مقدمه
ميراث گرانبهايي كه همه ما به عنوان پدر و مادر براي فرزندانمان به جاي ميگذاريم. احساس عزت نفس است. اين خصوصيت هديهاي نيست كه بتوان آن را از طريق وراثت به كودكان منتقل كرد زيرا به طور ذاتي در ژنهاي ما وجود ندارد عزت نفس. بر اساس تجارب ما و از روزهاي اول زندگي شروع به شكلگيري بر عهده داريم. ما به ابعاد مختلفي كه والدين در آنها دخالت دارند مانند: محبت كردن، احترام گذاشتن،گوش دادن به حرفهاي كودك و غيره نيز نحوه تأثير تمامي اين عوامل بر رشد عزت نفس كودك توجه كرده و به بررسي تأثير فوقالعاده مدرسه بر خودآگاهي كودك، مسئله شخصيت و جنسيت كودك و نحوه برخوردار با كودكان فاقد حس احترام به نفس پرداختهايم.
اعتماد به نفس، در هنگام رويارويي ما با مشكلات مختلف و سازگاري شخصيتي ما به عنوان افراد مؤثر، مستقل و داراي ثبات احساسي، همراه با خودآگاهي مثبت در وجود ما همراه است. البته عكس اين موضوع نيز صادق است. يعني كمبود اعتماد به نفس به خودآگاهي منفي يا درك منفي ما از خود ميانجامد. ارتباط بين سازگاري شخصيتي و عزت نفس به هر دو صورت ياد شده چه مثبت و چه منفي ايجاد ميشود. اگر خودآگاهي مثبتي داشته باشيم ميتوانيم با اعتماد به نفس بيشتري با مشكلات برخورد كرده و به موقعيت بهتر و موفقيتآميزتري دست يابيم.
اهميت مناعت طبع و عزت نفس در وجود هر شخص به هر نحوي كه خودش فكر و تصور ميكند در كارها، وظايف روزانه، در عشق، در نقش يك پدر و مادر به طور قطع ويقين جلوهگر خواهد شد. هر قدر عزت نفس و مناعت طبع افزايش پيدا كند به همان نسبت انسان از وجود خودش لذت ميبرد. صبح زود از خواب بر ميخيزد و براي خودش زندگي ميكند. در مورد احترام به خود و مناعت طبع كه چرا اين دو با هم مرتبط بوده و لازم و ملزم يكديگرند. هر قدر مناعت طبع ما بالاتر باشد احتمال پرورش و تقويت روحي ما زيادتر شده و از اعمال زيانآور و مخرب بر خود خواهيم بود زيرا اين هر دو، به هم مربوط ميشوند. سلامتي به طرف عقل سالم كشيده ميشود و حيات، آزادگي و وسعت فكري به پوچ بودن و بيهودگي و خلاء در زندگي برتري در جهان پيدا ميكند. به هر ميزان كه عزت نفس آدمي بالا برود به همان اندازه انسان تمايل پيدا ميكند تا با ديگران با احترام رفتار كند، با مردم مهرباني كرده و نسبت به آنها حسن نيت به خرج دهد و چون سايرين را خصم خويش نميداند و از طرف آنها تهديد نميشود و هيچ فردي را غريبه و بيگانه نميداند و در دنيايي كه خود را نساخته است ترسي به دل راه نميدهد. خواهيم ديد كه مناعت طبع و اعتماد به نفس به عنوان كمال و فضيلت معنوي و يا به عبارت ديگر يك فتح و پيروزي در تحول وتكامل آگاهي و هوشياري انسان به شمار ميرود. هنگامي كه به اين طريق عزت نفس را به عنوان يك آگاهي بشناسيم، درك خواهيم كرد كه ميتوانيم درباره ديگر مردم احساس داشته و در نتيجه متوجه شناخت خويش بشويم. پس از آن ديگر حسرت و آرزوهايي را كه در زير ذكر ميشود به دل راه نخواهيم داد:
اي كاش يك مقام و رتبهي ديگري پيدا ميكردم، اگر مرا به عنوان يك تهيه كننده خوب كالا درك ميكردند، اگر ميتوانستم يك ماشين كشاورزي بخرم، اگر ميتوانستم يك كتاب ديگري بنويسم.
در اينجاست كه ما متوجه ميشويم كه اين تلاشها و جستجوها واقعاً نامعقول و غيرمنطقي ميباشند زيرا تمنيات و آرزوهاي بشر هيچگاه پايانپذير نيستند.
هر گاه پايه واساس زندگاني هر فردي با ضمير آگاه و حقايق استوار باشد آن وقت است كه بايد گفت خودپذيري و خودواقعي آزمايش نمايي و نهايي آن است. زماني كه ما با حقايق رو به رو ميشويم زندگي با ضمير آگاهانه ميتواند بسيار مشكل باشد. خودپذيري و خودواقعي از ما ميخواهد كه با حالتي كه تصورات كلي مربوط به پذيرش يا عدم پذيرش خودمان باشد به تجاربي برسيم و به آنها نزديك شويم. هر گاه شخصي از چيزي بترسد اگر به او بگوييد ترس را از خود دور بكند بيفائده است چون اين شخص نميداند به چه نحو گفتهي شما را در رفتار خود تعبير وتفسير كند. ولي اگر عمقي، جدي و از ته دل با او صحبت بپردازيد يا اگر تصور كنيد طرف صحبت شما قادر نيست با ترس مبارزه كند.آن وقت است كه شما يك پيشنهاد قابل انجام را به او كرده ايد و آن اعمالي است كه آن شخص ميتواند آنها را انجام بدهد. هر انساني ميبايست بينديشد و به خود اجازه بدهد تا ترس را قبول كند، حتي از آن استقبال كرده و با او همدم و دوست بشود يا لااقل بودن اينكه آن را استقبال نمايد توجه داشته باشد كه خواه ناخواه ترس به سراغش ميآيد و بالاخره به خود بگويد كه بالاتر از سياهي رنگ ديگري وجود نداشته و ممكن است هر لحظه با آن مواجه و روبه رو بشود. مسلماً هر فردي بايستي بياموزد و به خود بگويد «من احساس ميكنم كه ميترسم و ميتوانم آن را بپذيرم اما من بر اين ترس برتري داشته و به آن غلبه ميكنم. به عبارت ديگر ترس را نشناختهام و آن را قبول ندارم. بايد فكر كنم كه ترسم را تشخيص داده و آن را قبول ميكنم. پس بگذار ببينم و به خاطر بياورم كه اگر نترسم و متوحش نشوم جسم من چه احساسي ميكند». اين تقبح وابتكار نيرومندي براي مواجه شدن با ترس ناخواسته انسان ميباشد.
قريحههاي خود را دست كم ميگيرد: ميگويد: «نميتوانم اين يا آن كار را انجام بدهم، نميدانم چگونه، هيچ وقت نميتوانم فلان كار را ياد بگيرم».
احساس ميكند كه ديگران ارزشي برايش قائل نيستند، احساس ناتواني ميكند، به آساني تحتتأثير ديگران قرار ميگيرد، دامنه محدودي از عواطف و احساسات را نشان ميدهد، از موقعيتهاي نگراني را ميگريزد، بهانهجويي ميكند و زود نااميد ميشود، براي ضعفهاي خود، ديگران را سرزنش ميكند.
فوايد عزت نفس زياد براي نوجوانان
عزت نفس زياد، فوايد زيادي براي نوجوانان دارد. مهمترين فوايدش اين است كه نوجواني كه عزت نفس زياد دارد طي اين زمان مناسب يعني زماني كه براي بزرگسالي آماده ميشود و هنوز ناگزير نيست تمام مسئوليتهاي زندگياش را به عهده بگيرد، بهترين فرصت را براي پي بردن به هويت خويش بدست خواهد آورد. ساير اثرات عزت نفس كه موجب تقويت تواناييهاي فرد براي زندگي آيندهاش مي شود: عبارتند از:
1. روشن شدن تواناييهاي فردي، منابع، علايق و جهتهاي خويشتن يعني؛ مرزي كه منابع خود را ميشناسد و به آنها توجه دارد. فرصتها را غنيمت خواهد شمرد و از آنها استفاده خواهد كرد.
2. مؤثر بودن و احساس رضايتمندي كردن در روابط ميان مرزي يعني؛ نو جواني كه ياد ميگيرد چگونه به نحو مؤثر با ديگران رابطه برتر او كند توانايي زيادي خواهد داشت كه در طول زندگي نيازهاي فردي و اجتماعياش را برآورده كند.
3. روشن شدن جهت يعني، نوجواني كه اعتماد به نفس دارد بهتر ميتواند راههاي گوناگون را بسنجد و مناسبترين آنها را براي دوره بزرگسالي برگزيند.
تأثير عزت نفس و مناعت طبع در اجتماع
بايستي به خاطر داشت كه عزت نفس و مناعت طبع در موفقيت جهاني به صورت ظاهر و يا با شهرت و جلب محبوبيت و يا هر ثمره و نتيجهاي كه مستقيماً تحت ماجرا و از روي كنترل و اراده قرار نگيرد به نتيجه نميرسد بلكه بايستي توجه داشت كه اين يك وظيفه انساني، درستكاري و صداقت ذاتي و با اراده خود ماست كه مسئول آن ميباشيم. در اينجا چند جمله آزمايشي است كه لازم است آن را تكميل كنيد اين جملات هر فرد را به مركز و كانوني ميرساند كه آگاهيهاي لازم را به او ميدهد. در واقع اين تمرين و تمرينهاي بعدي مطلب مفيدي را كه تاكنون از اين كتاب آموختهايد به شما يادآوري كرده و ممكن است نكاتي را كه در آينده نياز به آنها داشته باشيد ارائه داده و در كارهايي كه انجام ميدهيد شما را راهنمايي نمايد. هرگاه من ميزان و معيار قضاوتي را كه درباره خود ميسنجيدم ... هرگاه فرد ديگري به جز خود من نتواند عزت نفس مطلوبي به من بدهد... هرگاه درك كنم كه عزت نفس منوط و مربوط به چه چيز ميباشد... يكي از چيزهايي كه من ميتوانم به وسيلهي آن عزت نفس خود را افزايش بدهم اين است كه...
نظر به اينكه مناعت طبع و حرمت نفس عبارتند از؛ احساسات، كارآزمودگي و تجربه و عقيده محكم كه مربوط به مقاومت با جنگ زندگي ميشود و نيز عقل و خرد پايه و اساس يك زندگاني مطلوب به شمار ميروند. لذا شالوده عزت نفس سالم داشتن يك زندگاني آگاهانه است كه آن هم مربوط به اعمالي كه منطبق با عقل و منطق و با درستكاري و داشتن وجدان است ميباشد. زندگي آگاهانه يك زندگي پرمسئوليت به سمت حقيقت است. يك زندگي كه با احترام به حقايق و واقعيت توأم بوده و سطح آگاهي ما را كه مربوط به اعمال خود ما ميشود رشد ميدهد.
راه ديگر مراجعه به خودآگاهي مثبت يا منفي عزت نفس است. اگر احساس كاملاً خوبي نسبت به خود داشته و يا بتوانيم رتبه خوبي به عنوان يك شخص به خود بدهيم ميتوايم بگوييم كه از خودآگاهي مثبت، خودپنداري دوست و يا عزت نفس بالايي برخورداريم. در چنين وضعيتي، چارهاي نسبت جز اينكه بگوييم حسي كه بعد ازا ين چند حس به وجود ميآيد، احساس از بودن است. اگر به عنوان يك شخص رتبهاي پايينتر از حد معمول يا رتبه انساني شكست خورده به خود بدهيم.
آنگاه بايد از عباراتي همچون خودآگاهي منفي، خودپنداري منفي يا عزت نفس كم و يا ارزش قائل نشدن براي خود استفاده كنيم كه تمام اينها يعني نوعي عدم حرمت نفس. در همه ما جنبه هايي وجود دارد كه چندان مورد علاقه نيست. اين جنبهها اگر زياد مهم نباشند، ميتوانيم با آنها زندگي كنيم. چرا كه چندان ناراحتمان نميكنند، اما حتي اگر فكر كنيم كه در مورد يكي از جنبههاي ويژه زندگي تا حدودي شكست خوردهايم، اثر شديدي بر احساس شخصي ما دربارهي خودمان خواهد گذاشت. اين نوع احساس ضربهاي منفي بر عزت نفس ما خواهد زد.
آثار و فوايد اعتماد به نفس
اعتماد به نفس، برايند ارزشمندي دارد كه در اينجا مهمترين آنها را برميشمريم:
1. موفقيت
يكي از عوامل مهم پيشرفت علمي و كاميابي در انسان، اعتقاد به تواناييهاي فردي است. مطالعات روانشناسان بارها نشان داده است كه علت اصلي توفيق اشخاص در كارها آن است كه از خود انتظار موفقيت داشتهاند. ارسطو ميگويد: چيزي كه انتظارش را داشته باشيد، همان را پيدا خواهيد كرد.
دانشمند معروف، ساموئيل اسمايلز مينويسد:
اعتماد به نفس، اساس هر رستگاري و هر پيشرفتي است. اگر اكثر افراد ملتي بدين فضيلت آرايش يافتند، آن ملت، بزرگ و توانا ميشود و سرّ ارتقا و توانايي او فقط داشتن همين خصلت است.
تحقيقات انجام شده در مدارس مختلف به ويژه مدارس استثنايي نشان ميدهد كه بين پيشرفت تحصيلي و نگرش فرد نسبت به خودش، رابطهي مستقيمي وجود دارد. هر قدر فرد احساس و نگرش مثبتي نسبت به خود داشته باشد، موفقيت بيشتري در امور تحصيلش از خود نشان ميدهد.
خودباختگي، شگرد دشمن
حضرت امام خميني(ره)، همواره بر خودباوري و استقلال فكري ملت تأكيد كرده و تنها راه مقابله با خودباختگي را بازگشت به خويش و اتكاي به فرهنگ متعالي اسلام ميدانستند. ايشان خطاب به جوانان ميگويد:
عمده اين است كه شما دو جهت را در نظر بگيريد كه من كراراً عرض كردهام: يكي، اعتماد به خداي تبارك و تعالي كه وقتي كه براي او بخواهيد كار كنيد، به شما كمك ميكند، راه را براي شما باز ميكند، در هر رشته كه هستيد راههاي هدايت را به شما الهام ميكند. و يكي، اتكال به نفس، اعتماد به خودتان؛ شما خودتان جوانهايي هستيد كه ميتوانيد همه كارها را انجام دهيد. مخترعين ميتوانند در سطح بالا اختراع بكنند. مبتكرين ما ميتوانند در سطح بالا ابتكار كنند، به شرط اين كه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشوند به اين كه ميتوانيم. در رژيم سابق نميتوانيم را در بين همه قشرها شايع كردند، به همه گفتند: ما نميتوانيم و بايد تواناها بيايند و به ما تعليم بدهند.
لازم است كه با اين دو خصيصه اتكال به خداي تبارك و تعالي و اعتماد به نفس، با اين دو خصيصه به پيش برويد و بعد از مدت كوتاهي خواهيد ديد كه راههاي سعادت بر شما باز ميشود.
2. سلامت روان
يكي ديگر از آثار خودباوري، حفظ سلامت روان است. «مازلو» ميگويد: ما براي سلامت رواني خود نياز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوي داريم. اين امر وقتي روشن ميشود كه بدانيم ضعف اعتماد به نفس، عوارضي چون نگراني، بيثباتي، اضطراب، بدبيني، پرخاشگري، افسردگي، خودكمبيني، وسواس و غيره دارد:
وقتي كه يك انسان كاملاً سالم و نيرومند بيجهت در خود احساس ضعف و سستي و رخوت ميكند، معنايش اين است كه روحش ناسالم است.
كسي كه ثبات و پشتكار ندارد، كار خود را ناتمام ميگذارد، از رويارويي با مشكلات زندگي ترس و واهمه دارد و براي جبران اين نقص روحي، پيوسته عذر و بهانه ميآورد و همواره خود را فريب ميدهد.
3. رشد اجتماعي
استقلال، پذيرش مسئوليت و آيندهنگري، شاخصهايي هستند كه روانشناسان براي رشد اجتماعي ذكر كردهاند. يكي از پايههاي واقعي رشد اجتماعي، اعتماد به نفس است. ناسازگاري با محيط نتيجهي بياعتمادي و ضعف نفس است:
اشخاصي را كه ميبينيد خجول و كمرو، يا بيحيا و پرخاشجو، يا ساكت و خاموش، يا پرگو و فضول، يا سرد و بيتصميم، يا بيتأمل و سبكسرند، همه مردماني هستند كه به خود اطمينان و اعتماد ندارند.
اين افراد، براي رهايي از احساس حقارت به گوشهگيري و انزوا روي ميآورند، اما فشار روحي فرار از معاشرت و سازش به مراتب بيشتر از خودكمبيني است.
نشانههاي عدم اعتماد به نفس
1. ترديد و دودلي
2. منفي بافي
3. خيال بافي
4. ترس و عدم اطمينان
درمان خودكمبيني
به طور كلي براي معالجه اين بيماري راههاي ذيل پيشنهاد ميگردد:
1. تقويت روح ايمان
از آن جا كه سرچشمهي بسياري از مفاسد و ناراحتيهاي رواني ضعف ايمان به شمار ميآيد، ذكر خدا و ارتباط با او ميتواند نيرومندترين عامل در برابر مشكلات و حوادث مطرح شود. قرآن كريم با قاطعيت تمام ميفرمايد:
«ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب»؛ آگاه باشيد كه دلها با ياد خدا آرام ميگردد.
2. دعا درماني
بسياري از بيماريها با دعا قابل درمان است و دانشمندان و متفكران علوم جديد و روانشناسان معترفاند كه بايد دعا درماني را جدي گرفت؛ به طوري كه «آلكسيس كارل» در مقالهاي مينويسد: قويترين قدرتي كه ممكن است انسان توليد كند، همان دعا و عبادت است.
3. خودباوري
اشخاصي كه از نقص بدني رنج ميبرند، بايد كاستي خود را به عنوان يك واقعيت بپذيرند و از آن فرار نكنند. هيچ انساني را نمييابيم كه از هر جهت مانند ديگري باشد و همان گونه كه كمال نسبي است، ضعف نيز نسبي است. نقص با عيب تفاوت دارد. خيلي از افراد ناقص كارهايشان را بدون عيب انجام ميدهند و خيلي از افراد سالم سراپا عيباند. حركت به سوي قطب مثبت و شناخت استعداد در درمان عقدهي حقارت اين افراد مؤثر است.
4. تربيت صحيح والدين
بعضي خودكمبينيها ناشي از برخورد نامناسب والدين دربارهي فرزندان است كه ميتوان به سختگيري، بياعتنايي و محبت زياد اشاره كرد. بر اين اساس، والدين در درمان خودكمبيني فرزندان نقش مؤثري دارند. امام باقر(ع) ميفرمايد: يحفظُ الأطفال بصلاح آبائهم؛ مصونيت اطفال از خطرات، در پرتو صلاحيت و شايستگي پدران آنها است.
5. واقعبيني
در مواردي تحليل نادرست از وقايع، پندارهاي غلط و ترسهاي بيجا منشأ خودكمبيني است كه با واقعبيني و ژرفنگري به مسائل اين بيماري درمان ميشود.
6. سعهي صدر و صبر در برابر حوادث
چه بسا شكستها بعضي حوادث تلخ موجب خودكمبيني ميشود كه راه درمان آن صبر و تحمل مشكلات است. با توجه به اين كه هيچ كس از بلايا و آفات جهان ايمني ندارد، لازم است هر انساني خود را به شايستگي بسازد، روح و ارده را تقويت كند و در خويشتن حس شكيبايي و تملك نفس به وجود آورد، تا در حوادث زندگي خوار و زبون نشده و خود را نبازد و مقهور نگراني و تشويش خاطر نگردد. دست يافتن به چنين حالت روحي و نيل به اين كمال معنوي جز با صبر و تحمل و سعهي صدر ميسر نميشود. حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
إذا خفت صعوبة أمر فاصعب له يذلّ لك؛ هرگاه سختي چيزي باعث بيم و تشويش شد، تو نيز در مقابل آن سخت و مقاوم شو، تا مشكل بر تو آسان شود.
http://daneshjooqom.4kia.ir/
برچسب های مهم