مقدمه :
در طول تاريخ – تمدنهاي سنتي به چادر، مقبره و محراب به عنوان سمبومي از عالم كائنات مينگريستند ايدة «خانه كيهاني» از ارتباط دادن ساختمانها با آسمانها توسعه يافت. از آنجا كه شكل كرومي معنايي ژرف براي انسان سنتي داشت. طبيعي بود كه اين معنارا ازشكل مشابه ديگري منتقل كند. اصطلاحات «چادر كيهاني» «چتر الهي» «بيضعه كيهاني» و «جام آسماني» نشانگر عقايد سنتي و معاني باطني دربارة گنبد هستند.
در فرهنگ اسلامي گنبد داراي تجلي زندهاي از جهان شناسي اسلامي است. به وسيلة معاني سمبرليكي مفاهيم مركز، دايره و كره نهفته در گنبد به تماميت به واقعيت ميپيوندند. يك ارتباط اساسي در اين مورد كه تأكيد زيادي روي آن است. ايدة روح ميباشد كه همزمان همه موجودات را فرا ميگيرد، همان گونه كه گنبد فضاي محدود به خود را در بردارد و طاق آسمان كه همة آفرينش را احاطه ميكند. عبور اين «روح» از نوك گنبد سمبول و حركت است. اين عبور را ميتوان به طرف پايين و داراي انبساط به سمت كثرت يا به طرف بالا و داراي انقباض به سمت وحدت دانست.
گنبد يك شكل از صورت زنده است. ايدهاي است كه در امكانات مادي تجلي ميكند. در پيشينة صحرانشيني، گنبد شبيه به ساختمانهاي گنبدي است كه از اسكلتها گرد چوبي ساخته ميشدند و روي آنها با پارچه يا پوست پوشيده ميشد. پس از گسترش گنبدهاي چربي به توسط انسانهاي شهرنشين – معماري آجر و سنگ به عنوان ادامة آن آغاز شد و شكلهاي قابل احترامي با مواد و مصالح دائمي و سنگين ساخته شد. مهارت و استادي معماران باعث سبكتر شدن وزن گنبد شد. زيرا معيار بارز زيبايي در گنبد همان سبكي آشكار آنها بود، چه از نظر مواد سازنده آن و چه از نظر ديدگاه چشم. زيرا تقليد «سنگين» تنها هنگامي كامل ميشود كه با سبكي از لي «چادر كيهاني» كه از آن منشأ ميگيرد، همساز شود.
الگوها و رنگها، هم داخلي و هم خارجي ميتواند در اين سبكي نقشي داشته باشند. چرخهاي كيهاني يا مندلها، مانند شكوفههاي ايجاد شده به توسط هندسة دايره روي سطوح گنبدي نمايان ميشود. رنگها، ملايم و آرام – تصور عقل را ايجاد كرده و به شور و هيجان نفس اشارت دارند. اين رنگهاي سفيد، سبز، آبي – فيروزهاي. طلايي يا حاصل آجر كاري و گچبري يا تركيبي از آنها هستند. گنبد در همة تجلياتش محل «عرش الهي» پذيراي عقل و آزاد از زمان در شكل است.
پيامبر اكرم (ص) در معراج خود، گنبد بسيار بزرگي از مرواريد مفيد را تشريع ميكنند كه روي چهار ستون كناري قرار داشت و روي آنها چهار قسمت «بسم الله الرحمن الرحيم » نوشته شده بود و از آن چهار چشمه آب، شير، عسل و شراب جاري بود. اين تمثيل مدل روحاني هر بناي گنبدي را توضيح ميدهد. مرواريد سفيد سمبل «الروح» است كه گنبد آن همة خلقت را احاطه ميكند. روح كلي كه قبل از ديگر مخلوقات خلق شده است. عرش الهي نيز كه همه چيز در برميگيرد (العرش المحيط) سمبول عرش، فضاي نامرئي فراسوي آسمان پرستاره است. از ديدگاه جسماني، كه براي انسان طبيعي است ستارگان در كرههاي متحدالمركز حول زمين حركت ميكنند و به وسيلة فضاي بي انتها احاطه شدهاند و خود اين فضا به توسط روح كلي كه به عنوان «محل» متافيزيكي ادراك و معرفت در نظر گرفته ميشود، در بر گرفته ميشود.
مقطع يك گنبد شبيه به تير (نيزه) و كمان «محمد» (ص) (كلمه) تير «حقيقت محمدي» (روح) و نشانه و هدف آن «روح كلي» (الروح) است. پرواز اين تير روحاني پرواز و خروج از تاريكي به سوي «نور مطلق» ميباشد. گنبد نشانة خدا شدن «كلمه» انسان است.
(مهرداد محمد حجازي – 1379)
فرآيند برنامهريزي و سياستهاي طرح
2-1 تعيين استراتژي و اهداف كلان پروژه :
امروزه به دليل غفلت از گذشته و تجربههايي كه ميتوانستيم از آنها درس بگيريم، با يك شهرسازي بحران زده روبرو هستيم. در حال حاضر و عدة تكامل و تعالي انسان از طريق پيشرفتهاي مادي به صورت افسانهاي درآمده است. انسان در جهان بي انتهاي ارتباطات غرق شده طرز تفكري كه به عنوان تنها راه قابل قبول براي همة انسانهاي اين قرن تجويز شده و فضاها و عناصر زندگي و به طور كلي شهرهاي ما را شكل داده است.
ساختمانهاي بلند و حجيم، شبكههاي شطرنجي وسيع و تراكم بيش از حد جمعيت، ابعاد انساني و فرهنگي شهر را زير سوال برده است. شهرسازي جديد عليه انسان و جامعه عمل كرده، از عملكرد طبيعي واحدهاي اجتماعي مهمي مانند، خانواده، واحد همسايگي، محله و غيره جلوگيري ميكند.
ساختمانهاي بلند همة ارزشها و نسبتهاي قديمي كالبد و سيماي شهرها را زير پا گذاشته، مناظر طبيعي شهرها را نيز از بين ميبرند. نمادهاي انساني با ارزشي نظير مسجد – كليسا – مدرسه و غيره كه روزي از لا به لاي ساختمانها از بافت متراكم و به هم فشردة شهرها سر بيرون كشيده و هويت و معني محل را به بيننده منتقل ميكردند، امروز در لابلاي آسمان خراشهاي سر به فلك كشيده به طور تحقير آميزي گم گشتهاند.
از آنجا كه مسجد پايگاهي براي آرامش يافتن روح و تزكيه و محلي براي دوري از جاروجنل دنياي امروز به شمار ميرود كه بشر امروز نيازمند چنين اماكني ميباشد و موضوع طراحي و بهينه سازي گنبد مسجد كه به عنوان نشانه و عامل شناساندن اين مراكز مورد تأكيد و تأييد بوده است، انتخاب گرديد.
با بررسيهايي كه انجام گرديد، مشخص شد كه مسجد از اركان مشخصي همچون، گنبد، مناره و برخوردار ميباشد. كه فضايي روحاني را ايجاد ميكنند. لذا در اين پروژه با توجه به مشكلات كمكهاي مردمي ساخته ميشوند) ناتمام باقي ميمامند سعي شده است از روشي جديد براي ساخت گنبد اين المان مهم مسجد پيشنهاد گردد.
شايد كه بتواند با استفاده از روشهاي جديد به كمك معماري امروزه آيد و گامي ناچيز در جهت بهتر انجام گرفتن ساخت و ساز مساجد بردارد.
4-1 روشهاي پژوهش و تفسير مشكل :
در اين پروژه براي دستيابي به اطلاعات مورد نياز به منظور تكميل تحقيقات نظري و عملي از روشهاي كتابخانهاي و تحقيقات ميداني و همچنين مصاحبه كمك گرفته شده است.
لازم به ذكر است در اين پروژه نام كليه منابع كتابخانهاي و افراد مصاحبه شونده در انتهاي تحقيقات در قسمت منابع ذكر شده است همچنين در جلوي هر قسمت از فاز تئوري كه بر گرفته شده از كتب مورد بررسي بوده است حرف «ش» به معناي شمار رديف در فهرست منابع و ماخذ و حرف «ص» به معناي شماره صفحه مطلب در كتاب منبع ميباشد.
بررسي نيازهاي قشر
استفاده گر
1-1-2 تعيين هويت و موقعيت استفاده گر
يكي از مهمترين عوامل مورد توجه انسان شناسايي خويش به عنوان موجودي مستقل و متمايز از ديگر پديدههاست. اين تمايل به تمايز نه تنها در مورد فرديته فرد كه در مورد آنچه كه به او متعلق است مصداق دارد، بلكه براي جامعه انساني به عنوان يك واحد مورد توجه و طلب ميباشد. به عبارت ديگر انسان تمايل دارد كه متعلقات به او و همچنين جامعه و محيط و فضايي كه او به آنها تعلق دارد، نسبت به ديگر عناصر و مجموعههاي مشابه واجد هويتي خاص باشند. به طور مثال هر فرد تمايل دارد كه كشور، شهر و محلهاي كه در آن زندگي ميكند، يا گروه و دسته اجتماعي يا صنفي كه به آن تعلق دارد، يا هر دين و مرامي كه از آن پيروي ميكند، واجد مؤلفههاي هويتي باشد كه آن را از ديگران متمايز گرداند و او بتواند به نوعي خويشتن را واجد هويتي بارز ببيند. به اين ترتيب ميتوان انتظار داشت كه مسلمانان نيز به هويت داشتن شهر و محيط زندگي و متعلقات خويش تمايل داشته باشند. اين هويت محيط زندگي را در بسياري عناصر ميتوان جست و جو كرد كه يكي از وجوه بارز شهر و طبيعتاً و اجزاء و عناصر آن ميباشد. يكي از عناصر اصلي شهر مسلمانان مسجد است كه در بردارنده بيشتر عناصر مورد نظر نيز ميباشد. در واقع با معرفي مسجد به عنوان يكي از مؤلفههاي بارز هويت شهر و محل زندگي مسلمانان ميتوان به جزئيات و عناصري نيز پرداخت كه از ابعاد رواني، معنوي، مادي ، كالبدي و شكلي ميتوانند به عنوان عنصر متذكر به هويت شهر و محيط زندگي و در نتيجه هويت جامعه ايفاي نقش نمايند. (محمد تقي زاده 1379)
در هر حال تمركز اصلي اين پروژه بر شناسايي گنبد مسجد متوجه خواهد بود كه ميتواند به عنوان يكي از عوامل اصلي هويتي شهر مسلمانان ايفاي نقش نمايد.
گنبد مسجد يكي از مهمترين و مناسب ترين موارد بهره گيري از نمادها و هنرهايي است كه به گونهاي خاص بر معنا تأكيد دارند و ميتواند تمام شهر و فضاي آن را تحت تأثير خويش قرار دهد و اين نياز نمازگزار مسلمان را پاسخ گويد كه همانا نياز به داشتن هويت بارز شاخص اسلامي است.
5-1-2- تعيين قدرت اقتصادي
با توجه به رواج ساخت مساجد توسط كمكهاي مردمي و عادت پسنديده وقف در بين ايرانيان مسلمان ناگفته پيداست كه روند ساخت و ساز و تجهيز مساجد و تأمين مايحتاج اوليه آن با مشكلات عديدهاي روبرو است. از اين رو ميبايست طراحان و سازندگان مساجد روند برنامه ريزي ساخت مساجد را همسو با توان اقتصادي صندوق مالي آن پيش بيني نمايند. يكي از مهم ترين دلايل ناتمام ماندن بناهاي مساجد عدم برنامه ريزي ساخت ميباشد كه اين موضوع غالباً به دليل استفاده از شيوههاي سنتي و گران قيمت ميباشد.
لذا ميبايست روند ساخت و ساز مساجد را با حداقل امكانات مادي از طريق ايجاد سبكهاي نوين در ساخت و ساز ميسر نمود به گونهاي كه به نيازهاي زيبايي شناختي غازگران و هويت مسجد خدشهاي وارد نگردد.
بررسي نيازها در توليد و محصول
1-2-2- تاريخچه محصول
از آنگاه كه مردمان غارها و اشكفتهاي كوهساران را رها كردند و در دامنه كوهها و ميان دشتها شدند نخستين چيزي كه ناگزير از فراهم كردن آن بودند سر پوشيدههايي بود كه بتواند مانند غار پناهگاه آنان باشد.
اگر چه در روزهاي نخستين نياز به شبستانهاي گسترده نبود و همين كه پناهگاهشان خانواده كوچكي را در زير آسمانه خود جاي ميداد خشنود بودند ولي ديري نپاييد كه خانوادههاي كوچك به هم پيوستند و دسته و گروههايي را تشكيل دادند كه كند كوچكي در دل زمين كنده بودند يا آشيانه و كلبهي مختصري كه با چوب و شاخ و برگ و خار و خاشاك برپا شده بود نميتوانست دسته يا گروهي را سرپناه باشد و نياز به سر پوشيدههاي گسترده، ديرك و ستون را پديد آورد و شبستانها، نهانخانهها و تالارهاي چهلستون، به جاي كلبههاي نئين و چپرهاي چوب پوش و كندهاي غار مانند نشت. ولي وجود تعداد زيادي ديرك و ستون (كه طبعا در آغاز بسيار به هم نزديك بود) مانع ديد ميشد، به ويژه هنگام برگزاري آئينها و جشنها و ميهمانيها اين كاستي بيشتر به چشم ميخورد.
به همين دليل نخست كوشيدند تا آنجا كه ميسر است ستونها را از همديگر دور كنند. براي اينكار ناچار به فراهم كردن فرسبها و تيرهاي سخت و استوار و كشيده شدند. ولي باز هم ناتواني تيرهاي چوبين در بردن بار دهانههاي بزرگ كار را دشوار ميكرد اين بود كه پوشش دهانههاي بزرگ بي ستون آرزوي معماران روزگار باستان شد.
ساختمان تالار چهل ستوم در جهان كهن، نمونههاي بيشماري داشت. ولي براي نخستين بار در ايران و در شهر پارسه يا تخت جمشيد بود كه با فراهم كردن چوب كنار از جاهاي دور دست (مانند جبل عامل) و فرسب و لته و تخته چوب چندن و ساج از گنداره، معمار يا رازيگر پارسي توانست فاصله دو ستون را تا حداكثر ممكن (يعني در حدود شش گز – نزديك 4/6 متر) برساند. در حالي كه پيش از آن در چهل ستونها و ستاوندها كمتر، گاهي سطبران ستونها بيش از فاصله ميان آنها بود (مانند معابد مصري).
اگر چه اين پيشرفت بسيار چشمگير بود ولي ايراني به آن خشنود نشد و براي برگزاري جشنها و بارهاي شاهانه چيزي گستردهتر و پيشرفتهتر آرزو ميكرد. پس از يورش خشمگينانه و دژخيمانه اسكندر ويرانگر به ايران، با اينكه اميد داشت ايران و آسيا را يوناني كند و فرهنگ باختري را به زور در خاور زمين فرمانروا سازد جز چند مورد معدود (مانند آتشكده خورهه) كه تا حدي از سر ستونهاي معروف به (ايوني – ايونيك) استفاده شده بود معماري يونان هرگز نتوانست در ايران جاي گرم كند (اين نكته نيز جالب توجه است كه نمونه كليه سر ستونهايي كه امروز به نام توسكان و دور يك و يونيك معروف شده در استودانها و پرستشگاههاي كهن ايران مانند فخريكه و سكاوند و قزقاپان و داودختر و در روزگاري بسيار كهنتر از دوران درخشش معماري يونان به كار گرفته شده و به خوبي ميتواند خاستگاه خود را نشان دهند و ما در بحثي ديگر از آن سخن خواهيم گفت. از همان روزهايي كه شاهنشاهي هخامنشي فرو ميافتاد معماران ايراني بر آن شدند كه طاق و گنبد را (كه پديده طبيعي و خاص معماري ايران است) جانشين تخت بام و خرپشته چوبين كنند. چه آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره هميشه ميسر نبود و در جنگلهاي تنگ و جلگههاي درندشت هم چوب سخت و استوار و كشيده به زحمت فراهم ميشد (اگر چه در جنگلهاي انبوه شمال و جنوب تا اندازهاي به دست آمد) از آن گذشته وجود موريانهاي به نام ترده در بسياري از نقاط ايران كاربرد چوب را كاري بي منطق و گاهي بسيار خطرناك جلوه ميداد.
طاق و گنبد و چفد (قوس) در ايران پيشينهاي كهن دارد و معماران روزگار باستان نمونههاي شگفتي از آن را در معبد زيرين چغازنبيل (كه از مصالح آن براي ساختمان چغازنبيل استفاده شده) و تپه نوشيجان و ويرانههاي سيستان و ستودانهاي كوميش دامغان به دست دادهاند (از آغاز هزاره دوم تا آغاز شاهنشاهي پارس) كه دنباله آن تا روزي كه معماري ملي رواج داشت ادامه يافته است (و چون طاق و چفد ايراني تابع فلسفه بر ميناي رياضي ويژهاي است كه پايگاهي ارجمند در معماري و فن ساختمان دارد در گفتار ديگري از آن سخن خواهيم گفت)
در همين پديدههاي شگفت معماري، گنبد پايگاه بلندي دارد و دلايل بسياري در دست داريم كه اين پديده شگفت آور زاده نبوغ ايراني است. با توجه به دشواري پوشش دهانههاي بزرگ با فرسب چوبين و مزاحمتي كه وجود ستونهاي چوبي متعدد در زمينه تالارها براي ديد ايجاد ميكند به خوبي به اهميت پوشش گنبدي پي خواهيم برد كه ميتواند دهانه بزرگي را سرتاسر و ديوار به ديوار بپوشاند.
براي اينكه زمينه چهار گوش را با گنبد بپوشانند ميبايست نخست آن را به هشت گوش و سپس شانزده گوش و بالاخره به دايره تبديل كنند و اين كار با پوشش گوشهها ميسر ميشد.
معماران ايراني براي پوشش گوشهها، دو روش پديد آوردند كه يكي را سكنج (به كسر سين و ضم كاف) و ديگري را ترنبه (به ضم ت و ر) ميگويند.
سكنج يا كنج بيرون جسته و ترنبه يا حفره پيش آمده نخست به ياري چوب – و پس از آن با طاقهاي بيضي و شيپوري اريب به صورت فيلپوش و پتكانه و پتگين در ايران پديد آمد و از نام آنها پيداست كه از آنجا به سراسر جهان راه يافته است (چنانچه در زبان انگليسي طاقهاي گوشه گنبد را اسكوينج ميگويند كه از فرانسوي كهن اكس كوان به اين زبان راه يافته و در زبان فرانسوي ترومپ (هر چند كه سكنج و ترنبه در معماري ايراني دو شيوه جداگانه دارد ولي پيداست كه خاستگاه انگليسي و فرانسوس آنها يكي بوده است!»
ترنبههاي پيش از اسلام ايران، بسيار ساده و به صورت فيلپوش زده ميشد (يعني گوشههاي فضاي زير گنبد را با پوشش ساده ضربي پيش ميكردند تا نزديك دايره شود و بدون هيچ شكنج (طاق بند و كاربرند روي ترنبه و زير گنبد) رگهاي پوشش را چرخ ميانداختند (مانند بافت سبد). اين روش زير سازي در شهرهاي جنوبي كشور تا بعد از حمله مغول هم معمول بوده (و توسط معماراني كه تيمور لنگ جهت ساختمان پايتخت، از جنوب ايران – به خراسان برده) بار ديگر در نقاط ديگر هم به كار رفته و گنبدهاي زيبايي چون گنبد مسجد كبود (فيروزه اسلام) و مسجد شيخ لطف الله را به وجود آورده است. ولي پس از اسلام (به ويژه در سه چهار قرن آغاز آن) چون معماران مسلماني ايراني از شكوه افزون بر نياز را نميپسنديدند با ياري شكنج سازي و به ويژه طاق بندي ميكوشيدند كه از ارتفاع زير بندي هر چه بيشتر بكاهند چنانكه در مورد گنبد هم تلاش ميكردند كه به اندازه گنبدهاي پيش از اسلام خيز نداشته باشد. همزمان با پيشرفت فن ساختمان گنبد در كشورهاي ديگر هم گنبدهايي حتي با دهانههاي بزرگتر از گنبدهاي ايراني زده شده است ولي گنبد ايراني داراي ويژگيهاي چنديست كه آن را شاهكار كرده است.
در سرزمينهاي ديگر (مثلا روم) شكل نيمكره را براي گنبد بر ميگزينند و چون ميانتار رانش بر منحني آن منطيق نميشد ناچار بودند كه كنالههاي آن را هر چه سطبر تر كنند تا در برابر رانش سدي باشد. در صورتي كه معماران ايراني نيم دايره (و اصولاً مكان هندسي) را براي پوشش مناسب نميدانستند و شكلهايي نظير تخم مرغي و هلوچيني و بيز را انتخاب ميكردند كه خود به خود ميانتار رانش ببود و اين حس انتخاب (كه بر اصول دقيق رياضي نهاده بود) باعث ميشد كه بتوانند طبره يا ضخامت گنبد را در خاستگاه و پاكار تنها به اندازه يك شانزدهم دهانه بگيرند (كه البته هر چه بالاتر ميرفته نازكتر ميشد تا به كلاله ميرسيد)
گنبدهاي ايراني بي هيچ چوب بست و قالب ساخته ميشده بدين ترتيب كه در مركز محوطه زير گنبد تير راست و بلندي را كار ميگذاشتند كه ارتفاع آن تا نزديك گنبد ميرسيد و پيرامون آن را با چوبهاي ديگري مانند پرههاي چرخ به چنبره گنبد ميبستند كه تكان نخورد آنگاه در هر دو كانون بيضي (نيم بيضي) كه بايد گنبد زيرين بر آن منطبق باشد دو گلميخ حلق دار ميكوبيدند و دو سر زنجيري را به حلقهها متصل ميكردند. طول زنجير به اندازهاي بود كهاگر آن را نصف ميكردند به پاكار ياكيز گنبد ميرسيد بدين آزمايش كند. دستگاه تير و زنجير را روي هم «شاهنگ و هنجار» ميگفتند (يكي از اين شاهنگ و هنجارها در گنبدي نيمه كاره در اصفهان يافت شده و براي مطالعه در جاي خود نگهداري ميشود). سازنده گنبد با استفاده از اين دستگاه و پيمونها (مدول و ضابطه) گنبد زيرين را مانند تاپو ميساخت و بي آنكه نيازي به چوب بست داشته باشد رگهاي آن را چرخي روي هم استوار ميكرد (و چون ميدانست كه در هر منطقه طبره يا ضخامت گنبد چه اندازه است) در شكرگاه (زاويه 5/22 درجه) يك آجر و در ميان يك آجر ديگر و در آوارگاه (5/47 درجه) باز هم يك آجر از ضخامت آن ميكاست تا به كلاله ميرسيد و چون در نوك گنبد رگ چين چرخي ميسر نبود و آجرها خرد و كوچك ميشد ستونكي در قله گنبد ميساخت (مانند طوقه چاه) كه بتواند گنبد زيرين و همچنين توق يا ماهرخ را به آن متصل كند. گنبدهاي ايراني دو پوش است و پوشش زيرين هميشه به شكل نصف تخم مرغ و در گنبد پر دهانه به شكل تاپوهاي بزرگي است كه به آن چيله يا چپلو ميگويند. گنبد شكلهاي مختلف و متنوعي دارد مانند رك (مخروطي و هرمي)، خانگي (تخم مرغي)، نار (پيازي) و شبدري، گنبد زيرين بسته به اندازه دهانه باخيزهاي مختلف زده ميشود ولي هميشه شكل آن تخم مرغي است. قطر گنبد را دهانه و ارتفاع آن را افراز و نسبت افراز، به دهانه را «خيز» ميگويند.
گنبدهاي قبل از اسلام بيشتر باخيز دو گره در گز (هرگز مساوي 066/1 متر و شانزده گره است) و حتي پيش از آن زده ميشد. ولي پس از اسلام معماران ايراني كوشيدهاند تا آنجا كه ممكن است افراز گنبد كمتر باشد و اغلب گنبدها پس از اسلام باخيز يك گره در گز زده شده مگر اينكه از شانزده گز بيشتر دهانه داشته باشد كه ناچار بودهاند مانند گنبدهاي پيش از اسلام خيز آن را دو گره و سه گره در گز بگيرند (مانند گنبد سلطانيه). دو پوش گنبد گاهي پيوسته و گاه گسسته است. گنبدهاي پيش از اسلام و همچنين گنبدهايي مانند گنبد سلطانيه و شيخ لطف الله و گنبد خانگي جامع اصفهان دو پوش پيوسته است.
چنانكه گاهي دو پوسته بي هيچ واسطهاي به هم متصل ميشده و گاهي هم فقط صندوقه يا كندو و شيارهاي ميان آنها فاصله بوده است . ولي در گنبدهاي گسسته گاهي دو پوسته در كلاله از هم فاصله ميگيرند (مانند گنبد جامع يزد و جامع گلپايگان و اغلب گنبدهاي قرن هفتم به بعد) و گاه بر روي گريو يا گردني استوانه مانند پوسته بيروني با فاصله چشمگيري از گنبد زيرين استوار ميشود (مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا (ع) و گنبدهاي سهل بن علي در آستانه اراك و مسجد امام (شاه) و مدرسه مادر شاه (چهار باغ اصفهان). براي ساختمان گنبدهاي گريو دار از ديوار كهايي استفاده ميكردند به نام پره كه در درون گريو جاي ميگرفت و گاه تويزه يا طاقي تيغهاي روي آنها زده ميشد تا بتوانند پوسته نازك روئين را نگاه دارند.
در فرود (قاعده) گنبدهاي گسسته گريو دار گاهي آوگون ميگذاشتند يعني منحني گنبد را متمايل به درون ميساختند تا رانش آن را به درون برانند (مانند گنبد مسجد امام (شاه اصفهان) و گاه چانه يا پيش آمدگي اندكي داشت (مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا (ع) و گنبد الله مقبره شيخ صفي در اردبيل و گاه شلال داشت يعني منحني آن در قاعده به خطي مستقيم مبدل ميشد ولي در گنبدهاي بي گريو به جاي گريو چنبر تنها يا اربانه (ديسك) ميگذاشتند. هشت چنبر منشور هشت گوش يا چند وجهي است كه گنبد را بر روي آن ميساختند. گاهي هم به جاي پوشش بروني خر پشته ميساختند (مانند گنبد مشهد مير بزرگ در امل)
گنبدهاي رك نيز به انواع گوناگون ساخته ميشده مانند ارچين كه قطعات سنگ يا آجر را روي هم ميچيدند (مانند گنبد دانيال نبي در شوش و آرامگاه يعقوب ليت در جندي شاپور (شاه آباد اهواز) و گاهي به صورت هرم ساخته ميشده است و گاهي مخروطي كه آخري را خرستو يا خرستوك مينامند.
نفوذ روش گنبد سازي ايراني در باختر زمين (كه شايد اندكي پس از حمله مغول آغاز شده) تحول چشمگيري در معماري آن مناطق به وجود آورده است.
انتخاب شكل تخم مرغي به جاي نيمكره براي گنبد زيرين و استفاده از پوشش زيرين (مانند ايران) به معماران مغرب زمين امكان داده است كه گنبد نازك و سبك و خوش اندامي پديد آورند، همچنين استفاده از ترنبه و سكنج كه (پيش از آن در غرب رايج شده بود) پوشش فضاهاي بزرگ چهارگوش را آسان كرده بود و ديگر لازم نبود كه زمينه زير گنبد دايره باشد و بالاخره فن گنبد سازي ايراني روش پوششهاي پوستهاي را در عصر ما به ارمغان آورده چنانكه پيش از آن هم شاهكارهايي چون گنبد «سن پير» از هنر بارور ايراني زاده بود (محمد كريم پيرنيا 1374)
3-2-2 روش ساخت و امكانات تكنولوژي
پيشينه ساخت
تعريف هندسي كنيد
در تعريف هندسي، گنبد مكان هندسي نقاطي است كه از دوران چفدي مشخص حول يك محور قائم به وجود ميآيد. اما در زبان معماري : گنبد پوششي است كه بر روي زمينهاي گرد برپا شود.
گنبد از سه قسمت تشكيل شده است
از آنجاييكه در معماري ايراني به ندرت به تهرنگ گرد برميخوريم و معمولاً قسمت انتهايي بشن به شكل، مربع و گاهي مستطيل است با چپيره كردن آنرا تبديل به دايره ميكنند بعد گنبد روي آن سوار ميشود. به همين دليل مرحله چپيره شدن در گنبد سازي شايان توجه است زيرا امكان داشتن زمينه گرد است كه اجراي نهايي پوشش گنبد را ميسر ميسازد . معمولاً در نقشههائي كه پوشش به صورت گنبد طراحي ميشود زمينه را به شكل مربع در نظر ميگيرند تا به سادگي بتوان آنرا تبديل به 8 و 16 و 32 و بالاخره دايره كرد.
گنبد سازي در ايران به ندرت روي زمينه مستطيل نزديك به مربع هم اجرا شده است در اين صورت مستطيل تبديل به 6و 12 و سپس بيضي نزديك به دايره ميشود و گنبد روي بيضي قرار ميگيرد. به اين نوع گنبد كه مقطع افقي آن به جاي دايره بيضي است كمبيزه گفتهاند. از نمونههاي اين نوع گنبد با ته رنگ بيضي مسجد حاج رجبعلي تهران و امامزاده زيد بن علي در ورامين قابل ذكرند.
مبلغ قابل پرداخت 19,440 تومان