های کارشناسی ارشد موجود در کتابخانه دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز استخراج شده است .


مبلغ قابل پرداخت 21,384 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۵ فروردین ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1252

دیدگاه های کاربران (0)

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما