مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 408
  • بازدید دیروز : 3600
  • بازدید کل : 13089146

رضا خان


فهرست مطالب

عنوان صفحه

طرح تحقيق...................................................................................................................... 5-1

فصل اول: رضا خان كه بود

اصل و نسب رضا خان .......................................................................................... 9-6

ورود رضا خان به تهران ........................................................................................ 10

فصل دوم: رضا خان و خدمت در قزاقخانه

ورود رضا خان به ارتش و چگونگي ترقي او........................................................... 14-11

كودتا و شناسايي رضا خان از جانب انگليسي ها....................................................... 19-15

فصل سوم: كودتا

رضا خان و كودتا.................................................................................................. 23-20

رقابت رضاخان با سيد ضياء.................................................................................... 24-23

فصل چهارم: رضاخان و سلطنت

جريان جمهوري خواهي رضاخان........................................................................... 27-25

آخرين اقدامات براي رسيدن به سلطنت................................................................... 30-27

نتيجه گيري...................................................................................................................... 31

منابع................................................................................................................................. 34

 

 

 

  • ضرورت و اهميت موضوع:

با توجه به اينكه سلطنت پهلوي نقطه عطفي در تاريخ معاصر ايران به حساب مي آيد و عليرغم اينكه كتابها و مقالات بسياري در مورد چگونگي اين حكومت به چاپ رسيده، ولي متأسفانه هنوز نكات تاريك و مبهمي در اين مورد وجود دارد و هرچه در اين مورد تحقيق بيشتري انجام گيرد اين نكات مبهم و تاريك بيشتر خود نمايي مي كند. متأسفانه بخش زيادي از جوانان و هم نسلان ما اطلاع دقيقي از چگونگي «روي كار آمدن سلطنت پهلوي» ندارند و معمولاً اطلاعات ما در حد كتابهاي درسي كه تا به حال خوانده ايم و حداكثر مجلات و روزنامه و گذرهاي كلي كه در تلويزنون مورد مشاهده قرار گرفته است مي باشد. اينجاست كه پرداختن به حوادث و اتفاقات پيرامون «كودتاي 1299 و نقش رضاخان» به عنوان موسس سلطنت پهلوي بيشتر مد نظر قرار مي گيرد. زيرا اين واقعه تاريخي به عنوان سر منشأ تشكيل حكومت پهلوي و آغاز قدرت گيري سياسي-نظامي رضاخان كه تا قبل از آن فقط به عنوان يك افسر و در حد اعلي خود فرمانده ديوزيون قزاق مطرح بود به حساب مي آيد. بعد از اين كودتا بود كه رضاخان ملقب سردار سپه حضور پر رنگي در دربار قاجار و نفوذ زيادي در دولت آن زمان به صدارت سيد ضياء الدين طباطبايي كه يكي از همپالگي هاي رضاخان بود، پيدا كرد و توانست آينده سياسي خود را ابتدا به عنوان وزير جنگ، رئيس الوزراء و بعد با تشكيل حكومتي جديد به عنوان شاه رغم بزند. كودتاي 1299 از چند جنبه قابل بررسي است ولي با توجه به اينكه تحقيق پيرامون رضاخان و حضور او دراين قضيه بيشتر به تاريخ سياسي معاصر ما مربوط مي شود و قابليت زيادتري نسبت به جنبه هاي ديگر براي پرداختن و تحقيق دارد، موضوع تحقيق خود را «نقش رضاخان در كودتاي 1299 و روي كار آمدن سلطنت پهلوي» انتخاب كردم تا گامي هر چند كوچك در روشن ساختن ذهن خود و ديگر دوستانم در مورد واقعه مهم تاريخ ايران بر دارم.

همان طور كه قبلاً اشاره شد، در اين مورد كتبها و مقالات بسياري به طبع رسيده اند. هم به طور عام و هم به طور خاص. البته منابعي كه به طور عام به اين موضوع پرداخته باشند بيشتر هستند به عنوان مثال:

- روز شمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب، نوشته دكتر باقر عاقلي.

- شرح مشاهير و رجال ايران، نوشته دكتر باقر عاقلي.

- تاريخ 20 ساله ايران، نوشته حسين ملكي.

- تاريخ سياسي معاصر ايران، نوشته دكتر سيد جلال الدين مدني.

- پدر و پسر، تأليف و ترجمه محمود طلوعي.

- دكتر باقر عاقل از مورخان به نام مي باشد كه تحقيقات موثق و قابل اعتمادي در مورد تاريخ معاصر ايران انجام داده است. تحقيقات ايشان در مورد كودتاي 1299 بيشتر در مورد اشخاص دخيل در كودتا است كه در كنار آن به حوادث و شرح ماوقع پرداخته است.

ايشان اين كودتا را مانند اكثر محققان با نقشه و تدابير دراز مدت انگلستان مي داند و اين حضور انگليس را دليل قوي و موفقيت رضاخان در انجام نقشه هايش مي داند.

- محمود طلوعي نويسنده اي است كه با مراجعه به منابع معتبر داخلي و خارجي و اطلاعاتي كه طي بيش از چهل سال كار نويسندگي و روزنامه نگاري جمع آوري كرده، به تحرير و تنظيم كتابش مبادرت نموده است. انگيزه اصلي او از نگارش، روشن نمودن نقاط تاريك مربوط تاريخ معاصر كشورمان است. روش نگارش او در زمينه تاريخ معاصر ايران، مراجعه به معتبرترين منابع موجود در زمينه مورد بحث، اعم از داخلي و خارجي و تلفيق و تركيب اين مطالب با افزودن اطلاعات و تحليلي هاي شخصي در هر مورد مي باشد. او در مورد اظهار نظر مثبت و يا منفي درباره شخصيت ها و دولتمرداني كه دركتابش از آنها نام برده شده تعصبي ندارد و اين اظهار نظرات بر مبناي اطلاعات و مداركي است كه او در اختيار داشته است و همانطور كه گفته شد. هدف اصلي او روشن نمودن نكات مبهم و تاريك تاريخ معاصر كشورمان مي باشد.

- دكتر مدني از مورخاني است كه تسلط سياسي، اقتصادي، نظامي وبه طور كلي استعماري انگليس و ديگر استعمارگران را در كشورهاي اسلامي ناشي از كنارگذاشتن مباني فكري و ايدئولوژي اسلامي مي داند. او معتقد است امپرياليسم، اول جهان اسلام را از اصالت خودش انداخت و آن را از فرهنگ اصيل خود بيگانه ساخت و سپس سايه شوم حاكميت سياسي و اقتصادي و نظامي خود را استقرار بخشيد. در اين راستا دستهاي پليد انگليس را دراز خود بيگانه ساختن مردم ايران، توسط مهره اي به نام رضاخان آشكار مي سازد و علل و جهات ظلم و ستم وبي عدالتي و تبعيض و غارتگري را مورد بحث قرار مي دهد.

- آقاي حسين ملكي، در كتاب خود، كودتاي 1299 را كه مربوط به تاريخ اوضاع سياسي ايران از 12 سرطان 1299 كه مرحوم شير الدوله به رياست وزرايي منصوب شد تا بهمن ماه 1300 كه احمدشاه قاجار به اورپا رفت را مفصلاً تشريح گشته و بسياري از اسرار سياستهاي داخلي و خارجي ايران را فاش كرده است. او كودتا را واقعه مهم در تاريخ ايران مي داند و آن را مهم و منشأ تاريخ سنوات اخير ايران مي داند.

آقاي ملكي اين خدمت را به تاريخ ايران كرده اند كه در طي مجموعه اي كه با دقت و مطالعه بسيار تهيه شده، كليه حقايق را از روي بي طرفي و متكي به دلايل واسناد محكم دراين مجموعه گنجانده است.

 

  • سوالات تحقيق:

در مطالعاتي كه در باب تحقيق انجام دادم متوجه حضور پر رنگ انگلستان در پيش زمينه اين كودتا شدم و سوالات زيادي برايم مطرح شد كه از آن جمله مي توانم به موارد زير اشاره كنم. كه در طول تحقيق به آن ها پاسخ خواهم داد:

1- درست است كه رضاخان فرد با استعداد و سخت كوشي بود، ولي آيا همين ها كفايت مي كند شخص بدون كمك هاي خارجي و امپرياليست ها بتواند از مادون ترين درجه ارتش به جايي برسد كه بتواند نوع حكومت را عوض كرده و به مقام سلطنت برسد؟

2- هدف رضاخان از مطرح كردن شيوه جمهوري و سپس بازپس گيري اين موضوع چه بود؟

3- افراد سياستمدار و نظاميان داخلي چه نقشي در همراهي رضاخان داشتند؟

4- رضاخان براي دست گيري سلطنت به چه اقداماتي دست زد؟

  • فرضيه:

- هرج مرج و قيامهاي مردمي و ملوك الطوايفي در نقاط مختلف ايران از عوامل شكل گيري كودتا 1299 به حساب مي آيد.

- قدرت طلبي هاي رضاخان علي رغم اينكه در ابتدا مخالف عمل انگليس ها بود، باعث همكاري او با آنان و فراهم آوردن زمينه هاي رسيدن به بالاترين درجه قدرت او شد.

- نقش رضاخان در قواي قزاق باعث شكل گيري موفقيت آميز كودتاي سوم اسفند 1299 هجري شمسي شد.

- بي احتراميها و بي اعتنايي رضاخان بعد از رفتن احمدشاه از ايران، نسبت به وليعهد باعث شد تا او نيز از كشور خارج شود و رضاخان با كمك انگليسي ها و مجلس موسسان نوع حكومت را تغيير داده و به سلطنت ايران برسد.

  • محدوده زماني مكاني:

محدوده زماني از بدو تولد رضاخان در تاريخ 24 اسفند 1256 تا روز تاجگذاري او يعني 4 ارديبهشت 1305.

محدوده مكاني، مربوط به كشور ايران (تهران) است.

  • تعرف مفاهيم كليدي:

كودتا:حركتي است كه از داخل نظام بر ضد آن نظام كه اصولاً با درگيري همراه است و رستنگاه مردمي ندارد وبه طور كل نفس كودتا، ضد اخلاقي است.

نظام:دسته از هدفها يا عناصر موجود در برخي روابط مشخص ساختاري و داراي كنش و واكنش بر پايه ورندهاي مشخص خاص است.

جمهوري:رژيم و طرز حكومتي كه به جاي پادشاه، فردي از طرف مردم كشور براي مدتي معين انتخاب مي شود كه او را رئيس جمهور مي گويند و اين فرد به شورا و مجلس كه آن هم از طرف مردم انتخاب شده، پاسخگو مي باشد.

سلطنت (پادشاهي):پادشاهي كهنترين نوع حكومت است كه به سه صورت تقسيم مي شود.

1- موروثي. 2- انتخابي. 3- استبدادي.

در پادشاهي به طور معمول بزرگترين فرزند پسر پس از مرگ پدر جانشين او مي شود كه چگونگي جانشيني را قانون اساسي تعيين مي كند.

رئيس الوزراء:نخست وزير. ديوزيون: لشگر. بريگارد: تيپ. فئودال: اربابان بزرگ كه در بالاترين مراتب اجتماعي و اقتصادي قرار دارند.

 

 

فصل اول: رضا خان كه بود

 

 

  • اصل و نسب رضاخان:

رضاخان كه بود و اصل و نسب او چگونه بود؟ اين سوالي است كه جواب قاطع و روشني به آن داده نشده است. مورخان زيادي در اين مورد مطلب نوشته اند كه هر كدام نظري متفاوت با ديگري دارد. حتي خود محمدرضا فرزند رضاشاه هم در مورد اصل و نسب پدر، در مصاحبه ها و كتابهايش مواردي را نقل كرده كه البته گفته هاي او هم مورد نقد برخي مانند امير طاهري[1] قرار گرفته است. در اينجا چندي از نظرات را مرور مي كنيم.

- احمد بني احمد از تاريخ نويسان دوره پهلوي، شجرنامه خاندان پهلوي را تا نياي هفتم رضاشاه بررسي كرده كه به ترتيب عبارتند از: «حاج رمضان خان پهلوان (كه به زعم نويسنده نام اصلي او همان پهلوي بوده است.)، خسرو خان پهلوان و پسر حاج رمضان خان، جهانبخش خان پسر خسرو خان وسليمان خان پسر جهانبخش خان، حاج محمد حسن خان پسر سليمان، مراد علي خان پسر حاج محمد رضا خان، و بالاخره عباسعلي خان پسر مراد علي خان و پدر رضاخان.»

او در شرح حال پدر رضاخان مي نويسد كه عباسعلي خان بعد از درگذشت پدرش در فرج سوادكوه كه فرماندهي آن با سرهنگ چراغعلي خان پهلوان بوده، به خدمت نظام اشتغال ورزيد و چون به همه مردم از بزرگ و كوچك ابراز محبت و صمميت مي كرده و در رفع مشكلات آنها مي كوشيده به «داداش بيك» معروف گرديد. او در دوران حيات خود چهار همسر انتخاب كرد كه از سه همسر قبلي خود صاحب شش فرزند دختر و پسر گرديد ولي هفتمين فرزند پسر او موسوم به رضا روز 24 اسفند 1256 هجري شمسي از چهارمين همسرش، بانو نوش آفرين به وجود آمد و چون عباسعلي خان در زمان تولد آخرين فرزند پسرش رضا در سنين پيري و كهولت بود، چهل روز پس از تولد پسرش بر اثر بيماري در آلاشت سواد كوه در گذشت... .[2]

- ملك الشعراء بهار نيز در شرح حال رضاخان مطلبي به همين مضمون دارد كه: «رضاخان مير پنجه پسر داداش بيك افسر سواد كوهي از ايل «پالاني» بود. نام اين طايفه در تاريخ خاني طبع پتروگزاد برده شده است. ... از قضا بين پالاني و پهلوي قرابت لفظي عجيبي موجود است. اما گمان ندارم خود شاه ملتفت نام عشيره خود بوده و اسم خانوادگي پهلوي را به اين مناسبت انتخاب كرده باشد. »[3]

- در اين مورد سليمان بهبودي نيز كه يكي از پيشكاران و از نزديكان به رضاشاه بوده، داداش بيك سوار كوهي را پدررضاخان معرفي كرده است.[4]

- اما حسين ملكي، اعتقاد دارد كه داداش بيك به لحاظ زماني نمي توانسته پدر رضاخان باشد:

«من ... نمي توانم سربازي را كه به اسم داداش بيك سرزنجير ميرزا رضاكرماني، قاتل ناصرالدين شاه را در عكس مشهور در دست دارد، پدر سردار سپه بدانم، زيرا رضاشاه هفتاد سال عمر كرده و با اينكه پدرش در طفوليت رضا فوت كرده، در سال 1303 ه.ق كه تاريخ قتل ناصرالدين شاه است پدرش زنده نبوده كه اسمش داداش بيك و سرباز موج سوار كوه بود، سر زنجير قاتل را گرفته باشد.»

يكي از درباريان نزديك رضاشاه كه من به جهت قول او خيلي اعتماد دارم، مي گفت: يك روز رساله اي از آلمان راجع به سلطنت رضاشاه براي او فرستاده بودند. نويسنده در مقدمه از قاجاريه هم نوشته و اشاره اي هم به تقل ناصرالدين شاه كرده واين عكس قاتل و زندانبان او را در رساله خود گراور كرده بود. شاه به اين عكس كه رسيد گفت: من اين شخص را خوب مي شناسم. بعد از پدرم، مادرم مرا به او سپرده بود. اكثر پيش او مي رفتم. اسمش داداش بيك بود.

شايد تا آن روز كسي اين سرباز موج سواد كوه را كه در زمان قتل ناصرالدين شاه قراولي عمارتهاي سلطنتي با آن فوج بود نمي شناخته و از همين معرفي رضاشاه اسم او در دهنها افتاد و چون او پدر سردار سپه معرفي شده به اين جهت است كه پدر رضاشاه را موسوم به داداش بيك دانسته اند. از طرف ديگر اسم ديگري هم براي رضاشاه شنيده ام ... مع هذا معلوم نيست كه پدر سردار سپه در ايام حياتش عنواني بالاتر از سربازي فوج سواد كوه داشته بوده است ...»[5]

- خود رضاشاه در مصاحبه هايي كه با يك روزنامه نگار هندي به نام «كارانجيا» كه در سال 1977 بصورت كتابي تحت عنوان «انديشه هاي يك پادشاه» انتشار يافتع شرح مفصلي در مورد اصل و نسب خانوادگي خود مي دهد و ايل و تبار خود رابه قوم «باوند» از نژاد اصيل آريايي مرتبط مي سازد و مي گويد: «پدر من، پدر بزرگ من و جد بزرگ من، همه از افسران قشون قديم ايران بودند ... جد بزرگ من ياور مراد علي خان در محاصره هرات «در زمان سلطنت محمد شاه قاجار» شركت داشته و در سال 1856 ميلادي در ميدان جنگ كشته شد ... پدر بزرگ من عباسعلي خان درجه سرهنگي داشت و شجاعت و دلاوري او زبانزد همه بود. ولي فقط چهل روز پس از تولد پدرم در گذشت...»[6]

- امير طاهري مداح پيشين رژيم پهلوي در كتابي كه درباره زندلي شاه نوشته و در لندن منتشر كرده است، تمام ادعاهاي شاه را درباره اصل و نسب خانوادگي خود رد كرده است. او مي نويسد: «اسم واقعي پدر رضاشاه عباسعلي خان بوده و نه عباسعلي خان (كه در اين ادعا خود هيچ دليلي و مدركي ارائه نمي دهد.) و اضافه مي كند كه پسوند قلي بر نام اصلي پدربزرگ شاه حاكي از اين است كه بر خلاف ادعاي شاه، اصل و نسب او ترك بوده و لقب «داداش بيك» هم كه به او داده شده مؤيد اين مطلب مي باشد. زيرا اين يك اصطلاح تركي است. و همچنين او عنوان سرهنگي عباسعلي يا به قول خودش عباسقلي را هم رد كرده و مي نويسد در آن زمان چنين در جاقي در قشون ايران نبوده و عباسقلي احتمالاً سرباز ساده اي در ژاندارمري آلاشت بوده و به مرگ طبيعي هم مرده است. زيرا تاريخ مرگ او با يكي از سفرهاي ناصرالدين شاه به اروپا تطبيق مي كند و در آن تاريخ اوضاع ايران كاملاً آرام بوده است ...»[7]

پس از بررسي اين نظرات، پاسخ هاي روشن در مورد اصل و نسب رضاشاه، به نظر همان پاسخي است كه خود رضاخان در صحبتهايش در كتاب آقاي حسين ملكي داشته است. يعني از اعتبار بيشتري برخوردار است.

 

  • ورود رضا خان به تهران:

اكنون مروري داريم بر جريان سفر رضاخان از آلاشت سواد كوه به تهران:

رضاخان در روز 24 اسفند ماه سال 1356 هجري شمسي در آلاشت سواد كوه به دنيا آمد. و به بيان نويسنده كتاب پهلوي ها (فرهاد رستمي) رضا ظاهراً زماني كه طفل شير خواره اي بوده، پدرش را از دست داده و به وسيله مادرش از سواد كوه به تهران آورده مي شود. او مادر رضاخان را سكينه يا زهرا مي داند. در حالي كه احمد نبي احمد در كتاب تاريخ شاهنشاهي پهلوي بانو، نوش آفرين را مادر رضاشاه معرفي مي كند.

در مورد چگونگي سفر مادر رضاخان به تهران، ملك الشعراء بهار روايتي را از زبان خود رضاشاه نقل كرده است: «شاه سابق روزي مي گفت: من طفل شير خوار دوماهه بودم كه مادرم از سواد كوه به تهران روانه شده بوديم. در سرگروك فيروز كوه من از برف و سرما سيا شدم و مادرم به خيال آنكه من مرده ام مرا به چاروادار سپرد كه مرا دفن كند و حركت كنند. چاروادار مرا در آخور يكي از طريعه ها با قنداق بر جاگذاشت و خود و قافله به راه افتاد به فيروز كوه رفتند. ساعتي ديگر قافله ديگري مي رسد و در قهوه خانه گروك منزل مي گيرند، يكي از آنها آواز گريه طفلي را مي شنود، مي رود و كودكي را در آخور مي بيند. او را برده گرم مي كنند و شير مي دهند تا جاني مي گيرد و سپس درفيروز كوه به مادرش تسليم مي نمايد.»

آنگاه پس از رسيدن به تهران مادر رضاخان نزد برادر خود كه ابوالقاسم بيك نام داشته و خياط قزاقخانه بوده كه بعد به درجه سرهنگي رسيد مي رود و از آن به بعد رضاخان در منزل دائمي خود بزرگ شده است.[8]

 

 

فصل دوم: رضا خان و خدمت در قزاقخانه

 

  • ورود رضاخان به ارتش و چگونگي ترقي او:

در اين مورد هم نظرات متعددي وجود دارد كه يك به يك مرور مي كنيم.

- محمدرضا پهلوي مدعي است كه رضاخان در 14 سالگي وارد بريگارد قزاق شد و به سلك نظاميان در آمد.[9]

- مهدي بامداد ورود رضاخان به خدمت قزاقخانه را 22 سالگي وي نام برده و گفته است كه او قبل از آن در فوج سواد كوه كه ابرايجعي ميرزا علي اصغرخان امين السلطان بوده مشغول كار شده است.[10]

- ملك الشعرائ بهار در كتاب خود مي آورد:

«رضا از روزي كه به حد رشد رسيد، آثار گردن فرازي و سركشي در او پديد آمد و تا پانزده سالگي آزاد و راست راست راه مي رفت. در آن هنگام دائي او، وي را به عنوان پياده قزاق به فوج اول قزاقخانه سپرد و رئيس اين فوج غلامرضا خان مير پنجه بود. در آن فوج قرار گذاشتند هر سواري كه بيمار شود يا غايب باشد. اين پياده قزاق به جاي او سوار شده ، وارد صف گردد. مظفر الدين شاه چند عدد شصت تير وارد كرده بود و از آن جمله يكي به قزاقخانه داد.»

عبدا.. خان معروف به «ماژور سرهنگ» كه پدرش روزي ماژور فوج اتريشي بوده است، فرمانده گروهان شصت تير شد و رضاي قزاق پياده به سمت وكيل باشي اين گروهان انتخاب گرديد بالاخره فرمانده گروهان شد و رفته رفته در قسمت اداره كردن شصت تير ترقي كرد و به رضاخان شصت تير شهرت يافت...»[11]

در جايي ديگر «ژراردو ويليه» نويسنده فرانسوي در مورد ورود رضاخان و خدمت در قزاقخانه نوشته است: «رضا از كودكي براي تأمين مخارج زندگي خود و مادرش مجبور شد به كارهاي پستي تن در دهد و به همين جهت مانند كودكان ديگر نتوانستت به مكتب و مدرسه برود از جمله مشاغلي كه نويسنده فرانسوي از دوران كودكي رضاشاه نقل مي كند، شغل (Anier) يا خركچي است.»

در اين مورد تاييد بر صحت ادعاي خود مي نويسد، رضاخان از 5 سالگي به اين كار اشتغال داشته و كاروان خران را در خيابانهاي پر از گرد و غبار و خاك آن روز تهران به اين سو و آن سو هدايت مي كرده است. رضا از كودكي هيكلي درشت داشته و قد او هنگام رسيدن به سن بلوغ به يك مترو هفتاد سانتي متر بالغ مي شده است. رضا به اينفورم سربازي علاقه خاصي داشت و هر روز ضمن عبور از مقابل قزاقخانه مدتي مي ايستاد و با حسرت به قزاقها و افسران قزاق نظاره مي كرد. تا اينكه يك روز به خود جرأت داده به قزاقخانه رفت و داوطلب خدمت در قزاقخانه شد. افسر قزاق كه از هيكل او خوشش آمده بود گفت، سنش براي خدمت كافي نيست، ولي مي تواند براي نظافت و كارهاي ديگر به قزاقخانه بيايد. رضا به اين ترتيب پيش از رسيدن به سن بلوغ وارد خدمت قزاقخانه شد ودر مدتي كوتاه با جلب توجه و علاقه فرماندهان قزاق به آرزوي خود كه پوشيدن لباس قزاق بود نائل شد. رضاخان با قريب يك مترو نود سانتي متر قد در آغاز خدمت در لباس قزاقي بين قزاقان ديگر شخصيت داشت و اولين كاري كه در خدمت قزاقي به او ارجاء شد، نگهباني قزاق شده و در قزاقخانه به «رضاخان» معروف مي گردد. در مدت بيش از 20 سال خدمت درقسمتهاي مختلف نيروهاي قزاق در مأموريت مختلف به اقصي نقاط كشور سفر مي كند و در چندين جنگ بزرگ با اشرار و ياغيان محلي درگير مي شود. رضاخان در كار خود بسيار سختگير و جدي است و گاهي سربازان زير دست خود را كه بي انظباطي مي كنند، شلاق مي زند. با وجود اين افسران و افراد زير دستش او را دوست دارند، زيرا در عمليات نظامي هميشه جلوتر از ديگران حركت مي كنند و در خورد و خوراك و استراحت نيز هيچ فرقي بين خود و ديگران قائل نمي شود. هميشه در كنار اسبش با لباس روي زمين مي خوابد و در زمستان با پيچيدن قاليچه يا پتو خود را گرم مي كند.» سپس اين نويسنده به جنگي كه در سال 1903 «1282 هجري - شمسي» ميان نيروهاي قزاق و ياغيان محلي در اطراف كرمانشاه رخ داده است اشاره مي كند و مي نويسد درا ين جنگ براي اولين بار از يك مسلسل جديد به نام «ماكسيم» كه از فرانسه وارد شده بود استفاده شد و رضاخان كه با استفاده از همين مسلسل ياغيان را كه تعداد آنان سه برابر نيروهاي قزاق بود شكست داد و از آن به بعد به «رضاماكسيم» معروف شد ... »[12]

«رضا ماكسيم همان عنواني است كه ملك الشعراء بهار از آن به نام «رضا شصت تير » ياد كرده است.»

پس از آن رضاخان در جنگ هاي متعددي شركت داشته و از خود شهامت به خرج مي دهد و سپس در نتيجه كودتايي كه به واسطه شكست از «ماژور محمد تقي خان» صاحب منصب ژاندارم انجام مي دهد، رئيس فوج تير اندازان همدان مي گردد وبه اين ترتيب بعد از اولين كودتاي خود در سال 1296 «28 دلو» كه در واقع تغيير و تحولي در داخل نيروهاي قزاق و تغيير فرمانده روسي نيروي قزاق بود «كه طي آن سرهنگ كلرژه ناچار استعفاي خود را نوشت و سرهنگ استارو سلسكي را به جاي خود معين كرد.»

نقش عمده اي را ايفاء كرد و به درجه ميرپنجي كه معادل سر تيپي و بالاترين درجه افسري ايراني در نيروهاي قزاق بود ارتقاء يافت.كه به نوشته ملك الشعراء بهار كه در آن زمان روزنامه اي به نام «نوبهار» را منتشر مي كرد، انگليسيهااز همان موقع يعني در حدود 3 سال قبل از كودتاي 1299، رضاخان را كشف كردند. در واقع، و قايعي كه موجبات ورود رضاخان را به صحنه سياست ايران تا مرحله كارگرداني آن جلوس براريكه قدرت فراهم ساخت از بازتاب انقلاب مبشويكي روسيه در ايران در سالهاي 1918، 1919 ناشي مي شود و به عبارتي قرار داد 1919 [13] زمينه ساز كودتاي 1299 و صعود رضاخان به اريكه قدرت به شمار مي آيد.

رضاخان 42 ساله اي كه حتي خواب روزي كه بتواند در مقام رئيس الوزراء بر ايران حكومت كند و به قول تاريخ نويسان دوره پهلوي «مملكت را به ساحل نجات برساند» نمي ديد، تا چه رسد به اينكه سلسله كهنسال قاجاريه را منقرض كند و تاج سلطنت اين كشور را بر سر گذارد.

  • چگونگي كودتا و شناسايي رضاخان از جانب انگليسي ها:

اوضاع سياسي ايران در پايان سال 1920 (1299 شمسي) بسيار پيچيده شده بود به طوري كه نهضتهاي آزادي بخش در نقاط مختلف ايران توسعه يافته بود. درآن زمان قرار داد 1919 در ايران از هر جهت مورد حمله قرار گرفته بود و كسي در ايران جرأت حمايت ازآن را نداشت و انگليسي ها هم با تمام علاقه اي كه نسبت به آن داشتند از تصويب آن توسط مجلس ايران مأيوس بودند. از طرفي پيروزي انقلاب روسيه و ارتباطش با ايران باعث شده بود كه انگليسها نتوانند مثل گذشته از سياست «تسلط آشكار» پيروي كنند. به همين دليل به دنبال كشف راه جديدي بودن.

هاس مولف آمريكايي در اين مورد مي آورد كه: «همينكه روشن شده تصرف ايران و تبديل آن به يكي از اقمار انگلستان شدني نيست بر آن شدند كه با تحكيم ايران، همچون دولتي مستقل بر رهبري حكومتي گوش به فرمان، از منافع آنها بهتر دفاع شود.»[14]

بالاخره آنها در سال 1920، كودتاي را تدارك چيدند كه حكومت نيرومندي نظم را برقرار كند.

زماني كه فكر كودتا در ذهن سياستمداران بريتاينا قطعي شد. آنها به دنبال بازيگري براي اجراي اين نقشه بودند. از زماني كه اين تصميم قطعي شد تا زماني كه به مرحله اجرا در آمد چند نفري نامزد اين نقش شدند كه البته نامزدي هر يك مواجه با مشكلاتي گرديد.

به نوشته حسين ملكي مولف تاريخ بيست ساله ايران، اين نامزدها عبارت بودند از:

1- سردار اسعد بختياري كه از مالكين بزرگ و در بين ايل بختياري صاحب نفوذ بود و امكان جمع آوري سپاهي براي اشغال تهران را داشت. اما ضعف از اختلاف نظر خان ها بود.

2- سالار جنگ، پسر بانو عظمي كه او هم گروهاي مسلمي داشت ويكي از فئودالها بود.

3- نصرت الدوله، وزير خارجه حكومت وثوق الدوله كه خود طرفدار قرار داد 1919 بود و براي تصويب آن كوشش كرده بود و هنگام اقامت در لندن نقشه كودتا را تنظيم و براي اجرا به ايران بازگشته بود.

4- سيد ضياء الدين طباطبايي مدير روزنامه رعد كه متمايل به سياست انگليسي ها بود.

انگليسها در نهايت رضاخان رابه عنوان «عامل نظامي» و سيد ضياء را به عنوان «عامل سياسي» كودتا انتخاب كردند.

اكنون به بررسي چگونگي شناخت رضاخان از جانب «آيرونسايد» مي پردازيم:

واقعه مهمي كه در اواخر حكومت مشير الدوله در ايران رخ داد و از نظر ايران سرنوشت ساز بود، ورود يك ژنرال انگليسي به نام «ادموند آيرونسايد» بود. كه مي توان او را «كاشف رضاخان» و عامل اصلي كودتاي 1299 نام نهاد.

درا ين مورد منابع متعددي وجود دارد كه معتبرترين منبع نوشته «سردنيس رايت» سفير سابق انگليس در ايران و مولف كتابهاي متعددي درباره روابط ايران و انگلستان است. دنيس رايت در كتاب «انگليسها در ميان ايرانيان» درباره مأموريت آيرونسايد درايران مي نويسد:

«سرلشگر در آيرونسايد در تاريخ چهارم اكتبر 1920 (20 مهر 1299) فرماندهي «نورپرفورس» نيروهاي بريتانيا در شمال ايران را بر عهده گرفت. آيرونسايد يك سرباز حرفه اي بود و قامتي بلند و شخصيتي نافذ داشت و معروف بود كه مرد عمل و داراي استعداد اخذ تصميمات سريع است. كه اقدامات بعدي او مويد صحت اين شهرت بود.»

آيرونسايد به دلايل درست و موجهي عقيده داشت كه افسران روسي بريگارد قزاق داراي روحيه ضعيف و احساسات ضد انگليسي اند و به آساني تحت تأثير تبليغات بلشويكها قرار خواهند گرفت، بنابراين به اين نتيجه رسيد كه همه آن افسران را بايد درست به سر كرد. كه شاه اسرانجام با بي ميلي فراوان حاضر به بركناري آن افسران روسي شد.

پس از بركناري كنل دستارو سلسكي امور بريگارد قزاق به سرهنگ المايس واگذار شد. او يكي از افسران ارشد انگليس بود كه براي آموزش ارتش جديد ايران كه در قرار داد سرپرستي كاكس پيش بيني شده بود به تهران آمده بود. در اين گيرودار مجلس شوراي ملي، يكي از اعضاي خانواده سلطنتي به نام «سردار همايون» را به فرماندهي بريگارد قزاق منصوب كرد.

آيرونسايد در دوم نوامبر 1920 به اردوگاه قزاقان رفت و اعلام داشت كه به هيچ وجه قصد ندارد به جاي افسران مغول روسي، افسران انگليسي را به كار گمارد. وي درباره افسران ايراني پرس و جو كرد و آن شب در دفتر يادداشت خود چنين نوشت:

«رضاخان فرمانده آترياد تبريز بي شك يكي از بهترين افسران اينهاست. المايس توصيه مي كند كه رضاخان عملاً رئيس اين دسته باشد و تحت رياست فرمانده سياسي كه از تهران تعيين شده بود عمل كند.»

در تاريخ چهاردهم ژانويه، كه آيرونسايد ديگر بار به ديدار قزاقان رفت در دفتر خود چنين نوشت:

«به ديدار قزاقان ايراني رفته. آنان را از نظر گذارندم. المايس سروساماني به وضعشان داده است ... »

فرمانده كنوني قزاقها موجود حقير و بي بو و خاصيتي است و ورح روان واقعي اين گروه، سرهنگ رضاخان است. يعني همان مردي كه قبلاً بسيار به او علاقمند شده بودم. المايس مي گويد، مردي نيكوست و من به المايس گفته ام كه به همايون مرخصي بدهد تا به سركشي املاك خود برود.»

در اينجا ژنرال آيرونسايد و سرهنگ المايس به منظور عملي كردن كودتا، رضاخان را شناسايي كرده و در حالي كه هنوز مدت زيادي از انتصاب سردار همايون نگذشته بود. سرهنگ المايس به توصيه ژنرال، وي را به مرخصي روانه ميدارد تا در غياب او، رضاخان به تحكيم موقعيت خود بپردازد و فرماندهي نيروي قزاق را بر عهده بگيرد.

آيرونسايد بار ديگر در تاريخ سي ويكم ژانويه، همراه المايس با رضاخان ملاقات كرد. اما چيزي در مورد صحبت خود و المايس با رضاخان يادداشت نكرد و فقط نوشت.

«رضاخان مايل است كاري انجام دهد و از اينكه مشغول هيچ كاري نيست، آزرده خاطر است.»

ملاقات بعدي كه در واقع ملاقات نهايي بود در تاريخ دوازدهم فوريه، يعني ده روز قبل از كودتا صورت پذيرفت و آيرونسايد در آن باره در دفتر يادداشت خود نوشت:

«من با رضاخان مصاحبه كرده ام و سركردگي قزاقان ايراني را به طور قطعي به او سپرده ام. او مردي واقعي و رك ترين مردي است كه تاكنون ديده ام. به او گفته ام كه قصد دارم به تدريج او را از قيد تسلط خود رها سازم و بايد با سرهنگ المايس تربيتي بدهد كه پس از رفتن ستون منجيل با شورشيان رشت مقابله نمايد.»

در حضور المايس، صحبتي طولاني با رضا انجام دادم در اين فكر بودم كه آيا لازم است، تضمين كتبي بگيرم يا نه. ولي سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه تضمين كتبي فايده اي نخواهد داشت. زيرا اگر رضا بخواهد زير قول خود بزند، چنين خواهد كرد. و صرفاً خواهد گفت: قولهايي كه داده است تحت فشار از او گرفته شده است و او ملزم به رعايت آنها نيست. هنگاميكه موافقت كردم رضا را به حال خود رها سازم دو نكته را برايش روشن ساختم.

1-هنگامي كه از هم جدا مي شويم، نبايد بكوشد مرا از پشت سرهدف قرار دهد. اگر چنين كند، اين كار به نابوديش منجر خواهد شد و به سود هيچ كس نخواهد بود. مگر حزب انقلابي و (بلشويكي).

2- شاه تحت هيچ شرايطي نبايد از كار بركنار گردد.

رضا با چرب زباني قول داد و من و او دست يكديگر را فشرديم. به المايس گفته ام كه او را به تدريج به حال خود رها سازد ....[15]

نكته ديگري كه آيرونسايد در خاطرات و يادداشت هاي خود به آن اشاره كرده است، آشنايي او با رضاخان از طريق يكي از پارسيان هندي به نام «اردشيرجي ريپورتر» است.

شبكه اردشير جي از سال 1913 به وسيله ميرزا كريم خان رشتي با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعي تعليمات سياسي به وي را بر عهده داشت.

به عبارتي مرتبط شدن رضاخان با ميرزا كريم خان رشتي عنصر مرموز وابسته به اينتخبت سرويس موجبات صعود وي به فرماندهي آترياد همدانه را فراهم كرد و از اين تاريخ مورد توجه اردشيرجي عامل ميرزا كريم خان رشتي كه يكي از مرموز ترين اعضاي كميته زرگنده است، صريحاً به نقش وابسته گري خود ميان سفارت انگليس و رضاخان اشاره كرده است.[16]

- البته به گفته حسين ملكي در تاريخ 20 ساله ايران: اگر بخواهيم معتقد شويم كه مأمورين نظامي و سياسي انگليس كه مأمور پخت و پز اين افسر قزاق (رضاخان) بوده اند، از همان ملاقات اول توانسته باشند. آينده عجيب رضاخان آن روز و سردار سپه فردا و رضاشاه پهلوي پس فردا را پيش بيني كنند، يالا محاله لياقت و فعاليت هاي او را نقرس نمايند. هوش ماوراء الطبيعه اي براي آنها قائل شده ايم كه خود آنها هم مدعي آن نيستند.

پس بايد بگوئيم كه مأمورين نظامي و سياسي انگليسي در ملاقاتهاي اوليه خود و اختيارها و امتحانهايي كه به مرور از رضاخان ميرپنج قزاق كرده اند، اجمالاً او را براي رساندن بي سرو صداي آتروياد رشت به تهران و راه انداختن كودتا لايق دانسته اند و مطلب را در ميان گذاشتند و او را با نكات كار تا اندازه اي كه براي پيشرفت عمل لازم بوده است، واقف كرده اند.

 

 

فصل سوم: كودتا

 

  • رضاخان و كودتا:

با قرار گرفتن رضاخان در رأس نيروهاي نظامي اهرم اجرايي كودتا شكل مي گيرد. اما اين جريان بدون حمايت عناصر داخلي نيروهاي سياسي ميسر نمي شد. سيد ضياء الدين طباطبايي يكي از قسم خوردگان كودتا و تنها غير نظامي اين جمع است كه در تحقق يافتن كودتا نقش شايان توجهي داشته است.

مي گويند 5 نفر براي انجام كودتا با يكديگر متحد شده و همقسم شده پشت قرآن را هم مهر كرده اند ...

در اين مورد سيد ضياء مي گويد: «دو روز پيش از كودتا من رفتم به شاه آباد جلسه اي تشكيل شد و در شاه آباد از بنده و آقاي رضاخان مير پنج و از آقاي احمد آقا خان كه آن وقت سرهنگ بود و از آقاي ماژور مسعود خان و از آقاي كاظم خان. من آنها را ديدم. چه ديدم و چه صحبت كرديم و چه تصميم گرفتيم از اسرار ماست. ولي يك خبري را به شما مي گويم و آن اين است كه ما پنج نفر قسم خورده ايم كه به ايران خدمت كنيم...»[17]

پس در مي يابيم كه رضاخان بر خلاف آنچه شهرت يافته به حمايت انگليسي ها از كودتا اكتفاء نكرده و با بعضي از رجال سياسي و صاحبان نفوذ پايتخت نيز تماسهايي برقرار نموده است. چنانچه ملك الشعراء بهار در كتاب خود مي نويسد: «مرحوم مدرس بعدها به من مي گفت: در آن اوقات رضاخان نزد من آمده و گفت حاضرم باشما كار كنم و همدست شويم وبه اين وضع خراب خاتمه بدهيم، چه مي ترسم ايران بلشويكها بشود.»[18]

و بدين ترتيب بعد از دستور به تمامي اتباع بيگانه براي ترك تهران به بهانه خطر پيشرفت بلشويكها در تهران در دوم اسفند 1299 عده اي از واحدهاي قزاق مقيم قزوين و همدان كه شامل دو هزار و پانصد الي سه هزار نفر بودند، با هشت توپ صحرايي و 18 مسلسل. تحت فرماندهي سرهنگ رضاخان از قزوين به طرف تهران حركت مي كنند. كه رضاخان در پاسخ اين حركت مي گويد، براي دريافت حقوق و ديدن خويشان مي آيند.

زماني كه سپاه رضاخان به مهر آباد تهران مي رسد از طرف سپهدار هيابي براي مذاكره فرستاده مي شود.[19]

كه در آنجا رضاخان مي گويد، براي تصرف تهران آمده و يك دولت نظامي تشكيل خواهد داد. و سپس به سوي تهران حركت مي كنند و چون سفارت انگليس با ژاندارمري و گروههاي مسلح تماس گرفته بود كه در مقابل تصرف تهران مقاومت نكنند و همچنين به يگان ژاندارمري كه مأمور پيشگيري شده بود اسلحه كافي نداده بودند و ضامن توپها را نيز بسته بودند. نيروهاي قزاق در ساعت 2 بامداد چهارم اسفند با شليك چندين توپ، تهران را به اشغال خود در آورند.

سرانجام كودتا در بامداد سوم اسفند 1299 با هدف «استقرار ديكتاتوري نظامي» شكل گرفت و در يكي دو روز همه سرجنبانان را دستگير كرد وبه فعاليت همه جرايد بدون استثناء خاتمه داد.

با قرار هيأت دولت پناهندگي سپهدار به سفارت انگليس حكومت نظامي اعلام گرديد.

عصر روز دوشنبه چهارم اسفند سرهنگ قزاق باقر خان نيك انديش به نمايندگي كودتاچيان با احمدشاه ملاقات كرد پس از اعلام وفاداري نيروي قزاق به مقام سلطنت از شاه تقاضا كرد سيد ضياء الدين را به مقام رياست وزراء و ميرپنج رضاخان را به لقب سردار سپهي ملقب نمايد. احمدشاه با اكراه تحت فشار[20]، هر دو شرط را پذيرفت و هر دو فرمان به تاريخ روز بعد (پنجم اسفند) صادر گرديد.

بعد از صدور فرمان سردار سپهي، رضاخان نيز حكمي به اين شرح از طرف رضاخان صادر و به تمام واحدهاي نيروي قزاق ابلاغ شد:

حكم

ديوزيون قزاق اعلي حضرت همايون شاهنشاهي نمره 19 مورخه 8 برج حوت 1299.

اينجانب از طرف قرين اشرف اعلي حضرت شاهنشاهي به منصب سرداري و لقب سردار سپهي مفتخر و سزاوار گرديده. تشكرات غلامانه خود را به خاكسپاري مهر اعتلاي ملوكانه تقديم واز درگاه حضرت احديت توفيق و استمداد مي جويم كه با تمام قوا از عهده هر گونه خدمتگزاري و جانفشاني بر آمده پاس حق شناس را به جاي آورم.[21] رضا

  • رقابت رضاخان با سيد ضياء بعد از كودتا:

رضاخان كه فرمانده لشكر قزاق شده بود در انديشه بود تا خودش رئيس الوزراء و نيروي نظامي را هر چه بيشتر قوي گرداند. او با اقداماتي كه انجام داد از جمله انتشار اعلاميه اي در نخستين سالگرد كودتا در روز سوم اسفند 1300 و معرفي خود به عنوان عامل حقيقي كودتا سعي كرد نقش سيد ضياء و ديگران را در اين كودتا نفي و قدرت خود را به رخ مخالفانش بكشد.

در اين راستا رضاخان قواي تحت نظر خود را گسترش داد و بودجه ي شهرداري را دربست در اختيار گرفت و با فئودالهاي زنداني شده تماس گرفت و ضمن دادن قول آزادي به آنها از آنها اموال زيادي دريافت كرد.

سيد ضياء كه در اينجا متوجه مشكل آفريني رضاخان شده بود سعي كرد با اقداماتي او را از قدرت دور سازد. اما اقدامات او نه تنها نتيجه اي مثبت برايش نداشت بلكه باعث سقوط كابينه اش و افزايش قدرت رضاخان هم شد. و بدين ترتيب رضاخان پست وزارت جنگ را هم بر عهده گرفت.

رضاخان ضمن اينكه در حضور حاج ميرزا يحيي دولت آبادي و دكتر مصدق و ديگران بر خلاف سيد ضيائ به صراحت از حمايت بي دريغ بريتانيا براي عملي ساختن كودتا سخن گفته است، [كه البته در اين مورد دكتر مصدق به نقل از رضاخان گفته: «مرا انگليسها آوردند ولي ندانستند با چه كسي سروكار دارند.»]

در اعلاميه اي سالگرد كودتا در جواب جرايد مي نويسد:

«بي جهت اشتباه نكنيد و از راه غلط مسبب كودتا را تحسين ننماييد. با كمال افتخار و شرف به شما مي گويم كه مسبب حقيقي كودتا منم وبا رعايت تمام معني اين راهي است كه من پيموده ام و ازاقدامات خود ابداً پشيمان نيستم ... من از اقدامات خود در پيشگاه عموم ابداً شرمنده نيستم وبا نهايت مباهات و افتخار ات كه خود را مسب كودتا به شما معرفي مي كنم. اين يك فكري نبود كه فقط در سوم حوت سال گذشته در دماغ من تأثير كرده باشد. اين يك عقيده اي نبوده كه در تحت تأثير افكار ديگران به من تحميل شده باشد. بدبختي نوع ايران، مخصوصاً نفرات قشوني، را من از چندين سال قبل احساس كرده بودم و اشخاص كه لياقت شنيدن آن را از من داشته اند، همه مي دانستند كه متحمل شقاوت كاري خارجيان و مملكت فروشي پست فطرتان داخلي براي من امري بس صعب و دشوار بود و در تمام ميدانهاي جنگ دفاع مرا در مقابل اين شدايد مي ديدند.»

«من نمي توانستم تحمل نمايم كه نفوس بيچاره ايراني و هم وطنان بدبخت من به معرض بيع و فروش اجانب در آمده و پست فطرتان طهران هم اسناد اين مبايعه را امضاء مي نمايند.»[22]

 

 

فصل چهارم: رضاخان و سلطنت

 

  • جريان جمهوري خواهي رضاخان:

بعد از كودتاي 1299، از آن جهت كه قدرت طلبي رضاخان پاياني نداشت. او با اقداماتي كه انجام داد و تلاشهايي كه در اين راه كرد در شرايطي كه محيط براي ادامه هيچ دولتي مساعد نبود، او از مقام سردار سپهي به نخست وزيري ارتقاء يافت و انتخابات دور پنجم با مداخله او انجام گرفت و در 27 اكتبر 1923 كابينه خود را كه. ذكاء الملك و مصدق السلطنه در آن عضو بودند را به شاه معرفي كرد.

بعد از اينكه رضاخان نمايندگان خود را به شاه معرفي كرد به جهت تصاحب قطعي قدرت، احمدشاه را زير فشار قرار مي دهد تا راهي خارج شود و همچنين از وليعهد تعهد كتبي گرفت كه درامور دولت رضاخان مداخله نكند.

سپس رضاخان كه هدف اصلي او در هم كوبيدن سلطنت احمدشاه و به قدرت رسيدن خود بود و چون طبق قول و قرادي كه با آيرونسايد داشت، نمي بايست به شخصي اقدامي بر ضد سلطنت احمدشاه بكند با مطرح كردن مفاسد قاجاريه، با فريبكاري خواهان استقرار جمهوري شد. كه اين امر باعث ايجاد دو گروه هوادار و مخالف در مجلس شد. كه رهبر موافقين «تدين» و رهبر مخالفين «مدرس» بود. اما اقدامات رضاخان براي رسيدن به قدرت تمام ادامه داشت تا اينكه احمدشاه كه در اروپا به سر مي برد، طي تلگرافي خواست مسئله رأي اعتماد به دولت رضاخان مطرح شود. اين امر باعث شد تا رضاخان نامه اي استعفاء گونه به مجلس شوراي ملي ارسال نمايد. البته رضاخان بايد اين استعفاء نامه را به وليعهد تحويل دهد. اما از آنجا كه مي دانست، وليعهد بدون تأمل استعفاي او را مي پذيرد. به همين خاطر به طور غير رسمي استعفاي خود را به مجلس تحويل مي دهد تاجايي براي بازگشت خود از طريق فشار بر نظاميان و تطميع نمايندگان داشته باشد. كه البته او قبل از كناره گيري نامه هايي را به فرماندهان قشون براي هماهنگ كردن فعاليت هايشان به منظور حمايت از او و بازگرداندنش ارسال مي دارد. نامه اي كه رضاخان در تاريخ 3/12/1302 به امير لشگر جنوب نوشته شده است:

«... شما بايد بدون آنكه كسي بفهمد از اطرف نظاميان مداخله مستقيمي مي شود خيلي محرمانه اما با كمال جديت سه طبقه فرق [تجاوز، روزنامه نگاران و روحانيان] را در تمام خطه جنوب اعم از شيراز و اصفهان و بوشهر و نواحي و توابع غيره تشويق و حاضر كار نموده به طوري كه همه متحدالكلمه باشند تا به مجرد آنكه تلگراف رمز من به شما رسيد فوري يك صداي هماهنگ از تمام صفحه جنوب بلند شده پس از دادن ميتينگ و غيره به وسيله نمايندگان خود به مجلس شوراي ملي فشار آورده و به وكلاي همين مجلس اختيار تام تمام بدهند كه قانون اساسي را تغييرداده و رژيم مملكت را از مشروطيت به جمهوريت تبديل نماييد. در اين صورت به شما تاكيد مي كنم كه اين امر بايد طوري عاقلانه و ماهرانه و ملي صورت بگيرد كه كمترين توهمي از طرف من و شما در انظار عامه دركار نباشد وبايد ضمناً خيلي فوري و جدي و بلافاصله با تمام معني زمينه كار را حاضر داشته باشيد كه عنقريب دستور تلگرافي من به شما خواهد رسيد.» [امضاي رضاخان][23]

رضاخان بعد از تحويل استعفاي خود به بومهن در 40 كيلومتري تهران رفت. در اينجا فشار طرفداران رضاخان كه از جمله برخي از سران جرايد بودند و رفتن رضاخان رابا عنوان «پدر وطن رفت» مطرح كردند و همچنين سرانجام مجلس شوراي ملي در روز 21 فروردين در يك محيط رعب و وحشت تشكيل جلسه مي دهد و با اكثريت 92 رأي به ادامه فرمانداري رضاخان رأي مي دهد. سپس هيأتي از نمايندگان مجلس براي باز گرداندن رضاخان به بومهن رفته و رضاخان بعد از اينكه مدتي هيأت مجلس را معطل كرد با منت مي پذيرد كه بر گردد. بعد از برگشتن از بومهن رضاخان سخنراني به عنوان صرف نظر كردن از جمهوري ايراد مي كند كه حاكي از ريا و تزوير وي در دوران اوليه حكومتش است. بخشي از سخنان او را مرور مي كنيم:

... چون يگانه مرام و ملك شخص من از اولين روز، حفظ و حراست عظمت اسلام و استقلال ايران بوده و هر كس كه با اين رويه مخالف نموده او را دشمن مملكت فرض وفوراً در دفع او كوشيده و از اين به بعد عزم دارم همين رويه را ادامه دهم ... و چون من و كليه آحاد و افراد قشون از روز نخستين محافظت و صيانت ابهت اسلام را يكي از بزرگترين وظايف و نصب العين خود قرار داده و همواره درصدد آن بوده ايم كه اسلام روز به روز، روبه ترقي و تعالي گذاشته و احترام مقام روحانيت كاملاً رعايت و محفوظ گردد ... اين است كه به تمام وطن خواهان و عاشقان آن منظور مقدس نصيحت مي كنم كه از تقاضاي جمهوريت صرفنظر كرده و براي نيل به مقصد عالي كه در آن متفق هستيم با من توحيد مساعي نمايند.»[24]

اگرچه ماجراي جمهوري خواهي مدت زيادي طول نكشيد. اما چند پيامد به دنبال داشت كه مهمترين آنها، نمايش قدرت نظامي سردار سپه و مرعوب كردن نمايندگان مجلس بود وباعث تحكيم و افزايش موقعيت و قدرت رضاخان بود و از طرف ديگر باعث آمادگي ذهن مردم براي تغيير سلطنت را فراهم آورد.

 

 

 

  • آخرين اقدامات براي رسيدن به سلطنت

بازگشتن رضاخان از بومهن و شروع دوباره فعاليتش آخرين ضربه اي بود كه بر پايه هاي سست سلسله قاجار فرود

  انتشار : ۸ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1533

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما