زن در اسلام: نقش و وضعیت زنان
قرآن ، کتاب مقدس مسلمانان، مقام (وضعیت) زنان را به نسبت دوره ما قبل اسلام خیلی تغییر داد. قبل از اسلام، ازدواج چند شوهری و چند زنی و ازدواجuxorilocal , matrilineal که زنان در قبیله خود باقی میماندند و مرد یا به ملاقات او میآمد یا در کنار او زندگی میکرد رواج داشت. خیلی از زنان شوهر خود را انتخاب میکردند و طلاق میگرفتند و زنان نه حجاب داشتند و نه منزوی بودند. بعضی از زنان شاعر بودند و بعضی از زنان پابه پای مردان در جنگ مبارزه میکردند. طبق نظر لیلا احمد در حالی که این کارها لزوماً حاکی از قدرت بیشتر زنان یا نبود زن بیزاری نبودند ولی نشان میدهند زنان از خود مختاری جنسی بیشتری بهره میبردند تا آنچه اسلام به آنها اجازه میدهد( احمد 1992).
اسلام ازدواج چند شوهری را ممنوع کرد و تعداد همسران زن را حداکثر به 4 کاهش داد. و مسلمانان عرب اولیه به تدریج از جامعه matrilineal به جامعه patrilineal حرکت کردند. نوزاد کشی دختران ما قبل اسلام در قرآن ممنوع شد. جهیزیه(مهر) که در زمان ما قبل اسلام مستقیماً به سرپرست مرد زن (ولی) تقدیم میشد اکنون مستقیماً به خود زن قابل پرداخت است و حق به ارث بردن مال به زنان داده شد.
مقام زن در قرآن: خلق زنان در کنار خلق مردان به روح مجرای منتسب است که عنوان میکند زنان به عنوان جفت مردان خلق شدهاند. در آیه دیگری آمده است خدا شما را از خاک خلق کرد. سپس از مایع کمی شما را جفت کرد. پس قرآن از چشم انداز منشأ و مقام معنوی هر دو جنس را برابر میداند. مردان و زنان به صورت برابر باید به خاطر ایمان، اعمال و رفتار اخلاقی شان در پیشگاه خدا پاسخگو باشند. هرچند از چشم انداز معاصر این برابری در محیط اجتماعی منعکس نشده است هر چند قرآن در زمان خود مقام زنان را خیلی ارتقا بخشید. مثلاً قران به زنان حق ارث داد. زنان افراد حقوقی به حساب آورند( خیلی قبل تر آنها در جامعه غرب وجود داشتند) ولی دو شاهد زن را با یک مرد مجرد برابر داشت و به زنان حق امنیت اقتصادی داده شد ولی مردان به زنان اولویت داشتند چون آنها مسئول نگهداری زنان بودند. زنان در قانون اسلامی به تک همسری محدود هستند در حالی که در قرآن عنوان نشده است ولی گفته شده همه زنان متأهل برای مردان ممنوع هستند. مردان اجازه دارند تا 4 همسر اختیار کنند البته به شرط آنکه با آنها برابر رفتار کنند و گفته شده اگر مردان نمیتوانند با این تعداد زن به صورت عادلانه رفتار کنند فقط یک همسر اختیار کنند یا تا جایی که میتوانند صیغه داشته باشند. مردان میتوانند با هر زن اهل الکتاب (مردم کتاب) ازدواج کنند در حالی که زنان فقط باید با مردان مسلمان ازدواج کنند. (دستور قرآن نیست بلکه یک رسم سنتی است). رابطه زناشویی با زنان قاعده ممنوع است و رابطه زناشویی به میل زنان مجاز است.
زنان نافرمان بسته به نحوه تفسیر واژه davabn مستحق کتک خوردن هستند. اگر بین زوجین اختلاف پیش بیاید یک حکم از هر طرف باید سعی کند آنها را آشتی دهد. طبق قرآن، مردانی که از همسران خود دست میکشند 4 ماه فرصت دارند نظر خود را تغییر دهند. هر چند اگر طلاق به عنوان دوره عمل معین شده باشد پس زنان باید سه دوره قاعدگی صبر کنند تا مطمئن باشند باردار نیستند. در هر دو مورد به شوهر توصیه میشود آنها را برگرداند. اگر روند طلاق در جریان باشد زن باید تا زمان زایمان تحت حمایت باشد و اگر هر دو طرف موافق باشند زن به بچه شیر میدهد.
زنان در فرهنگ اسلام: علمای مسلمان معاصر مثل امینه و دود و اسما بارلاس پیشنهاد میکنند باید بین اسلام به عنوان دینی و زمینههای فرهنگی متفاوت که اسلام در آنها پدیدار شده است و اجرا میشود تمایز قائل شد.
دین اسلام به مقررات مربوط به پارسایی، اخلاق و ایمان اشاره دارد و این جنبههای معنوی اسلام عبادت و ریشه یا رکن ایمان نام دارند و شامل باور قوی به وحدانیت خدا، پیامبری نهایی محمد و انجام کارهای اجباری مثل نماز خواندن، روزه داری، صدقه دادن و زیارت کعبه است. مردان و زنان در این سطح مذهبی از نگاه خدا برابر هستند. مدرک آن در آیههای فراوانی از قرآن آمده است که و تنها تمایز زنان و مردان در تقوای شان است نه در جنسیت شان.
فرهنگ اسلام به ایدهها و فعالیتهای مسلمانان در زمینه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در حال تغییر اشاره دارد. مردم نه تنها خدا را عبادت میکنند بلکه در رابط اجتماعی شرکت میکنند(روابط معامله نام دارد). آنها قرارداد میبندند، معامله و نزاع میکنند، اختلافات را داوری میکنند و متون را جمع آوری میکنند و غیره.
کلاً این ها فروع دین را تشکیل میدهند ( شاخه یا ابر سازه).
زنان در سطح فرهنگی با مردان برابر به حساب نیامدهاند. این نابرابری به خاطر اولویتها و اقدامات مقامات مرد سالار پس از مرگ پیامبر از جمله تعدادی از حاکمان و مدیران، بیشتر قاضیها و بعضی روشنفکران تکامل یافته است. در بسیاری از موارد خوانش مرد سالارانه قرآن در زمینههای فرهنگی به خطر گسترش حکومت مسلمانان روی سرزمینهای سابق بیزانتین و ساسانید رواج یافت و مردسالاری شکل سازمان اجتماعی در این سرزمینها بوده است. این مقامات با خط کشیدن روی بعضی آیههای قرآن و سنت پیامبر و فعالیتهای محلی این سیستم نابرابری را توجیه کردند. سپس در قانون اسلامی وارد کردند. مثلاً یکی از اولین مفسران قرآن، الطبری نظر انجیل در کتاب پیدایش 2 را معنی کرد که زنان از سینه مردان خلق شدهاند پس خلق زنان(پس از) ثانویه مردان و در خدمت مردان است بر خلاف نظر مساوات طلببی قرآن. او به سنتهایی اشاره میکند که زنان را به خاطر سقوط آدم سرزنش میکنند با اینکه مدرکی از مسئولیت پذیری زنان در قران موجود نیست و زنان غیر منطقی، بی عقل و نکوهیده تر از مردان به حساب آمدهاند. این تمایز جنسی مبنایی برای قوانین شخصی توسعه یافته توسط مکاتب حقوقی شد. پس چند رهبر سیاسی قرن 19، 20، مردان دولتی، روشنفکران، رهبران جنبشهای زنان واقعیت علما(علمای مذهبی) معتقدند معتقدند خود قرآن از ادعاهای بعدی که نابرابری زنان در اسلام را توجیه میکنند حمایت نمیکند.
ایههای قرآنی ارزش شهادت زنان را نصف ارزش شهادت مردان میدانند و به مردان حق طلاق همسر خود را دادهاند و حق سرپرستی فرزند پس از سن معینی را از زنان گرفتهاند و چند زنی را مجاز میدانند و حق ارث مردان را دو برابر زنان اعلام کردهاند. هر چند مفاهیم خود قرآن و اصول حقوقی موجود به شهادت قضات درست نیستند چون زمینه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این آیهها تغییر کرده است و تأیید نابرابری جنسیتی اکنون مشروع نیست. مثلاً، علمایی مثل ودود- محسن معتقد هستند همه جوامع اسلامی جدید باید اصول ویژه را بشناسند که تظاهر مخصوص آن زمینه هستند.
علمای معاصر دوستدار زنان با اشاره به خود کتاب مقدس از بحثهای شان حمایت میکنند. مثلاً، خدا در قرآن میگوید شرایط مردم تغییر نخواهد کرد مگر اینکه درون خود را تغییر دهند. طبق نظر علمای معاصر این آیه و نقل قول پیامبر که میگوید به خاطر دنیای خود باید بیشتر بدانید مسلمانان را به مصرف عقل برای به حداکثر رساندن رفاه شان دعوت میکند. پس پذیرش نابرابری جنسیتی موقعی که خدا نابرابری معنوی همه مسلمانان را منع کرده است حمله به عقل انسان است. به علاوه، بارلاس معتقد است خدا متهم به زن گریزی یا بدرفتاری با زنان نیست و بر مبنای خود تجلی خدا یعنی قرآن موجه نیست. کارشناسان حقوقی قرنها از چند تدبیر حقوقی که مصرف عقل در رسیدن به رفاه مسلمانان را تأیید میکنند استفاده کردند مثل:
1) منافع عمومی( مصلحت، مورصله)
2) این عبارت معروف که چیزهای ممنوع در صورت ضرورت مجاز هستند.
3) کاربرد اختیار و قدرت تصمیمگیر در رسیدن به حکومت.
با توجه دقیق به معنی لغوی یک واژه معلوم میشود آیههای قرآنی مثل 34 :4 که میگویند مردان به زنان اولویت دارند را میتوان این طوری خواند که مردان حامی زنان هستند و واژه dara bah که به کتک زدن معروف است به معنی نمونه سازی شناخته شده است. به علاوه این علما معتقدند باید بدانیم آیههای قرآنی برای خود محدودیت دارند یا نه. مثلاً آیه 3: 4 چند زنی(poiygyny) را برای یتیمان دختر تحت سرپرستی یک نفر مجاز میداند نه برای همه زنان مسلمان. به علاوه، نه تنها قرآنpolygyay را مشروط به رفتار منصفانه برای همه زنان میداند بلکه آشکارا این رفتار را غیر ممکن میداند. مسلمانان زیادی ادعا میکنند قرآن و sunnah (رویکرد پیامبر) حجاب و انزوا را حکم میکنند( اجباری میکنند). هرچند، بعضی علما معتقدند این بحثها مغرضانه هستند. از 7 آیه قرانی که از کلمه حجاب استفاده کردند، 6 آیه در مکه وحی شدند و هیچ کدام آنها به زنان مسلمان حجاب دار اشاره نکردهاند. آیه هفتم در مدینه وحی شده است و از مهمانان مرد میخواهد وقتی از زنان پیامبر چیزی میخواهند از پشت حجاب با آنها صحبت کنند. هرچند این آیه به کل زنان مسلمان اشاره نمیکند و بعضی مسلمانان معتقدند چیزی که برای زنان پیامبر به کار میرود و نشانه پارسایی است ذات زنان مسلمان است براین فرض که آنها کمتر پرهیزگار هستند. حجاب در این آیه فقط پوشاندن سرنیست و به انزوای زنان پیامبر منجر شد. هرچند مفسران اسلامی قرون وسطی این آیه را با آیههای مشخص کننده لباس کل زنان مسلمان جفت میکنند که از زنان خواسته میشود روی پستان خود را بپوشانند تا زنان مسلمان در دوران عباسی از سنت فرهنگی حجاب و انزوای مشاهده شده توسط زنان دسته بالای فارسی و بیزانتین تقلید کنند. علمای قرآنی مثل الوحیدی در کتاب اسباب النوزول خود و بقیه معتقدند اشاره به khumur در آیه 31 :4 که باید با آن سروپستان را پوشاند براساس نیاز به افتراق زنان آزاد و برده بود. این داستان گفته خلیفه عمر است که یک زن برده را به خاطر روسری سرکردن کتک زد. پس بعضی مسلمانان معتقدند اگر از روسری برای تشخیص بین زنان آزاد از برده استفاده شده است پس منسوخ شدن برده داری در دوران معاصر این علت پوشاندن خود را حذف کرده است.
در دوران معاصر حجاب به معنی پارسایی و هویت غرور آفرین مسلمانان در عصر پست کلونیال است. این دعوت به پارسایی نشانه ایمان است که مثل مبارزه برای nativism فرهنگی در فرهنگ آمریکایی است که با کلونیزاسیون( متعمره سازی) غربی همراه شد. وقتی بریتانیای مستعمره به عقب افتادگی زنان مسلمان حجاب دار و منزوی پی برد در یک حرکت معکوس حجاب( نه لزوماً انزوا) را نشانه فرهنگ اسلامی به حساب آورد. یعنی زنان به خاطر فکر و اخلاقیات شان ارزشمند هستند نه مقدار پوستی که نشان میدهند(لختی). حجاب به زنان امکان دارد وارد فضای عمومی شوند بدون اینکه از مجازات ورود به فضاهای قبلاً مردانه بترسند چه در خیابان چه در اتاق هیئت رئیسه. با افزایش ورود زنان به تحصیل و اشتغال و مشاغل عمومی و حقوقی موانع حقوقی و فرهنگی منع کنند و زنان از فکر به برابری برداشته شوند. این مورد اکنون در کشورهایی مثل ایران دیده میشود که بحثهای عمومی روزنامهها و مخصوصاً قوانین و نظرات پرسشی پارلمان زنان را از ادارات دولتی بیرون میکشند و در پاکستان نظامهای حقوقی مثل Hudud ordinidce به صدا درآمدهاند.
قرآن از ایده پستی ذاتی زنان حمایت نمیکند و زنان را بی عقل ، احساسی تر یا بی کفایت تر از مردان بر مبنای قرآن قضاوت نمیکند. بعضی احادیث عنوان کردهاند پیامبر زنان را فاقد قدرت رهبری میدانسته است. هرچند، بعضی علما به درستی بعضی احادیث شک دارند و معتقدند آنها ساخت مردم هستند تا فعالیت زنان را محدود کنند. در واقع، احادیث زیادی مدرک میآورند که پیامبر با زنان مشورت کرده است و به شدت به نظر آنها اهمیت داده است. این هبنال بنیانگذار یکی از 4 مکتب حقوقی ستی میگوید حداقل یک زن به نام ام ورقه از طرف پیامبر به عنوان امام یا رهبر نمازگذاران اهل بینش منصوب شد. متون تاریخی و شعری نقش مهم و محترم زنان در زندگی مسلمانان را نشان میدهند که در داستان زنان سالمندی که فتوای مستبدانه خلیفه دوم عمر بن الختب درمورد جهزیه (مهر) را اصلاح کردند آمده است. آنها حقیقتی را نقل میکنند که زنان در کنار مردان در مسجد نماز خواندند و در انتقال حدیث نقش داشتند( ابن سعد بیو گراف معرفو اسم 700 زنی که این کار مهم را انجام دادهاند ثبت کرده است). بیوگرافی زنان متمایز شده مخصوصاً در اهل بیت پیامبر نشان داد زنان در دوران اولیه اسلام خود مختار رفتار میکردند. زنان معروف اسلام خدیجه همسر اول پیامبر، عایشه، همسر مطلوب پیامبر، فاطمه، کوچکترین دختر پیامبر، زینت، نوه پیامبر، سکینه نوه بزرگ پیامبر و Aishahbint Talhah برادرزاده همنام او هستند. زنان به مردان پرستشگاه دادند. زنان صاحب مال شدند و در معاملات تجاری شرکت کردند و زنان ثروتمند دوره قرون وسطی اسلام پروژههای معماری بزرگی را سرپرستی کردند. زنان مثل مردان به دنبال کسب دانش برآمدند و در خانه خود پیامبر تحصیل کردند و در کل تاریخ اسلام به عنوان مربی و دانش آموز کارکردند. همسر دلخواه پیامبر، عایشه، در پزشکی تاریخ و بلاغت شهره بود و در چند حدیث نام او برده شده است.
در بخش سیاست قرآن به زنانی اشاره میکند که مستقل از مرد خود با پیامبر بیعت کردند و اسم آنها در العقبه، الریدوان و الشجره آمده است. خلیفه عمر زنان را به عنوان کارمند ( محتسب) در بازار مدینه استخدام کرد و حقوق شناسی هنبالی شایستگی زنان در مقام قاضی را تأیید میکند. نمونههای حضور زنان در سیاست و حکومت در همه قرون دیده میشود که از معروفترین آنها سیت الملک (قرن دهم)، ملکه سعیده الهوراب( قرن یازدهم)، شجره الدور و رادیه سلطانه سلطانا (قرن سیزدهم)، ملکه های اندونزی(قرن هفدهم) و رهبران مسلمان زن دوره معاصر در پاکستان و بنگلادش و اندونزی هستند.
نقش و جایگاه زنان در سرزمینهای مختلف مسلمان: انزوا و حبس زنان در زمینههای شهری بدون تغییر مهم تا اوایل قرن 20 ادامه داشت و از آن زمان به بعد تلاشهای زیادی شد تا حقوق جایگاه مشخصی اصلاح شود. مثل امپراطوری عثمان، الجزیره، مصر، هند، ایران، عراق، اردن، کویت، مراکش، پاکستان، یمن جنوبی، سودان، سوریه، تونس و ترکیه.
قبل از اوایل قرن 20 ، دولت کنترل زنان و خانواده که در دستان گروههای مردسالارانه و دادگاههای شریعت اسلامی بود را از دست داد که هر دو قانون را براساس تفاوت جنسی میدانستند. برعکس رفتار مداخله گرانه دولت در حقوق مدنی و تجاری و کیفری ولی دولت کارهای خیلی خطرناک اعمال نوفذ با مقررات حقوقی شخصی که هسته هویت مسلمانان بود را کاهش داد. کنترل مردسالارانه روی رفتار زنان و واحد خانواده برای ساخت این هویت ضروری بود. سرانجام، بی میلی دولت به خاطر فشار گروههای زنان تحت رهبری زنان برجسته کشورهایی مثل مصر و سرتاسر امپراطوری عثمان از بین رفت و نتیجه این فشار مدرنیته شدن بازار کار و افزایش اقتصاد جهانی بود. در گذشته در بررسی نقش زنان و خانواده از محتوای متون مقدس استفاده شده است و فرض میشد این متون نیروی محرک نهفته در رفتار مردم هستند. بعضی علما در واکنش به این رویکردssentialist به ربط شرایط در جامعه مدنی (مثلاً اختلاف طبقه) برای شناخت جایگاه زیردستی زنان اشاره کردهاند. اخیراً گفته شده متون مقدس و رویکرد جامعه مدنی به تنهایی برای توضیح محتوای قوانین حقوق شخصی در هیچ زمانی کافی نیستند چون از خود مختاری دولت در پیگیری برنامههای اقتصادی و سیاسی اش در این حوزه غافل شدهاند.
مثلاً دولت با دادن حق رأی به زنان و رها کردن آنها از گروههای خویشاوندی که قبلاً روی زنان کنترل داشتند و تغییر جهت وفاداری شان به خودشان مبنای حمایت خود را وسعت بخشیده است. ایران و ترکیه در دوران مختلف این قرن این طرح را نشان دادند . هرچند دولت در انجام این کار ریسک سرخوردگی علمای سنتی ترک این کار را ضد اسلامی میدانستند به جان خرید. پس دولت میخواهد با اعمال قوانین اعتدال یا کاهش حضور عمومی زنان با این گروهها مصالحه کند. نمونههای این رفتار در پاکستان و ایران پس از سال 1979 و در مصر پس از سال 1985 دیده میشود.
دولت در برقراری تعادل بین نیازهای متضاد زنان و سنت گرایان سیاست محتاطانه ری فرم را در پیش گرفت. این ری فرمها ازدواج چند زنی را مشکل تر کردند یا در آنها منسوخ کردند. ( مخصوصاً در ترکیه ، تونس و سوریه) و به زنان اجازه دادند با توسل به دادگاههای مذهبی مخصوصاً در صورت بی رحمی، ترک اتفاق و بیماری مسری خطرناک همسر تقاضای طلاق کنند و به زنان حق ازدواج دادند و شوهران را مجبور کردند برای زن طلاق گرفته که سرپرست فرزندش است مسکن تهیه کنند و حداقب سن زناشویی همسران را افزایش دادند و شرایط سرپرستی از یک زن دیگر به جز زنان خود را محدود کردند. حقوق زنان در رابطه با سرپرستی فرزند را تقویت کردند و به زنان اجازه دادند در عقد ازدواج حق اختیار شوهر را محدود کنند مثلاً با دادن حق طلاق به زن.
ارزیابی: قرآن با تأکید به برابری جسمی و معنوی زنان و مردان جایگاه و منزلت زنان را به نسبت دوره ما قبل اسلام بهبود بخشید. هرچند بعضی قوانین اجتماعی و اقتصادی ظاهراً به نفع مردان هستند ولی شرایط حاکم در زمان آشکار سازی که به نظر میرسد این نابرابری را تأیید میکند به پایان رسیده است. خود قرآن مکانیسمهایی برای تفسیر تازه نقش و جایگاه زنان دارد. ری فرمهای قرن 20 در قوانین جایگاه شخصی با توسل به این ابزار و بحثها محقق شدند و به تدریج در جهت برابری جنسی حرکت کردند ولی به خاطر پیدایش ایدئولوژیهای تقویت کننده کنترل مردسالارانه روی پوشش رفتار و انصاف مطلوب کمی پس لغزش داشتند.
پیرویهای مذهبی زنان
هرچند وظایف دینی زنان و مردان برابر است و پاداش معنوی آنها در قرآن یکسان است ولی آداب و رسوم اجتماعی، بی سوادی و پیش نیازهای اسلامی طهارت آئینی در جهت محدود کردن دسترسی زنان به خیلی از جنبههای زندگی مذهبی اسلامی بودهاند. این محدودیتها و پاسخ زنان به آنها هم در سرتا سر جهان اسلام یکسان نیستند. تغییرات منطقهای در زندگی دینی زنان به حد کافی مستند نشدهاند تا توصیف متعادل پیروی دینی زنان امکان پذیر باشد. به علاوه، تغییرات اجتماعی این قرن موقعیت زنان در جامعه را به سرعت تغییر دادند و فرصتهای جدیدی برای زنان در حوزه دینی فراهم کردند.
زنان و تعهدات اسلامی: هرچند انتظار میرود زنان روزانه 5 بار نماز بخوانند و در ماه رمضان روزه بگیرند ولی آنها در زمان قاعدگی یا خونریزی پس از زایمان نباید نماز بخوانند و روزه بگیرند یا به قرآن دست بزنند. طبق حدیث، معافیت در طی قاعدگی به معنی نقص مذهبی زنان نیست( مثل ارزش کاهی شهادت زنان که نصف شهادت یک مرد میارزد نشانه نقص ذهنی آنها است) زنان به خاطر قاعدگی و زایمان و به خاطر تماس با نوزادان که ممکن است آنها را کثیف کنند بیشتر از مردان دچار بی طهارتی میشوند. هر چند روزه داری در حین بارداری یا شیردهی برآنها واجب نیست ولی زنان زیادی در این دوران روزه کامل یا نصفه میگیرند. زنان باید روزههایی که به خاطر این معافیتها از دست میدهند را بعداً بگیرند.
ثواب نماز جماعت 27 برابر نماز فرادی است و احادیث نقل شده از پیامبر به مردان میگویند زنان را از رفتن به مسجد منع نکنند. ولی بعضی احادیث زنان را تشویق میکنند در خانه نماز بخوانند. در زمان پیامبر زنان نماز صبح را در صف پشت مردان میخواندند و طبق احادیث زودتر از مردان مسجد را ترک میکردند. پس از تماس بین زن و مرد اجتناب میشد. در زمان خلیفه عمربن الختاب زنان در اتاق جداگانه مسجد با امام خود نمازمیخواندند. قبلاً زنان به دلایل اجتماعی در مسجد جمع میشدند ولی عمر این کار را ممنوع کرد و طبق گفته الغزالی زنان در نسل پس از پیامبر از مسجد منع شدند.
الغزالی معتقد بود به خاطر رواج فساد اخلاقی و امن نبودن مکانهای عمومی برای زنان باعث شد فرمان رفتن به مسجد پیامبر نقض شود و زنان به هر دلیلی از خانه بیرون نیایند.
تحقیقات مردم شناسی چند کسور اسلامی نشان میدهند زنان شروع کنند روابط جنسی نامشروع هستند و حضورشان در ملاء عام سرچشمه فساد و تباهی جامعه است. پس حذف زنان از جامعه برای حفظ قداست و شأن مراسمهای دینی ضروری است. مثلاً نماز ظهر جمعه در مسجد برای مردان اجباری است ولی برای زنان اجباری نیست.(طبق نظر ادواردلان) وزنان یا پسران کوچک واجب نیست هر بار برای نماز به مسجد بروند. هر چند مساجد زیادی مکان جداگانهای برای زنان دارند( چه به صورت جدا کردن با پرده، اتاق مجزا یا بالکن) ولی مساجد تا همین اواخر مکان مردانهای بودند که زنان درستکار نباید به آنجا میرفتند. هرچند احیای اسلام که دنیای مسلمانان را از دهه1970 در برگرفت به حضور فعال زنان کمک کرد و این نگرشها را تغییر داد و بیشتر مساجد تازه ساخته شده فضای بیشتری برای زنان دارند. هرچند شکل فضایی معماری مسجد به گونهای است که زنان به حاشیه رفتهاند و زنان در جایی قرار میگیرند که نمیتوانند امام یا واهظ را ببینند یا صدای او را بشنوند.
از طرف دیگر در سفر زیارتی به مکه زن و مرد از هم جدا نیستند و قانون اسلامی عنوان میکند زنان در طول زیارت لازم نیست صورت خود را بپوشانند. این ادغام زن و مرد در جشنهای حرم ها هم اتفاق میافتد یعنی در مقدس ترین و نزدیکترین مکان به خدا مانعی بین زن و مرد وجود ندارد.
تحصیل مذهبی زنان: همیشه در انتقال دانش دینی و مذهبی نقش داشتهاند. نقش عایشه جوانترین همسر حضرت محمد به عنوان انتقال دهنده حدیث آنقدر مهم بود که حضرت محمد به مسلمانان گفت نیمی از ایمان شان را از یک زن گرفتهاند. خود حضرت محمد به زنان درس دینی میداد هرچند مسلمانان بعدی از اینکه زنان از آموزش دینی برای اهداف شیطانی استفاده میکنند شاکی شدند. سواد در جامعه مسلمان اواخر قرون وسطی دور از دسترس زنان بود. در کل تاریخ اسلام، بعضی دختران خانوادههای ثروتمند میتوانستند از آموزش خصوصی در خانه بهره مند شوند. معمولاً زنان در آموزش رسمی جایی نداشتند هر چند زنان میتوانستند سرپرست یا ناظر نهادهای آموزشی باشند. کارشناس حقوقی هنبالی به نام ابن تایمیه از سوریه به نام دو زن از معلمانش و چند اولاد دختر حضرت محمد مثل نوهاش زینب و نوه بزرگش نفیسه اشاره میکند که از زنان خردمند و آموزش دهنده و پارسا بودند. هر چند مدارس دخترانه برای رشتههایی مثل مامایی، صنایع دستی و مهارتهای خانه داری در قرن 19، در بسیاری از کشورها باز شدند و از آن زمان استقلال تحصیلات سکولار برای دختران و پسران جهان اسلام مهیا شد و آموزش دینی کمرنگ شد. گاهی اوقات زنان بدون حضور در دانشگاههای دینی با نوشتههای خود به عالم دینی معروف شدند مثل عایشه عبدالرحمان ( مفسر مصری قرآن) و خانم امین( مجتهد ایرانی).
ناصر رئیس جمهور مصر به خاطر نوسازی دانشگاه اسلامی الزهرا دانشگاه دختران را در سال 1962 افتتاح کرد و فارغ التحصیلان رشته دین را به عنوان معلم کلاسهای دینی در مدارس دولتی استخدام کرد. الزهرا برنامه محدودی برای آموزش واعظان زن در سال 1988 شروع کرد. زنان مناسب آموزش مردان نبودند پس این زنان فقط به زنان آموزش میدادند. مدارس دینی دختر شهر مقدس قم در سال 1976 باز شدند. هرچند آموزش خصوصی و شاگردی باعث شد زنان بی شماری بتوانند در مجالس قرآنی سنی و شیعه قاری قرآن شوند و مجالس سالگرد مرگ و شهادت امامان شیعه را اداره کنند.
دستورات صوفی: عرفان طبق تعریف حوزهای است که به قداست و پذیرش تکانههای معنوی افراد بستگی دارند به سواد و مجوز رسمی.
پس جای تعجب ندارد که صوفیسم برای زنان بازتر بوده معروفترین زن صوفی ربیعه الاداویه نام دارد که مفهوم عشق فداکارانه را وارد صوفیسم کرد. اشعار عشق او به خدا تا الان عرفان را برانگیخته و سنت صوفی ذکاوت بیشتر او نسبت به همکاران مردش را نشان میدهد. نام او در کنار نام مردان در دیکشنری بیوگرافی صوفی فریدالدین عفار آمده است. چون وقتی ذهنی در مسیر رسیدن به خدا مرد شود او مرد است و او را زن خطاب نمیکنند. جواد نور بخش خلاصه بیوگرافی 124 زن صوفی از جمله فاطمه نیشاپور( که در بین صوفیهای هم سن خود بالاتر از همه بود) را به انگلیسی ترجمه کرده است. عارفه بزرگ ابن عربی به نام دو زن از معلمانش اشاره میکند و معتقد است کاملترین عبادت خدا برای مردان در زن است.
سنت صوفی با وجود پذیرش بیشتر شرکت کنندگان زن ولی در ستایش زنان یکدست نیست. الغزالی از زنان در مسیر عرفانی حرف نمیزند بلکه آنها را مانع یا دارایی زندگی معنوی مردان به حساب میآورد. هر چند دین اسلام ازدواج را سنت پیامبر میداند و آن را توصیه میکند ولی صوفی الهوجویری تجرد را ایده آن میداند و معتقد است همه شرهای دنیا به وسیله زنان به پا شدهاند.
تجرد و روزه داری سخت در خیلی از صوفیهای اولیه رواج داشت. اینها علاوه بر پرورش متمرکز معنوی و روحی ابزاری برای زنان بودند تا از بی طهارتی خودداری کنند از آمیزش و زایمان در دوران تجرد امتناع کردند و با روزه داری از قاعده شدن جلوگیری کردند. تابی وقفه خدا را عبادت کنند.
شیخهای صوفی مؤثرترین معلمان دینی در جامعه مسلمان بودند و نقش مشاور و درمان کننده ایفا کردند پس جای تعجب ندارد که با دنیای زنان بیشتر تماس داشتند تا حوزه مسجد محور علمای دینی. بعضی شیخهای صوفی در دورههای مملوک و عثمان زنان را به اجتماعات خود راه دادند هرچند شرکت آنها در این اجتماعات و در dhikr ( مراسم صوفی تلاوت اسامی خدا با کنترل و حرکت نفس) بحث برانگیز بود. گاهی اوقات زنان ساخت خانههای خلوت صوفی برای مردان را کار مقدسی میدانستند.
انماری شیمل به زن آناتولی اواخر قرت 14 اشاره میکند که سرپرست مرکز خلوتگاه صوفی با انضباط مردانه بود. خانه خلوت صوفی برای زنان در زمان مملوک در قاهره به افتخار زن معروف صوفی به نام زینب فاطمه بنت عباس( اواخر قرن 13 و اوایل قرن14) تأسیس شد و طبق نظر ابن هجرالاصغلانی زنانی بودند که شیخ و عالم قانون بودند و بیشتر آنها مطلقه بودند و در مهمانسراهای صوفی در پرهیزگاری و عبادت شدید به سر میبردند برعکس اوایل صوفی به نظر میرسد در دوره اواخر قرون وسطی فقط زنانی که وظیفه ازدواج خود را انجام داده بودن میتوانستند خود را وقف زندگی عارفانه کنند.
اجتماعت مراکشی و الجزایری دستیار زن به رهبری زنان داشتند و در خیلی از کشورها سازمانهای زنان که رهبر زن داشتند تکمیل کننده سازمانهای مردان بودند. هرچند در مصر معاصر، نگرانیهای مربوط به درستی نقدهای ری فرمیستها ( اصلاح طلبان) از صوفیسم باعث شد دادگاه عالی صوفی عضویت زنان را ممنوع اعلام کند ( هیئت اسپانسر دولتی). با این وجود زنان همچنان در همه جنبههای زندگی صوفیهای مصری شرکن کردند. بعضی زنان به مادر معنوی مردان و زنان یا وارث اسرار معنوی پدرانشان که شیخ بودند شناخته شدند. در مورد دوم (زنانی که پدر شیخ داشتند) جایگاه رسمی شیخ به پسر بزگتر به ارث میرسید هر چند دختران میتوانستند رهبر معنوی باشند. در بعضی نظامهای مصری، زنان برابر با مردان در dhikr شرکت میکردند ولی در خیلی از نظامها و در جامعه حضور زنان در dhikr درست نبود. زنان صورت خود را میپوشاندند و بیشتر اوقات در dhikr ساکت بودند و درکنار بازدید کنندگان مینشستند. وقتی زنان درdhikr شرکت میکردند مثل مردان آوا سر نمیدادند و از حرکات کوچکتر و محدودتری استفاده میکردند. و این بر خلاف اجتماعات یاد بود شیعه در ایران است که زنان بیشتر از مردان ابراز احساسات میکنند به نظر میرسد زنان بین هنجارهای اجتماعی مختلف که از یک طرف میگویند زنان عاطفی تر از مردان هستند و از طرف دیگر میگویند آنها هیجانات خود را در جمع سرکوب میکنند گیر افتادهاند.
در مصر و در جاهای دیگر بعضی صوفیها معتقدند وقتی وارد روح میشوند موانع گوشت را کنار میزنند و دسته بندی زن و مرد بی معنی میشود. صوفیها در این حالت در روابط بین شخصی بین دو جنس آزاد هستند که این حمایت شوکی به پیکره جامعه بزرگتر است. گاهی اوقات گفته میشود صوفیها بی اخلاق هستند چون زن و مرد در مراسمهای شان قاطی هستند و گاهی اوقات زنان از جشن روز قدیسها منع شدهاند چون ممکن است به خاطر ازدهام جمعیت به عفت شان لکه دار شود.
قدیسها و ارواحها: در حالیکه مساجد معمولی مکانهای مردانه به حساب میآیند ولی حرمهای افراد قدیس از قدیم به روی زنان باز بودهاند. قدیسها زنان و مردانی هستند که مردم آنها را به ولی( دوست خدا) میشناسند. باور مردم براین است که قدیسها میتوانند با خدا حرف بزنند و معجزه در دست آنها است. مفبره آنها پس از مرگ شان به جرم و مأمن طرفداران و انسانهای مشکل دار تبدیل میشود. چون انها فاتح ستم دیده هستند و چون آیینهای فرقه شان به آموزش نیاز ندارند پس زنان بیشتر بازدیدکنندگان این حرم ها هستند و آنجا احساس میکنند میتوانند برابر با مردان عاجزانه از قدیسها در خواست کنند. فاطیما مرنیسی مینویسد حرمهای قدیسان در مراکش مکان اجتماعی تری برای زنان هستند تا مکانهای دینی که نماز میخوانند و بازدیدکنندگان مرد مزاحم به حساب میآیند. این مورد در مصر صادق نیست حرمها در مصر مکانهای مقدسی هستند که مناسب نماز و عبادت هستند و تعداد زنان در انجا کمتر است. در واقع زنان به آسانی قابل رویت هستند. حتی در شهرهای کوچک جنوب مصر، که زنان حجاب دارند و به راحتی در کنار مقبره مینشینند و به بچه ها شیرمیدهند ولی در بعضی حرمها اتاقهای مخصوصی برای زنان تعبیه شده است تا در کنار مقبره ننشینند. در مهمترین حرم این کشور که به نوه حضرت محمد تعلق دارد پس از غروب آفتاب به زنان اجازه ورود نمیدهند.
بعضی حرمها به نیاز زنان مثل باروری توجه میکنند. در هند، بعضی حرمهای قدیسهای مسلمان به عنوان حرم زنان طراحی شدهاند و بعضی حرمها برای مردان طراحی شدهاند.
در ایران و عراق زنان شیعه که از مقبره امامان شهید بازدید میکنند حالتی شبیه به انجام حج بدست میآورند.جشنهای (مولودی) بزرگ روز قدیسان که قدیسها را ستایش میکنند( معمولاً سالگرد مرگ شان) فوکوس اصلی نیایش صوفیها در مصر هستند مثل سفر صوفیها از یک جشن به جشن دیگر و راه اندازی ایستگاه مهمان نوازی و پذیرایی و انجام dhikr.
در طی مولود سید احمد البدوی در تانتا( دلتای مصر) کل زمین مسجد به همراه حرمش به محوطه سکونت مردان و زنان و کودکان بدون جدایی زن و مرد تبدیل میشود. کارهایی که در حرمهای قدیسان انجام میشود آماج نقدریفورمیست هستند مخصوصاً حضور زنان را مناسب عفت شان نمیدانند چون پیامبر هم زنان را از بازدید مقبره منع کرده است. ستایش حرم قدیسان مدافعانی هم دارد بدون توجه به این نقدها، بازدید حرمهای قدیسان جزء اصلی زندگی دینی زنان در سرتاسر دنیای اسلام به حساب میآید.
زنان در خیلی از کشورها در فرقههای مالکیت معنوی مثلzar شمال وشرق آفریقا وbori غرب آفریقا شرکت میکنند. این فرقهها براساس این فرض هستند که بیماری جسمانی و روحی به خاطر ارواح به وجود میآید و خشم ارواح با برگزاری جشن و رقصهای خاص روح مورد نظر فروکش میکند.
آنها کارکرد زنانه و مردانه دارند و قدرت و ثروت زنان کشیش زیاد است. هرچند منشأ فرقهها غیر اسلامی است و ایمان به معنویت و اثرشان روی انسانها باعث شده تا اسلام محیط دوستانهای برای معرفی و گسترش این فرقهها باشد. Zar عمومی در مصر از گروههای موسیقی مردانه استفاده میکند که به سبک صوفی پیامبر را ستایش میکنند و بعضی از ارواح به قدیسان بزرگ مسلمان تعلق دارند. موسیقی دانان zar زن از ضرب افریقایی تر استفاده میکنند. نقدهای عمومی فرقه zar در مصر آنقدر پرسر وصدا هستند که حتی زنان بی سواد هم آنها را میفهمند .
توسعههای قرن بیستم: همه انواع اصلاح طلبان مذهبی به فرقه قدیس نقد کردهاند چون فرقههای معنوی و بت پرستانه غیر اسلامی هستند. هاله بی شرعی( بی قانونی) روی همه جنبههای زندگی دینی اسلامی که قبلاً برای زنان باز بودهاند را پوشانده است. قاضی مصری به نام قاسم امین در کتاب خود به نام رهایی زنان معتقد است زنان باید تحصیل کنند تا افسانهها و خرافات رایج در میان جوانان را زایل کنند و راشدریدا نویسنده سوریهای در روزنامهاش( المنر) مینویسد زنان مثل دوران پیامبر با زندگی دینی ارتودکس ادغام شدهاند.
در سرتا سر قرون بیستم انجمنهای داوطلبانه اسلامی که مستقیماً بنیان گذاری شده بودند کار آموزش دینی زنان را به عهده داشتند و کلاسهای سواد آموزی و هنرهای دستی هم برگزار میکردند. انجمن مازلم برادرهود که در سال 1928 توسط حسن البنا در مصر بنیانگذاری شد یک دستیار زن و خواهران مسلمان داشت که به اندازه همتاهای مردشان موفق نبودند. زینب الغزالی انجمن زنان مسلمان را در سال 1936 به عنوان پاسخ اسلامی به اتحادیه فمنیست مصری بنیانگذاری کرد و خیلی از آنها کلاسهای دینی برای زنان برگزار کردند. به علاوه، خیلی از مساجد دولتی برای زنان کلاسهای دینی برگزار کردند. در بسیاری از موارد خود معلمان زن بودند هرچند مربی مرد روی آنها نظارت داشت.
جنبش اسلامی دانشگاهی که از دهه1970 دنیای اسلام را فراگرفت از زنان به عنوان شرکت کننده و مبلغ حمایت کرد. زنان در این جنبش لباس اسلامی پوشیدند ( مانتوی گشاد و بلندی که کل بدن شان به جز صورت و دستشان را میپوشاند). هرچند لباس اسلامی در اوایل دهه1970 که تازه رواج بافته بود غیر عادی بود ولی در دهه1980 به یونیفرم زنان به شدت مذهبی و مومن تبدیل شد. زنانی که این لباس را میپوشیدند تحصیل کرده بودند و در بالاترین سطوح پزشکی، مهندسی و علوم کار میکردند و لباس شان نشانه این بود که آنها علاوه بر اینکه در محیط عمومی تحصیل و کار میکنند زنان مذهبی و اخلاق مدار هم هستند. در حالی که سایر زنان در مکانهای عمومی صدمه دیده بودند و این زنان وحشت زده و ترسیده بودند. لباس اسلامی در اواخر دهه1980 برای زنان طبقه متوسط که میخواستند در فعالیتهای عمومی شرکت کنند عادی شد. بوتیکها مد سبک ایرانی اقتباس شده از استانداردهای عفت و حیای اسلامی را عرضه کردند و این گونه قصد اصلی این جنبش گمراه شد. با وجود مشاهده فراوان شرکت زنان در جنبش اسلامی سرتاسر دنیای اسلام ولی این جنبش از ایدئولوژی محافظه کارانه مربوط به نقش اجتماعی زنان حمایت کرد و اهمیت آنها را در مقام مادر خاطرنشان کرد و به تفاوتهای جنسی ذاتی که کار بیرون از خانه را مناسب زنان نمیکنند اشاره کرد. این سخت به مذاق زنانی که بار دو برابر کار در خانه و بیرون از خانه را بردوش میکشیدند خوش آمد و احساس کردند شرایط عمومی آنها را پست کردهاند. این جنبش اسلامی زنان را به مبارزه به خاطر اسلام( مثل کاری که همتاهای شان در اوایل اسلام کردند) تشویق میکند. این سخن متناقض جنبش اسلامی در ایران خیلی موثر بوده است و زنان ایرانی با توسلهای نمادین به مهارت و خلوص زنان وارد جنبش ناسیونالیست( ملی گرایی) شدند و از زمان انقلاب فرصت تحصیل و کار برای زنان مهیا شد و هنجارهای عفت و حجاب بر شدت اعمال شدند. هرچند، رتبه و فایل جنبش اسلامی شامل زنان بسیاری است که رهبری آن را مردان به عهده داشتند. زینب الغزالی مصری یکی از چند زنی است که به عنوان فعال اسلامی معروف شد.
زنانی که تحت قوانین اسلامی زندگی میکنند.
زنانی که تحت قوانین اسلامی زندگی میکنند(wluml) یک حمایت بین المللی و شبکه یکپارچه فمنیستهای مسلمان و سکولار است که برای پیشبرد و ارتقای حقوق بشر زنان در دنیای اسلام با سایر شبکههای زنان ارتباط برقرار میکند. هرچند امروزه چند نمونه از این شبکههای فمنیست تبادلی موجود است ولی WLUMI اولین شبکهای بود که در سال 1984 در پاسخ به تغییر قوانین خانوادگی و رشد جنبشهای اسلامی در کشورهای وطن اعضای بنیانگذارش پدید آمد.
این گروه به برنامه( فعالیت) ماریم هلی- لوکاس شهروند وسخنران الجزایری دانشگاه Algiers که در سال 1989 اروپا را ترک کرد ملحق شد. اکنون زمان تغییر در الجزایر بود تغییر از عصر سوشیالیسم عرب تحت رهبری هواری بو مدین که در دسامیر 1979 امر به دوره بازسازی اقتصادی تحت رهبری چدلی بنجدید دولت جدید هم قانون خانواده مردسالارانه را پیش نویس کرد که به خیلی از زنان هشدار داد و به تشکیل جنبش فمنیست الجزایری منجر شد.
در جولای 1984 9 زن از الجزایر، سودان، مراکش، پاکستان، بنگلادش، ایران، موریتوس و تانزانیا کمیته اقدام زنان ساکن قوانین اسلامی را در پاسخ به قوانین خانوادگی مردسالارانه و رشد فاندامنتالیسم تشکیل دادند. این کمیته در اوایل سال 1985 به شبکه بین المللی اطلاعات و حمایت تبدیل شد و هلی- لوکاس چراغ راهنمای نهفته در شبکه wluml بود. افراد و گروههای همراه با این شبکه شامل فریده شهید و خاور ممتاز از شرکت گاز پاکستان، عایشه امام از بامبوب نیجریه و خواهران مالزیایی در اسلام و سلما سبحان از بنگلادش بودند.
Wluml از زمان اولین برنامه ریزی جلسه در جولای سال 1986 با زنان سرتا سر دنیا که در جنبشهای محلی و ملی خود فعال بودند ولی برسر برنامه عمل که فعالیت شبکه را تا 5- 7 سال هدایت کند و توافق نمیرسیدند ارتباط برقرار کرد. استراتژیهای کلیدی شامل انتشار اطلاعات مربوط به قوانین تبعیض آمیز و نقض حقوق بشر زنان و انواع انتشارات هستند.
WLUML معمولاً در شبکه پردازی تودههای مردم نقش دارد ولی گاهی اوقات در کنفرانسهای بین المللی هم شرکت میکند. کنفرانس جهانی UN در مورد حقوق بشر که در سال 1993 در وینا استرالیا برگزار شد اولین کنفرانسUN بود که WLUML رسماً در آن شرکت کرد و آگاهی مردم از خشونت اسلامی با زنان الجزایری را بالا برد. WLUML در سال 1994 در کنفرانسUN که در قاهره مصر برگزار شد و در مورد جمعیت و توسعه بود هم شرکت کرد و در آنجا به سایر شبکههای فمنیست پیوست و از اقدامات وایتکان، دولتهای محافظه کارانه، و فاندامنتالیستهای مسیحی و مسلمان به خاطر اشاره نکردن به حق تولید مثل زنان در بیانیه کنفرانس انتقاد کردند.
پروژه تفسیر قرآنی زنان در لاهور در سال 1990 شروع شد و زنان قرآن ، و حدیث و قوانین اسلامی موجود را خواندند و تفسیر کردند. این پروژه چند ساله که خواهران اسلامی خیلی در آن فعال بودند در کتاب 1997 به خاطر خودمان خوانش زنانه قرآن به اوج رسید تا آگاهی مردم از کاربرد نادرست قوانین اسلامی در دنیای اسلام افزایش یابد.
بخشهایی از این کتاب به تفسیر و کارشناسی حقوقی پرداختند مثل افسانههای بنیادی و صورت النساء بحث انگیز ( فصل 4 قرآن در مورد زنان) زنان در خانواده، زنان در جامعه، و توصیههایی برای عمل و استراتژی. پروژه دیگری هم به نوشتن کتاب شناخت حقوق خودمان: زن، خانواده، قوانین و سنن در دنیای اسلام منجر شد. WLUML در نوامبر2002 با وب سایت فاندامنتالیسم سرچشمه وب برای حقوق بشر زنان، برنامه گروهی با انجمن حقوق زنان در توسعه (AWID) کار خود را گسترش داد.
WLUML همچنان با گزارشات الکترونیکی دورهای به دنبال گسترش شبکه خود است که خلاصهای از اخبار، اطلاعات، درخواستها و هشدارها را به زبان انگلیسی و فرانسوی به زنان دنیای مسلمان و غیر مسلمان مخابره میکند.
زنان وری فرم اجتماعی
بررسی: دو دهه اخیر شاهد تشدید بحرانهای اقتصادی و سیاسی در منطقه خاورمیانه بودیم این تغییرات موجب توسعه خصوصی سازی شدند و در بحرانهای اقتصادی شدید که با فقر و بیکاری زیاد مردان و زنان جوان طبقه کارگر و متوسط تظاهر پیدا کردند سهم داشت.
جنبشهای اعتراض آمیز مسلمانان از این زمینههای اجتماعی برای اشاره به بی کفایتی و نقص دولت ملت و نشان دادن خود به عنوان اصلاح طلب ارائه کننده راه حل این مشکلات پیچیده استفاده کردند. نتیجه آن دوگانگی بین اسلامیسم و ناسیونالیسم به شکل پروژههای اجتماعی مجزا برپایه هویت جنسی و نمایندگی نیروهای سیاسی چیره در جوامع پست کلونیال( پس از مستعمر نشینی) بود. وقتی این جنبشهای سیاسی اسلامی به موفقیت انتخاباتی دست پیدا کردند موفقیت آنها به واکنشهای سیاسی خشن دولتهای زیادی منجر شد و هر دو نیرو ضعیف شدند. پیامدهای سیاسی کشمکش بین دولت و مخالفات اسلامیاش در طی دو دهه اخیر به ویژگی مستبدانه دولتهای ملی اشاره میکنند که همچنان قدرت سیاسی را انحصاری میکنند و مبنای ملی مشروعیت خود را فاسد میکنند چون در جوامعی حکومت دارد که از ویژگیهای آنها میتوان به نابرابری بین طبقات، جنسیتها و گروههای قومی اشاره کرد.
همین طور قدرت سیاسی و سازمانی گروههای مسلمان به یک اندازه ضعیف شد هر چند نفوذ آنها روی بحثهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کاهش نیافت. حادثه 11 سپتامبر 2001 و جنگ با تروریسم منبع جدید قدرت برای ائتلافهای دولت محلی به وجود اورد و بحثهای قدیمی را با بحثهای جدید تقویت کرد.
بحرانهای اقتصادی و سیاسی وری فرم نابرابری جنسی:
در طی دهه1990 که بحران اقتصادی خاورمیانه تشدید شد خصوصی سازی نقش دولت در ارائه خدمات ضروری مثل آموزش، بهداشت و مهمتر از همه کار را کمرنگ کرد. طبق گزارش توسعه انسانی عرب 2002 یکی از نتایج مهم این فرآیند تعدیل ساختاری، فمنیزاسیون( زنانه سازی) منطقهای فقر و بیکاری و تشدید نابرابری جنسی بود. بیکاری زنان در مصر و بحرین سه برابر مردان بود و در مراکش، سوریه، اردن و عمان دو برابر مردان بود. گروههای اعتراض کننده اسلامی و خیلی از دولتها ملتهای منطقه در پاسخ به این کار زنان را تشویق کردند در خانه بمانند.
این استراتژی برای زنان سرپرست خانواده که حضور زیادشان در مصر، لبنان، یمن، وست بانک و غزه ثبت شده است و برای خانوادههای طبقه کارگر که زنانشان در بخش غیر رسمی کار میکردند امکان پذیر نبود.
در منطقهای که سواد زنان بین سال 1970 و 1985 بیش از دو برابر شد زنان هنوز 3/2 جمعیت بی سواد را تشکیل دادند. از سال 1985 به بعد کل هزینه دولت برای آموزش دولتهای عربی به شدت کاهش یافت و پیامد ان ترک تحصیل دختران طبقه کارگز برای کار در خانه بود چون مادرانشان بیرون از خانه کار میکردند.
با وجود این بحرانهای حاد مسلمانان تلاش کردند به شکایت گروههایی که از اقتصادهای خصوصی جدید محروم شده بودند پاسخ دهند. آنها با نفع سیاسی و انتخاباتی در تونس و مصر( در اواخر دهه 1980) و الجزایر ( در اوایل دهه1990) این دولتها را مجبور کردند بر خلاف خود حرکت کنند و خود را تروریستهایی نشان دهند که ثبات سیاسی این جوامع را تهدید میکنند و به مدنیزاسیون ادامه میدهند. در بخش بعد در مطالعه مصر، تونس و الجزایرنشان میدهیم هر دو طرف در مقابله خشونت بین ملت ، دولت و مخالفان اسلامی چگونه زنان را هدف قراردادند و از نقش جنسی زنان برای بالا بردن امتیاز سیاسی خود استفاده کردند و پاسخهای مختلف زنان را برانگیختند.
مصر: در مصر، دولت و نخبگان سیاسی سکولار، ملی مسلمانان را متهم کردند که با تأکید رجوع به تردیشنالیسم (سنت گرایی) مثلاً با مجبور کردن زنان به پوشیدن لباس اسلامی سابقه طولانی مدنیزاسیون ناسیونالیست، روشنگری را متزلزل میکنند. ناوال السوداوی، فمنیست معروف نگاه یک طرفهای به حجاب داشت و توضیح داد پوشش سر زنان اسلامی که خیلی از زنان غیر اسلامی هم آن را پذیرفته اند نشانهClose ,indness و مانعی برای مصرف کامل علت آن است. بقیه نشان دادن
برچسب های مهم