ارباب رجوعان و اعتقاد بین سازمانی
مفهوم مصاحبه زیر از مدیری که در استفاده از شرکتهای مشاوره مدیریت تجربه زیادی دارد گرفته شده است. ارباب رجوع (موکل) نماینده شرکت بزرگی است پس او به ماهیت مشارکت کاریاش با شرکت مشاوره در سطح استراتژیک اشاره دارد. فعالیتهای شرکت ارباب رجوع به صنعت وسایل موتوری ربط نزدیکی دارد. مدیر ارباب رجوع نشان میدهد ارتباط گروهی نزدیک با شرکت مشاوره در سالهای اخیر برای توانایی شرکت در پذیرش تغییر محیطی و تقویت عملکرد کارمند چه اهمیتی دارد.
بخش برنامه طولانی مدت شرکت ارباب رجوع ادغام غیر عادی شرکت مشاوره با هیئت مدیره است. جالب اینکه حق اختیار و مسئولیت مشاوره نماینده شبیه سایر مدیران است. منطق نهفته در این حرکت شباهت فرهنگ در دو شرکت است. هدف این توسعه اعتماد بین سازمانی تولید راه حل طولانی مدت نیست بلکه سهم برابر تعهد و مسئولیت پذیری به مدت طولانی است. این مورد در متن زیر ارباب رجوع نشان داده شده است.
اثر مشاور از خیلی لحاظ شبیه اثر سایر مدیران است. پس من فکر نمیکنم ما در موقعیتی هستیم که اثر بی جای بیشتری از 7 مدیر دیگر داشته باشیم. و اگر پیشنهادی را رد کند او پیشنهاد را رد کرده است. ولی او آنجا است و میتواند مطمئن شود ABA و قرارداد به کمک فوکوس کردهاند چون او کاملاً میداند محرکان کسب و کار چه چیزهایی هستند و چه استراتژیهایی در حمایت درست به آنها کمک میکنند. ولی یک تناقض و یک بالانس وجود دارد.
چون این دو چیز را در هارمودنی با هم به کار میاندازد.
ولی مشارکت ما در مورد تبادل اطلاعات از هر دو طرف سازمان از خودمان و از عرضه کننده ما و تلفیق همه بخشهای سازمان در بخشهای مختلف لایه بود. پس آنها به هیئت راه پیدا میکنند و شما چیزهایی مثل حساب دفتری بازدارید و منافع کسب و کار معلوم است و همه چیز در مورد هزینهها شفاف است و معلوم است هزینهها از کجا میآیند و ما ارتباط هایی در همه سطوح مختلف سازمان داریم تا با مشارکت بیشتر کار کنیم نه مثل عرضه کننده ارباب رجوع.
ما سعی میکنیم در راستای برآورد مشترک کار کنیم به طوری که ABA و شرکای ما در برآورد هزینههای طرح جدید با هم کار کنند نه اینکه عرضه کنندگان ما بروند و با اعداد و ارقام بیایند و من 6-8 هفته از آنها میپرسم این اعداد را از کجا آوردهاید؟
چرا فکر میکنی این کار 10 روز طول میکشد؟ آنها بخشی از فرآیند هستند و وقتی ببینیم این اعداد و ارقام از کجا میآیند ارزیابی طرح سریعتر و مؤثرتر خواهد شد. پس مشاوره در مورد اعتماد و ارتباط نزدیک تر عرضه کنندگان با ما و راه پیدا کردن در سطح هیئت است.
ایده اصلی استفاده از مشاور در حالی که وضعیت فعلی بیرونی بودنش را حفظ میکند خیلی هم جالب است. هویت مشاور در زمینه گذر بین درونی بودن و در عین حال بیرونی ماندن است (استوردی و همکارانش). ارباب رجوع با این جا مطلبی از وضعیت مشاوران معتقد است میتواند ارزش افزوده ارتباط خود با شرکت مشاوره را به حداکثر برساند. هر چند مشاور متعلق به شرکت مشاوره ما در جو فرهنگی خاص و لزوم ادامه قرارداد مشاوره را نشان میدهد. مشاور نماینده شرکت مادر است تا تصویر دانش و تخصص جذب کننده ارباب رجوع را نشان دهد. مشاور تحت فشار است تا تصویر سرویس را نشان دهد.
مشاور با داشتن قدرت و نفوذ (اثر) برابر حس مهمی از مالکیت دارد. مشاور به مسائل کسب و کار مدیران اهمیت میدهد. مشاور بخشی از جو فرهنگی شرکت ارباب رجوع میشود (چون در کرسی هیئت مدیره مینشیند). هرچند مشاور سالهای تجربه خود در شرکت را به اشتراک نمیگذارد و او جزئی از محیط کار روزمره نیست. او بخش فرهنگ ارباب رجوع را به اشتراک نمیگذارد ولی با این وجود به ارزشهای آنها اهمیت میدهد. مشاور باید حس مالکیتی داشته باشد تا چیزهایی که باید بدست آیند را به اشتراک بگذارد.
شرکت ارباب رجوع فرض میکند سهم مشاور از انگیزههای نا خواسته کسب و کار که از هدف شرکت مشاوره برای حفظ قرارداد کسب و کار و تولید درآمد طولانی مدت بدست میآید بدست نمیآید. شرکت ارباب رجوع معتقد است مسئولیت پذیری مشاوره در قبال شرکت با به اشتراک گذاشتن سطح برابر قدرت و ارشدیت خیلی شفاف تر میشود.
این شفافیت فقط در سطح بین فردی تولید نمیشود بلکه در سطح بین سازمانی هم تولید میشود که از مشاور خواسته میشود رسالت و هدف کسب و کار شرکت موکل را تقویت کند. همراستایی و نا همراستایی بین جو فرهنگی شرکت در رویکردهای رسمی که بین دو طرف ضروری هستند بدست میآید. طول مدت حضور مشاور در هیئت با هدف جمع آوری (کسب) تجربه به مرور زمان بالغ میشود. شرکت موکل (ارباب رجوع) معتقد است با عمق حضور و تجربه مشاور میتواند از شرکت مشاوره ارزش افزوده کسب کند. که بر اساس این فرض است که بلوغ بدست آمده در تصمیم گیری که فقط به دنبال تولید نتیجه کوتاه مدت نیست کمک میکند.
ایجاد اعتماد از به اشتراک گذاری جو فرهنگی هم امکان پذیر است چون در پرورش شایستگیهای توانایی، خیرخواهی و صداقت دخیل است که همه اینها در پیدایش امانت داری و وفاداری ضروری هستند (مایر و همکارانش1995). مدیران میتوانند بفهمند مشاوران میتوانند در تصمیم گیری هیئت برای جهت آینده و استراتژی شرکت اطلاعات مفید ارائه دهند یا نه. اگر مدیران بفهمند مشاور توانایی بررسی و درک مسئلهها را ندارد در مورد تواناییاش بحث میکنند.
دوماً، زمینه بروز اطلاعات مشاور با خیر خواهی فراهم میشود چون مشاور باید به نفع اعتماد کننده کار کند. طول مدت حضور مشاور فضایی برای مدیران فراهم میکند تا انگیزهها و نیات مشاور را تأیید کنند. در نتیجه، مشاور میتواند با نشان دادن کارش به نفع شرکت موکل قانونی بودن خدماتش را نشان دهد.
سرانجام، همانطور که متن بالا نشان میدهد، شرکت موکل به خاطر مشاور و ارتباط شرکت مشاور با موکل به مشاوره اعتماد کند.
موکل در مورد درستی مشاور در زمینه صداقت و کیفیت صراحت در ارتباط بین دو طرف بحث میکند. شرکت موکل اجازه میدهد مشاور در فرآیند تصمیم گیری رسمی شرکت کند و به این ترتیب اعتماد خود به مشاور را نشان میدهد. این رفتار به لزوم رفتار برابر عمل متقابل اشاره میکند که مشاور باید نشان دهد میتواند انتظارات شرکت موکل را برآورده کند یا نه. مدیران موکل از معایب احتمالی این مشارکت نزدیک خبر دارند: یعنی شرکت موکل را از داشتن خود بازتاب و خود انتقاد زیاد بر حذر میدارد. ارتباطات طولانی مدت معانی سازمانی آشکاری در موکل دارند تا به پیشنهادات مشاوره دیگران و به رقابت بیرونی اهمیت ندهد. شرکت موکل وقتی وارد این مشارکت میشود مجبور است به توصیههای مشاوره گوش دهد. هر چند هدف تصمیم گیری داخلی بین اعضای شرکت موکل این است که توصیهها قبل از عملی شدن خوب بررسی شوند. البته کمی انحراف غیر قابل اجتناب وجود دارد که عیب محسوب میشود چون شرکت موکل دسترسی برابری به سایر شرکتهای مشاوره ندارد. این نوع مشارکت انحصاری خطر دارد چون معلوم نیست مشاوران با تمام تلاش خود به نفع موکل کار کنند. با وجود ارتباط نزدیک و طولانی مدت ولی شرکت موکل همچنان مطمئن نیست مشاوران ایدههای خلاق ارائه دهند. در متن زیر احساس خطر و بی اطمینانی موکل را مشاهده میکنید.
ما در شرکت موکل تبصرههایی داریم که در صورت لزوم از آنها استفاده میکنیم. ولی من فکر میکنم وقتی تصمیم میگیریم وارد این رویکرد مشارکت شویم آگاهانه تصمیم گرفتهایم. بله اگر شما شراکت نمیخواهید یا اگر این رابطه از نوع مشتری عرضه کننده است من گزینههای دیگری در اختیار شما قرار میدهم.
از عرضه کننده خود نخواهید چه کار کند و همیشه انتظار نداشته باشید عرضه کنندهIT پوست خود را در بازی بکند تا شما به چیزی که میخواهید دست پیدا کنید. شما به نصیحتها و راهنماییها گوش دهید. ولی شما نگویید کمپانی دارد به کجا میرود و این کار خیلی مشکل است.
فرهنگ بین سازمانی در حق اختیار و مشارکت رسمی که در هیئت مدیره موکل به مشاور اعطا میشود نهادینه شده است. چارچوب رفرنس حاکم براین ارتباط در سیاستها و رویکردهایی قرار دارد که در توافق بیان میشوند. از اینها برای ایجاد شفافیت و بیان آشکار اطلاعات استفاده میشود. فرهنگ سازمانی در بیانیه توافق جای دارد که برای کار بقیه اعضای سازمان در سطح عملیاتی پیامد دارد. و به معنی به اشتراک گذاشتن دو جانبه قصد و میل به مشارکت استراتژیک در سطح شرکت است که برای سیاستها و رویکردهایی که به حفظ فرهنگ سازمانی کمک میکنند معنی دارد.
ما معتقدیم فرهنگ Co-created (با هم تولید شده) که اعتماد سازمانی در آن دیده میشود مثل یک نوع منبع تجربه و اطلاعات عمل میکند. ریسک و بی اطمینانی در این فرهنگ کنترل میشود چون انتظارات هیئت در ابعاد فرهنگ سازمانی موازنه شدهاند.
مشاوران و اعتماد بین سازمانی
رابطه بین اعتماد بین سازمانی و فرهنگ در سوگند نامه مشاوران و در کار با ارباب رجوعان و موکلان معلوم است. ما قبلاً گفتیم فرآیند ورود مشاور به فرهنگ موکل و ایجاد مشروعیت برای خدمات آنها مستلزم این است که آنها در موارد زیر توانایی داشته باشند.
1) درک و ارزیابی مسئله کسب و کار و نگاه موکل به مسئله
2) طراحی مشاورهای که بتواند مسئله را حل کند و در عین حال در آمد هدفمند برای شرکت مشاوره ما در تولید کند و (c) به همه مسئلههای بین فردی بین اکتورهای سازمانی و پیدایش اختلاف در طی انجام وظیفه کسب و کار توجه کند. مشاوران و موکلان به صورت دو جانبه تلاش میکنند تا پایههای مشترک شناخت را بنیان نهند تا مشاوران بتوانند خدمات شان را طبق پیش نیازهای خاص موکل ارائه دهند.
مضنون کلیدی که از آنالیز زیر بر میآید روش یافتن مدیریت جو فرهنگی شخصی و گروهی است. مشاوران معمولاً باید رفتارشان را تغییر دهند تا با فرهنگ موکل جور در آید علی رغم این حقیقت که آنها نمیخواهند ارزشی که میخواهند نشان دهند را نشان دهند.
مشاوران در تطبیق پیش نیازهای شرکت مشاوره مادر با پیش نیازهای خود و موکل دچار تنش میشوند. این تنش جو همزیستی و جو کشمکشی ایجاد میکند که مشاوران موفق یا ناموفق سعی میکنند آنها را همراستا کنند.
مشاور مدیریت که در این صنعت تجربه زیادی دارد در مصاحبه به دوران کار خود با ارتور اندرسن اشاره کرده است. این مشاور در شرکت مقام والای مدیر را دارد مشاور در بحث در مورد تجربهاش معتقد است فرهنگ شرکت از شناخت مشاوران از نقش و اهداف خود در قبال موکل تأثیر میپذیرد. مخصوصاً، تولید درآمد هدف شرکت و ساختارهای مربوط به عملکرد برای حضور مشاور با موکلان معنی دارد. مشاوران به درخواست شرکت مادر به دنبال روشهای ارتقای این معنی هستند که خدمات مشاوره باید بتوانند نیازهای سازمانی موکلان را برآورده کنند.
مشاوران وقتی فراخوانده شوند با شرکتها کار میکنند ولی مسئله این است که وقتی شما وارد آن محیط میشوید فرآیند خیلی ظریفی به مرور زمان ایجاد میشود و وقتی من به مدت 18 سال در شرکت A وB بودم در آن دوره فرآیند اسموزی وجود داشت که بعضی ارزشهای شرکت در هیئت مدیره فاش شوند. شما نمیدانید آنها ارزشهای شما نیستند بلکه شما آنها را از محیط گرفتهاید و من سال 2001 از آن محیط خارج شدم.
من سال 2003/ 2004 گفتم من نباید آن کار را انجام دهم من میتوانم خودم باشم و میتوانم این کار را انجام دهم. انجام این کار در شرکت مشاوره بزرک خیلی دشوار است چون از شما میخواهند در یک مسیر خاص بروید و پیشرفت حرفهای (شغلی) شما خیلی آشکار است.
ارزشهای شرکت که مشاوران باید به شرکت موکل ابلاغ کنند بیانگر جو فرهنگی هستند. موافقت یا مخالفت شخصی مشاور بر سر رفتار مشاوره بیانگر جو فرهنگی دوم است. هویت موکل و مسئلههای سازمانی خاص که مشاوران میخواهند در مورد آنها مشاوره دهند بیانگر جو فرهنگی سوم است. ایجاد اعتماد با موکل از حالتی که مشاوران میتوانند نشان دهند جو فرهنگی شرکت شان در راستای جو فرهنگی شرکت موکل است برمیخیزد.
این حقیقت که مشاوران نباید معتقد باشند چنین همراستایی امکان پذیر است در بحث مولینسکی (2007) ازCode- switching آمده است که مشاوران رفتارشان را تغییر میدهند. تا همراستا با موکل به نظر برسد. طبق نقل قول بالا ملاحظات اخلاقی مشاور در زمان فروش خدمات ناراحتی به وجود میآورد چون مشاور میداند مشاوره زیر وعده وعیدهایی که عملی نمیشوند پنهان میشود. توانایی مشاوران برای تغییر رفتارشان در نوع خود تضمین کننده ایجاد مبنای مشترک دو جانبه توافق نیست. جو فرهنگی شخصی که در مفروضات اخلاقی مشاور، فلسفه تحصیل یا شخصی دیده میشود فاکتور مهمی است که مشاور به دنبال توسعه شرکت مشاوره خود طی سالها است و به این دلیل است که مشاور میخواهد کل روش کار خود با موکل را تغییر دهد.
تضاد بین سیستمهای باور خود مشاور و شرکت مشاوره مادر در زمینه اهداف مالی که مشاوران باید به آنها برسند مشهودتر است. استراتژی سودجویی شرکت حول ارزیابی عملکرد و پیشرفت شغلی طراحی شده است. طبق نظر مصاحبه شونده، فرصت ارتقا به اهدافی که باید طی سال ها به آنها رسید وابسته است. شرکت مادر از مشاوران میخواهد در قرارداد برنده شوند یا وظایف کسب و کار خود را درست انجام دهند بدون اینکه بفهمد این فشار شرکت در سطح عملیاتی چه اثری روی افرادش دارد. در نتیجه، هر چند مشاوران میخواهند به اهداف عملکرد خاص خود برسند ولی نمیخواهند بر عکس ارزشهای اخلاقی شخصی خود کار کنند. گفته میشود موکلان نمیدانند چرا مشاوران مدیریت میشوند تا یک مجموعه خدمات اضافی ولی غیرضروری عرضه کنند تا درآمد کسب و کار خود را افزایش دهند. مشاوران ارتباط امینی با موکلان خود برقرار میکنند چه از این ارتباط سوء استفاده کنند چه نکنند. اعتماد موکل به مشاور به مجموعه اهداف شرکت تعیین شده توسط شرکت مشاوره مادر وابسته نیست. هر چند ما معتقدیم اگر موکل بفهمد مشاور از فرصت کسب و کار سوء استفاده میکند روی باورپذیری طرح پیشنهادی او اثر مخرب دارد. موکلان به خاطر ترس از دستکاری خدمات دانش مشاوران را قبول یا رد میکنند. این ترس یا بی اطمینانی باید جدا از باور پذیری وابسته به حقیقت اطلاعات دانش ارائه شده توسط مشاوران دیده شود. مشاوران احساس میکنند باید تصویر مشیتی از موکل داشته باشند تا بتوانند اعتماد موکل را جلب کنند. هر چند همانطور که نقل قول زیر نشان میدهد شرکت مشاوره مادر به سرخوردگی شخصی مشاور در مورد چگونگی احتمال رویداد این مورد پی نمیبرد
بله من فکر میکنم اگر این احساس وجود دارد که میخواهید با موکل ملاقات کنید ولی موفق نشوید سرخورده میشوید. در حالی که افرادی که من اکنون با آنها کار میکنم و کاری که الان انجام میدهم نمونه خیلی خوب ایجاد رابطه است.
مصاحبه شونده با اشاره به جو داخلی شرکت ماهیت فرهنگ جمعی را بیان میکند. ناتوانی در تولید درجه کسب و کار پس از ملاقات با موکل با عملکرد ضعیف همراه نبود. به علاوه، فرهنگ جمعی هم درک مشاور از عملکرد خود و همکارانش را شکل میدهد. احتمالاً موفقیت یا شکست مشاوران برای بردن هدف موکل معانی وسیعتری برای رابطه قدرت بین همکاران دارد.
هر چند اظهار نظر بالا مثل مبارزه درونی شخصی به نظر میرسد که برای سایر مشاوران صدق نمیکند و به ارتباط وفادارانه سایر مشاوران با موکلان اثر نمیگذارد ولی به نظر میرسد جو فرهنگی شرکت روی نحوه کار افراد در سطح عملیاتی اثر دارد. نقطه تنش خود آگاهی مشاور خاص نیست بلکه تلاش بیشتر مشاوران برای هماهنگ کردن فرهنگ شرکت با انتظارات خود و موکلان است. جملاتی که مشاوران برای توصیف تجربه خود به کار میبرند از این بحث ما حمایت میکند که همراستایی اعتماد بین سازمانی به همراستایی فرهنگ بین طرفین بستگی دارد. مشاور در مورد فرآیند اسموز بحث میکند که ارزشهای شرکت بدون اطلاع اکتورها نهادینه شدهاند. فرهنگ شرکت زمینه اجتماعی قدرتمندی ایجاد میکند که اکتورها هویت و نقش خود در کار با موکلان را میشناسند. تمرین فرهنگ جمعی که به شکل ساختارهای قدرت، هویت شرکت و رویکردهای ارتباطی نشان داده میشود جو فرهنگی بین شرکت مشاوره و موکل ایجاد میکند. همراستایی یا ناهمراستایی فرهنگ در مورد به اشتراک گذاری دو جانبه معنی حقایق بالا است. اطلاعات تولید شده از فاکتورهای فرهنگی برای مدیریت ویژگیهای بی اطمینانی و ریسک نقش مهمی ایفا میکند. مثلاً ما دیدیم به خاطر تعهدی که شرکت در تصمیم گیری هیئت مدیران دارد موکلان میتوانند به شرکت مشاوره اعتماد کنند وقتی مشاوران از قدرت، حق اختیار و مسئولیت پذیری یکسان با موکل برخوردار باشند موکل انتظارات مثبتی بدست میآورد که اعتماد جمعی را تقویت میکند. بحث بالا نشان میدهد چرا بی اعتمادی در ارتباط بین مشاوران و موکلان مخصوصاً در سطح بین سازمانی ایجاد میشود.
موکلان میخواهند در مورد مشاوران اطلاعات بدست آورند تا در تصمیم گیریهای شان استفاده کنند.
سطح بین فردی اعتماد
ما در بخش قبل در مورد تظاهر اعتماد بین سازمانی در زمینه تجربه مشاوران و موکلان بحث کردیم. ما بحث کردیم که اعتماد از همراستایی و ناهمراستایی فرهنگ ساختار مشارکت مشاور موکل شناخته میشود. ما در این بخش به اعتماد در سطح بین فردی میپردازیم. ما از فتون علمی اعتماد فهمیدیم اعتماد بین فردی به ویژگیهای شخصی اکتورهای سازمانی وابسته است. که برعکس اعتماد سازمانی است که در چارچوب مدیریتی ارتباطی قرار دارد که هر دو طرف قبل از اشتغال به کسب و کار پذیرفتهاند.
موکلان و اعتماد بین فردی
موکل ارشد بخش دولتی در مصاحبه خود به تجربه ارتباطش با مشاور مخصوص در پروژه اشاره کرد. این پروژه بخش از کنسرسیوم بین مقامات محلی مختلف در شمال شرقی انگلستان بود. یکی از مشکلات این همکاری مرکب سطح مشارکت و توافق بود. موکل در مورد مراحل ابتدایی پروژه صحبت میکند که پیش نویس اولیه آن در مورد اهداف مشترک و درجه تعهد هر طرف بود. موکل در نقل قول زیر به تلاش مشاور برای ایجاد حس جمعی بین اعضای موکل اشاره میکند (با بحث در مورد حمایتش از تیمهای فوتبال محلی و پرت کردن حواس موکل از این حقیقت که او به قطب یا سر دیگر کشور تعلق دارد که فرهنگ منطقهای متفاوتی دارد). احساس میکنیم فوتبال به موضوع کسب و کار ربط ندارد ولی ظاهراً روی مصاحبه شونده و پروژه اثر دارد پسر جوانی که در مورد ارتباطات و شخصیتها صحبت میکند اولین کاری که کرد این بود که وارد شهری شد که این پروژه مخصوص را انجام میداد و فهمید چه کسی از چه تیم فوتبالی طرفداری میکند. و او فهمید طرفداران ساندرلند چه کسانی هستند و طرفداران نیوکاسل چه کسانی هستند (دو رقیب محلی) و اطلاعات محلی در مورد مکان بدست آورد و در مورد آنها حرف زد و من او را در جلسه اول دیدم که 15 دقیقه اول سخنرانیاش در مورد مضامین محلی حرف زد. او پسر بدی نبود و گفت من مشاور هستم من در مورد این چیزها میدانم و اکنون گوش کنید چه میخواهم بگویم. میخواهم در مورد نحوه مدیریت فرآیند و مدیریت رابطه صحبت کنم.
در متن بالا چند جو فرهنگی متفاوت وجود دارد به کاهش سطح بی اعتمادی در موکل کمک میکند. شرکت مشاوره و رویکرد آن برای حل مسئله سازمانی بیانگر جو فرهنگی است. شرکت موکل و تعلق آن به بخش دولتی با مسائل سیاسی درونی حساسی که دارد بیانگر جو فرهنگی دوم است. کاربرد ورزش و تیم فوتبال بیانگر جو فرهنگی بعدی است. ما فهمیدیم تعداد جوهای فرهنگی موجود در مشارکت مهم است بلکه نحوه استفاده از آنها در ایجاد اعتماد در رابطه هم اهمیت دارد. مصرف جو فرهنگی مشترک خاص موکل در تقویت اثری که مشاور میتواند در پروژه اعمال کند کمک میکند. اشاره به تیم فوتبال استعارهای است که مشاور با آن سعی میکند انگیزه مشترک بین اکتورها ایجاد کند. البته این انگیزه مشترک در روز جلسه (ملاقات) ایجاد نمیشود. مشاور از فرآیند شناسایی طرفداران ساندرلند و نیوکاسل و جغرافی منطقه عبور میکند. زمینه اجتماعی که اعضای موکل میتوانند در آن انگیزههای مشترک پیدا کنند از بی اطمینانی اکتورها در مورد خود پروژه میکاهد. شناسایی مبنای مشترک انگیزه در فوتبال (که خودش جو فرهنگی منحصر به فردی مخصوصاً در شمال شرقی انگلستان است) کانون اطلاعاتی میشود که اعضای موکل نشان میدهند میتوانند بعضی از شکلهای قرارداد (توافق) را در جای دیگر به اشتراک بگذارند. خصوصاً اگر تبلیغ کنندگان سازمانی از همان تیم خارج از کار حمایت کنند.
تمرین بالا پیام آشکاری به شرکت کنندگان ارسال میکند که مشاور کسی است که توانایی تسهیل بحث را دارد و در عین حال به اعضای خود توجه میکند (خیرخواهی). رابطه اعضا با تیم فوتبال حس هویتی نشان میدهد که مشاور از آن برای همراهی خود با پروژه کسب و کار استفاده میکند. در متن بالا، میبینیم وجود هویت مشترک در مورد فوتبال به مشاوری که میتواند بحث را تسهیل کند حس اعتماد به وجود میآورد. یعنی جو فرهنگی ورزش به تفاوتهای موکل و مشاور مشترک اعضاء غالب است. هر چند توجه یا تعهد مشاور نشان داده شده در رویکرد بالا سطحی موقتی و بی ربط به نظر میرسد ولی از نظر شرکت کنندگان به مشاور تأثیر میپذیرد. اعتماد بین فردی براساس ویژگیهای خود چارچوب مدیریتی نبود بلکه براساس مبنای مشترک انگیزههای بین فردی بود. قطعاً، ما نمیتوانیم فرض کنیم توافق اعضای موکل بر سر پروژه فقط به ارتباط شان با تیم فوتبال وابسته بود. هر چند گفته میشود مشاور به سختی در مورد اعضای موکل فهمید و طوری مدیریت کرد تا جو اعتماد در فضای آرام آشنایی ایجاد شود. طبق نظر دیتز و همکارانش (دراین کتاب) اعتماد از نشانههایی که افراد نسبت به هم بدست میآورند به تدریج شکل میگیرد. هر چند مصرف ورزش استعاره کوچکی است ولی به تولید حس جمع گرایی کمک کرد و ما به دنبال نشان دادن این ویژگی هستیم. فاکتور دیگری که در موکل حس مثبت ایجاد کرد این حقیقت بود که مشاور نشان داد توانایی مدیریت زمینه اجتماعی نا آشنا را دارد در حالی که از تضاد منافع بین اعضایش خبر داشت. مشاور با کار با گروههای مختلف حس خیرخواهی خود را نشان داد هر چند خارج از منطقه امن خودش بود. سوماً از مصاحبه معلوم میشود مشاوری که میخواهد روشهای جدید حضور و بیان ایدههایش به اعضای خاص موکل را پیدا کند میخواهد حس کمال نشان دهد علی رغم این حقیقت که آنها به پیشنهادات و اعتراض و مقاومت کردند. مشاور خواست دلایل متفاوت مخالفت اعضای موکل را بفهمد بدون اینکه در مورد موکل قضاوت کند یا از دغدغههای آشکار و نا آشکار بگذرد.
پیشرفت جلسه و موفقیت یا شکست پروژه خارج از این حوزه توافق نیاز به بررسی دارد. ما نمیخواهیم در مورد معانی وسیعتر همراستایی بدست آمده فرهنگ بین فردی نظر قاطع خود را اعلام کنیم. هر چند از واکنش موکل فهمیدیم تلاش مشاور اثر داشته است. جالب اینکه این تاکتیکی برای مصاحبه خاص در پروژه دیگری شد که این تیم باید به طرفداران بخش دولیت دیگری نشان میداد.
مشاوران و اعتماد بین فردی
مشاوران هم به ویژگیهای بین فردی اعتماد با موکلان تأکید میکنند. مشاوران معتقدند اجزای فرهنگی فردی حول گفتگو، بیان هیجانات و فرآیند درک انتظارات طرف دیگر سامان دهی شدهاند. در بحث دلایل متفاوتی که به وظیفه موکل آسیب میرساند مشاور به ارتباط بین فردی روابط در سطح شخصی اشاره کرد. یعنی سبک خدمت رسانی مشاور برای موکل مناسب یا مطلوب نیست. مشاور هم به بعد زمان، سرعت و ناهمخوانی انتظارات فردی که به شناخت موکل از قصد مشاور اثر میگذارند اشاره کرد.
من فکر میکنم چند علت وجود دارد:
1) بین افرادی که از کمپانی مشاور در پروژه فرستادهاید و سبک آنها در محیط موکل اختلاف وجود دارد. شما کسی را فرستادهاید که خیلی فعال و پویا است در حالی که سازمان خیلی آهسته و منفعل است. پس او با افراد موکل مشکل پیدا خواهد کرد. و مشکلاتی ایجاد میشود دلیل دیگر جایی است که شما توصیه میکنید همه چیز خیلی سریع تغییر کند. شما باید بتوانید با سرعت موکل کار کنید. علت سوم زمان ورود است و شرکت مشاوره از توصیههای طرفین دیگر سازمان غافل میشود. بیشتر مشکلات و اشتباهات به این علت ایجاد میشوند.
نقل قول بالا نشان میدهد جو فرهنگی بین فردی در افرادی وجود دارد که از آن خبر ندارند تا زمانی که با شرکای خود مشکل پیدا کنند. سبک انجام وظیفه مشاور در شخصیت، قضاوت و حساسیت او به تطبیق سایر ایدهها قبل از دفاع از یک نقطه نظر دیده میشود. و بیانگر یک جو فرهنگی است که خارج از جو فرهنگی جمعی شرکت مادر وجود دارد. به علاوه این رویکرد رفتاری تا زمان ارتباط با طرف موکل آشکار نمیشود. پس سرعتی که موکل انتظار دارد مشاور برای تصمیمات و مذاکره یک نقطه نظر داشته باشد اولویت به حساب نمیآید. تلاش مشاور برای احترام به فرهنگ موکل به حالت تغییر بین کار به میل خود و کار به میل موکل اثر دارد و این فرآیند شخصی استدلال اوری است. فرهنگ جمعی موکل نشانه جهتی است که مشاور باید با آن تطبیق پیدا کند. هر چند شکل بافت فرهنگی فردی موکل لزوماً با فرهنگ جمعی معلوم نمیشود.
در نتیجه، مشاوران وارد صحنه ارتباطی میشوند که باید به مبنای ویژگیهای رفتاری شخصی مشترک اعتماد کنند.
فرآیند فکر کردن شبیه یا نشان دادن سبک مشاورهای که با انتظارات موکل هارمونی داشته باشد از درجه بی اعتمادی و ریسک در ارتباط میکاهد. چون اطلاعات بدست آمده در مدیریت پیش بینیهای طرف دیگر به اکتورها کمک میکند و از بی اعتمادی و بی اطمینانی میکاهد. هر چند تولید این هارمونی در رابطه کاری با پیدایش جوهای فرهنگی شخصی که در زمان ارتباط مثل هم هستند توضیح داده میشود. چون مشاور در جایگاهی نیست که از قبل بداند چه سبکی مناسب فرهنگ موکل است سعی میکند نشانههایی بدست آورد که رفتار او را تطبیق دهند. از بحث بالا چنین بر میآید که مشاوران به خاطر جوهای فرهنگی شخصی مشابه خود را در حالت ارتباط کاری دو جانبه هماهنگ با موکل میبینند. در عین حال، این جوهای فرهنگی فردی میتوانند خیلی متفاوت باشند. در نتیجه، مشاور باید سبک مشاورهای که با انتظارات موکل همخوانی داشته باشد را پیدا کند یعنی Code- switch از این آنالیز چنین برمیآید که ویژگیهای رفتاری خیرخواهی و کمال برای ایجاد اعتماد ضروری هستند.
چون آنها به ایجاد بسته اخلاقی باور پذیر و امن ارتباط کمک میکنند که آسیب پذیری هر طرف بدون نقد یا دستکاری معلوم میشود. این مضمون در مصاحبه با مشاور ارشد مدیریت معلوم شد که در مورد جنبههای ارتباط با موکل و دلیل اعتماد سازی بحث کرد. این مشاور مدیرHR (منابع انسانی) یکی از 4 شرکت بزرگ مشاوره با تجربه در این صنعت است. او در توضیح دینامیکهای پروژه موفق موکل به زمینه ارتباط بین فردی با موکل اشاره میکند. اهمیت صراحت و کیفیت گفتگو و بیان آزادانه نظرات و هیجانات برای هر دو طرف مشکل است. از نطر این مصاحبه شونده عجله نداشتن در آسیب پذیر شدن به یکدیگر بدون ترس از سوء تفاهم فاکتور مهمی در موفقیت پروژه است. از بحث زیر معلوم است اگر موکل نظرات خود را به مشاور اعلام نکند و مشاور برای اصلاح موقعیت اقدام نکند احتمال اینکه بی اعتمادی به ادامه قرارداد آسیب برساند زیاد است. طبق نظر این مصاحبه شونده، فیربک ثابت دو جانبه نباید فقط در زمان مخالفت وجود داشته باشد بلکه باید ویژگی دائمی رابطه باشد. هر دو طرف اگر با عجله نخواهند برای یکدیگر آسیب پذیر شوند میتوانند کاهش درک بی اعتمادی و ریسک را مدیریت کنند و درجه اعتمادشان را تقویت کنند. مشاوران نظر موکل از واقعیت موقعیت را درست نمیفهمند. مفروضات و پنداشتها آگاهانه یا ناآگاهانه به اقدامات نامطلوب منجر میشوند. من میتوانم کارهایی کنم که مردم دوست داشته باشند یا دوست نداشته باشند. اه خدای من ای کاش او این کار را نکند. شما باید بستری برای بیان نظرات فراهم کنید و وقتی آنها نظرات شان را بیان کنند شما باید اقدام کنید البته یک اقدام برای همه کار نمیکند. اکنون شما باید به مرور سؤال کنید البته طوری سؤال نکنید که آنها بفهمند شما دارید سؤال میکنید من از مشاور متنفرم و من نمیتوانم با او کار کنم چون فکر میکنم او به حرف من گوش نمیدهد. او کسب و کار مرا نمیداند پس شما او را از نیم بیرون بکشید من کس دیگری را وارد تیم میکنم.
من به شما میگویم چه وقت مشکل ایجاد میشود و چه وقت همه چیز خوب پیش میرود، چرا شما باید دائم از موکل فیربک بگیرید تا مطمئن شوید در مسیر درست حرکت میکنید. اگر شما این کار را همیشه انجام دهید میتوانید را بسازید، تغییر دهید یا قبل از رویداد مشکل آن را بشناسید. ولی همانطور که هر دو ما میدانیم گاهی اوقات شما همیشه فیربک نمیگیرید چون شما در پروژه هستید و کمبود زمان دارید و آنها ساعت 11 داد میزنند این چیزی نیست که من میخواهم.
ویژگیهای ارتباط بین فردی باید بخشی از فرهنگ مشارکت باشند. هر چند ارزشهای مشترک به حالتی که مصاحبه شونده بالا عنوان کرد صراحت دو جانبه ایجاد نمیکنند و موفقیت رابطه مورد اعتماد طوری جاسازی شده است که این دینامیکهای بین فردی حل شوند. پس این جوهای فرهنگی بین فردی به ارتقای ویژگیهای کمال و خیرخواهی که بلوکهای سازنده برای اعتماد سازی هستند کمک میکنند.
میل مشاور که به وسیله موکل به چالش طلبیده میشود به درک فرهنگی شخصی مشاور که تأمین کننده دانش یا متخصص است مربوط است. فرهنگ شخصی مشاور با جایگاه و هویت او معلوم میشود. اگر دوره پیشنهاد شده مشاوره به نتیجه مورد انتظار نرسد نه تنها برای موکل گران تمام میشود بلکه به اعتبار مشاور هم لطمه میزند. هر چند ماهیت بین فردی این رابطه به معنی این است که با کار دو جانبه میتوان فرهنگ آسیب پذیری دو جانبه تولید کرد. این آسیب پذیری وقتی ایجاد میشود که مشاوران و موکلان از موقعیت یکدیگر انتقاد سازنده کنند. معمولاً نظر مشاوران و موکلان از همدیگر در دوره ارتباط علنی نمیشود هر چند تجمع احساس خشم به این رابطه لطمه میزند مگر اینکه این احساس خشم بیان شود و برای حل آن اقدام شود. طبق متون علمی، اعتماد به خاطر انتظارات مثبتی که طرفین از همدیگر دارند به وجود میآید. ایجاد فرهنگ بین فردی که اکتورها برای گوش دادن و اصلاح موقعیتشان عجله نمیکنند به تقویت انتظارات مثبت کمک میکند. چون هر دو طرف از انگیزهها، خواستهها و روش فکر کردن طرف دیگر شناخت بهتری دارند تا اختلافات ممکن را بشناسند و از سوء برداشتها جلوگیری کنند. این جوهای فرهنگی رفتاری حس کمال و خیرخواهی در رابطه را تقویت میکنند و به پرورش پیدایش اعتماد و وفاداری کمک میکنند.
مضمون تکرار شده در این مصاحبه که به حمایت بیشتر از بحث بالا کمک میکند حول عبارت مشاور امین میچرخد. مشاور معتقد است نقطه تبدیل شدن مشاور امین به موکل به معنی این است که بر هم کنش فقط در چارچوب عملیاتی وظیفه کسب و کار جا ندارد. مشاور امین کسی است که اعضای موکل میتوانند با آن خود را آسیب پذیر کنند یعنی بدون اینکه بترسند مشاوران از آنها استثمار کنند. فرآیند تبدیل شدن به مشاور امین به تعداد رویکردها یا ویژگیهای شخصی منحصر به فرد بستگی ندارد. مشاور امین ارتباطات بین فردی شفافی تولید میکند که به نقد و دیالوگ کمک میکنند. از مصاحبه معلوم نیست مشاوران شرکت چقدر به این هدف میرسند. ظاهراً تبدیل شدن به مشاور امین به طرف مشاوره و طرف موکل بستگی دارد. ما به این نتیجه نرسیدیم که رابطه امین بین فردی فقط به خاطر مشاوران بدست میآید. هر چند طبق مدیرHR در فرآیند ایجاد اعتماد دو جانبه توجه باید از چیزی که شرکت مشاوره مادر در سطح جمعی نشان میدهد به مشاوره انفرادی در پروژه و ارتباط او با موکل تغییر کند.
وقتی چیزی در یکی از پروژههای شما اشتباه شود منظور من این است که اشتباه در پروژه برای موکل هزینه مالی دارد و برای شما هم هزینه دارد چون به شما پول داده نمیشود. ولی اگر شما واقعاً مشاور امین باشید و در این مشارکت خودباوری دارید فکر میکنید اوه خدای من، من اشتباه کردم. شما از این اشتباه درس عبرت میگیرید و اگر مشاور امین واقعی باشید نزد موکل میروید و میگویید من اشتباه کردم. من برگشتم نشستم و در مورد آن فکر کردم. شما نظر خود را به من بگو و من هم نظر خود را به شما میگویم. سپس شما به همکرداری میرسید.
یکی از وظایف مشاور امین این است که فراتر از بیان اطلاعات باشد. اعتماد موکل به مشاور زمینه اجتماعی مهمی فراهم میکند که نشان میدهد چرا فصیحت کسب و کار قبول یا رد میشود. موکل میتواند بدون شناخت پیامد یا اثرات اجرای آنها توصیههای مشاورهای ارائه کند. اعتماد به مشاور نطقه ارجاعی برای معنی و تجربه فراهم میکند که بی اعتمادی/ ریسک درک شده موکل را شرطی میکند. دینامیک بین فردی اعتماد به مفروضات اساسی و ارزشهایی که همکاری موفق را امکان پذیر میکنند وابسته است. در اینجا مسئله هویت درک شده و تبادل قدرت ابعاد اثر گذار بر نحوه تفسیر ارتباط شخصی با دیگران هستند. مصاحبه شونده بالا به میل مشاور اشاره میکند تا بگوید آنها جواب ندارند یا آنها اشتباه میکنند.
نقش مشاور تا حدی با ویژگیهای دقت یا راه حل، ایجاد حس تخصص که دستمزد را بالا میبرد ایده آل شده است. در این زمینه، مصاحبه شونده معتقد است چنین تصوری واقعیت کار کسب و کار را نشان نمیدهد و تلاش برای ایده آل کردن چنین تصویری اثر منفی تولید میکند چون اعتراف نکردن به اشتباهات یا کاستیهای دانش مشاوران اعتماد موکل را کم میکند و رابطه کسب و کار را به خاطر میاندازد. طبق استدلال بالا وقتی مشاوران خود را در اختیار موکل قرار دهند موکلان مراقب ایجاد رابطه وفادارانه بین فردی هستند.
این ایده با تصویر تخصص نشان داده شده از طرف شرکتهای مشاوره مادر تناقض دارد. مشاوران به حالتی حرکت میکنند که فرهنگ جمعی و هویت شرکت را نشان میدهد و در عین حال بتواند به نیازها و انتظارات خاص موکل پاسخ دهد و فرهنگ جمعی و هویت شرکت را نشان دهد. همانطور که دیدیم روان- دینامیکهای اعتماد بین فردی فقط براساس اطلاعات و دانش نیستند بلکه از توانایی، کمال و خیر خواهی هم پدید میآیند. به نظر ما به این خاطر است که مشاور از فیربک دائمی حمایت میکند تا بداند نظر سایر مردم در مورد پروژه چیست.
خاتمه
هدف این فصل بررسی نحوه ایجاد در حفظ و به خطر افتادن اعتماد بین فردی و بین سازمانی بین مشاوران مدیریت و موکلان است. ما اعتماد را چند جو فرهنگی بررسی کردیم.
هماهنگی یا ناهماهنگی جوهای فرهنگی به تقویت یا تضعیف تولید اعتماد بین سازمانی یا بین فردی کمک میکند چون اعتماد از روش مدیریت ریسک و بی اعتمادی در رابطه مشاور موکل به وجود میآید.
ما معتقدیم فرهنگ در سطح بین سازمانی با انواع ساختارهای رسمی و برنامههای عمل استراتژیک دیده میشود که مشاوران میخواهند مداخله آنها در شرکت موکل را مدیریت کنند. هماهنگی فرهنگ به تبادل حوزههای توافق در مورد خدمات لازم مربوط است. که در گزارشات و تصمیم گیری رسمی و در بحثهای غیر رسمی دیده میشود. ما فهمیدیم مشاوران خود را در حالت جاری بین (a) حمایت از فرهنگ شرکت مادر، (b) برآورده کردن نیازهای مختلف موکلان و (c) ارزشهای خود میبینند. انصراف از فرهنگ و ارزشهای مشترک شرکت مادر موجب ایجاد کشمکش درونی میشود (وقتی از آنها بخواهند بر خلاف ارزشهای خود انتظارات را برآورده کنند). وقتی مشاوران به برآورده کردن خواستههای موکلان تعهد نداشته باشند اعتماد موکل را از دست میدهند. ما معتقدیم جو فرهنگی مشترک منبع دانش مهمی فراهم میکند که هر دو طرف در مورد طرف دیگر اطلاعات و تجربه کسب میکنند تا ریسک و بی اعتمادی درک شده در این ارتباط را مدیریت کنند. ما معتقدیم در سطح بین فردی، اعتماد از طریق ویژگیهای فرهنگ شان داده شده در ویژگیهای رفتاری مدیریت میشود. برعکس اعتماد بین سازمانی که محاسبه کننده و منطقی است اعتماد فردی به ویژگیهای توانایی، خیرخواهی و کمال وابسته است. تعهد مشاور به توجه به موکل لزوماً در مرز وظایف کسب و کار محصور نشده است. هرچند میل مشاور به تطبیق ارتباط با موکلان نشان دهنده حس شخصی تعهد در رابطه است. تحقیق ما سؤالاتی در مورد درجهای که مشاوران و موکلان فرهنگ هیبرید (مرکب) شبیه یا متفاوت از جو فرهنگی جمعی یا فردی خود تولید میکنند مطرح کرد.
از یک طرف مشاوران و موکلان به خاطر جو فرهنگی جمعی و فردی خود در تصمیم گیری محدود هستند. از طرف دیگر تحقیق ما نشان میدهد هر دو طرف با تفسیر ارزشهای جمعی و فردی به توافق و معنی مشترک میرسند. مثلاً مشاوران میفهمند دستکاری شناخت موکل به خاطر فروش مشاوره بیشتر به رابطه تجاری لطمه میزند. پس نقش و اثر افراد در شکل دهی دینامیک کار محول شده به وسیله اهداف شرکت و ارزشهای فردی نهفته در تنش با دیگران برانگیخته میشود. شناسایی نحوه تولید فرهنگ هیبرید (مرکب) بین دو طرف به خاطر ساختار پیچیده و سیالیت ارزشها، انگیزه ها و نیازهای جمعی شبیه سازی شده و هدایت شده در ارتباط مشاور- موکل برای حفظ ارتباط کاری مشکل است.
برچسب های مهم