چکیده:
امروزه در عصر اطلاعات و دانش، برخورداری سازمانها از کارکنانی توانمند و پویا، مزیت رقابتی مهمی برای آنها محسوب میشود که امکان رقابت و پیشروی هر چه بهتر را برای این سازمانها فراهم میآورد. لذا بدیهی است که مدیران به توسعه استراتژیک منابع انسانی که به همه ابعاد مربوط به امور انسانی و توانمند سازی همه جانبه انسانها در محیط کار توجه میکند، به عنوان ابزاری در جهت تحقق اهداف کلان سازمان خود بنگرند. علی رغم افزایش قابل توجه مدیران سازمانها به توسعه استراتژیک منابع انسانی، در عمل هنوز هم بسیاری از سازمانها قادر نیستند تا به ایده آلهای خود در زمینه توسعه منابع انسانی دست یابند و استراتژیهای منتخب آنها هر چقدر هم که خوب باشد با شکست مواجه میشوند. در واقع یکی از علل شکست این گونه استراتژیها، عدم توجه مدیران به انواع معیارهایی است که بر این استراتژیها اثر میگذراند. در این خصوص، تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره(MCDM) با در نظر گرفتن معیارهای مختلف و گاهاً متضاد میتوانند مدیران را در جهت انتخاب استراتژیهای بهینه توسعه منابع انسانی یاری دهند که در این میان تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) به دلیل در نظر گرفتن ترجیحات مدیران و نیز محاسبه نرخ سازگاری، یکی از بهترین روشها محسوب میشود. در این مقاله ضمن اینکه کاربرد این تکنیک برای اولویت بندی استراتژیهای مختلف توسعه منابع انسانی در قالب یک مطالعه موردی نشان داده شده است، نتایج آن با سایر تکنیکهای رایج نیز مقایسه شده است.
واژگان کلیدی:
برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی، تصمیم گیری چند معیاره، فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
هرگونه روش یا متدولوژی که در جهت حمایت از استراتژیهای توسعه منابع انسانی به کار میرود بایستی جهت تحقق فلسفه خاص هر شرکت، خصوصیات صنعت آن و محیط رقابتیاش، و نیز سبک مدیریتی و فرهنگ سازمانی آن، متناسب با آن شرکت شود( هکس و مجلاف،1996). در این راستا، تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره(MCDM) با در نظر گرفتن معیارهای مختلفی که بر استراتژیهای توسعه منابع انسانی اثر میگذارند، میتوانند به اولویت بندی انها بپردازند اصولاً تمرکز این تکنیکها بر به دست آوردن استراتژیهایی است که بتوانند همه شاخصها و محدودیتها را به طور همزمان برآورده سازند( میلان و دیگران، 2006). از معروف ترین این تکنیکها میتوان به تکنیکهای
AHP, ELECTRE, TOPSIS, SAW اشاره نمود که از بین آنها تکنیک AHP به دلیل در نظر گرفتن ترجیهات مدیران و نیز محاسبه نرخ سازگاری نتایج بهتری را نسبت به سایر تکنیکها ارائه میکند. در این مقاله ضمن معرفی این تکنیک، به کاربردهای آن در اولویت بندی استراتژیهای توسعه منابع انسانی نیز در قالب یک مطالعه موردی(Case Study) اشاره میشود. به علاوه نتایج حاصل از این تکنیک با نتایج سایر تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره که بیشتر نام برده شد، مقایسه شده و در پایان در بخش نتیجه گیری رهنمودهایی جهت استفادهی بهتر از این تکنیکها در خصوص برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی ارائه شده است.
برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی
قبل از این که به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی بپردازیم. لازم است که به مفهوم استراتژی نیز اشاره کوتاهی داشته باشیم. واژه استراتژی، ریشه یونانی و معنایی فراگیر و کلی دارد. در مفهوم نظامی، استراتژی به معنای برنامه ریزی و هدایت میدانهای نبرد است. نباید از یاد برد که استراتژی با تاکنیک فرق میکند؛ تاکنیک، برنامه ریزی محدودتری برای دستیابی به هدفهای فوری است اما استراتژی مفهومی گسترده و دراز مدت دارد و در موقعیت و ماندگاری سازمان، نقشی برجسته ایفا میکند (روئول و کازانس، 1988).
توسعه منابع انسانی یکی از مهمترین اهداف استراتژیک سازمانهای پیشرو عصر کنونی است که به منظور ارتقای سطح دانش، مهارت، تجربه و کیفیت و تعالی عملکرد سرمایههای سازمان و حتی تغییر ویژگیهای فردی کارکنان، در دست مدیریت ارشد سازمانها قرار دارد ( جزئی، 1383).
یک نکته مهم در خصوص برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی این است که این برنامه بایستی همسو با اهداف کلان سازمان باشد. به طور کلی میتوان گفت که توسعه منابع انسانی وسیلهای در جهت دستیابی به توسعه سازمان است که اهداف آن را میتوان به طور خلاصه در دو بعد ایجاد و توسعه منابع انسانی و به دست آوردن ابزارهای لازم در جهت پدید آوردن محیطی مناسب برای ظهور انسان توسعه یافته سازمانی قرار داد (جاهد، شماره38).
در برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی بایستی علاوه بر محیط بیرون سازمان به سیستمهای داخلی که براین فرایند تأثیر میگذارند نیز توجه داشت. از جمله مهمترین سیستمهای مؤثر بر توسعه منابع انسانی میتوان به سیستم استخدام و نگهداری نیروی انسانی، سیستم دستمزد، مزایا و جبران خدمت، سیستم ارزیابی کارایی نیروی انسانی، سیستم تشویق و تنبیه، سیستم آموزش و بهبود توانایی، سیستم تصمیم گیری، سیستم رفاهی و پشتیبانی و سیستم بازخورد و کنترل اشاره نمود ( جاهد، شماره38)، لذا به هنگام تدوین استراتژیهای توسعه منابع انسانی بایستی به این سیستمها توجه نمود و براساس آنها استراتژیهای مختلفی را مطرح کرد که البته تعامل این استراتژیها با استراتژیهای کلان سازمان بایستی برقرار گردد. از آنجا که مدیران سازمانها در یک مقطع زمانی و با توجه به محدودیتهای مربوط به بودجه و امکانات خود قادر به اجرای همه استراتژیها نمیباشند، لذا مدیریت بایستی با استفاده از تکنیکهای خاصی به ارزیابی و اولویت بندی استراتژیهای مطروحه بپردازد. و از بین آنها استراتژیهایی را که اولویت بالاتری دارند را انتخاب و به کار بگیرد.
لازم به ذکر است مدیران به هنگام اولویت بندی این استراتژیها معیارهای مختلفی را در نظر میگیرند که در این میان مهمترین معیارهای گزینش استراتژیهای توسعه منابع انسانی شامل این موارد است:
1- قابلیت پذیرش
2- سازگاری و هماهنگی با استراتژی کلی سازمان
3- دقت در ارزیابی شرایط موجود
4- سازگاری با وضعیت آینده
5- واقعگرا
6- سازگاری با فرهنگ سازمان (روئول و کازانس، 1988) و البته مدیران به هنگام ارزیابی این استراتژیها و دانش و تجربه خود را نیز در نظر میگیرند.
لذا با توجه با شاخصهای مختلفی که برای ارزیابی و اولویت بندی استراتژیهای مختلف به کار میرود در این موارد ما با مسائلی از نوع مسائل تصمیم گیری چند شاخصه(MADM) رو به رو هستیم. همان طور که قبلاً نیز گفته شد یکی از بهترین تکنیکهای برای حل مسائل تصمیم گیری چند شاخصه، تکنیکAHP میباشد.AHP به دلیل در نظر گرفتن هم مقیاسهای کمی و هم کیفی به کار میرود (حفیض و دیگران، 2002) و روش مناسبی برای تحلیلهای کمی و کیفی محسوب میشود (ساعتی، 1980).
این تکنیک از آنجایی که به قضاوتهای ذهنی توجه میکند و ناسازگاریهای مرتبط با آنها را نیز مد نظر قرار میدهد، با سایر تکنیکهای تصمیم گیری چند شاخصه فرق میکند( لی و دیگران، 1995؛ چان و لین، 1991).
در بخشهای بعدی ضمن معرف تکنیک AHP به کاربرد آن در برنامه ریزی استراتژیک توسعه منابع انسانی در قالب یک مطالعه موردی نیز اشاره میشود.
معرفی تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP)
این روش توسط محققی به نام ساعتی در دهه70 پیشنهاد شد و براساس تحلیل مغز انسان برای مسائل پیچیده و فازی به کار میرود ( اصغر پور، 1385).
AHP تصمیم گیرندگان را قادر میسازد تا اثرات متقابل و همزمان بسیاری از وضعیتهای پیچیده و نامعین را تعیین کنند. این فرآیند، تصمیم گیرندگان را یاری میکند تا اولویتها را براساس اهداف، دانش و تجربه خود تنظیم کنند؛ به نحوی که احساسات و قضاوتهای خود را به طور کامل در نظر بگیرند. برای حل مسائل تصمیم گیری از طریق AHP، باید مسئله را به دقت و با همه جزئیات، تعریف و تبیین کرد و جزئیات آن را به صورت ساختار سلسله مراتبی ترسیم نمود. سه عاملی که سبب میشوند که AHP به عنوان روشی جامع، منطقی و قوی محسوب شود عباتند از: تجزیه و تحلیل، تجزیه و ساختاردهی مسئله تصمیم، قضاوتهای مقایسهای عناصر و ایجاد اولویت بندی( ممات و ادام، 2006) به طور کلیAHP بر سه اصل زیر استوار است:
الف) اصل ترسیم درخت سلسله مراتبی
ب) اصل تدوین و تعیین اولویتها
ج) اصل سازگاری منطقی قضاوتها( مومنی، 1385). در اینجا به طور مختصر به هر یک از این اصول اشاره میشود.
الف) اصل ترسیم درخت سلسله مراتبی
براساس این اصل، درک یک مسئله در حالت کلی و پیچیده، برای انسان کاری دشوار است و ممکن است ابعاد مختلف و مهم مسئلهی مورد نظر، مورد توجه قرار نگیرد. از این رو، تجزیه یک مسئله کلی، به چندین مسئله جزئی تر، در درک مسئله بسیار کارساز میباشد. در واقع، تجزیه یک مسئله بزرگتر به مسائل کوچکتر، بیانگر روابط موجود بین عناصر کوچکتر است؛ به گونهای که با انجام این عمل، روابط و مفاهیم مسئلهی مورد تصمیم گیری و همچنین ارتباط هر عنصر با عناصر دیگر، به دقت درک میشود. با این کار، درخت سلسله مراتبی تصمیم به وجود میآید و در درک مسئله، کمک قابل توجهی میکند در درخت سلسله مراتبی، در سطح اول، هدف، در سطح دوم، معیارها، (در صورت وجود معیارهای فرعی این معیارهای فرعی در سطح سوم قرار میگیرند) و در پایین ترین سطح، گزینهها قرار میگیرد. (مؤمنی، 1385).
ب) تعیین اولویتها
انسان نمیتواند یک مسئله را به طور کلی درک کند بنابراین، آنها را به مسائل کوچکتری تجزیه میکند و با توجه به معیارهای مشخص، بین آنها مقایسات زوجی انجام داده و برتری یک گزینه بر گزینه دیگر را مشخص مینماید. سپس این نتایج، وارد مدلهای مختلف تصمیم گیری شده تا درک بهتری از کل سیستم ارائه شود( مؤمنی، 1385).
ج) سازگاری منطقی قضاوتها
ذهن انسان میتواند به نحوی بین اجزاء رابطه برقرار کند که بین آنها سازگاری و ثبات منطقی وجود داشته باشد( مؤمنی، 1385).
الگوریتمAHP
در این مرحله با مدل AHP، مسئله را تجزیه و تحلیل نموده و آن را به چند قسمت سادهتر تجزیه میکنیم. پس از آن که گزینهها و شاخصها مشخص شد، بین شاخصها مقایسات زوجی انجام میدهیم. در مرحله بعد، برای هر شاخص بین گزینهها، مقایسات زوجی انجام میدهیم. سپس از الگوریتم زیر پیروی میکنیم:
الف) به هنجارکردن ماتریس مقایسات زوجی
ب) به دست آوردن میانگین حسابی هر سطر ماتریس به هنجار شدهی مقایسات زوجی( که به آن وزنهای نسبی گفته میشود.)
ج) ضرب وزنهای نسبی شاخصها در میانگین حسابی گزینهها
د) رتبه بندی کردن گزینهها. بعد از این مرحله بایستی نرخ نا سازگاری را محاسبه کرد که بدین منظور گامهای زیر را بایستی انجام داد:
گام1. محاسبه بردار مجموع وزنی(WSV) : ضرب ماتریس زوجی در بردار وزنهای نسبی که به حاصل آن بردار مجموع وزنی گفته میشود.
WSV=D x W
گام2. محاسبه بردار سازگاری(CV) : تقسیم عناصر بردار مجموع وزنی بر بردار وزنهای نسبی که به بردار حاصل بردار ناسازگاری میگویند.
گام3. محاسبه بزرگترین مقدار ویژهی ماتریس مقایسات زوجی از طریق میانگین عناصر بردار سازگاری
گام4. محاسبه شاخص ناسازگاری(II) : محاسبه این شاخص به صورت زیر است:
گام 5. محاسبه نرخ ناسازگاری(IR) : به این منظور به ترتیب زیر عمل میشود:
که در اینجا، IIR ( شاخص ناسازگاری تصادفی) مقداری است که براساس شبیه سازی به دست آمده و از جدول مربوط به آن قابل استخراج است( مؤمنی،1385).
پیشینهای در خصوص کاربردهای AHP در مسائل تصمیم گیری چند شاخصه
تاکنون از تکنیکAHP در بسیاری از مسائل تصمیم گیری چند شاخصه استفاده شده است که در اینجا به برخی از این مسائل در حوزهی منابع انسانی و یا مدیریت اشاره میکنیم. به عنوان مثال، ساعتی و دیگران(2007)، در مقالهی خود مثالهای زیادی را ارائه دادند که کاربردAHP قطعی به همراه برنامه ریزی خطی(LP) را در بهینه سازی مسائل تخصیص منابع انسانی نشان میدادند. مثلاً اینکه یک مدیر میتواند تعیین کند که چه پستهایی را پر کند یا چه ترکیبی از داوطلبین را استخدام کند. آنها همچنین مثالی در خصوص چگونگی تخصیص منابع جهت حداکثر کردن نتایج حاصل از شرکت در برنامههای آموزشی را نیز ارائه نمودند به علاوه آنها نشان دادند که یک مدل ترکیب ازAHP وLP قادر است به حل آن دسته از مسائل ایتخدام بپردازد که با سینرژی همراه هستند، نظیر وقتی که دو فردی که مهارتهای متفاوتی دارند به عنوان یک تیم با هم کار کنند. آلبرایک و آرسنال(2004).
روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) را جهت بهبود عملکرد افراد به کار بردند. آنها مدلی را ارائه نمودند که اهمیت و روابط بین بهبود عملکرد افراد و سبک مدیریت را شرح میداد. آنها با به کار بردن AHP در مدل سازی این مسئله، یک ساختار سلسله مراتبی را برای مسئله مدیریت عملکرد افراد نشان داده و مقایسات زوجی را انجام دادند آنهاAHP را به عنوان ابزاری جهت اجرای یک طرح بهبود عملکرد چند معیاره پیشنهاد دادند، در واقع،AHP به منظور ساختاردهی و تبیین اهمیت و روابط بین بهبود عملکرد افراد و سبک مدیریتی به کار رفته بود. یو وچوی(2006)، از روش AHP جهت بهبود بررسی امنیت مسافرین در فرودگاه استفاده کردند. این نویسندگان تشخیص داده بودند که سه عامل عمده بر اثر بخشی بازرسی از مسافرین اثر میگذارد: منابع انسانی، تجهیزات و تسهیلات وشیوهها و ساختارهای مسئولیت.
نتایج حاصل از تحلیل سلسله مراتبیAHP نشان داد که مهمترین عاملی که جهت افزایش عملکرد بازرسی از مسافرین نیازمند بهبود است، منابع انسانی است. لیبراتور و نیک(2007). در مقاله خود پیشینهای را در خصوص کاربرد AHP در مسائل تصمیم گیری مهم مربوط به پزشکی و سلامت ارائه نمودند. براساس بررسیهای آنها از 50 مقاله مرتبط، به نظر میرسد کهAHP، ابزار پشتیبان مطلوبی برای تصمیم گیری مشترک بین بیمار و پزشک، ارزیابی و انتخاب مداوا و ارزیابی تکنولوژیها و سیاستهای پزشکی و سلامت به شمار میرو.
تاوانا و دیگران نیز(1999)، از روش AHP به منظور رتبه بندی کاندیدهای پست سرپرستاری در ایالات متحده استفاده نمودند. آنها چارچوبی ارائه کردند که به تصمیم گیرندگان کمک میکرد تا معیارها و زیر معیارهای سلسله مراتب استخدام و نیز نرخ مربوط به هر یک از کاندیدها را تعریف کنند و نهایتاً مونیتو و دیگران(1996) از روش AHP فازی جهت انتخاب بهترین سیستم خودکار استفاده نمودند که به مدیران، شیوهای جهت مدیریت عدم اطمینان و نیز بررسی موضوعات بهره وری و انعطاف پذیری را ارائه میدهد.
یک مطالعه موردی از برنامه ریزی استراتژیک چند شاخصه برای توسعه منابع انسانی
شرکت بتا، یک شرکت پیشتاز در زمینه تولید و طراحی صنایع دریایی میباشد. مدیریت این شرکت قصد دارد تا برای کسب موفقیتهای بیشتر در عرصه رقابت داخلی و خارجی، استراتژیهایی جدیدی برای توسعه منابع انسانی خود طراحی، تدوین و اجرا نماید. مدیریت پس از بررسی شرایط داخلی و فرصتها و تهدیدات محیطی استراتژیهایی را جهت توسعه بخش منابع انسانی در نظر گرفته است.
کلیه استراتژیهای مطروحه، استراتژیهای مهم و سودمندی در جهت کسب مزیت رقابتی در این بخش به شمار میروند اما با توجه به بودجه و زمان محدود، امکانات ناکافی و نیز احتمال وجود مقاومت کارکنان در برابر استراتژیهای مطروحه، مدیریت قادر به اجرای همزمان این استراتژیها نبوده و مجبور است برای انتخاب استراتژیهای مهمتر به اولویت بندی این استراتژیها بپردازد.
از آنجایی که مدیریت برای انتخاب این استراتژیها با معیارها و یا شاخصهای متفاوتی رو به رو میباشد. در این حالت یک سمئله تصمیم گیری چند شاخصه مطرح شده است. مدیریت 8 استراتژی را به منظور برنامه ریزی جدید توسعه منابع انسانی کل سازمان پیشنهاد داده است.
استراتژی1، توسعه زیر ساختهای فناوری اطلاعات(IT) و به کارگیری تکنولوژیهای اینترنت، اینترانت و اکسترانت در سازمان است (محور توسعه منابع انسانی وجود اطلاعات کاربردی و جدید است که اطلاعات در یک فرآیند منطقی به نام فناوری اطلاعات میتواند به ایجاد و توانمندیهای جدید در منابع انسانی کمک کند ( سلطانی، 1382).
استراتژی 2 توسعه برنامههای آموزشی بلند مدت کارکنان است (آموزش امروزه برای هر سازمانی از ضروریات است، زیرا تغییرات سریع محیطی را تنها با در اختیار داشتن کارکنان آزموده میتوان تبدیل به فرصت رشد کرد ( جاهد، شماره38).
استراتژی 3، افزایش حقوق و تسهیلات کارکنان در یک بازه زمانی مشخص است ( ایجاد یک سیستم حقوق و دستمزد مناسب، انگیزه کارکنان را برای انجام صحیح کار بر میانگیزد).
استراتژی 4، ایجاد یک پایگاه داده قدرتمند منابع انسانی است ( در این پایگاه داده کلیه اطلاعات مربوط به کارکنان هم برای مدیران و هم برای خود کارکنان در دسترس است و زمینه را برای ارزیابی صحیح تر کارکنان فراهم میآورد).
استراتژی 5، غنی سازی شغلی و دادن مسئولیتهای وسیع تر به کارکنان است (قطعاً یکی از عواملی که زمینه را برای شکوفایی و بروز استعدادهای نهان کارکنان فراهم میآورد، همین غنی سازی شغلی است).
استراتژی 6، گردش شغلی و جا به جایی کارکنان در بخشهای مختلف سازمان است ( گردش شغلی باعث آشنایی کارکنان با تواناییها و مسئولیتهایی میشود که تاکنون با آن روبه رو نبودهاند).
استراتژی7، تقویت سیستمهای کنترل از راه دور و نصب دوربینهای مدار بسته، چشم الکترونیکی و ابزارهایی از این قبیل جهت ارزیابی صحیح عملکرد کارکنان میباشد ( این ابزارها در سازمانهای مهم و استراتژیک بیشتر به کار میروند، هر چند که ممکن است کاملاً مورد پسند کارکنان واقع نگردند) و نهایتاً استراتژی 8، تقویت زیر ساختهای محیط کاری و فراهم نمودن محیط کاری و سیستم رفاهی و پشتیبانی مناسب برای کارکنان میباشد ( ارائه چنین خدماتی از سوی سازمان موجبات رضایت شغلی بیشتری برای کارکنان فراهم میآورد و سبب میشود که آنها سازمان را به عنوان حامی و پشتیبان واقعی خود بدانند، مسلماً در چنین سازمانی کارکنان با میل و رغبت بیشتری تواناییهای خود را در جهت انجام صحیح کارها به کار میبرند). علاوه بر هزینه و زمان مهمترین شاخصهایی که بر گزینش این استراتژیها اثر میگذارند عبارتند از: قابلیت پذیرش؛ سازگاری و هماهنگی با استراتژی کلی سازمان؛ دقت در ارزیابی شرایط موجود؛ سازگاری با وضعیت آینده؛ واقعگرایی؛ و سازگاری با فرهنگ سازمان. به طور کلی از میان این شاخصها چهار شاخص هزینه، زمان راه اندازی طرح( که متفاوت از زمان استفاده از طرح است)، مقاومت کارکنان و مقبولیت طرح از نظر مدیر، پذیرفته شد که سه مورد اول مطلوبیتی منفی و مرود آخر مطلوبیتی مثبت دارد. از آن جایی که مدیریت ترجیحات و قضاوتهای ذهنی خود را نیز به هنگام انتخاب هر یک این استراتژیها به کار میبرد لذا بهترین روش ممکن برای حل این مسئله چند شاخصه، روش AHP است. هدف، شاخصها و استراتژیهای مطروحه در قالب درخت سلسله مراتبی در شکل1. 4 نشان داده شده است.
اولین کار پس از تعیین درخت سلسله مراتبی، مقایسات زوجی بین شاخصها ست. هیئت مدیریت به عنوان تصمیم گیرنده، 4 شاخص مذکور را از لحاظ ترجیحات دو به دو باهم مقایسه کرده که نتایج آن درماتریس مقایسات زوجی شاخصها آمده است. این ماتریس در شکل 2. 4 نشان داده شده است.
همان طور که در ماتریس نشان داده شده است، شاخص مقبولیت طرح از نظر مدیر، بیشترین ارجحیت را نسبت به سایر شاخصها دارد و از این لحاظ مهمترین شاخص محسوب میشود. این نشان میدهد که سازمان در انتخاب استراتژی بهینه به نظر مدیر بیشتر از سایر شاخصها اهمیت میدهد. بعد از تشکیل ماتریس مقایسات زوجی شاخصها لازم است تا وزن نسبی هر یک از آنها را به دست آورد. بدین منظور مقادیر ماتریس مقایسات زوجی شاخصها را به هنجار نموده ( تقسیم هر مقدار ماتریس بر جمع ستون مربوطه) و میانگین هر سطر را محاسبه میکنیم که این میانگین به عنوان وزن نسبی شاخصها محسوب میگردد. این محاسبات در شکل شماره 3. 4 نشان داده شده است.
میانگین |
مقبولیت برای مدیر |
مقاومت کارکنان |
زمان راه اندازی |
هزینه |
شاخصها |
127/0 |
129/0 |
094/0 |
166/0 |
118/0 |
هزینه |
079/0 |
103/0 |
070/0 |
083/0 |
059/0 |
زمان راه اندازی |
306/0 |
257/0 |
280/0 |
334/0 |
353/0 |
مقاومت کارکنان |
490/0 |
513 /0 |
559/0 |
417/0 |
471/0 |
مقبولیت برای مدیر |
شکل 3. 4 ماتریس به هنجار شدهی مقایسات زوجی شاخصها و وزن نسبی آنها
همان طور که از شکل 3. 4 مشخص است، بیشترین وزن نسبی مربوط به شاخص مقبولیت برای مدیر(490/0) و کمترین شاخص مربوط به شاخص زمان راه اندازی طرح (079/0) میباشد.
در مرحله بعدی لازم است که این مقایسات زوجی را برای گزینهها نیز از نظر هر شاخص انجام دهیم. البته لازم به ذکر است که از انجایی که شاخصهای هزینه و زمان راه اندازی، شاخصهایی کمی هستند و مقادیر آنها از قبل برای مدیریت مشخص است، نیازی به مقایسات زوجی ندارند، اما به دلیل منفی بودن مطلوبیت این شاخصها، لازم است که معکوس آنها را محاسبه و به هنجار کرد. مقادیر واقعی و به هنجار شدهی شاخصهای هزینه و زمان راه اندازی به ترتیب در شکلهای 4. 4 و 5. 4 نشان داده شدهاند.
اما دو شاخص مقبولیت از نظر مدیر و مقاومت کارکنان، کیفی بوده و لازم است که تصمیم گیرنده ( هیئت مدیریت) 8 گزینه ( استراتژیهای توسعه) را از لحاظ این دو شاخص، دو به دو با هم مقایسه کند. بنابراین دو ماتریس مقایسات زوجی برای گزینهها خواهیم داشت که بایستی ابتدا به هنجار شده و سپس جهت محاسبه وزن نسبی گزینهها، میانگین هر سطر محاسبه شود. ماتریس مقایسات زوجی گزینهها از لحاظ شاخص مقاومت کارکنان و ماتریس مقایسات زوجی گزینهها از لحاظ شاخص مقبولیت طرح برای مدیر به ترتیب در شکلهای 6. 4 و7. 4 نشان داده شدهاند. ( به جهت اختصار، مقادیر به هنجار شدهی این ماتریسها در شکل نشان داده نشدهاند و فقط به ذکر وزن نسبی آنها اکتفا شده است).
به هنجار معکوس این هزینه |
معکوس هزینه |
هزینه ( میلیون تومان) |
گزینهها |
009/0 017/0 028/0 010/0 830/0 083/0 014/0 009/0 |
0100/0 0200/0 0333/0 0125/0 1 1000/0 0166/0 0111/0 |
100 50 30 80 1 10 60 90 |
1 2 3 4 5 6 7 8 |
1 |
0856/3 |
جمع |
شکل4. 4 هزینهی پیاده سازی هر یک از استراتژیهای مطروحه
به هنجار معکوس این زمان |
معکوس زمان راه اندازی |
زمان راه اندازی(روز) |
گزینهها |
0007/0 0331/0 3241/0 0017/0 3241/0 3241/0 0013/0 0009/0 |
0023/0 0714/0 1 0055/0 1 1 0037/0 0027/0 |
320 14 1 180 1 1 270 365 |
1 2 3 4 5 6 7 8 |
1 |
0856/3 |
جمع |
شکل 5. 4 زمان راه اندازی هر یک از استراتژیهای مطروحه
در آخرین مرحله، جهت اولویت بندی گزینهها ( استراتژیهای توسعه منابع انسانی)، لازم است که وزن نسبی شاخصها را در ماتریس گزینهها ضرب کرده و طبق آن استراتژیها را رتبه بندی نمود که به جهت اختصار از آوردن محاسبات خودداری شده و تنها به ذکر نتایج بسنده میشود. بر حسب نتایج به دست آمده از روش AHP ، رتبه بندی استراتژیها به صورت زیر میباشد.
استراتژی7 < استراتژی4 < استراتژی 8 < استراتژی6 < استراتژی 2 < استراتژی 3 < استراتژی1 < استراتژی 5
038/0 ، 063/0 ، 074/0، 091/0 ، 093/0 ، 126/0 ، 182/0، 267 /0
همان طور که از رتبه بندی بالا مشخص است، استراتژی 5 که همان غنی سازی شغلی و دادن مسئولیتهای وسیع تر به کارکنان است. بهترین استراتژی محسوب میشود، این استراتژی هزینه و زمان راه اندازی کمی دارد. مقاومت کارکنان نسبت به آن کم است و مقبولیت آن نیز از نظر مدیر بالا است. نکتهای که در خصوص این مسئله بایستی عنوان نمود. این است که در اینجا مقبولیت مدیر که همان علاقه مندی و نظر شخصی تصمیم گیرنده است به عنوان یک شاخص در مسئله وارد شده است و وزن نسبی بیشتری نسبت به سایر شاخصها دارد که این مسئله قطعاً سبب افزایش احتمال انتخاب استراتژیهایی میشود که مقبولیت بالاتری نسبت به سایر استراتژیها دارند. این در حالی است که در اغلب مسائل AHP، نظر یا علاقه تصمیم گیرنده در قالب شاخصهای دیگر مطرح میشود. وارد کردن شاخص مقبولیت یا نظر تصمیم گیرنده به صورت مستقل، باعث میشود که تصمیم گیرنده بیشتر از رتبه بندیهای حاصله رضایت داشته باشد.
لازم به ذکر است که بعد از رتبه بندی گزینهها با روش AHP لازم است تا نرخ ناسازگاری (IR) نیز محاسبه شود تا مشخص شود. که آیا بین مقایسات زوجی گزینهها و شاخصها سازگاری وجود دارد یا خیر. در صورتی که نرخ ناسازگاری به دست آمده کوچکتر از10/0 بود، در این صورت در مقایسات زوجی، سازگاری قابل قبولی وجود دارد(مؤمنی، 1385).
بعد از انجام محاسبات، نرخ ناسازگاری برای مقایسات زوجی شاخصها برابر با 018/0 به دست امد که از آنجایی که خیلی کمتر از 10/0 میباشد، بنابراین نرخ سازگاری خوبی بین شاخصها وجود دارد و نیازی به تجدید نظر در ماتریس مقایسات زوجی شاخصها نیست. این نرخ، همچنین برای مقایسات زوجی گزینهها و از لحاظ دو شاخص مقاومت کارکنان و مقبولیت طرح از نظر مدیر به دست آمد ( به دلیل کمی بودن دو شاخص زمان راه اندازی و هزینه طرح، لزومی ندارد که برای مقایسات زوجی گزینهها از لحاظ این دو شاخص، نرخ ناسازگاری را محاسبه نمود).
این نرخ از لحاظ شاخص مقاومت کارکنان برابر با 011/0 و از لحاظ شاخص مقبولیت طرح از نظر مدیر برابر با 012/0 به دست آمد که هر دو سازگاری قابل قبولی را برای گزینهها نشان میدهند. بنابراین میتوان نتیجه گیری کرد که رتبه بندی شاخصها و استراتژیها درست انجام شده است.
نتیجه گیری
در این مقاله از تکنیکAHP جهت ارزیابی و اولویت بندی استراتژیهای توسعه منابع انسانی در قالب یک مطالعه موردی استفاده شد. از خصوصیات بارز این مطالعه موردی این بود که مقبولیت یا نظر شخصی فرد تصمیم گیرنده (DM)، به عنوان شاخصی مستقل ( و نه در قالب سایر شاخصها) وارد مسئله شد که با داشتن بیشترین وزن نسبی، شاخصهای دیگر را تحت تأثیر قرار میداد و احتمال انتخاب گزینههایی را که مقبولیت تصمیم گیرنده در آنها بالا بود را نیز افزایش میداد. در مرحله بعدی، این مسئله با سایر تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره نیز رتبه بندی گردید و نتایج آن با نتایج حاصل از روش AHP مقایسه گردید در واقع هر یک از این تکنیکها، رتبه بندیهای مختلفی از استراتژیها ارائه میکردند. که در این میان، تکنیکAHP به دلیل در نظر گرفتن ترجیحات تصمیم گیرنده، جوابهای رضایت بخشتری را از دید تصمیم گیرنده ایجاد میکند در واقع آنچه به هنگام رویا رویی با مسائل چند معیاره اهمیت دارد، شناخت صحیح و دقیق از ماهیت این مسائل و سپس انتخاب روشی مناسب برای حل آنهاست. همان طور که در این مسئله نیز مشاهده گردید، در اغلب موارد روشهای اولویت بندی، رتبه بندیهای یکسانی را ارائه نمیکنند، لذا تصمیم گیرندگان در اکثر موارد و به خصوص مسائل مهم نتایج حاصل از این روشها را با هم ترکیب میکنند. البته در خصوص مطالعه موردی این مقاله استفاده از ترکیب نتایج این روشها پیشنهاد نمیشود و توصیه میشود که برای این مسئله و موارد مشابه دیگر تنها به تکنیکAHP اکتفا شود. دلیل آن این است که با نگاهی به ماتریس شاخصها متوجه میشویم که وزن شاخص مقبولیت که به نوعی به ترجیحات شخصی تصمیم گیرنده هم مربوط میشود، نسبت به سایر شاخصها بالاتر است که این خود نشان دهنده اهمیت دادن این مسئله به نظر تصمیم گیرنده (مدیر) میباشد، لذا برخلاف روشهای دیگر، تکنیکAHP بهتر میتواند مقبولیت و نظر تصمیم گیرندگان را برآورده سازد که این مسئله برتری این تکنیک را بیشتر نشان میدهد. در پایان بایستی عنوان کرد که در این مسئله تنها یک تصمیم گیرنده ( هیئت مدیریت) وجود داشت. حال آنکه در صورتی که مدیران هریک از واحدهای سازمان نیز بخواهند در خصوص تصمیم گیری در مورد استراتژیهای توسعه منابع انسانی مشارکت ورزند، در این حال بایستی از AHP گروهی برای چنین مسئلهای استفاده نمود و نظرات همهی مدیران را در تصمیم گیری در نظر گرفت. همچنین در صورتی که تصمیم گیرنده با شاخصهای مبهم و نادقیقی رو به رو باشد، استفاده از AHP فازی در این موارد پیشنهاد میگردد که این روش برای تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان بیشتر کاربرد دارد.
منابع
1. سعادت، اسفندیار، مدیریت منابع انسانی، انتشارات سمت؛ 1381، ص6
2. اصغر پور، محمد جواد، تصمیم گیریهای چند معیاره؛ انتشارات تهران؛ 1385، ص298.
3. مؤمنی، منصوری، مباحث نوین تحقیق در عملیات، انتشارات دانشگاه تهران، 1385، ص 40 – 68
4. توسعه منابع انسانی؛ چالشها و راهکارها ( میزگرد)، مجله تدبیر، شماره 133، خرداد 82، ص14
5. Hax, Arnoldo, C,Majluf, Nicolas, S, 1996. The strategy concept and process; a pragmatic approach, prentice- Hall, Iall, Inc, pp347-348.
6. Milani, A. S, Shanian A, El-Lahham,C,2006. Using different electre methods in strategic planning in the presence of human behavioral resistance, Journal of Applied Mathematics & Decision sciences, p1.
7. Saaty Thomas L. Peniwati, kirti, shang, Jen S, 2007. The analytic hierarchy process and human resource allocation: Half the story ,Mathematical and Computer Modelling, pp1041-1053 .
http://daneshjooqom.4kia.ir/
برچسب های مهم