مرکز دانلود خلاصه کتاب و جزوات دانشگاهی

مرکز دانلود تحقیق رايگان دانش آموزان و فروش آنلاين انواع مقالات، پروژه های دانشجويی،جزوات دانشگاهی، خلاصه کتاب، كارورزی و کارآموزی، طرح لایه باز کارت ویزیت، تراکت مشاغل و...(توجه: اگر شما نویسنده یا پدیدآورنده اثر هستید در صورت عدم رضایت از نمایش اثر خود به منظور حذف اثر از سایت به پشتیبانی پیام دهید)

نمونه سوالات کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات کارشناسی دانشگاه پیام نور (سوالات تخصصی)

نمونه سوالات دانشگاه پيام نور (سوالات عمومی)

کارآموزی و کارورزی

مقالات رشته حسابداری و اقتصاد

مقالات علوم اجتماعی و جامعه شناسی

مقالات روانشناسی و علوم تربیتی

مقالات فقهی و حقوق

مقالات تاریخ- جغرافی

مقالات دینی و مذهبی

مقالات علوم سیاسی

مقالات مدیریت و سازمان

مقالات پزشکی - مامایی- میکروبیولوژی

مقالات صنعت- معماری- کشاورزی-برق

مقالات ریاضی- فیزیک- شیمی

مقالات کامپیوتر و شبکه

مقالات ادبیات- هنر - گرافیک

اقدام پژوهی و گزارش تخصصی معلمان

پاورپوئینت و بروشورر آماده

طرح توجیهی کارآفرینی

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 1444
  • بازدید دیروز : 1760
  • بازدید کل : 13156709

توبه


فصل اول: كليات

 

بخش اول: معاني توبه

 

بخش دوم: جايگاه توبه و توابين در قرآن

1- شرايط پذيرفته شدن توبه در قرآن

2- شرايط كمال توبه در قرآن

3- ثمرات توبه تايب

4- توبه‌ي نصوح

 

بخش سوم: جايگاه توبه و توابين در حديث

1- انواع توبه از ديدكاه معصومين

2- شرايط پذيرفته شده توبه از ديدگاه معصومين

3- افرادي كه خداوند توبه آنان را نمي پذيرد

4- توبه‌ي نصوح


فصل اول

بخش اول:

توبه چيست؟

پيش از پرداختن به مقوله‌ي جايگاه توبه در متون عرفاني و همچنين قرآن و حديث، مي‌بايست نخست به ماهيت و چيستي توبه پي برد تا بتوان با ذهني آماده‌تر به بررسي اين مقوله پرداخت.

عرب زبانان اين مقوله را از مصدر «ت» و «ب» مي‌دانند كه به رجوع و بازگشت دلالت مي‌كند[1] و در فرهنگ آنندراج آمده است: «توبه، بازماندن از كارهاي بد، ناقص و نادرست و شكسته و سنگين از صفات اوست و با لفظ گفتن، فرمودن، كردن، دادن، شكستن و گسستن مستعمل»[2] و در جاي ديگر آمده است: «بازگشت به خدا با از ميان بردن وسوسه‌ي اصرار به گناه از قلب و قيام به همه‌ي حقوق پروردگار.»[3]

در فرهنگ اصطلاحات عرفان ابن عربي نيز درباره آن آمده است: «بازگشتن به طريق حق و پيشمان شدن از گناه؛ برحسب شرع؛ ندامت از معاصي از آن رو كه معاصي است؛ حقيقت توبه، آن است كه سالك راه خدا از آنچه مانع وصول است به محبوب حقيقي خود از مراتب دنيا و عقبي اعراض نموده و روي به جانب حق بياورد.»[4]

از نظر متصوفان، «توبه اصل هر حال و مقامي است و آن اول مقامات و به منزله‌ي زمين است براي بنا؛ پس كسي كه زميني ندارد بنايي هم ندارد و كسي كه توبه‌اي براي او نيست، حال و مقامي هم براي او نيست.»[5]

روزبهان بقلي در تعريف آن گفته است: «اما بيان توبت- كه مبادي است مريدان را- آن است كه دل گم‌شده در ظلمات قهر به قذف نرو انابت منوّر كنند و باز بر آستانه‌ي عبوديت آورند و گوش هوش او به انگشت جذب بمالند، و از او حق حق بخواهند و او را در بوته‌ي امتحان بگذارند و آينه‌ي جانش از رنگ طبيعت بزدايند و اسرار غيب در آن مرآت بنمايند و در آن عيوب نفس و روح بر او پيدا كنند. و خط او را بدو نمايند و معلاق درد در جان وي آويزند، تا او را از خودپرستي بستانند، و به لطمه‌ي شفقت، وي را از رقت غفلت بيدار كنند و دلش را از بوته‌ي نرم از غش اخلاق مذمومه مستخلص كننده و راه انابت بنمايند، تا مشاهده حضرت بينند و راه نيستي گيرد و جمله‌ي هستي بگذارد و در خطوت اول، كونين را رها كند و در دوم قدم، خود را فراموش كند تا بي‌خجلت در حجله‌ي تازه رويي باشد، و آنگه از توبه‌ها توبه كند و از رسم‌ها بيرون شود كه دريافت توبه بيش از نايافت است.»[6]

آن طور كه در تعريف روزبهان آمده است، توبه وسيله‌ي براي صيقل دل و روح عارف است تا اسرار غيب در او هويدا شود و به لقاي حضرت حق نايل شود و زماني كه زنگار از دل و جانش زدوده شده و آن صفاي باطني خود را به دست آورد حتي توبه‌ي خود را سزاوار حضرت حق نمي‌داند و باز از توبه‌ي خود نيز توبه كند.

در تسنيم المقربين نيز آمده است: «و توبه در لغت عرب، عبارتند از رجوع و بازگشتن است. و بازگشت در عرف آن است كه از راهي و جايي كه آمده باشد به همان طرف بازگردد؛ پس حقيقت توبه رجوع است از عالم اسفل و عروج به عالم اعلي؛ كه موطن اصلي و مقام اولي است.»[7]

 

توبه‌ي نصوح

در لغت نامه‌ها و فرهنگ‌هاي لغت، تعاريف متعددي نيز در مورد توبه‌ي نصوح آمده است، در تمامي اين كتب، كلمه‌ي نصوح را از ريشه نَصَح مي‌دانند و براي آن معاني متعددي در نظر گرفته‌اند.

در كتاب العين آمده است: «توبه‌ي نصوح، توبه‌اي است كه در آن به سوي آن چه كه از آن توبه كرده است باز نمي‌گردند.»[8]

و در جايي ديگر به معناي با اخلاص يا ثابت و استوار تعبير شده است و نصوح و نَصاح را يكي دانسته است مانند ذهاب و ذهوب.»[9]

همچنين در تعريف توبه‌ي نصوح مي‌توان چنين نيز گفت: «نصوح به فتح اول به معني فاعل و نصيحت كننده است؛ توبه‌ي نصوح آن است كه شخص را نصيحت مي‌كند ديگر به گناه باز نگردد، و به بهرحال توبه‌ي نصوح آن است كه عود بر گناه در آن نباشد.»[10]

توبه‌ي نصوح، توبه‌اي است كه در آن شخص با صدق نيت و به دور از هر شايبه‌اي به درگاه خدا روي مي‌آورد و خالصانه از خداوند طلب بخشش گناهانش مي‌نمايد؛ آنچه از تعاريفي كه از لغت نامه‌هاي مختلف ذكر شده برمي‌آيد، كاملترين توبه به درگاه خداوند توبه‌ي نصوح مي‌باشد؛ لذا تايب مي‌بايست به نوعي صفاي باطن و فرهيختگي رسيده باشد كه بتواند زمام نفس را به دست بگيرد تا بار ديگر به لغزش و گناه كشيده نشود.

مقوله‌ي توبه، از آن دست مقولاتي مي‌باشد كه در عرفان بسيار مورد توجه قرار گرفته است بديهي است توبه‌ي نصوح نيز به عنوان زير مجموعه‌اي از مقوله‌ي توبه، در اين كتب؛ مورد توجه قرار گرفته باشد، از اين رو عارفان در تعريف و تبيين آن، در كتب خود مطالبي آورده‌اند كه ما براي نمونه، به چند مورد اشاره مي‌كنيم:

در معراج السعاده آمده است: «توبه‌ي نصوح، توبه‌ي خالص است كه از جميع شوايب و اغراض از، حب و مال و خوف از مردمان، يا عدم قدرت بر گناه خالي بوده باشد.»[11]

و در تفسير نسفي در تعريف توبه‌ي نصوح آمده است:

«مر نصوحست از نساحت جامه را كه به هم دوزند ثوب عامه را

يعني آن توبت كه از خرق گناه نصح يابد جامه‌ي تقوي به گاه

شايد از هم از نصيحت باشد آن مر به نفس خويش و نفس ديگران

شايد از اين توبه مر پروردگار از شما پوشد گناهان بي‌شمار»[12]

و در رساله‌ي قشيريه آمده است: «توبه‌ي نصوح آن بود كي بر صاحب او اثر معصيت نماند پنهان و آشكار و هر كه را توبه‌ي نصوح بود باك ندارد كه چون خسبد و چون خيزد.»[13]

 


بخش دوم:

جايگاه توبه در قرآن

توبه در قرآن از جايگاه ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد، به گونه‌اي كه آيات متعددي را در اين كتاب ارزشمند به خود اختصاص مي‌دهد. اين كلمه در قرآن نيز به معناي «رجوع و بازگشت» آمده است؛ اين «رجوع» هم در مورد خداوند و هم در مورد انسان به كار مي‌رود. البته، اين «رجوع و بازگشت»، در مورد خداوند به معناي «بازگشت رحمت او به سوي انسان خاكي» و در مورد بندگان به معناي «روي گرداندن از بدي‌ها و بازگشت به سوي حق تعالي» مي‌باشد.

دانستن اين نكته بسيار ضروري است كه، هر چند بنده عاصي موظف است به خاطر عصياني كه مرتكب شده است خالصانه به درگاه خداوند توبه نمايد، اما، تا توفيق توبه از جانب خداوند به او عطا نشود، هيچ گاه توانايي و لياقت توبه را نمي‌يابد؛ پس به جرأت مي‌توان گفت، بازگشت خداوند به سوي بنده‌اش در دو زمان صورت مي‌گيرد: در وهله‌ي اول، زماني كه ابتدا توفيق توبه به او عطا مي‌كند و در وهله‌ي دوم، زماني كه بنده توبه مي‌كند و ملتمسانه عفو خود را از خداوند مي‌خواهد و او نيز با نظر لطف و رحمت به بنده خود مي‌نگرد و توبه‌ي او را مي‌پذيرد.

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

«... ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ‌‍ »[14]

«پس توبه داد برايشان تا توبه كنند كه خداي عزوجل اوست؛ توبه دهنده‌ي بندگان و بخشاينده.»[15]

كه «تاب عليهم» در اين آيه طبق نظر مفسرين بر توفيق توبه از جانب پروردگار دلالت دارد.[16]

معناي واقعي توبه، همان پشيماني و ندامت و يا به معناي ديگر همان انقلاب دروني است كه بعد از ارتكاب گناه به سراغ بنده مي‌آيد و وجدان خداجوي او را بيدار مي‌كند، در نتيجه او عاجزانه به درگاه خداوند روي مي‌آورد و تقاضاي بخشش مي‌نمايد؛ تا ندامتي نباشد، بنده خود را گناهكار تصور نمي‌كند كه بخواهد به درگاه خداوند توبه نمايد، زيرا تصور مي‌كند قصوري از او سر نزده تا بخواهد از درگاه باري تعالي پوزش بطلبد؛ البته گاه بنده خود را گناهكار مي‌داند ولي هيچگاه از خداوند طلب بخشش نمي‌كند، زيرا ارتكاب به گناهان متوالي باعث مي‌شود زلالي و شفافيت وجود بنده رو به تيرگي و سياهي رود و ارتكاب گناه براي او، امري عادي تلقي شود، پس انقلابي در او صورت نمي‌گيرد كه خود را موظف به توبه بداند و بخشش گناهان را از خداوند بخواهد؛ هر چند باب توبه هميشه به روي او باز است و زماني كه روي به درگاه خدا آورد باري تعالي او را غريق رحمتش مي‌سازد، اما ارتكاب به گناه توفيق توبه را از او سلب مي‌كند و او موفق به توبه به درگاه احديت نمي‌شود. امام باقر(ع) در اين زمينه مي‌فرمايد: «هيچ بنده‌اي نيست، مگر آن كه، در دلش نكته و نشانه‌ي سفيدي هست؛ پس چون گناهي را مرتكب شود، در آن نشانه‌ي سفيد، سياهي به وجود آيد و چون توبه كند آن سياهي برود و اگر مدت مديدي بماند، آن سياهي بيفزايد، تا به مرتبه‌اي كه آن سفيدي را بپوشاند و چون سفيدي را بپوشد، صاحب آن دل هرگز به سوي خير و خوبي برنگردد.»[17]

بنده موظف است، بعد از ارتكاب گناه بلافاصله توبه كند و توبه‌ي خود را به زماني ديگر موكول نسازد، زيرا به حكم بنده بودنش، نمي‌داند تا چه زماني در اين دنياي فاني مي‌پايد، هم چنين، نكته‌ي مهم قرآن كه، توبه‌ي او بلافاصله بعد از ارتكاب به گناه باعث مي‌شود زنگاري كه به خاطر گناه بر دل او نشسته است، زدوده شود و دل او كه حرم امن الهي است، صيقلي بخورد و شفافيت خود را، در اثر ارتكاب گناهان متوالي از دست ندهد.

 

شروط پذيرفته شدن توبه در قرآن

هر چند خداوند نسبت به بندگانش بسيار رئوف و مهربان بوده و دامنه‌ي بخشش او از جرم آنان بيشتر است، هم چنين روي نهادن به درگاه او مقيد به داشتن شرطي خاص نمي‌باشد و هميشه درگاه باري تعالي به سوي بندگان خطاكارش باز است، اما او شروطي را براي قبولي توبه‌ي بندگان ضروري مي‌داند به اين معنا كه، اگر توبه‌ي بنده‌اي فاقد اين شرايط باشد، خداوند از پذيرش آن خودداري مي‌كند.

 

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللّهُ عَليمًا حَكيمًا‌‍ وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنّي تُبْتُ أَْلآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابًا أَليمًا‌‍»[18]

«كه توبه بر خداي است آن كس‌ها را كنند بدي‌ها به ناداني، پس توبه كنند از نزديك؛ ايشانند كه توبه دهد خداي بر ايشان. [و] هست خداي دانا و با حكمت و نيست توبه مر آن كس‌ها را كه كنند بدي‌ها تا چون حاضر آيد [به] يكي از ايشان مرگ گويد: من توبه كردم اكنون و آن كس‌ها را كه بميرند و ايشانند كه ساختيم ايشان را عذابي دردناك.»[19]

خداوند در اين دو آيه چهار شرط را براي قبولي توبه بيان فرموده است، كه اين چهار شرط به شرح زير است:

1- عامل گناه جهالت باشد

شايد در تحليل اين شرط بتوان گفت كه مراد از جهالت اين است كه بنده، به غلبه‌ي نفس اماره يا شهوت مرتكب خطا شده و هيچگاه قصد عناد يا سرپيچي از اوامر الهي را ندارد؛ مبيدي در تفسير اين كلمه مي‌گويد: «جهالت در اين آيت، كلمه‌ي مذمت است نه معذرت. از هيچ كس بدي نيايد، مگر آن كه آن بدي او از ناداني بود، كه معصيت‌ها همه ناداني است. هر كه به خدا عاصي شود آن معصيت وي همه جهل است اگرچه مرد مميز و عاقل بود؛ و اين جهالت به حقيقت به دو چيز مي‌گردد: يكي آن كه قدر الله كه به وي عاصي مي‌شود را نمي‌داند، ديگر آن كه قدر عقوبت بر آن فعل معصيت را نمي‌داند، زجاج گفت: اين جهالت اختيار لذت فاني بر لذت باقي است.»[20]

 

2- زمان توبه نزديك يا به تعبير قرآن قريب باشد

ابوالفتوح رازي در تفسير كلمه‌ي قريب مي‌گويد: «ثُمَّ يَتُوبونَ مِن قَريب» آن كه توبه كنند زود از مدتي نزديك سدي و كلبي گويند. پيش از مرگ و بيماري. عكرمه گويد: هرچه پيش از مرگ بود آن نزديك‌تر است و ابومجلز و ضحاك گفتند: پيش از آن كه ملك الموت را ببيند. ابوموسي گفت:‌پيش از آن كه مرگ به او رسد به فواق ناقه‌اي.»[21]

در مجمع البيان هم در مورد كلمه‌ي قريب آمده است: «مقصود از اين كه به زودي توبه كند (ثُمَّ يَتوبونَ مِن قَريب) اين است كه پيش از مرگ توبه كند، چه ميان انسان و مرگ، قرب است، پس توبه وقتي قبول مي‌شود كه پيش از يقين به مرگ باشد.»[22]

انسان به حكم انسان بودن و جايز الخطا بودنش، هميشه در خطا و لغزش مي‌باشد، اما مهم آن است كه بلافاصله بعد از ارتكاب به گناه، هر چه زودتر روي به درگاه باري تعالي بياورد و پوزش بطلبد تا لكه‌ي سياه گناه را از دلش بزدايد؛ شايد در توضيح اين كلمه بتوان گفت، كه منظور از كلمه‌ي قريب در اين آيه نه فقط پيش از رسيدن مرگ، بلكه نزديك‌تر از آن يعني بعد از ارتكاب گناه مي‌باشد. زيرا همانطور كه گفته شد، ارتكاب گناه و به تعويق انداختن توبه باعث مي‌شود درخشش و سفيدي دل به سياهي و تيرگي بدل و ارتكاب به گناه براي او آسانتر شود، به گونه‌اي كه آن حساسيت و تلاطم روحي كه در زمان بروز اولين گناه از وي، به سراغش مي‌آيد، از دست مي‌دهد و اين باعث غوطه‌ور شدن او در گناهان مي‌شود. همچنين بنده، از زمان مرگ خود اطلاعي ندارد و چه بسا انسان‌هايي كه در يك چشم به هم زدن جان به جان آفرين تسليم كرده‌اند؛ پس هيچ گاه، نبايد با آسودگي خاطر توبه‌ي از گناه را به تعويق بيندازد.

 

3. عدم ارتكاب به گناه تا لحظه‌ي مرگ

خداوند در اين آيه به صراحت مي‌فرمايد: «توبه‌ي كساني كه اعمال زشت خود را تا آخر عمر ادامه مي‌دهند و لحظه‌ي مشاهده‌ي مرگ، توبه مي‌نمايند، نمي‌پذيرم.» ميبدي در تفسير اين قسمت مي‌گويد: «لِلَّذينَ يَعملونَ السيِّئات... يعني مشركين و منافقين، حَتّي اِذا اَحدهُمُ المَوتَ: في وقع في النزع. و اين نزديك مطلع ايست در وقت معاينه، كه چيزي از غيب ديده ور شود گفته‌اند معاينه‌ي ملك الموت در وقت مرگ از امارات قيامت و نشان آخرت، و در آخرت توبه‌ي بنده نپذيرند و ايمان در آن ساعت قبول نكنند، كه آن نه ايمان به غيب است.»[23]

همچنين در مجمع البيان در تفسير اين آيه آمده است: «حَتّي اِذا حَضَرَ اَحدهُمُ المَوت: تا وقتي اسباب موت از قبيل ديدن ملك الموت و قطع اميد زندگي و پيدا شدن حالت يأسي كه فقط خود شخص محتضر از آن آگاه است، فراهم گردد، به فكر توبه مي‌افتد و از كردار گذشته‌ي خود نادم مي‌شود، قالَ اِنِّ تُبتُ الانَ: مي‌گويد: اكنون توبه مي‌كنم، در حالي كه وقت توبه گذشته است.»[24]

در واقع توبه زماني پذيرفته مي‌شود كه پشيماني وجود گناهكار را در برگرفته و به درگاه خداوند روي آورد؛ در اين صورت، بنده شرمسار از اعمال خود، ملتمسانه از خداوند طلب بخشش نموده و سعي در جبران مافات مي‌كند؛ اما كسي كه تمام عمر خود را، به انجام گناه گذرانده و سراسر مشغول طغيان و سركشي با باري تعالي بوده است، لحظه‌ي معاينه، مرگ را در برابر خود مي‌بيند و مي‌داند كه نتايج اعمالش، انتظارش را مي‌كشد و عاقبت به عقوبت اعمالش مي‌رسد؛ او نه به خاطر شرمندگي از كرده خود، كه فقط به خاطر ترس از كيفر توبه مي‌كند و مطمئناً اگر خداوند به او مهلتي دوباره دهد و لحظه‌ي مرگش را به تاخير اندازد، مجدد توبه‌اش را مي‌شكند و به اعمال بد خود ادامه مي‌دهد.

البته گاه، ما با بعضي از روايات ائمه‌ي معصومين روبه‌رو مي‌شويم كه در ظاهر با آيه‌ي مورد بحث داراي منافاتي است، مانند اين روايت از حضرت رسول اكرم(ص)[25] كه در مورد مهلت توبه فرمودند: «هركس يك سال پيش از آنكه بميرد توبه كند، خداوند توبه‌ي وي را بپذيرد. سپس فرمودند يك سال زياد است، هركس يك ماه قبل از فوتش توبه كند خداوند توبه‌ي او را مي‌پذيرد، سپس فرمودند: يك ماه زياد است، هركس يك هفته قبل از مرگش توبه كند، خداوند توبه‌ي وي را مي‌پذيرد. سپس فرمودند: يك هفته هم زياد است، هركس يك روز قبل از مرگش توبه كند، خداوند توبه‌اش را مي‌پذيرد، سپس فرمودند: يك روز هم زياد است، هركس ساعتي قبل از مرگش توبه كند، خداوند توبه‌ي وي را مي‌پذيرد و باز فرمودند: يك ساعت هم زياد است، هركس توبه كند در حالي كه نفسش به اينجا- و در اين حال با دست مباركشان به حلق خود اشاره فرمود- رسد، خداوند توبه‌ي او را مي‌پذيرد.»[26]

بعضي از مفسران ذيل تفسير آيه‌ي مربوطه، روايت فوق را مطرح و از جهات مختلف به آن اشكال وارد كرده و مردود دانسته‌اند؛ آنان معتقدند روايت مذكور مخالف آيه‌ي مطرح شده، مي‌باشد و آن را به استناد به اين حديث پيامبر(ص) كه فرمودند: «در حالي كه من هنوز زنده‌ام احاديث دروغ به من مي‌بندند و البته بعد از مرگ من، بر تعداد آنها افزوده خواهد شد، بدانيد هركس بر من دروغ بندد، وارد آتش خواهد شد، بنابراين هر حديثي را كه از ما نقل مي‌كنند نپذيريد و آنها را به قرآن عرضه كنيد، اگر موافق با قرآن بودند، كلام ما هستند و اگر مخالف قرآن بودند بدانيد كه آنها سخنان ما نيستند.»[27] ، غير موثق مي‌دانند؛ همچنين عنوان كرده‌اند، توبه زماني پذيرفته مي‌شود، كه انسان بين حق و باطل قدرت انتخاب داشته باشد، اما زماني كه انسان با مرگ روبه‌رو مي‌شود و در لحظه‌ي معاينه قرار دارد، قدرت انتخاب نداشته در نتيجه، توبه‌ي وي قبول نمي‌باشد و سخن آخر اين كه، اگر قرار باشد خداوند توبه‌ي شخصي را كه در لحظه‌ي معاينه قرار دارد، بپذيرد، پس مي‌بايست توبه‌ي كافري را كه در ديار باقي به عقوبت اعمال خود مي‌رسد، نيز بپذيرد.[28]

اما اگر فرض بر صحت اين حديث باشد؛ از نظر برخي ديگر از مفسران، منظور پيامبر درست لحظه‌اي هست كه هنوز بنده چشم برزخي نيافته و پرده از مقابل چشمانش به كنار نرفته است تا دنياي پسين و مكافاتي را كه در پيش رو دارد، مشاهده كند.[29]

 

4- بنده با حالت كفر نميرد

خداوند در آيه‌ي مذكور مي‌فرمايد: توبه‌ي كساني را كه در حالت كفر مي‌ميرند، نمي‌پذيرم؛ مسلماً شخص كافر زماني كه بعد از مرگش شاهد عقوبت اعمالش مي‌شود از خداوند طلب بخشش مي‌نمايد اما حضرت احديت از پذيرفتن توبه‌ي وي خودداري مي‌كند؛ زيرا كسي كه از ترس كيفر توبه مي‌نمايد، توبه‌اش توبه‌ي راستين نخواهد بود. به همين دليل، پذيرفته نشدن توبه‌ي كفار در اين آيه با پذيرفته نشدن توبه‌ي انسان‌هايي كه دم مرگ توبه مي‌كنند، يكسان شمرده شده است.[30] زيرا هر دو نه به خاطر شرمساري و پشيماني از اعمال خود، كه به خاطر ترس از كيفر و عقاب توبه مي‌كنند و همان طور كه قبلاً هم ذكر شد، اگر مهلتي دوباره بيابند مطمئناً كارهاي ناپسند خود را از سر مي‌گيرند.

بعضي ديگر از مفسران معتقدند كه منظور از توبه در اين آيه، توبه‌ي كساني است كه در حالت سلامت كامل توبه مي‌كنند، ولي در زمان مرگ، بي‌ايمان از دنيا مي‌روند، زيرا توبه ي چنين افرادي قبول نمي‌باشد؛ شرط صحت توبه، موافات بر ايمان است و به گفته‌ي نص صريح قرآن كساني كه بي‌ايمان از دنيا مي‌روند، اعمال گذشته، از جمله توبه‌ي آنان، نابود مي‌شود.»[31]

زماني كه انسان در حال كفر مي‌ميرد، نه خداوند با نظر رحمت به وي مي‌نگرد و نه هيچ شفيعي شفاعت او را به عهده مي‌گيرد، در نتيجه به كيفر اعمالش خواهد رسيد؛ اما مؤمني كه مرتكب گناهي شده و بدون توبه مي‌ميرد، هر چند مستحق عذاب الهي است، گاه به خاطر شفاعت شفيعان و بخشش خداوند از عذاب الهي نجات مي‌يابد، زيرا خداوند وعده داده است كه گناهان پايين‌تر از شرك را مي‌بخشد.[32]

او در قرآن مي‌فرمايد: « إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْمًا عَظيمًا‌‍»[33]

«كه خداي نه آمرزد آن را كه انباز گيرد بدو و بيامرزد آنچه بيرون آن، آن را كه خواهد و هركي انباز گيرد به درستي كه يافت بزه‌اي بزرگ.»[34]

هر چند خداوند در آيه‌ي فوق، از عدم قبول توبه‌ي كافر در سراي باقي خبر مي‌دهد و مي‌فرمايد: عقوبت كافر در آن سراي حتمي است؛ اما از آنجا كه وسعت بخشش خداوند در دنيا بيش‌تر از آخرت مي‌باشد. در آيات ديگري از مصحف شريف خاطر نشان مي‌كند. اگر كافران نيز در دنيا از اعمال خود پشيمان شوند و به درگاه خداوند توبه كنند، توبه‌ي آنان را مي‌پذيرد و از گناهانشان مي‌گذرد.

خداوند مي‌فرمايد: « لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ‌‍ أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ‌‍»[35]

«كه كافر شدند آن كس‌ها كه گفتند: كه خداي سه است سه، و نيست هيچ خداي مگر خداي يگانه؛ و اگر نه باز شوند از آنچه مي‌گويند، برسد آن كس‌ها را كه كافر شدند ايشان را عذابي دردناك. مگر توبه كنند و بازگردند به سوي خداي و آمرزش خواهند از او و خداي آمرزگارست و بخشاينده.»[36]

در واقع آيه‌ي فوق در مورد مسيحيان- نسطوريه، مكانيه و يعقوبيه- مي‌باشد كه قائل به سه خدا (تثليت) بودند و اعتقاد داشتند كه خدا از سه عنصر پسر، پدر و روح به وجود آمده است.[37]

همانطور كه مي‌دانيم اعتقاد داشتن به سه خداي كفر محسوب مي‌شود و خداوند نيز در اين آيه مي‌فرمايد: در صورتي كه اين فرقه‌ها از اعتقاد خود دست برندارند به عذابي دردناك دچار خواهند شد؛ اما در آيه‌ي بعد، وجود لفظ «لايَتوبون» نمايانگر آن است كه هر چند اين افراد نسبت به يگانگي خدا كافر شدند، اما خداوند به آنان وعده مي‌دهد در صورتي كه توبه كنند و آمرزش طلبند، مطمئناً آنان را مي‌بخشد، زيرا او بسيار بخشنده و مهربان است؛ پس آيه‌ي فوق به حقيقت نمايانگر آن است كه باب توبه نه تنها به روي مؤمنان، كه به روي كافران نيز باز است و هرگاه بنده روي به درگاه خداوند آورد و از كردار ناپسند خود پوزش بطلبد، خداوند او را مي‌بخشد؛ اما تاكيد دوباره اين نكته بسيار ضروري است كه بنده خاطي قبل از اينكه مرگ خود را حتمي بداند، بايد توبه كند؛ به عبارت ديگر، زماني توبه ي بنده پذيرفته مي‌شود كه او بتواند از روي اختيار در برابر باطل، حق را انتخاب كند، زيرا زماني كه اختيار از بنده سلب شود (لحظه ي معاينه)، توبه‌ي وي نيز قبول نمي‌باشد.

 

شرايط كمال توبه

نكته‌ي ديگري كه در زمينه‌ي قبولي توبه بايد يادآور شد، اين است كه توبه‌ي تايب صرفاً با داشتن چهار شرطي كه خداوند در آيه‌ي هفدهم و هجدهم سوره‌ي نسا بيان فرمودند، قابل قبول نمي‌باشد، بلكه علاوه بر داشتن اين چهار شرط، شروط ديگري نيز در جاي جاي قرآن آمده است كه تايب بايد آنها را نيز مدنظر قرار دهد؛ آن شروط كه از آنها با عنوان شرايط كمال توبه ياد مي‌شود به شرح زير است:

1- اصلاح گذشته:

« فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ‌‍»[38] «هركي توبه كرد از پس ستم و نيكي كرد كه خداي توبه دهد بر او كه خداي آمرزگارست و بخشاينده.»[39] هميشه توبه به تنهايي براي پاك شدن گناهان كافي نيست، بلكه تايب در مورد برخي از گناهان علاوه بر توبه بايد به اصلاح گذشته‌ي خود نيز بپردازد، توضيح بيش‌تر اين كه، گناهاني كه انسان مرتكب مي‌شود، يا حق الله است يا حق الناس؛ گناهاني كه حق الله محسوب مي‌شوند نيز به دو دسته تقسيم مي‌شود، دسته‌ي اول، گناهاني كه تنها توبه درباره‌ي آنها كفايت مي‌كند، مانند شرب خمر و ديگر احتياجي به قضا و جبران ندارد، دسته دوم، گناهاني است كه علاوه بر توبه بايد به جبران بپردازد، مانند نماز و روزه فوت شده، كه بايد قضاي آنها را به جاي آورد، همچنين در مورد حق الناس علاوه بر توبه بايد گذشته‌ي خود را جبران كند، به اين معنا كه اگر حق به مالي برمي‌گردد بايد آن را به صاحب يا صاحبانش برگرداند، اگر گناهي را مرتكب شده كه با آن گناه، آبروي شخصي به بازي گرفته، بايد از او حلاليت بطلبد و اگر ممكن نيست بايد برايش استغفار نمايد و همچنين اگر حق بدني است، به اين معني كه كسي را مجروح ساخته و يا به قتل رسانده است يا بايد تمكين كند كه او را قصاص كند و يا رضايت او- در مورد كسي كه مجروح ساخته- و يا رضايت ولي دم- در مورد كسي او را به قتل رسانده- به دست آورد.[40]

 

2- عمل صالح:

« وَ إِنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدى »[41]

«كه من آمرزگارم مر آن را كه توبه كند و بگرود و كار نيك كند، پس راه راست يافته بود.»[42] و يا « وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللّهِ مَتابًا‌‍»[43]

«و هر كي توبه كند و كند كار نيك كه او باز گردد سوي خداي عزوجل بازگردانيدني.»[44]

شرط ديگري كه براي قبولي توبه در قرآن ذكر شده است، انجام عمل صالح مي‌باشد؛ ظاهراً عمل صالح، عملي است كه روي ميزان عقل و منطق و قانون شرع نيكو نمايد و از شايبه‌ي ريا و عجب و پيروي از هوي و هوس و از هرگونه منقصتي خالي و نزد عقلا پسنديده و لايق مقام عبوديت و پيشگاه حضرت احديت باشد.[45] بنابراين مي‌توان اين گونه دريافت كه عمل صالح عملي است كه با اصلاح گري كه انجام مي‌دهد، زندگي آدمي را به سوي كمال سوق مي‌دهد.[46]

 

3- اعتصام به درگاه خدا:

« إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيرًاإِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دينَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنينَ أَجْرًا عَظيمًا‌‍»[47]

«كه منافقان اندر درك فروترين [باشند] از آتش، و نه يابي ايشان را يارمند، مگر آن كس‌ها [كه] توبه كردند و نيكي كردند و بازداشت خواستند به خداي و پاكيزه كردند دين ايشان خداي را، ايشانند با گرويدگان، و زود بدهد خداي مؤمنان را مزدي بزرگ.»[48]

خداوند در آيه‌ي فوق، در مورد منافقين مي‌فرمايد: «جاي آنان در پست ترين جاي جهنم مي‌باشد.» اما باز گروهي را كه توبه مي‌كنند، مستثنا قرار مي‌دهد و مي‌فرمايد: «كساني كه توبه كنند و به درگاه خدا اعتصام جويند و دينشان را براي خدا خالص كنند، همراه مؤمنين خواهند بود.»

همان طور كه قبلاً گفته شد، از آنجايي كه وسعت بخشش خداوند در دنيا، بيشتر از آخرت مي‌باشد، به همه‌ي بندگان- چه مومن باشد، چه كافر و چه منافق- توفيق توبه را عطا مي‌كند؛ اما براي پذيرفته شدن و شايد بهتر باشد كه بگوييم، براي كمال توبه‌ي آنان شرايطي را نيز قرار مي‌دهد، يكي ديگر از شروط وضع شده، اعتصام (توسل)‌به درگاه خداوند مي‌باشد؛ ابوالفتوح رازي در تفسير واعتَصِموا بِاللهِ، مي‌نويسد: «و دست به خداي زنند يعني به دين خداي تمسك جويند و اعتماد بر خداي كنند»[49] البته در اين آيه از شرط ديگري هم سخن به ميان آمده است و آن خالص گردانيدن دين براي خداست به اين معنا كه «اعتقاد و عبادت خود خداي را خالص بكنند پس از آن كه براي ريا كرده باشند.»[50] شايد بتوان گفت.

خداوند نسبت به منافقين اندكي سخت‌گيرتر است و علاوه بر اصلاح گذشته، دو شرط ديگر هم براي آنان قرار مي‌دهد؛ در واقع خداوند نفاق را بدترين نوع كفر مي‌داند؛ زيرا منافقين با مصونيتي كه در پناه ايمان به دست مي‌آورند، ناجوانمردانه به آزار و اذيت افراد بي‌گناه و بي‌دفاع مي‌پردازد و به ايشان خنجر از پشت مي‌زنند.[51] به همين دليل خداوند از آنها مي‌خواهد دينشان را خالص كنند و هرگونه دورويي و دورنگي را كنار بگذارند. البته بعد از پذيرفته شدن توبه، اين افراد در زمره مومنان ثابت قدم نيستند، بلكه همراه آنان خواهند بود و از پرتو وجودشان نور و روشني مي‌گيرند.[52]

تايبي كه تمام شروط مذكور را رعايت كند، خداوند توبه‌ي او را بدون هيچ شكي مي‌پذيرد؛ چنين تايبي مسير سعادت را مي‌يابد و لوح وجودش از زنگار گناه پاك مي‌شود و بنابر فرمايش پيامبر(ص)،[53] چونان انساني مي‌شود كه از او گناهي سر نزده است.

ثمرات توبه‌ي تائب

قدم گذاشتن در هر مسيري كه مورد رضايت حق تعالي باشد بي‌شك ثمراتي را براي قدم گذرانده در بر خواهد داشت؛ به عبارت ديگر، هر شخصي كه در جهت كسب رضاي خدا قدمي بردارد و تام همّ و غمش جلب خشنودي خداوند باشد، الطاف حق هم در دنيا و هم در آخرت شامل حالش خواهد شد. يكي از مواردي كه باعث جلب رضايت و محبت خداوند مي‌شود توبه است؛ زيرا انسان بعد از چند صباحي سرپيچي از اوامر الهي و گسستن رابطه‌ي خود با خداوند، به خاطر آن اضطراب و تلاطمي كه در وجودش شكل گرفته است، پشيمان به سوي پروردگار خود باز مي‌گردد و سعي در بدست آوردن خوشنودي و رضايت پروردگار مي‌نمايد؛ خداوند نيز خوشنود ا بازگشت دوباره بنده‌اش، در قرآن وعده‌هايي به اين تايب راستين مي‌دهد كه در اين جا از آن با عنوان ثمرات توبه ياد مي‌شود.

اكنون به در اين جا به بخشي از اين ثمرات اشاره مي‌كنيم.

1- بخشش گناهان

شايد بتوان گفت اولين ثمره‌اي كه توبه‌ي تايب دارد بخشش گناهان او است؛ زيرا او شرمنده از گذشته‌ي ننگين خود، به درگاه خداوند روي مي‌آورد، از خداوند طلب بخشش گناهان خود را مي‌نمايد؛ خداوند توبه‌ي او را قبول مي‌نمايد، او را مورد غفران و رحمت خود قرار مي‌دهد و گناهان او را مي‌بخشد؛ زيرا خداوند، خود در قرآن مي‌فرمايد: « وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ‌‍»[54]

«و اوست آنك بپذيرد توبه از بندگان او، و اندر گذارد از بدي‌ها و بداند آنچه مي‌كنند.»[55]

مبيدي در تفسير اين آيه مي‌گويد: « وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ ، او خداوندي است كه توبه‌ي بندگان پذيرد، ناله‌ي صلح جويان نيوشد، عيب عذرخواهان پوشد. اگر به تقدير، بنده‌اي صد سال معصيت كند، آنگه گويد تُبتُ، الله گويد قَبلتُ عبدي؛ حرفت تو معصيت و صفت من مغفرت، تو حرفت خود رها نكني، من صفت خود كي رها كنم. عبدي، تا من توبه ندادم تو توبه نكردي، تا نخواندم، نيامدي توبه دادن از من، توبه پذيرفتن بر من.»[56]

 

2- تبديل سيئات به حسنات

ثمره‌ي ديگري كه توبه براي تايب در بردارد، تبديل بدي‌ها و گناهان او به نيكي‌ها و خوبي مي‌باشد. خداوند در قرآن وعده مي‌دهد كه هر بنده‌اي روي به سوي او آورد و از گذشته‌ي خود توبه كند، خداوند علاوه بر بخشش او، گناهان او را نيز به نيكي بدل مي‌كند. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: « وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثامًا‌‍ يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهانًا‌‍ إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا‌‍»[57]

« و آن كس‌ها كه نه خوانند با خداي عزوجل خداي ديگر، و نه كشند تني آنكه حرام كرد خداي عزوجل مگر به حق، و نه تباه كاري كنند. و هركي كند آن بدي يابد او جايگاهي بد. و بيفزايد او را عذاب روز رستاخيز و جاودان باشد اندر آن خوار كرده. مگر آنكه توبه كند و بگرود و كار كند كاري نيك، ايشان‌اند كه بدل كند خداي عزوجل بدي‌هاي ايشان به نيكي‌ها، و هست خداي عزوجل آمرزگار و بخشايند.»[58]

ابوالفتوح در اين زمينه در تفسير خود مي‌آورد: « فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ : ايشان آنان [باشند كه خدا سيئات ايشان] به حسنات بدل كند. عبدالله عباس گفت و سعيد جبير و ضحاك و عبدالرحمن بن زيد، معني آن است كه قبايح شرك به محاسن اسلام بدل كند ايشان را چون ايشان آرند پس از كفر و به قتل مومنان قتل مشركان و به زنا، عفت و احصان، بعضي ديگر گفتند، معني آنست كه: سيئاتي كه در اسلام كرده باشند به حسنات بدل كنند.»[59]

در اين تفسير تبديل شدن سيئات به حسنات به دو صورت آمده است.

1- تائب به خاطر انقلاب صورت گرفته در درونش، در عوض گناهاني كه در گذشته انجام داده در آينده به انجام كار نيك مشغول مي‌شود.

2- سيئاتي كه انسان مرتكب شده، بعد از آن كه ايمان آورد به نيكي‌ها تبديل شود البته در تفسير نمونه علاوه بر موارد فوق از نوع سومي هم سخن به ميان آمده است و آن اين است كه «منظور از سيئات، نفس اعمالي كه انسان انجام مي‌دهد نيست بلكه آثار سويي است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته است و هنگامي كه توبه كند و ايمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مي‌شود و تبديل به آثار خير مي‌گردد.»[60] نويسنده اين تفسير معتقد است كه اين سه تفاسير منافاتي با هم ندارد ممكن است هر سه مفهوم در آيه جمع باشند.[61]

 

3- افزايش بركت و روزي

توبه از گناهان باعث مي‌شود كه بسياري از پيامدها و مصايبي چون كاهش رزق و روزي و خشكسالي را كه بندگان به خاطر ارتكاب به گناه، به آنها دچار مي‌شوند، از بين برود و در عوض آباداني و افزايش روزي جايشان را بگيرد؛ خداوند نيز در آيه‌اي به تأثير توبه در افزايش توبه روزي اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد:‌ « وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعًا حَسَنًا إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ‌‍»[62]

«و كه آمرزش خواهيد از خداي شما، پس توبه كنيد سوي او تا برخورداري دهد شما را برخورداري اي نيكو، سوي مدتي نام زده، و بدهد هر خداوند فضلي را فضل او؛ و اگر برگرديد من مي‌ترسم بر شما از عذاب روز بزرگ.»[63]

و در آيه‌ي ديگر توبه را باعث افزايش باران مي‌داند و مي‌فرمايد: « وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمينَ‌‍»[64]

«اي گروه آمرزش خواهيد از خداي شما، پس توبه كنيد سوي او، بفرستد از آسمان بر شما بارندگي، و بيفزايد شما را زور و قوت شما، و مه برگرديد گناهكاران.»[65]

حضرت علي(ع)[66] نيز در خطبه‌اي مي‌فرمايد: «خدا بندگانش را به وقت اعمال بدشان به كمبود ميوه‌هاو بازداشتن بركات و بستن در خيرات آزمايش مي‌كند، تا توبه كننده توبه كند و گناهكاران دل از گناه قطع نمايد و پند گيرنده پند گيرد و خودداري كننده از گناه خودداري كند.»[67]

 

توبه‌ي نصوح

در قرآن از توبه‌اي به نام توبه‌ي نصوح ياد شده است كه گويا اين توبه، كامل‌ترين نوع توبه مي‌باشد، بدين سان كه بنده قلب خود را از معاصي پاك گرداند و ديگر هيچگاه به آن گناه يا گناهان روي نياورد؛ خداوند در قرآن بندگانش را به سوي توبه‌ي نصوح فرا مي‌خواند و به ايشان وعده مي‌دهد در صورتي كه از گناهان خود توبه‌ي نصوح كنند، گناهانشان را مي‌بخشم و آنان را داخل بهشت و از نعمت‌هاي بهشتي برخوردار مي‌نمايم.

خداوند در قرآن مي‌فرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ‌‍‌‍»[68]

«اي آن كس‌ها كه بگرويديد توبه كنيد سوي خداي عزوجل، توبتي درست، زود باشد كه خداي شما، كه كفارت كند از شما گناهان شما و اندر آرد شما را اندر بهشتاني كه مي‌رود از زير آن جوي‌ها آن روز كه نه رسوا كند خداي عزوجل پيغمبر را و آن كس‌ها كه بگرويدند با او، نور ايشان مي‌رود از پيش ايشان و به دست‌هاي راست ايشان، مي‌گويند اي خداوند ما، تمام كن ما را نور ما و بيامرز ما را، كه تو بر همه چيزها توانايي.»[69]

ابوالفتوح در تفسير كلمه‌ي نصوح چنين مي‌گويد: «علما در معني توبه‌ي نصوح خلاف كردند. عمر گفت و ابي معاذ كه: توبه‌ي نصوح آن باشد كه از آن توبه باشد گناه نشود، فتاده گفت: توبه‌ي نصوح، اي صادق، ناصح باشد. سعيد جبير گفت: توبه‌ي مقبول باشد، و مقبول نبود تا در دو سه خصلت نبود: خوف آنكه مبادا كه نپذيرند و اميد آن كه پذيرفته شود و آن كه بر طاعت مداومت كند. و سعيد بن مصيب گفت: توبه‌اي كه بدان نصيحت كند خود را. قرظيّ گويد: بايد تا در او چهار شرط باشد: استغفار به زبان، اقلاع به اجسام و ابدان عزم كردن بدان كه ديگر نكند مثل آن و هجران كنند از گناهكاران. و...»[70]

با مراجعه به تفاسير گوناگون اين نكته را در مي‌يابيم كه تقريباً همه‌ي آنها ويژگي‌هاي يكساني را براي توبه‌ي نصوح برچيده‌اند كه اين ويژگي‌ها عبارت است از:

توبه نصوح توبه‌ايست كه واجد چهار شرط باشد: پشيماني قلبي، استغفار زباني، ترك گناه و تصميم بر ترك در آينده و يا اين كه واجد سه شرط باشد ترس از اينكه پذيرفته نشود، اميد به اين كه پذيرفته شود و ادامه‌ي اطاعت خدا؛ و يا اينكه توبه‌ي نصوح، آن است كه گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببيني و از آن شرمنده باشي؛ يا اينكه توبه‌ي نصوح آنست كه مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومين حليت بطلبد، و بر طاعت خدا اصرار ورزد. و يا اينكه توبه‌ي نصوح آن است كه توأم با چشمي گريان و قلبي بزار از گناه باشد. كه همگي شاخ و برگ يك واقعيت است و اين توبه خالص و كامل است.»[71]

همان طور كه ملاحظه مي‌شود، اغلب مفسران توبه‌ي نصوح را توبه‌اي بي‌بازگشت مي‌دانند، اما گاه ما با داستاني در مورد اين نوع توبه روبه‌رو مي‌شويم كه اذعان مي‌كند، منظور از نصوح مردي دلاك است كه در حمام زنانه به دلاكي مشغول بود و اين مرد ظاهري همچون زنان داشت... كه اين داستان به شرح و تفصيل در مثنوي معنوي آمده است. اما آنچه بايد مورد بررسي قرار گيرد آن است كه آيا توبه‌ي نصوحي كه خداوند در قرآن مومنان را به آن دعوت مي‌كند، با داستان توبه‌ي نصوحي كه در مثنوي نقل شده است يكي مي‌باشد و يا اينكه داستان نقل شده در مثنوي، داستاني است بي‌پايه و اساس و تنها معاني توبه‌ي نصوح همان توبه‌ي بي‌آلايش و كامل و خالص به درگاه خداوند مي‌باشد و منظور قرآن از نصوح، آن مرد دلاك نيست؟

يكي از راههايي كه مي‌توان به استمداد به آن به اين مهم پي برد، وجود رواياتي متعدد از ائمه معصومين مي‌باشد كه همه‌ي اين بزرگواران، توبه‌ي نصوح را توبه‌اي كامل و خالص معني كرده‌اند و هيچ يك از ايشان در گفتار خود به نصوح دلاك استدلال نكرده‌اند. كه ما در اينجا به سه نمونه از اين روايات اشاره مي‌كنيم:

1- از حضرت علي(ع)[72] پرسيدند: «توبه‌ي نصوح چيست؟ فرمود: پشيماني دل، استغفار زبان و تصميم بر ترك آن.»[73]

2- احمد بن هلال گويد: از امام هادي(ع) پرسيدم كه توبه‌ي نصوح چيست؟ در پاسخ نوشت: «اين كه باطن و ظاهر مانند هم باشد بلكه باطن بهتر از ظاهر باشد.»[74]

3- ابوبصير گويد:‌ از امام صادق(ع) [75] درباره اين آيه پرسيدم: «اي آن كس‌ها كه بگروييد توبه كنيد سوي خداي عزوجل، توبتي درست.»[76] فرمود: «منظور از توبه‌ي نصوح، تصميم بر ترك هميشگي گناه است كه انجام شده است. گفتم كدام يك از ما گناه را اعاده ندهد؟ امام فرمود: «اي ابا محمد! همانا خدا دوست دارد از بندگانش كسي را كه به گناهي امتحان شده و توبه كند.»[77]

همچنين راه ديگري كه مي‌توان به آن استمداد كرد، اين است كه «در اين صورت بايستي در آيه‌ي شريفه كاف تشبيه به كار برده شود: كَتوبهِ النَّصوح: يعني مانند توبه‌ي نصوح. پس چون اين آيه به اين شكل نازل شده است مسلماً نمي‌توان گفت كلمه‌ي نصوح به دلاك موردنظر، مربوط است.»[78]

 


بخش سوم

جايگاه توبه در احاديث معصومين

همانطور كه در بخش گذشته ياد شد، توبه شاهراهي است كه بنده- بعد از يك دوره غفلت- از طريق آن به در

  انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۵               تعداد بازدید : 1407

برچسب های مهم

دفتر فنی دانشجو

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هر سوال و راهنمایی نیاز داشتيد لطفا جهت ارتباط سریعتر ازطريق شماره تلفن و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما