مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1775
  • بازدید دیروز : 1760
  • بازدید کل : 13157040

اصول فقه


اصول فقه

مقدمه

«فقه‏» در لغت به معنى فهم است، اما فهم عمیق. اطلاعات ما درباره امور و جریانهاى جهان دو گونه است. گاهى اطلاعات ما سطحى است و گاهى عمیق است. از امور اقتصادى مثال مى‏آوریم. ما دائما مشاهده مى‏کنیم که کالائى در سالهاى پیش موجود نبود اکنون به بازار آمده است و بر عکس یک سلسله کالاهاى دیگر که موجود بود اکنون یافت نمى‏شود، قیمت فلان کالا مرتب بالا مى‏رود و قیمت فلان کالاى دیگر فرضا ثابت است.

این اندازه اطلاعات براى عموم ممکن است‏حاصل شود و سطحى است. ولى بعضى افراد اطلاعاتشان درباره این مسائل عمیق است و از سطح ظواهر به اعماق جریانها نفوذ مى‏کند و آنها کسانى هستند که به ریشه این جریانها پى برده‏اند، یعنى مى‏دانند که چه جریانى موجب شده که فلان کالا فراوان شود و فلان کالاى دیگر نایاب، فلان کالا گران شود و فلان کالا ارزان. و چه چیز موجب شده که سطح قیمتها مرتب بالا رود. تا چه اندازه این جریانها ضرورى و حتمى و غیر قابل اجتناب است و تا چه اندازه قابل جلوگیرى است.

اگر کسى اطلاعاتش در مسائل اقتصادى به حدى برسد که از مشاهدات سطحى عبور کند و به عمق جریانها پى ببرد او را «متفقه‏» در اقتصاد باید خواند.

مکرر در قرآن کریم و اخبار و روایات ماثوره از رسول اکرم و ائمه اطهار امر به «تفقه‏» در دین شده است. از مجموع آنها چنین استنباط مى‏شود که نظر اسلام این است که مسلمین، اسلام را در همه شؤون عمیقا و از روى کمال بصیرت درک کنند. البته تفقه در دین که مورد عنایت اسلام است‏شامل همه شؤون اسلامى است اعم از آنچه مربوط است به اصول اعتقادات اسلامى و جهان بینى اسلامى، و یا اخلاقیات و تربیت اسلامى، و یا اجتماعیات اسلامى و یا عبادات اسلامى و یا مقررات مدنى اسلامى و یا آداب خاص اسلامى در زندگى فردى و یا اجتماعى و غیره. ولى آنچه در میان مسلمین از قرن دوم به بعد در مورد کلمه «فقه‏» مصطلح شد قسم خاص است که مى‏توان آن را «فقه الاحکام‏» یا «فقه الاستنباط‏» خواند، و آن عبارت است از: «فهم دقیق و استنباط عمیق مقررات عملى اسلامى از منابع و مدارک مربوطه‏».

احکام و مقررات اسلامى درباره مسائل و جریانات، به طور جزئى و فردى و به تفصیل درباره هر واقعه و حادثه بیان نشده است - و امکان هم ندارد، زیرا حوادث و واقع در بى نهایت‏شکل و صورت واقع مى‏شود - بلکه به صورت یک سلسله اصول، کلیات و قواعد بیان شده است.

یک نفر فقیه که مى‏خواهد حکم یک حادثه و مساله را بیان کند باید به منابع و مدارک معتبر که بعدا درباره آنها توضیح خواهیم داد مراجعه کند و با توجه به همه جواب نظر خود را بیان نماید. این است که فقاهت توام است با فهم عمیق و دقیق و همه جانبه.

 

فقها در تعریف فقه این عبارت را به کار برده‏اند:

هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة عن ادلتها التفصیلیة.

یعنى فقه عبارت است از علم به احکام فرعى شرع اسلام (یعنى نه مسائل اصول اعتقادى یا تربیتى بلکه احکام عملى) از روى منابع و ادله تفصیلى. (بعدا درباره این منابع و مدارک توضیح خواهیم داد).

 

 

 

براى فقیه، تسلط بر علوم زیادى مقدمتا لازم است. آن علوم عبارت است از:

1. ادبیات عرب، یعنى نحو، صرف، لغت، معانى، بیان، بدیع. زیرا قرآن و حدیث به زبان عربى است و بدون دانستن - لا اقل در حدود متعارف - زبان و ادبیات عربى استفاده از قرآن و حدیث میسر نیست.

2. تفسیر قرآن مجید. نظر به اینکه فقیه باید به قرآن مجید مراجعه کند آگاهى اجمالى به علم تفسیر براى فقیه ضرورى است.

3. منطق. هر علمى که در آن استدلال به کار رفته باشد نیازمند به منطق است. از این رو فقیه نیز باید کم و بیش وارد در علم منطق باشد.

4. علم حدیث. فقیه باید حدیث‏شناس باشد و اقسام احادیث را بشناسد و در اثر ممارست زیاد با زبان حدیث آشنا بوده باشد.

5. علم رجال. علم رجال یعنى راوى شناسى. بعدها بیان خواهیم کرد که احادیث را در بست از کتب حدیث نمى‏توان قبول کرد، بلکه باید مورد نقادى قرار گیرد. علم رجال براى نقادى اسناد احادیث است.

6. علم اصول فقه. مهمترین علمى که در مقدمه فقه ضرورى است که آموخته شود علم «اصول فقیه‏» است که علمى است‏شیرین و جزء علوم ابتکارى مسلمین است.

علم اصول در حقیقت «علم دستور استنباط‏» است. این علم روش صحیح استنباط از منابع فقه را در فقه به ما مى‏آموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق یک علم «دستورى‏» است و به «فن‏» نزدیکتر است تا «علم‏» یعنى در این علم درباره یک سلسله «باید»ها سخن مى‏رود نه درباره یک سلسله «است‏»ها.

بعضى خیال کرده‏اند که مسائل علم اصول مسائلى است که در علم فقه به آن شکل مورد استفاده واقع مى‏شود که مبادء یعنى مقدمتین قیاسات یک علم در آن علم مورد استفاده قرار مى‏گیرد. از این رو گفته‏اند که مسائل و نتایج در علم اصول «کبریات‏» علم فقه است.

ولى این نظر صحیح نیست. همچنانکه مسائل منطق «کبریات‏» فلسفه قرار نمى‏گیرند مسائل اصول نیز نسبت به فقه همین طورند. این مطلب دامنه درازى دارد که اکنون فرصت آن نیست.

نظر به اینکه رجوع به منابع و مدارک فقه به گونه‏هاى خاص ممکن است صورت گیرد و احیانا منجر به استنباطهاى غلط مى‏گردد که بر خلاف واقعیت و نظر واقعى شارع اسلام است، ضرورت دارد که در یک علم خاص، از روى ادله عقلى و نقلى قطعى تحقیق شود که گونه صحیح مراجعه به منابع و مدارک فقه و استخراج و استنباط احکام اسلامى چیست؟ علم اصول این جهت را بیان مى‏کند.

از صدر اسلام، یک کلمه دیگر که کم و بیش مرادف کلمه «فقه‏» است در میان مسلمین معمول شده است و آن کلمه «اجتهاد» است. امروز در میان ما کلمه «فقیه‏» و کلمه «مجتهد» مرادف یکدیگرند.

اجتهاد از ماده «جهد» (به ضم جیم) است که به معنى منتهاى کوشش است. از آن جهت به فقیه، مجتهد گفته مى‏شود که باید منتهاى کوشش و جهد خود را در استخراج و استنباط احکام به کار ببرد.

کلمه «استنباط‏» نیز مفید معنى‏یى شبیه اینها است. این کلمه از ماده «نبط‏» مشتق شده است که به معنى استخراج آب تحت الارضى است. گوئى فقها کوشش و سعى خویش را در استخراج احکام تشبیه کرده‏اند به عملیات مقنیان که از زیر قشرهاى زیادى باید آب زلال احکام را ظاهر نمایند. به نقل از سایت الشیعه

اصول فقه مهمترين علمی است كه در مقدمه فقه ضروری است كه آموخته شود و جزء علوم ابتكاری مسلمين است.

وابستگی اصول و فقه به يكديگر ، چنانكه‏ بعداً روشن خواهد شد ، نظير وابستگی فلسفه و منطق است. علم اصول به منزله مقدمه‏ای برای علم فقه است و لهذا آن را اصول فقه يعنی پايه‏ها و ريشه‏های فقه می‏نامند.

علم اصول در حقيقت علم دستور استنباط است. اين علم روش صحيح استنباط از منابع فقه را به ما می‏آموزد. از اين رو علم اصول مانند علم منطق، يك علم دستوری است و به فن نزديكتر است تا علم. يعنی در اين علم درباره يك سلسله « بايدها» سخن می‏رود، نه درباره يك سلسله «هست ها».

نظر به اينكه رجوع به منابع و مدارك فقه به گونه‏های خاص ممكن است صورت گيرد و احياناً منجر به استنباطهای غلط می‏گردد كه بر خلاف واقعيت و نظر واقعی شارع اسلام است ، ضرورت دارد كه در يك علم خاص ، از روی ادله عقلی و نقلی قطعی تحقيق شود كه گونه صحيح مراجعه به منابع و مدارك فقه و استخراج و استنباط احكام اسلامی چيست ؟ علم اصول اين جهت را بيان می‏كند .

پس مجتهد جهت استنباط صحيح احكام فقهي، نيازمند علم اصول است.

در اينجا جهت روشن تر شدن مطلب، دو مفهوم اجتهاد و استنباط را به اختصار توضيح مي دهيم.

اجتهاد از ماده جهد به معنی منتهای كوشش است و از آن جهت به فقيه ، مجتهد گفته می‏شود كه بايد منتهای كوشش و جهد خود را در استخراج و استنباط احكام به كار ببرد.

كلمه استنباط نيز از ماده نبط مشتق شده است كه به معنی استخراج آب تحت الارضی است. گويی فقها كوشش و سعی خويش را در استخراج احكام تشبيه كرده‏اند به عمليات مقنيان كه از زير قشرهای زيادی بايد آب زلال احكام را ظاهر نمايند.

 

روش شناسی استنباط

علم اصول جهت دستيابي به استنباط صحيح و روشمند و ايجاد بستري مناسب براي رسيدن به اين خواسته در چهار حوزه الفاظ، حجت، مباحث عقلي و اصول عمليه به طرح مسائل مي پردازد.

 

تاريخچه علم اصول فقه

شيعه در طول حيات خود با اهتمام شديد به علم اصول فقه، آن را مقدمه فقه و ابزاري مهم در استنباط صحيح احکام شرعي ضروري مي دانست، تا جايي که آن را، منطق علم فقه ناميده­اند. بدين معنا که فقيه در استنباط احکام شرعي از منابع ، نيازمند اصول و قواعدي است که علم اصول فقه عهده­دار آن است و بدون آن استنباط احکام شرعي کامل و تمام نيست. به طور کلي مي­توان براي علم اصول چهار دوره را در نظر گرفت؛ دوره پيدايش، دوره رشد و نمو، دوره رکود و دوره کمال و نو آوري.

1. دوره پيدايش

در نظر شيعه مسائل اين علم، ريشه در عصر ائمه (ع) دارد و آنان به خصوص امام باقر و امام صادق (ع) اصول و شيوه­هاي بهره­وري از قرآن و سنت را تعليم داده­اند. بدين صورت که ائمه با املاي قواعد و کليات علم اصول به شاگردان خود زمينه را براي پيدايش چنين علمي فراهم آورده­اند. بنابراين مي­توان آنها را واضع و موسس علم اصول دانست.

2. دوره رشد و نمو

اين دوره از اوائل قرن سوم شروع شده تا اواخر قرن دهم ادامه يافت. خصوصيت اين دوره اين است که بر خلاف دوره پيدايش، در کتابهاي اصولي به جاي بحث از يک يا چند مساله اصولي، تمام مسائل علم اصول مورد بحث و بررسي قرار مي­گرفت. نخستين کسي که در اين زمينه دست به تاليف تقريبا جامع و مستقلي زد، محمد بن نعمان ملقب به شيخ مفيد(م413ق) است که الرسالة الاصولية يا التذکرة باصول الفقه را نگاشته است. پس از شيخ مفيد، سيد مرتضي(م436ق) الذريعة الي اصول الشريعة و سپس شيخ طوسي(م460ق) عدة الاصول را نوشته­اند. از علماي ديگر که در اين زمينه دست به تاليف زدند مي­توان به:

الف) ابن زهره حلي(م558ق) کتاب غنية النزوع الي علمي الاصول و الفروع

ب) محقق حلي(م676ق) کتاب المعارج في اصول الفقه

ج) علامه حلي(م726ق) کتابهاي تهذيب الوصول الي علم الاصول، نهاية الاصول الي علم الاصول، مبادي الوصول الي علم الاصول، و ....

 

3. دوره رکود

علم اصول بعد از صاحب معالم با ظهور اخباري­ها مورد حمله شديد قرار گرفت. اخباري گري بوسيله ميرزا محمد امين استرآبادي(م1033ق) بنيان نهاده شد. وي با تاليف کتاب الفوائد المدنية اساس فقه اخباري را پي ريزي کرد و در آنجا خود را اخباري ناميد و به مخالفت با علم اصول پرداخت و عده زيادي از علماي شيعه را با خود همراه کرد. وي مدعي بود که مسلک نو و جديدي را ابداع نکرده، بلکه اخباري گري را روش اصحاب ائمه(ع) و قدماء مي­دانست و لذا خود را محيي طريقه از بين رفته سلف صالح شيعه مي­دانست.

 

4. دوره کمال و نوآوري

آغازگر اين دوره وحيد بهبهاني(م1206ق) است. وي با تلاش فراوان و مبارزه فراگير با اخباري گري توانست حرکت نو و تکاملي در فقه و اصول آغاز کند. وي با تاليف حدود 103 رساله کوچک و بزرگ رشد علم اصول را در يک مسير جديدي قرار داد. بعد از ايشان نيز همين مسير ادامه يافت و کتابهاي ارزشمندي درعلم اصول نوشته شد. از مهمترين کتب اصولي که در اين دوره، يعني از عصر وحيد بهبهاني تا امروز تدوين شده است عبارتند از:

الف) الفوائد الحائرية، وحيد بهبهاني

ب) قوانين الاصول، ميرزاي قمي(م1231ق)

ج) عوائد الايام، مولي احمد نراقي(م1245ق)

د) هداية المسترشدين، محمدتقي بن عبدالرحيم(م1248ق)

ذ) الفصول في الاصول، شيخ محمدحسين بن عبدالرحيم(م1260ق)

ر) فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري(م1281ق)

ز) کفاية الاصول، آخوند محمد کاظم خراساني(م1329ق)

س)فوائد الاصول، تقريرات درس ميرزا حسين نائيني(م1355ق)

ش) درر الفوائد، عبد الکريم حائري(1274-1355ق)

ش) المقالات في علم الاصول، ضياء الدين عراقي(م1361ق)

ص) نهاية الدراية في التعليقة علي الکفاية، محمد حسین اصفهاني(1296-1361ق)

ض) مناهج الوصول الي علم الاصول و الرسائل، سيد روح الله موسوي خميني(1320-1409ق)

و) مصباح الاصول، تقرير درس سيد ابوالقاسم خوئي(1371-1411ق)

 

مباحث مهم اصول

مباحث اصلی اصول فقه به چهار بخش تقسیم می‌شود:

بخش اول: مباحث الفاظ، در این بخش از معانی و ظواهر الفاظ بحث می‌گردد، یعنی مثلاً بحث می‌شود آیا فعل امر ظاهر در وجوب هست؟

بخش دوم: مباحث عقلیه، در این بخش از لوازم احكام شرعی بحث می‌شود، به این معنا كه آیا بین حكم شرع و عقل ملازمه است؟ آیا وجوب یك عمل مستلزم وجوب مقدمات آن نیز هست؟ و... .

بخش سوم: مباحث حجت، دراین بخش بحث می‌شود كه چه اموری حجیت و دلیلیت بر حكم شرعی دارند و چه اموری دارای چنین امتیاز و اعتباری نیستند. مثلاً قیاس حجت نیست و اثبات می‌شود كه خبر واحد حجت است.

بخش چهارم: مباحث اصول علمیه، بحث در این موضوع است كه اگر مجتهد دستش از ادلهی‌اجتهادیه كوتاه شد و نتوانست حكم شرعی را از این طریق استنباط كند، باید به اصول عملیه كه وظیفه مكلف را مشخص و معین می‌كند و در پایان، بحثی در تعادل و تراجیح روایات، مطرح می‌نمایند.

 http://daneshjooqom.4kia.ir/

  انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 606

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما